چند هفته پیش دومین نشست همسایگان افغانستان به همراه روسیه با نقش محوری این کشورها در تحولات افغانستان و حضور فیزیکی پنج وزیر خارجه، منهای وزرای خارجه چین و روسیه با پیام دبیرکل سازمان ملل برگزار شد. این نشست که با فاصله اندکی پس از برگزاری «نسخه مسکو» ۲۸ مهر برگزار شد، به رغم عدم حضور طالبان، از ویژگیهای مناسبتری از نشست مسکو برخوردار بود و پیامهای روشنی به افغانستان و طرفهای داخلی و بینالمللی دخیل مخابره کرد. البته نشست کشورهای همسایه افغانستان به علاوه روسیه برای تأثیرگذاری بر تحولات این کشور، نیازمند برخی پیششرطهای دیگر نیز است که ایران میتواند ابتکار عمل را در این زمینه به دست بگیرد.
برای بررسی تفاوتهای دو نشست کشورهای همسایه افغانستان و نشست مسکو کافی است سری به بیانیههای پایانی آنها و همچنین ترکیب آنها بزنیم. نتیجه این مقایسه واقعبینانهتر، چارچوب نشست تهران را برجسته میسازد. وزیر امورخارجه روسیه در سخنانی هرچند نشست تهران را مؤثر و تأثیرگذار خواند، اما تأکید کرد هیچ بدیل و جایگزینی برای نشست مسکو وجود ندارد، در حالی که نشست روسیه با ضعفهای جدی روبهرو بود. واکنش سیدرسول موسوی، مدیرکل آسیای غربی وزارت امورخارجه ایران قبل از انتشار بیانیه نشست مسکو نسبت به چگونگی تنظیم آن به روشنی بیانگر این واقعیت است. موسوی در توئیتی نوشت: «سومین نشست مسکو به رغم بحثهای جدی و پرمحتوا در مورد همکاریهای منطقهای برای برقراری صلح، ثبات و امنیت در افغانستان بدون نتیجهای که باید در بیانیه مشترک نشست منتشر میشد، پایان یافت. از نظر من ضعف مدیریت نشست و عدم تلاش برای رسیدن به اجماع، دلیل عدم صدور بیانیه مشترک است.»
۱ ـ نکته اول اینکه نشست مسکو که با حضور ۱۰ کشور و نمایندگان طالبان برگزار شد، یک خلأ بزرگ داشت که نبود سایر طرفهای داخلی در مسئله افغانستان بود و دعوت طالبان به تنهایی، بدون توجه به سایر گروههای سیاسی و قومی در افغانستان، نادیده گرفتن آنها و عمل کردن بر اساس نظر و دیدگاه طالبان در حالی که در محور نشست مسکو بر تشکیل دولت فراگیر در افغانستان تأکید شد، جزو ضعفهای آن بود. لازم به یادآوری است که به دنبال عدم حضور حامد کرزی، رئیسجمهور سابق و عبدالله عبدالله، رئیس شورای عالی مصالحه ملی افغانستان در نشست مسکو، روسیه اعلام کرد طالبان صلاح و نیاز ندانستند این دو شخصیت مطرح سیاسی این کشور در آن شرکت کنند، در حالی که هنگامی که طالبانیها برای حضور در نشست مسکو دعوت شده بودند، نیاز بود رهبران و نمایندگان سایر گروههای سیاسی و قومی افغانستان نیز در این نشست دعوت شوند.
در نشست تهران، نمایندگان طالبان یا هیچ گروه افغانستانی وجود نداشت و تلاش شده بود نشست یکدستی باشد، اما اجماع نظر وجود داشت که در نشستهای بعدی، زمینه حضور نمایندگان گروههای افغانستانی فراهم شود.
۲ ـ در بیانیه پایانی نشست مسکو، رویکردی جدی در به رسمیت شناختن طالبان به عنوان واقعیت و دولت موقت افغانستان، صرفنظر از فراگیری دولت بود. در بند سوم بیانیه کوتاه نشست مسکو آمده است: « تعاملات عملی بیشتر با افغانستان باید واقعیتهای جدید، یعنی به قدرت رسیدن طالبان در آن کشور را صرفنظر از به رسمیت شناختن رسمی «دولت جدید افغانستان توسط جامعه بینالمللی» درنظر بگیرد.
