روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
جمعه انقلابی این هفته دو بعد داشت. یک بعد آن محتوای سخنان مهم و حکیمانه رهبر معظم انقلاب بود و بعد دیگر آن حضور گسترده و میلیونی مجدد مردم در مصلای تهران و خیابانهای اطراف و ایستادن پشت سر حضرت آقا بود که به همراه ملت ایران در سنگرهای نماز جمعه در سراسر کشور فریاد میزدند «این همه لشکر آمده به عشق رهبر آمده» و «سپاهی انقلابی، حمایتت میکنیم».
اینکه حضرت آقا حضور میلیونی مردم در «بزرگترین بدرقه تاریخ جهان» و «ضربه زدن نظامی و حیثیتی به ابرقدرتی مدعی تنها ابرقدرت جهان»! توسط فرزندان سپاهی ملت ایران را «ایامالله» و «روزهای تاریخساز» و «نشانه اراده خداوند برای پیروزی ملت ایران» و «بیعت بزرگ مردم با خط امام»؛ و تاثیرات و دستاوردهای مهم این پیروزیهای بزرگ را «فراموشنشدنی و جاودانه» توصیف کردند، حقیقتا حضور وصفنشدنی این هفته مردم در جمعه انقلابی نیز خود یکی از همین ایامالله بود که تاثیرات عمیق آن بر روحیه ملت ایران و ملتهای منطقه باقی میماند و سکوی پرش «امیدآفرین و آرامبخش» دیگری برای ادامه قدرتمندانه مسیر شکستناپذیر مقاومت خواهد بود. نکته بسیار مهم این بود که هم محتوای اطمینانبخش سخنان رهبر معظم انقلاب و هم کمیت و کیفیت حضور مردم در این جمعه تاریخی تمام سناریوها و توطئههای خبیثانهای که توسط دلقکهای آمریکایی و اروپایی طراحی و توسط «امپراطوری خبری صهیونیستی» و دنبالههای میدانی و سیاسی منافق آنها در داخل به اجرا گذاشته شد تا ملت ایران و ملتهای منطقه را در یک شوک و فضای ابهامآلود وارد و نگه دارند و ایامالله اخیر را با حوادث ساختگی یا طبیعی به فراموشی بسپارند، خنثی کرد و بار دیگر کفهای آلوده به خباثت و نفاق را که تلاش داشتند روی اقیانوس خروشان مقاومت را بپوشانند، زدود و با خود برد.
جمعه انقلابی این هفته خود «بیعت بزرگ مجددی با خط امام و نشانه دیگری از اراده خداوند برای پیروزی ملت ایران بود.» بعد از انسجام وحدتآفرین مردم زیر خیمه ولایت و مقاومت و ایجاد حال و فضای دوران دفاع مقدس بر کشور با خون یک سردار نامدار و تاریخساز، آمریکا تمام امکانات سیاسی – رسانهای– امنیتی خود را به کمک دلارهایش بسیج و دنبالهروها و تفالههایش را جمع کرد تا صد نفر خائن و جاهل را به کف خیابانها بکشاند و با القائات لحظه به لحظه، شعارهای ساختارشکن بدهند، و به خیال خام و احمقانه خود کار ملت ایران را یکسره کند، اما در مقابل جمهوری اسلامی بدون هیچگونه هزینهای و فراهم کردن امکاناتی، میلیونها انسان آگاه و فهیم و هوشیار را در مصلای امام خمینی تهران و خیابانهای اطراف و در سراسر کشور دور هم جمع کرد و این جمعیت میلیونی بدون هیچگونه هدایت سیاسی–رسانهای، خودفهیمانه و فکورانه «زیربنای فکری و احساسات صادقانه خود» را نشان دادند و بر حمایت خود از «مقاومت و ایستادگی در مقابل دولتهای استکباری و استعماری» تاکید کردند.
حال این جمعیت میلیونی با بالا بردن عکس حاج قاسم عزیز و شعارهای یکپارچه ضد آمریکایی کجا، و آن جمعیت صد نفره و شعارهای بیخردانه و احمقانه کجا!؟ جمعیت میلیونی جمعه انقلابی و تاریخی تهران نماد جمعیت 25 میلیونی تشییعکنندگان سردار پرافتخار اسلام و ویترین کل ملت ایران بود که یکپارچه در سوگ شهادت فرزند خود به خیابانهای شهرهای مختلف آمده بودند. جمعه انقلابی نشان داد عدهای حقیر در صحنه میدانی و عدهای حقیرتر در فضای سیاسی – رسانهای داخل و خارج از کشور و دلقکهای آمریکایی و صهیونیستی هدایتکننده آنها که خود از حقیرترین و احمقانهترین و فریبکارانهترین افراد در دنیا هستند و همچنین سه کشور خبیث انگلیس و فرانسه و آلمان نمیتوانند «از ملت ایران تصویر دیگری» آلقا کنند و به عبارت دیگر یک دنیا حقارت و خباثت که خود را به اصطلاح جامعه جهانی میخوانند، نتوانست عظمت و بزرگی یک ملت بصیر و زمانشناس و دشمنشناس و مطالبه اصلی آنها را کتمان کند.
آمریکا تلاش داشت از حادثه تلخ سقوط هواپیمای اوکراینی به هر دلیل (سهوی یا توطئه) و ابعاد پیچیده آن همان بهرهبرداری را کند که در بزرگترین حمله تروریستی جهان توسط سیا و موساد در یازده سپتامبر ۲۰۰۱ و برخورد سه هواپیمای مسافربری به برجهای دوقلوی نیویورک و ساختمان پنتاگون کرد و فضای سنگین ضد مقاومت را در جهان و منطقه حاکم کند که دیگر کسی از مقاومت و سردار سرافراز شهید سلیمانی سخن نگوید و حاج قاسم بهعنوان یک قهرمان ضد تروریست الگوی ملتهای منطقه قرار نگیرد و ماندگار نشود. در حادثه یازده سپتامبر نیز آمریکا با کشتن و قربانی کردن نزدیک به سه هزار نفر از مسافران ۹۰ کشور جهان و مردم کشور خودش تلاش کرد زمینه محو جریان مقاومت در منطقه و حمله به افغانستان و عراق و سپس ایران را فراهم کند.
