روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
چرا لیبرالهای وطنی نتیجه نمیگیرند؟ چرا دشمن با وجود اینکه با «تمام» ظرفیت و توان وارد میدان شده، تمام اصول انسانی و قوانینی که بعضا، واضع آن است را زیر پا گذاشته، به ایران که میرسد، به در بسته میخورد؟ چه اتفاقی میافتد که با وجود این همه فشار اقتصادی، تحریم، بیعملی و بدعملی، بمباران افکار عمومی، مردم همچنان حماسه میآفرینند؟ و در یک کلام...چرا دشمن حریف این کشور و این ملت نمیشود؟
بخوانید:
1- میگویند شورویِ لنین و استالین، رژیم کمونیستی مورد نظر مارکس نبود چرا که این دو، طبق «نظریه تاریخ مارکس» اقدام نکردند و از روی مرحله بورژوازی به مرحله کمونیسم «پریدند». «نظریه تاریخ مارکس» را هم به ترتیب زیر و از راست به چپ عنوان کردهاند:
کمون اولیه یا دوران غارنشینی، بردهداری، فئودالیسم، سرمایهداری، سوسیالیسم و در نهایت کمونیسم. مارکس معتقد بود هر یک از این مراحل «باید» باشد و به طور خودجوش و طبیعی و به صورت تک تک طی شود تا وقتی به مرحله کمونیسم میرسد، به هدف ایدهآل ادعایی برسد. گفته میشود، بلایی که لنین و به ویژه استالین بر سر مردم شوروی آوردند، حاصل کپیِ ناقص و ناشیانه این فرمول (فارغ از درست یا غلط بودن آن) بود. به عبارت دیگر، فرمولی که این دو به کار بردند، فرمول اصلی نبود، تقلبی بود! اگرچه فرمول مارکس هم به نوبه خود فرمولی غیرعلمی، ناکارآمد و در نهایت زائیده برداشتهای مادی و ناهمخوان» با واقعیتها بود.
لیبرالها و هواداران نظام سرمایهداری نیز برای رسیدن به هدف «ایدهآل» خود یعنی توسعه (اقتصادی یا سیاسی) فرمولهایی را تهیه کردهاند. یکی از مهمترین این فرمولها مربوط است به «والت ویتمن روستو»، اقتصاددان و سیاستمدار مشهور آمریکایی (1916-2003) که گفته میشود، بخشی از لیبرالها در ایران از او هم الهام گرفتهاند! مراحل رشد از نظر «رستو» هم به این شکل عنوان و تاکید شده این مراحل «باید» به ترتیب طی شود: 1- جامعه سنتی 2- شرایط ماقبل جهش اقتصادی که در آن شروط ضروری محقق شدهاند. 3- جهش اقتصادی4- میل و خیز به سوی کمال 5- مرحله سطح بالای مصرف انبوه.
فرض بگیریم در مرحله اول یعنی «جامعه سنتی» هستیم و میخواهیم وارد مراحل ماقبل جهش اقتصادی شویم. «شروط ضروری» که در مرحله 2 آمده «باید محقق شده باشند» کدامند؟ آیا این شروط را درست تشخیص داده و مهیا کردهاند؟ در چارچوب این نظریه، اگر جهش اقتصادی صورت نمیگیرد، و هنوز در مرحله اولیم، طبیعتا میبایست ایراد در همین مرحله باشد و تا این شروط مهیا نشده از جهش اقتصادی خبری نیست. (این نکته، صرفا یک بحث تئوریک است و لزوما به معنای تایید نظریههای فوق نیست. میخواهیم برای توضیح بهتر مسئله، در فضای فکری لیبرالهای وطنی سیر، و نقدی بر عملکرد 7 سال گذشته این جریان سیاسی کرده باشیم.) اگر لیبرالها در غرب در اقتصاد نتیجههایی گرفتهاند، طبق حساب و کتاب و فرمولی است که دارند. حساب و کتاب و فرمول لیبرالهای وطنی کدام است؟ دوباره به فرمول 5 مرحلهای «روستو» نگاه کنید! کدامیک از آن مراحل را طی کردهاند؟ مذاکره از موضع ضعف آن هم برای چوب حراج زدن به مولفههای قدرت شد فرمول؟ میخواهیم بگوییم، این قماش، «لیبرال» هم نیستند و صرفا ادای لیبرالها را در میآورند. اینکه چه هستند، ما هم نمیدانیم. این پاسخ سؤال اول!
2- اما اینکه، «دشمن» خارجی چرا نتیجه نمیگیرد؟ بد نیست بدانید، این مسئله اخیرا باعث حیرت ستوننویس شرکت رسانه جمعیِ چندملیتیِ «بلومبرگ» نیز شده است. برای یافتن پاسخ این سؤال کمی به عقب بر گردیم. دشمن چند سالی است صراحتا هدف از اعمال تحریمهای شدید علیه ایران را «شوراندن مردم علیه حاکمیت» و «براندازی» عنوان میکند. اما بهرغم پیادهسازی تمام فرمولهایی که نظریهپردازانشان تهیه کردهاند، نتیجه نمیگیرند. در حالی که در بسیاری از کشورهای دیگر با کمتر از یک دهم این فشارها و جنگهای پیچیده و عجیب و غریب رسانهای-روانی، نتیجه گرفتهاند. راز این معما چیست؟
برای یافتن پاسخ این سؤال مهم شاید نظریه معروف «نیل اسملسر» به ما کمک کند.
