11 تير 1399 - 15:47
سخن روز مطبوعات

۱۱ تیر ماه: طناب پوسیده مذاکره با آمریکا/ نمایی از نظم جدید جهانی در جلسه نیویورک

عیب دیگر شرطی‌سازی اقتصاد این بود که با خروج آمریکا از برجام، اقتصاد ما هم علاوه‌ بر مصیبت رکود با تورم مضاعفی نیز روبه‌رو شد.
کد خبر : 6702

پایگاه رهنما:

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


طناب پوسیده مذاکره با آمریکا

کمال احمدی در روزنامه کیهان نوشت:


یک جریان سیاسی نه‌چندان خوشنام که طی هفت سال گذشته حمایت تام و تمامی از دولت موسوم به تدبیر و امید داشته است این روزها که بابت وضع نامناسب اقتصادی کشور علی‌رغم وعده‌های فراوان دولت متبوعشان به شدت زیر سؤال افکار عمومی است می‌کوشد با فرار رو به جلو و آدرس غلط دادن به مردم احتمالا دو هدف را با یک تیر بزند. این جریان به زعم خود تلاش می‌کند با احیای گزاره نخ‌نمای «پذیرش مذاکره با کدخدا یا افزایش مشکلات اقتصادی» هم خود را از زیر بار فشار افکار عمومی بابت حمایت‌های بی‌چون و چرایش از دولت خلاص کند و هم مقصر وضع نابسامان اقتصادی را شخص دیگری غیر از دولت فعلی جا بزند.


در این باره بیان نکاتی که شاید بارها تکرار شده ولی از باب «الدرس حرف و التکرار الف» برای جماعت تسلیم‌طلب ضروری است:


1- در طول هفت سال گذشته قاطبه نظام از صدر تا ذیل، همراهی زایدالوصفی با سیاست‌های دولت آقای روحانی داشتند تا حدی که وقتی بحث مذاکره با آمریکا در چارچوب 5+1 مطرح شد رهبری نظام با طرح سیاست نرمش قهرمانانه با این درخواست دولت موافقت فرمودند و مجلس نهم نیز طی 20 دقیقه‌ برجام را با وجود ایرادات عدیده‌اش تصویب کرد تا هیچ بهانه‌ای برای حامیان مذاکره با غرب باقی نماند. حتی با وجود خروج آمریکا از برجام و زیرپا گذاشتن تمامی تعهداتش باز هم نظام با سیاست دولت مبنی بر ماندن در برجام و ادامه مذاکره با اروپایی‌ها که شریک گرمابه و گلستان آمریکا بودند همراهی کرده است. بنابراین حامیان مذاکره نمی‌توانند به جای ارائه کارنامه درباره نتایج مذاکره با غرب، مدعی عدم همراهی نظام با سیاست‌های دولت شوند.


2- شاید حامیان مذاکره مدعی شوند که نتایج اقتصادی حاصل از برجام تا قبل از خروج آمریکا از آن، بسیار پربار بود که در پاسخ باید تصریح کرد به گواه آمارهای رسمی بانک مرکزی همین دولت، رشد اقتصادی با نفت کشور فقط در یک‌سال پس از برجام (سال95) مثبت 12/5 درصد شد و بلافاصله در سال بعد با نزدیک به9 درصد کاهش به 3/7 درصد رسید و حتی این سیر نزولی به قدری شدت یافت که در سال‌های 97 و 98 به منفی 5/4 و منفی 6/5 درصد رسید. به عبارت دیگر تاریخ مصرف برجام از منظر اقتصادی که ماحصل مذاکره با غرب و تن دادن به خواسته‌های فراوانش از جمله تعطیلی 90 درصدی صنعت هسته‌ای بود فقط همان سال 95 بود و در سال‌های بعد خبری از گشایش‌های اقتصادی نبود. نکته مهم اینکه عدم تکرار رشد بالا در سال 96 در شرایطی بود که هنوز ترامپ از برجام خارج نشده بود بنابراین حامیان مذاکره نمی‌توانند مدعی شوند خروج آمریکا سبب کاهش رشد شد هرچند در باب این ادعا هم نکاتی وجود دارد که در ادامه به آن ‌اشاره خواهد شد.


3- مهم‌ترین ‌اشکالی که مذاکره با غرب برای اقتصاد ما داشت همان شرطی‌سازی اقتصاد بود. به بیان دیگر، وقتی دولت تدبیر مدعی شد «ما زبان مذاکره با دنیا را بلدیم» و یا «آب خوردن مردم هم به نتایج مذاکرات بستگی دارد» خواسته یا ناخواسته واحدهای تولیدی را به رکود عمیقی فرو برد تا جایی که به گفته وزیر وقت صمت در دولت یازدهم بیش از 10هزار واحد تولیدی تعطیل یا نیمه تعطیل شدند و بنگاه‌های مشهور اقتصادی نظیر «ارج»، «آزمایش»، «داروگر»، «روغن جهان» و... که روزگاری جزو برترین واحدهای تولیدی بودند به خاک سیاه نشستند و قفل تعطیل بر درب آنها زده شد. رکود آن‌قدر شدت گرفت که دولت مجبور شد برای رونق اندک واحدهای تولیدی، بسته‌های خروج از رکود طراحی کند و کارت‌های اعتباری و تسهیلات تشویقی برای خرید لوازم خانگی و خودرو به مردم بدهد. این وضع رکودی البته فقط به محدوده قبل از برجام منتهی نشد و در پسابرجام هم ادامه یافت تا جایی که تعدادی از اعضای اتاق بازرگانی با گلایه از دولت اعلام کردند که رفت و آمد هیئت‌های خارجی به ایران در پسابرجام فقط در حد همین گشت و گذار خلاصه شده و آورده‌ای برای نظام اقتصادی کشور نداشته است. حتی رئیس‌کل وقت بانک مرکزی (ولی‌الله سیف) با گذشت ماه‌ها از برجام اذعان کرد که دستاورد برجام برای ایران تقریبا هیچ بوده است. اتفاقا مرور آمارهای رشد اقتصادی تلویحا همین موضوع را تایید می‌کند مثلا اگر در سال 95 رشد اقتصادی معادل 12/5 درصد بوده باید توجه کرد که بیش از 7 درصد این رشد ناشی از فروش نفت بوده و سایر بخش‌های اقتصادی کشور اعم از صنعت‌، کشاورزی‌، خدمات و... فقط با رشد اندکی همراه بودند که همین رشد کم هم در سال 96 پایین‌تر آمد و رقم کل رشد اقتصادی به زور نفت به مثبت 3/7 درصد رسید و وقتی با خروج آمریکا از برجام فروش نفت به شدت کاهش یافت رشد اقتصادی هم به سرعت به منفی 5/4 کاهش یافت. بنابراین مذاکره نتیجه‌ای برای اقتصاد ما به جز تعمیق رکود و فراموشی ظرفیت‌های داخلی نداشته است.


