روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
هر دولتی، طبیعتاً در چارچوب وعدهها و شعارها و رویکردی که مورد اقبال اکثریت جامعه قرار گرفته، سیاستها و برنامههایی را در دستور کار خود قرار میدهد. از ابتدای شروع دولت یازدهم، بنا به شرایط خاصی که حاکم بود، ارتقای سرمایه اجتماعی زنان و دختران و تغییر مسیر ریلی که تا آن روز برای بهبود وضعیت این گروه از جامعه در نظر گرفته شده بود و توجه به انتظارات بحق آنان، بهعنوان یکی از برنامههای جدی دولت در دستور کار قرار گرفت. همزمان، تدوین برنامه ششم توسعه فرصت مغتنمی را برای پاسخگویی مناسب به نیازها و انتظارات آحاد جامعه، بویژه زنان و دختران فراهم کرد. البته این امر منوط به شناسایی درست وضعیت، مسائل و مطالبات و همچنین بررسی دقیق عملکرد دولتهای گذشته بود.
پس از بررسیهای اولیه و آسیب شناسی لازم دولت به این نتیجه رسید که با جاریسازی رویکرد عدالت جنسیتی در ششمین برنامه توسعهای کشور که هدف آن تحقق تعادل و اعتدال در بسیاری از حوزهها، از جمله نقشهای خانوادگی و اجتماعی زنان و مردان، بین کار و زندگی، بازارکار و سیاست و... است به دور از کلی گویی و آرمانگرایی رایج، ناگزیر از اولویتبندی مسائل بوده تا با شاخصسازی و تعیین اهداف کمی در پایان برنامه محاسبه و اندازهگیری و سنجش میزان پیشرفت وضعیت مقدور شود و البته تصویب و ابلاغ آن شاخصها در زمان دولت دوازدهم
صورت گرفت. به موازات آن، راهبرد جریانسازی و حساسیت آفرینی نسبت به مسائل زنان و دختران جهت جلب توجه و مشارکت حداکثری و بهرهمندی از تمامی ظرفیتهای موجود همواره در کانون توجه بود. همکاری و مشارکت در برگزاری همایشها و نشستهای تخصصی متعدد توسط دانشگاهها، انجمنهای علمی، سمنها و نهادهای مدنی در این چارچوب قابل ارزیابی است.
همچنین رویکرد دیگری که وجود داشت این بود که مسائل زنان به گروه یا گروههای خاص تقلیل داده نشود و در برنامهریزیها دقت شود تا هیچ گروهی مورد غفلت واقع نشود، حتی اگر در طول این سالها گاهی بهدلیل زیاد بودن گروههایی که باید مسائلشان مورد توجه قرار میگرفت، برداشت میشد که از این شاخه به آن شاخه پریده ایم، ولی نگاه این بود که به هیچ گروهی احساس در حاشیه ماندن، جا افتادن و دیده نشدن دست ندهد.
بهنظر میآمد سیاست دولتهای قبل، بیشتر مسائل زنان خانه دار و زنان سرپرست خانوار را مدنظر قرار داده بود و سایر گروهها مانند دختران فارغالتحصیل، جوانان دختر، زنان دانشگاهی، زنان شاغل، زنان عشایر و روستایی یا بهعنوان مثال زنان در معرض آسیب و آسیب دیده و نمونههایی از این دست از قلم افتاده بودند. در عین حال به اهمیت و تأثیر توجه به مسائل و وضعیت آن دو گروه واقف بودیم و بهای لازم را به آن میدادیم.
از سوی دیگر در بحث آسیبهای اجتماعی که حوزه زنان و خانواده از آن متأثر است، تمام تلاش لازم به کار بسته شد تا با تحلیلی واقع بینانه سیاست انکار و سرپوش گذاشتن را کنار گذاشته و به مدیریت ظرفیتها مبادرت شود.
در نهایت با ریل گذاریهای انجام شده در موارد پیش گفته و نیز توسعه کمی و کیفی فعالیتهای انجمنی زنان و موفقیتی که در خصوص تغییر ادبیات حاکم بر این حوزه به وجود آمد، به پایان دولت یازدهم رسیده و خوشبختانه بسیاری از برنامهها در دولت دوازدهم هم ادامه پیدا کرد. ضمن آنکه این حق را هم باید داد که در بازههای زمانی مختلف در برنامهها تغییراتی ایجاد شود و سیاستها و راهبردها بهروزرسانی شوند.