«نیل ژوسف اسملسر»، جامعهشناس مشهور و معاصر آمریکایی یکی از اندیشمندانی است که در حوزه «نظریه رفتار جمعی» (Theory Of Collective Behavior) تحقیقاتی کرده است. چکیده سؤالی که او به دنبال یافتن پاسخ آن میباشد، این است: «چه اتفاقاتی و به چه شکل و ترتیبی باید رخ دهد تا مردم به سمت یک حرکت جمعی ترغیب شوند؟ (شورش کنند). اسملسر معتقد است باید 5 مرحله اول این فرمول طی شود تا این اتفاق بیفتد:
1- زمینه ساختاری 2- فشار ساختاری 3- باور تعمیم یافته 4- عوامل شتابدهنده 5- بسیج برای اقدام و 6- عملیات کنترل اجتماعی.
برای طولانی نشدن بحث، فقط به این اشاره کرده و میگذریم که، طبق نظر اسملسر، این پنج مرحله اگر یکی پس از دیگری طی شود مردم خواهند شورید. او مشکلات اقتصادی را به عنوان یک عامل ابتدایی مثال میزند که در مرحله اول قرار دارد. او معتقد است مردم باید بپذیرند «چنین مسئلهای» وجود دارد. به این نتیجه برسند، حاکمیت نمیخواهد این مشکل حل شود. اگر بین مردم امید به بهبود شرایط وجود داشته باشد، مشکل حل میشود. اما اگر مردم ناامید شوند، وارد مرحله بعدی میشوند. اعتراضها اگر شروع شد، نیاز به عوامل شتابدهنده است. مثلا کشته شدن یک معترض! طوری که باعث برانگیخته شدن احساسات و خشم جمعی و تحریک عمومی شود این روند ادامه پیدا میکند تا...مرحله 6 که کار ماموران تامینکننده امنیت (که تعیینکننده عنوان میکند) شروع میشود.
قصد تشریح مفصل این «فرمول» را نداریم. صرفا میخواهیم بگوییم، این اندیشمند آمریکایی معتقد است باید چنین روندی به طور طبیعی طی شود تا آن اتفاق(اینجا شورش) به وقوع بپیوندد. حالا برگردیم به ایران خودمان که مدتی است دشمن، تلاش زیادی میکند، فرمول «اسملسر» را به شکل «مصنوعی» و به زور بر مردم تحمیل کند! اول تحریم میکند و اموال ملتی را میدزدد تا مشکل اقتصادی(زمینه ساختاری) ایجاد کند و به قول پمپئو «به مردم گرسنگی دهد». یعنی ایجاد بحران مصنوعی و زورکی! جالب است، در تریبونهای رسمی نیز تصریح میکند، هدفِ غاییِ فشارهای اقتصادی، مردم و گرسنگی دادن به آنها جهت گرفتن مولفههای قدرت یک کشور در وسط نا امنترین منطقه جهان است! اگر عامل فشارها دشمن است، مردم چرا باید علیه حاکمیت خود بشورند؟!
یا مثلا برای قسمت «عوامل شتابدهنده» فرمول فوق، آدمکش اجیر و دست به ترور هدفمند مردم میزند! (یک مرحله مصنوعی و تقلبی دیگر). دستکاریهای ناشیانه فرمولها و تهیه نوع تقلبی آن؛ ایجاد تجمع، آن هم چند ده میلیونی اما، علیه دشمن و در حمایت از جمهوری اسلامی ایران!
«قطعا» پاسخهای دیگری برای این سؤالها وجود دارد که احتمالا به آنها قبلا پرداخته شده و ما اینجا، صرفا به دنبال پاسخ و تحلیلی بودیم که فکر میکنیم کمتر به آن توجه شده بود. و باز قطعا اعتقاد داریم که، بسیاری از تحولاتی که در این کشور رخ میدهند و توطئههای بزرگی که خنثی میشوند را نمیتوان، «مادی» به تحلیل نشست که به قول رهبر معظم انقلاب، «افراد متکی به تحلیلهای مادی، ناتوان از مشاهده دست قدرت خداوند در این حوادث هستند». (27 دیماه 98/خطبههای به یاد ماندنی نماز جمعه)
کاهش تورم به معنای کاهش قیمتها نیست، بلکه میتوان از آن به کند شدن شتاب افزایش قیمتها یاد کرد. در واقع، افزایش سطح عمومی قیمت کالا و خدمات رخ داده، اما از سرعت آن کاسته شده است. این رخداد امر طبیعی و دست یافتنی است و بدین معنا نیست که اگر به حال خود رها میشد با ارقام بزرگتری مواجه میشدیم. تورم شاخصی نیست که اثر آن از سالهای قبل به سالجاری منتقل شود. با این توضیح که همه اتفاقاتی که میتوانست در رشد نرخ تورم اثرگذار باشد، پیشتر اتفاق افتاده است.