عیب دیگر شرطی‌سازی اقتصاد این بود که با خروج آمریکا از برجام، اقتصاد ما هم علاوه‌ بر مصیبت رکود با تورم مضاعفی نیز روبه‌رو شد؛ شاخص تورم برای اولین بار پس از دولت موسوم به سازندگی دوباره به رقم بیش از 40 درصد رسید و حتی در برخی ماه‌ها به بیش از 50 درصد هم نائل شد دلار به بیش از 18هزار تومان در همان سال 97 رسید و بازار خودرو با خروج شرکت‌های فرانسوی پژو و رنو آشفته شد و وزارت نفت با فرار توتال سر کار رفت! علت این وضع هم چه بسا از ابتدا برای بسیاری از دلسوزان مشخص بود که وقتی دولت تمام آرزوهایش را در قالب مذاکره و توافق با غرب دنبال می‌کند طبیعی است با خروج آنها از توافق تمامی کاشته‌های دولت هم بر باد می‌رود.


4- حالا با توجه به مطالب فوق‌، حامیان مذاکره باید به افکار عمومی پاسخ بدهند با چه منطقی و با چه رویی علی‌رغم خسارات فراوان برجام و مذاکره با غرب باز هم نسخه مذاکره با آمریکا و شرکایش را تجویز می‌کنند؟ هیچ ضمانتی وجود ندارد که این بار هم امتیاز نقد دیگری به غربی‌ها بدهیم و در مقابل، وعده‌های نسیه و پوچی دریافت کنیم که با آمدن ترامپی دیگر بلافاصله همین وعده‌ها هم دود می‌شود. البته آش مذاکره آن‌قدر شور شده که آقای رئیس‌جمهور مذاکره با آمریکا را دیوانگی نامید و مقامات دولت هم بعضا راضی به حمایت از آن نبودند. به طور مثال جناب نوبخت از مسئولان ارشد دولت روحانی بهمن پارسال گفت: «در یک برهه از زمان نظام تصمیم به مذاکره با آمریکا گرفت و نتیجه‌اش را دیدیم. امروز دیگر هیچ ایرانی وطن‌پرست و فهیمی از ما نمی‌خواهد که با آمریکایی‌ها دوباره مذاکره کنیم. دیگر کسی نمی‌تواند از ما انتقاد کند یا بگوید که آمریکایی‌ها دنبال مذاکره بودند و شما قبول نکردید. امروز ما برای افکار عمومی پاسخ درست و روشنی داریم.»


5- نکته پایانی اینکه یکی از دلایل مهم گرانی‌های اخیر همانا پیوند زدن اقتصاد به مذاکره است و راه برون‌رفت از این وضع هم اولا رهایی از تفکر پوسیده سازش با غرب است ثانیا تکیه به توان داخلی و مدیریت منسجم و جهادی است. باید توجه داشت مهم‌ترین مانع بر سر راه پیشرفت اقتصادی کشور نفوذی‌ها و فضاسازی‌های سیاسی- رسانه‌ای آنها با هدایت سازمان‌های اطلاعاتی- جاسوسی است که رهبر معظم انقلاب چندی پیش هوشیارانه و حکیمانه با استناد به آیات قرآن، به این نفوذی‌ها و اعمال آنها ‌اشاره کردند: «هم دشمنان جنّی، هم دشمنان انسی وجود دارند و اینها به هم کمک هم می‌کنند؛ سیستم‌های اطّلاعاتیِ خیلی از کشورها علیه ما با همدیگر همکاری می‌کنند». ایشان با این تبیین تاکید کردند «کشور ظرفیّت‌های فوق‌العاده‌ای برای مواجهه با همه مشکلات و چالش‌ها دارد، مهم این است که این ظرفیّت‌ها به‌وسیله مسئولین شناسایی بشود و در همه بخش‌ها افراد مؤمن، و جوان‌های باانگیزه و متشرّع به‌کار گرفته شوند.»

ایستگاه نهم پاسارگاد تا بیستون

رضا اردکانیان در روزنامه ایران نوشت:



پویـــش #هر هفته_الف_ب_ایــــــران را در مهرماه 1398 آغاز کردیم و هدف، تسریع در تکمیل و بهره‌برداری از 227 پروژه بزرگ صنعت آب و برق بود که عمدتاً در دولت‌های یازدهم و دوازدهم شروع شده بود. تا پایان سال به هدف خود به‌طور کامل رسیدیم. آن تجربه نشان داد که با برنامه‌ریزی و بسیج همه نیروها می‌توان در سخت‌ترین شرایط نیز به دستاوردهای مهم رسید. پویش #هر هفته_الف_ب_ایران را در سال 1399 با پرداختن همزمان به دو دسته اهداف «ساخت‌وسازی» و «سازوکاری» ادامه می‌دهیم و در نظر داریم 50 هزار میلیارد تومان طرح‌های بزرگ را تکمیل کرده و به بهره‌برداری برسانیم و شماری از سازوکارهای تأثیرگذار بر صنعت آب و برق را نیز بهبود بخشیم. پویش در سال 1399 از تاریخ 28 فروردین آغاز شد. شیوع ویروس کرونا سبب شد افتتاح طرح‌ها بدون سفر به استان‌ها و از طریق ارتباطات مجازی انجام شود.


