کشور عراق در یک صد سال گذشته، روزهای پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشت. روزهایی که بوی خون و باروت میداد، روزهایی که آرزوهای یک ملت برای رسیدن به عراقی آزاد گاه شعله میافروخت و گاه کاستی میگرفت، اما هیچگاه خاموش نشد.
حکومت صدام بر این کشور، سیاستهای او در موضوعات مختلف و در نهایت جنگ او علیه ملت عراق و مردم ایران، مرحله جدیدی برای این کشور بود. پس از سقوط صدام آثار متعددی درباره او و تأثیرش بر عراق منتشر شد، اما هنوز بخشهای ناگفته بسیاری از دوران حاکمیت او بر این کشور وجود دارد. عمده آثار منتشر شده طی این سالها تلاش کردهاند عراق را از زاویه و بُعد تاریخی و با نگاهی پژوهشی بکاوند و بررسی کنند. کمال السید، از جمله نویسندگان عراقی است که تلاش دارد این مسیر را به شکل متفاوتتری بپیماید. تمرکز او در این حوزه بر ثبت تاریخ شفاهی مبارزان عراقی در دوره حاکمیت رژیم بعث و صدام است. السید تاکنون آثار متعددی از جمله «اسطورههای عشق» و «وفا» را با تمرکز بر روایت زندگی زنان شهید در این راه نوشته و منتشر کرده که مورد اقبال مخاطبان عراقی قرار گرفته است. ترجمه «اسطورههای عشق»، شامل زندگینامه شهید میسون غازی، چندی است که توسط انتشارات راه یار در ایران نیز به چاپ رسیده است.
السید معتقد است که در زمان حکومت صدام سه هزار زن به شهادت رسیدند، اما تنها از حدود 15 نفر از آنها اطلاعات دقیقی در دست است. او میگوید نسل شهید میسون غازی رؤیای عراق آزاد را در سر داشتند و برای این راه مبارزه کردند، اما در حال حاضر برخی از کشورهای عربی تلاش دارند تا آنها را خائن به وطن معرفی کنند. در این میان، برنامه مدونی برای معرفی تاریخ دوره صدام به نسل جوان وجود ندارد؛ به همین دلیل تصمیم گرفتم تا در قالب رمان به زندگی این شهدا پرداخته و آنها را به نسل جدید معرفی کنم.
نویسنده کتاب «اسطورههای عشق» میگوید در دوران حاکمیت صدام بر عراق، حوادث متعدد و ناگواری رخ داده که هرکدام میتواند موضوع یک اثر هنری و ادبی باشد، اما در این چند سال این دست از موضوعات مورد توجه قرار نگرفته است. او میگوید از انتشار این کتاب در ایران بازخوردهای خوبی دریافت کردهام و این امر نشان میدهد که چاپ چنین آثاری موجب پیوند میان دو ملت خواهد شد. مشروح گفتوگوی تسنیم با این نویسنده را میتوانید در ادامه بخوانید:
*تسنیم: آقای السید کتاب «اسطورههای عشق» روایتی است از زندگی یکی از شهدای زن عراقی که در دوره صدام به شهادت رسید. کمی درباره شخصیت اصلی و قهرمان این کتاب بگویید.
شهیده میسون نماینده یا نمونهای از مبارزان زنان عراق مخصوصاً دختران جوان در دوره حکومت صدام بود. شهیده میسون متولد سال 1961 بود و همسرش، دکتر حسام متولد 1958 بود. من از آن نسل هستم. در دوره زندگی آنها، مردم عراق یک امیدی در دل داشتند و یک رؤیا را در سر میپروارندند. ما دستمان در آن زمان خالی بود، اما بعد از پیروزی انقلاب به رهبری امام(ره)، امیدمان بیشتر شد. ما از شهید صدر الهام گرفتیم که در این مسیر حرکت کنیم. در آغاز همه مبارزات دو احتمال وجود دارد؛ یا پیروزی در پیش است یا شکست. اما راهی که ما انتخاب کرده بودیم، راه امام حسین(ع) بود.
