11 ارديبهشت 1400 - 17:31
سخن روز مطبوعات

۱۱ اردیبهشت ماه / برائت صوری/ دیپلماسی عزت‌آفرین یا دیپلماسی التماسی؟

یکی از مشکلات ما در این ۲۷ سال این بوده که ما نتوانستیم در زمینه استراتژی ملی به اجماع نظر برسیم که یکی از مباحث مهم آن این است که آیا اولویت با ثروت ملی است یا قدرت ملی؟
کد خبر : 8942

پایگاه رهنما:

 

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

برائت صوری/ دیپلماسی عزت‌آفرین یا دیپلماسی التماسی؟


انقلاب، انتخابات و مردم

سیدمحمدسعید مدنی در روزنامه کیهان نوشت:


۱- سال۳۶ هجری بود. سپاه اسلام به فرماندهی مولای متقیان علی(ع) از مدینه خارج شده و در تعقیب گروه «‌ناکثان»، کسانی که به طمع قدرت و برای رسیدن به حکومت بیعت شکسته و به گذشته روشن خود پشت کرده و علیه حکومت مردمی و مشروع علی(ع) بیرق مخالفت و سرکشی برافراشته بودند، به سوی بصره می‌رفت. عبدالله بن عباس می‌گوید در محلی به نام «‌ذی‌قار»‌، امام را دیدم که مشغول تعمیر کفش‌هایش بود و آن را پینه می‌زد، وقتی به ایشان نزدیک شدم از من سؤال کرد:
- به نظر تو قیمت این کفش چقدر است؟
عرض کردم: قیمتی ندارد...
امیر مومنان فرمود: والله ارزش حکومت در نزد من از قیمت این کفش هم کمتر است‌، مگر آنکه به وسیله آن حقی را برپا دارم و باطلی را سر جایش بنشانم.(خطبه ۳۳ نهج‌البلاغه و منابع معتبر تاریخ اسلام)


۲- کمتر از دو ماه به برگزاری سیزدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری باقی مانده است. با نزدیک شدن به زمان برگزاری رفته رفته بحث‌های انتخاباتی گرم می‌شود و داوطلبان پذیرش این پست حساس و مهم و مسئولیت بسیار سنگین علنی‌تر و صریح‌تر از قبل درباره ورود خود به عرصه رقابت و انتخابات سخن می‌گویند و از این سوی و آن ‌سوی نیز می‌شنویم که افراد دیگری خود را برای نام‌نویسی و ورود به صحنه انتخابات آماده می‌کنند. انتظار طبیعی و منطقی این است که افراد و جناح‌هایی که به طور جدی‌تر قصد ورود به صحنه انتخابات را دارند با درک شرایط و واقعیات داخلی و خارجی و بالاخره شناخت مشکلات اجتماعی و مهم‌تر از همه توقعات و انتظاراتی که مردم از رئیس‌جمهور در اوضاع و احوال کنونی دارند، قدم به میدان بگذارند.طبق قانون اساسی رئیس‌جمهور از اختیارات وسیع و بالایی برخوردار است و بعد از رهبری، بالاترین مقام سیاسی و اجرایی کشور به حساب می‌آید، اخیرا (اول فروردین) رهبر انقلاب  در این باره تاکید فرمودند «‌تقریبا همه مراکز مدیریتی و اکثر امکانات حکومتی در اختیار رئیس‌جمهور است و مدیریت‌ها در بخش‌هایی مثل قضایی و نظامی در قبال رئیس‌جمهور ناچیز است.» بنابراین اگر کسانی غیر از این فکر می‌کنند و به ویژه بعد از تکیه زدن به این مسند مهم قصد دارند وادادگی، بی‌تدبیری و ناکارآمدی خود را با تمسک به بهانه‌های خلاف واقع و غیرمنصفانه چون بی‌اختیار بودن و تدارکاتچی بودن و تاثیر تحریم‌ها و... توجیه کنند، بهتر است اصلا وارد این میدان نشوند.


۳- سیزدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری در شرایطی برگزار می‌شود که در نگاهی گذرا، در عرصه خارجی خباثت‌ها و شرارت‌های دشمنان انقلاب و در راس همه آمریکا، علیه انقلاب اسلامی نه‌تنها فروکش نکرده که برخلاف بعضی ظاهرسازی‌ها و ریاکاری‌های شیطان بزرگ و همچنین دادن آدرس‌های غلط، بزک کردن‌هایی که از جانب برخی عناصر داخلی که بعضا صاحب قلم و یا صاحب پست‌های رسمی هستند، بیش از همیشه و در اوج قرار دارد، دشمنی که روزگاری این سرزمین بزرگ را به «‌چراگاه» خود تبدیل کرده بود و در خیال و آرزوی بازگشت به آن روزهای سیاه از همان آغاز با انقلاب اسلامی و مردم غیوری که آن را برپا کرده بودند سر ناسازگاری و عناد گذاشت و حاضر هم نیست که از مواضع زیاده‌خواهانه و کینه‌توزانه خود قدمی عقب‌نشینی نماید. با همه اینها بعد از ۴۲ سال به گواه واقعیات غیر قابل انکار و به  اعتراف بسیاری از کارشناسان مسائل بین‌المللی و تحلیلگران وابسته به اردوگاه دشمن آمریکا و همپالکی‌هایش در مصاف با انقلاب اسلامی و مردم مومن و تربیت‌شده فرهنگ «رمضان»‌، هیچ غلطی نتوانسته انجام دهد و فشار حداکثری با بن‌بست و شکستی مفتضحانه مواجه شده است. از این سو و در حوزه داخلی، انقلاب اسلامی کماکان در مسیر پیشرفت و قوی‌تر شدن و تحقق آرمان‌های متعالی خود در حرکت است و این بیش از هر چیز به لطف صبر و مقاومت نشئت‌گرفته از بصیرت و معرفت مردم قهرمان ایران است که با همه سختی‌ها و مشکلاتی که عمدتا یا به دلیل مانع‌تراشی دشمنان و یا فساد بعضی کارگزاران و بدعملی برخی مدیران بر آنها وارد می‌شود، هرگز دشمن شاد نشده و مردانه پای چهل و دو سال مجاهدت ‌و مقاومت خود ایستاده‌اند.