هشت هفته از پویش تاکنون برگزار شده است. هفته اول با حضور رئیس جمهوری از طریق ویدئو کنفرانس به افتتاح طرح‌های نیروگاه حرارتی و تصفیه‌خانه فاضلاب در استان تهران اختصاص داشت. هفته دوم پویش شاهد بهره‌برداری از طرح‌های سد و شبکه آبیاری در استان ایلام بود و هفته سوم در استان مرکزی مجموعه‌ای از طرح‌های آبرسانی شهری، تأمین برق و نیروگاه برقابی افتتاح شد. هفته چهارم پویش به افتتاح طرح‌های استان سیستان و بلوچستان در زمینه آبیاری و زهکشی اختصاص داشت که با حضور رئیس جمهوری محترم در ویدئو کنفرانس برگزار شد. هفته پنجم پویش با افتتاح طرح‌های نیروگاه حرارتی در استان لرستان و سد و آبرسانی روستایی در خراسان جنوبی به انجام رسید. هفته ششم در استان آذربایجان غربی با افتتاح سد اشنویه و طرح نیروگاه حرارتی عسلویه و تأمین برق بوشهر و حضور رئیس جمهوری در ویدئو کنفرانس افتتاح طرح‌ها همراه شد. هفته هفتم نیز شاهد افتتاح تصفیه‌خانه فاضلاب قم بود و نهایتاً هفته هشتم علاوه بر آنکه افتتاح ارتقای توان یک واحد نیروگاه شاهرود را در بر می‌گرفت، شاهد بهره‌برداری از اولین طرح سازوکاری یعنی افتتاح مرکز پایش صنعت برق در تهران نیز بود. افتتاح و به بهره‌برداری رسیدن این میزان طرح‌ها که جمعاً 9138 میلیارد تومان سرمایه‌گذاری را در بر می‌گیرد، نشانی از پویایی و سرزندگی صنعت آب و برق ایران در کوران تحریم‌ها و تحقق شعار «جهش تولید» است.


هفته نهم پویش #هرهفته_الف_ب_ایران افتتاح طرح‌هایی در دو استان فارس و کرمانشاه در روز پنجشنبه 12 تیر 1399 را شامل می‌شود که همگی اهمیت اقتصادی و اجتماعی بسیاری دارند. فاز اول طرح آبرسانی به کلانشهر شیراز شامل خط انتقال، ایستگاه پمپاژ و تصفیه‌خانه بزرگ آب شیراز با سرمایه‌گذاری 560 میلیارد تومان از منابع خصوصی و دولتی به بهره‌برداری می‌رسد. جمعیت تحت پوشش این طرح 324 هزار نفر است. مجموعه‌ای از مخازن، ایستگاه پمپاژ، تونل و خط انتقال برای تکمیل این طرح احداث شده است. فاز اول آبرسانی به سعادت‌شهر و ارسنجان نیز با سرمایه‌گذاری 39 میلیارد افتتاح می‌شود و جمعیت 110 هزار نفری را تحت پوشش قرار می‌دهد.


واحدهای 1 و 2 تصفیه‌خانه فاضلاب شماره 2 شیراز همراه با 742 کیلومتر شبکه جمع‌آوری و انتقال فاضلاب یکی از مهم‌ترین آنهاست. بهره‌برداری از این طرح سبب می‌شود جمعیت تحت پوشش شبکه‌های فاضلاب از 25 درصد فعلی 49 درصد بیشتر شده و به 74 درصد جمعیت دو میلیون نفری کلانشهر شیراز برسد. این تصفیه‌خانه با مشارکت بین‌المللی با مبلغ 41 میلیون یورو و 4370 میلیارد ریال سرمایه‌گذاری ریالی ساخته شده است.


ارزش محیط‌ زیستی این طرح نیز قابل توجه است. پساب تولیدشده از این تصفیه‌خانه با ظرفیت 100 هزار مترمکعب در شبانه‌روز تمام استانداردهای محیط‌ زیستی جهت رهاسازی در آب‌های پذیرنده را داشته و برای مصارف کشاورزی، فضای سبز و صنایع آب‌بر منطقه شامل کارخانجات فولاد، سیمان و شهرک‌های صنعتی قابل استفاده است. واحدهای مذکور همچنین روزانه هزار متر مکعب عوامل بیماری‌زای جدا شده از فاضلاب ورودی را به‌صورت بهداشتی دفع می‌کنند.


اجرای این طرح زمینه اشتغال 250 نفر به‌طور مستقیم و500 نفر را به‌طور غیرمستقیم فراهم می‌کند. ارزش محیط‌ زیستی دیگر این مجموعه آن است که 50 درصد برق مورد نیاز فرآیندهای تصفیه‌خانه از طریق گاز تولیدی از فاضلاب (انرژی پاک) تأمین می‌شود.


طرح دیگری برای توسعه واحدهای 1 و 2 تصفیه‌خانه شماره 1 شیراز نیز انجام شده است که سبب شده جمعیت تحت پوشش این تصفیه‌خانه تا سقف 800 هزار نفر ارتقا یابد. پساب خروجی این واحدها که تمام استانداردهای محیط‌ زیستی برای رهاسازی در آب‌های پذیرنده را دارند برای مصارف کشاورزی، فضای سبز و صنایع آب‌بر منطقه شامل کارخانجات فولاد، سیمان و شهرک‌های صنعتی قابل استفاده هستند. اشتغال 50 نفر نیروی بومی به‌طور مستقیم و حداقل 200 نفر به‌طور غیرمستقیم از مزایای اقتصادی-اجتماعی این طرح است.