هرچند با هزینه کردن هفت تریلیون دلار موفق شد به افغانستان و عراق حمله کند اما پس از موضعگیری قاطع رهبر معظم انقلاب، بعداز آنکه بوش کشورهای جهان را به جنگ صلیبی تهدید و ادعا کرد «هرکه با ما نباشد، با تروریستهاست»، نه توانست به اهداف خود در افغانستان و عراق برسد، و نه توانست زمینه حمله به ایران را فراهم کند و با سخنان مقتدرانه رهبری جَوی که آمریکا علیه مقاومت ایجاد کرده بود، شکست و سایه جنگ از سر ملت ایران دور شد. رهبر معظم انقلاب در آن سخنرانی نیز رفتار و اظهارات رئیسجمهور و مسئولان آمریکایی را بسیار متکبّرانه و مغرورانه و برخاسته از روح استکباری آمریکا که با هیچ منطقی سازگار نیست، توصیف و تاکید کردند«این حرفها که هر کسی با ما نباشد، با تروریستهاست! این حرفِ بسیار غلطی است؛ نهخیر، اینطور نیست.
خیلیها مثل دولت اسرائیل در کنار آمریکا هستند، اما از همه تروریستهای عالم خطرناکترند. در آسمان خلیج فارس، هواپیمای ایران را با صدها نفر مسافر، بدون هیچ دلیل و بهانهای منفجر میکنند؛ افراد را در دریا تکّهپاره و غرق میکنند؛ بعد به فرمانده آن ناو جایزه میدهند! نقطه مقابل نیز همینطور است؛ نهخیر، ما با شما نیستیم، با تروریستها هم نیستیم. ما دولت آمریکا را در مبارزه با تروریسم صادق و برای هدایتِ حرکتِ جهانی علیه تروریسم، صالح نمیدانیم. مگر خون کسانی که در ساختمان تجارت جهانی در نیویورک کشته شدند، رنگینتر از خون مردم افغانستان است!؟ همه بدانند ایران اسلامی در هیچ حرکتی به رهبری آمریکا شرکت نخواهد کرد. البته مبارزه با تروریسم یک مبارزه واجب و یک جهاد است».
رهبر معظم انقلاب در خطبههای جمعه انقلابی این هفته نیز با رفع فضای ابهامآلودی که توسط آمریکاییها ایجاد شده بود، و با همان صلابت آرامبخش تاکید کردند «سیلی ملت ایران دست قدرت خدا بود و کسانی که نمیتوانند دست قدرت الهی را ببینند عقب میمانند. این حوادث نشان میدهد خدا با ماست. تا حال نتوانستند و از حالا به بعد هم نمیتوانند هیچ غلطی بکنند». حضرت آقا همچنین با تذکر به سه کشور خبیث اروپایی که «آمریکا ارباب شما قادر نبود و نیست ملت ایران را به زانو درآورد، شما که کوچکتر از آن هستید»، بار دیگر به مسئولان کشور یادآور شدند«وقتی آمریکا از برجام خارج شد گفتم به آنها اعتماد ندارم، اینها مذاکره هم که میکنند آمیخته به فریبکاری است.
به اینها باید به این چشم نگاه کرد». لذا ملت ایران نه تنها اجازه نخواهند داد کوچکترین خدشهای به مولفههای قدرت کشور وارد شود، بلکه به تبعیت از رهبر و مولای خود همت خواهد کرد خود را قویتر کند و دیگر اسیر فضاسازیها و دوقطبیسازی کاذب «یا جنگ یا مذاکره» نخواهد شد. چرا که بعد از شهادت سردار سرافراز اسلام بیش از پیش و بهخوبی دریافتند «جنتلمنهای اطو کشیده پشت میز مذاکره، همان تروریستهای فرودگاه بغداد هستند».
جمعه انقلابی و تاریخی این هفته یکبار دیگر نعمت داشتن یک رهبر الهی بصیر و مقتدر را بیش از پیش به جهان نشان داد که چگونه با یک سخنرانی تمام توطئهها و فتنههای دشمنان را خنثی و یک ملت و بلکه ملتهای منطقه را از فضای ابهام و تردیدآمیز ساختهشده توسط دشمنان میرهاند تا در مسیر عزت و مقاومت و پیشرفت به حرکت خود ادامه دهند و «شاکر و صبار باشند».
اما در پایان به سیاسیون و رسانههای حقیر داخلی که به فرمایش رهبری «عدهای هم جوان نیستند و سخن دشمن از زبان اینها صادر میشود و هیچ علاقهای به منافع و مصالح کشور ندارند»، هم باید از زبان قرآن در سوره توبه گفت«لَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ وَ هُمْ بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّهًْ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَالله أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ - چرا با گروهی که سوگندهای خود را شکستند و نخست جنگ را با شما آغاز کردند، نمیجنگید؟ آیا از آنان میترسید؟، در حالی که اگر مؤمنید خدا سزاوارتر است که از او بترسید»، هرچند مثل اربابان خود نمیدانند که
«َمَکَروا وَمَکَرَالله، وَالله خَیرُ الماکِرینَ».