پیش از هرچیز باید دانست که ما در طول بازه زمانی کوتاهی با کاهش نرخ ارز مواجه بودیم، اما این روند، منجر به کاهش قیمتها نشد.کاهش قیمت برخی از مواد و محصولات، بویژه در بخش میوه که جنبه فصلی و نوبرانه دارد، میتواند بهصورت مقطعی در کاهش نرخ تورم تجربه شود. اما در برخی از حوزهها مانند مسکن، خودرو و برخی صنایع شیمیایی هزینه تولید افزایش هم یافته و این روی نرخ تورم مؤثر بوده است. اما بهطور کلی، تغییر نرخ ارز، تحریم، احتکار، فساد و... همگی عواملی هستند که اثر خود را در سالهای گذشته بر اقتصاد گذاشته است. در واقع بازار در سالجاری اثر هیجانی از این دست را تجربه نکرده و عامل تشدیدکنندهای بر آن تحمیل نشده است. در این شرایط، انتظار
میرفت کاهش تورم بیشتر یا حتی تورم منفی را تجربه کنیم. اقتصاد ایران امسال فشار کمتری را نسبت به سال گذشته تجربه میکند چون شوکها و هیجانات قبلاً وارد شده بود.
مردم چون افزایش درآمد را تجربه نکردهاند، قطعاً با کاهش مصرف مواجه بودهاند و این خود مزید بر علت است که بازار تغییر محسوسی در سالجاری تجربه نکرده است. در تبیین این تغییر نمیتوان کاهش نرخ ارز را مؤثر دانست، چون بازار به پایدار بودن این کاهش اعتماد ندارد و قطعاً منجر به کاهش قیمتها نمیشود.
نکته دیگر، کنترل حجم پول است. دولت در برآورد هزینهها و درآمدهایش افزایش پایه پولی و نقدینگی در ماههای آخر سال را پیشبینی کرده است و اصولاً نباید با تغییری در افزایش پایه پولی و نقدینگی مواجه شویم، مگر آنکه اقدامی خلاف صداقت رخ داده و خلأیی وجود داشته باشد. یعنی مشخصاً برای جبران کسری بودجه اقدام به چاپ پول کرده باشند که در این صورت باید بانک مرکزی این اقدام را بهصورت شفاف اعلام کند.
در نهایت، پیشنهاد میشود دولت با مداخله و نظارت بر قیمتها از افزایش کاذب قیمتها جلوگیری کرده و ضمن کنترل هیجان بازار زمینه کاهش خود شاخص و تورم منفی و به تبع آن قیمتها را فراهم کند.
در ماههای پیش رو نیز پیشبینی میشود با همین رویه تغییری در قیمتها ایجاد نشود، هر چند که تجربه سالهای گذشته نشان میدهد عموماً اسفند ماه با افزایش قیمت و حتی کمبود برخی کالاها مواجه میشویم. برخلاف کشورهای دیگر که در روزهای منتهی به سال نو حراجیها و کاهش قیمتها امکان خرید را برای همه افراد جامعه فراهم میکند، اما در ایران به طرز قابل تأملی فرصتها نابرابر و از امکان خرید برای گروههای مختلف جامعه کاسته میشود.
نخستین جلسه رسمی دادگاه رسیدگی به لایحه استیضاح دونالد ترامپ در سنای آمریکا از دیروز سه شنبه (21 ژانویه) آغاز شد. پیش از این و در روز پنج شنبه گذشته ، رئیس دادگاه، جان رابرتز و 100 سناتور سوگند یاد کردند که در رسیدگی به این پرونده ، قانون اساسی آمریکا را در نظر بگیرند و به عدالت عمل کنند.این دادگاه قرار است به دو اتهام وارد شده به ترامپ از سوی مجلس نمایندگان رسیدگی کند. مجلس نمایندگان تحت کنترل دموکرات ها اواخر سال گذشته میلادی، دو اتهام را در پرونده موسوم به «اوکراین گیت» به ترامپ وارد کردند که عبارت اند از: سوء استفاده از قدرت و مانع تراشی بر سر ایفای وظایف کنگره. اگر دو سوم اعضای سنا ، رئیس جمهور آمریکا را در یک یا هر دو اتهام وارد شده گناهکار تشخیص دهد، ترامپ بلافاصله از مقام خود خلع می شود و مایک پنس ، معاون رئیس جمهور تا پایان دوره قانونی ریاست جمهوری یعنی 20 ژانویه 2021 ایفای وظیفه خواهد کرد . اما اگر اکثریت دو سوم سناتورها ، رئیس جمهور را بی گناه معرفی کنند ، ترامپ تا پایان دوره ریاست جمهوری در کاخ سفید باقی خواهد ماند
.با این حال ، گناهکار بودن یا بی گناهی ترامپ تنها موضوع مورد اختلاف دموکرات ها و جمهوری خواهان در کنگره آمریکا نیست . دموکرات ها معتقدند جمهوری خواهان به اتکای برتری عددی خود در سنا در تلاش هستند مانع حضور شهود در جلسات دادگاه شوند و زمینه تبرئه متهم را فراهم کنند. آنان خواهان حضور برخی چهره های سرشناس سابق و کنونی دولت ترامپ از جمله جان بولتون ، مشاور سابق امنیت ملی و مایک مالونی ، کفیل ریاست ستاد کارکنان کاخ سفید در جلسات دادگاه سنا هستند تا ابعاد پنهان مانده از تماس تلفنی جنجالی ترامپ با رئیس جمهور اوکراین را آشکار سازند . از نظر دموکراتها ، اظهارات این شهود در تشخیص سناتورها و رای آنان درخصوص اتهامات ترامپ اهمیت حیاتی دارد اما جمهوری خواهان برخلاف دموکرات ها ، با حضور شهود در جلسات دادگاه سنا مخالف هستند و معتقدند در زمان رسیدگی به تعیین اتهامات ترامپ در مجلس نمایندگان باید این شهود احضار می شدند . آنان تلاش دموکرات ها را سرپوشی بر سیاسی بازی مجلس نمایندگان و اخلال در روند دادگاه سنا توصیف کرده اند .