شهیدی که مهریهاش یک عملیات نظامی بود
شهیده میسون در کاظمین زندگی میکرد و همسرش نیز از ساکنان جنوب عراق در شهری به نام ناصریه در ساحل فرات بود. میسون نیز بر ساحل رود دجله زندگی میکرد. از همینجا این اسطوره عشق جان گرفت؛ جون دجله و فرات در اروند رود به هم متصل میشوند. زندگی آنها یک نمونه از عشق الهی بود. حتی مهریه شهیده میسون نیز جالب است. او گفت من دختر عادی نیستم، مهریه من باید یک عملیات نظامی باشد؛ به طوری که نظام بعث را متزلزل کند. نظام بعث در آن زمان، نظام قدرتمندی بود و ابزارهای شکنجه زیادی در اختیار داشت.
من 19 ساله بودم که به دلیل دیدار با شهید صدر توسط نیروهای بعثی زندانی و با برق شکنجه شدم. امثال من، شهیده میسون و دیگر مبارزان و شهدا همگی یک رؤیا داشتیم: رؤیای عراق آزاد و درخشان، این رؤیای نسل ما بود. به این امید شروع به مبارزه کردیم و تنها امیدمان انقلاب، امام خمینی(ره) و آرمانهای ایشان بود.
در این راه سه هزار زن به شهادت رسیدند، اما در حال حاضر تنها از 10 تا 15 نفر از آنها اطلاعات داریم و دیگر شهدای زن را فقط در حد سال تولد و تاریخ شهادت را میشناسیم.
شهید میسون غازی، از بانوان شهید در دوران صدام
کتاب «اسطورههای عشق» یکی از اولین قدمها برای معرفی این شهدا است. این نسل ناشناخته مانده است و باید معرفی شوند. یک رمان دیگری هم در همین مضمون به نام «وفا» نوشتم که داستان شهیدی است که از دانشگاه ربوده و ناپدید شد، پسرش در آن زمان 40 روزه بود. همسرش زندان و خاله ها و داییهایش اعدام میشوند. پدرش تصور کرده بود که پسرش شخصیت ضعیفی خواهد داشت، ولی ناگهان میبیند که شخصیت متفاوتی دارد. رمان دیگری نیز درباره فاطمه الحسینی، از دیگر بانوان شهید عراقی، نیز تدوین کردهام. این خانم نیز اهل بغداد بود و قرار است داستان زندگی او در اثری با عنوان «آسمان درهای خود را هنگام غروب باز خواهد کرد» روایت شود.
تلاش کشورهای عربی برای عوض کردن جای قهرمان و خائن در عراق
تمام تلاشم بر این است که تاریخ زندگی این مبارزان و آرمانهای آنها را برای نسل جدید در قالب رمان بیان کنم. بعثیها و برخی از کشورهای عربی تلاش میکنند که این قهرمانان را به عنوان خائن معرفی کنند؛ به همین دلیل معرفی تاریخ این نسل اهمیت بسیاری دارد. تمامی این آثار در قالب رمان تاریخی نوشته شدهاند. رؤیای این نسل باید برای نسل جدید معرفی شود.
*تسنیم: اشاره کردید که سه هزار زن شهید در دوران صدام وجود دارد. شما به عنوان نویسنده، چرا از بین این تعداد از شهدا، تصمیم گرفتید که به زندگی شهید میسون بپردازید؟ چه ویژگیهایی در شخصیت ایشان دیدید؟
میسون یک زندگی مرفه داشت. پدرش به ازدواج او رضایت نداشت. حتی به دخترش پیشنهاد داد که برای ادامه تحصیل و زندگی به آلمان مهاجرت کند. به او گفته بود که زندگی مرفهی را برای او در آلمان فراهم میکند، اما میسون نمیپذیرد و با دکتر ازدواج میکند. همسر میسون تمام هم و غم خود را برای عراق آزاد گذاشته بود. حسام و میسون نمایندهای از نسلی بودند که چنین رؤیایی را در سر داشتند. در این راه نیز مبارزه و فعالیت کردند. حسام نقشهای برای ترور صدام داشت. او سال آخر دوره پزشکی را در بیمارستانی میگذراند و صدام نیز گاه به این بیمارستانها میرفت. او نقشه ترور صدام را طرحریزی میکند اما سرانجام این عملیات مبهم است و جزئیاتی از آن در دست نیست.