حدس زدن اینکه برای انتخابات پیش روی مجلس، مشارکت بالای عمومی فارغ از نتیجه نهایی بهعنوان یک هدف «ملی» مطرح است، کار چندان دشواری نیست. کما اینکه بر شمردن ضرورتهایی که لزوم دستیابی به این هدف را ایجاب میکنند نیز بهدلیل روشنی و وضوح آنها چندان مورد نیاز نیست. مسأله اما میتواند این باشد که این هدف مانند هر هدف عمومی دیگری چگونه و از چه طریقی محقق میشود؟ درک پاسخ منطقی همین سؤال است که میتواند طی مدت زمان اندک پیش رو تعیین کند که سطح جلب مشارکت عمومی برای انتخابات اسفندماه چقدر خواهد بود. شاید در چارچوب سیاستورزی پیشامدرن امکان تحقق برخی از اهداف عمومی با توسل به فرامین بالادستی وجود داشته اما با ورود دنیای سیاست به چارچوب روابط و مناسبات مدرن و جلو رفتن آن در این مسیر، بیشتر و بیشتر این امکان محدود شده است. این در حالی است که در همان دوران پیشا مدرن نیز به گواه تاریخ هر هدفی از طریق فرمان و دستور امکان تحقق نداشته. امروز اما در دنیای متحول شده بواسطه انقلاب ارتباطی میتوان گفت که فرمانپذیری عمومی جوامع، با آن شکل سنتی که از آن میشناسیم در حال ناپدید شدن است. به همین اعتبار باید تأکید کرد که تحقق اهداف عمومی در چنین فضایی نیازمند بستر و زمینه اجتماعی است تا صدور دستورات بالا دستی.
در چارچوب مسائل و فعالیتهای اقتصادی این مهم به شکل روشنتری نمود پیدا میکند. به طور مثال نمیتوان در این حوزه به اقتصاد یک جامعه دستور و فرمان رشد داد بیآنکه نظامات زیرساختی آن از جمله نظامات بانکی متناسب، سرمایهگذاری لازم، تکنولوژی مورد نیاز و امنیت ناظر به سرمایهگذاری فراهم نباشد. در واقع برای یک رشد و توسعه اقتصادی به جای دادن دستور باید این زمینهها را فراهم کرد که با مهیا شدن آنها به شکل اتوماتیک و خودکار رشد اقتصادی نیز اتفاق خواهد افتاد. همین مسائل در خصوص هدف مهم مشارکت بالا در انتخابات نیز صدق میکند. هدفی که تحقق آن بیش از آنکه در گرو درخواست و توصیه باشد نیازمند فراهم کردن شرایط و زیرساختهای مشخصی است. زیرساختهایی که البته شناسایی آنها با توجه به تجربه دموکراتیک جوامع مختلف کار چندان پیچیده و سختی نیست. برگزاری یک انتخابات با مشارکت بالا در واقع محصول و نتیجه طبیعی همین فرآیندهاست.
به عبارت دقیقتر اگر بخشهای مختلف جامعه ببینند که نمایندگان آنها در میان گزینههای قابل انتخاب وجود دارند و البته در صورت انتخاب شدن این گزینهها، امکان تأثیرگذاری آنها در سطوح حاکمیتی که قرار میگیرند نیز فراهم است به طور خودکار و طبیعی برای حضور در انتخابات انگیزه پیدا میکنند. بهعبارت دقیقتر مشارکت بالا در انتخابات فقط میتواند نتیجه تعمیق این تصور در افکار عمومی باشد که نهاد انتخابات دارای کارکردهای مشخصی باشد. اصلیترین این کارکردها آن است که جامعه احساس کند که امکان اعطای نمایندگی واقعی و مؤثر خود در سطح سیاست را از طریق نهاد انتخابات دارد. در شرایط پیش رو چیزی که برای افزایش سطح مشارکت عمومی در انتخابات دارای اهمیت اصلی است بازگرداندن همین تصور از نهاد و فرآیند انتخابات به سطح عمومی جامعه است. این کار به روشنی با درخواست و دستور امکانپذیر نیست و تنها راه ممکن آن اغنای محتوای انتخابات از طریق افزایش امکان مشارکت گرایشهای مختلف در مقام رأیگیرنده و نامزد است. بهصورتی که اکثریت بخشهای مختلف جامعه بتوانند احساس کنند که امکان پیدا کردن نمایندگان فکری و سیاسی خود در میان گزینههای رقابت را دارند. اگر این دغدغه مهم است باید از فرصت اندک باقی مانده استفاده کرد.
پس از برگشتن ورق میدان جنگی به نفع محور مقاومت و ایجاد یکدستی در ساختار نظامی و امنیتی منطقه تا حدودی، کفه ترازوی جریانهای مخالف آمریکا سنگین شد. سوریه از دولت در معرض سقوط عبور کرد و عراق شاهد تحولات جدی پیروزی مقاومت در انتخابات بود. لبنان با پیروزی ۸ مارس عملا این کفه را سنگین تر کرد تا مقاومت در سه جبهه مهم سیاسی، امنیتی و دفاعی حاضر باشد. البته مقاومت بی مثال انصارا... در یمن و شکست حزب طرفدار عربستان در پاکستان و مالزی تا حدودی کاخ سفید را راجع به گسترش محدوده جغرافیای مقاومت نگران کرد. ترامپ از داخل تحت فشار ماجرای اوکراین گیت بود و دموکرات ها با طرح استیضاح او رسما بازی جدیدی در واشنگتن شروع کردند. با این حال طرح «صلح خاورمیانه یا معامله قرن» به طور جدی توسط کشنر دنبال میشد ولی شرایط منطقه به مطلوبیت اعلام آن حرکت نکرد. تحلیلها نشان می داد منطقه شاهد یک زایش امنیتی و سیاسی جدیدی است که به طور حتم منافع آمریکا را در خطر خواهد انداخت. در چنین شرایطی آمریکا چند تصمیم مهم گرفت.