۴- حرکت توفنده و رو به جلوی ایران انقلابی واقعیتی غیر قابل انکار است که نه‌تنها دوستان، بلکه دشمنان نیز بر آن صحه می‌گذارند. برای مثال اخیرا سران رژیم صهیونیستی درباره قدرت فزاینده مادی و معنوی ایران در منطقه ابراز نگرانی کرده تا آنجا که نخست‌وزیر خبیث آن درباره «‌تبدیل شدن ایران به یک امپراطوری» هشدار داده است! و به تازگی یکی از تحلیلگران مشهور آمریکایی (گرت پورتر) در اظهار نظری گفته است «ایران ۲۰۲۱ با سال‌های پیش قابل مقایسه نیست». کارنامه انقلاب اسلامی و مردم بزرگی که به آن وفادارند در مبارزه با قوی‌ترین جبهه استکبار در طول تاریخ چنان درخشان است که الهام‌بخش مسلمانان و کشورهای منطقه از مدیترانه تا اقیانوس هند شده است.امروز در منطقه‌ای که روزی آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها عربده مستانه می‌کشیدند و اجرای نقشه «نیل تا فرات» را در دستور کار داشتند، جبهه مقاومت با محوریت ایران شکل گرفته است که سخت عرصه را بر دشمن نابکار و متجاوز تنگ کرده و رویاهای تجاوزکارانه او را به کابوس مبدل نموده است. تا آنجا که مثلا رژیم غاصب قدس شریف درباره آینده و ادامه حیات خود علنا اظهار نگرانی می‌کند. ضربات کوبنده و پیاپی روزهای اخیر جبهه مقاومت بر تاسیسات نظامی و موشکی اسرائیلی‌ها با وجود سامانه‌های پدافندی پیشرفته، گنبد آهنین و... فقط گوشه‌ای از قدرت‌نمایی جبهه مقاومت علیه ‌اشغالگران و زیاده‌خواهان مستکبر دنیاست. و البته این تازه آغاز ماجراست!


۵- پیشرفت‌های علمی و ارتقای سطح دانش و پژوهش در ایران پس از انقلاب قدرت‌هایی که علم را در انحصار خود و منافع نامشروع و اهداف ضد بشری خود به خدمت گرفته‌اند عصبانی کرده است، ارتقای فناوری نظامی و تجهیزات موشکی جمهوری اسلامی امنیت این سرزمین را تضمین و بدخواهان این آب و خاک را به وحشت انداخته است‌... اما آنچه بیش از هر چیز باعث تداوم انقلاب اسلامی و اقتدار نظام بوده و هست، «‌حضور مردم ایران» در صحنه است‌. به گواه غریبه و آشنا مردم ایران از آغاز پیروزی انقلاب تا به امروز بیش از همه نقش وظیفه خود را در قبال انقلابی که خود برپا کرده و مدافع راستین عزت و استقلال این سرزمین و احیاگر کرامت و شأن انسانی او بوده‌، بازی کرده است‌. بر این معنا بارها رهبری انقلاب تاکید کرده است. به گواه بسیاری از متفکران خارجی و داخلی، انقلاب اسلامی‌، مردمی‌ترین انقلاب شناخته‌شده تاریخ است‌ انقلابی به وسعت همه ایران و با حضور همه طبقات و اقشار اجتماعی و گروه‌های سنی و جنسی و... در هیچ کدام از انقلاب‌هایی که می‌شناسیم، سابقه نداشته است که مثل انقلاب اسلامی مردم ایران، از همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب، برای انتخابات تدارک شود، ساز و کار انجام آن یکی از دغدغه‌های اصلی رهبری و سردمداران انقلاب باشد و مردم به پای صندوق‌ها بروند و مسیر آینده را با آرای خود ترسیم نمایند. به گفته رهبر انقلاب «سابقه ندارد که دو ماه بعد از پیروزی انقلاب یک رفراندوم عمومی برای انتخاب شیوه حکومت و نظام حکومتی انجام بگیرد، اما این به همت امام در ایران اتفاق افتاد،» و این روندی است که در تمام ۴۲ سال گذشته برقرار بوده و انقلاب اسلامی گام به گام، با تکیه بر آرای مردم (علیرغم بعضی تبعاتی هم که داشته) جلو رفته است. تلاش بی‌وقفه دشمنان از داخل و خارج، با دست زدن به وسیله‌ای- خاصه ابزار فرهنگی آن هم به وسیله پادوهای ایرانی‌نما و دلدادگان به غرب- و عملکرد ضد انقلابی و خائنانه بعضی نفوذی‌ها برای خسته و پشیمان نشان دادن مردم از انقلاب و نظام برآمده از آن و نومید و دلسرد کردن و خارج نمودن آنها از صحنه از همین روی است. این مردم دودمان استعمار را در این کشور بر باد داده‌اند و با همه ناملایمات و سختی‌ها پای انقلاب خود ایستاده و کماکان در همه صحنه‌های دفاع از آن حاضر هستند. صحنه انتخابات یکی از این صحنه‌هاست.


۶- بدون تردید یکی از اهرم‌هایی که  در سلامت انتخابات و کمک به انتخاب مردم نقش مهم و حساسی دارد، «‌شورای نگهبان» است. به همین دلیل هم هست که این نهاد انقلابی از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز به شدت مورد هجمه بدخواهان و آماج تبلیغات زهرآگین دشمنان آنان قرار دارد. لذا هر چقدر شورای محترم نگهبان در تایید صلاحیت داوطلبان، فراتر از اسم و رسم نامزدها و وابستگی جناحی و حزبی آنها، منافع ملی و مشکلات جامعه و مصالح نظام و انقلاب را در نظر بگیرد به انتخاب بهتر و روی کار آمدن دولتی توانمند و به معنای واقعی خدمتگزار بیشتر می‌شود امیدوار بود. این است که انتظار می‌رود شورای محترم نگهبان با توجه به شرایط حساس کشور و تهدیدات و توطئه‌های دشمنان این ملک و ملت‌، در انجام وظیفه خطیر خود بیش از گذشته شجاع و قاطع عمل کند و بدون کمترین اعتنا به هو و جنجال بلندگوهای وابسته به اردوگاه استکبار و دشمنان قسم‌خورده مردم ایران، همان‌ها که سال‌ها حامی رژیم‌های مستبد حاکم بر ایران و امروز مدافع دولت‌های دیکتاتوری و ضدمردمی منطقه و جهان هستند، با در نظر گرفتن رضای الهی‌، مصالح ملک و ملت و سرنوشت آینده کشور کسانی را که صلاحیت در معرض انتخاب رای مردم قرار گرفتن، دارند، تایید صلاحیت نمایند، کسانی که شأن و ارزش این ملت شریف را نه با کلمه که در عملکرد خود بفهمند و بدانند و بی‌منت و با همه وجود به کار کردن در جهت تحقق اهداف ملی و انقلابی آنها افتخار نمایند. کسانی که این مقام و منصب‌ها را به چشم «‌طعمه» ننگرند بلکه آن را فرصتی برای خدمت به بندگان خدا وپاداشتناشتن حق و عدالت و همچنین «‌امانتی» بر گردن خود تلقی کنند. بدون تردید، خواسته و ناخواسته شورای نگهبان هم در کارنامه دولت‌ها- چه مثبت و چه منفی- سهیم است.

