تقویت تولید، هدفی است که همهی ایرانیان روی اصل آن اجماع دارند. هیچ گروه و جریان فکری و سیاسی نیست که بگوید تولید ملی باید تضعیف شود. همچنین، میدانیم که تقویت تولید ملی خود مشکل تورم و بیکاری و کسری بودجهی دولت و ... را حل خواهد کرد. بنابراین نقطهی شروع بسیار مناسبی برای حرکت در مسیر پیشرفت است. بدیهی است که تقویت تولید، نیازمند دو نوع اقدام است: اقداماتی از جنس پشتیبانی و اقداماتی از نوع رفع موانع. تا اینجا همهی اندیشمندان و مردم، همنظر هستند و نوعی وفاق ملی وجود دارد. اما سوال مهم در این مرحله آن است که چطور باید تولید، تقویت شود!؟ به طور مثال چه اقداماتی، پشتیبانی موثرتری محسوب میشوند!؟ تشخیص پاسخ این پرسش، دیگر به آسانی سوالات پیشین نیست. اساساً اگر تا کنون تولید ملی، به رشد مطلوب ما نرسیده است، به خاطر این است که به این پرسش، پاسخ صحیح ندادهایم. بنابراین اگر میخواهیم در سال «تولید؛ پشتیبانیها، مانعزداییها» شاهد تحولات شگرفی در تولید باشیم، نباید همان پاسخهای تکراری گذشته را در مقابل این پرسش بنویسیم.
برای تقویت تولید، میتوان دو اقدام انجام داد. یکی تقویت صنعت داخلی و دیگری سرمایهگذاری صنعتی در خارج از کشور. بدیهی است که برای کشور ما که بیش از 84 میلیون نفر جمعیت دارد (و در واقع بازاری به همین وسعت نیز دارد)، اولویت این است که صنعت داخلی را تقویت کنیم. طبیعی است که سرمایهگذاری در کشور به حدی نیست که بتوان در همهی حوزههای صنعت داخلی کار کرد. بنابراین باید دید در واردات کدام کالاها مشکل نداریم و در واردات کدام کالاها با مشکل بیشتری مواجه هستیم. کالاهای نوع دوم، باید در اولویت تقویت باشند. همچنین برخی کالاها مستقیماً به رفاه مردم ربط دارند و در سبد وارداتی ما نقش بالایی دارند؛ مثلاً گوشی تلفن همراه یکی از 5 کالایی است که بیشترین حجم واردات کشور را به خود اختصاص داده و تقریباً در همهی خانهها نیز میتوان گوشی هوشمند را دید. بنابراین این حوزه نیز برای سرمایهگذاری مناسب است. با افزایش تعرفه، تلفن همراه تولید داخل میتواند به راحتی در بخشی از بازار داخلی جا باز کند. سپس به مرور حتما باید روی تکنولوژی و کیفیت آن کار شود و به موازات بهبود کیفیت، تعرفه گمرکی بالاتر برود که کالای تولید داخل بخش بیشتری از بازار را از آنِ خود کند.
دومین راهکار برای تقویت تولید، سرمایهگذاری در کشورهای دیگر است. مزیت این اقدام، آن است که با حذف هزینههای حملونقل، قیمت کالا در آن کشورها مناسب خواهد بود. همچنین وقتی بازار آن کشورها نیز تا حدی به تصرف کالای ایرانی در بیاید، این موفقیت برای کشور ارزآوری خواهد داشت. با توجه به پایین بودن ارزش پول ملی، درآمد با ارزهای خارجی میتواند سودآور نیز باشد. یک مثال خوب برای این اقدام، کارخانهی لبنیات کاله است که در عراق نیز سرمایهگذاری کرده و کارخانهای تاسیس کرده است. کاله از سال 1395 در شهر کربلای عراق با حدود 100 میلیون دلار سرمایهگذاری، شروع به فعالیت کرد و خیلی زود، بازارهای عراق را با کالای با کیفیتی که تولید میکرد، از آن خود کرد. البته در سال 1398 در این کارخانه آتشسوزیای رخ داد که بسیاری، آن را عمدی میدانند. با این وجود این شرکت در عراق حدود 500 تن تولید داشته و البته این تنها 50% فروشش در عراق بوده. چرا که 50% باقیمانده را از ایران صادر میکرده است. کاله پس از آتشسوزی، تا زمان بازسازی کارخانه سعی کرد بازار خود در عراق را حفظ کند.
واقعیت این است که در سرمایهگذاری صنعتی، باید بیشتر روی کشورهای همسایه تمرکز کرد. چرا که صادرات از طریق دریایی شاید خیلی مطمئن نباشد یا به خاطر تحریم با مشکل مواجه باشد. در مقابل اما چون با کشورهای همسایه مرز مشترک داریم، تبادلات تجاری حتی با ارزهای ملی، آسانتر خواهد بود. بدیهی است که در برنامهریزی برای صادرات به کشورهای همسایه یا تولید در این کشورها نیز باید بدانیم این کشورها قرار است چه نقشی در تجارت با ما ایفا کنند. اگر در تامین برخی کالاهای مورد نیاز، میتوانیم از این کشورها کمک بگیریم و البته آن کالاها استراتژیک نیستند، میتوان دیگر روی آنها سرمایهگذاری نکرد. افغانستان، پاکستان، روسیه و کشورهای همسایهی شمال شرقی، ترکیه، قطر، عمان و ... هر یک میتوانند در نقشه و استراتژی تجاری ایران نقش مشخصی داشته باشند. اقتصادی که نقشهی توسعهی صنعتی و تجاری روشنی ندارد، مانند رانندهای است که بدون اطلاع از مسیر، به جاده زده است.
بنابراین به نظر میرسد اکنون، ما در مقابل این پرسش مهم قرار داریم که نقش ما در نقشهی تجاری منطقه چیست!؟ چه باید تولید کنیم و چه نباید تولید کنیم!؟ روی کدام کالاها باید تعرفههای گمرکی وضع کنیم و کدام کالاها باید بدون تعرفه وارد شوند!؟ کدام کالا مستحق حمایت و پشتیبانی برای صادرات است؟ و از همه مهمتر آنکه کشور اصلاً چه امکانات مادی و سیاستگذاریای برای پاسخ دادن به این پرسشهای مهم بر عهده دارد. اگر به این پرسشها، پاسخهایی دقیق، مشخص و مبتنی بر دانش و پژوهش دادیم، میتوان به تقویت تولید ملی امیدوار بود اما اگر قرار است همان پاسخهای تکراری گذشته را بدهیم، بدیهی است که به مقصد نمیرسیم.
ارسال نظرات