مفهوم پایداری و توجه به محیط‌ زیست در طرح‌های هفته نهم پویش جایگاه ویژه‌ای دارد. نیروگاه خورشیدی لارستان با ظرفیت 10 مگاوات توسط بخش خصوصی و با هزینه‌ای بالغ بر 80 میلیارد تومان در شهرستان لارستان استان فارس و بر اساس قرارداد خرید تضمینی برق، احداث شده است. ساخت این نیروگاه در سال 1397 آغاز شده و در سال 1399 به بهره‌برداری رسیده است. سازمان انرژی‌های تجدیدپذیر و بهره‌وری انرژی برق (ساتبا) طی قراردادی خرید برق از سرمایه‌گذار بخش خصوصی را به مدت 20 سال تضمین کرده است. نیروگاه‌های خورشیدی 10 مگاواتی در شمار نیروگاه‌های بزرگ خورشیدی هستند و در هفته نهم پویش علاوه بر نیروگاه 10 مگاواتی لارستان، دو نیروگاه 10 مگاواتی لامرد و دارندگان، به علاوه نیروگاه‌ 2 مگاواتی ترکان و دو نیروگاه 0.5 مگاواتی اقلید و شهرک صنعتی نی‌ریز نیز افتتاح می‌شود. مجموعاً 33 مگاوات نیروگاه خورشیدی در هفته نهم پویش #هرهفته_الف_ب_ایران به بهره‌داری می‌رسد.


نیروگاه‌های 10 مگاواتی به لحاظ اقتصادی و محیط‌ زیستی سبب صرفه‌جویی 5.680 میلیون مترمکعب مصرف گاز طبیعی و 4371.84 مترمکعب آب می‌شوند و عدم انتشار 13711.68 تن گاز دی‌اکسید کربن در سال از مزایای محیط‌ زیستی هر نیروگاه 10 مگاواتی است. توسعه نیروگاه‌های تولید برق تجدیدپذیر با توجه به میزان اشتغالی که به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم ایجاد می‌کنند و مزایای محیط‌ زیستی آنها از جمله اقدامات توسعه پایدار به‌شمار می‌روند. اشتغالزایی این گونه طرح‌ها از زمان برنامه‌ریزی تا تولید پنل‌ها، ساخت و نصب به علاوه نگهداری و تعمیرات قابل توجه بوده و در سراسر جهان نیز به‌عنوان فرصت اشتغالزایی نگریسته می‌شوند. نکته مثبت درخصوص نیروگاه‌های تجدیدپذیر خورشیدی آن است که بیش از 60 درصد کل برق تولیدی آنها در ماه‌های گرم سال صورت می‌گیرد که با الگوی مصرف برق ایران تطابق دارد و به تأمین برق در ماه‌های اوج مصرف کمک می‌کند.


استان کرمانشاه نیز در هفته نهم پویش #هرهفته_الف_ب_ایران شاهد افتتاح سد شرفشاه است که با سرمایه‌گذاری 500 میلیارد تومان ساخته شده است. این سد آب برای کشاورزی 3055 هکتار دشت‌های سومار و نفت‌شهر تأمین می‌کند، تأمین آب شرب دو شهر سومار و نفت‌شهر را برای بلندمدت انجام می‌دهد و کنترل سیلاب‌های مخرب رودخانه کنگیر را نیز ممکن می‌سازد. اشتغالزایی مستقیم برای 764 نفر و غیرمستقیم برای 382 نفر در دوران ساخت از مزایای اجتماعی این طرح است. این طرح شامل شبکه آبیاری و زهکشی با وسعت 1900 هکتار نیز هست که در آینده افتتاح خواهد شد.


مجموع ارزش سرمایه‌گذاری‌های صورت‌گرفته برای 10 طرحی که در هفته نهم پویش #هرهفته_الف_ب_ایران در استان‌های فارس و کرمانشاه افتتاح می‌شوند بالغ بر 1900 میلیارد تومان است. این میزان سرمایه‌گذاری به نتیجه رسیده در سالی که «جهش تولید» نام گرفته است به علاوه ارزش‌های محیط‌ زیستی و اجتماعی طرح‌ها، نویدبخش تاب‌آوری، پایداری و امیدواری بیشتر در سرزمین ایران است، سرزمینی که تاریخی کهن به ژرفای پاسارگاد و بیستون دارد.


همه پرچم‌خواهان عدالت

عبدالله گنجی در روزنامه جوان نوشت:


عدالت‌خواهی در نظام جمهوری اسلامی برگرفته از معرفت درون‌دینی است که قله آرمانی آن سیره امیرالمؤمنین (ع) است. رهبران انقلاب اسلامی ارزش و جایگاه عدالت‌خواهی را در تراز «مشروعیت» خود و نظام می‌دانند و همیشه جوانان را به «عدالت‌خواهی واقعی» ترغیب و تشویق کرده‌اند. بدون تردید پس از رحلت امام هیچ سازمان و فردی به اندازه رهبری بر این موضوع تأکید نکرده‌اند و در عین حال با صراحت اعلام کردند که در این باره وضع مطلوبی نداریم. اما عدالت‌خواهی کم‌کم از امری ارزشی و دینی و انسان‌ساز وارد مجاری جدیدی می‌شود که ممکن است به لوث شدن آن بینجامد و همانند بسیاری از مفاهیم پرقدرت پس از لوث شدن به سخره گرفته شود و به واژه «بی‌حس» و بی‌خاصیتی تبدیل شود که به ضد خود عمل کند. برای اینکه عدالت در ریل و دالان اصلی و ذاتی خود حرکت کند و هرکسی نتواند پشت آن سنگر بگیرد، باید اصالت یا تقلبی بودن پرچم‌داران آن احراز شود. عدالت از قدرتمندترین مفاهیم اجتماعی و دینی ماست و قدرت بسیج‌گری آن کم‌نظیر است. بنابراین، می‌تواند دستمایه شیادان نیز قرار گیرد. پرچم عدالت‌خواهی در طول ۳۰ سال گذشته در دست جریان دانشجویی مسلمان بوده است که متناسب با فهم خود و به‌دور از منفعت‌طلبی دنبال شده است و بعضاً در تنظیم مسئولان و مجریان عدالت نیز مؤثر بوده است. در بستر تاریخی خود بعضاً به افراط و تفریط نیز انجامیده است، اما سرجمع آن آورده‌های مهمی برای کشور و انقلاب داشته است.

