روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
حسین شمسیان در کیهان نوشت:
خروج آمریکا از برجام و اعلام موضع صریح ترامپ درباره پیمانی که پیش از این هم آمریکا هرگز به آن عمل نکرده بود، یک اتفاق مهم و عبرتآموز است که نمیتوان و نباید از کنار آن به سادگی گذشت.
اکنون گروهی با پنهان شدن پشت برخی واژهها، میکوشند نقض عهد آمریکا را در رفتار شخصی ترامپ خلاصه و منحصر کنند و همچنان چهره کریه آمریکا را بزک کنند!
معنای حقیقی چنین رفتاری آن است که اعتماد کردن به آمریکا درست بود و فقط«این یکی» آدم بدی بود، وگرنه معامله برد- برد کار خودش را کرده بود!
همه شواهد نشان میدهد این تصور غلط است و با سخنان روز گذشته رهبر عزیز انقلاب برای سادهدلترین افراد هم جای تردید باقی نمانده که روند مذاکرات و اعتماد به دشمن، از ابتدا غلط بود و خلاف همه بایدها و نبایدهایی که در طول مذاکرات و بعد از آن صادر کردند.
ایشان دیروز گفتند: «از روز اول بارها گفتم به آمریکا اعتماد نکنید. گفتم اگر میخواهید قرارداد ببندید، تضمین لازم را بگیرید و بعد ببندید... همان موقع به این مسئولان میگفتم انرژی هستهای بهانه است، اگر این را کوتاه بیایید آمریکاییها بهانه دیگری میگیرند؛ آنها میگفتند اینجوری نیست! اما حالا دیدید که همینجوری است و آنچه میگفتیم تحقق یافت.»
اگر این نقطه عطف را بپذیریم و بدون حب و بغض قبول کنیم که برجام کلاه گشادی بود که بر سر یک ملت رفت، آیا تکرار آن و رفتن به همان راه روا و درست است!؟ قطعا پاسخ منفی است اما میبینیم که دولت پس از دل بستن عجیب و غیر قابل توجیه به کدخدا و البته دیدن ثمره آن، اکنون و به جای جبران مافات، دل به همکاری اروپا بسته است!
اینکه آقای روحانی از ادامه برجام بدون آمریکا میگوید دقیقا ادامه همان مسیر غلط است.رئیسجمهور محترم اکنون باید به این پرسش پاسخ بدهد که این تصمیم با تصمیم و رفتارهای قبلی مغایرتی ندارد!؟ فراموش نمیکنیم که روزگاری ایشان در ایام انتخابات گفته بود: «اروپاییها آقا اجازه هستند(!) ما با آمریکا مذاکره میکنیم»! بالاخره آن حرف درست بود یا این تصمیم!؟
واقعیت این است که تجربه بسیار تلخ و گران این پنج سال نشان داد هم آن حرف غلط بود و هم این تصمیم. دل بستن به اروپا و اعتماد به آنها همانقدر خطاست که دل بستن به آمریکا خطا بود.
اکنون که هنوز چند روز از تصمیم ترامپ برای خروج از برجام نمیگذرد، فراموش نکردهایم که حدود دو ماه قبل وزیر خارجه کشورمان صراحتا گفت: «حتی نمیتوانیم یک حساب بانکی در انگلیس باز کنیم»! و همین دو هفته پیش بود که رئیسجمهور گفت: «با گونی دلار میآوریم»! آن زمان، آمریکا در برجام بود و اروپا از ترس تهدیدهایش، کمترین همکاری با ما نمیکرد، آن هم در حد گشایش یک حساب بانکی! آیا آقای رئیسجمهور معتقد است حالا که آمریکا رفته، اروپاییها به آمریکا پشت میکنند و به ما دل میبندند!؟ این تازه فارغ از خباثت ذاتی انگلیسیها و دیگر اعضای اروپایی برجام است.
اکنون و با این توضیح، آشکار است که راهحل، خروج از موضع انفعال و حرکت روی ریل اقتدار است نه دل بستن به اروپا!
عزت ملی اقتضا میکرد به جای بیاناتی از جنس آنچه آقای روحانی در واکنش به سخنان ترامپ گفت، در موضعگیری مقتدرانهای، ایران ابتدا توقف همه همکاریهای موضوع برجام را اعلام میکرد و بعد اگر قرار بود ماجرا با اروپا ادامه پیدا کند، بر اساس منطق عقلایی مذاکره، بر سر مسائل اساسی بحث و گفتوگو میشد.
پیش از بررسی مهمترین مسائلی که باید در این مقطع مورد مداقه جدی قرار بگیرد و متاسفانه در سخنان آقای رئیسجمهور هیچ اثری از آن نبود، باید به این نکته مهم و کلیدی – هرچند به صورت گذرا- اشاره کرد که اتخاذ تصمیم درباره استمرار وضعیت کنونی با اروپاییها، در محدوده اختیارات رئیسجمهور است یا مراکز دیگری مثل مجلس، شورای عالی امنیت ملی و... باید در این باره تصمیمگیری کنند و رئیسجمهور صرفا مجری آن تصمیمات باشد؟ متاسفانه برخی تصور میکنند با سبقت گرفتن در بیان مواضع، میتوانند راه را بر اجرای مقررات قانونی و اصول قانون اساسی ببندند!
اما اگر دولتمردان بخواهند علیرغم بیاعتمادی صریح و علنی روز گذشته رهبر انقلاب به اروپاییها که فرمودند: «گفته میشود با ۳ کشور اروپایی ادامه میدهیم. من به این ۳ کشور هم اعتماد ندارم؛ به اینها هم اعتماد نکنید. اگر میخواهید قرارداد بگذارید، تضمین عملی بگیرید وَ الّا اینها همان کار آمریکا را خواهند کرد... اینها گاهی در حال لبخند، خنجر را در سینه طرف مقابل فرو میبرند و با تعریف و تمجید ظاهری و اینکه ما میدانیم شما قرارداد را به هم نمیزنید، اهداف خود را دنبال میکنند.... این مسئله بسیار حساس است، اگر توانستید تضمین قطعی و قابل اعتماد بگیرید که البته بسیار بعید است، اشکالی ندارد و حرکت را ادامه دهید، وگرنه نمیشود به این شکل حرکت را ادامه داد.» بازهم به آنها دل ببندند، خوب است یکبار هم که شده از موضع علمی و کارشناسی و از سر اخلاص با مردمی که همه چیزشان را به پای این انقلاب گذاشته و به آنها اعتماد کردهاند، لااقل دو موضوع مهم را در نظر بگیرند.
1- میدانیم که افزون بر تهدیدات آشکار و پنهان آمریکاییها، مهمترین عامل توقف همکاری کشورها با ایران، تحریمهای ثانویه بود. همان تحریمهایی که مثلا قرار بود در برجام برداشته شود و نشد!