با توجه به این که جمهوری خواهان در سنا اکثریت را در اختیار دارند ، تاکنون از احضار شهود مورد درخواست دموکرات ها جلوگیری به عمل آورده اند . حتی نحوه برگزاری جلسه دادگاه و زمان رسیدگی به آن به محلی برای نزاع سیاسی- حزبی در واشنگتن بدل شده است. سران جمهوری خواه سنا قصد دارند به جای اختصاص 20 ساعت برای جلسه آغازین استیضاح و طرح کردن استدلال ها طی 10 روز، نظیر استیضاح بیل کلینتون رئیس جمهور اسبق، دو جلسه 12 ساعته به هر دو طرف دموکرات و جمهوری خواه اختصاص دهند. در حالی که دموکرات ها ، این تصمیم جمهوری خواهان را تلاشی به منظور جلوگیری از افشای حقیقت و کمک به متهم برای فرار از مجازات دانسته اند . زمان رسیدگی به دادگاه استیضاح ترامپ، پیامدهای سیاسی – انتخاباتی نیز در پی دارد . جمهوری خواهان قصد دارند درکوتاه ترین زمان ممکن، ترامپ را از اتهامات وارد شده تبرئه کنند و بر موضوع انتخابات پیش روی ریاست جمهوری متمرکز شوند اما استراتژی دموکرات ها، طولانی تر کردن فرایند استیضاح ترامپ است تا با نزدیک تر شدن به زمان برگزاری انتخابات، رای دهندگان را تحت تاثیر قرار دهند.
نتایج نظرسنجی ها نیز در افزایش امیدواری دموکرات ها برای اثرگذاری بر نتایج انتخابات موثر بوده است. سی ان ان در آستانه تشکیل جلسه دادگاه استیضاح ترامپ خبر داد که 51 درصد آمریکاییها خواهان برکناری ترامپ در سنا هستند و 45 درصد با آن مخالفت می کنند. این نگرش اگر تا 9 ماه دیگر ادامه یابد، چه بسا حامیان عزل ترامپ در سنا، در پای صندوق های رای به رئیس جمهور کنونی رای ندهند و موجب شکست ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری شوند.از این رو میتوان انتظار داشت با رای نهایی دادگاه سنا که به احتمال قریب به یقین ، تبرئه ترامپ را در پی خواهد داشت ؛ جنجال ها بر سر استیضاح رئیس جمهور آمریکا فروکش نخواهد کرد و حداقل تا زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در نوامبر 2020 ادامه یابد .