با گذشت 10 روز از تصویب لایحه استیضاح دونالد ترامپ در مجلس نمایندگان ، هنوز تکلیف محاکمه رئیس جمهوری آمریکا در سنای این کشور مشخص نیست . بر اساس جدول زمانی تنظیم شده از سوی اکثریت جمهوری خواه سنا ، قرار بود جلسه محاکمه ترامپ به اتهام « سوء استفاده از قدرت « و « مانع تراشی بر سر وظایف کنگره « در اواسط ماه ژانویه 2020 برگزار شود اما به نظر میرسد دموکرات های مجلس نمایندگان با این توجیه که سناتورهای جمهوری خواه در جریان محاکمه ترامپ از بی طرفی خارج شده اند و جانب فرد متهم را گرفته اند قصد ندارند طی روزهای آینده پرونده استیضاح رئیس جمهوری آمریکا را برای محاکمه به سنا بفرستند.پیش از این تصور می شد استیضاح و محاکمه رئیس جمهوری آمریکا در زمان کوتاهی به نتیجه برسد ؛ آن گونه که برای آندرو جانسون در قرن نوزدهم و بیل کلینتون در قرن بیستم انجام شد.اما دموکرات ها اعلام کرده اند که روند عادلانه ای در سنا در خصوص اتهامات دونالد ترامپ، اتفاق نخواهد افتاد. به همین دلیل نانسی پلوسی رئیس دموکرات مجلس نمایندگان ایالات متحده اعلام کرده است ، تا زمانی که اطمینان نداشته باشد که عدالت در دادگاه ترامپ رعایت شود، پرونده را به مجلس سنا ارسال نخواهد کرد.
با این حال ، تعلل دموکرات ها برای خودداری از ارسال پرونده استیضاح ترامپ در زمان کوتاه ، دلایل دیگری نیز دارد . برای این که ترامپ در دادگاه سنا به دلیل ارتکاب اتهامات وارد در مجلس نمایندگان گناهکار شناخته شود به دو سوم آرای سناتورها یعنی 67 رای نیاز است . در حالی که دموکرات ها هم اکنون فقط 45 کرسی در سنا در اختیار دارند که با احتساب دو کرسی سناتورهای مستقل هم پیمان ، تعداد آنان به 46 رای محدود می شود . به عبارت دیگر ، دموکرات ها برای به زیر کشیدن ترامپ به حداقل 20 رای جمهوری خواهان نیاز دارند ؛ آن هم مشروط بر این که تمامی سناتورهای دموکرات و دو سناتور مستقل به برکناری رئیس جمهوری آمریکا رای دهند .
اگر پرونده استیضاح به سنا ارجاع داده شود و ترامپ با کمک اکثریت جمهوری خواهان به شدت متحد، از خطر برکناری رهایی یابد ؛ موضوعی که تحقق آن تقریبا قطعی خواهد بود ، رئیس جمهوری و حزب جمهوری خواه در سال برگزاری انتخابات عمومی به موفقیت بزرگی دست خواهد یافت . اما اگر این پرونده ادامه یابد و تکلیف آن تا پیش از برگزاری انتخابات در ماه نوامبر 2020 مشخص نشود، موفقیت از آن دموکرات ها خواهد بود .برای اولین بار در تاریخ نه چندان طولانی آمریکاست که یک رئیس جمهوری در دوره اول ریاست جمهوری خود با استیضاح مواجه می شود و نتایج آن بر ذهن رای دهندگان تاثیر گذار خواهد بود ؛ به ویژه آن که حمایت از استیضاح و برکناری ترامپ طی ماههای گذشته در میان بخشی از رای دهندگان مردد و مستقل رو به افزایش بوده است . این طیف از رای دهندگان که نه قرمز (جمهوری خواه ) و نه آبی ( دموکرات ) هستند ، خاکستری های سپهر سیاست آمریکا را تشکیل می دهند که اتفاقا ، اغلب جهت گیری کلان این گروه ، سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا را رقم می زند .اگر پرونده استیضاح ترامپ آن گونه که قرمزها مُصرهستند ، در زمان کوتاهی بسته شود ، موفقیت های اقتصادی و امنیتی دولت ترامپ نزد خاکستری ها بر رسوایی های سیاسی رئیس جمهوری غلبه خواهد کرد و کاخ سفید برای چهار سال دیگر در اختیار جمهوری خواهان قرار خواهد گرفت اما اگر با تلاش آبی ها ، رسوایی های سیاسی رئیس جمهوری تا زمان انتخابات یا حتی چند ماه مانده به زمان برگزاری انتخابات ادامه یابد ، چه بسا خاکستری ها ، موفقیت های اقتصادی و امنیتی دولت ترامپ را فراموش کنند و به گونه ای رای دهند که کاخ سفید بار دیگر در اختیار دموکرات ها قرار گیرد . اما این که در این بازی رنگ ها ، سرانجام چه رنگی برنده 2020 خواهد بود، هنوز مشخص نیست و به گذشت زمان نیاز است .
