کار روی تحریمهای جدید علیه ایران در نیمه اول بهار ۸۹ رسما آغاز شد. دولت آمریکا اصرار داشت این امر باید هر چه زودتر به نتیجه برسد و به همین دلیل فشار زیادی را به دو کشور روسیه و چین وارد کرد تا هر چه زودتر به مذاکرات تدوین پیشنویس قطعنامه بپیوندند. روسیه و چین در آغاز–چنانکه سنت دیرینه چانهزنی دیپلماتیک در این کشورهاست- اعلام کردند با تصویب یک قطعنامه تحریم جدید موافقت نخواهند کرد و به جای آن ترجیح میدهند مذاکرات با ایران ادامه پیدا کند. بویژه چینیها در روزهای اول در این باره کاملاً صریح بودند که با یک قطعنامه جدید موافقت نخواهند کرد. بنابراین تلاشها قبل از هر جای دیگر روی چین متمرکز شد.
نخست باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا از هو جینتائو رئیسجمهور وقت چین خواست در اعمال فشار به ایران بر سر فعالیتهای هستهای این کشور همکاری کند . بلافاصله پس از آن موجی از فشارهای سیاسی و رسانهای علیه چین آغاز شد که هدف از آن آشکارا همراه کردن این کشور با مذاکراتی بود که آمریکاییها به خروجی آن نیاز حیاتی داشتند. در واقع آمریکاییها بهتر از هر کس دیگری میدانستند که هم روسیه و هم چین، در صورتی که به میزان کافی تحت فشار قرار بگیرند و به میزان کافی امتیاز دریافت کنند، آماده تعدیل دیدگاههای خود درباره هر موضوع بینالمللی از جمله مساله هستهای ایران هستند. به همین دلیل، چین، هدف فشار رسانهای- سیاسیای قرار گرفت که آمریکاییها میدانستند لازم نیست مدت زیادی طول بکشد.
اقدامات زیر که ترکیبی از چماق و هویج است، با سرعتی خیرهکننده علیه چین به اجرا گذاشته شد:
نخست غربیها سعی کردند چین را در اجلاس گروه ۸ منزوی کنند. پس از آن تلاشهایی برای ساختن پروندههای مالی بینالمللی در زمینه پولشویی علیه چین آغاز شد. همچنین چین بلافاصله متهم شد نسبت به مسئله بسیار مهم امنیت هستهای بیتفاوت است و به همین دلیل ممکن است اساسا به نشست امنیت هستهای واشنگتن (که اردیبهشت ۸۹ برگزار شد) دعوت نشود. اقدامات علیه چین به سرعت رادیکال شد.
در گام بعدی چین متهم شد در حال فروش تجهیزات غیرقانونی به ایران است . کار داشت بالا میگرفت که بالاخره چینیها کوتاه آمدند و در نهایت در روز ۳۱ مارس (۱۱ فروردین) پذیرفتند در مذاکرات درباره تحریمهای ایران مشارکت کنند . تحریم جدید ایران آنقدر برای غربیها با اهمیت بود که حتی صهیونیستها خطوط قرمز معمولا پررنگ خود در امور نظامی را کنار گذاشته و تلاش کردند در ازای موافقت چین با تحریمهای ایران، مشوقهای نظامی به این کشور اعطا کنند. ژنرال امیر اشل، رئیس هیأت مدیره برنامهریزی ارتش اسرائیل اواخر فروردین راهی چین شد تا با مقامات ارشد تشکیلات دفاعی این کشور دیدار کند. اشل که مسئول برنامهریزی راهبردی و امور خارجی در ارتش اسرائیل بود، گفت امیدوار است بتواند دیدگاه اسرائیل درباره حرکت ایران به سمت توانمندیهای نظامی هستهای را برای طرفهای چینی تبیین کند. پیش از او، عاموس یادلین، رئیس اطلاعات نظامی اسرائیل به پکن سفر کرد و رسانههای غربی نوشتند او در این سفرجزئیات پیشرفت ایران به سمت سلاحهای هستهای را برای میزبانان خود بازگو کرده است. همچنین سخنگوی ارتش چین هم با همتایان خود در اسرائیل ملاقات کرد .