میسون تمام این زندگی مرفه را کنار گذاشت تا به آرمانهایش بپردازد. راهی که دو نتیجه بیشتر نخواهد داشت: شهادت یا پیروزی. او زندگی مرفه را برای پیدا کردن زندگی حقیقی کنار گذاشت. شرح زندگی شهید میسون به عنوان آغازی برای پرداختن به زندگی این زنان شهید است که گمنام ماندهاند. تاکنون پنج عنوان در همین قالب نوشته شده است که امیدوارم ادامهدار باشد.
*تسنیم: فکر میکنید این دست از آثار چه جذابیت و پیامی برای نسل جدید عراق خواهد داشت؟
با نگارش این آثار میخواهم به نسل جدید بگویم که ما از کجا آمدهایم. وقتی بدانیم که چه راهی را پشت سر گذاشتهایم، قطعاً درک خواهیم کرد که به کجا خواهیم رفت و هدفمان چه باید باشد. هر پدیده اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را بدون بررسی ریشههای تاریخی و علل آن نمیتوان به صورت کامل درک کرد و نگاه درستی داشت.
رؤیاهای یک نسل فراموش شده
نسل جدید عراق متأسفانه برنامه تربیتی مدونی ندارد، دو نسل بدون برنامه بزرگ شدهاند، حتی بعد از سقوط صدام نیز این برنامه وجود نداشت. تربیت نسلها دغدغه گروههای سیاسی نیست، برخی از آنها مست قدرت و ثروت شده و آمال و آرزوهای این ملت را از یاد بردهاند. من میخواهم به این نسل بگویم که ما از این نسل آمده و این راه را طی کردهایم. ما بدون تاریخ نیستیم. اگر این مرحله تاریخی را درک کردیم، حتماً درک خواهیم کرد که به کجا باید برویم.
نسل جدید صدام را نمیشناسد. حتی بعضیها میگویند ما او را انتخاب میکنیم. در طول این سالها پس از سقوط صدام، نه سریال و نه هیچ اثر هنری و کتابی درباره دوران زندگی او ساخته نشده تا نسل جدید عراق نیز با شرایط آن دوران آشنا شود و بداند که صدام چه شخصیتی داشت و چه بر سر عراق آورد. متأسفانه عدهای تنها در این مدت به فکر دزدی و کسب قدرت و ثروت بوده و این مسئله را کاملاً نادیده گرفتهاند.
در طول دوره حاکمیت حزب بعث و صدام، اتفاقات مهمی در این کشور رخ داده که هر کدام از آنها میتواند موضوع یک اثر هنری باشد. به عنوان نمونه در جریان انتفاضه شعبانیه تنها در عرض دو ماه، حدود 300 هزار نفر کشته شدند و در گورستانهای دسته جمعی در صحراها به خاک سپرده شدند. به جان ملت معترض افتادند و برخی از آنها را زنده به گور کردند. به نوزادان شیرخوار هم رحم نکردند. جوانان از این اتفاقات چندان اطلاعی ندارند. با توجه به همین امر، در این مدت چند عنوان کتاب در اینباره نوشتهام، اما کسی حاضر نیست آن را به چاپ برساند؛ به همین دلیل مجبورم که با امکانات اندک خودم آنها را منتشر کنم. شخصاً خودم چند کتاب نوشتم برای جوانها متاسفانه کسی چاپ نمیکند. مجبورم خودم با امکانات ضعیف آنها را منتشر کنم.
*تسنیم: استقبال از کتابهای منتشر شده از جمله کتاب «اسطورههای عشق» در بین مخاطبان به چه صورت بود؟
خوشبختانه استقبال خوبی از کتابها در خیابان متنبی که خیابان فرهنگی عراق است، صورت گرفته است. چاپ نخست آنها به اتمام رسیده اما ناشران چندان رغبتی برای چاپ دوم نشان ندادند؛ به همین دلیل چاپ دوم این آثار توسط جنبش الوفا در بحرین انجام خواهد شد.