سخنگوی کمیسیون اصل90 مجلس از تک نرخی شدن قیمت بنزین و پیشنهاد بنزین 1500 تومانی در بودجه 99 سخن گفته که در عوض بستههای حمایتی تنها به دهکهای بسیار پایین تعلق بگیرد. در اینباره نخست باید بپذیریم که مجلس در عموم مسائل کشور میتواند قانونگذاری کند؛ از جمله در این بحث تکنرخی شدن بنزین. مضاف بر اینکه قبلا هم دو یا چند نرخ داشتیم و بعد تک نرخی شد پس اینگونه نیست که تا آخر، بحث دونرخی باقی خواهد ماند. بنابراین همچنان که سال 94 دونرخی، یک نرخی شد، احتمال اینکه امسال یا سال آینده هم تکنرخی بشود، دور از ذهن نیست و طبیعتا یک نرخی شدن از بوروکراسیهای اداری کم خواهد کرد. بوروکراسیهای اداری که منظور همین کارت سوخت یا برخی از تقسیم بندیها برای انواع ماشینهای مختلف است و طبیعتا ازعوارض این دونرخی شدن است. از همه اینها که بگذریم، اگر بنزین تک نرخی بشود به نحوی که قابل تحملتر باشد، شاید ضرورتی برای پرداخت این حجم یارانه هم وجود نداشته باشد. لذا در یک جمع بندی کلی طبیعتا مجلس میتواند همه ابعاد مالی، حقوقی و سیاسی موضوع را مورد ارزیابی قرار دهد. چون باید این واقعیت را بپذیریم که امروز موضوع بنزین قبل از اینکه یک موضوع اقتصادی باشد تبدیل به یک کالای سیاسی شده است. یعنی هیچ تصمیم گیری در خصوص بنزین بدون توجه به موضوعات سیاسی و جنبههای سیاسی آن امکان پذیر نیست و نخواهد بود. اینها مسائلی است که در مورد بنزین میتوان گفت. اما در کنار این موضوع طبیعتا هیچگونه درآمدی از این افزایش و کاهش قیمت، وارد خزانه دولت نخواهد شد همچنان که امروز دونرخی شدن هم منجر به افزایش یا کاهش درآمد دولت نشده است. یعنی معادل همان حدود 30 هزارمیلیارد تومانی که از محل افزایش قیمت بنزین بوده، بین مردم در حال توزیع شدن است. درحقیقت برعکس برخی از مواردی که گفته شد دولت از محل افزایش قیمت بنزین جبران کسری بودجه را خواهد کرد، چنین اتفاقی هم نیفتاده است. واقعیت مطلب این است که بالاخره بودجه پیشبینی یکساله یعنی اول فروردین تا اسفند است. هیچکس نمیتواند بگوید این شرایطی که اکنون در اقتصاد ایران حاکم است برای کل سال آینده هم چنین شرایطی حاکم است. این شرایط قابل تغییر است و حتما هم شرایط فعلی تغییر خواهد کرد و چون بودجه پیش بینی سند دخل و خرج آینده است، همچنان که نمیشود پیش بینی کرد ما مثل گذشته دو میلیون هفتصد یا هشتصدهزار بشکه نفت بفروشیم، همچنان هم نمیتوانیم بگوییم که صادرات نفت ایران هم صفر باشد. بالاخره چون بودجه سند پیشبینی است از این منظر نه تنها بحث امیدآفرینی بلکه بخشی از واقعیت اقتصاد هم همین است.