آمریکا سالها کشورهای همکاریکننده با ایران را با این تحریمها مورد تنبیه قرار میداد و نتیجه آن میشد که به قول آقای ظریف میرسیم به این نقطه که حتی یک حساب هم نمیتوانستیم باز کنیم!
اکنون که به قول آقای روحانی، آن موجود مزاحم(!) از برجام رفته است و شما به همکاری اروپاییها دل بستهاید، خوب است آشکار از آنها بپرسید در برابر تحریمهای ثانویه آمریکا، با ایران چه معاملهای میکنند!؟
آیا همچون سالهای حضور آمریکا، تن به آن تحریمها میدهند یا ناگهان مقاوم شده و حاضرند در برابر آمریکا ایستاده و هزینههای این همکاری را بدهند!؟
اگر 5 کشور مانده در برجام، حاضر باشند در برابر آمریکا و تحریمهای ثانویه ایستادگی کنند و هزینه بدهند، میتوان به ادامه برجام منهای آمریکا هم فکر کرد، اما آیا این یک توهم نیست!؟
آیا این توهم نیست که فرانسهای که از ما در پروژه ساخت یک خودرو به بهانه تحریمهای آمریکایی، غرامت طلب میکرد، حالا روبهروی آمریکا بایستد و همه هزینهها را به جان بخرد!؟
آیا رواست بعد از اینکه در اثر یک تفکر نادرست، ملت چند سالی در چاه آمریکا گرفتار شده بود،حالا به چاله توهم ارتباط با اروپا بیفتیم!؟
2- اما دومین چیزی که مقامات ما باید به آن توجه کنند، بسیار مهمتر از نکته اول است و البته برآمده از همان نکته. فرض کنیم که اروپاییها پذیرفتند به تحریمهای ثانویه آمریکا اهمیتی نداده و با ایران، بهصورت همهجانبه همکاری کنند! فرض محال که محال نیست!
خب! چه تضمینی برای این وعده آنها وجود دارد!؟ آیا قرار است باز حکایت برجام تکرار شود!؟ ما یکطرفه به تعهداتمان عمل کنیم و آنها در بزنگاههای نیاز، عذر و بهانه تحریم آمریکا را مطرح کنند!؟
اخذ تضمین مناسب و متناسب از مقامات سه کشور اروپایی مهمترین کار دستگاه دیپلماسی ماست و بدون آن، همه حرفها پوچ و بیارزش است.
اما نکته پایانی اینکه ممکن است اروپاییهای مکار و دنبالهرو آمریکا، از ضعف نفس برخی مقامات ما سوءاستفاده کرده و وعده و وعیدهایی بدهند و داستان مذاکره و رفت و آمد به ژنو و وین و... دوباره شروع شود!
این روند نه تنها به نفع ما نیست، که تماما به زیان ماست، زیرا ما هم برنامه هستهای کشورمان را متوقف کردهایم، هم به یمن گشادهدستی دولتمردانمان، ایران را پر از کالاهای غیرضرور اروپایی مثل انواع و اقسام خودروهای فرانسوی کردهایم و هم اینکه نمیتوانیم یک حساب در آن کشورها باز کنیم!
خب معلوم است که بازنده این فرایند ماییم و برنده آنها!
برای ایجاد موازنه در این فرایند و برای اینکه طرف اروپایی حساب کار دستش بیاید، باید همه همکاریهای مندرج در برجام متوقف شود و فعالیتهای هستهای را همزمان با مذاکرات جدید از سر بگیریم.
بعد از آن، چنانچه مذاکرات موفق بود، به معاهده باز میگردیم و چنانچه موفق نبود (که بیتردید اروپاییها حاضر به هزینه دادن بهخاطر ما نیستند) لااقل برگ برندهای در دست داشته باشیم و بیش از این کشور را معطل اما و اگر نکنیم.
حقیقت این است که حفظ حقوق ملت، نیازمند عزمی جدی و ایمانی راسخ است و مسئولان دولتی امروز در معرض این آزمون بزرگ هستند. همانکه رهبر انقلاب دیروز به آن تصریح کردند: «مسئولان در معرض «آزمون بزرگ» قرار دارند که آیا عزت و اقتدار این ملت را حفظ خواهند کرد یا نه. باید عزت و منافع ملت به معنی واقعیکلمه تأمین شود.»
کورش شجاعی در خراسان نوشت:
سرانجام ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا در اقدامی یک جانبه و برخلاف قوانین و حقوق بین الملل از توافق نامه موسوم و معروف به «برجام» خارج شد. این اقدام از جهات گوناگون قابل بحث است که باید توسط حقوقدانان و سیاست مداران بررسی و در مجامع بین المللی پیگیری شود و از آن مهم تر این که، جزئیات مراحل مذاکرات ایران و 1+5 از ابتدا تا رسیدن به توافق سپس خروج آمریکا از این توافق و همچنین مراحل بعد به صورت دقیق و کارشناسانه بررسی و در تاریخ ایران و جهان ثبت شود و اما در این نوشته به چند نکته درباره این رویداد مهم اشاره می شود.
1 – اقدام رئیس جمهور آمریکا و خروج یک طرفه و یک جانبه این کشور از یک توافق مهم بین المللی که به نوعی حاصل حدود 12 سال مذاکره ایران و شش کشور آمریکا، روسیه، چین، فرانسه، انگلیس و (پنج عضو دایم شورای امنیت سازمان ملل) و آلمان بود به روشنی نشان داد که برای دولتمردان آمریکا خصوصا رئیس جمهور فعلی این کشور پایبندی و تعهد به امضا و توافق هر چند توافقی در سطح جهانی که مهر و امضای تمامی اعضای دایم شورای امنیت سازمان ملل متحد بر آن خورده باشد به هیچ عنوان ارزش و موضوعیت ندارد!
دهن کجی به قوانین و توافقات بین المللی، بی ارزش کردن و بی اعتباری سازمان های بین المللی و بدبینی مردم جهان به توافق نامه ها و معاهدات جهانی و بین المللی از جمله دیگر تبعات این اقدام دولتمردان آمریکاست.
مطمئن شدن به این که مصوبات سازمان ملل و حتی شورای امنیت، ضمانت اجرایی مطمئنی ندارد مگر این که سران استکبار و مدعیان کدخدایی جهان بخواهند و نظر داشته باشند، این حقیقت تلخ را در منظر افکار عمومی جهان بیشتر آشکار کرد و البته که این اتفاق بیش از پیش و عیان تر از گذشته نشان داد که آمریکا و هر دولت استکباری خواهان سلطه بر جهان و استعمار و استثمار دیگر کشورها، هیچ وقت قابل اعتماد و اطمینان نبوده، نیستند و نخواهند بود.