برائت صوری/ دیپلماسی عزت‌آفرین یا دیپلماسی التماسی؟

درباره انتشار فایل صوتی

علی ربیعی در روزنامه ایران نوشت:


در روزهــــای گذشته ســــرقت و انتشــــــار زودهنگام و گزینشی و پخش القائی فایل صوتی مصاحبه با ظریف توسط تلویزیون وابســـته به دلارهای نفتی گـــام دیگـــــری برای «کشاندن جنگ به درون ایران» بود که پیش از این وعده آن را شنیده بودیم.  


- من معتقدم رسانه‌هایی که آزاداندیشانه می‌نویسند، نقد و مخالفت می‌کنند و بر اساس اعتقاد و عقیده خود همه ما را به چالش می‌کشند اگر ذات مستقلی داشته باشند مورد احترام هستند ولی تلویزیونی که با پول کشوری اداره می‌شود که منافع ملی آن کشور در کوچک‌سازی ایران نه فقط در این سال‌ها بلکه از زمان‌های دیرین بوده و فلسفه وجودی خود را در وابستگی به قدرت‌های جهانی در تعارض علیه ایران قرار داده، چیزی جز جاسوسی و بخشی از عملیات روانی علیه ملت نیست و دریغم می‌آید نام رسانه برای آن بکار ببرم.  - از زمان روی کار آمدن دولت ترامپ اتحادی بین کشورهای نفتی بدخواه ایران، رژیم اسرائیل و تندروهای امریکایی شکل گرفت که برنامه حمله نظامی به ایران و کشاندن جنگ به داخل ایران را در دستور کار خود قرار دادند. حافظه تاریخی ملت ما فراموش نمی‌کند بازتاب این استراتژی شوم در تلویزیون فارسی زبان مورد نظر نمایان بود که همراه با نگرانی‌های رژیم اسرائیل و تغذیه کننده دلاری خود برنامه‌سازی تبلیغاتی می‌کرد. با هوشمندی و تدبیر در مردان میدان دفاعی و سیاسی، دولت ایران واکنش سیاسی هوشمندانه‌ای با عدم خروج از برجام نشان داد و از سویی دیگر مانورهای قدرت ملی با محوریت سردار شهید قاسم سلیمانی این متجاوزان را در توطئه عملیات نظامی علیه ایران ناکام گذاشت.


بعد از آن ناکامی به یاری استراتژی «داغ کردن زمین ایران» در کنار تحریم‌گران برآمدند و از هر فرصتی برای تحریک و ناامید کردن مردم دریغ نمی‌ورزیدند و حتی زمانی که ترامپ در انتخابات اخیر شکست خورد اینان همانند صاحبانشان در تلویزیون خود سوگنامه سیاسی می‌سرودند.


این اتحاد ضد ایرانی، با روی کار آمدن دولت بایدن سه استراتژی را دنبال کردند: یکی عدم به ثمر نشستن برجام با تلاش برای تأثیرگذاری بر طرف‌های برجامی ایران، سپس ایجاد تنازع بین ایران با طرف‌های برجامی و در نهایت ایجاد اختلاف در داخل ایران و کشاندن نزاع به داخل و به هم ریختن انسجام داخلی در کشور. پیروزی قاطع «میدان» و «دیپلماسی» مانع از آن شده بود که تحقق این هدف با کشاندن جنگ نظامی به داخل کشور انجام بگیرد و اکنون رسانه‌ای که در طول سالیان اخیر دریغی در حمایت از جنگ و تحریم علیه مردم ما نداشته در اوج استیصال خود این فرصت را غنیمت شمرد که با افروختن آتش جنگ روانی، نزاع موعود را این‌بار با ردای تفرقه‌افکنی در سه سطح نخبگان حاکمیتی با یکدیگر، مردم و مسئولان و در نهایت مردم علیه یکدیگر با تحریک گرایش‌ها و جناح‌های سیاسی در داخل، به جامعه ایرانی تسری دهد. البته استراتژی تلویزیون‌های فارسی زبان معلوم‌الحال است که طبق گرایش حامیان مالی‌شان عمل می‌کنند. اما وظیفه نخبگان رسانه‌ای و مؤثرین بر افکار عمومی از همه گروه‌ها و جناح‌ها شناخت استراتژی‌های بدخواهان ایران و دشمنی صهیونیست‌هاست. متأسفانه برخی جریان‌ها و رسانه‌های داخلی با تیترهای مشابه و برخی اظهارات در دام پهن‌شده‌ای که نیروهای نظامی و دستگاه دیپلماسی را رودرروی هم قرار دهد، افتادند.


برخی در داخل بدون توجه دقیقاً در همان خط ترسیم‌شده‌ای که رسانه‌های خارجی در بازنمایی پویایی تصمیم‌سازی به مثابه شکاف حاکمیتی، قصد آن را کرده بودند، حرکت کردند. خوشبختانه مثل همیشه که در تمام عرصه‌ها بدخواهان ایران را ناکام گذاشته‌اند این بار نیز هوشمندی و درایت فرماندهان و مسئولان نظامی بخصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حتی خانواده سردار دل‌ها دشمن را در این خط مشی ناکام گذاشتند. در این رابطه و آنچه واقعیت مکتوم سخنان ظریف در فایل انتشار یافته، نه تنها معنای حقیقی سخنان دلسوزانه و صادقانه ظریف برای آیندگان بلکه واقعیت‌های آشکار در مناسبات برادرانه میان ظریف و شهید سلیمانی زیر کوهی از اخبار جعلی و شایعات سازماندهی شده دفن شد.