فتنه ۸۸ را میتوان از نقاط عطف تاریخ انقلاب اسلامی دانست که هرچند با وقایع تلخ و ناگواری همراه بود، اما تجربهای درسآموز و گرانسنگ را در اختیار ملت ایران نهاد. این پیچیدهترین و عمیقترین چالش انقلاب، سنگ محک و عیار مناسبی برای سنجش نخبگان و خواص ایران بود.
اکنونکه ۱۰ سال از وقوع فتنه میگذرد میتوان دورنمایی دقیقتر و بهدوراز احساس از این رویداد داشت. بااینحال برخی اصرار دارند که کموبیش این حادثه مهم و مقطع سرنوشتساز از عمر نظام اسلامی به فراموشی سپرده و کمتر درباره آن بحث شود. در خصوص چرایی اصرار اینان برای «منسی» شدن فتنه چند احتمال وجود دارد: نخست آنکه برخی از افراد، بهخصوص نخبگان سیاسی در این آزمون تاریخی، کارنامهای غیرقابلقبول و حتی مردود دارند و طرح مکرر این موضوع یادآور این لکه ننگ برای آنهاست. ثانیاً دشمنان و بدخواهان ملت ایران که سناریوی فتنه ۸۸ را شکستخورده یافتهاند و البته هنوز از طرحهای شیطانی خود ناامید نیستند، مایلند با فرافکنی و تغافل زمینه را برای فتنههای آینده مهیا سازند.
البته در کنار اینها ممکن است باشند معدود کسانی که رغم اینکه در طول ۱۰ سال اخیر بسیاری از غبارهای فتنه کنار رفته و آفتاب حقیقت پدیدار گشته، هنوز فهم دقیقی از واقعیت ماجرا پیدا نکرده و مسئله را سطحی تلقی میکنند. اینان به دلیل ضعف در تحلیل و تحت تأثیر قرار گرفتن القائات افراد بیبصیرت و عوامل دشمن، درکی بسیار نازل و کاریکاتوری از فتنه ۸۸ پیدا کردهاند و گمان میکنند برای مثال فتنهای که هشت ماه خنثیسازی و مهار آن به طول انجامید در اثر یک سوءتفاهم و اظهارات نامزدها در مناظره ۱۳ خرداد ۱۳۸۸ شکلگرفته است. اینان با بستن چشم خود بر عوامل تأثیرگذار خارجی و حتی اذعان سران نظام سلطه در حمایت از فتنهگران، حب و بغضهای خود از مسئولان وقت اجرایی را پایه تحلیل سیاسی خویش قرار دادهاند.
البته نگارنده معتقد است نباید امیدی به هدایت کسانی داشت که پس از گذشت بیش از ۱۰ سال در کسوت نخبگان سیاسی اجتماعی هنوز در الفبای تحلیل سیاسی و بصیرت ناتوان هستند و در طول قرون و اعصار و خصوصاً در زمان حیات طیبه ائمه اطهار نیز کم نبودهاند چنین افرادی که با بیبصیرتی خود برای دشمنان اسلام فرصتآفرینی کردهاند.