ظلم به تیم مذاکره کننده
2 – خروج آمریکا از برجام به هر صورت از این ماجرا نیز حکایت می کند که به رغم همه ضعف های جدی و مرزهایی که این توافق نامه بر حال و آینده کشور تحمیل کرده و می کند، اما اگر اجرایی می شد حتما منافع قابل توجه و غیرقابل انکاری برای کشورمان می داشت که آمریکا با وجود تمام کارشکنی ها و عمل نکردن به مفاد برجام و جلوگیری از عملیاتی شدن آن، اصل توافق را هم تاب نیاورد و سرانجام به این توافق بین المللی ممهور به مهر شورای امنیت پشت پا زد. خوشحالی وصف ناپذیر رژیم غاصب صهیونیستی و سران سعودی و برخی همپالکی های شان از خروج آمریکا از برجام نشانه دیگری از اهمیت و البته ثمرات برجام در صورت اجرایی شدن این توافق محسوب می شود.
3 – اقدام آمریکا نشان داد که برجام (هر چند روی کاغذ) با همه نقاط ضعف و قوت هایش آن قدر سران این کشور و خصوصا ترامپ و اطرافیانش را از رسیدن به مقصود اصلی شان ناامید کرده است که برخلاف قوانین و حتی عرف بین الملل، به صورت یک طرفه از آن خارج شد. درباره مقصود و آرزوی اصلی آمریکا و برخی کشورهای دیگر درباره ایران در سطور بعدی اشاره ای خواهم داشت.
براین اساس نمی توان و نباید زحمات تیم زبده مذاکره کننده هسته ای کشورمان را در جریان مذاکره با شش کشور مهم و تاثیرگذار جهان در آن شرایط سخت و نفس گیر نادیده گرفت و البته که تهمت خیانت زدن به این مردان عرصه دیپلماسی که به پشتوانه ملت بزرگ ایران، قدم در میدان این کارزار بزرگ دیپلماسی گذاشتند و موفقیت هایی هم کسب کردند، ظلمی بزرگ و نابخشودنی است.
فرصتی تاریخی برای اروپا
4 – پس از اقدام یک جانبه آمریکا، فرصتی تاریخی برای پنج کشور باقی مانده در برجام و خصوصا انگلیس، فرانسه، آلمان و همچنین اتحادیه اروپا ایجاد شده است که نشان دهند علاوه بر پایبندی و احترام به تعهدات بین المللی و اجرای برجام چقدر از استقلال رای برخوردارند و تا چه حد می توانند از نفوذ و سیطره و هژمونی آمریکا رهایی یابند و به دنیا اثبات کنند که خودشان توان و قدرت و عرضه تصمیم گیری برای خود وعمل به تعهدات بین المللی را دارند. این فرصتی تاریخی و استثنایی برای اروپاست اولا برای اعتبارسنجی به معاهدات بین المللی و ثانیا برای بیرون آمدن از زیر چتر آمریکا!
5 – ترامپ قبل از اقدام عملی به خروج یک جانبه از برجام در شعارهای انتخاباتی خود به صراحت از «پاره کردن برجام» سخن می گفت بنابراین دولت حتما باید احتمال چنین اقدامی را جدی می گرفت و خیلی پیشتر از این ها، برنامه های مقابله و برخورد متناسب با هر گونه اقدام خلاف برجام یا نقض کننده آن را از سوی هر یک از طرف ها، پیش بینی و به موقع اجرایی می کرد البته اظهارات مسئولان خصوصا شخص رئیس جمهور در تهیه چنین برنامه ها و سناریوهای مختلف برای مقابله با نقض برجام صراحت کامل دارد که امیدواریم با هوشیاری و دقت اجرایی شود و در حد حرف باقی نماند.
6 – اقدام ترامپ بیشتر آشکار کرد که اعتماد و اطمینان در مذاکرات، جز سراب و خواب و خیالی باطل نیست چه اعتماد به غرب و اروپا چه اعتماد به شرق و چین و روسیه و چه اعتماد به آمریکا که الحق و الانصاف با این اتفاق دیگر بار اثبات شد که همچنان روحیه استکباری شدید، عهدشکنی، ماجراجویی و عناد دارد و همچنان مصداق «شیطان بزرگ» و دشمن ایران و ملت بزرگ این سامان است.
بنابراین شرط اصلی و اساسی در هر مذاکره، توافق و معاهده ای با هر طرفی توکل بر خدا، پشت گرمی به مردم و اقتدار ملی، هوشیاری، پختگی و دریافت تضمین های عینی و عملی و اقدامات متناظر و همزمان و زمان بندی شده و اصرار و پایمردی به استیفای حقوق مردم و منافع کشور است و لاغیر.
و قطعا این هوشیاری و آینده نگری در برخورد با آمریکا باید بیش از همه کشورها باشد البته این به معنای نادیده گرفتن و فراموش کردن عهدشکنی ها و ناجوانمردی کشورهایی حتی مانند شوروی سابق در دهه های قبل نیست کشوری که امروز به دلایل عدیده ای روسیه فعلی همپیمانی نسبتا مناسب در بسیاری از مسائل منطقه ای و بین المللی برای کشورمان تبدیل شده است.
مقصود اصلی آمریکا
7 – اما این عهدشکنی و قانون شکنی ترامپ و خوش رقصی او برای صهیونیست ها و سعودی ها و نمایش این «رئیس جمهور خاص» برای تحت تاثیر قرار دادن شکست هایش در منطقه غرب آسیا به خوبی نشان داد که حداقل بسیاری از سردمداران آمریکا چه جمهوری خواه و چه دموکرات تحت تاثیر لابی صهیونیستی و دلارهای بادآورده نفتی سعودی و ... به چیزی جز خدشه دار کردن و زیر سوال بردن عزت ایران عزیز، از بین بردن استقلال مثال زدنی این کشور بسیار مهم و تاثیرگذار جهان، به زانو در آوردن ملت بزرگ این سامان و ساقط کردن «جمهوری اسلامی» و به دنبال آن استیلای مجدد بر این کشور تمدن ساز و فرهنگ پرور با آن پیشینه حداقل هفت هزار ساله درخشان تاریخی و فرهنگی و تبدیل ملت و مسئولان کشور به «بله قربان گو»ی نظام سلطه راضی نمی شوند که مرور اجمالی وقایع گذشته خصوصا 40 سال اخیر به روشنی از این حقیقت غیرقابل انکار حکایت می کند. کمک ها و حمایت های همه جانبه و چراغ سبز آمریکا و دیگران به صدام برای حمله به کشورمان و به موشک بستن هواپیمای مسافربری ایران بر فراز خلیج فارس توسط ناو وینسنس و کشتن بیش از 290 انسان بی گناه، تحریم های مدام و گسترده چند ده ساله و حتی جلوگیری از دادن دارو برای نجات بیماران، حمایت از تروریست ها و ... و بیشتر از این ها طراحی و کمک به کودتا علیه دولت ملی دکتر محمد مصدق و ... تنها بخشی از جلوه های کاملا عیان دشمنی آمریکا با ملت بزرگ ایران است که برنامه صلح آمیز هسته ای کشورمان تنها بهانه ای برای اعمال فشارهای مضاعف بود و حالا هم با کمال گستاخی قصد مداخله در امور دفاعی کشورمان را دارند که یقینا با اتکال و توکل مردم به خداوند قادر متعال، اتحاد، همبستگی، همدلی و هوشیاری مسئولان و اقتدار و تقویت مجموعه نیروهای دفاعی ایران زمین و هدایت های داهیانه رهبر فرزانه، شجاع و انقلابی مان همه بدخواهان و دشمنان ملت این آرزوی باطل را نیز با خود به گور می برند.