پدیدار شدن مقوله فساد از یک سو و فشار اقتصادی سال‌های اخیر بر طبقه پایین اقتصادی از سوی دیگر بستر گفتمان عدالت‌خواهی را پررنگ‌تر کرد و اینجا بود که عدالت همانند ابزاری برای اهداف متفاوت و حتی بی‌ربط با عدالت‌خواهی مورد برنامه‌ریزی قرار گرفته و می‌گیرد. سؤال اساسی این است که طیف‌های متفاوت عدالت‌خواه، عدالت را «در نظام» می‌طلبند و یا عدالت را «بر نظام» دنبال می‌کنند و یا عدالت را رهاورد مهمی برای «عبور از نظام» شناسایی کرده‌اند. با عدالت‌خواهی نوعی براندازی عامه‌پسند را دنبال می‌کنند یا دنبال اصلاح پلشتی‌های نظام جمهوری اسلامی هستند. منافع خود را در عدالت‌خواهی می‌بینند و از زمان و موقعیت خاصی به میدان می‌آیند یا آن را امری به‌حق، دائمی و هم‌تراز نظام جمهوری اسلامی می‌دانند؟ محرومیت خود از مزیتی را نقطه عزیمت عدالت‌خواهی می‌دانند یا دغدغه فروکاستن مشروعیت نظام جمهوری اسلامی را دارند؟

بنابراین، به جز آنان که عدالت‌خواهی را با هویت انقلاب اسلامی معنا و دنبال می‌کنند و جز تولید سرمایه اجتماعی برای نظام و اجرای واقعی عدالت هدف دیگری ندارند، دیگرانی نیز هستند که یا به اشتباه و شناخت ناقص یا به عمد و خباثت مسیرهای دیگری را طی می‌کنند.

۱- عده‌ای عدالت را هم‌تراز «مبارزه با فساد» گرفته‌اند و تمرکز آنان بر اشخاص و افراد است. سوژه‌یابی آنان سلبی و روش عدالت‌خواهی نوعی مبارزه عاطفی (تولید تنفر) است. این جماعت شاید نیت خیرخواهانه‌ای دارند، اما تقلیل عدالت به بخشی از آن معرفی ناقص از آن و رهایی جنبه‌های ایجابی است. شاید مقام معظم رهبری به این نقص رسیده بودند که در شیراز دانشجویان را از ورود به مصداق منع کردند و خواستار توجه به روندها و فرایندها شدند. نشر عدالت، فرهنگ‌سازی برای عدالت، تولید گفتمان عدالت و مطالبه عدالت توزیعی معمولاً بی‌مشتری مانده است و عدالت‌خواهی معادل منازعه رخ‌نمایی می‌کند. البته دستگاه قضایی می‌تواند با اقدامات اقناعی و بدون تبعیض این مسیر را اصلاح کند.

۲- برای عده‌ای عدالت‌خواهی به مثابه سیاست‌ورزی است. در جامعه فسادزده و معیشت‌زدا عده‌ای عدالت را پرچمی برای تصاحب قدرت می‌دانند و اینجا است که عدالت‌خواهی رنگ سیاست‌زدگی به خود می‌گیرد، رأی با پرچم عدالت‌خواهی مطالبه می‌شود و در این عدالت خواهی نیز امر ایجابی نمی‌بینید. حملات بر غیریتی صورت می‌گیرد که ضدعدالت معرفی می‌شود. به تعبیر دیگر عدالت ابزار مبارزه انتخاباتی برای بیرون راندن رقیب است و گرهی از زندگی مردم باز نمی‌کند. از آنجا که طبع و طبیعت عدالت‌خواهی در جوانان مهم‌تر است، حمله به مصادیق انسانی بی‌عدالتی هم بسیار جذاب می‌شود و مرزهای سلایق تا مرزهای دشمنی گسترش می‌یابد.

۳- دسته‌ای هستند که اهداف متمایز از کلیت نظام را در دستور کار دارند و سال‌هاست برای آن مبارزه می‌کنند، اما فشار کنونی بر مردم را فرصتی مغتنم می‌دانند تا همان راه و همان هدف را «عدالت‌مالی» کنند. راه‌های رفته قبلی را کوره‌راه می‌بینند و نارضایتی موجود را زمینه مستعد برای مبارزه با نظام می‌دانند و دستاویزی موجه‌تر از عدالت‌خواهی برای ایجاد اجماع پیرامون خود نمی‌یابند.

جابه‌جایی واژه‌ها در همان مسیر تاکتیک اصلی این جماعت است. مثلاً دیروز دموکراسی‌خواهی را شعار خود قرار می‌دادند، اما امروز بدون تغییر راهبرد و هدف، عدالت‌خواهی را جایگزین دموکراسی‌خواهی می‌کنند. جنس عدالت‌خواهی علوی‌تبار، جلایی‌پور و حجاریان را باید در اینجا جست‌وجو کرد.