اما آنچه مهم است و میباید بدان پرداخت، لزوم داشتن نگاه دقیق و ژرف به فتنه ۸۸ و جلوگیری از به فراموشی سپردن آن است. رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت امام خامنهای در باب اهمیت این موضوع میفرمایند: «من خواهش میکنم اگر چنانچه مسائل سال ۸۸ را مطرح میکنید، مسئله اصلی و عمده را در این قضایا موردنظر و در مد نگاهتان قرار دهید؛ آن مسئله اصلی این است که یک جماعتی در مقابل جریان قانونی کشور، به شکل غیرقانونی و به شکل غیرنجیبانه ایستادگی کردند و به کشور لطمه و ضربه وارد کردند؛ این را چرا فراموش میکنید؟ البته ممکن است در گوشه و کنار یک حادثه بزرگ زدوخوردهایی انجام بگیرد که انسان نتواند ظالم را از مظلوم تشخیص دهد؛ یا یک نفر در موردی ظالم، در موردی مظلوم باشد؛ این کاملاً امکانپذیر است؛ اما در این قضایا، مسئله اصلی گم نشود. خب، در انتخابات سال ۸۸، آنکسانی که فکر میکردند در انتخابات تقلب شده، چرا برای مواجهه با تقلب، اردوکشی خیابانی کردند؟ چرا این را جواب نمیدهند؟ صدبار ما سؤال کردیم؛ نه در مجامع عمومی، نخیر، به شکلی که قابل جواب دادن بوده؛ اما جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهی نمیکنند؟ در جلسات خصوصی میگویند ما اعتراف میکنیم که تقلب اتفاق نیفتاده بود. خب، اگر تقلب اتفاق نیفتاده بود، چرا کشور را دچار این ضایعات کردید؟ چرا برای کشور هزینه درست کردید؟ اگر خدای متعال به این ملت کمک نمیکرد، گروههای مردم به جان هم میافتادند، میدانید چه اتفاقی میافتاد؟ میبینید امروز در کشورهای منطقه، آنجاهایی که گروههای مردم مقابل هم قرار میگیرند، چه اتفاقی دارد میافتد؟ کشور را لب یک چنین پرتگاهی بردند؛ خداوند نگذاشت، ملت هم بصیرت به خرج دادند. در قضایای سال ۸۸، این مسئله اصلی است؛ این را چرا فراموش میکنید؟»
به فراموشی سپردن فتنه و تغافل در مورد حقیقت آن، نهتنها چیزی از واقعیات تاریخی کم نمیکند، بلکه عملاً موجب گمراهی و غفلت شخص نخبگان و خواص میشود. روشن است که اگر نخبگان سیاسی اغماض کنند یا خود را به خواب بزنند، دشمن غدار نهتنها نمیخوابد بلکه از فرصت پیشآمده حداکثر استفاده را خواهد کرد. اصرار برای به فراموشی سپردن فتنه ۸۸، مصداقی بارز از خود را به خواب زدن است. به تعبیر زیبای رهبر معظم انقلاب اسلامی «حالا بعضیها حساسند روی کلمه دشمن، که چرا شما میگویید دشمن؛ چرا هی تکرار میکنید دشمن. خوب، تکرار هم میکنیم و باز بعضی اینجوری دچار غفلت میشوند، نمیفهمند که دشمن دارد با آنها چکار میکند؛ اینهمه هم میگوییم و نمیشود! اگر نمیگفتیم، چه میشد! شما ببینید از اول تا آخر قرآن، خدای متعال چقدر اسم شیطان و شیطانصفتها و ابلیس را آورده؛ چقدر اسم فرعون و نمرود و قارون و دشمنان پیغمبر در زمان بعثت آمده و چقدر اینها در قرآن تکرار شده. داستان ابلیس و شیطان در قرآن تکرار شده. میشد یکبار خدای متعال بگوید، برای اطلاع کافی بود. این برای این است که هیچوقت نباید از کید دشمن غافل بود. امیرالمؤمنین فرمود: «و من نام لمینم عنه»؛ اگر شما توی سنگر خوابتان برد، لازمهاش این نیست که دشمن شما هم که روبهرو نشسته، او هم توی سنگرش خوابش برده باشد؛ نه، ممکن است شما خوابت برده باشد، او بیدار باشد؛ آنوقت پدرتان درآمده است. نباید غفلت کرد؛ و میبینید که غفلت میشود.»
