روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
۱ - «جورج فریدمن» مدیرکل «آژانس اطلاعات و مراقبت راهبردی آمریکا» است او مشاور ارتش و دولت آمریکا در حوزه دفاع و امنیت ملی بود و مدت بیست سال نیز در کالج «دیکینسون» آمریکا علوم سیاسی تدریس میکرد. فریدمن در پاسخ خبرنگار روزنامه آمریکایی «یو. اس. ای. تودی» که از وی درباره تنش هستهای میان ایران و آمریکا سؤال کرده بود، میگوید؛ مشکل آمریکا با ایران مسئله هستهای این کشور نیست، مسئله آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون رابطه با آمریکا، بلکه در حال تخاصم و دشمنی با آمریکا میتوان بزرگترین قدرت نظامی و تکنولوژیک منطقه بود. این برای آمریکا الگوی قابل قبولی نیست!
۲ - ۱۷ سال قبل-۲۱ تیرماه ۱۳۸۲- در پی برخورد غیر قانونی آژانس بینالمللی انرژی اتمی -IAEA- با برنامه هستهای ایران و مقایسه آن با برخوردی که آژانس در مقابل نقض فاحش معاهده «منع گسترش سلاحهای هستهای- NPT» از سوی سایر کشورهای عضو داشته است، طی یادداشتی با عنوان «برای ما چه خوابی دیدهاند»؟! نوشتیم «شواهد و قرائن موجود از توطئه جدید و خطرناکی علیه جمهوری اسلامی ایران حکایت میکند که آمریکا و متحدانش با استفاده از نفوذشان در سازمان ملل و آژانس بینالمللی انرژی اتمی و بهرهگیری از یک جریان مرعوب داخلی تدارک دیده و به صحنه آوردهاند». در یادداشت مورد اشاره به دهها نمونه از برخورد دوگانه آژانس همراه با مستندات آن پرداخته و در پایان آورده بودیم: «نمونههای مستندی که فقط به عنوان مشتی از خروارها به آن اشاره کردهایم به وضوح از کینهتوزی آمریکا و متحدانش علیه ایران اسلامی و همراهی سؤالبرانگیز و غیرقانونی آژانس با آنان در اجرای این توطئه حکایت میکند» و نتیجه گرفته بودیم «از آنجا که بستر این توطئه، حضور جمهوری اسلامی ایران در پیمان NPT است، تنها راه چاره و عاقلانهترین اقدام، خروج جمهوری اسلامی ایران از پیمان NPT است. بدیهی است که کمترین تردید در ضرورت خروج از این پیمان، تن دادن به فتنهانگیزی آمریکا و اروپا و فراهم آوردن زمینه آسیبهای بزرگ و غیرقابل جبران در آیندهای نه چندان دور خواهد بود».
پیشنهاد کیهان با ماده ۱۰ معاهده NPT نیز همخوانی و انطباق روشنی داشت. در ماده ۱۰ NPT آمده است «چنانچه هریک از اعضای پیمان تشخیص بدهد که حوادث فوقالعاده مربوط به این پیمان، منافع عالیه کشورش را به مخاطره انداخته است، این حق را خواهد داشت که در اِعمال حاکمیت ملی خود از پیمان خارج شود».
۳- یادداشت کیهان بازتاب گستردهای در خبرگزاریها و رسانههای خارجی داشت. خبرگزاریهای فرانسه، آسوشیتدپرس، رویترز، یونایتدپرس، کیودو (ژاپن)، شبکههای تلویزیونی مسکو، بیبیسی، الجزیره، سیبیاس و بسیاری از مطبوعات آمریکایی و اروپایی ضمن انعکاس بخشهایی از یادداشت کیهان، خروج ایران از معاهده NPT را درصورت وقوع «بسیار نگرانکننده»! توصیف کرده بودند. ابراز نگرانی شدید دشمنان تابلودار ایران از احتمال خروج جمهوری اسلامی ایران از معاهده NPT به وضوح نشان میداد که پیشنهاد خروج از NPT شلیک به پاشنه آشیل دشمن و خنثیکننده توطئهای است که تدارک دیده و کلید زده بودند!
گفتنی است برخی از خبرگزاریها نیز با اشاره به استفاده آمریکا از اهرم آژانس برای فشار بر ایران، پیشنهاد کیهان را طبیعی دانسته بودند، مخصوصاً آنکه خروج از NPT در ماده دهم معاهده نیز پیشبینی شده و مجاز تلقی شده بود. یونایتدپرس در این باره نوشت «شریعتمداری در یادداشت خود با اشاره به ماجرای حمله آمریکا به عراق تاکید کرده است، آمریکاییها در سال ۱۹۹۱ میلادی پشت دروازههای بغداد بودند ولی با توجه به اطلاعات ناتمامی که از توان نظامی عراق داشتند برای جلوگیری از تلفات سنگین نیروی انسانی خود، ادامه تهاجم را به تاخیر انداختند. راهکار آمریکا در آن زمان این بود که از مراکز نظامی عراق بازرسیهای مکرر انجام گیرد و این مراکز را به دست خود عراقیها و به بهانه بازرسی تسلیحات کشتار جمعی نابود کند». و در ادامه آورده بود «کیهان مدعی است پروتکل الحاقی برای اطلاع دقیق آمریکا از توان نظامی ایران است».