8 – اما تاکنون اگرچه از برجام، آب چندانی برای ملت گرم نشده است ولی امیدواریم اقدام آمریکا بهانه ای نشود برای به جان هم افتادن جناح و گروه های سیاسی در داخل کشور و گرفتن انتقام های سیاسی از یکدیگر!
بله حتما آقای رئیس جمهور روحانی در گره زدن همه مشکلات و حل آن ها به «زلف برجام» اشتباهی اساسی مرتکب شد که باید در موقع خود با انصاف و دقت به این موضوع و پیامدها و تبعات چنین نگاهی پرداخته شود اما نیاز امروز کشور اتحاد، انسجام، همدلی بیشتر و توجه اساسی و عملی به توان داخلی، اقتصاد مقاومتی، حمایت از کالای ایرانی، برنامه مناسب و اجرایی برای خروج از رکود، کاهش گرانی ها، رسیدگی بیشتر و موثر به معیشت مردم و امیدآفرینی در دل آحاد ملت است نه اختلاف افکنی و یقه گیری و بر سر هم زدن!
9 – مهم ترین دستاورد برجام از یک سو اثبات صلح و دوستی، اهل تعامل، تفاهم و مذاکره بودن ملت بزرگ و فهیم ایران به افکار عمومی جهان و پایبندی کشورمان به معاهدات بین المللی و برجای گذاشتن سندی مهم در تاریخ ایران و جهان برای اثبات حقانیت خداست و مطالبه مردم این کهن بوم و بر و از دیگر سو سندی ماندگار برای آیندگان و فرزندان ایران است که ثابت می کند این ملت در چنین برهه حساسی هر چه در توان داشت برای تعامل سازنده و دیپلماسی با جهان و کشورهای مدعی انجام داد، مذاکره و پای توافقی مهم و بین المللی را امضا کرد و عهدشکنی نکرد اما برای احقاق و استیفای حقوق امروز و فردای ملت و حفظ عزت و استقلال و سربلندی کشور در مقابل زورگویان و مدعیان کدخدایی جهان سرخم نکرد و زانو نزد و هیچ گاه طوق نوکری و بندگی به گردن نینداخت.
صادق فرامرزی در وطن امروز نوشت:
صحبت کردن از تناقض سخنان روحانی 92 پیرامون آنکه آمریکا کدخدای اروپاست پس بستن با او راهحل همراه ساختن اروپاست، با روحانی 97 که آمریکا را مزاحم و شری در برجام میداند و معتقد است برجام بدون آمریکا و با اروپاییها راه خود را بهتر طی میکند، اگر سخنی پرتکرار در این روزها نباشد لااقل دیگر بدیهی و مشهود است دولت قصد دارد تحت هر شرایطی در برجام بماند حتی اگر برجام موجود با آنچه مکتوب شد (نه آنچه بارها تبلیغ و تحسین شده است) فاصلهای به اندازه چند هزار سال نوری داشته باشد. دولت نفی برجام را به دلایل عدیده نفی خود میداند، چرا که برجام همان سبدی است که تمام تخممرغهای خود را در آن گذاشته و از دست دادن آن سبد هم از دست دادن تمام داشتههای دولتی است که در 5 سال گذشته جز حواله دادن راهحل مشکلات به فردای اجرای برجام چیز دیگری از خود به نمایش نگذاشته است، پس در این شرایط طبیعی جلوه میکند که دولتمردان و در راس آن شخص رئیسجمهور متوسل به هرگونه خوانش عجیب و شگفتآوری از برجام شوند تا جسم بیجان آن گواهی فوت نگیرد.
تغییر دادن فضا از برجام بدون آمریکا که به زبان ساده باقی ماندن همزمان تحریمها و محدودیتهای هستهای با یکدیگر است، به این سمت و سو که ترک برجام از جانب آمریکاییها و باقی ماندن اروپا در آن به معنای انزوای جهانی ایالات متحده و اجماع جهانی علیه ترامپ است، بیش از آنکه ریشه در عالم واقع و حقیقت معادلات بینالمللی داشته باشد، به اوهام و فرافکنی برای دوری جستن از آنچه رخ داده میماند. باید پذیرفت دولت در 5 سال گذشته بارها نیاز حیاتیاش به یک توافق فارغ از شرایط آن را فریاد زده و طرف مقابل نیز با علم به اینکه دولت روحانی نمیتواند خود را در فضایی بدون در دست داشتن یک توافق بینالمللی حفظ کند، تا توانسته از تعهدات خود دوری جسته و امتیازهای کسب کرده خود را دهها برابر امتیازهای اعطا کرده بالا برده و حالا نیز در گام آخر و با حرکت ترامپ ضربه پایانی را به جسم نحیف برجام وارد کرده است. حالا و با جمیع شرایطی که به آنها اشاره کردیم سوال اصلیای که باقی میماند این است که آینده برجام و سرنوشت توافق را چگونه میتوان تصویر کرد؟
الف- شرایط رخ داده و خروج پرمعنای ترامپ از برجام دولت را در فضایی متفاوت از سالهای گذشته قرار داده است. اگر تا به حال احتمال قابل پیشبینی خروج آمریکا از برجام با «نمیشود» و «نمیتوانند» پاسخ داده میشد اما حالا تبدیل به یک واقعیت تلخ و حیثیتی شده است. منافع ملی چنین اقتضا میکند که اگر دولت قصد ادامه توافق را دارد باید با زبانی تهدیدآمیزتر در این باب سخن بگوید، دولت و شخص رئیسجمهور باید بپذیرند همانقدر که اعتبار اجتماعیشان گره خورده به ادامه حیات برجام است اما تکرار این موضع که قصد دارند حتی در صورت کنار کشیدن مهمترین طرف برجام با شدت سابق بر ماندن در توافق تاکید ورزند، اثراتی عکس بر روند پافشاری باقی طرفها خواهد گذاشت. دولت باید بپذیرد میان نیازهای سیاسی خود در داخل و اقتضائات منافع ملی در خارج اولویت دومی به مراتب بیشتر از اولی است.