در ایام سومین سالگرد ارتحال آیتا... هاشمی رفسنجانی، رئیس فقید و اسبق مجمع تشخیص مصلحت نظام، جناب آقای دکتر فتاح، رئیس محترم بنیاد مستضعفان، در یک برنامه تلویزیونی اظهارداشتند: آیتا... هاشمی رفسنجانی بعد از ریاست جمهوری، 25 سال قبل در کاخ مرمر مستقر شدند که نباید میشدند و... هرچند بعید میدانم ریاست محترم بنیاد، از سوابق و تاریخچه کاربری این کاخ بعد از انقلاب اسلامی و نهادهای مستقر در آن، بیاطلاع باشند، ولی برای مزید اطلاع ایشان و تنویر افکار عمومی، نکاتی را یادآور میشوم. پس از انقلاب اسلامی، کاخ مرمر، مدتی در اختیار کمیته انقلاب اسلامی و سپس قوه قضائیه و دادستانی کل انقلاب قرار گرفت و سالها به ترتیب، مرحوم آیتا... موسوی اردبیلی، به عنوان رئیس قوه قضائیه، آیتا... یوسف صانعی، به عنوان دادستان کل کشور و بعدها، آیتا... محمد یزدی به عنوان رئیس قوه قضائیه، در آن مستقر و مشغول به کار بودند و حتی محل زندگی شخصی برخی از همین آقایان بود و اتفاقا در زمان استقرار چند ساله آیتا... یزدی، تغییراتی در این بنای تاریخی بدون اطلاع سازمان میراث فرهنگی، ایجاد شد و بسیاری از وسایل هنری کاخ، مانند فرشها، تابلوهای نفیس، صندلیها در یک اتاق، روی هم جمع شده و بعضا آسیبهایی به وسایل وارد شده بود و احتیاج به مرمت داشت که بعدها بنیاد مستضعفان به عنوان مالک و سازمان میراث فرهنگی به عنوان متولی نگهداری کاخ، با همت مرحوم دکتر حسن حبیبی، اقدام به مرمت و بازسازی قسمتهای خراب شده آن کردند. پس از پایان دوره ریاست جمهوری مرحوم آیتا... هاشمی رفسنجانی که همزمان، ریاست مجمع تشخیص را نیز بر عهده داشت و ضرورت انتقال ایشان به محل جدیدی به عنوان ساختمان مجمع تشخیص مصلحت نظام، سه مرکز به عنوان مکان اداری مجمع، مورد بحث تیم کارشناسی اداری و حفاظتی قرار گرفت که اتفاقا در تصمیمگیری آنها نیز، آیتا... هاشمی رفسنجانی هیچ نقش و نظری نداشتند.
پس از بازدیدها، بررسیها و مشورتهای لازم، بر اساس پیشنهاد دستگاههای امنیتی که باید محل مجمع به دلیل حضور روسای سه قوه و سایر مسئولان عالی رتبه نظام برای شرکت در جلسات و حتی دیدارهای شخصیتهای داخلی و خارجی (خود آقای دکتر فتاح به عنوان رئیس کمیته امداد امام در همین ساختمان با آیتا... هاشمی دیدار کرده بود)، در منطقهای امن و در کمربند حفاظتی ویژه قرار داشته باشد، نهایتا با تفسیر و تصویب اعضای مجمع، به آیتا... هاشمی پیشنهاد شد این ساختمان که در خیابان پاستور و در مجاورت ساختمانهای ریاست جمهوری، قوه قضائیه و در نزدیکی بیت رهبری و در حلقه حفاظتی ویژه قرار دارد، محل تشکیل جلسات مجمع تشخیص مصلحت باشد.
بنابراین، برخلاف ادعای مطرح شده، شخص آیتا... هاشمی رفسنجانی، نقشی در انتخاب کاخ مرمر به عنوان ساختمان اداری مجمع تشخیص مصلحت نظام نداشتند و صرفا به ابلاغ و مصوبه دستگاههای امنیتی و اعضای مجمع عمل و تا آخرین روز حیاتشان، با هماهنگی کامل با میراث فرهنگی از آن مراقبت و نگهداری کردند و همیشه کارشناسان سازمان میراث فرهنگی اتاقی در مجاورت اتاق کار آیتا... هاشمی داشتند تا هرگونه استفادهای، ولو نصب بنر مناسبتها، زیر نظر آنها باشد و حتی در آخرین ماههای حیات آیتا... هاشمی، با حضور متخصصان هنری و دانشگاهی، تمام درها و پنجرهها و بازشوها، مرمت شدند و شخص آیتا... چندین بار از روند ترمیمها بازدید و مواردی را برای انجام بهتر کارها تاکیدکردند.
جالب است که تا حدود دو سال پس از رحلت آیتا... هاشمی نیز، جلسات مجمع به دلیل نبود ساختمان مناسب جایگزین ، همچنان در کاخ مرمر به ریاست موقت آیتا... موحدی کرمانی و دائم آیتا... هاشمی شاهرودی، برگزار میشد و محل رفت و آمد رئیس جدید و اعضای دفتر ایشان و دبیر و کارکنان دبیرخانه بود و پس از بازسازی و آماده شدن ساختمان قدیم مجلس شورای اسلامی، به تدریج این ساختمان تخلیه و در اختیار بنیاد قرار گرفت. حال با توجه به سوابق و تاریخچه بعد از انقلاب اسلامی کاخ مرمر که مورد استفاده کمیته انقلاب، روسای قوه قضائیه و دادستانی کل قرار داشته، القای این مطلب که آیتا... هاشمی خود این ساختمان را انتخاب کرده و بنیاد از ایشان پس گرفته، آنهم سه سال پس از رحلت و بدون اشاره به نقش ایشان برای جلوگیری از تخریب بنا و وسایل آن، در حالت خوشبینانه، نوعی بیانصافی، جفا و تحریف واقعیت در مورد شخصیتی است که خود در انتخاب این ساختمان اداری نقشی نداشته و بالطبع خانواده هم در آن حضور نداشتند. والسلام.