1) عراق صحنه بازیگری سیاسی شد. بازیگرانی که پیشتر در میدان نبرد پیروزی را مقابل داعش به دست آوردند توانستند اعتماد عمومی را در صحنه سیاسی از مردم کسب کنند و به مجلس راه یابند. رای بالای مردم به گروههای مقاومت بسیاری از بازیگران داخلی عراق را متعجب ساخت. با این حال ساعتی از نتایج پارلمان عراق نگذشته بود که آمریکا «تقلب» و«مخدوش»بودن نتایج را طرح کرد. در نهایت ظرف چند روز مرکز نگهداری آرای انتخابات در یک خرابکاری سوخت و دو طرف بر سر نتایج توافق کردند. با این حال عراق توانست دوران گذر از دولت قبلی به دولت جدید را طی کند. نخست وزیر عراق چند توافق مهم را امضا کرد که منافع آمریکا را دچار چالش ساخت. مهم ترین قرار داد امضا شده با دولت چین است که عصبانیت ترامپ را به دنبال داشت. از سوی دیگر کاخ سفید طرح فشار به مرجعیت را کلید زد که در آن حذف حشدالشعبی و عقب نشینی آیت ا... سیستانی از فتوای جهاد طرح شده بود. استقامت مرجعیت عراق موجب شد تا این طرح نیز با شکست مواجه شود.
2) در یمن اوضاع متفاوت شد. بر خلاف تصمیم کنگره آمریکا فروش سلاح و حتی همکاری در جنگ یمن را متوقف نساخت. از سوی دیگر حمله به آرامکو، توقیف دو کشتی جنگی عربستانی و حمله به فرودگاه ابوظبی ناکارآمدی سامانههای پدافندی آمریکایی را بیشتر نشان داد و رسما پنتاگون متهم شد که در ماموریت عربستان کارآمدی چندانی ندارد. چندی پیش خبر دریافت ۵۰۰ میلیون دلاری آمریکا از عربستان به خاطر حضور در این کشور منتشر شد که جنجال فراوانی به دنبال داشت.
3) در سوریه با افزایش بازیگری ایران و روسیه اوضاع به هیچ عنوان به نفع آمریکا نیست. تصمیم دولت برای عملیات در شرق و پاک سازی کامل و نیز عملیات ادلب و در نهایت حمله ترکیه به کردها و چرخش موقت کردها به سمت دمشق بازی را به نفع دولت اسد تغییر داد. اینجا نیز آمریکا چارهای نداشت و مجبور شد به سبب نزدیکی انتخابات ۲۰۲۰ بخشی از نیروهای خود را از سوریه خارج کند.
در چنین شرایطی تصمیم آمریکا از حالت تدافعی و آسیب پذیری به سمت تهاجم و مشت آهنین تغییر کرد. با این تفاوت که آمریکا تصور می کرد این ضربه مقاومت را مدهوش می کند و چارهای به جز توافق سیاسی پیش پای مقاومت قرار نخواهد داشت. ترور سردار شهید سلیمانی و سردار شهید ابو مهدی المهندس بخشی از این سناریو بود. کاخ سفید به این جمع بندی رسید که با ترور این دو فرمانده ارشد، مقاومت دچار خلأ فرماندهی و رهبری می شود و از خلأ موجود می توان برای ماموریت های منطقه ای استفاده کرد. بلافاصله پس از این ترور، عربستان یکی از عملیات های بزرگ زمینی علیه صنعا را آغاز کرد. در این عملیات که در شرق و شمال شرق صنعا انجام شد عربستان تلاش بسیار زیادی کرد خود را به نزدیکی پایتخت یمن برساند و ماجرای جنگ را پایان دهد.
با این حال ساختار مستقل و دقیق مقاومت در یمن، عملیات پدافندی خود را آغاز کرد و مانع از پیشروی ارتش عربستان و متحدانش شد. از سوی دیگر وزارت دفاع یمن اعلام کرد طرح جدیدی برای مراقبت از کمربند پایتخت دارد که در چند روز آینده اجرایی می کند. در کنار این موضوع لندن سعی کرد با اعلام خبر تروریستی دانستن ساختار سیاسی حزب ا... به کمک واشنگتن بشتابد. اوضاع منطقه نشان میدهد آمریکا به دنبال پیاده سازی سیاست مشت آهنین زیر دستکش مخملی است. هدف آن هم آسیب رساندن به محور مقاومت و پای میز مذاکره کشاندن دولت های همسو با آن است، اما کاخ سفید متحمل 2 خطای راهبردی شد:
الف) عدم درک درست از ساختار و کارکردهای نهادها و نیروهای درگیر در مقاومت موجب شد تا با حذف و ترور شهیدان سلیمانی و المهندس، این سازمان به فعالیت خود ادامه دهد. خطای در تحلیل و نداشتن ادراک درست از ماهیت طرف مقابل این اشتباه را به دستگاه محاسباتی- اطلاعاتی آمریکا داد که سیاست تهاجمی را در پیش گیرد.
ب) اشتباه دوم نشناختن محیط فرهنگی و بسترهای اجتماعی منطقه بود. تصور ترامپ از تشییع ۲۵ میلیونی سرداران شهید ایرانی و عراقی و پیوستگی ویژه این دو کشور و واکنش ایران به حادثه ترور در الاسد و در نهایت تصویب طرح اخراج آمریکایی ها از عراق اوضاع را به شدت به زیان کاخ سفید تمام کرده است.
با این حال می توان اذعان کرد طرح آمریکا هنوز فشار حداکثری برای توافق حداقلی است تا دست ترامپ را برای انتخابات ۲۰۲۰ باز کند. در چنین شرایطی باید منتظر تحولات جدید در منطقه بود.