۳ ـ نشست کشورهای همسایه افغانستان به اضافه روسیه، یک فرمت صددرصد منطقهای است و در آن قدرتهای جهانی به خصوص آمریکا و کشورهای عضو ناتو حضور ندارند و به همین دلیل، مستقلتر از نشست مسکو عمل کرده و به گفته وزیر خارجه ایران، نشان میدهد که منطقه ساز و کار و ظرفیتهای لازم را برای حل بحرانهای موجود دارد. این در حالی است که روسیه در کنارنشست مسکو و متصل به آن، مبتکر نشست تروئیکای توسعه یافته با حضور آمریکاست، به همین دلیل ایران در نشستهای گذشته تروئیکای توسعه یافته در مورد افغانستان با حضور آمریکا شرکت نکرده و آن را مؤثر ندانسته است، در حالی که آمریکا و همپیمانان این کشور مسبب اصلی بحران در افغانستان و مشکلات بزرگ در منطقهاند و همکاری و مشورت با آمریکا برای حل این بحران تداوم روندهای گذشته است.
تمام نشستهای منطقهای که پس از تحولات اخیر افغانستان برگزار شده است، یک ضعف جدی دارد که توجه به آن میتواند زمینهساز موفقیت تلاشها برای حل بحران افغانستان شود. این ضعف جدی، عدم تلاش همسایگان افغانستان و منطقه برای زمینهسازی ادامه مذاکرات بینالافغانی است. به دنبال تلاش کشورهای مختلف قبل از تحولات دو ماه گذشته افغانستان و شکلگیری مذاکرات بینالافغانی که تهران نیز میزبان یک دور از این مذاکرات بود، تا اندازهای طرفهای مختلف افغانستانی گردهم جمع شده، پشت یک میز نشسته و دیوارهای بیاعتمادی به هم را تا اندازهای شکسته بودند، اما پس از فرار اشرف غنی، رئیسجمهور سابق افغانستان و فروپاشی دولت، بار دیگر شخصیتها و نمایندگان گروهها و جریانهای سیاسی و قومی این کشور از هم دور و پراکنده شدند و دیوار بیاعتمادی و حتی تقابل بین آنها احیا شد.
وقتی کشورهای مختلف بر ضرورت تشکیل دولت فراگیر به عنوان تنها راه نجات از بحران موجود تأکید میکنند، آیا این دولت فراگیر بدون تداوم مذاکرات بینالافغانی امکانپذیر است؟ آیا طالبان به تنهایی توانایی زمینهسازی ادامه مذاکرات بینالافغانی را دارد؟ و اگر دارد، در حالی که اکثر رهبران جریانهای سیاسی و قومی نیز از افغانستان فرار کردهاند، تداوم این مذاکرات و تشکیل دولت فراگیر چگونه عملی خواهد شد؟ آیا تنها مذاکره با حامد کرزی و عبدالله عبدالله میتواند دولت فراگیر را در افغانستان تشکیل دهد؟ به حاشیه رفتن و منزوی شدن این دو شخصیت در کابل، به روشنی گواه این واقعیت است که طالبان به تنهایی نمیتواند زمینهساز ادامه مذاکرات بینالافغانی شود. این در شرایطی است که بدون ازسرگیری مذاکرات بینالافغانی، از تشکیل دولت فراگیر در افغانستان نیز خبری نیز نخواهد بود. کشورهای همسایه افغانستان و منطقه بدون زمینهسازی تداوم مذاکرات بینالافغانی، نمیتوانند به تشکیل دولت فراگیر در این کشور به عنوان تنها راه نجات این کشور کمک کنند و این مسئله به نوبه خود، یک خلأ بزرگ است.
در این بین، ایران به دلیل ارتباط معقول و منطقی که با تمام طرفهای افغانستانی دارد، از وجهه لازم برای گردهمآوری نمایندگان طالبان و دیگر گروهها و جریانهای قومی سیاسی افغانستان و ادامه مذاکرات بینالافغانی در قالب مذاکرات بینالافغانی تهران برخوردار است. تهران پیش از تحولات جدید افغانستان، میزبان یک دور مذاکرات بینالافغانی بود که البته تحت تأثیر مذاکرات قطر چندان به چشم نیامد، اما حالا برگزاری آن میتواند متمایز و راهگشا باشد. قطعاً برگزاری نشست کشورهای همسایه افغانستان در تهران، پایان دیپلماسی جمهوری اسلامی در مورد تحولات همسایه شرقی خود نیست، بلکه آغاز یک صفحه جدید از دیپلماسی و سیاست خارجی است، اما در این صفحه جدید، باید با ابتکار عمل از تمام ظرفیتهای موجود برای تأمین ثبات و تشکیل دولت فراگیر در این کشور استفاده کرد و در این راستا، دستگاه دیپلماسی و نهادهای مرتبط دیگر میتوانند در اسرع وقت، زمینهساز برگزاری دور دوم نشست مذاکرات بینالافغانی تهران برای کمک به تشکیل یک دولت فراگیر در افغانستان باشند.
ارسال نظرات