تنظیم الگوی گفتگو با قدرتهای سلطه مبتنی بر مؤلفههای اقتدار درون زا مهمترین درسی است که از حوادث و تحولات هفتههای اخیر میتوان گرفت. زمانی که موشکهای نیروی هوافضای سپاه لرزه بر جان نظامیان امریکا در پایگاه عین الاسد انداخت، جلوتر از آنها ترامپ بود که در کاخ سفید لرزید، به گونهای که شوک وارد شده از اصابت موشکها در پایگاه عین الاسد تا ساعتها در توئیتها و سخنان وی آشکار بود. بعد از ظهر روز چهارشنبه ۲۰ دیماه و چند ساعت بعد از اصابت موشکهای ایرانی، آنگاه که قرار میشود ترامپ بیانیه کاخ سفید را در پاسخ به عملیات موشکی ایران علیه پایگاه عین الاسد پشت تریبون بخواند، لرزش در گفتار و رفتار او کاملاً آشکار بود و از دید صدها میلیون امریکایی و غیرامریکایی که آن صحنه را نظاره میکردند مخفی نماند. او حتی برای اینکه ناتوانی امریکا را توجیهپذیر کند به دروغ گفت که از امریکاییها کسی در این حملات آسیب ندیده است و در پایان تأکید کرد که امریکا آماده مذاکره بدون قید و شرط با ایران است.
امواج لرزه در کاخ سفید، شیوخ منطقه را نیز لرزاند به گونهای که گویا این موشکها به جای عین الاسد به کاخهای آنها اصابت کرده است، زیرا وقتی دیدند که بزرگترین قدرت نظامی جهان نمیتواند از خود در برابر موشکهای ایران دفاع کند و با ذلّت اصابت موشکها را بر بزرگترین پایگاه نظامی خود در خارج امریکا پذیرا شده ودم بر نمیآورد، طبعاً قادر به دفاع از این شیخ نشینها هم نیست. واین درحالی است که آنها در سالهای اخیر بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار برای جلب رضایت کاخ سفید و کسب حمایت امریکا از رژیمهای لرزانشان در برابر تهدیدات موهوم منطقه ای، هزینه کرده و با خرید تسلیحات نظامی وانعقاد قرارداد طرحهای صنعتی خدماتی، به رونق اقتصاد امریکا کمک کردند، تا این روزها به کمک آنها بیاید که البته سر افکنده شدند.
وحشت آنها از عملیات موشکی سپاه واصابت دقیق آنها به هدفها به گونهای بود که حتی زمانی که در همین ایام شورای امنیت سازمان ملل متحد گزارش خود را در مورد عملیات انصارالله علیه پالایشگاه آرامکو منتشر و در آن مدعی شد که این عملیات از توان انصارالله خارج است، هیچ کدام از این شیوخ منطقه ورسانه هایشان، به زعم خود وبرای جلوگیری از افزایش تنش در منطقه جرئت انعکاس آن را نیافتند.
رمز این تحول را در بیانات امام خامنهای (مدظله العالی) در دیدار روز دوشنبه با کارگزاران حج میتوان دید آنگاه که فرمودند: علت عصبانیت امریکاییها از ملت ایران، جذابیت ناشی از تصویر ایستادگی یک نظام مستقل در مقابل یک قلدر سر گردنه است. اگرچه شاخصههای این الگو را معظم له در خطبههای نماز جمعه ۲۷ دی ماه تهران به روشنی ترسیم نمودند، آنگاه که فرمودند که حضور معجزهگون ملت فهیم در تشییع پیکر مطهر حاج قاسم سلیمانی و یارانش و نیز پاسخ کوبنده سپاه در حمله به پایگاه امریکاییها در عینالاسد دو یومالله درسآموز و تعیینکننده است؛ ملت، باطن خود یعنی استقامت در مقابل شیاطین را در این حضور نشان داد و تنها راه ادامه این مسیر عزتآفرین، قویتر شدن ایران در همه زمینهها است.
فرمانده معظم کل قوا با اشاره به پاسخ قدرتمندانه سپاه پاسداران به امریکاییها تأکید کردند: این واکنش قوی، یک ضربه مؤثر نظامی بود، اما مهمتر از این ضربه نظامی، ضربه حیثیتی بود که به هیبت ابرقدرتی امریکا وارد شد. ایشان ضربه سپاه به ابهت امریکا را موجب بیآبرویی امریکاییها خواندند و افزودند: این ضربه مستحکم حیثیتی با هیچ چیزی جبران نمیشود و افزایش تحریمها که این روزها امریکاییها از آن حرف میزنند، آبروی از دست رفته آنها را بر نمیگرداند. اینکه ملتی با چنین قدرت و توان روحی به یک قدرت متکبر و زورگوی عالم سیلی بزند، نشاندهنده دست قدرت الهی است؛ پس این روز بزرگ نیز جزو ایامالله است.