مکانیسم ماشه بخشی از سازوکار حل اختلاف بین ایران و کشورهای 1+4 است. مطرح شدن این سازوکار نشان دهنده آن است که حل اختلاف میان ایران و سایر طرفهای برجام پس از خروج ایالات متحده آمریکا از این سازوکار بینالمللی و توافقی که میان ایران و 5 کشور جهان در اثر حل و فصل پرونده هستهای انجام داده است به هر دلیلی اکنون با موانع جدی روبهرو شده و چالشهای موجود نتوانسته در نشستهای گذشته زمینههای ایجاد یک فضای مناسب برای ادامه حیات برجام را فراهم کند.
در وضعیت کنونی آنچه دیده میشود آن است که فعال شدن مکانیسم ماشه جریانی بسیار هدفمند در جهت ایجاد فضای بازگشت ایران به وضعیت ماقبل گذار از 5 دوره پلکانی کاهش تعهدات برجامی و بهتبع آن شکست ایران در ارتباط با استفاده از برجام به عنوان ابزار فشار بر اروپا و از یک سو نزدیک شدن اروپاییها به آمریکا در فشار آوردن به ایران است. مکانیسم ماشه 3 مرحله اساسی دارد؛ مرحله نخست مرحله کارشناسی است که 2 هفته فرصت برای کارشناسی وجود دارد که قابل تمدید است. سپس ارجاع آن به شورای وزیران 1+ 4 صورت میپذیرد و سپس اگر اختلافات موجود حل نشد پرونده مجددا به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارسال و در آنجا رایگیری صورت میپذیرد. در صورت رای مثبت در شورای امنیت بار دیگر شاهد بازگشت تحریمهای سازمان ملل متحد و تحریمهای کشورهای اروپایی بر علیه ایران خواهیم بود. بنابراین پروسه تقریبا طولانی در جهت تصویب مکانیسم ماشه نیز در اینجا وجود دارد که باید از این زاویه نیز بدان نگریست.
از طرف دیگر ایران در پروسه اولتیماتوم 60 روزه خود 5 گام را برداشته و اکنون باید گام ششم را بردارد که با برداشتن این گام با توجه به آنچه در گام پنجم به انجام رسیده است، خروج ایران از برجام اعمال میشود. لذا خروج ایران از برجام میتواند زمینههای فشار بیشتر بر ایران را فراهم سازد. اگر چه هماکنون نیز میتوان گفت که ایران عملا برجام را نادیده انگاشته و از دیدگاه اروپاییها با برداشتن گام پنجم کاهش تعهدات، ایران به تعهدات برجامی خود کاملا پشت کرده و از آن روی گردانده است.
از این رو باید بگوییم که با توجه به این معانی اروپاییها سعی کردهاند با فعال کردن مکانیسم ماشه اعتبار ایران در جهت خروج از برجام را پیش از اقدام، از تهران سلب کنند. چرا که به هر تقدیر با فعال شدن مکانیسم ماشه و اعلام فعال کردن آن اروپاییها به گونهای تمایل خود به خروج از برجام را بر مبنای اتهام وارد کردن بر ایران مبنی بر اینکه به تعهدات برجامی خود عمل نکرده به نمایش میگذارند. فلذا اگر این فشار موجب شود که ایران گام ششم یا به عبارتی خروج از برجام را اعلام کند آن وقت است که اعتبار خروج از برجام به عنوان یک حرکت تبلیغاتی و برخورد سیاسی را از ایران پیشاپیش سلب نمودند.
بهنظر میرسد یکی از اهداف اعلام فعال کردن مکانیسم ماشه توسط اروپاییها پیشبینی این نکته است که با توجه به فشارهای آمریکا و عدم همکاری اروپا با ایران در چارچوب درخواستها، ایران از برجام خارج خواهد شد. فلذا بهتر آن است که اروپاییها قبل از خروج ایران و اقدامات بعدی، مکانیسم ماشه را فعال و بدین ترتیب خروج از برجام را با توجه به فعال کردن مکانیسم ماشه و وارد کردن انگشت اتهام بر تهران عملیاتی کرده و این مسیر را بدینگونه مدیریت و هدایت نمایند.
بازکردن دریچهای نو از سوی مقام معظم رهبری برای توصیف حال ملت ایران آن هم با مبانی و ادبیات درون دینی، رهاورد جدیدی در تکمیل منظومه شناختی ملت مسلمان ایران است؛ شناختی که آبشخور آن مستقل از مفاهیم عرفی و استانداردهای تحمیلی غرب برجهان است. شاخص اصلی و میدانی برای درک این مهم، استقامت ملت ایران در زیر فشارهای ۴۰ ساله و مأیوس کردن همه دشمنان است. صبوری در مشکلات در عین ناکام گذاشتن دشمن، مدخل عینیت یافتن تحلیل مقام معظم رهبری است. تاکنون اکثریت ملت چنین بودهاند و پیشکسوتان جهاد و شهادت و خانواده آنان به علاوه خانواده معظم شهدا پرچمدار این دو خصلتند. آنان هستند که در فقدان فرزندان و پدران خود، خدا را شاکر بودند و هیچ موهبت دنیوی راضیشان نمیکرد و نمیکند. شاکرین کسانی هستند که مانند امام و رهبر و امثال سردار شهید سلیمانی و هزاران نفر دیگر زندگی را بر خود حرام کردند. ماهها و هفتهها فرزندان خردسال خود را در بیداری نمیدیدند تا بتوانند سپر حوادث کشور و پرچمداران عزت مسلمین شوند. مشکلات را با شکرگزاری رسوا میکردند و شکر و گمنامی و صبوری از آنان الگوهای مثالزدنی ساخت که تا قرنها مانند ذخیرهای پایانناپذیر مورد توجه جوانان خواهند بود، اما در این ۴۰ سال کسانی بوده و هستند که به قول امام هیچ هنری جز حرف و ادعا نداشتند و در مشکلات کاسههای صبر و مقاومت را یکباره میشکستند و به جای اینکه بگویند ما کجا هستیم، مرتب کجا ایستادن دیگران را به رخ میکشیدند. این جماعت دارای خصلتهای متعددی بوده و هستند، اما مهمترین شاخص درک و قضاوت نسبت به آنان، از بین رفتن عزت الهیشان است.
