22 دی 1398 - 10:46
سخن روز مطبوعات

۲۲ دی ماه / چرا اروپایی‌ها به برجام چسبیده اند؟ / صداقت مثال‌زدنی در حادثه تلخ!

نشست روز جمعه فوق‌العاده وزیران خارجه اتحادیه اروپا نشان داد که گزینه این اتحادیه حفظ برجام است حتی با وجود گام پنجمی که ایران برداشته است.
کد خبر : 4848

پایگاه رهنما:

 روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

صداقت مثال‌زدنی در حادثه تلخ!

 

حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:

 

سقوط هواپیمای مسافربری اوکراین در آسمان کشورمان که جان باختن ۱۷۶ انسان و به عزا نشستن خانواده‌ها و بستگان آنها را در پی داشت به تنهایی آن‌قدر تلخ و ناگوار بود که ملتی را به سوگ بنشاند و این خبر که هواپیمای اوکراینی با شلیک موشک خودمان ساقط شده است، تلخی ضایعه را مضاعف کرد. در این میان حق با ملت بود که خشم ناشی از این اشتباه یا احتمال خرابکاری را با تاسف جان باختن مسافران هواپیما درهم ‌آمیزند و به گلایه بنشینند که چرا چنین شده است؟! و اما، شلیک موشک چرا و با کدام انگیزه صورت گرفته است، سؤالی است که افکار عمومی در انتظار پاسخ آن بوده است.

دیروز سردار حاجی‌زاده، فرمانده هوا فضای سپاه که برای پاسخ به همین پرسش در جمع خبرنگاران حضور یافته بود با صداقتی مثال‌زدنی و بدون کمترین تکلف به تشریح ماجرا پرداخت و بی‌آنکه قصور و یا تقصیر احتمالی در شلیک موشک را نفی کند گفت؛ «حادثه دلخراش سرنگونی هواپیمای مسافربری خطوط هوایی اوکراین را بنده در غرب کشور بعد از اجرای عملیات ضربات موشکی بر علیه پایگاه‌های آمریکا شنیدم و موقعی که اطمینان پیدا کردم این اتفاق افتاده واقعا آرزوی مرگ برای خود کردم که ‌ای کاش می‌مُردم و چنین حادثه‌ای را شاهد نبودم... ما گردنمان از مو باریک‌تر است و همه مسئولیت این کار را می‌پذیریم و هرگونه تصمیمی که مسئولین بگیرند، مطیع به اجرای آن هستیم»!
 در این‌باره گفتنی‌هایی هست؛


۱- نیم نگاهی به رخدادهای مشابه در جهان (سقوط هواپیماهای مسافربری بر اثر شلیک موشک) نشان می‌دهد که؛ اولاً؛ هیچیک از کشورهای ساقط‌کننده هواپیماهای مسافربری نه فقط مسئولیت اقدام خود را برعهده نگرفته‌اند بلکه بسیاری از آنها علی‌رغم شعارهای دموکراتیک به رسانه‌های کشور خود نیز اجازه ورود به ماجرا را هم نداده‌اند. از جمله این نمونه‌ها می‌توان به سرنگونی هواپیمای مالزیایی توسط روسیه در میانه جنگ اوکراین اشاره کرد که درپی اصابت موشک‌های روسیه سقوط کرده و تمامی ۲۹۸ سرنشین آن جان باختند و یا سقوط هواپیمای مسافربری روسیه بر فراز دریای سیاه که از اسرائیل به سمت مسکو در پرواز بود و با اصابت موشک اوکراین سرنگون شده و ۷۸ کشته برجای گذاشت، سقوط هواپیمای کره‌جنوبی توسط شوروی با ۲۶۹ قربانی، شلیک هواپیمای نظامی اسرائیل به هواپیمای مسافربری لیبی در صحرای سینا که ۱۰۸ کشته داشت. و جنایتکارانه‌تر از همه شلیک دو موشک از ناو آمریکایی وینسنس به ایرباس ایران بر فراز خلیج‌فارس که نزدیک به ۳۰۰ شهید برجای گذاشت و...

 ولی در ایران، یکی از برجسته‌ترین فرماندهان نظامی در قاب تلویزیون ظاهر می‌شود و ضمن برعهده گرفتن مسئولیت این رخداد دردناک، برای خود آرزوی مرگ نیز می‌کند!


ثانیاً؛ در بسیاری از موارد مشابه شلیک موشک به هواپیمای مسافربری عمدی بوده است مانند شلیک جنگنده رژیم صهیونیستی به هواپیمای مسافربری لیبی و یا، شلیک ناو آمریکایی وینسنس به هواپیمای ایرباس ایران که دولت آمریکا به فرمانده جنایتکار ناو مدال شجاعت نیز داد!


