در دنیای امروز اصالت باقدرت است و آنچه روابط را شکل میدهد و بهپیش میراند توانمندی کشورها و بازیگران عرصه بینالمللی است. در چنین دنیایی «قوی شدن» یک انتخاب نیست بلکه یک اجبار است. کسی که از «قوی شدن» دوری گزیند و به لوازم آن پایبند نباشد، درواقع خود را در معرض تهدید و حتی نابودی قرار داده است. تاریخ هم مؤید همین دیدگاه است. تجربه دو جنگ جهانی و آنچه بر سر ایران آمد، پیش روی ماست. آغاز جنگ جهانی اول مقارن بود با روزهای اولیه تاجگذاری احمدشاه قاجار؛ ایران در جنگ اعلام بیطرفی کرد اما این موضع فایدهای نداشت و روس و انگلیس از شمال و جنوب به ایران یورش بردند و کشور را اشغال کردند. نتیجه این اشغالگری قحطی بزرگی بود که به گفته محققان نیمی از جمعیت آن روز ایران را به شکل فجیع و دردناکی از بین برد. مردم از فرط گرسنگی ریشه گیاهان، خاکستر و گوشت مردار را میخوردند.
حدود سه دهه بعد که جنگ جهانی دوم آغاز شد هم وضعیت بهتر نبود. رضاشاه در ظاهر ارتش کلاسیک و منظم تشکیل داده بود. ایران بازهم اعلام بیطرفی کرد اما این بیطرفی مانع هجوم نظامیان انگلیسی و پشتیبانی آمریکاییها و شوروی از آن نشد. ارتش کلاسیک رضاشاه 48 ساعت هم نتوانست مقاومت کند. شاه ایران با آنهمه ادعا، به شکل حقارت باری تبعید شد و سفرای کشورهای اشغالگر، شاه بعدی ایران را تعیین کردند. این فقط دو نمونه از نتیجه ضعیف بودن در عرصه بینالمللی بود که برای ایران رخ داد و اثرات آن ضعفهای پیشین، هنوز هم به اشکال مختلف ادامه دارد. دنیای امروز نسبت به دنیای یک قرن پیش که جنگ جهانی اول در آن رخ داد، پیچیدهتر و صدالبته بیرحمتر شده است. ضرورت قوی شدن در دنیای امروز نسبت به گذشته بسیار بیشتر است. راز تأکیدات مکرر اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی بر لزوم «قوی شدن» در چند سخنرانی اخیرشان، در این واقعیتهای مسلم و غیرقابلانکار ریشه دارد. درباره قوی شدن دو نکته مهم وجود دارد؛ نخست آنکه قوی شدن فقط در عرصه نظامی نیست و باید در همه عرصهها قوی شد. مصونیت بخشی در برابر تحریمها با قوی شدن در اقتصاد و رهایی از وابستگی به نفت ازجمله دیگر الزامات قوی شدن است؛ اما حتی مهمتر از اقتصاد، قوی شدن در عرصه رسانه و افکار عمومی است؛ کشوری قوی است که بتواند اولاً افکار عمومی خود را مدیریت و جهتدهی کرده و ثانیاً بر افکار عمومی دیگران نیز تاثیر بگذارد. نکته دوم آنکه قوی شدن باید واقعی باشد. رضاشاه ظاهراً مقتدر بود اما اقتداری پوشالی داشت و در بزنگاه فروپاشید. امروز عربستان سعودی صدها میلیارد دلار خرج کرده و پیشرفتهترین سیستمها و تجهیزات نظامی را میخرد، اما کدام ناظری عربستان را کشوری قوی میداند؟ پس قوی شدن باید درونی و تثبیتشده باشد نه پوشالی و متکی به اینوآن!
روزگاری مردم در قوی یا ضعیف بودن کشور خود نقش مستقیم و چندانی نداشتند. این حکومتها و ارتشهای آنها بودند که قوت یا ضعف واحدهای سیاسی را تعیین میکردند اما امروز مردم در این معادله نقش برجسته و تعیینکنندهای دارند. انتخابات دیروز در کشور یکی از مصادیق و مجاری بروز این نقش بود. باید این حضور را پاس داشت و از آن صیانت کرد، ضعفها را برطرف کرده و نقاط قوت را افزایش داد. امروز یا باید قوی شد و یا منتظر بلعیده شدن از سوی دیگران بود، راه سومی وجود ندارد. برای بلعیده نشدن در نظام بیرحم بینالمللی چارهای جز قوی شدن نیست و اولین نیاز در این مسیر امید است. همان چیزی که دشمن سالهاست با انواع و اقسام روشها و توطئهها میخواهد آن را از مردم ایران بگیرد. انتخابات دیروز مُهر شکست بر تلاشهای دشمن بود و البته ماجرا تمام نشده است.
ارسال نظرات