اولین دستهای که مقابل صبارین و شاکرین هویدا شدند، ایستادگان مقابل امام بودند. این جماعت ۴۰ سال است جمهوری اسلامی را تمام شده میدانند و ملت را یکپارچه مخالف نظام و عمر جمهوری اسلامی را سه ماه و شش ماه تمدید میکنند. اساس قضاوت و تحلیلشان دشمنی است، نه مطالعه پدیدهها و اتفاقات. دسته دوم کسانی بودند که برای ثروتمند شدن عجله داشتند مسئولیت را به مثابه طعمه یافتند و ماحصل عمل آنان افول عزت خویش و ارائه تصویری ناهمتراز و مشوش و متضاد از نظام اسلامی بود. البته دشمنی که در این تصویر با ضریب هزاران برابری میدمد، باعث نشد که صبارین و شاکرین از میدان حمایت و فداکاری برای ملت و نظام به در روند.
دسته سوم کسانی بودند که باور اعتقادی به پدیداری به نام امام خمینی نداشتند، گوششان از عدم کارآمدی دین در عرصه سیاسی و اجتماعی پر بود و تلاش کردند امام و اهداف و اندیشه ایشان را به سطح عرفیگرایی تقلیل دهند. به اشخاصی عیبجو یا طعنهزننده نسبت به مشروعیت نظام تبدیل شدند یا جلای وطن کردند یا در نقطه مقابل معرکه گرفتند و اکنون نیز دلخوش به چند صد نفر فالوور یا لایککنندهاند.
دسته چهارم کسانی بودند که با از دست دادن جایگاه – حتی به روش مردمسالاری – بیتاب شدند و مصداق دیگی که برای من نمیجوشد، گشتند. فتنهها به پا کردند، اتهامات باورنکردنی به نظام زدند و خود نیز در حیران بین خسر الدنیا و الآخره قرار گرفتند. قیصریه را به آتش کشیدند و سوژههای ناب برای دشمنان قسم خورده تولید کردند.
دسته پنجم کسانی بودند که آدمهای بدی نبودند، اما شرایط و خصایص مدیریتی در نظام و حکومت را نداشتند.
پیامبر نیز از این افراد مانند ابوذر داشت، اما ابوذر مردود نشد، پیامبر به او میگفت صلاح نیست شما مسئولیت داشته باشید، اما او مانند برخی همراهان امام ما راه را گم نکرد. در انقلاب اسلامی بودند کسانی که به خاطر نداشتن مسئولیت یا رد صلاحیت با صراحت گفتند «آقای خامنهای! هر آنچه تو خواندهای من هم خواندهام، چرا باید من از شما اطاعت کنم؟»
دسته ششم کسانی بودند که آدرس را اشتباه آمده بودند؛ شاخص ارزشگذاریشان بر نظام جمهوری اسلامی همان توسعه اروپامحوری بود که باید به شکم و پیرامون آن ختم میشد، بنابراین پشت معیشت مردم مخفی شدند تا بتوانند نقزنی خود را موجه کنند. این جماعت هیچ آورده مثبتی در این کشور نمیبینند و حاضرند برای رفاه ظاهری هم که شدهاست، هر ذلتی را بپذیرند و همه شاخصهای عزتآفرین ملی و دینی را چوب حراج بزنند و بعضاً حدیث و آیه هم تحویل میدهند که باید سیادت دشمن را پذیرفت، چون ایمان بدون معیشت نمیشود.
نگاه عرفی به قدرت، اساس همه مشکلات است که اگر غیر از این بود، فردی که رد صلاحیت میشد، سجده شکر به جای میآورد که مسئولیت را از دوش وی برداشتند و ابوذر اینگونه بود. حال آنکه بعضاً برای اتصال به قدرت و مواهب، آنان حاضرند چهره نظام و اصل آن را نابود سازند. اگر شاخص این بود که عزت بعد از خدا و رسولش انحصاراً در حیطه مؤمنین است الگوی امام الگوی همگان میشد و بسیاری از مشکلات حل میشد. فهم التقاطی و دوری از اسلام ناب نیز ویژه ناشکیبایان و ناشکران است که در این ۴۰ سال مردود شدند.
صبوری و شکوری جزو جوهره اعتقادی مؤمنین است که در فهم درون دینی به آن آزمایش الهی میگویند. این جماعت پس از آزمایشهای فراوان در صورت قبولی در آزمون صبر و شکر، وارثان زمین میشوند و این سنت حتمی خداوند است.
طی دو روز گذشته رئیسجمهوری در مجمع سالیانه بانک مرکزی گفته بود: « من بلد نیستم کاری به دنیا نداشته باشم و برای حل مشکلات فقط به داخل نگاه کنم. اگر اقتصاددانی بلد است که تمام روابط خارجی خراب باشد اما اقتصاد مملکت هیچ دست نخورد به ما هم بگوید.» هر چند این صحبتها از بار مسئولیت دولت در برابر اصلاح اقتصاد کم نمیکند، با این حال باید پذیرفت که حتی اگر نهتنها دولت که مجموعه حاکمیت، تصمیم به اصلاح در ساختارهای اقتصادی بگیرد باز هم نمیتوان اقتصادی را در دنیا مثال زد که بدون ارتباط با دنیای بیرون توانسته باشد به رشد اقتصادی برسد.