در هنگامه پرهیاهوی عصبیت و خشونت آنچه به محاق میرود میانهروی، عقلانیت، تحمل، مدارا و پذیرش است. تمامی عناصر موثر بر پدیدههای اجتماعی چنان مشحون از هیجان، احساس و کنشهای غیرعقلانیاند که نمیتوانند دمی را به تعقل، تفکر و همراهی بگذرانند. در چنین فضای ملتهبی همگان از قانون بازی «برد ـ باخت» و حتی ناگوارتر از آن، بازی «باخت ـ باخت» پیروی میکنند. با کنشگرانی از این جنس به سختی میتوان به گفتوگو نشست. شاید از آنجا که فضایی اینچنین، محیط مناسبی برای گفتوگو نیست؛ چرا که گفتوگو ابزار و آدابی دارد که در محیطهای هیجانی از کار میافتند. به نظر میرسد اساس گفتوگو در سطح کلان اجتماعی بر پایه «ممانعت از هیجان کاذب» استوار شده است. در حقیقت گفتوگو به شکل ماهوی در تلاش است تا از احتمالِ ایجادِ هیجانِ افسارگسیخته بکاهد. هیجانی که زاییده «امتناع از گفتوگو» است.
بروز موقعیت پیشگفته نتیجه نسبت متقابل دو مفهوم ژرف جامعهشناختی با یکدیگر است. به طوری که «امتناع از گفتوگو» از سوی نهاد قدرت ـ اعم از قدرت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ـ جامعه را به «سکوت» میکشاند و «جامعه ساکت» مستعد هیجانزدگی و در نتیجه «ابراز خشونت» است؛ چرا که معنی مستقیم «امتناع از گفتوگو» توسط نهاد قدرت، به حاشیه راندن «روایتهای غیررسمی» است. زمانی که «روایتهای غیررسمی»، «حکایتهای مردم» و «خوانشهای جامعه» از موضوعات و پدیدههای ریز و درشت اجتماعی، از سوی حکمرانان به رسمیت شناخته نشود، جامعه «گنگ» میشود و جامعه «گنگ»، یعنی «حکمران کر»؛ نتیجه آن میشود که «زبان مشترک» در چنین جامعهای از میان برداشته شده و انتقال مفاهیم مورد مناقشه با «ابزاری غیرزبانی» ممکن میشود. تردیدی نیست که در «ابزار غیرزبانی»، «خشونت» نقشی پررنگ ایفا خواهد کرد.
تعمیق این وضعیت و توسل به کنشهای متقابل در برابر کنش یا کنشهای اولیه، جامعه را به «بازتولید خشونت» میکشاند و «بازتولید خشونت» موجب بروز ناهنجاریهای عظیم در سطوح مختلف اجتماعی میشود.
با این مفروض باید چارهای برای ایرانِ امروز یافت. ایرانی که به نظر میرسد بیش از هر زمان دیگری درگیر «خشونتی فراگیر» شده است. این خشونت فراگیر را میتوان از سادهترین مناسبات اجتماعی تا پیچیدهترین درگیریهای سطوح عالی حکمرانی بازنمایی کرد. میتوان مدعی شد که امروز کنشگران عرصه سیاستورزی و بازیگران سپهر سیاست در ایران نیز دچار آفت «امتناع از گفتوگو» شدهاند. برخوردها و مواجهههای تند، تخطئه رقیب، الصاق برچسب نفوذی و خائن و جاسوس به یکدیگر و... همهوهمه همین حکایت را بازتاب میدهند.
مجموعه این شرایط، موقعیتی بسیار خطرخیز را هشدار میدهد. موقعیتی که باید برای برونرفت از آن چارهای اندیشید. باید طرحی درافکند و گروههای مختلف اجتماعی را به تحمل و مدارا و پذیرش و همدلی فراخواند.
لازمه تحقق و اجرای این طرح بیش از هر چیز، ایجاد «امکانِ گفتوگوی ملی» است. باید تلاشی جدی صورت گیرد تا پیش و بیش از هر چیز «روایتهای غیررسمی»، «حکایتهای مردم» و «خوانشهای جامعه» از پدیدههای اجتماعی شنیده شده، جدی گرفته شده و به رسمیت شناخته شود. روایتهایی که ممکن است تلخ، سخت، عصبی، هیجانی و حتی خشن باشد، اما چاره کار در شنیدن و خواندن و دیدن و پذیرفتن این روایتها است.