ب- واکنش رئیسجمهور به خروج آمریکا از برجام واکنشی قابل پیشبینی و مبتنی بر سخنانی بود که از جانب وی بارها اعلام شده بود. تاکید کردن بر آنکه آمریکا یکی از 6 طرف توافق است و با کسر شدن آن توافق باقی میماند، فارغ از آنکه تعبیری تقلیلگرایانه از واقعیت توافق بود، این پیام را به طرفهای دیگر رساند که حتی خروج ایالات متحده نیز تاثیری در روش و استراتژی ایران نسبت به توافق شکل گرفته نخواهد گذاشت. چنانکه گفتیم تا زمانی که ترس از تغییر روش و رویکرد ایران نسبت به تعهدات و اقداماتش در صورت بدعهدی و پیمانشکنی سایر طرفین شکل نگیرد، نمیتوان امید به رفتاری غیر از آنچه از سمت آمریکا انجام شد از جانب 3 کشور اروپایی داشت، به عبارت دیگر تا زمانی که آنها بدانند دولت ایران تحت هر شرایطی حاضر به تمکین از توافق انجام شده است، هیچگاه بیم آن را نخواهند داشت با بدعهدی و بیاعتبار کردن توافق چیزی را از دست بدهند. تصور اینکه اروپاییها با استانداردهای اخلاقی بخواهند رفتار خود را در توافقی که ممکن است موجبات رویارویی آنان را با آمریکا فراهم کند ادامه دهند، تصوری از پیش شکست خورده است که هیچ نسبتی با واقعیت معادلات موجود بینالملل ندارد و طبیعی است در این شرایط اروپاییها بیش از هر زمان دیگری بخواهند با ایفا کردن نقش پلیس خوب، فضای توافق را به سمت گزارههای جدیدی همچون مسائل موشکی و حضور ایران در منطقه پیش ببرند.
ج- سخن سال92 رئیسجمهور مبنی بر کدخدا پنداشتن آمریکا معطوف به مذاکرات سعدآباد در دولت اصلاحات بود که نهایت توافق جمهوری اسلامی ایران با 3 کشور اروپایی انگلستان، فرانسه و آلمان با نقشآفرینی پشتپرده آمریکا منجر به هیچ نتیجه مطلوبی نشد و تعلیق داوطلبانه ایران برای اعتمادسازی با طرف واسطهگر اروپایی چیزی جز تاکید بر امتداد دائمی محدودیتها به ارمغان نیاورد و حال سخنان سال97 وی مبنی بر ترسیم فضایی که در آن توافق ایران و اروپا موجبات شکاف میان اروپا و آمریکا را فراهم آورد، نشانههایی از بازگشت به یک راه طی شده و البته بینتیجه را به اذهان متبادر میکند. واقعیت آن است که نه منافع دوجانبه چندانی میان ایران و این 3 کشور اروپایی در ابعاد سیاسی و اقتصادی وجود دارد که آنان تمایل به در پیش گرفتن راهی مخالف آمریکا داشته باشند و نه رویه موجود که با قبول تعهدات سنگین، صنعت هستهای را به حالت تقریبا تعطیل درآورده است قصد تغییر دارد تا اروپاییها را متمایل به جانبداری از ایران کند. مساله مهم و غیرقابل غفلت دیگری که در این میان نمیتوان بسادگی از کنار آن گذشت این است که آیا عمده نظام تحریمهایی که ایران برای رهایی از آنها وارد مذاکرات شد، چیزی است که با توافق طرف اروپایی رفع شود یا خیر؟ متاسفانه در اینباره جواب خیر است و امتداد یافتن نظام تحریمهای آمریکا حتی اروپای باقیمانده در برجام را تبدیل به بازیگری بیاثر میکند. نگاه ما به اروپا حتی اگر با عینک خوشبینیای که از سمت دولت تجویز میشود باشد نیز تغییر چندانی در حقیقت توافق ایران و اروپا به وجود نمیآورد؛ اروپا از نظر دولت رابطهای اقماری با آمریکا دارد و همین مسبب آن میشود که حتی پابرجا ماندن صوری برجام آن را صرفا توافقی برای توافق و نه توافقی برای نتیجه کند، در حالی که واقعیت آن است که با بازگشت تحریمها که بخش مهم تعهدات برجامی بوده عملا توافقی باقی نمانده است.
شاید هیچگاه به اندازه الان زمان آن نبوده تا دولت تصمیم بگیرد برجام را از دنیای ذهنی خود به دنیای واقعی بکشاند و با سنجیدن شرایط موجود و سناریوهای پیش رو راهی را در جانب منافع ملی در پیش گیرد. هشدار اخیر رهبر انقلاب در مشروط کردن ادامه توافق گویای آن است که باید برای در امان ماندن از فشارهایی که سعی میشود با پا گذاشتن بر گلوی برجام پیگیری شود، موضع رسمی دولت موضعی هجومی باشد. دل خوش کردن به شایدها و احتمالاها نمیتواند تغییری در رویه اثبات شده طرف اروپایی ایجاد کند. تا زمانی که دولت بخواهد در جواب هر نقض و خروجی از برجام واکنشش را محدود به تاکید بر ماندن در برجام کند، نمیتوان انتظار چندانی برای تغییر رویه زورمدارانه طرفهای خارجی داشت. الان بهترین زمان است که دولت بهجای انداختن جامه کدخدایی بر شانههای اروپا رویکردی ضدکدخدایی اعمال کند و با یک موضعگیری شفاف در راستای گزینههای بعد از برجام، خود را از نیرویی منفعل تبدیل به بازیگری فعال کند.
محمد کاظم انبارلویی در رسالت نوشت:
درد آمریکاییها چیست که این روزها به پاره کردن قراردادها و پیمانهای بین المللی و نقض حقوق بینالملل و نهایتاً بیهویتی و بی حیثیتی روی آوردهاند؟
درد آمریکاییها چیست که دیگر چهره خود را پشت ویترین «جامعه جهانی» پنهان نمی کنند و این گونه عریان به صحنه آمده اند؟
درد آمریکاییها چیست که اکنون به عنوان بزرگترین تهدید صلح و امنیت جهانی رخ نشان می دهند و می خواهند هزینه امنیت خود را از جیب همپیمانان خود در منطقه و جهان بپردازند؟
درد آمریکاییها چیست که دیگر به فکر همگرایی در جی هشت، جی بیست و دیگر پیمانهایی که متضمن نظم نوین جهانی به قرائت اتاق فکرهای مستقر در واشنگتن بود، نیستند؟
هیئت حاکمه آمریکا این روزها مرد مستی را میماند که بطری مشروب در دست دارد و در خیابانهای جهانی عربده میکشد، فحش میدهد ، حرف بیربط میزند و مزاحمت برای عابرین جهانی ایجاد میکند.
ترامپیسم یک پدیده در جهان سیاست و روابط بین الملل نیست، ترامپیسم یک تصویر عریان از چهره خبیث آمریکا بدون پردهپوشی است.
واقعیت این است که فوران چشمه تولید اندیشه سیاسی و فکری در غرب به ویژه آمریکا متوقف شده است. از ایدههای لیبرالیسم جز فرآوردههای فکری فاشیسم، چیزی بیرون نمی آید. آمریکاییها به همان دردی مبتلا شده اند که آلمانها در اوایل قرن بیستم دچار شدند و جهان را به آتش کشیدند.