پروفسور ساژینا، مشاور انرژی اتمی روسیه با اعلام اینکه یادداشت کیهان به عنوان یک «سند» در نشست اتحادیه اروپا ثبت شده است، پیشنهاد کیهان درباره خروج ایران از معاهده NPT را نتیجه فشار آمریکا برای وادار کردن ایران به پذیرش پروتکل الحاقی و کسب اطلاعات از توان نظامی ایران ارزیابی کرد.
۴- دور اول مذاکرات هستهای ایران با تروئیکای اروپا (فرانسه، انگلیس و آلمان) بعد از نزدیک دو سال به اجلاس پاریس انجامید و قرار شد ظرف ۳ ماه و در اجلاس بعدی، ایران به اروپا تضمین عینی -OBJECTIVE GUARANTEE- بدهد که در پی تولید سلاح هستهای نیست و در مقابل، اروپا نیز به ایران تضمین محکم -FIRM GUARANTEE- بدهد که ماجرای هستهای را تمام شده تلقی کنند! اما سه ماه بعد، وقتی تیم مذاکرهکننده کشورمان تضمینهای عینی را ارائه کرد، اروپاییها با صراحت -بخوانید با پررویی و گستاخی- گفتند تنها تضمین مورد قبول ما دستکشیدن ایران از فعالیت هستهای است! نه اینکه نگران رویکرد ایران به سلاح هستهای باشند! آنها به ادامه این چالش برای استفاده از اهرم تحریمها و مقابله با موجودیت نظام نیاز داشتند. بعد از پاسخ اروپا، رهبر معظم انقلاب دستور دادند همه فعالیتهای تعلیق شده از سرگرفته شود و این حرکت عزتمندانه با دستور صریح ایشان از کارخانه یو. سی. اف اصفهان آغاز شد.
گفتنی است کیهان در آن هنگام نیز با استناد به مفاد NPT و کنوانسیون ۱۹۶۹ وین که موضوع آن حقوق معاهدات است، اقدامات تروئیکای اروپا را غیرقانونی و باجخواهانه میدانست ولی دوستان ادعا میکردند (بخوانید میترسیدند) که پرونده هستهای ایران را به شورای امنیت ببرند و کیهان با استناد به مسیر حرکت اروپا پیشبینی کرده بود که انتهای این حرکت ارجاع پرونده به شورای امنیت
سازمان ملل است و اینگونه نیز شد.
۵- ماجرای مذاکرات هستهای دولت آقای روحانی با ۱+۵ آشکارتر از آن است که نیازی به شرح و تفسیر داشته باشد و همگان شاهد بودهاند که آقایان کاربلد! اسب زینشده را داده و افسار پاره گرفتهاند و فتحالفتوح مورد ادعای آنان به فاجعه انجامیده است.
دیروز شورای حکام آژانس به پیشنهاد سه کشور فرانسه، انگلیس و آلمان قطعنامهای علیه ایران به تصویب رساند. بهانه این قطعنامه مخالفت ایران با دسترسی بازرسان آژانس به اماکنی است که به ادعای رژیم صهیونیستی در آنجا فعالیتهای هستهای اعلام نشده صورت میپذیرد! و... در این باره گفتنی است؛
الف - اکنون دیگر موضوع خروج ایران از برجام نه فقط مطرح نیست بلکه مضحک و کودکانه است! زیرا اساساً برجامی وجود خارجی ندارد که ایران از آن خارج شود و یا در آن باقی بماند! کاش آقایان فقط به یک نمونه از دستاوردهای برجام اشاره میکردند و یا دستکم یک نمونه از مفاد برجام را که به نفع آمریکا تنظیم نشده است، آدرس میدادند!
ب - نیاز کنونی و حیاتی امروز کشور خروج از NPT است. اقدامی که اگرچه خیلی دیر شده ولی از آنجا که برجام فاجعه و خسارت محض است، جلوی این ضرر بزرگ از هرجا که گرفته شود به نفع کشور است.
ج - پیش از این تاکید کرده بودیم که برجام یک سند طلایی برای آمریکاست و هرگز از آن خارج نمیشود و آقایان بعد از خروج ترامپ از برجام مدعی شدند که اگر برجام به نفع آمریکا بود چرا از آن خارج شد؟ و این گفته خانم موگرینی را عمداً ناشنیده گرفتند که خروج ترامپ از برجام پس از آن صورت گرفت که دولت ایران تضمین داده بود هرگز از برجام خارج نمیشود! بنابراین آمریکا از یکسو برجام را حفظ کرده است و از سوی دیگر رسماً از تمامی تعهدات برجامی خود خارج شده است. بازی «برد - برد» این است نه آنچه دولت محترم شعارش را میداد و خروج ما از NPT بازی دو سر برد آمریکا و اروپا را به دو سر باخت تبدیل خواهد کرد.
روز دوشــنبه گذشته در نشســــت خبــری ســخنگویــی دولــت، در پاسخ به سؤال و ابهاماتی که در چند روز گذشته مطرح بود، احساس کردم رسانهها و جریانهایی که به طور سنتی از سال ۹۲ در رقابت انتخاباتی با رئیسجمهوری بوده و رئیسجمهوری منتخب کاندیدای مورد نظر آنها نبوده، در نوشتهها و مواضع خود نوعی پوچانگاری از...