بیگمان پس از این اقدام میتوان به بروز و ایجاد آرامش در جامعه ایران امیدوار بود و با این آرامش شاید بتوان تدبیری برای مسائل بزرگ و کوچک این جامعه خسته اندیشید. در این میان نباید فراموش کرد پیکرِ نحیف اجتماعی ایران تاب ضربات مهلک بعدی را ندارد. این جامعه مستعد مرگ است و آرامآرام میرود تا «کمای اجتماعی» را تجربه کند. این همه یعنی، زمان برای اصلاح امور بسیار اندک است. باید تا دیر نشده کاری کرد. باید مردم را شنید و این شنیدهها را به رسمیت شناخت.
بهعکس مردم کشورهای اروپایی و آمریکایی که این روزها، تعطیلات سال نو میلادی را جشن میگیرند، یک رویداد بزرگ بینالمللی، خواب را از چشم مسئولان این کشورها ربوده است. برخی حوادث در تاریخ، طول و عمق دارند و به جد معتقدم که رزمایش اخیر ایران، روسیه و چین، یکی از این رویدادهاست. «کی تی مک فارلند»، قائممقام پیشین مشاور امنیت ملی آمریکا، در این رابطه در گفتوگویی با خبرگزاری فاکس نیوز، ضمن افشای نگرانی عمیق دولتمردان آمریکایی از این رزمایش مشترک، آن را تهدیدی بزرگ برای آمریکا خوانده است. از ۷۵ سال پیش به اینسو، روسیه و چین هیچگاه در این سطح از روابط سیاسی و امنیتی نبودهاند و حالا، نهتنها رزمایش مشترک دریایی برگزار کردهاند، بلکه ایران اسلامی، پای سوم ماجراست.
در روزهایی که زمزمه فروپاشی پیمان ناتو، هرروز بلندتر شنیده میشود، ترکیب موقعیت اقتصادی و جمعیتی چین، توانمندی نظامی و امنیتی روسیه و اقتدار منطقهای و برتری ژئوپلتیک ایران، به کابوسی برای غرب تبدیلشده است.
ایرانی که قرار بود تحت سیاست فشار حداکثری، از حقوق خود کوتاه بیاید و سر خم کند، پهپاد متجاوز آمریکا را سرنگون میکند، قرنها استیلای نیروی دریایی انگلیس را به هیچ میانگارد، متحدانش در منطقه، با پشتوانه مردمی، دولتهای مرتجع عرب را به زبونی میکشند و حالا با دو عضو دائم شورای امنیت، رزمایش مشترک نظامی برگزار میکند و جالبتر اینکه همه این اتفاقات در کمتر از ۶ ماه رخداده است. مهمتر از همه اینها، عمق راهبردی و نفوذ فکر و اندیشه مقاومت و اسلام انقلابی در مردم کشورهای منطقه ما و سایر کشورهاست، مردمی که بهمرورزمان همچون ما، از عمق وجودشان به دو حقیقت معتقد میشوند، اول آنکه مقاومت، اگر سختیهایی هم به همراه داشته باشد، مسلما در طولانیمدت نجاتبخش است و هزینهاش از تسلیم بیشتر نیست و دوم، اثبات کارآمدی مدل جدیدی از تعاملات جهانی و رویکرد بینالمللی است که بر پایه اسلام انقلابی و مردمسالاری بناشده است.
پیشازاین هم بارها اثباتشده که در لحظهای که فشار دشمن به اوج میرسد، اولین بارقههای نور پیروزی و شکست دشمن پدیدار میشود. آمریکا، اسرائیل و متحدان آنها بهویژه عربستان سعودی، غیر ازآنچه با تمام توان خود به نمایش گذاشتهاند، چیزی در چنته ندارند، درحالیکه سرو بلندقامت ایران اسلامی، تازه چهلساله شده و هرروز و هرماه و هرسال، برگهای برنده جدیدی برای رو کردن دارد. «کی تی مک فارلند» که در ابتدای متن، جملاتی از او نقلشده است، رزمایش اخیر را کابوس آخرالزمانی برای آمریکا و متحدان این کشور خوانده است. آری، پایان تاریخ آنطور که هانتینگتون و راهبردپژوهان آمریکایی متصور بودند نیست، بلکه از آن جبهه مستضعفان و حق باوران است.
ارسال نظرات