آمریکا تصور می کرد با شهادت فرماندهان مقاومت، جبهه مقاومت دچار گسست، شکاف و کاهش توان خواهد شد و با اقدامات نظامی و سیاسی میتواند گستره و کیفیت جغرافیایی تثبیت شده محور مقاومت را کاهش دهد. با گذشت یک سال از شهادت فرماندهان مقاومت، نه تنها خللی در مأموریتهای جبهه مقاومت ایجاد نشده، بلکه این جبهه براساس اقدامات راهبردی سردار شهید سلیمانی دستاوردهای گستردهای کسب کرده است.
در عراق شاهد همافزایی بیشتر گروههای مقاومت برای خروج آمریکا از این کشور، در سوریه شاهد تثبیت وضعیت میدانی این کشور به نفع دولت، در یمن شاهد خارج شدن جنگ از حالت پدافندی به آفندی و درماندگی سعودیها و در لبنان شاهد تقویت قدرت سیاسی و بازدارندگی دفاعی حزبالله هستیم.
در ارتباط با نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی هم علیرغم تلاش دشمن برای تحمیل برجام موشکی و منطقهای بر ایران و معطوفسازی تلاشها برای دست برداشتن ایران از تبدیل شدن به قدرتی منطقهای، بازیگری مستقل و قدرتمندانه ایران همچنان در منطقه ادامه دارد.
ترور سردار سلیمانی این ذهنیت را برای آمریکاییها به وجود آورد که فقدان ایشان منجر به مشکلات گستردهای در جبهه مقاومت خواهد شد. آمریکاییها با تکیه بر استراتژی زدن سر و فاصله بین بدنه و سر، مترصد ایجاد یک نوع انشقاق و گسست در جبهه مقاومت بودند تا مرحله دوم اقدامات خود؛ یعنی ضربه زدن به گروههای مقاومت در نبود وجود سر یا رهبری واحد برای کاهش قدرت این گروهها را آغاز کنند، اما فقدان سردار شهید سلیمانی نه تنها خللی در ارادهی مقاومت ایجاد نکرد، بلکه موجبات حرکت گستردهتری از جانب جبهه مقاومت در حوزههای مربوطه شد. به همین منظور و برای درک دقیقتر این موضوع، لازم است یک ارزیابی درستی از وضعیت و جایگاه مقاومت در کشورهای مقاومت داشته باشیم:
استراتژی آمریکاییها در عراق در سه گام اساسی تدوین شده است: الف) حضور طولانی مدت؛ ب) وابستگی سیاسی و نظامی؛ ج) کاهش توان گروههای مقاومت. براساس این سه اصل، عامل مخل در اجرای سیاستهای آمریکا در عراق حضور و قدرت گرفتن گروههای مقاومت است. بر این مبنا، واشنگتن به این نتیجه رسیده است که با ترور فرماندهان مقاومت، از توان و قدرت این گروهها کاسته خواهد شد و در نتیجه، ضربه پذیرشدن این گروهها آسان خواهد شد، اما آنچه در عمل مشاهده شد، عکس این اتفاق رخ داد و مقاومت در عراق در اولین گام، مصوبه مجلس برای خروج نیروهای آمریکایی از عراق را تصویب کرد. این مصوبه اگرچه نیازمند اجرای دولت است، اما گامی اساسی برای خروج نیروهای آمریکایی از عراق میباشد. درواقع، این اقدام راهبرد اول آمریکاییها مبنی بر حضور طولانی مدت در عراق را با چالش مواجه کرد.
در وهله دوم، بعد از ترور فرماندهان مقاومت مشاهده شد که قدرت تحرک و آفندی گروههای مقاومت افزایش پیدا کرده است . این عامل شرایط را برای آمریکاییها بسیار سخت کرده و همین امر سبب شده تا هرازگاهی اقداماتی کورکورانه با حملاتی تقلیلی علیه گروههای مقاومت انجام دهند. به عنوان نمونه حملاتی که آمریکاییها به پایگاههای مقاومت انجام میدادند و یا اقداماتی از قبیل حمله به مراکز سیاسی وابسته به این جریانها توسط افرادی خاص، نمونهای از این اقدامات بود.
در وهله سوم، همافزایی خاصی بین گروههای مقاومت به وجود آمد. آمریکاییها درصدد تحقق این هدف بودند که با جدایی که بین بدنه و سر اتفاق میافتد، یک حالت هرج و مرج گونه و تشکیکی در جبهه مقاومت به وجود آید و این امر منجر به ضربات پی در پی به این گروهها در شرایط نبود یک رهبر واحد بشود. در نتیجه، میتوان گفت که بعد از ترور فرماندهان مقاومت در عراق، توان و قدرت مقاومت در عراق نه تنها کاهش پیدا نکرده، بلکه یک تغییر جهت محسوس در راستای همافزایی و تأکید بر خروج آمریکا از عراق شکل گرفته است. کاهش حضور تعداد نظامیان آمریکایی و زمزمههای انتقال سفارت آمریکا به اربیل یا الانبار به خوبی نشان از ترس آمریکاییها در عراق دارد.
مقاومت در یمن امروزه به مرحلهای از پیشرفت و توان رسیده که مثالزدنی است. عربستان که روزی قرار بود چهل روزه پایتخت یمن را تصاحب کند، اکنون در منجلابی از گرفتاریها قرار گرفته که توان خروج از آن را ندارد. پیشرفتهای نظامی یمنیها قابل مقایسه با سالهای گذشته نیست و این توان نظامی در عرصههای مختلف خود را نشان داده است. اکنون نیروهای یمنی در حرکتی کاملاً راهبردی، راهبرد خود را از حالت پدافندی به آفندی تغییر دادهاند و همین امر منجر به یک جنگ فرسایشی برای ائتلاف سعودی شده است.