۷ سال گذشته را با توجه به شرایط اقتصادی پیش آمده در ماههای اخیر تبلیغ میکنند. من بدون آنکه قصد گلایه یا مخالفتی با نقد کسی یا جریانی داشته باشم یا خدای ناکرده به کسی قصد توهین داشته باشم در اظهاراتم بیان کردم که این منصفانه نیست واقعیتهای تحمیل شده بر اقتصاد امروز از جمله تأمین منابع ارزی و حفظ تعادل قیمتها و...که همه ما از جمله دولت و جامعه را با دشواری و سختیهای زیادی مواجه ساخته است، نادیده انگاریم. اظهار داشتم نقدها باید منصفانه صورت گرفته و برای تبیین شرایط اقتصادی امروز نمیتوان پدیده ترامپیسم را نادیده گرفت. باید تبیین میشد در سال ۹۲ دولت با چه شرایطی امور را تحویل گرفته و در ۵۵ ماه اول چه تغییرات مثبتی در رشد اقتصادی، قدرت خرید مردم و کاهش تهدیدات خارجی رخ داده و حالا چرا غیرمنصفانه متغیر تحریم را از معادلات خارج کرده و شرایط امروز را به فرد و افراد و یک کابینه و سیاست مرتبط میدانند و گویا ۷ سالی که دولتی غیر دلخواه این جریانات از مردم رأی گرفته است کارنامهای یکسره پوچ و منفی داشته است. این نوعی جفا به تاریخ معاصر ماست. من برای چندمین بار به این مسأله اشاره کردم که با روی کار آمدن ترامپ و برنامهریزی برای یک تحریم بنیانافکن و نیز متحد شدن مخالفان استراتژیک ایران با یکدیگر از جمله رژیم اسرائیل و رقبای منطقهای ایران در حاشیه خلیج فارس، بیپرواترین اقدامات ضد بشری علیه ایران به ظهور رسیده است.
با این شرایط تحمیلی خارجی و برخی ناهماهنگیها، سنگاندازیها و فشارهای روانی از داخل اگر هر دولتی در ایران بر سر کار بود وضع از این بهتر نبود و جریانهای مدعی که امروز غیرمنصفانه تهاجم میکنند، قطعاً نمیتوانستند موفقتر عمل کنند. -هرچند حملات سازمان یافته زیادی علیه من صورت گفت. برخی با حذف مقایسه صحبت من را تحریف کردند - این بیان من از سر دلسوزی عمیقی ناشی میشود که معتقدم برنده نهایی عبور از این جریان باید مردم باشند. عبور موفق ما در نتیجه الگویی است که همه در آن به دولت کمک کنند و با یک حضور حداکثری از توان نظام بتوانیم فشار حداکثری را خنثی کنیم. من بهعنوان یک کنشگر سیاسی و اجتماعی و کسی که سالها کنار نظام بودم معتقدم تبلیغات زودرس ۱۴۰۰ و دامن زدن به اختلافات و نزاعها برای انتخابات پیش رو در این دوره و این سالها، بیشترین لطمه را به مردم وارد خواهد کرد. سالهای حساسی از فشار خارجی و نگرانیهای داخلی را سپری میکنیم. غلبه بر فشار بینظیر خارجی با تخریبها و نزاعها به دست نخواهد آمد.
قصد من نادیده گرفتن رنج مردم و انکار گرانی مسکن و کارگران اخراج شده از شرایط کرونا نیست، قصد من آدرس غلط ندادن بود. اتفاقاً من با قبول رنج جامعه معتقدم که کاهش آن با مدلی که مخالفان داشته و دارند امکانپذیر نیست. من برای تبیین آنچه گفتم میخواهم به چند نمونه از مواضع مخالفان دولت اشاره کنم و معتقدم اگر قرار است راه حلی برای کاهش رنج مردم یافت شود از راه حلهای آنها میسر نیست. بهعنوان یک مثال؛ در مورد حیاتیترین مسأله ایران امروز و فردا، میبینیم به جای مقابله مستقیم با تهدیدها و تحریمهای امریکا، صورت مسأله پاک میشود و مشغول «امریکایی نمایاندن این و آن» میشوند.
مزیت دولت حاضر با وجود همه انتقادهایی که میشود این است که این دولت از همان ابتدا بهطور مستقیم به تحریمها تهاجم کرد، در مقطعی آن را شکست و در مقطعی دیگر که با ضد حمله صهیونیستها علیه دستاوردهای برجامی مواجه شد، از پا ننشست، امریکا را در لاهه به شکست کشاند. در کنار آن نسبت به جامعه و رفع آثار تحریم هم بیتفاوت نبود. استراتژی تابآوری جامعه را در مقابل تحریم در دستور کار خود قرار داد و سیاستهای اقتصاد مقاومتی و جهش تولید که رهبری با موقعیتشناسی به درستی بر آن تأکید کرده بودند را در کانون برنامههای خود قرار داد. با همه فشارهای مالی سعی شد دریافتیها افزایش یابد هرچند فشار اقتصادی و تحریم سختیهای مضاعفی به وجود آورده بود ولی سعی کرد تا حدودی آن را جبران کند. هرچند امریکاییها و صهیونیستها پساز اعمال تحریمها فروپاشی سه ماهه و یکساله اقتصاد ایران را پیشبینی میکردند اما رشد اقتصادی بدون نفت مثبت ۱.۱ را تجربه کردیم. در اوج کرونا شاهد هجوم به فروشگاهها نبودیم. مدیریت موفق کرونا با کمک مردم صورت گرفت. بسیاری از واردات حذف و تولید داخلی جایگزین آنها شد و موارد بسیاری که در این مقاله قصد پرداختن به آنها را ندارم.