از طرفی لازم است در نظر داشت که بخشی از اصلاح اقتصادی بیتردید وابسته به ارتباطات خوب بینالمللی است و این بر هیچ صاحبنظری پوشیده نیست که اقتصاد را اساساً را نمیتوان در یک فضای تکساحتی دید؛ بلکه متغیرهای دیگری چون سیاست داخلی و خارجی و حتی بافت اجتماعی بر آن تاثیر دارد.
در این بین اما 24 اقتصاددان در پاسخ به اظهارات حسن روحانی 10 راهکار ارائه کردند که بدون کمک خارجی بتوان اقتصاد ایران را نجات داد! نکته قابل توجه در این این دهبند تناقض متن با موضوع است. آنجا که گفته شده «همه سفارتخانههای ایران را مامور کنید با تمام توان به کمک صادرکنندگان کالاها و خدمات ایرانی بشتابند.» گو اینکه اساتید دانشگاه مسئله صادرات را فارغ از موضوع متن نامه که بدون کمک خارجی است؛ در نظر گرفتهاند. چنانکه بدیهی است هیچ مبادلهای بدون مجرای بانکی در سطح بینالملل، آن هم بدون مانع امکانپذیر نیست.
یا در بند دیگر نامه آمده است: «بازار سرمایه را مامور کنید با استفاده از ابزارهای جدید مالی و تسهیل انتشار اوراق، نقدینگی موجود را به سوی تولید هدایت کند.» این راهکار هم البته به خودی خود درست است، اما در شرایطی که تولید بر مدار صادرات قرار نگیرد سقف بازدهی آن کوتاه خواهد بود که در آن صورت نیز نمیتوان بدون اتکا به ارتباطات بینالمللی به این مهم دست یافت. از سوی دیگر، فرآیند تولید در اکثر کشورهای توسعهیافته صرفاً با تکنولوژی بومی شکل نمیگیرد، چه برسد به کشور ما که عموماً تولیداتش در بخش تامین مواد اولیه وابسته به واردات است و یا برای تولید سودآور ناگزیر به ورود تکنولوژی جدید خواهد بود. بنابراین تقلیل مشکل تولید به تامین نقدینگی از سوی کارشناسان اقتصادی کمی عجیب به نظر میرسد.
از منظر دیگر باید گفت که صراحتاً هیچ کشور توسعهیافتهای در دنیا بدون نگاه به خارج نتوانسته است به رشد و توسعه اقتصادی دست پیدا کند و از این رهگذر هرچند بار مسئولیت دولت در اصلاح نابسامانیهای اقتصادی کم نمیشود، اما گزاره مطرحشده توسط رئیسجمهوری به هیچ عنوان غلط نیست.
درنهایت میتوان گفت که توسعه اقتصادی یک فرآیند زمانمند است که نهتنها دولت که باید تمامی عناصر تصمیمساز در نظام سیاسی و اتفاقا با اصلاح در رویکردهای سیاسی به رشد آن کمک کنند. به نظر میرسد در شرایط فعلی بهتر است صراحتاً با مردم سخن بگوییم که راه توسعه اقتصادی در هیچ مبانی علمی از حصار کشیدن به دور کشور عبور نمیکند و نمیتوان با کلیگویی یا ارائه راهکارهایی که در تئوری جذاب هستند به اقتصاد کشور کمک کرد. ما برای سامان اقتصاد راهی جز اصلاح در سیاستهای بستهنگر در کشور نداریم، مگر آنکه بخواهیم به کلی قید اقتصاد را در کشور بزنیم.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبههای نورانی خود از شهادت حاجقاسم سلیمانی و ضربه مقتدرانه سپاه به پایگاه آمریکایی «عینالاسد» به عنوان دو یومالله عظیم در تاریخ ایران یاد کردند.
به نظر میرسد قرائت خطبههای دشمنشکن ایشان در سالروز حکم امام(ره) به عنوان امام جمعه تهران نیز خود یک «یومالله» است.
پس از شهادت شهید سلیمانی که جهان با شگفتی شاهد تشییع عظیم میلیونی مردم ایران و عراق و تکریم و تعظیم ملتها از این سردار شجاع و مکتبی بود و نیز پس از ضربه جانکاه به آمریکاییها در پایگاه «عینالاسد» جهان منتظر این بود که روایت رهبری از این دو رخداد عظیم را بشنود. به همین دلیل اکثر رسانههای جهان در «لحظه» سخنان رهبری را واتاب دادند تا به این تشنگی، پاسخ بدهند.
رسانههای دوست و دشمن چشم و گوش خود را به رسانه نماز جمعه تهران دوختند تا از یک روز تاریخی که نقطه عطف شاید در سرنوشت بشر داشته باشد، پردهبرداری کنند.
دقیقا ۴۰ سال پیش در همین روز رهبر معظم انقلاب اولین خطبه نماز جمعه را ایراد فرمودند. ملت ایران و ملتهای جهان ۴۰ سال است با آوای نورانی ایشان در هدایت امت اسلامی آشنا شدند.
40 سال است این آوا در گوش مؤمنان جهان آشناست. ایشان امت اسلام را به سمتی هدایت میکنند که امام خمینی(ره) هدایت میفرمود.
رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعه از کار عظیم شهید سلیمانی و نقش او در تاریخ ایران به عنوان یک «مکتب» و از سپاه قدس به عنوان یک «نهاد انسانی» دارای انگیزههای بزرگ و نجاتبخش یاد فرمودند وسرّ عظیم تعظیم و تکریم مردم در تشییع باشکوه فرمانده سپاه قدس و باطن زیباشناسی این پدیده نادر در تاریخ ایران را به وضوح تشریح کردند.