*تسنیم: اشاره کردید که پیروزی انقلاب اسلامی، نقطه عطفی برای مبارزان عراقی علیه رژیم بعث و صدام بود. درباره تأثیر شخصیت امام(ره) بر مبارزان و فعالان این راه بگویید. شخصیت ایشان چقدر برای فعالان در این زمینه، الهامبخش بود و چه تأثیری بر روند کار آنها گذاشت؟
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، نسل ما متوجه شخصیتی به نام امام خمینی(ره) در نجف بود. شخصیت ایشان از چند وجه برای ما جالب بود؛ نخست صحبتهای ایشان و آثارشان درباره حکومت اسلامی و ولایت فقیه و دیگری، موضعگیریها و سخنانشان درباره اسرائیل. برایمان جالب بود که یک عالم دینی در مسائل سیاسی وارد است و دراینباره صحبت میکند. چنان جذب شخصیت ایشان شده بودم که در سال 1977 تصمیم گرفتم بعد از دیدار با شهید صدر، به نجف رفته و امام(ره) را دیدار کنم که در این زمان دستگیر شدم و این دیدار میسر نشد.
روحانی ایرانی که الهامبخش مبارزان عراقی علیه صدام شد
بعد از پیروزی انقلاب، شهید صدر اعلام کرد که در شخصیت امام خمینی(ره) ذوب شوید، چنانکه ایشان در اسلام ذوب شد. خاطرم هست که شهید صدر میگفت کاروان شهدا به راه افتاده است، من هم شهید میشوم، باید فداکاری کرده و مبارزه کنیم تا رسیدن به آزادی عراق و تأسیس حکومت اسلامی.
مبارزه ما نیز آغاز شد، اما با دستهای خالی. درست است که وارد مرحله نظامی هم در مرحلهای شد، اما رژیم بعث خیلی قوی بود و امکانات ما در برابر آنها بسیار اندک. مبارزان بسیاری در این زمان اعدام شده و برخی دیگری نیز به ایران و سوریه رفتند؛ یکی از این جوانان مبارز شهید ابومهدی المهندس بود که خدماتش برای همه روشن است. تمامی این حرکتها تحت تأثیر شخصیت امام(ره) شکل گرفت. شهید مهندس میگفت در عراق به ما یاد دادند که ما سرباز حزب هستیم و در داخل جامعه یک رهبر، اما در ایران نکته بزرگتری از امام(ره) آموختم. او همیشه تأکید میکرد که من نوکر مردم هستم و فرماندهی و رهبری اینجا مطرح نیست، بلکه خدمت به مردم مهم است.
*تسنیم: در چند سال اخیر مشابهتهای بیشتری بین دو ملت ایران و عراق ایجاد شده که همدلیها را بیشتر کرده است. نمونه بارز آن نیز ایام اربعین است که دو ملت در کنار یکدیگر قرار دارند. به نظر شما انتشار آثاری چون «اسطورههای عشق» چقدر در تحکیم این پیوند میتواند مؤثر باشد؟
خیلی مهم است. چون واقعیت این است که «حب الحسین یجمعنا». دو ملت ایران و عراق زیر پرچم امام حسین(ع) هستند. سال گذشته که به دلیل کرونا امکان زیارت اربعین فراهم نشد، میلیونها نفر در عراق گریه میکردند که چرا یک ایرانیها نتوانستند به زیارت بروند. پیامهای متعددی فرستادند که جای ایرانیها خالی است. در دوره حکومت صدام تلاش کردند تا این پیوندها کمرنگ و کمرنگتر شود و بین ایران و عراق فاصله بیفتد. کشورهایی مانند عربستان در جهت ایجاد جدایی بین عراق و ایران هزینه میکنند. خیلی تلاش میکنند اما نمیتوانند.
ایران و عراق زیر یک پرچماند: حب الحسین یجمعنا
برنامههای فرهنگی آنها را نگاه کنید. به آثاری که درباره یهود نوشته شده، جایزه اهدا میکنند و بها میدهند و میگویند که به مظلومیت این قوم پرداختهاند، اما ما متأسفانه برعکس عمل میکنیم. میدان فرهنگ ما خالی است. ما اثر قابل عرضهای برای بچهها و دانشآموزانمان نداریم. کتابهایی که در زمان حاکمیت صدام در کشور تألیف شده، همچنان در مدارس تدریس میشود.
ارسال نظرات