به عنوان نمونه حملات یمنیها به مراکز ائتلاف سعودی در مرکز یمن و حمله به مراکز راهبردی عربستان سعودی نمونهای از اقدامات آفندی است. پیشرفتهای تکنولوژیک در کنار دستیابی به انواع موشکهای نقطهزن و تغییر مناسبات از موضع پدافندی به آفندی مهمترین دستاوردهاست. یمنیها احتیاج به این موضوع داشتند که یک تغییر رویه در مسائل میدانی براساس رویکرد بازدارندگی فعال ایجاد شود که از یک سو برای خود بازدارندگی ایجاد کنند و از سوی دیگر با ایجاد بازدارندگیهای فعال، حملات دشمن را با هزینه ایجاد کنند. در نتیجه میتوان گفت یمنیها براساس یک رویکرد هزینه – فایده اقدامات خود را در زمینه میدانی انجام دادند تا بتوانند معادلات موجود را تغییر دهند.
در سوریه نیز جبهه مقاومت اگرچه در یک سال گذشته عملیاتهای خاصی انجام نداده است، اما حضور جمهوری اسلامی در مذاکرات سیاسی و نقش مثبت آن بر کسی پوشیده نیست. راهبرد ائتلاف غربی- عبری- عربی در سوریه ایجاد یک جنگ فرسایشی با رویکرد هزینه- فایده است. براساس این رویکرد، باید جنگ در سوریه به قدری فرسایشی شود که نه توانی در ارتش این کشور برای مقابله با تروریستها وجود داشته باشد، نه ارتش سوریه بتواند به جبهههای دیگر همچون حضور اشغالگران وارد شود. آن چیزی که آمریکاییها از ترور سردار سلیمانی در سوریه پیگیری کردند، ایجاد یک فقدان رهبری در سوریه و کاهش یا عدمحضور ایران در این کشور بود. با این حال، در طول یک سال گذشته گروههای مقاومت به لحاظ میدانی توانستهاند وضعیت خود را تثبیت کنند و در بحث کاهش نیروهای ایرانی در سوریه نیز این وضعیت به صورت پایدار باقی نمانده است؛ یعنی بحثهایی که دربارهی خروج نیروهای ایران از سوریه مطرح میشود، منتفی است. با این حال، در تحلیل نهایی وضعیت سوریه باید گفت که وضعیت سوریه تقریباً به مرحلهی تثبیت رسیده و در آینده پیشرو باید منتظر اقدامات مهمی در این کشور در عرصههای میدانی و سیاسی باشیم.
در رابطه با وضعیت تروریستها در سوریه هم میتوان گفت که اکنون منطقهای که آنها در آن حضور فعال دارند، استان ادلب است، اما قدرت مانور چندانی ندارند. اختلافات موجود در بین این گروهها و عدمرسیدن به یک اجماع کلی موجب شده که این گروهها در یک حالت راکد به وضعیت موجود ادامه دهند.
حزبالله در لبنان یک بازوی قدرتمند در عرصه میدانی و سیاسی است و به عنوان بازیگری شناخته میشود که تأثیرات مهمی در عرصه داخلی لبنان و منطقه دارد. روند باثبات حزبالله در طول یک سال گذشته همواره ادامه داشته است. با این حال، در یک سال گذشته برخی اقدامات برای ایجاد هزینه برای این جنبش انجام شد که البته ناکام ماند. به عنوان نمونه، در انفجار بیروت مشاهده شد که به چه طریقی انگشت اتهام به سمت حزبالله نشانه رفت و کشورهای غربی و عربی مترصد ضربه زدن به حزبالله بودند. سناریوی آنها نیز بدین گونه بود که ابتدا حزبالله را در افکار عمومی مورد اتهام قرار دهند و در مرحله دوم، از طریق یک فرآیند سیاسی چندگانه بین خودشان این گروه را از دایره قدرت خارج کنند تا تأثیرگذاری آن در مسائل داخلی لبنان را کاهش دهند، اما در عمل مشاهده شد که نه تنها این استراتژی ناکام ماند، بلکه حزبالله توانست در یک اقدام مهم بازیگری خودش را در این عرصه به مرحله ثبات برساند.
در عرصه میدانی نیز تواناییهای حزب الله به مراتب بالاتر از وضعیتی است که مشاهده میشود. به عنوان نمونه، اقدام اخیر حزبالله در عملیات پهپادی در عمق سرزمینهای اشغالی نشان از پیشرفت قابل ملاحظه در زمینههای میدانی دارد. هرچند در بحث بازدارندگی نیز حزبالله توانسته به مرحلهای برسد که هیچگونه خطری این گروه یا کشور لبنان را تهدید نمیکند.
در ارزیابی نهایی از وضعیت محور مقاومت بعد از شهادت سردار سلیمانی باید گفت که این شهید عزیز در جبهه مقاومت اقداماتی انجام دادند که ثمره این اقدامات تا همیشه برای منطقه و محور مقاومت ملموس است. از اقدامات ایشان شکست طرحهای راهبردی آمریکا در منطقه از جمله طرح خاورمیانه بزرگ بود که به اذعان آمریکاییها سردار سلیمانی نقش اصلی را در شکست این طرحها ایفا کرد. از دیگر اقدامات مهم این سردار شهید، بهینه کردن مقاومت در تمام منطقه براساس مؤلفههای کمی و کیفی بود. از نقطهنظر کمی، ایشان گستره وسیعی از مناطق جغرافیایی را به محور مقاومت وصل کردند و از نقطهنظر کیفی، کشورهای مختلفی را به بلوغ نظامی و مقاومتی رساندند.
ارسال نظرات