زیر کاسه نقض پیمانهای بینالمللی و لاتبازی سیاسی در عرصه حقوق بین الملل از سوی سردمداران کاخ سفید، نیم کاسهای وجود دارد که نخبگان جهان را به این سو هدایت کرده است که اگر جلوی آن گرفته نشود فجایع دو جنگ جهانی اول و دوم به شکل دیگری تکرار خواهد شد.
آتش بیار تنور رویکرد فاشیستی آمریکا، صهیونیستها و قارونهای عرب هستند که در پخت و پز جنگهای آتی نقش اساسی بازی می کنند.
اما مشکل آمریکاییها با ما چیست؟ مشکل آنها با جهان، تقسیم منابع و منافع جهانی است که در هر یک از پنچ قاره جهان حساب و کتاب خاص خود را دارد و شاید به ما ربط پیدا نکند. مشکل آمریکاییها با ملت ایران این است که ملت ما به رهبری امام خمینی (ره) فرش زیرپای قدرت آمریکا در کلیدی ترین و حساسترین نقطه جهان یعنی غرب آسیا را کشیده است و آمریکاییها معتقدند پمپاژ بیداری اسلامی و خودباوری در کشورهای جهان به ویژه جهان اسلام از تهران صورت میگیرد. آنها معتقدند باید جلوی «روشنگری» و «بیدارسازی» و غلبه منطق اسلام و ایران در جهان را از طریق براندازی نظام اسلامی در تهران گرفت. آمریکایی ها معتقدند ایرانیها با تکیه بر اسلام به عنوان نخ تسبیح شکلگیری قدرت جدید، منافع واشنگتن را در منطقه و جهان تهدید میکنند. آمریکاییها معتقدند درخشش نام پیامبر اعظم (ص) و پیامهای قرآن و احکام حیات بخش اسلام، سکه «لیبرالیسم» و تفکر «دموکراسی لیبرال» را بیاعتبار کرده است.
ایران به کمک اسلامشناسان آگاه و خبره، مارکسیسم را به موزه تاریخ سپرد و استخوانهای شکسته شده آن را دفن کرد. اکنون به سراغ لیبرالیسم آمدهاند و همین سرنوشت در انتظار ایدئولوژی دموکراسی لیبرال است که قرار بود در پایان تاریخ حرف آخر را بزند.
آمریکاییها به اروپاییها و دیگر شرکای خود می گویند با چشم باز سرعت تحولات سیاسی و تغییر معادلات قدرت در جهان را ببینید. به آنها می گویند شما قدرت امام خمینی (ره) و پس از آن رهبر معظم انقلاب اسلامی آیت الله العظمی خامنهای را دست کم گرفتهاید، فرصت را دارید از دست میدهید، دیر بجنبید استخوانهایتان در زیر خروارها خاک خواهد پوسید. آمریکاییها میگویند همه دیکتاتورها در جهان و در رأس آن استکبار و استبداد جهانی در معرض خطر، فروپاشی و سقوط هستند. مردم جهان دنبال اندیشه پاک، حکومت پاکدستان و معنویت معطوف به وحی هستند. این قلم کالاها در هیچ یک از دکان های اندیشههای خودساز بشری به ویژه لیبرالیسم پیدا نمیشود.
آمریکاییها دشمن شماره یک ملت ایران هستند، چرا که مردم ما با قدرت و اقتدار و عزت پشت اسلام و قرآن ایستاده اند و حاضرند با شهادت هزینههای این ایستادگی را بپردازند.
تحلیل عمیق و بیدارساز و هوشمندانه رهبر معظم انقلاب در دیدار با فرهنگیان از فلسفه تداوم خصومتورزی آمریکا علیه ملت ایران واقعاً شنیدنی است، باید دهها بار آن را بازخوانی کرد تا به عمق شرارت و پستی دشمنان اسلام پی برد و از دل بستن به پیمان با آنها پرهیز کرد. ما امروز بر سر یک پیچ تاریخی قرار داریم.
در مدینه، سه طایفه صهیونیستی با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله پیمان عدم تعرض داشتند؛ بنی قینقاع، بنی نظیر و بنی قریضه هر سه پیمان شکستند و نقض عهد کردند. آنها از این نقض عهد سودی نبردند و در جنگ با مسلمانان شکست فاحشی خوردند که هنوز هم طعم تلخ این شکستها در ذائقه صهیونیستهاست. خداوند در قرآن به مسلمانان وعده فرمود که قلعههای محکم و بلند دشمنی آنها فتح شدنی است. این وعده عملی شد؛ «و انزل الذین ظاهروهم من اهل الکتاب من صیاصیهم و قذف فی قلوبهم الرعب فریقاً تقتلون و تأسرون فریقا» (سوره احزاب، آیه 26)
از آموزههای قرآن است که همزیستی مسالمتآمیز با اهل کتاب تا زمانی که آنان یاور مخالفان نباشند و نقض عهد نکنند، جایز است . خداوند میفرماید از نیروهای نفوذی و ستون پنجم دشمن و منافقین غافل نباشید. آمریکاییها نمی توانند به زیست بوم وحیانی ملت ما آسیب رسانند.
این آیه به مسلمانان امروز نوید میدهد که برج و بارو و قلعههای صهیونیستها و آمریکاییها یکی پس از دیگری به تصرف مؤمنین درخواهد آمد. عملیات اخیر در جولان نشان داد که چه قدر رژیم صهیونیستی آسیبپذیر است و حرفی برای زدن در این مورد ندارد.
امید آمریکایی ها در براندازی، به یک مشت غربزده و منافق از خدا بیخبر و طرفدار افکار پوسیده لیبرالیسم، فاشیسم و مارکسیسم است . «ترس»، «عافیت طلبی»، «آماده خوری»، «خود مردمبینی»، «انفعال و وادادگی»، «وحدت گریزی» و بالأخره «نفاق و دورویی»، این جریان را به دامن آمریکا و اروپا انداخته است. آمریکاییها به این جریان دل بستهاند و آنها را آلترناتیو خود، قبل و بعد از براندازی میدانند.
ملت در حرکت توفنده انقلابی خود در عبور از این پیچ تاریخی، از روی جنازه آنها عبور خواهد کرد. دولت و ملت و مسئولین نظام، امروز یکپارچه و یکصدا علیه مظالم آمریکا و فریب اروپا قیام کرده اند. امروز برای کندذهنترین و سادهلوحترین افراد معلوم شده است درد آمریکاییها و ستیز آنها با ملت ایران، نه سلاح هستهای، نه نفوذ منطقهای و نه حقوق بشر می باشد. آنها به دنبال حیثیت از دست رفته خود هستند و نمی خواهند ایران الگوی اسلامی پیشرفت و توسعه و حیات طیبه برای مردم جهان و به ویژه مسلمانان باشد. ترامپ و صهیونیستها گفتهاند که نمیگذاریم ایران چهل سالگی انقلاب را جشن بگیرد. آنها نمی دانند در چهل سالگی، تازه کار شروع می شود. بعثت نبی اکرم صلی الله علیه و آله از چهل سالگی این وجود نورانی شروع شد. آنچه در این چهل سال به صورت تحکیم زیرساختهای مقاومت در ایران و جهان شکل گرفته است مقدمه ظهور و نمود آن بعثت دائمی است. هیچ قدرتی در جهان نمیتواند جلوی این ظهور را بگیرد. درد آمریکاییها را با قدرت و مقاومت، درمان میکنیم. آنها لیاقت گفتگو را ندارند. ایران در مسیری قرار گرفته است که آن را می توان پایان گفتگو و آغاز مسیری دانست که آنها از آن فرار می کنند.