۲- به این خبر توجه کنید؛ روز جمعه ۲۷ ژوئن ۱۹۸۰ (۶ تیر ماه ۱۳۵۹)‌، هواپیمای مسافربری آلیتالیا متعلق به کشور ایتالیا در نزدیکی سواحل جزیره اوستیکا در جنوب این کشور منفجر شده و سقوط کرد. آمریکا اعلام کرد که انفجار و سقوط این هواپیما یک اقدام تروریستی بوده است! اما ۳۵ سال پس از آن حادثه در آوریل ۲۰۱۵ معلوم شد که سقوط هواپیمای آلیتالیا بر اثر اصابت موشکی بوده است که از یک جنگنده آمریکایی شلیک شده بود که کشته شدن ۸۰ مسافر آن از جمله ۱۱ کودک را در پی داشت!


۳- ماجرای اخیر اما، ناشی از یک اشتباه محاسباتی و یا کوتاهی و قصور بوده است و سردار حاجی‌زاده چگونگی این قصور و یا احتمالات دیگر را در دست بررسی اعلام می‌کند و حتی احتمال تقصیر را نیز نفی نکرده و بخشی از بررسی‌های پیش‌روی را به همین منظور می‌داند. آیا فقط یک نمونه از این صداقت و یکرنگی با مردم در کشورهایی که با موارد مشابه روبه‌رو بوده‌اند دیده می‌شود؟


۴- سردار حاجی‌زاده (بخوانید نظام اسلامی) با شجاعت و صداقت حتی برخی از گزارش‌های قبلی که از سوی بیگانگان نیز مطرح شده بود را رَد می‌کند. ایشان تغییر مسیر هواپیمای اوکراینی را ناشی از اصابت موشک می‌داند و نه تصمیم خلبان! و یا تاکید می‌کند که این هواپیما در کریدر تجاری در حال پرواز بوده است و یا در اوج از خود گذشتگی هیچ‌کس دیگری را متهم نمی‌کند و حتی در خطای انسانی اپراتور نیز خود را مقصر می‌نامد.

گفتنی است در همین کشور خودمان و طی همین چند سال اخیر با رخدادهای فاجعه‌آمیزی روبه‌رو بوده‌ایم که برخی از مسئولان غرب‌باور نه فقط از مردم کمترین عذرخواهی نکردند بلکه با اظهارات غیرمسئولانه خود بر زخم ناشی از غم و ‌اندوه بستگان و نزدیکان افراد جان باخته نیز نمک پاشیدند. مثلاً اعلام کرده‌اند، جای نگرانی نیست همه جان باختگان بیمه بوده‌اند! و...


۵- غم و ‌اندوه جان باختن ۱۷۶ مسافر هواپیما و سوگی که بر دل خانواده‌ها و بستگان آنها و نیز همه ملت نشسته است جانکاه و دردآور است ولی چاره چیست؟ نظام که با تمام توان به میدان آمده و در این میان تا آنجا پیش رفته است که سردار حاجی‌زاده، یکی از برجسته‌ترین فرماندهان نظامی ضمن پوزش از مردم، مسئولیتی که به واقع متوجه او نبوده است را هم بر عهده می‌گیرد و اصلاً هم به شرایط خاص این روزها اشاره نمی‌کند. مانند اینکه در حال جنگ بوده‌ایم، آمریکا اعلام کرده بود بعد از تلافی ایران ۵۲ نقطه را مورد حمله سخت قرار می‌دهد. بعد از حمله انتقامی به عین‌الاسد، ده‌ها جنگنده آمریکایی در اطراف مرزهای کشورمان به پرواز در آمده بودند و... در این حالت اشتباه اپراتور اگرچه به قول سردار حاجی‌زاده قابل توجیه نیست ولی با همین اشتباه در شرایط عادی یکصد و هشتاد درجه تفاوت دارد.