پاسخهای داده شده به اظهارات سخنگویی نشان داد که حملهکنندگان غیرمنصف با وجود آنکه بحث من علت نادیده گرفته شدن تحریم در قضاوتها بوده است، اینان به اصلیترین چالش کشور یعنی تروریسم اقتصادی امریکا هیچ اشارهای نکردهاند و به نظر میرسد هیچ برنامهای برای آن ندارند. چون آن را «اصلی» نمیدانند، چون صورتبندی درستی از مسائل اصلی کشور ندارند و همه تلاشهای خود را معطوف به دور کردن واقعیت تلخ تحریم از حوزه دید جامعه کردهاند. هدف این است که طبق روال سنتی، اتهام پراکنیها و امریکایی نمایاندن این وآن، جایگزین مبارزه با تروریسم اقتصادی امریکا شود. در دنیای امروز ودر شرایط مشخص لحظه حاضر که دامنه تروریسم اقتصادی هرلحظه بسط بیشتری مییابد وکشورها وعرصههای جدیدتری را به خاطر کمترین مراوده با ایران، در معرض ترور و ارعاب قرار میدهد، اگر هر جریانی برنامه و راهبردی برای مبارزه با «تروریسم اقتصادی» نداشته باشد در حقیقت راهبردی برای اقتصاد ندارد. به عبارت سادهتر تلاش برای بهبود وضعیت اقتصادی در مقدمترین مرحله عملیاتی خود از رهگذر تلاش برای مبارزه با «تروریسم اقتصادی» میگذرد. اینان نه تنها هیچ برنامهای برای این موضوع ارائه نمیدهند بلکه پاک کردن صورت مسأله را به راهبرد اساسی خود تبدیل کردهاند. برخی حتی نمیتوانند تحریمهای امریکایی را به همان نام اصلی خود یعنی «تروریسم اقتصادی امریکا علیه ایران» بخوانند و عجز خود از بیان این کلمه را به نمایش میگذارند.
کارنامه این دولت باید با توجه به مبارزه وتلاش برای مبارزه توأمان با اصل تحریم و با آثار آن ارزیابی شود. به این افراد توصیه میکنم آنها که تحریمها را مسأله خود نمیدانند و مسألهسازی از تعامل با جهان را در دستور خود قرار دادهاند، میتوانند اظهارات ترامپ و پمپئو وآدمهای ترامپ در رسانههای پترودلاری را به دقت مطالعه کنند. آدمهای ترامپ در یک عملیات روانی گسترده مسأله «سوء مدیریت» و «فساد» را به نحوی برجسته میکنند که اصل مسأله یعنی تروریسم اقتصادی امریکا علیه ایران لاپوشانی شود یا صفت تروریستی اقدامات تحریمی امریکا علیه ایران فراموش شود و بر زبان نیاید. آیا این شبیه گفتار برخیها در داخل نیست؟
آن که روز روشن سردار ملی ایرانیان را ترور کرد همان نیروی اهریمنی است که شب و روز به طور بلاوقفه ترور و ارعاب کشورهای دور ونزدیک را در دستور کار خود قرار داده، که با وام گرفتن تعبیر شاملو میتوانم بگویم «دهان جهان را میبوید» که مبادا مراودهای تجاری با ایران داشته باشند. دامنه تروریسم اقتصادی امریکا علیه ایران منحصر به ترور علیه مراودات اروپا با ایران نمیشود، ترامپ متحدین نزدیک ایران وحتی همسایگان ما را که رشتهو ریشه مشترک با ایران دارند چنان در معرض عملیات تروریستی خود قرار داده که حتی جرأت بدیهیترین مبادلات در اقلام بشری را نداشته باشند. ترور شاخ و دم ندارد، امریکاییها، سفرای امریکا حتی در دورترین کشورهای آفریقایی که ظاهراً احتمال مراوده تجاری با ایران کمتر به چشم میآید، در آنجا نیز حوزه ترور اقتصادی خود را مستمراً گسترش دادهاند، دوستان ما وهمسایههای ما را تهدید وارعاب میکنند که اگر بخواهید کمترین مراوده ومبادله تجاری در این حوزههای مشخص با ایران داشته باشید تحت تحریمهای ما قرار میگیرید.
باید پرسید برنامه حملهکنندگان غیرمنصف به دولت برای مقابله با تروریسم اقتصادی امریکا چیست و چه اندازه تأثیر آن را در شرایط اقتصادی ایران امروز ارزیابی میکنند؟
پاک کردن صورت مسأله فقط به قضیه تحریمها منحصر نمیشود. من سعی کردم بخشی از دلایل استنتاج خود را بیان کنم با این اعتقاد که عبور از این شرایط سخت با یک مشارکت صد درصدی بین قوا و مشارکت ۸۰ درصدی مردم امکانپذیر است. نادیده گرفتن واقعیت و متهم کردن دیگران برای هدف ۱۴۰۰ مسیری اخلاقی، انساندوستانه و ایراندوستانه نیست. هیچ کدام ما از انتقادهای درست نباید بهراسیم. قطعاً ما نیز عملکردهایی برای انتقاد داریم اما مسأله ما باید انتقاد در عین همراهی برای پیروزی بر فقر و نگرانی مردم باشد. این چنین رقصی میانه میدانم آرزوست.