وقتی ضعف اقتصادی رخ می‌نماید، سوسیال‌دموکرات و عدالت‌خواه می‌شوند و وقتی رفاه نسبی پدیدار شد لیبرال‌دموکرات و حامی طبقه متوسط و روشنفکر می‌شوند. «عدالت اقتضایی» و سوءاستفاده از خاستگاه بومی عدالت در جامعه ایران اتهام این جماعت است.

۴- عده‌ای بود خود و نبود دیگران را مصداق عدالت می‌دانند. تا دیروز رهبری را مظلوم و تنها می‌دانستند، اما وقتی رهبری با صراحت از «پشت بلندگو» سخن گفتند، همین رهبری پرچمدار بی‌عدالتی می‌شوند و فقه شیعه ضدعدالت معرفی و به دنبال تقدم و تأخر عدالت و ولایت می‌گردند. عبارت امام را که «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا مملکت شما آسیب نبیند»، به «پشتیبان عدالت باشید تا، ولی فقیه از عدالت ساقط نشود» تبدیل می‌کنند و اگر همه‌چیز به مذاق خوش آید، گویی هیچ‌جای جهان عدالت به اندازه ایران اجرا نمی‌شود و اصلا مسئله‌ای وجود ندارد.
 
متأسفانه عدول از تربیت و اخلاق دینی و بددهانی در این جماعت شاخص مواجهه عدالت‌خواهانه است.

۵- آنچه از همه بیشتر به نظام جمهوری اسلامی لطمه وارد می‌کند، پدیدار شدن پلشتی در مدعیان عدالت‌خواهی است. متقلبینی که عدالت‌خواهی و انقلابی‌گری‌شان گوش فلک را کر می‌کند و بعضاً داغ سیاه بر پیشانی دارند، یک مرتبه از منجلاب فساد بیرون کشیده می‌شوند. اگرچه این جماعت به تیغ عدالت نظام سپرده می‌شوند، اما همین نظامی که آنان را به عدالت‌خانه کشیده است، مجدداً زیر تازیانه کسانی قرار می‌گیرد که عدالت‌خواهی را بستری برای عبور از نظام و مبارزه با مشروعیت آن می‌دانند.

بنابراین، اجرای عدالت پیچیده‌ترین و سخت‌ترین مأموریت حکومت و به تعداد انسان‌ها تفسیربردار است. اما با همه چالش‌های موجود در کشور تردید نباید کرد که جز راهی که، ولی امر در آن گام می‌نهد، هر راه دیگری که برای عدالت‌خواهی تعبیه شود، به انحراف کشیده خواهد شد. این تجربه ۴۰ ساله ما در پس از انقلاب اسلامی و تجربه دهه ۴۰ و ۵۰ جریان چپ در دوران پهلوی است که همگی به انحراف کشیده شدند و دست به اسلحه بردند، اما جامعه را پشت سر خود حس نکردند.

۶- چندین سال پیش یکی از تئوریسین‌های معرفت‌های پست‌مدرن دینی پیش از خروج از کشور توصیه کرد که جمهوری اسلامی را نقد اخلاقی کنید و نه نقد سیاسی و اقتصادی. گویی این راهبرد درحال بازتولید است. هدف عدالت‌خواهی در اینجا سوار شدن بر مشکلات مردم و حرکت به سمت امریکای تمامیت‌خواه است. باور کنیم برخی عدالت‌خواهی و راه رسیدن به عدالت‌اجتماعی را پذیرفتن مطالبات امریکا از ایران می‌دانند و به‌رغم بدعهدی‌ها باز عطش مذاکره دارند و برای فرار از عوارض عزت‌سوز، سخن خویش را با واژه «موضع برابر» در زرورق می‌پیچند و حال می‌دانند که داستان چیست، اما خود را می‌فریبند تا بتوانند مردم را بفریبند.

۷-، اما دسته‌ای هستند که عدالت‌خواهی امروز را نقطه عزیمت فاصله از گذشته خود در انقلاب اسلامی می‌دانند. شرایط سخت امروز را مناسب برای پاسخگویی به مشکلات نمی‌دانند، از سویی چشم‌اندازی نیز برای تسلیم شدن مسئولان نظام نمی‌یابند. بنابراین، با سوار شدن بر مشکلات و شمردن آنان مرز خود را جدا القا می‌کنند که «ما نیستیم و نبودیم»، اما تاریخ به همین راحتی یقه آنان را رها نخواهد کرد. مواجهه با تاریخ حیات سیاسی ۵۰ ساله موسوی خوئینی‌ها پس از نامه اخیر به رهبری این امر را ثابت کرد و برای دیگران نیز چنین خواهد شد. همراهان واقعی انقلاب کسانی هستند که در روز حادثه و حوادث تلخ در کنار آن باشند وگرنه در فضای گل و بلبل و ریخت و پاش همه انقلابی و همه مدعی انقلابند و چه زیبا فرمود امام راحل که «لازمه انقلابی بودن تحمل سختی‌هاست».


فکتورینگ، حلقه مفقوده‌ تامین مالی بنگاه‌های کشور


فردوس باقری در روزنامه آرمان ملی نوشت:

 

چالش مطالبات معوق بنگاه‌های کشور از دولت، نهادهای عمومی و بخش‌های تابعه‌ آن نهادهای عمومی، نهادهای حاکمیتی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین موانع مدیریت نقدینگی در بنگاه‌ها، به‌ویژه بنگاه‌های کوچک و متوسط کشور است که در شرایط فعلی تحریم‌های ظالمانه و تورم حاکم بر اقتصاد، موجبات تعدیل نیرو و بعضا ورشکستگی و توقف فعالیت‌های آنها را فراهم آورده است.برای رفع این مشکل در اغلب کشورهای دنیا، بنگاه‌های تولیدی، براساس مطالبات و دریافتی‌های خود، از کارفرمای دولتی، خصوصی و ...، نسبت به تامین مالی سرمایه در گردش موردنیاز (در قالب فکتورینگ مطالبات) اقدام می‌نمایند.