اینکه رهبر انقلاب به نمایندگی از کل ملت ایران در پاسخ به تهدیدات واشنگتن به ترامپ گفتند؛ شما غلط میکنید! اعلام یک موضع رسمی از عمق دل ملت ایران و حتی ملتهای جهان بود. ملت ایران به جولان آمریکا در جهان و جولان رژیم صهیونیستی در منطقه پایان میدهد. این پاسخ از بلندیهای جولان شروع شده و ان شاء الله ادامه خوهد یافت. دوران بزن دررو در سیاست و در حوزه نظامی گذشته است.
ضربه دوم و ضربات بعدی را باید از روز نکبت شروع کرد و به هفتاد سال غصب یک سرزمین مقدس پایان داد.
یوسف مولایی در ایران نوشت:
پیشنهاد راه حلهایی از سوی مقامات اروپایی برای حفاظت از برجام در برابر برنامه تحریمی امریکا در وهله نخست و پیش از آنکه بخواهیم راه حلهای پیشنهادی را از نظر قابلیت اجرا و از نظر توانمندیشان در برآوردن انتظارات ایران و تضمینهای خواسته شده بررسی نماییم، دارای یک اهمیت ویژه است. این پیشنهادها اهمیت دارند زیرا به نحو زیرساختی نشان دهنده اراده سیاسی اروپا در پایبندی به توافق هستهای و جدا کردن راه خود از دولت امریکا است. رویکردی که از سوی برخی نخبگان اروپایی با عنوان شکاف در روابط دو سوی آتلانتیک تعبیر شده است. هر چند مشخص نیست که این اراده سیاسی تا چه حد میتواند در برابر هزینههایی که امریکا قصد دارد بر روابط اقتصادی کشورها با ایران تحمیل کند ایستادگی کند.
اروپا تجربه چنین رویارویی را همچنان که در طرح پیشنهادی وزیر دارایی فرانسه مطرح شده است، با تدوین قوانین بازدارنده برای مقابله با تحریمهای خارج از قلمرو برای ایجاد امکان برقراری رابطه اقتصادی با کوبای تحت تحریم امریکا در دهه 90 میلادی از سر گذرانده است. با این حال شاید نتوان شرایط تحریم ایران را با تحریمی که علیه کوبا اعمال میشد یکسان دانست. زیرا اگرچه امریکا کوبا را تحریم اقتصادی کرده بود اما روابط سیاسیهاوانا - واشنگتن به تیرگی رابطه امریکا و ایران نبود و همین شرایط را متفاوت میساخت.
واقعیت دیگر آن است که دولتهای اروپایی کمتر در سرمایهگذاری اقتصادی در ایران فعال بودهاند و بار این روابط بیشتر بر دوش شرکتهای خصوصی قرار داشته است که در برابر سیاستهای تنبیهی تحریمهای امریکا آسیبپذیرند و لاجرم در این میان نه از اراده سیاسی اروپا بلکه از منافع خود پیروی میکنند. با این حال این گزاره به آن معنا نیست که کشورهای اروپایی برای اجرایی ساختن خواست خود مبنی بر حفاظت از برجام در برابر بدعهدی امریکا دست و پا بستهاند. بلکه ساز و کارهای قابل طرحریزی میتواند این خواست را عملیاتی کند.
تشکیل یک صندوق مالی بیمه کننده برای حمایت از شرکتهای فعال در ایران در برابر جریمهها و تحریمهای امریکایی یکی از راه حلها است. کشورهای اروپایی همچنین میتوانند با ایجاد خط اعتباری میان دولتهای خود با ایران راه را بر اعمال فشار امریکا بر شرکتهای خصوصی از طریق تحریم و جریمه سد کنند. تضمین چنین خط اعتباری در دست اتحادیه اروپا است و شرکتها میتوانند براحتی از محل این اعتبار با ایران معامله کنند و در مقابل ایران به سیستم بانکی آنها متعهد خواهد شد.
تشکیل دفتر اروپایی مشابه «اوفک»، دفتر کنترل داراییهای خارجی در امریکا، نیز پیشنهاد دیگری است که مطرح شده است. میدانیم که اوفک دفتری است که تمامی معاملات و مبادلات مالی و تجاری با ایران را رصد میکند و آن مواردی که مربوط به تحریمها و غیرمجاز است را شناسایی میکند. اوفک در قرارداد با کشورهای مختلف نیروهای اجرایی را در آن کشورها فعال میکند و در مواجهه با موارد ناقض تحریم از ضمانتهای اجرایی مؤثری همچون جریمههای مالی بهره میبرد. بنابراین کاربرد اوفک یک کاربرد تنبیهی است. اما آنچه در پیشنهاد اخیر طرفهای فرانسوی مطرح شده است اگر چه در وجه رصد مراودات مالی و تجاری با اوفک مشابهت دارد اما آنچنان که توصیف شده در راستای حمایت از تجارت با ایران و تضمین سیاستهای اروپا در حمایت از برجام میتواند طرحریزی شود.
این همه اقداماتی است که برای برآورد تأثیراتشان در تضمین و تأمین منافع ایران از برجام نیازمند بررسیهای حقوقی دقیق و کارشناسانه است و نمیتوان براحتی درباره اثرگذاریشان اظهار نظر کرد. ما پیش از این کمتر تجربه چنین ارزیابیهایی را در حوزه حقوق و تجارت بینالملل داشتهایم. به باور نگارنده برای چنین ارزیابی حتماً به دفاتر حقوقی خارج از کشور نیازاست. دفاتر حقوقی که میتوانند این تضمینها را در چارچوب ظرفیت قوانین اروپا سبک و سنگین کنند و بر آنها مهر تأیید بزنند.