دوقطبی جعلی و ویرانگر میدان و دیپلماسی که ساخته و پرداخته رسانه‌های خارجی است نه تنها در جوهره صحبت‌های ظریف نبود بلکه حتی با مبانی علمی در ساختار وظایف و شیوه‌های تصمیم‌گیری در نظام ما هم ناسازگار است. باید دقت داشت که هرچند دیپلماسی کارویژه وزارت خارجه است اما وزیر خارجه در رتبه و کارکردی بالاتر مسئول اجرای سیاست خارجی هم هست و سیاست خارجی ترکیبی است از دیپلماسی و سیاست دفاعی. بنابراین میدان و ارتباط آن با ملاحظات دیپلماسی زیر نظر وزیر خارجه در پیشبرد و اجرای سیاست خارجی مصوب در نهادهای بالادستی است. به این ترتیب وزیر خارجه همان‌قدر که به دیپلماسی به عنوان یکی از ارکان سیاست خارجی و کارویژه وزارت خارجه متعصب است به سیاست دفاعی به عنوان رکن دیگر سیاست خارجی هم اهمیت داده و متوجه آن بوده است و این‌گونه نیست که آن را یک امر بیرونی و خارج از حیطه وظایف و متعلقات مسئولیتش بداند.به‌خاطر همین پیوستگی بود که شهید سلیمانی هم می‌توانست فرمانده میدانی باشد و هم در نقش دیپلمات ظاهر می‌شد و باز هم به همین دلیل است که ظریف در همان مصاحبه گفت که بدون تلاش‌های شهید سلیمانی و دستاوردهای میدان در افغانستان کاری از دیپلماسی ساخته نبود. اگر وزیر خارجه امروز و در موضوع و مقطع زمانی خاص نسبت به برخی چالش‌ها سخن گفته است، کسی نباید تعجب کند که روزی دیگر و در موضوع و در مقطع زمانی دیگر همان وزیر خارجه از کاستی‌های دیپلماسی در حمایت از نیروهای میدانی هم راضی نباشد. اینها هر دو ابزارهای اجرای سیاست خارجی هستند.


بدخواهان و دروغ‌پردازان بدون توجه به ابتدایی‌ترین واقعیات، در خدمت منافع کوته‌نظرانه خود، به سرانجام نرسیدن مذاکرات در رفع تحریم‌ها و تفرقه‌افکنی و حتی مخدوش کردن روابط خارجی ایران را در کانون کارزار خود قرار داده‌اند و از همه بدتر خواسته یا ناخواسته می‌کوشند که سردار دل‌ها شهید قاسم سلیمانی را که به همه مردم با همه طیف‌ها و گرایش‌ها تعلق دارد در این دوقطبی مجعول برای یک دسته و علیه دسته‌ای دیگر مصادره و در واقع دایره تعلق آن نماد «سرباز ملی» را کوچک‌تر کنند.


من نه به عنوان سخنگوی دولت بلکه به عنوان شهروندی که دغدغه‌مند به مسائل نگاه می‌کند، توصیه می‌کنم اتهام‌زنی و جاسوس‌سازی را کنار بگذاریم. در دام نقشه بزرگ ربایندگان و انتشاردهندگان قرار نگیریم. از یاد نبریم که دولت در خط مقدم جنگ و تحریم است و در روزهای حساس برای عقب راندن و شکست تحریم و در آستانه انتخاباتی که انتظار داریم سالم و در عین حال پرشور و خروش باشد، این همصدایی‌های ناخواسته برخی جریان‌های داخلی با رسانه‌های بدخواه خارجی، ناسازگار با مصالح ملی و منافع مردم است. هر اتفاقی که در این فراز و نشیب حوادث رخ بدهد، نباید فراموش کنیم که ارگان‌های امنیتی و نظامی و سیاسی با همه چالش‌ها و اختلاف‌های نظری احتمالی بخشی از همین نظام و مردم هستند. ما به منزله ملتی واحد با خون و شهادت و مقاومت و رنج به این نقطه تاریخی رسیده‌ایم و باید با برچیدن دام توطئه چیده شده این دستاورد ماندگار و ارزشمند را ارتقا بخشیم.

برائت صوری/ دیپلماسی عزت‌آفرین یا دیپلماسی التماسی؟

برائت صوری

فاطمه صابری در روزنامه وطن امروز نوشت:

 
«یکی از مشکلات ما در این 27 سال این بوده که ما نتوانستیم در زمینه استراتژی ملی به اجماع نظر برسیم که یکی از مباحث مهم آن این است که آیا اولویت با ثروت ملی است یا قدرت ملی؟... آیا می‌خواهیم فضای ایران در روابط بین‌الملل همچنان فضای امنیتی و سیاسی باشد یا روزی می‌خواهیم این فضا را به فضای اقتصادی تبدیل کنیم؟... بخش اقتصادی ما تا کی می‌خواهد برای بخش سیاسی و امنیتی یارانه پرداخت کند؟»
 
اشتباه نکنید! این حرف‌های آقای ظریف در فایل صوتی منتشر شده نیست، بلکه صحبت‌های آقای روحانی در آیین گشایش همایش «راهبرد بهره‌برداری از ذخایر گازی کشور» در سال 84 است. با توجه به واکنش آقای روحانی به اظهارات جنجالی ظریف و اعلام برائت ایشان از شخص ظریف(!) که گفته است: «مطالب طرح شده نظر دولت یا رئیس‌جمهور نیست و اگر کسی میدان و دیپلماسی را مقابل هم بداند، حرفش دقیق نیست!» سوال اصلی این است که چرا این صحبت‌ها با صحبت‌های اخیر ظریف اینقدر به هم نزدیک است؟ ظاهرا آقای روحانی در این ماجرا تنها برائت صوری خود را نشان داده است و اظهارنظر و رویه آقای روحانی نشان می‌دهد خود او هم مثل ظریف به این دوگانه معتقد است. 
 
* برجام از خیال تا واقعیت
آقای روحانی در آیین گشایش همایش «راهبرد بهره‌برداری از ذخایر گازی کشور» سخنرانی با عنوان «قدرت ملی یا ثروت ملی؟» ایراد و مطرح می‌کند نگاه اساسی به منطقه خاورمیانه به خاطر منابع «نفت و گاز» منطقه بوده است و در فردایی که احتمالا هیچ کشوری جز عربستان، ایران، عراق، کویت و امارات توان صادرات نفت ندارد، اهمیت این منطقه از نظر «اقتصاد انرژی» بیشتر هم خواهد شد. آقای روحانی در ادامه تأکید می‌کند، بنابراین باید به دنبال ارتقای «قدرت ملی» بویژه در «بعد اقتصاد» باشیم تا توان تعامل سیاسی ایران در روابط بین‌الملل افزایش یافته و از این طریق منافع ملی کشور تامین شود و امنیت ملی در سطحی بالاتر قرار گیرد. 
 
این راهبرد اما در ادامه با پرسش عجیب و دوقطبی‌ساز آقای روحانی اینگونه ادامه می‌یابد: «یکی از مشکلات ما در این 27 سال این بوده که ما نتوانستیم در زمینه استراتژی ملی به اجماع نظر برسیم که یکی از مباحث مهم آن این است که آیا اولویت با ثروت ملی است یا قدرت ملی؟» و بعد در ادامه، آقای روحانی این پرسش را به دوقطبی «امنیت- اقتصاد» گره می‌زند و بیان می‌کند: «آیا می‌خواهیم فضای ایران در روابط بین‌الملل همچنان فضای امنیتی و سیاسی باشد یا روزی می‌خواهیم این فضا را به فضای اقتصادی تبدیل کنیم؟... بخش اقتصادی ما تا کی می‌خواهد برای بخش سیاسی و امنیتی یارانه پرداخت کند؟» و اینگونه دوگانه سیاسی «ثروت ملی- قدرت ملی» و «امنیت-اقتصاد» به عنوان راهبرد اجرایی برای ارتقای منافع ملی کشور و رشد اقتصادی از اندیشه یک مرد تماما امنیتی- سیاسی، در «حزب اعتدال و توسعه» شکل می‌گیرد؛ حزبی که مهره‌های کلیدی آن اکثرا در گذشته خود تماما امنیتی بوده‌اند!
 
