44 اقتصاددان در نامهای به نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری، ضمن اعلام نظر خود در مورد مشکلات اقتصاد ایران و نیازهای آن، بهزعم خود 18 پرسش کلیدی از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری مطرح کردهاند و از آنها خواستهاند که با شرکت در یک پویش، به این پرسشها پاسخ دهند. این اقتصاد دانان که تعداد زیادی از آنها در انتخابات پیشین در نامهای خطاب به ملت نوشته بودند که «اگر به حسن روحانی رای بدهیم، کشور با حرکتی شتابان به سوی توسعه میرود»، اکنون ظاهراً تصمیم گرفتند که به طرح پرسشهایی بسنده کنند و دستکم تاکنون به طور مستقیم از کسی حمایت نکنند. با این حال، روشن است که طرح سوال به شرط آنکه نامزدها در این پویش شرکت کنند، میتواند زمین بازی تبلیغات اقتصادی نامزدها را تعیین کند. بنابراین خود این نامه و سوالهای مطرح شده در آن مهم هستند و لازم است واکاوی شوند. در این گزارش مروری بر سوالات مطرح شده در این نامه و البته بازخوردهایی که در پاسخ به آن مطرح شد، پرداختهایم.
این 44 اقتصاددان، در نامهی مذکور از منظر خود مسیر اقتصادی رئیسجمهور آینده را معرفی کردهاند. مهمترین خصوصیت این مسیر بهاین شرح است: افزایش رشد اقتصادی و اشتغال پایدار، کاهش نرخ تورم به تک رقمی سپس تورم زیر ۵ درصد، کاهش فقر و بهبود توزیع درآمد، حفظ ارزش پول ملی، کاهش فساد و ایجاد شفافیت، تعامل سازنده با دنیا، دیپلماسی قوی و رفع تحریم و ... . در همین راستا، 18 پرسش مطرح شد که برخی از مهمترین آنها بدین شرح است: در بین اهداف عمده اقتصادی(رشد اقتصادی، اشتغال کامل، کاهش تورم به تک رقمی و ثبات قیمتها، بهبود توزیع درآمد و کاهش فقر و توسعه پایدار زیستمحیطی) کدام یک از اولویت بیشتری برای شما برخوردار است؟ یا کدام ترکیب را انتخاب میکنید؟ میدانیم چاپ پول برای تامین کسری بودجههای مداوم و تسهیلات و اعتبارات تکلیفی به بانکها، نبود قدرت قانونی کافی بانک مرکزی برای نظارت قوی بر بانکها و در کل سلطه عام مالی موجب تورم است؛ شما در عمل چگونه میخواهید بر این مشکل فائق شوید در حالی که نیازمند انضباط و شفافیت مالی و پولی، خرج نکردن از خلق پول، دادن قدرت قانونی کافی به مقام پولی، در افتادن با هسته سخت قدرت و جلوگیری از کژمنشیها و فساد نهادهای مختلف پولی و مالی است؟ و ... .
پرسشهای مطرح شده در نامهی مذکور، از این دست هستند. اما مسیری که پیش از طرح پرسشها ترسیم شد، مهم است. جلب آنکه در این نامه پاسخی هم به پرسشها داده نشده است. فقط یک مسیر مشخص شده و در آن مسیر، پرسشهایی مطرح شده که عمدتاً ساختارشان بدین صورت است که چطور میخواهید از مسیری که ما گفتیم صحیح است، بروید. این در حالی است که کنش بهتری نیز وجود دارد. کنش بهتر، کاری بود که تحت عنوان بنای ایران «بستهی نجات اقتصاد ایران» توسط تعدادی از اقتصاددانان جوان و از پژوهشکده سیاستگذاری و حکمرانی دانشگاه صنعتی شریف منتشر شد. در این رویکرد، اقتصاددانان جوان تنها به ذکر پرسش بسنده نکردهاند، بلکه خود دست به کار شدند و متناسب با شرایط اقتصاد ایران، هم اولویتها را مشخص کردند و هم برای تحقق اولویتها برنامهی عملیاتی با زمانبندی مشخص ترسیم کردند. مثلاً یکی از خطوط تعیین شده برای مسیر پیش روی رئیسجمهور آینده «تعامل سازنده با دنیا، دیپلماسی قوی و رفع تحریم» بود که بر اساس آن، پرسشهایی هم مطرح شد. این در حالی است که در «بستهی نجات اقتصاد ایران» نه تنها به مسئلهی بازتعریف جایگاه ایران در اقتصاد جهانی پرداخته شده، بلکه پاسخ و برنامهای مبتنی بر واقعیات، برای تحقق آن نیز ارائه شده است.