براساس مصوبه مجلس دهم در اردیبهشت‌ماه 1398 (ماده 8 قانون حداکثر) دولت مکلف شده است تا نسبت به تصویب آیین‌نامه اجرائی این قانون در راستای حمایت از بنگاه‌های تولیدی و خدماتی کشور اقدام نماید. این در حالی است که با گذشت بیش از یکسال از تصویب قانون و تاخیر بیش از شش‌ماه از سررسید تعیین‌شده برای دولت برای ابلاغ آیین‌نامه اجرائی، سرنوشت اجرای این قانون کارگشا همچنان در هاله‌ای از ابهام است.

در سالی که به‌نام جهش تولید نامگذاری شده است، درحالی‌که طبق اعلام نهادهای اقتصادی، تامین مالی جزو مهم‌ترین چالش‌های توسعه بنگاه‌های کشور است، غفلت دولت و عدم نظارت مجلس بر اجرای قانون و محروم‌سازی بنگاه‌ها از ظرفیت‌های قانون حداکثر (به‌ویژه فکتورینگ) نشانه‌ آن است که کمبود آگاهی از حقوق و ظرفیت‌های قانونی به‌عنوان یک عامل مهم و مانع توسعه‌ ما همچنان باقی است.انتظار می‌رود که دولت تدبیر و امید با اتخاذ تصمیم عاجل در این زمینه، امید زندگی را به پیمانکاران خود بازگرداند.

نمایی از نظم جدید جهانی در جلسه نیویورک

امیرحسین یزدان پناه در روزنامه خراسان نوشت:

 

شب گذشته در شورای امنیت سازمان ملل، اتفاقاتی افتاد که از دو جنبه قابل تحلیل است.


1- این جلسه درحالی برگزار شد که حدود سه ماه دیگر طبق قطعنامه 2231 باید تحریم های تسلیحاتی علیه ایران برداشته شود. گرچه صنعت دفاعی ایران در دو دهه اخیر رشد چشمگیری داشته و نیازهای دفاعی جمهوری اسلامی عملا نیازی به برداشته شدن تحریم ها ندارد اما برداشته شدن تحریم های تسلیحاتی علیه ایران، برای آمریکا یک شکست سنگین حقوقی در عرصه بین المللی است. موضوعی که آمریکا را به شدت برانگیخته و باعث شده تقابل و فشارهای دیپلماتیک سنگین علیه ایران رقم بزند. هیجان و برانگیختگی مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا در جلسه شب گذشته نشان دهنده نگرانی زایدالوصف کاخ سفید از نتیجه این کارزار حقوقی و دیپلماتیک است.

با این حال مواضع مطرح شده در نشست شب گذشته حتی مواضع کشورهای اروپایی متحد آمریکا با این که حاوی اظهارات گستاخانه و ادعاهای واهی تکراری علیه کشورمان بود، اما همه آن ها در یک نقطه مشترک بود و تقریبا همه کشورهایی که شب گذشته در نشست شورای امنیت سخنرانی کردند، مخالف موضع آمریکا یعنی تمدید تحریم های تسلیحاتی ایران بودند. این اتفاق از این نظر اهمیت دارد که باعث انزوای دیپلماتیک و حقوقی آمریکا در یک نهاد بین المللی می شود. گرچه این موضع نباید باعث شود که رویکردهای خصمانه و حتی ادعاهای گستاخانه اروپایی ها علیه ایران را فراموش کنیم. اروپایی که دو هفته پیش قطعنامه ای حاوی ادعاهای اسرائیلی را در شورای حکام علیه ایران تصویب کرد. با این حال شب گذشته موضع  آن ها در مخالفت با آمریکا در موضوع تحریم های تسلیحاتی مشهود بود.


2- سخنان ضد آمریکایی صریح و قاطع نماینده چین نیز دیگر مسئله مهم شب گذشته بود. به خصوص این که چین در چنین عرصه هایی همیشه صرفا به بیان یک مخالفت ساده و نطق متعادل بسنده می کرد. حتی در جریان مذاکرات هسته ای، تقریبا همه می دانستند که نماینده یا وزیر خارجه چین، بعد از همه کشورها خودش را به محل مذاکرات می رساند و این طور نبود که خیلی میاندار مخالفت با آمریکا یا حمایت از ایران باشد و این مسئله در موضع روس ها بیشتر خودنمایی می کرد و همواره چین به نوعی دنباله مواضع روسیه را در این موارد پی می گرفت. با این حال نطق شب گذشته نماینده چین را که حاوی مخالفت های جدی و صریح با آمریکا بود ، باید متفاوت از گذشته  دانست. حتی  این نطق را از منظر ژئوپولیتیک می توان نشان دهنده اتفاقات جدید در عرصه بین المللی خواند.

اتفاقاتی که یک سر آن به جنگ تعرفه ها با آمریکا و تحرکات واشنگتن در دریای جنوبی چین و اتهامات کاخ سفید به پکن درباره کرونا می رسد و احتمالا سر دیگر آن را باید در جهان پساکرونا یا نظم نوین بین المللی جست و جو کرد. گذر زمان تحلیل ها را دقیق تر خواهد کرد اما به نظر می رسد این نطق را باید در یک نبرد استراتژیک سیاسی، اقتصادی و امنیتی تحلیل کرد. جایی که به نظر می رسد «اتحاد شرق» پایه های خود را مستحکم تر می کند. از این منظر حتی شاید نطق نماینده چین را باید مهم ترین اتفاق شب گذشته در شورای امنیت و سرآغاز عیان شدن معادلات جدید در عرصه بین المللی دانست. معادلاتی از جنس قدرت سخت و نرم که این مهم را به ما گوشزد می کند که باید برای تقویت قدرت خود به خصوص در حوزه اقتصادی فکر و برنامه جدی داشته باشیم تا بتوانیم سهمی مهم و موثر از نظم نوین جهانی برای ایران بگیریم.