اما نگاه سیاسی و دوقطبی‌ساز «قدرت ملی-ثروت ملی» که در سال‌های دبیری آقای روحانی بر شورای عالی امنیت ملی در شخص ایشان و هم‌حزبی‌هایش شکل گرفته، چگونه سازوکار اجرایی آن هم در «قالب برجام» پیدا می‌کند؟! بهتر است برای پاسخ به این پرسش به اتفاقات بعد از سال 88 و فضای «سیاسی-امنیتی» حاکم بر کشور بازگردیم. سال 91 در پایان دولت آقای احمدی‌نژاد بحث مذاکرات با آمریکا جدی‌ می‌شود. آقای روحانی با توجه به فرصت مذاکره پیش‌آمده، در انتخابات سال 92 با همین گفتمان «دوگانه‌ امنیت- اقتصاد» و کلیدی به نام «مذاکره»، تمام تخم‌مرغ‌هایش را در سبد «وزارت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی» قرار می‌دهد و با دادن اختیارات «فراقانونی» به شخص وزیر امور خارجه -تلاش‌های شخصی و جلسات متعدد دکتر ظریف و تیمش در اقناع نخبگان سیاسی و نظامی و دانشگاهی همه گویای آن است که وزیر امور خارجه و دستگاه دیپلماسی که تنها «مجری» سیاست‌های خارجی جمهوری اسلامی است، در سال‌های منتهی به انعقاد برجام رویکرد فراقانونی را در پیش گرفتند- تلاش می‌کند با «تدبیر» به زعم خود «مذاکره- تنش‌زدایی» و به «امید» گشایش اقتصادی برون‌مرزی، هم چرخ سانتریفیوژ را بچرخاند هم چرخ اقتصاد! 
 
برخلاف نگرش ساده‌اندیشانه‌ آقای روحانی و مشاوران فکری‌اش که برجام را «چک نقد قابل وصول» و فرصتی برای «تعامل بین ایران و آمریکا» ترسیم و خیال می‌کردند با اجرایی شدن این توافق، از این پس دولت‌های غربی و آمریکا در قامت یک شریک اقتصادی و حتی یک دوست با ایران درمی‌آیند(!) طرف غربی و آمریکا، «برجام» را نه «توافق برد- برد»، بلکه ابزار «اجماع جهانی» علیه ایران و «مهار قدرت جمهوری اسلامی» در منطقه برمی‌شمرند. برجام برای طرف غربی و آمریکایی ابزار بر سر میز مذاکره نشستن ایران بود، نه بیشتر و نه کمتر. و اگر غیر از این بود به قول رهبرانقلاب، موارد متکبرانه و تحقیرآمیزی را که حتی قابل نگاه کردن نیست، پیشنهاد نمی‌دادند! 
رهبر انقلاب بارها در رابطه با هدف آمریکا از مذاکره روشنگری کردند و اخیرا نیز در محفل انس با قرآن، در ماه مبارک رمضان درباره هدف آمریکا از مذاکره فرمودند: «اینکه آمریکایی‌ها دائم اسم مذاکره را می‌آورند و مذاکره‌ مستقیم با ایران را ما حاضریم و مانند این حرف‌ها، اینجور نیست که آمریکا بخواهد مذاکره کند تا اینکه یک حرف حقی را قبول کند؛ نه! می‌خواهد مذاکره کند تا یک حرف باطلی را تحمیل کند». 
اما عجیب بودن ماجرای توهمات این دولت آنجاست که دولت فعلی و همفکرانش، نه از تاریخ «تعامل ایران و آمریکا» درس و تجربه کسب می‌کنند- آمریکا در ایران کودتا کرد، از صدام حمایت کرد و ده‌ها سال است سیاست‌های بسیار خصمانه‌ای علیه ایران داشته و دارد- و نه حتی از بدعهدی‌های اخیر آمریکا و فرصت‌سوزی‌های مداوم پشت خیمه مذاکره!
 
* دوندگان آن سوی مرزها، بازندگان درون مرزها
حال اساسا این سوال مطرح است: چرا دولتی در انتهای یک ماهه کارش باید مبدع مذاکرات راهبردی‌ای باشد که در آستانه دولت بعد ممکن است نه‌ تنها مورد تجدیدنظر قرار گیرد، بلکه به همان سرنوشتی دچار شود که تغییر دولت در آمریکا برای برجام رقم زد. پس نه داخل و نه خارج قاعدتا نباید به نتیجه این مذاکرات امیدوار باشند. پس ماجرای طرح دوباره مذاکرات و انتشار فایل صوتی در آستانه یک انتخاب جدید در خرداد 1400، چیزی جز یک تاکتیک فرار به جلو نیست و سه‌ضلعی مذاکرات وین، تاثیرگذاری بر انتخابات پیش ‌رو و تزریق چاشنی دوقطبی میدان- دیپلماسی، همگی قطعات یک پازل برای فرار به جلو، توجیه ناکارآمدی فعلی و طراحی آینده شومی برای تکرار دوباره یک خطاست! استیلای تفکر اعتماد به غرب برای برون‌رفت از مشکلات اقتصادی، سیاسی، دیپلماسی و... . این تفکری است که هم «تدبیر نادرست» و هم «امید کاذب» به آینده ایجاد می‌کند.

برائت صوری/ دیپلماسی عزت‌آفرین یا دیپلماسی التماسی؟

کشور در آستانه بحران قرار دارد، گمرک در انتظار ابلاغ!

علی کرمی در روزنامه آرمان ملی نوشت:

 

ظاهرا مسئولان تا فاجعه‌ انسانی در کشور رخ ندهد، مرزهای کشور را به‌طور کامل نمی‌بندند و ما نیز مانند میلیون‌ها نفر پاسخ به این سوال را نمی‌دانیم که چرا با وجود شرایط بحرانی در کشورهای هند و پاکستان، مرزهای ایران روی مسافران همچنان باز است. طبق گفته سخنگوی گمرک، روز گذشته 76 نفر از مرز پاکستان وارد ایران شده‌اند.