سرانجام بعد از همه توصیه ها و هشدارهای ایران و کشورهای دیگر به شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی، روز گذشته قطعنامه پیشنهادی آلمان، انگلیس و فرانسه علیه کشورمان بدون اجماع و برخلاف رویه آژانس با رای گیری به تصویب رسید تا به قول غریب آبادی نماینده ایران در وین آخرین سنگر چند جانبه گرایی هم متزلزل شود. تصویب این قطعنامه چند نکته مهم در خود دارد.
1- اروپا بازهم ثابت کرد که در دشمنی با ایرانیان دست کمی از آمریکا ندارد و به جای قدرشناسی از تهران در اجرای تعهدات برجامی خود، قطعنامه ای تصویب کرد که نه تنها برخلاف همه توافقات قبلی و بسته شدن پرونده جعلی موسوم به «PMD» است بلکه می تواند آن چه را از برجام کم جان هم مانده از بین ببرد. کشورمان در چارچوب تعهدات برجامی خود سعی کرد در پنج سال گذشته حداکثر همراهی را با آژانس داشته باشد، حتی زمانی که طرف مقابل با نقض صریح برجام، ایران را از منافع اقتصادی این توافق محروم کرد، باز هم ایران برای اثبات صلح آمیز بودن برنامه هسته ای اش و به رغم کاهش اقدامات فنی خود، به موضوع بازرسی ها ورود نکرد اما این اقدام اروپایی ها عملا عمق کینه توزی آن ها نسبت به ایران را نشان داد.
2- همچنین پیش انداختن سه کشور اروپایی برای این قطعنامه و کار پشت پرده آمریکا و رژیم صهیونیستی در حالی که همه می دانند درخواستهای بازرسی آژانس ناشی از اتهامات ادعایی موساد است و نه مدارک مستدل خود آژانس یا کشورهای دیگر، نشان داد که خود واشنگتن هم خیلی به استدلال های این قطعنامه و همراهی دیگران اعتماد کامل نداشته و سعی کرده تا هزینه های این کار را به حساب خود نریزد به خصوص این که می دانیم آمریکایی ها به شدت به دنبال اجماع بودند و حتی شنیده ها حاکی است که فشارها و تهدیدات شدیدی علیه کشورهای عضو وارد کردند تا رای مثبت همه آن ها را به دست آورند که عملا میسر نشد.
3- از میان 35 کشور عضو شورای حکام، دو کشور چین و روسیه رای منفی دادند و هند و پاکستان نیز رایشان ممتنع بود حتی آفریقای جنوبی که روزگای بمب اتمی داشت نیز رای ممتنع داد و این یعنی وجاهت چنین قطعنامه ای حتی در میان کشورهایی که بالاترین فناوری های هسته ای نظامی را هم دارند در حدی نبوده تا همراهی کنند.
4- از سوی دیگر چین به عنوان یک کشور هسته ای عضو شورای امنیت سازمان ملل در بیانیه خود به نوعی و به زبان دیپلماتیک اعلام کرد که اقدام مدیرکل آژانس سیاسی کاری است و با روشی نادرست در جهت منافع کشورهای خاصی عمل می کند. این حرف از سوی یک کشور مهم شورای حکام بیانگر متزلزل بودن گزارش مدیرکل و قطعنامه ناشی از آن است.5- نکته پایانی این که ایران در سال اخیر به آژانس اجازه بازرسی از 33 مکان درخواستی را داده اما ادعاها درباره دو مکان مذکور در قطعنامه اگرچه مربوط به حدود 20 سال قبل است و طبق مصوبه رسمی شورای حکام باید همزمان با پرونده جعلی موسوم به «PMD» که توسط آژانس در سال 94 بسته شد، بسته میشد، برمبنای اتهامات ادعایی رژیم صهیونیستی درخواست شده و پاسخ مثبت به این درخواست می تواند باعث باز شدن راهی غلط در روند همکاری ایران و آژانس باشد. این اقدام می تواند ضربه دیگری علیه حیات سیاسی برجام باشد و شنیده شده که جمهوری اسلامی ایران با پیش بینی چنین قطعنامه ای، گزینه های مد نظر خود را مشخص کرده و امیدواریم وزارت خارجه واکنش متناسب و مقتدرانه، حساب شده و هوشمندانه خود را به آژانس اعلام کند.
هم دونالد ترامپ و هم جمهوریخواهان کنگره از یک طیف و حزب سیاسی هستند. ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا نمیتواند شرایط را بهگونهای پیش ببرد که اجازه دهد ناهماهنگیها در خصوص مدیریت پروندههای حساس سیاست خارجی مانند پرونده ایران شکل گیرد. بیگمان در این میان، هم بازی سیاسی دونالد ترامپ برای ابراز تمایل به منظور انجام گفتوگو و مذاکرات جدی با جمهوری اسلامی ایران بعد از تبادل زندانیان ایرانی و آمریکایی و همچنین انتشار این بسته تحریمی پیشنهادی از جانب کمیته جمهوریخواهان کنگره ایالات متحده آمریکا، دو روی یک سناریو به منظور افزایش فشار بر تهران و ریلگذاری برای ایران در مسیر مدنظر است.