آزمون اعتبار سازمان ملل

جلال خوش‫چهره در روزنامه ابتکار نوشت:




بیشترین تلاش دولت «دونالد ترامپ» در سه سال گذشته متوجه مدار عصبی تهران شد تا بلکه دولتمردان ایرانی را تسلیم خواست‌های واشنگتن کرده و یا واکنش عصبی آنان را برانگیزد. اگرچه تهران در مقابله با سیاست «فشار حداکثری» واشنگتن و انفعال اروپا، گام به گام از بار تعهدات برجامی خود کاست، اما هرگز در اندازه‌ای عمل نکرد که معنا و مفهوم تسلیم در برابر آمریکا و یا نقض کامل توافقنامه هسته‌ای (برجام) باشد. اکنون به نظر می‌رسد این تهران است که درتوالی انتخابات نوامبر آینده در امریکا، بر مدار عصبی ترامپ عمل می‌کند.


نشست کنونی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای بررسی قطعنامه 2231 در واقع عرصه‌ای است ‌که ‌تهران ‌و واشنگتن آخرین بخت خود را در رودررویی دیپلماتیک با یکدیگر در جامعه‌بین‌المللی می‌آزمایند.


ترامپ تا نوامبر ‌آینده (آبان 99) فرصت دارد که پرونده منازعه‌اش با برجام و نظام سیاسی ایران‌ را به نتیجه دلخواه نزدیک کند.


شورای امنیت و به تبع آن نهاد سازمان‌ملل متحد نیز در برابر آزمونی سخت قرار دارد. اعتبار سازمان‌ملل ‌و مشروعیت قطعنامه‌های شورای ‌امنیت این نهاد اکنون با تهدیدی کم‫سابقه روبه‫رو است. دولت ترامپ با تهیه قطعنامه‌ای که ادامه نامحدود تحریم تسلیحاتی ایران را پس از مهرماه آینده دنبال می‌کند، اعتبار قطعنامه‌های شورای امنیت را با چالش روبه‫رو کرده است. اعضای شورا به روشنی از ماهیت و میزان عصبیت جاری در ارائه قطعنامه پیشنهادی دولت ترامپ آگاهند. آنان نیک می‌دانند که ترامپ با وضعی آشفته و ناکام در حفظ محبوبیت داخلی از یکسو و ناکامی در همه پرونده‌های گشوده شده در سیاست‌خارجی خود روبه‫رو است. ترامپ پیروزی در نابودی‌ برجام را یک امتیاز در رقابت‌های انتخابی نوامبر برشمرده و بر آن تاکید دارد.

همراهی اعضای شورای امنیت با قطعنامه پیشنهادی واشنگتن، امتیازی بزرگ به ترامپ است. این در حالی است که سیاست‌های دولت او در سال‌های اخیر، جایگاه هژمونیک ایالات متحده را در جامعه جهانی تقلیل داده است. اما آنچه در این میان از اهمیت بالاتری برخوردار است، اعتبار و مشروعیت سازمان ملل متحد و به تبع آن شورای امنیت است که با آراء اعضای خود در قبال اراده واشنگتن، آزمون جدی و تاثیرگذار در آینده جامعه جهانی را پیش رو دارند.


ترامپ از روز نخست استقرار در کاخ سفید درپی نابودی برجام بوده و هنوز برهمین سیاق عمل می‌کند. تحقق این منظور، بزرگ‫ترین دستاورد سیاست خارجی او در کنار همه ناکامی‌هایش در ونزوئلا، کره شمالی، سوریه، عراق، چین و روسیه خواهد بود. کامیابی ترامپ در نابودی برجام به معنای بی‫اعتباری قطعنامه‌هایی است که شورای امنیت سازمان ملل از این پس تصویب خواهد خواهد کرد.


تهران علاوه ‌بر اعلام استدلال‌های خود در برابر آنچه به زعم او زیاده‫خواهی‌های واشنگتن است، آخرین امیدهایش متوجه مقاومت‌ اعضای ثابت شورای امنیت در برابر سیاست یکجانبه‌گرای آمریکاست. رئیس‌جمهوری «حسن روحانی» می‌گوید: از چهار عضو دائم شورای امنیت‌، به ویژه از دو کشور دوست؛ روسیه و چین، توقع داریم به خاطر منافعی که در توافق هسته‌ای مدنظر منطقه و جهان بوده‌، در برابر توطئه امریکا بایستند.


پیداست که اعضای غربی شورای امنیت درپی راه‌حلی میانه برای برون‫رفت از وضع حاضر هستند. آنان برخلاف خواست واشنگتن در اجرای سیستم «ماشه» که به معنای بازگشت کلیه تحریم‌های پیش از قطعنامه 2231 است و تحریم تسلیحاتی دائمی ایران را می‌خواهد، از ادامه تحریم تسلیحاتی با سقف دو تا سه سال آینده حمایت کرده و سیستم ماشه را به معنای نابودی برجام تلقی می‌کنند. در نگاه تهران، موضع روسیه و چین کلیدی خواهد بود. درصورت همراهی این دو با راه‌حل میانه اروپاییان، تهران چه خواهد کرد؟ آیا تهران می‌تواند همچنان برمدار عصبی واشنگتن تا انتخابات نوامبر گام بردارد؟ زمان برای ترامپ «تنگ» برلای تهران «سخت» و برای جامعه جهانی و به‌ویژه نهاد سازمان ملل متحد «طلایی» است. ترامپ در سه‌سال گذشته هیچگاه چنین به جامعه ‌بین‌المللی و خاصه قدرت‌های اروپایی برای همراهی با سیاست‌هایش محتاج نبوده است. آیا سازمان ملل تسلیم واشنگتن خواهد شد؟

منبع: مشرق

ارسال نظرات