واقعا مسئولان از ویروس جهش‌یافته‌ای که در هند و پاکستان شیوع پیدا کرده، ترس و نگرانی ندارند؟! چه ارگان یا وزارتخانه‌ای باید مرزهای کشور را روی مسافران ببندد، درحالی‌که رئیس‌جمهور کشورمان، رئیس ستاد ملی مقابله با کروناست؟ به‌جرات تاکید می‌کنم که خطر بزرگی در کمین مردم است و باید هرچه سریع‌تر مسئولان ستاد ملی کرونا و مسئولان ارشد کشور یک جلسه اورژانسی برگزار کنند، چون اتفاق خطرناکی در یک قدمی ایران قرار دارد و هر لحظه ممکن است تعدادی از مبتلایان ویروس جهش‌یافته هندی، از طریق افغانستان و پاکستان وارد کشور ‌شوند.

طی روزهای اخیر و با فاجعه‌ای که برای هند و پاکستان رخ داده، شنیده شده افراد متمول این دو کشور در حال مهاجرت از کشورشان به کشورهای خاورمیانه نظیر امارات، قطر و حتی ایران هستند و قطعا با خود ویروس جهش‌یافته را به ارمغان می‌آورند. متاسفانه ما همیشه «مدیریت پس از بحران» در کشور داریم و مسئولان اجازه می‌دهند فاجعه بروز و رخ دهد و سپس به فکر چاره و اقدامات لازم هستند و با کلمه «پیشگیری» کاملا بیگانه‌اند.

اگر از همین الان تمام گیت‌های ورود مسافر (زمینی، دریایی و هوایی) بسته نشوند، خیلی زود شاهد شیوع ویروس خطرناک هندی در ایران خواهیم بود، کمااینکه معتقدم تاکنون این ویروس به ایران رسیده ولی فعلا اعلام نمی‌شود. در حال حاضر ویروس غالب در کشورمان، ویروس جهش‌یافته انگلیسی است، ولی اگر ویروس جهش‌یافته هندی نیز با این ویروس قاطی شود، آن زمان دو متاسیون خطرناک در یک ویروس جمع خواهند شد و باید منتظر فاجعه‌ای به مراتب بزرگ‌تر باشیم که کاری از دست کسی بر نمی‌آید. چندی پیش با چند دانشمند گفت‌وگو می‌کردم که چطور دو جهش مهم در یک ویروس رخ داده است‌. به نظر می‌رسد ویروس کووید از دو انسان آلوده به فردسوم منتقل شده و در بدن آن فرد سوم ادغام شده و جهش پیدا کرده و نتیجه آن ویروس هندی شده که روزانه جان هزاران نفر را می‌گیرد.

رسانه‌ها باید با صدای بلند فریاد بزنند که ستاد کرونا هرچه سریع‌تر جلسه اورژانسی برگزار کنید و مرزهای کشور را به‌طور جدی ببندید و مانع از ورود هر فرد از کشور هند و همسایه‌های آن از طریق مرزهای زمینی، دریایی و هوایی به ایران شوند. جای تعجب دارد که گمرک چگونه اعلام می‌کند هنوز دستورالعمل منع ورود اتباع و بستن مرزها به آنها ابلاغ نشده است! مگر در گمرک جمهوری اسلامی ایران کمیته کرونا وجود ندارد؟ چطور در دانشگاه‌ها و سازمان‌ها کمیته کرونا فعال است، اما در این سازمان مهم منتظر ابلاغ و دستور هستند؟! چرا استعلامی در این رابطه صورت نمی‌گیرد و منتظر ‌نامه و ابلاغیه هستند؟‌ آیا مسئولان گمرک در قبال خانواده و کارمندان خود نیز احساس مسئولیت ندارند که در برابر شیوع احتمالی این ویروس در معرض خطرند! چرا نمایندگان مجلس در این رابطه اقدامی نمی‌کنند! واقعا این سیستم منفعل تصمیم‌گیری جای بسی تاسف دارد و باور دارم در کشور ما خردامندانه تصمیم گرفته نمی‌شود و تصمیمات برپایه سیستم اداری است.

برائت صوری/ دیپلماسی عزت‌آفرین یا دیپلماسی التماسی؟


دیپلماسی عزت‌آفرین یا دیپلماسی التماسی؟

محمدجواد اخوان در روزنامه جوان نوشت:


با انتشار صوت جنجالی ظریف در رسانه‌های بیگانه، یکی از سؤالاتی که به‌طورجدی مطرح شد، چرایی اصرار عجیب او بر تقابل‌نمایی میان «میدان» و «دیپلماسی» بود. علاوه بر آن روایت یکسویه و بعضاً حاوی داده‌های غلط (خواه از سر بی‌اطلاعی، خواه غرض‌ورزی سیاسی) وی به‌نوعی ابهاماتی آفریده که البته در جای خود باید به آن‌ها پرداخت.

یکی از نکاتی که به‌نحوی باید در برابر ادعاهای غیرواقعی آقای ظریف مورد توجه قرار داد، آن است که در صحنه واقع سیاست خارجی کشورمان اساساً دوگانه‌ای به نام «دیپلماسی-میدان» وجود ندارد؛ بلکه در واقع ما در سال‌های اخیر شاهد دو نوع دیپلماسی گوناگون بوده‌ایم که هرکدام مختصات و رهاوردهای مختص خود را داشته‌اند.

با روی کار آمدن دولت یازدهم، نوعی از دیپلماسی در دستور کار سکان‌داران قوه مجریه قرار گرفت که اساس آن بر «تعامل‌گرایی» بنا نهاده شده بود و تصور می‌شد با تغییر ادبیات در مقابل طرف غربی می‌توان موانعی که در سال‌های اخیر بر سر راه ملت ایران قرار داده شده بود، برداشته شود. بر همین روال، دور جدیدی از مذاکرات هسته‌ای شکل گرفت که به توافقات ژنو و لوزان انجامید و «برجام» میوه نهایی آن بود. در مسیر دستیابی به برجام، ابتکار «نرمش قهرمانانه» پذیرفته شد و برای تجربه‌آموزی در این مسیر، حتی تنازل‌هایی جدی در مواضع و دستاوردهای صنعت هسته‌ای رخ داد. اکنون و پس از گذشت هشت سال از آغاز روند دیپلماسی تعامل و پنج سال پس از «برجام» می‌توان از نتیجه‌بخش بودن این مسیر و پیامدهای آن یک ارزیابی قابل‌اتکا ارائه نمود.

اما درعین‌حال نوعی دیگر از دیپلماسی را می‌توان شناسایی کرد که اتفاقاً عمده تحولات آن نیز مربوط به یک دهه اخیر بوده، اما ارتباط چندانی با دیپلماسی پیش‌گفته «برجام» نداشته، البته جنس آن نیز تا حد زیادی متفاوت است. این نوع از دیپلماسی که آن را می‌توان «دیپلماسی امنیت و اقتدار» خواند، بر مبنای همکاری در موضوعاتی راهبردی و در راستای تأمین اهداف بااهمیتی همچون تأمین امنیت و مقابله با تروریسم شکل گرفته و البته رهاوردهای به‌مراتب بیشتری نیز داشته است.