چهره شهید سلیمانی را بارها سیمای جمهوری اسلامی با لباس معمولی بدون به دست گرفتن حتی یک سلاح در وسط معرکهای از جنگ نشان میدهد که کسی باور نمیکند او در قامت فرماندهی یک نبرد جدی از سواحل مدیترانه تا کشمیر تا صحراهای یمن رودرروی دشمن، قهرمانانه ایستاده است و هر لحظه ممکن است جان خود را فدا کند.
او پس از دفاع مقدس و پذیرش قطعنامه، برای صلح و رفاه مردم ما میجنگید و به همین خاطر، دشمن را فراتر از مرزها تعقیب میکرد. اینکه رهبری معظم در همین خطبهها انگشت روی یکی از خدمات بزرگ شهید سلیمانی گذاشت و فرمود: «سایه جنگ را سپاه قدس و جوانان مؤمن تحت فرماندهی حاجقاسم از ایران دور کرد»، یک حقیقت فراموشناشدنی و انکارناپذیر است. اینکه ملت ایران شانه خود را مردانه زیر تابوت جنازهای داد که سر جدا، تن جدا، دو دست و دو پا جدا در آن، درک همین حقیقتی بود که رهبری آن را در خطبههای جمعه فاش ساخت.
مردم ایران و جهان شکست مکتب تروریسم و شکست تروریستها در منطقه و جهان را مدیون او هستند. پس از فروپاشی شوروی و به تبع آن فروپاشی «پیمان ورشو» جهان یکسویه عرصه تاخت و تاز «پیمان ناتو» شد. امپریالیسم آمریکا و همپیمانان آنها حریفی در جهان نداشتند. امروز جهان شاهد شکلگیری ارتشی است که سرتاسر خط تماس با صهیونیسم و امپریالیسم در منطقه و جهان متکی به جوانان سلحشور دنیای اسلام و اراده پولادین آنها برای مبارزه مستمر با ظلم و ستم و استبداد جهانی پدید آمدهاند و این پدیده سرنوشت جهان را در آینده رقم میزند.
ارتش مقاومت اسلامی یک تئوریسین و یک استراتژیست داشت و آن سردار قاسم سلیمانی است. او چراغخاموش پس از پایان جنگ با الهام از بیانیه امام(ره) با هدایتهای رهبری پرچم مبارزه را زمین نگذاشت و به قول امام(ره) مؤمن بود که فرمود؛ «مبارزه ما با آمریکا تازه آغاز شده بود».
امروز در جهان اسلام از قاسم سلیمانی به روایت رهبری از ظهور یک مکتب یاد میشود، مکتبی که بارزترین مشخصه و مؤلفه آن «انقلابیگری» و «مقاومت» است. ملت ایران در دو رفراندومی که در کمتر از ۱۰ روز برگزار شد، با حضوری بینظیر و مثالزدنی به خیابانها آمدند و به مقاومت و تداوم انقلاب رأی دادند.
اینکه رهبری فرمودند؛ «فریاد انتقام مردم، سوخت موشکهای شلیکشده سپاه به «عینالاسد» بود» یک واقعیت است.
غرب الان سخن از مکانیزم ماشه به میان آورده است. آنها اینک میدانند ماشه در ایران چیست، مکانیزم آن کدام است و کی شلیک میشود و با اجازه چه کسی شلیک میشود. یک ملت ماشه شلیک موشک به سوی سربازان متجاوز و تروریست آمریکا در عراق را کشید. در ایران هیچ چیز جز با حکم مردم اجراشدنی نیست.
امروز فرماندهان پنتاگون در نقشههای شوم خود علیه ملت ایران، هر فرد ایرانی را یک هدف میدانند و چون به تعداد ملت سلاح ندارند، نمیتوانند ماشهای را بچکانند. این تازه یک طرف معادله جنگ است. طرف دیگر انبوه موشکهایی است که به اذن ملت در صورت جنگ، نقطه به نقطه حضور بیگانگان را نشانه گرفته است که در همان دقایق اولیه حمله تروریستهای آمریکایی باید فاتحه خود را بخوانند و به سرعت به سمت قبرهای آماده بروند.
سرّ کار مکتب سلیمانی و مصون کردن ملت ایران و تضمین صلح و آرامش در ایران همین دو معادله است که نمیگذارد جنگی صورت بگیرد. مکتب سلیمانی پیامآور صلح است. او و جوانان پاکباز این ملت شهید شدند تا چنین معادلهای از قدرت ملت شکل بگیرد. این مکتب به اذن الله ملت را متحد و یکپارچه زیر پرچم جمهوری اسلامی و زیر سقف انقلاب جمع کرده است.
دست هدایت الهی بالای سر ملت است که توانسته به این درجه از بصیرت برسد. صف اول جماعت نماز جمعه نشان میدهد شکافی بین نظام و ملت نیست. دولت و ملت یک صدا علیه مظالم آمریکا پشت سر رهبری است. ملت نه بر طبل جنگ میکوبد، نه بر طبل مذاکره، فقط صدای گامهای استوار مقاومت است که مبتنی بر «انقلابیگری»، به گوش میرسد.
فرمول مقاومت در «مکتب سلیمانی» تعریف شده است. ارتش مقاومت یک ارتش چندملیتی است که در مبارزه با تروریسم و دولت نامشروع داعش، کارآمدی و کاربلدی خود را نشان داد. شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس شهید بینالملل اسلام و شهید مقاومت اسلامی و سیدالشهدای ارتش جهانی سپاه قدس هستند. آنها هنوز هم فرماندهی عملیات عظیم اخراج تروریستهای آمریکایی و صهیونیستی را به عهده دارند. انتقام خون آنها جز با اخراج ارتش تروریستی آمریکا از منطقه تحقق نمییابد.
ارسال نظرات