نگاهی به کاربرد تاکتیک قطرهچکانی در رسانههای غربی
این روزها استفاده از تاکتیک قطرهچکانی زیاد به گوشمان میخورد. در این تاکتیک، اطلاعات و اخبار بهجای آنکه در خبری واحد نوشته شود، در زمانهای گوناگون و به تعداد بسیار کم و به صورتی سریالی ولی نامنظم در اختیار مخاطب قرار میگیرد تا مخاطب پیام مربوطه را در طول یک بازه زمانی پذیرا باشد.
پایگاه رهنما :
این روزها استفاده از تاکتیک قطرهچکانی زیاد به گوشمان میخورد. در این تاکتیک، اطلاعات و اخبار بهجای آنکه در خبری واحد نوشته شود، در زمانهای گوناگون و به تعداد بسیار کم و به صورتی سریالی، ولی نامنظم در اختیار مخاطب قرار میگیرد تا مخاطب پیام مربوطه را در طول یک بازه زمانی پذیرا باشد. در حقیقت اطلاعات موجود در خبر، دسته-بندی میشود و هر دسته به فراخور زمان و موقعیت برای انتشار انتخاب میشود تا بتواند راهبرد انتشاردهندگان خبر را محقق کند. حال باید ببینم چطور رسانههای عبری، عربی، غربی از این تاکتیک برای پیادهسازی اهداف خود استفاده میکنند. در هفتههای اخیر دو واقعه رخ داد. موشکباران پایگاه عینالاسد در عراق و سقوط هواپیمای نظامی آمریکا در افغانستان؛ اما مقامات آمریکایی سعی کردند کمترین واکنش و موضعگیری را نسبت به این دو حادثه نشان دهند. هدف آنها کمرنگ کردن شکست حضور نظامیشان در منطقه بود. در تمام این سالها راهبرد رسانهای آنها این بود که به افکار عمومی القا کنند آمریکا برای تأمین امنیت کشورها و مبارزه با تروریسم به منطقه آمده است؛ اما حالا نفرت ملتها از آنها به حدی شده است که این منطقه برای نیروهای آمریکایی ناامن شده است. این ناامنی شکستی راهبردی برای آمریکا محسوب میشود و به همین دلیل اخبار مربوط به آن باید به شکلی کاملاً سنجیده منتشر شود و تاکتیک قطرهچکانی، بهترین تاکتیکی است که در این حالت میتواند مورداستفاده قرار بگیرد. وقتی، بزرگی یک رخداد به حدی است که قابل سانسور نباشد میتوان آن را قطرهچکانی و بهصورت ملایم مخابره کرد. در اخبار منتشر شده از عین الاسد، ابتدا هیچکس آسیب ندید، اما بهتدریج آمار زخمیها منتشر شد و حرف از ضربه ملایم مغزی به میان آمد. در حادثه سقوط هواپیما هم ابتدا مطرح شد که آنیک هواپیمای مسافربری و متعلق به خطوط هوایی افغانستان بوده است. مقامات سیاسی و نظامی آمریکا هم هیچ اظهارنظری نکردند؛ اما بعدازآنکه فیلم مردم محلی از لاشه هواپیما در رسانهها منتشر شد، مشخص شد که این حادثه برای یک هواپیمای نظامی متعلق به نیروی هوایی آمریکا اتفاق افتاده است، با این حال باز هم از تعداد سرنشینان هواپیما آمار ضدونقیض منتشر میشد. با اینکه طالبان در بیانیهای مسئولیت سرنگونی هواپیما را پذیرفت و اظهار داشت که در این حادثه تعدادی از مقامات عالیرتبه سازمان سیا کشته شدهاند، اما مقامات پنتاگون ادعای طالبان را کذب دانستند و درعینحال خودشان هم هیچ اطلاعاتی از علت سقوط و یا تعداد دقیق سرنشینان و هویت آنها منتشر نکردند. واضح است که در آینده بهتدریج اطلاعات بیشتری منتشر خواهد شد، اما اخبار تدریجی اهمیت خبر را کمرنگ میکند و آن را کوچکتر از واقعیت جلوه میدهد. در حقیقت پس از یک گذر زمانی، مخاطب تقریباً این احساس را دارد که در جریان کامل اخبار و رویدادها قرار گرفته است، ولی واقعیت این است که درک درستی از وقایع در افکار عمومی شکل نمیگیرد. حقیقت اخبار، مانند یک پازل کامل است. زمانی که قطعههای پازل بهصورت مجزا و تدریجی و ضدونقیض به یک فرد داده میشود، بهدشواری میتوان پازل را تکمیل و تصویر صحیحی را ایجاد کرد. در روش قطرهچکانی هم الگوی عمده رخدادها و چارچوب اصلی واقعه، تجزیه و تفکیک میشوند تا کلیت آن از دید گیرنده مخفی بماند. کشتار غیرنظامیان توسط نیروهای آمریکایی، جنایات نیروهای خارجی و ... از جمله مواردی است که در صورت فاش شدن از رسانههای دیگر، با روش فوق به افکار عمومی آمریکا و غرب تزریق میشود. اسرائیل هم با توجه به منافع راهبردی خود، در موارد بسیاری از تاکتیک قطرهچکانی استفاده میکند. زمانی که اراضی اشغالی با موشکهای حماس مورد اصابت قرار میگیرد کمترین اطلاعات از میزان کشتهها و یا زخمیها منتشر میشود و بهجای آمار کلی و یکباره، آمارها بهصورت پراکنده مخابره میشود. یا اینکه آمریکاییها، اطلاعات مربوط به دست داشتن سعودیها در حملات ۱۱ سپتامبر را بهصورت قطرهچکانی منتشر میکردند تا برای روابط دوستانه خود با عربستان سعودی نیاز به اقناع و پاسخگویی کمتری داشته باشند. در مورد نقش آمریکا در تحولات افغانستان هم این تاکتیک همیشه موردتوجه بوده است. این در حالی است که همین رسانهها اخبار عدم موفقیت مخالفانشان را با تمرکز زیاد، تکرار و دهها تحلیل و بررسی منتشر میکنند و حتی با شایعهسازی تلاش میکنند آن را بسیار بزرگتر از واقعیت جلوه دهند؛ مانند خبری که خبرگزاری رویترز در مورد تعداد کشتههای آبان ماه انجام داد و شبکههای رسانهای دیگر هم آن را تکرار کردند تا برای افکار عمومی باورپذیر شود. بههرحال تاکتیک قطرهچکانی هم یکی از انواع تاکتیکهای ماساژ پیام است که هر روز در انبوه دادهها و اطلاعات و دانشی که از کارخانه کار فکری دولتهای غربی به بیرون جریان مییابد، دیده میشود و تحریف اخبار و فریب افکار عمومی را به دنبال دارد.
ارسال نظرات