تحولات منطقه به‌خصوص بحران سوریه که به چنگ انداختن اختاپوس تروریسم تکفیری به کشورهای منطقه انجامید از یک‌سو و از سوی دیگر صف‌آرایی محور عبری- عربی- غربی در مقابل محور مقاومت، ایجاب می‌کرد تا از ظرفیت‌های فرامنطقه‌ای برای تقویت محور مقاومت بهره‌برداری شود. در این میان، آگاهان منطقه به‌خوبی می‌دانستند که نمایش خیمه‌شب‌بازی که امریکا و متحدانش به نام «ائتلاف مقابله با داعش» به راه انداخته بودند، تنها به حضور نظامی- استکباری نظام سلطه در منطقه خواهد انجامید و هیچ نفعی از آن برای مردم این منطقه متصور نخواهد بود. در نتیجه ضروری بود تا ائتلافی حقیقی بر ضد تروریسم و حامیان پشت پرده آن شکل گیرد تا هم امنیت به منطقه بازگردد و هم مانعی در برابر زیاده‌خواهی نظام سلطه در منطقه باشد.

بر این مبنا با تلاش و ابتکار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، دیپلماسی قدرتمند و البته بدون بوق‌وکرنای رسانه‌ای در سطح منطقه و قدرت‌های فرامنطقه‌ای مخالف سیاست‌های غرب شکل گرفت تا در مسیر پیشبرد گفتمان منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران بازیگران بیشتری فعال شوند. بر اساس تلاش‌های این مسیر دیپلماسی که توسط «مردان بی‌ادعا، اما جهادگر میدان»، چون دنبال شد کشورهایی همچون جمهوری فدراتیو روسیه که بعد از پایان جنگ سرد از دخالت در بحران‌های جهانی تا حد زیادی پرهیز می‌کرد فعال شد و در ائتلافی ضدهژمون به نقش‌آفرینی پرداخت. جالب اینجاست که همگی به یاد داریم که در ماجرای لیبی نیز روسیه با آنکه منافعی راهبردی در این کشور داشت، در مقابل دخالت غرب در آن سکوت کرد و در روزهای ابتدایی بحران سوریه نیز نقش چندان فعالی در این کشور از خود بروز نداد. بااین‌حال همراه‌سازی روسیه در حمایت از محور مقاومت در منطقه و نیز مهار بحران سیاسی عراق سبب ایجاد ائتلافی قدرتمند در منطقه شد که در چند سال شاهد رهاوردهای آن هستیم و در ادامه به‌اختصار به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

اول اینکه دیپلماسی امنیت و اقتدار علاوه بر آنکه در حفظ و گسترش عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران در منطقه مؤثر بوده است، محور مقاومت را نیز ترمیم و تقویت کرده و دست برتر را تحولات منطقه در اختیار این محور قرار داده است.

دوم اینکه ثبات‌زایی و امنیت‌آفرینی از دیگر رهاوردهای این دیپلماسی بوده است. درست در شرایطی که بسیاری از کشورهای غربی از حملات خرابکارانه گروه‌های تروریستی در امان نیستند، این نوع از دیپلماسی با مقابله تمام‌عیار با جنگ‌های نیابتی و گروهک‌های تروریستی در کیلومترها دورتر از مرزهای ایران، امروز ایران اسلامی را به مهم‌ترین لنگرگاه ثبات و امنیت در منطقه تبدیل کرده است.

سوم آنکه دیپلماسی امنیت و اقتدار علاوه بر این‌ها عزت‌آفرین نیز بوده است. برخلاف نسخه‌هایی که برخی تجویز می‌کنند که در آن برای رسیدن به اهداف مقطعی باید از اصول و ارزش هایی، چون عزت ملی گذشت، در این نوع دیپلماسی علاوه بر آن منافع راهبردی و امنیت ملی کشور تأمین می‌شود، توأمان عزت ملت ایران نیز حفظ می‌گردد.

نکته جالب اینجاست که پس از انتشار خبر پرواز جنگنده بمب‌افکن‌های روسی از پایگاه هوایی در کشورمان، عده‌ای کوشیدند آن را خلاف قانون اساسی و اصل استقلال ملی جلوه دهند و حتی مجری فایل صوتی کذایی نیز پس از سال‌ها همین ادعای واهی را تکرار می‌کند. حال‌آنکه این پروازها نه‌تن‌ها مغایر قانون اساسی و استقلال نیست، بلکه در مسیر تحقق استقلال و عزت کشور است. برخلاف ادعای ظریف این جمهوری اسلامی ایران بود که روسیه را مجاب به پرداخت هزینه برای پایان دادن به بحران سوریه کرده است و بهترین شاهد این مدعا آن است که ایران پیش از هر کشور دیگری به دفاع از نظام قانونی و برخاسته از رأی مردم سوریه پرداخت. هنر دیپلماسی امنیت و اقتدار آن بود که با تکیه‌بر منافع مشترک قدرت‌های غیرغربی را برای حمایت از محور مقاومت قانع نمود بنابراین باید به این جهاد فرزندان راستین و بدون ادعای ملت آفرین گفت.

علت عصبانیت نظام سلطه و متحدان منطقه‌ای آن از شکل‌گیری این ائتلاف نیز همین‌هاست، چراکه اگر تنها منافع کشوری مثل روسیه در میان بود، غرب با هزینه کمتری می‌توانست با آن به تفاهم برسد. در مقابل این دیپلماسی که هم امنیت زا، هم عزت‌آفرین و هم در راستای مقابله با منافع استکبار جهانی است، «دیپلماسی التماسی برجام» تنها هزینه‌زا بوده و حتی پیش از خروج ترامپ و در دوره اوباما هم به اعتراف بانیان و مجریان آن دستاوردی در حد «تقریباً هیچ» داشت. اگر دیپلماسی امنیت و اقتدار، بازدارندگی و امنیت ملی را به ارمغان می‌آورد، در مقابل دیپلماسی برجام اگر بر اساس میل طرف غربی پیش می‌رفت دستاوردهای صنعت دفاعی کشور را نیز به محاق می‌برد و مخاطرات امنیتی جدی به همراه خواهد می‌داشت. گویی ناراحتی آقای ظریف و رفقایش نیز همین است که چرا نتوانسته است امتیازاتی از جنس «میدان» به غربی‌ها بدهد و مثلاً در برابر آن از همان «تقریباً هیچ»‌ها دریافت کند.