واقعیت آن است که تنش ایران و ایالات متحده آمریکا بعد از اقدام دونالد ترامپ در خروج از برجام در 18 اردیبهشت ماه سال 1397 شرایط را به نقطهای رساند که عملا روز به روز انجام مذاکرات بین تهران و واشنگتن غیرممکن شد. اما نقطهعطف در این خصوص به ترور سپهبد سردار سلیمانی بازمیگردد. یعنی اکنون با ترور سردار سلیمانی دیگر شرایط به گونهای رقم خورده است که به هیچعنوان تهران حاضر به گفتوگو و مذاکره با کاخ سفید در خصوص مسائل راهبردی و مهمی چون پرونده هستهای، توان موشکی و نفوذ منطقهای خود، حداقل با دولت دونالد ترامپ نیست.
بسیاری معتقدند دونالد ترامپ با برخی توئیتهای خود بعد از بازگشت سیروس عسگری و تبادل آقای طاهری و مایکل وایت مبنی بر تشکر از ایران و تمایل برای انجام مذاکرات دیپلماتیک، آن هم قبل از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری به دنبال یک تغییر رفتار جدی و احتمال بسترسازی برای مذاکره دو طرف است، در صورتی که خود ترامپ هم بیش از هر فردی در ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا بر این واقعیت اشراف دارد که تهران هیچگونه تمایلی برای مذاکره با او ندارد. اما رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا این بازی سیاسی را به راهانداخته تا هم در میان افکار عمومی داخلی و هم افکار عمومی بینالمللی از خود یک چهره منعطف و خواهان گفتوگو نشان دهد و هم ایران را یک بازیگر مخرب جلوه دهد.
در عالم سیاست و دیپلماسی هیچاتفاقی بدون ارتباط با دیگر اتفاقات روی نمیدهد. به خصوص که همه این تحولات، اقدامات و اتفاقات در پرونده ایران به یک نقطه اشتراک میرسند. پس چون فصل مشترک تمام این تحولات، جمهوری اسلامی ایران است قطعا تکتک این اتفاقات، هم بر همدیگر اثر میگذارند و هم از همدیگر اثر میگیرند.
بنابراین تغییر لحن رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در قبال اتهامزنی و مطالبهگری بیشتر از ایران بیارتباط با تغییر رفتار در آمریکا نیست و میتوان این تغییر لحن را در همان راستا ارزیابی کرد. هرچند من همزمان با روی کار آمدن مدیر جدید عنوان کرده بودم که احتمالا آقای گروسی با آن نوع نگاه و صبغه سیاسی، همراهی و همسویی بیشتری با سیاستهای ایالات متحده آمریکا و به خصوص اسرائیل در آژانس نسبت به یوکیو آمانو از خود نشان خواهد داد. پس دیگر سه کشور اروپایی، سازمان ملل، آژانس بینالمللی انرژی اتمی و آنتونیو گوترش هیچ راه دیگری جز گام نهادن در مسیر ایالات متحده آمریکا ندارند.
اکنون شرایط برای تشدید تنش به شدت مهیاست، چون در پس ناکامیهای دونالد ترامپ، هم در مواجهه با ویروس کرونا و هم در در خصوص اعتراضات گسترده ایالات متحده آمریکا به واسطه قتل جورج فلوید، وی اکنون دیگر چیزی برای باختن ندارد؛ لذا سیاستی را پیش خواهد گرفت که فضای تنش را به شدت رادیکال خواهد کرد و هرچه به زمان برگزاری انتخابات سوم نوامبر نزدیک شویم، این رادیکالیسم در فضای دیپلماتیک و امنیتی بین دو طرف بیشتر و پررنگتر خواهد شد.
بر اساس بند ۵ ضمیمه B قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد، روز ۱۸ اکتبر ۲۰۲۰ (۲۷ مهر ۱۳۹۹) تحریمهای ایران در حوزه خرید و فروش هرگونه تانک جنگی، خودروهای رزمی زرهی، سامانههای توپخانهای سنگین، هواپیماهای رزمی، بالگردهای تهاجمی، ناوهای جنگی، موشکها، سامانههای موشکی یا تجهیزات مرتبط منقضی میشود.
منقضی شدن این تحریمهای تسلیحاتی، منجر به تضعیف سیاست فشار حداکثری امریکا خواهد شد. واشنگتن معتقد است که رفع این تحریمها باعث میشود ایران خود را در موقعیتی ببیند که میتواند اراده امریکا را به چالش بکشد و از فشارها بکاهد. پیرو رفع این تحریمها، ایران وارد معامله تسلیحاتی با چین و روسیه شده و نفوذ منطقهای تهران تقویت خواهد شد. علاوه بر این، برخی محافل در واشنگتن به شدت ابراز نگرانی کردهاند که با رفع محدودیتهای شورای امنیت بر تجارت تسلیحات توسط ایران، تهران خواهد توانست همپیمانان منطقهای و فرامنطقهای خود را آزادانه تقویت کند.
بر این اساس، امریکاییها از زمان خروج از برجام، در اندیشه جلوگیری از انقضای این تحریمها بودهاند. برای تحقق این هدف، دو گزینه روی میز بوده است: نخست، فعال کردن مکانیسم ماشه بر اساس بندهای ۱۱ و ۱۲ قطعنامه ۲۲۳۱ و دوم، تصویب یک قطعنامه جدید برای تحریم تسلیحاتی ایران.