مثلاً سوال 15م این 44 اقتصاددان این است که عوامل غیراقتصادی متعددی (مانند سیاست خارجی و نحوهی بازی در منطقه و دنیا و ...) بر اقتصاد کشور سایه افکندهاند؛ شما به عنوان رئییسجمهور چگونه میتوانید آنها را در جهت بهبود اوضاع اقتصادی و رفاه مردم همسو کنید؟ طبعاً در این نامه پاسخی برای این پرسش ارائه نشده است. ولی بدیهی است که اقتصاددانان باید به این پرسشهای مهم اقتصادی پاسخ دهند، نه سیاستمداران. یعنی باید این 44 اقتصاددان پاسخهایی برای این پرسشها داشته باشند و سعی کنند سیاستمداران را قانع کنند تا در این مسیر حرکت کنند. در مقابل اما در بستهی نجات اقتصاد ایران، مشکل اصلی از دست رفتن جایگاه ایران در اقتصاد بینالملل شناسایی شده. اقتصاددانان جوان معتقدند چون نیاز غرب و آمریکا به نفت خاورمیانه از بین رفته، ایران تحریمپذیر شده و از سال 1390 تحریمها تشدید شدند. بنابراین دیگر ایران نمیتواند نقش سنتی خود (یعنی تامینکنندهی امنیت تجارت انرژی در خلیج فارس) را ادامه دهد و لازم است ما جایگاه خود را به عنوان «قلب جاده ابریشم» تغییر دهیم. بدین طریق هم تعامل سازنده با دنیا بهبود مییابد و هم تحریمهای آمریکایی خیلی زود بلااثر میشوند.
همچنین، محمدکاظم انبارلویی –فعال سیاسی و رسانهای- نیز ضمن حمایت از اصل این اقدام و طرح پرسشهای کلیدی از نامزدهای ریاستجمهوری، چند پرسش از این 44 اقتصاددان پرسیده است. وی میگوید: «یکی از سؤالات کلیدی ۴۴ اقتصاددانان کشور از نامزدها در مورد حفظ ارزش پول ملی و موضوع کسری ساختاری بودجه دولت و نیز نحوه تأمین آن است به گونهای که منجر به تورم افسارگسیخته نشود. سؤال این است که این جماعت ۴۴ نفره خودشان در پاسخ به این سؤال در پژوهشهای علمی و دانشگاهی خود به چه راهحلی رسیدهاند؟ اساسا آنها در پایاننامههای خود و دانشجویانی که با آنها سروکار دارند به این سؤالها پاسخ دادهاند. اصلا مسئله کسری بودجه دولت یک امر «واقعی» است یا یک «توهم»؟! اگر این امر واقعی نباشد چگونه است که دهها سؤال روی آن سوار کردهاند و از نامزدهایی که به حسب سوابق علمی آنها سابقه علمی از اقتصاد وجود ندارد آنها را مورد سؤال قرار میدهند»؟
در نهایت باید گفت اگر چه اصل این اقدام، اقدامی پسندیده است و اگر اقتصاددانان به جای حمایت بیقید و شرط از کاندیدای مدنظرشان، به طرح پرسشهایی دربارهی ادارهی مملکت روی بیاورند، گامی رو به جلو رفتهایم اما صرف طرح نامه و سوال کافی نیست. اقتصاددان باید با اشرافی که به واقعیتهای اقتصادی دارد، خود پیشنهاد ایجابی برای حل مشکلات نیز داشته باشد و با این پیشنهادات به سراغ نامزدهای ریاستجمهوری رفته و آنها را به پرسش و چالش بکشد. طرح سوالات کلی منجر به گرفتن پاسخهای کلی و تقویت رویکردهای عوامفریبانه میشود و نتیجهی مطلوبی ندارد. بنابراین به نظر میرسد «بستهی نجات اقتصاد ایران» دانشگاه صنعتی شریف از این جنبهها، همچنان حرکتی مترقیتر نسبت به نامههایی مانند همین نامهی 44 اقتصاددان با طرح 18 پرسش باشد.
ارسال نظرات