سیدعلی خرم در شرق نوشت:
سرانجام ترامپ با زیرپاگذاشتن همه اصول حقوقی و روابط بینالملل، در حالی از برجام خارج شد که بزرگترین بازیگر آن یعنی ایران به همه تعهداتش در این توافق هستهای عمل کرده و این پایبندی، 11 بار از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی تأیید شده است. این بزرگترین برگ برنده جمهوری اسلامی ایران در سطح جهان و بزرگترین مدرک شرمندگی آمریکا، اسرائیل، عربستان و یاران ذلیل آنها محسوب میشود. ایران با همین برگ برنده قادر به دیپلماسی کارسازی در جامعه بینالمللی خواهد بود و میتواند آمریکای منزوی را منزویتر کند. دونالد ترامپ با زیرپاگذاشتن تعهدات بینالمللی و حقوقی آمریکا در توافقات چندجانبه، بدعتی از خود بهجا گذاشت که تا سالها آمریکا را بدهکار جهان خواهد کرد. ترامپ با این اقدام خطرناک، چند پیام را صادر کرد؛ اول اینکه فقط میخواست توافق هستهای بهعنوان میراث اوباما را نابود کند. دوم اینکه بازیچهبودن در دست نتانیاهو از طریق دامادش کوشنر را به همه جهانیان نشان داد. سوم اینکه با تزویر و دورویی تظاهر کرد در کنار مردم ایران ایستاده است درحالیکه همه تحریمهای موردنظر او در صدر جدول، مردم بیگناه و طبقات ضعیف اقتصادی ایران را هدف قرار میدهد و در «کنار مردم ایرانبودن» دروغی بیشرمانه است. در سوی مقابل، خانم موگرینی و اتحادیه اروپا و همه کشورهای جهان بهجز چند کشور کوچک عربی، پا روی انصاف نگذاشتند و در سخن هم که شده در کنار مردم ایران ماندند و ایران از آنان سپاسگزار است. اگرچه گفتنیها زیاد است و همه آنها در محدوده این مقاله نمیگنجند، اما شاید فوریترین سؤال این است که حال چه باید بکنیم؟
1- ابتدا باید از بروز واکنشهای احساسی که نشاندهنده عملی غیرمعقول و خدشه به اجماع جهانی پشتسر ایران باشد، خودداری شود. طبیعتا مسئولان امر در هر قسمت باید کلاف را در دست داشته و همه از یک نظام تصمیمگیری تبعیت کنند.
2- دکتر ظریف، وزیر امور خارجه، قبل از هر واکنشی، باید ادعانامهای کاملا حقوقی و در چارچوب برجام و مکانیسمهای تعبیهشده در آن تنظیم کرده و هرچه زودتر علیه این اقدام دونالد ترامپ برای کمیسیون مشترک ناظر بر برجام به ریاست خانم موگرینی ارسال کند؛ بهطوریکه این سند مظلومیت و پاکدستی ایران در جهان محسوب و در سازمان ملل متحد ثبت شود. در این سند از همه اعضای کمیسیون بخواهیم رسما نظر خود را اعلام دارند و بگویند میخواهند چه سیاستی در مقابل آمریکای متخلف اتخاذ کنند.
3- رئیسجمهور هم میتواند همین نامه را برای رؤسای کشورهای اروپایی بهویژه فرانسه، آلمان، بریتانیا، روسیه، چین، هند، ترکیه، پاکستان و بسیاری دیگر که موضع خصمانه ندارند و مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی ارسال کند تا اتمام حجتی در جهان محسوب و بخشی از دیپلماسی ایران را شامل شود.
4- اگر اتحادیه اروپا قادر به تصویب قوانینی ضدتحریم آمریکا باشد، به ترتیبی که تحریمهای مورد نظر ترامپ، دامن روابط بانکی، تجارت و سرمایهگذاری ایران و اروپا را نگیرد، همانطور که دکتر روحانی اشاره کرد، ایران میتواند فعالانه و با حفظ کامل پایبندی خود به برجام، به روند گذشته ادامه داده و خاری در چشم ترامپ بهاضافه نتانیاهو باشد.
5- ایران خود را برای خروج از پروتکل الحاقی در صورت شکست اروپاییها پس از دو ماه، آماده کرده ولی قبل از هر اقدامی، اروپا، روسیه، چین و آژانس را در جریان جزئیات و دلایل قرار دهد. یادمان نرود در جبهه خارجی، فقط صف واحد اروپا، روسیه و چین با ایران میتواند خنثیکننده طلسم ترامپ بهاضافه نتانیاهو باشد.
6- با خروج آمریکا از برجام، ایران حق دارد در صورت شکست تلاشها، به جایگاه اولیه خود بازگردد. در این رابطه، ایران میتواند از روسیه بخواهد 360 تن اورانیوم غنیشده ایران که به روسیه انتقال یافته، بازگردانده شود. این بزرگترین سیلی به ترامپ بهاضافه نتانیاهو خواهد بود. روسیه هم با درک شرایط ایران و برجام باید با ایران همکاری لازم را صورت دهد. فراموش نکنیم این آزمایشی برای حسننیت روسیه خواهد بود.
7- روسیه، اتحادیه اروپا و چین باید خروج بیدلیل آمریکا را در یک جلسه شورای امنیت به بحث بگذارند، ولی ایران باید میداندار این هماهنگی بهویژه بین اتحادیه اروپا و روسیه باشد. آمریکا ممکن است در اندیشه بیاثرکردن قطعنامه 2231 باشد، پیشدستی ایران و درخواست از بقیه اعضای گروه 1+5 برای تشکیل این جلسه میتواند شیطنتهای آمریکا را خنثی کند.
اما در زمینه داخلی، با درک واقعیات اجتماعی- اقتصادی کشورمان باید گفت ترامپ بهاضافه نتانیاهو بسیار دل به دو عامل داخلی «نارضایتی عمومی» و «فروپاشی اقتصادی» بستهاند تا نتیجهاش فروپاشی نظام باشد بنابراین:
8- حاکمیت ایران شامل قوه مجریه باید نسبت به پرکردن شکافها و گسستهای اجتماعی که در دیماه گذشته خود را نشان دادند، اهتمام ورزد بهطوریکه مردم واقعا آن را حس و لمس کنند، نه اینکه با انبوهی از وعده و وعید روبهرو شوند.
9- سروساماندادن به اقتصاد ایران در چارچوب واقعیات موجود ضرورتی اجتنابناپذیر است. وزیران نباید در این موقعیت حساس با رئیسجمهور اختلاف در اندیشه و عمل داشته باشند. همه باید با هم و با بقیه ارکان حکومت، با نگاه به افق دور، یکدل و یکپارچه باشند و اقتصاد ایران را احیا کنند تا در این بحران هضم نشوند.
هر اندازه کوتاهی در این امر موجب خشنودی ترامپ بهاضافه نتانیاهو خواهد شد. در همین فاصله دو روز گذشته، حمایتی عظیم از ایران و برجام در جهان به وجود آمد و همه زبان به انتقاد شدید از ترامپ گشودند. حفظ این موضع حمایتی جهان برای ایران بسیار ارزشمند است. اگر ایران خوب و سنجیده عمل کند و آماده گفتوگو باشد، قادر خواهد بود از این اجماع برای پیروزی بر ترامپ بهاضافه نتانیاهو استفاده کند.
ارسال نظرات