الف- مکانیسم ماشه
طبق مفاد ۱۱ و ۱۲ قطعنامه ۲۲۳۱، اگر عضوی از برجام درباره نقض فاحش برجام اخطار دهد، شورای امنیت باید ظرف ۳۰ روز قطعنامهای برای «تداوم لغو» تحریمهای این شورا به تصویب برساند. در صورت تصویب نشدن چنین قطعنامهای، در پایان روز سیام تمامی قطعنامههای تحریمی سازمان ملل که در قطعنامه ۲۲۳۱ متوقف شده بود، مجدداً به طور خودکار اعمال میشود. به عبارت دیگر، برای اعمال مجدد قطعنامههای تحریمی شورای امنیت علیه ایران، کافی است یکی از کشورهای امریکا، انگلیس و فرانسه مدعی نقض فاحش برجام شود.
یک بحث حقوقی مطرح است که آیا امریکا که از برجام خارج شده، میتواند به عنوان عضو برجام مکانیسم ماشه را فعال کند یا خیر. امریکاییها میگویند در متن قطعنامه ۲۲۳۱ که پس از خروج امریکا تغییری نکرده، از امریکا به عنوان عضو برجام یاد شده است و لذا این امکان برای واشنگتن وجود دارد.
اما از آنجایی که فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت قطعنامههای تحریمی سازمان ملل، به معنای پایان رسمی برجام است و این احتمال قوی است که ایران کاملاً از برجام خارج شود، برآورد این است که غربیها مکانیسم ماشه را صرفاً در صورت ناکامی سناریوی دوم یا نیافتن راه سوم فعال کنند.
ب- تمدید نامحدود/محدود تحریمها
سناریوی دوم، تصویب یک قطعنامه و اعمال تحریمهای تسلیحاتی جدید علیه ایران است. امریکا پیشنویس قطعنامهای را برای تحریم دائمی تجارت تسلیحات از سوی ایران آماده کرده و میان اعضای شورای امنیت توزیع کرده است. این سناریو، ارتباط تنگاتنگی با ادعاهای جدید آژانس و نیز گزارش دبیرکل سازمان ملل درباره منشأ ایرانی موشکهای شلیک شده به آرامکوی عربستان دارد. امریکا از طریق آژانس به دنبال بازگشایی مجدد پرونده «ابعاد نظامی احتمالی» (PMD) است که تیم مذاکرهکننده ایرانی مدعی بود بسته شده است. گزارش گوترش، دبیرکل سازمان ملل نیز به دنبال تهدید جلوه دادن ایران برای همسایگان است. غربیها به دنبال این هستند که از این طریق، فضایی را ایجاد کنند که ضرورت تمدید تحریم تسلیحاتی ایران پذیرفته شود و چین و روسیه نتوانند قطعنامه تمدید تحریم تجارت تسلیحات علیه ایران را وتو کنند (اگر چین و روسیه رأی ممتنع دهند، غربیها رأی لازم را برای تصویب قطعنامه در شورا دارند). در این میان، اروپاییها یک نسخه جدید پیشنهاد کردهاند و آن، تمدید دوازده ماهه تحریمهاست و در ازای آن، همکاری بیشتر ایران با آژانس (اعطای دسترسیهای بیشتر) را مطالبه کردهاند، به نحوی که ایران اجازه بازرسیهای بیشتر را صادر کند و اروپاییها بتوانند به جای قطعنامه تحریم نامحدود امریکا، یک قطعنامه تمدید دوازده ماهه را ارائه کنند. تصویب قطعنامه در شورای حکام آژانس علیه ایران را باید در چارچوب این اعمال فشار دید.
در این باره نکات ذیل قابل تأمل است؛
۱- پس از امضای برجام و اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی، میزان بازرسیهای آژانس در ایران از نظر کمی و کیفی چندین برابر شده است و نمیتوان هیچ انتهایی نیز برای این بازرسیها متصور شد. غربیها تا زمانی که اشراف اطلاعاتی خود را بر تأسیسات نظامی ایران از طریق آژانس کامل نکنند، به بهانه اجرای پروتکل الحاقی، بازرسیهای میدانی از اماکن نظامی ایران برای تکمیل اشراف خود را ادامه خواهند داد.
۲- با اعطای دسترسی به آژانس برای بازدید از دو سایت مد نظر آن، نه پروژه تمدید تحریمهای تسلیحاتی متوقف خواهد شد و نه درخواستهای بعدی آژانس برای بازرسیهای بیشتر و جدیدتر. بنابراین، ایران هم چوب را خواهد خورد و هم پیاز را.
۳- تمدید دوازده ماهه تحریمهای تسلیحاتی، بدین معنی نیست که پس از ۱۲ ماه، امکان فعالسازی مکانیسم ماشه توسط امریکا از بین خواهد رفت؛ لذا این تمدید محدود (در مقابل طرح تمدید نامحدود امریکا) نوعی خرید فرصت برای غرب است و هیچ آوردهای برای ایران ندارد.
۴- پیشرفت قابل توجه صنعت دفاعی کشور در دوره قطعنامههای تحریمی سازمان ملل اتفاق افتاده و این تحریمها، مانع حمایت تسلیحاتی ایران از جبهه مقاومت نیز نشده است.
۵- تحریمهای امریکا مؤثرتر از قطعنامههای تحریمی سازمان ملل هستند و به همان دلیلی که تحریمهای یکجانبه امریکا فروش نفت ایران را مختل کرده، میتواند تجارت تسلیحات توسط ایران را نیز مختل کند؛ لذا باوجود تحریمهای امریکا و احتمال بسیار زیاد وضع تحریمهای جدید، رفع تحریمهای سازمان ملل، تغییری در وضعیت تجارت تسلیحات ایران ایجاد نخواهد کرد.