در واقع باید گفت میدان و دیپلماسی هیچ‌گاه از هم جدا نبوده‌اند که در برابر هم باشند، بلکه دو نوع دیپلماسی را شاهد بوده‌ایم که مردم بهترین قضاوت‌کنندگان در مورد رهاوردهای هرکدام هستند. تجربه این دو نوع دیپلماسی نشان داد دیپلماسی و مذاکره اگر از موضع عزت و بر اساس منافع ملی و نه نفع شخصی، حزبی و انتخاباتی باشد می‌تواند دستاوردهای بزرگی برای کشور و انقلاب‌اسلامی به همراه داشته باشد و در غیر این صورت نتیجه‌ای به‌جز «تقریباً هیچ» به همراه نخواهد داشت.

برائت صوری/ دیپلماسی عزت‌آفرین یا دیپلماسی التماسی؟

معادلات یمن و نرمش بن سلمان

امیر مسروری در روزنامه خراسان نوشت:


 بن سلمان در مصاحبه چند روز قبل خود ادبیات عجیبی در قبال انصار ا... به کار برد. ولیعهد سعودی برای اولین بار از واژه عربی و یمنی برای جنبش انصار ا... استفاده کرد. کارشناسان منطقه معتقدند این تغییر ادبیات به سبب عملیات های اخیر چند روز گذشته انصار ا... و ارتش یمن در عمق عربستان و قطعی شدن پاک سازی مارب است.  سوابق بن سلمان در این سال ها نشان داده هر کجا فشار حد اکثری بر او وارد شده، وی مجبور به عقب نشینی شده است.

ماجرای عراق، پرونده شکست انتخاباتی لبنان، عقب نشینی از سوریه و حتی ماجرای خاشقچی و سخنرانی رهبر انقلاب  در قبال پرونده منا؛همه این موارد پس از مدتی باعث شد بن سلمان با تغییر ادبیات ماجرا را به نحوی دیگر تغییر دهد اما مسئله این جاست، در سال ششم جنگ چه اتفاقی افتاده که بن سلمان نظرش در قبال انصار ا... تغییر کرده است؟


یک: تغییر مدیریت عملیات ها: پیشتر یمنی ها اعلام کرده بودند هر نوع عملیات عربستان در خاک یمن با واکنش متقابل مواجه خواهد شد، مثلا حملات به فرودگاه صنعا با واکنش نظامی یمنی ها به فرودگاه ابها و ریاض مواجه شد. با این حال از چندی پیش این سناریو تغییر کرد. یمنی ها ساختار عملیاتی شان را آفندی کردند و محور عملیات را بر پایه کندسازی قدرت عملیاتی عربستان و هزینه سازی برای عملیات های بعدی ترسیم کردند. در این بین ساختار عملیاتی به جایی رسید که ظرف مدت کوتاهی چند عملیات مهم، شاهراه نفتی عربستان و ساختار پدافندی مستقر در فرودگاه های ریاض و ابها را با چالش جدی مواجه ساخت.  مهم ترین آن، عملیات علیه مرکز اقتصادی آرامکو، خط انتقال نفت شرق به غرب و از همه مهم تر ساختار امنیتی ائتلاف در داخل خاک یمن بود. این تغییر برای عربستان در سال ششم به طور حتم هزینه هایی خواهد داشت که می تواند بر تغییر مواضع رسانه ای ولیعهد عربستان موثر باشد.


دو: آزادسازی مناطق مهم: با حفظ بندر الحدیده و مهم تر از آن نفوذ ناپذیری صنعا، عملیات شجاعانه در الجوف و سپس مارب دستاورد بزرگ میدانی محسوب می شود. شاید در ظاهر آزادسازی مارب تنها آزادسازی یک مرکز استان باشد اما در حقیقت آغاز دومینوی آزادسازی های آینده  یمن و محاصره عدن است.

با آزادسازی مرکز مارب، عملا استان های الجوف و شبوه و حتی حضرموت در آستانه پاک سازی قرار خواهند گرفت و به طور حتم کار برای پشتیبانی رزمی – زمینی ارتش سعودی و ائتلاف بن سلمان بسیار سخت خواهد بود. کارشناسان معتقدند نرم شدن بن سلمان تاثیری بر معادلات میدان نخواهد داشت و بیش از آن که یک تغییر مواضع واقعی باشد بر پایه سیاست ایجاد تاخیر در عملیات هاست. بدین صورت که فشارهای خارجی بر یمن افزایش یابد و گشایش های درمانی و انرژی منوط به توقف عملیات در مارب شود. در چنین شرایطی ائتلاف سعودی فرصت دارد تا نیروهای خود را در مارب با آرایشی جدید مستقر کند و عملیات پاک سازی مارب و الجوف را به تعویق بیندازند.


سه: جذب نکردن حمایت خارجی: هرچند بایدن نظرش در زمین برای حمایت از بن سلمان تغییر نکرده است اما تغییر مواضع او در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی آمریکا، فشار را بر ولیعهد سعودی افزایش داده است. بن سلمان خوب می داند برای تصاحب کرسی پادشاهی نیازمند همراهی بایدن است و بدون او نمی تواند بر قدرت تکیه کند. از طرفی ناسازگاری خاندان سلطنتی افزایش یافته و نبود اجماع داخلی می تواند عربستان را چند پاره کند. همین موضوع می تواند نظر طرف های غربی حامی بن سلمان را برای پادشاهی او تغییر دهد. انتشار تصاویر فاجعه انسانی در یمن دیگر موضوعی است که بن سلمان را به عنوان یک چهره ناقض حقوق بشر در جهان معرفی کرده است. انتشار اسناد جدید سازمان های اطلاعاتی آمریکا درخصوص نقش مقامات ارشد عربستان در قتل خاشقچی به آتش بی اعتمادی بین المللی افزوده است. نفروختن سلاح توسط چند کشور اروپایی به بن سلمان حاکی از این موضوع است.

البته این احتمال نیز وجود دارد که بن سلمان ذخایر مهم تسلیحاتی خود را ظرف شش سال جنگ در یمن، 10 سال جنگ در سوریه، هفت سال جنگ در عراق و لبنان تا حدودی مصرف کرده و این تغییر مواضع برای تنفس استراتژیک بوده تا انبار خالی شده و مشکلات به وجود آمده برای تهیه سلاح را بر طرف کند. عربستان خوب می داند، محور مقاومت به عنوان رقیب استراتژیک منطقه ای اش با دست یابی به قدرت برتر هژمونی امنیتی – اجتماعی چه تهدیدی برای ریاض در سال های آینده ادامه بحران خواهد بود و خرید سلاح به نوعی فرار رو به جلو برای تمرکز بر بازدارندگی تسلیحاتی است!

منبع: مشرق

ارسال نظرات