همانگونه که در بیانات رهبر معظم انقلاب تصریح شده، اثرگذاری این الگو تا زمانی است که خاستگاه آن اتکا به قدرت الهی و همراه با خلوص باشد چرا که اگر رگههای شرک یا منیتهای فردی در آن نفوذ کند کارکرد این چنینی خود را از دست خواهد داد. این الگو البته مبتنی بر منطق قرآنی است چرا که در آیه ۶۰ سوره انفال (و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه...) آمده است که هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با دشمنان آماده سازید! و (همچنین) اسبهای ورزیده (برای میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید! یا در آیه ۱۲۳ سوره توبه نیز (.. وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً ...ای اهل ایمان، با کافران از آنان که با شما نزدیکترند شروع به جهاد کنید و باید کفار در شما درشتی و نیرومندی و قوت و پایداری حس کنند، و بدانید که خدا همیشه با پرهیزکاران است ...) بر این منطق تأکید دارد که کسب قدرت مسلمانان توسط مسلمانان واعمال هوشمندانه آن نقشی اساسی در بازدارندگی در مقابل تهدیدات دارد.
تردیدی در این نیست که اگر گفتار وعمل مسئولان اجرایی کشور در سالهای اخیر مبتنی بر این الگو بود، هیچگاه اروپاییها اینگونه جسارت نمیکردند که از ترس امریکا در مقابله با ایران از مکانیزم ماشه سخن به میان آورده و یا در این گوشه دنیا، برای بازی تیمهای فوتبال ما اینگونه شرط گذاری کنند.
فراتر از ضعف در بهره گیری از این الگو، سیاه نمایی شرایط داخلی نه تنها توسط رقبای سیاسی بلکه توسط خود مسئولان، مؤثر نشان دادن فشارهای دشمنان، اعلام ناتوانی در پیشبرد امور و شرطیسازی کشور نسبت به روابط با دیگران و ... ازجمله مؤلفههایی است که دشمنان را در افزایش فشارها امیدوارتر میکند. چندی پیش پس از تمکین فدراسیون فوتبال به شروط فیفا برای حضور زنان در ورزشگاهها، برایان هوک مسئول گروه اقدام امریکا علیه ایران گفت که این تجربه نشان داد که ایران در برابر فشارها تسلیم میشود.
تنها راه تغییر راهبرد دشمن وکاهش فشارها، اصلاح رفتار وگفتار مسئولان اجرایی در برابر فزون خواهیهای دشمن، مبتنی بر این الگوی اسلامی است. والبته تکلیف مردم نیز این است که در انتخابات آینده خود این الگو را ملاک قرار دهند، تا کشور ناچار به پذیرش هزینههایی بیشتر از این نشود.
اعلام فعال شدن «مکانیسم ماشه» از سوی سه کشور اروپایی عضو برجام، روابط ایران و اروپا را در وضعی تعیینکننده قرار داده است. طی چهار دهه گذشته، این روابط تا این اندازه دستخوش احتمالات سخت و کمتر قابل پیشبینی نبوده است. فرانسه، بریتانیا و آلمان عزم خود را جزم کردهاند تا تهران را وادار به قبول بازگشت به تعهدات هستهای خود در برجام کنند. این درحالی است که تهران حالا پا را فراتر از گام پنجم کاهش تعهداتش گذاشته و تهدید کرده اینگونه رفتار میتواند ایران را به خروج از «ان پی تی» ترغیب کند.
اگر تا دیروز میشد ایده «پلیس خوب، پلیس بد» را در تقسیم نقشهای ایالات متحده و اعضای اروپایی عضو برجام برای واداشتن تهران به قبول خواستهای زیادهطلبانه در تعهداتش پذیرفت، اما بهنظر میرسد حالا هردو یک نقش را ایفا میکنند. همسویی کمسابقه اعضای اروپایی برجام با سیاست «فشار حداکثری» کاخ سفید، تهران را بیش از پیش در برابر انتخابهای سخت قرار داده است. بریدن از هرگونه امیدواری درباره اقدام موثر اروپا در تامین خواستهای تهران این باور را تقویت میکند که ائتلاف امریکایی ـ اروپایی در پی توافقی با حاصل جمع صفر و صد است.
تهدید تهران به خروج از «ان پی تی» تنها واکنش ممکن در قبال ائتلافی تعبیر میشود که رفته رفته خود را از دیپلماسی دور کرده و اجبار را جایگزین ایده راهگشا کرده است. تهران هشدار داده که ممکن است سرانجام چاره را در همین کار بداند. معنی این هشدار، تغییر در سیاست خویشتندارانهای است که از هنگام خروج ایالات متحده از برجام در بهار سال گذشته تاکنون با کمترین نتیجه از رویکرد انفعالی اعضای اروپایی برجام روبرو شده است.
«جوزف بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در اظهاری توجیهگرانه کوشیده از شدت اقدام فرانسه، بریتانیا و آلمان بکاهد و آن را به معنای بازگشت تحریمها تلقی نکند. او، فعالسازی سیستم ماشه را با مفهوم اصلی خود یعنی «حل و فصل از طریق مکانیزم حل اختلاف» مندرج در بندهای 36 و 37 توافقنامه تفسیر کرده است. بورل گفته: «در این راستا من به هدف وزیران امور خارجه(فرانسه، بریتانیا و آلمان) برای حفظ برجام و به امید یافتن راهی برای بیرون رفت از بنبست از طریق گفتوگوی سازنده توجه میکنم.»