۶-دولت باید ضمن رایزنی فشرده با چین و روسیه برای وتوی قطعنامههای تمدید تحریم تسلیحاتی (چه محدود و چه نامحدود)، اعلام کند که فعال شدن مکانیسم ماشه یا وضع قطعنامه تحریمی جدید، به معنی توقف کامل اجرای برجام از سوی ایران خواهد بود. علاوه بر این، ایران باید در چارچوب کاهش تعهدات برجامی به دلیل اجرا نشدن تعهدات طرف مقابل، اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی را که زمینه درخواستهای مکرر بازرسی از سوی آژانس را فراهم کرده، متوقف کند.
چهار ماه است که درگیر ویروس کرونا شدهایم. در این چهار ماه کرونا بخشی از زیست ما شده است. بیش از سه ماه است که مشخص شده کرونا قصد ندارد به این زودیها ترکمان کند. همان زمان نوشتیم که پیام کرونا تغییر است. باید خود را برای یک همزیستی با کرونا آماده کنیم. این همزیستی مستلزمِ ایجاد تغییراتی اساسی در سبک زندگی است. برای این تغییر دو مانع مهم وجود داشت؛ عادت و منتفعان از وضع موجود (محافظهکاران). همان زمان مشخص شد که بحران اجازه زندگیِ عادی را به ما نمیدهد و باید در طلسم عادات را بشکنیم تا بتوانیم بحران را نیز عادی کنیم و در بحران زندگی کنیم.
همه چیز باید تغییر میکرد، از شیوه حکمرانی تا سبک زندگی؛ از عادات غذایی و بهداشتی تا مناسبات اجتماعی و اخلاقی. تن دادن به اینسان از تغییر، مستلزم درک لازم برای فهم پیام کرونا و اراده لازم برای تن دادن به زیستِ کرونایی است.
اما چندی که گذشت همه چیز عادی شد. با ایجاد پارهای تغییرِ عاجل و تلاش سنگین در درمان، شتاب گسترش بیماری کم شد. ما مقداری مراعات کردیم، کرونا نیز دمی با ما مهربان شد. تب کرونا لختی که فروکش کرد، ما بر عادات پیشین برگشتیم. پیام کرونا را پاک فراموش کردیم. کرونا از ابتدا آمده بود برای تغییر و انگار تا تغییرمان ندهد دست بردار نیست. مقاومت در برابرِ تغییرِ عادات، باعث تغییر روشِ کرونا در حمله و تاثیرگذاری برای تسلیم بشرِ سرکش شده است.
در این چهار ماه، مشخص شد که ما میتوانیم بسیاری از عادات و روندها را تغییر دهیم اما این کار را نمیکنیم. نشان دادیم میتوانیم بسیاری از فرآیندهای اطاله برانگیزِ دیوانداری را تسهیل کنیم اما نمیکنیم. مشخص شد میتوان با امکانات موجود، در بسیاری از روندهای حکمرانی اصلاحات انجام دهیم، اما با این وجود در برابر اصلاحات مقاومت میکنیم. کرونا یکبار دیگر با عزمِ راسخ آمده تا ما را مجبور به تغییر کند!
به نظر می رسد که تصویب قطعنامه تروئیکای اروپایی شامل سه کشور بریتانیا، فرانسه و آلمان که جزئی از برجام بودند آغاز دور جدیدی از امنیتیسازی پرونده هسته ای ایران است.در واقع قبل از برجام و توافق هسته ای این پرونده به شدت امنیتی شد و با همکاری اروپا و آمریکا قطعنامه آژانس به شورای امنیت سازمان ملل رفت و در آنجا قطعنامه های متعددی علیه ایران به تصویب رسید که آخرین آن قطعنامه 1929 بود.
بعد از برجام ابعاد نظامی پرونده ایران تحت عنوان pmd بسته شد ودر کنار آن تفاهماتی صورت گرفت و ایران در شورای امنیت از فصل هفت خارج و قطعنامه 2231 صادر شد.
با خروج ترامپ از برجام دور جدیدی از فشارها علیه ایران آغاز شد که در نهایت به کاهش تعهدات هسته ای ایران انجامید. در نهایت به واسطه اینکه ترامپ از برجام خارج شده و بازگشت به آن تعهداتی برای دولت آمریکا ایجاد خواهد کرد نوع جدیدی از امنیتی سازی پرونده ایران توسط تروئیکای اروپایی شکل گرفت که هدف آن بردن پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل و فشار و تحریم جدیداست که در نهایت به دنبال این است که ایران را وارد دور جدید مذاکرات هسته ای کند. طبیعی است که امروز دو کشور چین و روسیه به عنوان دو عضو دارای حق وتو در شورای امنیت به این قطعنامه رای منفی دادند و احتمال می رود که در شورای امنیت هم همین رویکرد را داشته باشند.
با توجه به این مسائل به نظر میرسد که ترامپ در آستانه انتخابات به دنبال تبدیل کردن فشار حداکثری در حوزه اقتصادی و تحریمی به حوزه هسته ای است تا بار دیگر پرونده هسته ای را تبدیل به چالش بین المللی کند و ایران را برای کشورهای دیگر تبدیل به تهدید کند. طبیعی است که ایران تعهدات خود را کامل انجام داده است و طبیعتا در مقابل این زیاده خواهی و پروژه ایران هراسی حتما مقاومت کند.
ارسال نظرات