نتیجه این تلاشهای بسیار فشرده، چیزی بود که سوزان رایس نماینده وقت آمریکا در سازمان ملل آن را در یک جمله خلاصه کرد:
«چین موافقت کرده است در گفت وگوهای نیویورک درباره تحریم جدید ایران شرکت کند و این نشانه پیشرفت است ».
همزمان، پروژهای مشابه که البته بیشتر روی تشویق تمرکز داشت تا تهدید، درباره روسیه اجرا شد. پس از مخالفتهای کمرنگ ولی با اهمیت روسیه با ملحق شدن به فرآیند تدوین پیشنویس قطعنامه، آمریکاییها یک معامله بزرگ به روسیه پیشنهاد کردند که کاملاً روشن بود مسکو توان مقاومت در مقابل آن را نخواهد داشت. آن معامله بزرگ، نهایی کردن پیمان نیو استارت میان روسیه و آمریکا با هدف محدود کردن سلاحهای هستهای استراتژیک بود که روز ۱۹ فروردین ۸۹ (۸ آوریل ۲۰۱۰) میان دو طرف امضا شد.
یک مقام آمریکایی همان ایام تصریح کرد معاهده کاهش تسلیحات هستهای آمریکا و روسیه، راه را برای مهار فعالیتهای ایران و کرهشمالی هموار میکند. بنا به گفته او، «براساس این معاهده دو قدرت بزرگ هستهای هر کدام شمار کلاهکهای هستهای راهبردی خود را از ۲۲۰۰ کلاهک به ۱۵۵۰ کلاهک کاهش خواهند داد و محدودیتهایی درباره موشکها و پرتابکنندهها اعمال خواهند کرد ».
اعطای امتیازی چنین بزرگ به روسیه که در واقع به معنای به رسمیت شناخته شدن آن از سوی آمریکا به عنوان تنها قدرت هستهای رقیب بود، نشان میداد آنچه آمریکا از روسیه میخواهد هم بسیار بزرگ است. در واقع کاملاً منطقی است که فکر کنیم آمریکاییها میدانستند محتوایی که آنها در قطعنامه ۱۹۲۹ در پی تصویب آن هستند چنان هراسآور است که روسیه جز در ازای گرفتن یک امتیاز بزرگ راضی به همراهی با آن نخواهد شد. به همین دلیل، زمان بندی امضای پیمان نیواستارت را به گونهای تنظیم کردند که بتوان از آن به عنوان یک برگ تمامکننده در مذاکرات با روسیه برای جلب موافقت این کشور با قطعنامه ۱۹۲۹ – که بنا بود معمار سنگینترین و پیچیدهترین رژیم تحریمها علیه یک کشور عضو سازمان ملل باشد- بهره برد؛ و این اتفاقی است که دقیقاً رخ داد. روسها پس از امضای پیمان نیواستارت تقریبا بدون بحث و حاشیه، به مذاکرات درباره تدوین قطعنامه ملحق شدند.
یک نکته مهم در اینجا این بود که آمریکاییها برای جلب رضایت اعضای دائم شورای امنیت مجبور به مراعات یک ملاحظه ظریف بودند و آن هم اینکه چیز زیادی درباره نیت واقعی خود از اعمال این تحریمها که همان تقویت جریان فتنه در ایران بود، نگویند چرا که میدانستند در صورتی که این موضوع آشکارا بیان شود، آن وقت همراه کردن بسیاری از کشورها با این تحریمها بشدت دشوار خواهد شد. به همین دلیل آمریکا تلاش میکرد تاکید کند قطعنامه ۱۹۲۹ یک قطعنامه مرتبط با پروژههای عدم اشاعه و با هدف جلب همکاری ایران در موضوع هستهای است اما همزمان مکررا به این موضوع اشاره میشد که اقدامات اصلی، آنهایی نیست که درون قطعنامه مورد اشاره قرار گرفته بلکه تحریمهای اصلی پس از صدور قطعنامه و به طور یکجانبه از سوی آمریکا و کشورهای اروپایی اعمال خواهد شد.
نتیجه همه این تلاشها این بود که در نهایت هیلاری کلینتون در هفته دوم فروردین اعلام کرد ۵ کشور عضو دائم شورای امنیت پذیرفتهاند در مذاکرات درباره تحریمهای ایران مشارکت کنند و به این ترتیب مذاکرات برای تدوین پیشنویس قطعنامه آغاز شد.
ارسال نظرات