او تصریح کرده است: «هیچ جایگزینی برای توافقنامه هستهای ایران وجود ندارد... هدف از سازوکار حل اختلاف، اعمال مجدد تحریمها علیه ایران نیست.» اما آیا بستر کنونی این فرصت را دیگر بار به دیپلماسی خواهد داد که گفتوگویی سازنده با حاصل جمع متغیر فراهم شود؟ همسویی اعضای اروپایی برجام با کاخ سفید، تشدید سیاست «فشار حداکثری» و خشم تهران از نهتنها بیعملی اروپائیان بلکه همسویی علنی آنان با دولت ترامپ تنها بر شدت بحران افزوده است؛ بحرانی که هنوز چشمانداز روشن و امید بخش را برای هیچیک از طرفها در افق نشان نمیدهد.
نمیتوان گفت حالا توپ در زمین کدامیک از طرفهاست. هر دو به یک اندازه در میانه زمین هستند. اگر گفته مسئول سیاستخارجی اتحادیه اروپا را باور کنیم که «هیچ جایگزینی برای توافقنامه برجام وجود ندارد» این پرسش کلیدی باقی است که در صورت مرگ برجام چه چیز جایگزین آن خواهد بود؟ زود است که گفته شود اروپائیان در پی بردن پرونده اختلاف با ایران به شورای امنیت هستند. به همین اندازه زود است که باور کنیم ایران عزم جزم برای خروج از «ان پی تی» دارد اما آنچه واقعی است اینکه نفسهای برجام به شماره افتاده است.
دیماه ۹۸، بهاندازه چند سال برای ملت ما، رخداد تلخ و شیرین داشته است و ابعاد برخی از رویدادهای آن، باید تا مدتها واکاوی شود. یکی از این رویدادها، شلیک اشتباه پدافند خودی به هواپیمای اوکراینی است که پیشازاین در رابطه با آن نوشتهام. آن حادثه دلخراش، ازآنجاکه یکباره دهها جوان دانشگاهی و نخبه را از ما و از جامعه جهانی گرفت، دردی غیرقابلتحمل پیدا کرد، اما موضوع این نوشته، اشتباه هرروزه پدافند خودی در حوزههای اجتماعی و فرهنگی است که موجب سقوط و نابودی تدریجی سرمایههای انسانی این کشور میشود. درست است که تلفات یک سانحه رانندگی، شوکآور است و شدیدتر حس میشود، اما اگر در بلندمدت بررسی کنیم، میزان خسارت آن بر کشور با خسارات ناشی از جادههای نامناسب، خودروهای غیراستاندارد، قوانین غیر بازدارنده و هر آنچه در حوزه بسترسازی و مناسبسازی رانندگی در کشور رخ میدهد، قابل قیاس نیست.
پدافند، به مجموعه اقداماتی میگویند که آفند دشمن را خنثی کرده و یا حداقل تأثیر آن را به حداقل میرساند. حال سؤال این است که در حال حاضر، کدام دستگاهها یا افراد متولی پدافند در برابر هجوم سنگین دشمن در حوزههای فرهنگی و اجتماعی هستند و چرا این پدافند در بسیاری از موارد عمل نمیکند. بدتر آنکه در بسیاری از اوقات، مجموعه پدافندی، به خودی شلیک میکند و بهعکس شلیک پدافند به هواپیمای اوکراینی که سهوی بود، اینجا شلیک پدافند به نیروهای خودی، عمدا صورت میگیرد.
نمونهها متعددند. چرا برخی جوانان ما، نباید در ایران برای خود آینده قابل قبولی متصور باشند و چرا اینقدر با پدیده مهاجرت نخبگان روبه رو هستیم؟ چرا جوانان نباید حس کنند که از زبان هیچیک از تریبونهای رسمی کشور، حرفشان گفته نمیشود، چرا دانشگاهیان ما، باوجودآنکه در حوزههای علمی و آموزشی، سرآمد بسیاری از دانشگاههای معتبر دنیا هستند، در حوزههای فرهنگی و اجتماعی با جامعه ایران تفاوت ملموس دارند، چرا جوانی که تمام دوران تحصیلش را در مدارس و دانشگاههای برتر بهصورت رایگان گذرانده، وقتی به مرحله ثمر دهی میرسد، نفعش را به جوامعی غیر از مردم خود میرساند و حتی گاهی خروجیهای این سیستم، کاملا ضد سیستم تربیتشدهاند؟ حالآنکه اغلب این جوانان، شیفته کشورشان هستند و حتی آنهایی که مشکل یا مخالفتی با فضای حاکم بر کشورشان دارند، باید بتوانند حرف بزنند و بشنوند و در تعامل و گفتوگویی سازنده، گوشهای از پازل اعتلای کشورشان را پر کنند. به نظر میرسد حال که قرار است مجموعههای متولی، بازنگری در سامانههای پدافند نظامی و اصلاح آنها را داشته باشند، باید با همان اولویت و بلکه بیشتر، سامانههای پدافند اجتماعی و فرهنگی کشور موردبازنگری قرار گیرد.
ارسال نظرات