۶- در حالی که ماتم جان باختگان سراسر کشور را فرا گرفته و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با شجاعت و صداقت مثال‌زدنی به میدان آمده است و نیز شواهد مستندی که به آن اشاره شد کمترین تردیدی باقی نمی‌گذارد که ماجرا ناشی از خطای انسانی غیرعمد بوده است، جماعتی که برخی از آنان سابقه دعوت آمریکا به افزایش تحریم‌ها و حتی حمله نظامی به کشور را داشته‌اند، برای قربانیان اشک تمساح می‌ریزند. در این باره گفتنی است که شماری از افراد نشان‌دار این جماعت در جریان همراهی با دشمنان تابلودار مردم از سپاه زخم خورده‌اند و شوا

هد حاکی از آن است که بعد از ترور فیزیکی سردار سلیمانی در عرصه جنگ سخت، ترور شخصیتی سردار حاجی‌زاده و در یک کلام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در عرصه جنگ نرم دنبال می‌کنند. همان آرزوی بر زمین مانده آمریکا.
۷- و بالاخره گفتنی است که ترامپ با مشاهده برخی از وادادگی‌ها و وارونه‌نمایی یک جریان آلوده داخلی به توهم تفرقه و گُسل میان مردم ایران افتاده و با حماقت دست به جنایت بزرگ ترور شهید سلیمانی زده بود تا آنجا که به گفته ژنرال «مک کافری» با دیدن تصاویر تشییع تاریخی و ده‌ها میلیونی مردم ایران و سایر ملت‌های جهان به شدت وحشت کرده و ترسیده بود. ظاهراً جریان آلوده مورد اشاره با حمله به سپاه در پی القای همان توهم نخ‌نما به دشمن است بی‌آنکه بداند مقامات آمریکایی از توهم‌پراکنی قبلی این جماعت و برخی از واداده‌های دیگر چنان ضربه‌ای خورده‌اند که به نوشته واشنگتن‌پست، مایک پمپئو وزیر خارجه او با ارسال دستورالعملی به سفارت‌خانه‌های آمریکا در سراسر جهان تاکید کرده بود به شدت از تماس با اپوزیسیون ایران خودداری کنید! چرا؟! چون به وضوح دریافته‌اند که آنها در مقابل جمعیت یکپارچه و چند ده میلیونی ایران عددی نیستند که بتوانند روی دیوار آن یادگاری بنویسند. این درس فراموش نشدنی را بعد از شهادت سردار سلیمانی از خروش حماسی و بی‌نظیر مردم علیه آمریکا آموخته‌اند.

سوگ عظیم و فاجعه عظیم‌تر

 

 سید ضیا هاشمی در یاران نوشت:
 

رویداد تلخ سقوط هواپیمای اوکراینی فاجعه عظیمی است که قابل مقایسه با هیچ رخداد مشابهی نیست. جان‌باختن بیش از 170 انسان بیگناه، ازجمله دهها نخبه ملی و داغدار شدن خانواده‌های آنان، عزادار شدن ملت بزرگ ایران و چند ملت دیگر و سایر عوارض این فاجعه دردناک سوگ بزرگی است که جامعه ما را در این روزها بیش از گذشته سوگوار کرده است. این رخداد تلخ در پی حوادث سوزناک دیگر از جمله: شهادت سردار سلیمانی و جان‌باختن دهها نفر از هموطنان در کرمان که بار غم بسیار سنگینی بردل میلیون‌ها ایرانی گذاشته بود؛ ایرانیانی که در جریان تشییع شکوهمند و تاریخی فرزند قهرمانشان حاج قاسم سلیمانی نشان دادند که تا چه میزان نسبت به سرمایه‌های گرانقدر انسانی‌شان قدردان و در مورد امنیت و استقلالشان حساس و همدل هستند. ولی مع‌الاسف فاجعه‌ای عظیم‌تر از سقوط هواپیما در این ماجرا رخ داد و آن چیزی نیست جز تعلل یا تخلف در بیان بهنگام واقعیت ماجرا که به سقوط اعتماد مردم به روند اطلاع‌رسانی رسمی در زمینه رویدادهای حساس و بحرانی انجامید.

تأخیر سه شبانه‌روزی برای انعکاس واقعیت، آنهم پس از طرح شبهات و تحلیل‌های فراوان در کشورهای دیگر و انعکاس اخبار مربوط به نحوه سقوط هواپیما از زبان رؤسای آن کشورها، ضربه بسیار شدیدی به اعتبار رسانه‌های داخلی و اعتماد مردم به مدیران حوزه‌های نظامی، امنیتی و اطلاع‌رسانی وارد کرد. مردم ایران و حتی دست‌اندرکاران رسانه‌ها پذیرش اینکه جزئیات و واقعیت رویداد بزرگی مثل سقوط یک هواپیمای بزرگ در کنار شهر تهران برای مسئولان مخفی بماند یا روشن شدنش نیاز به گذشت چند روز داشته باشد، بسیار دشوار است. 

طبعاً این سؤال جدی مطرح می‌شود که آیا مسئولان امر واقعیت ماجرا را نمی‌دانستند یا نمی‌خواستند صادقانه به مردم اطلاع دهند؟ پاسخ این سؤال هر چه باشد، مخاطبان نمی‌توانند به سادگی با آن کنار بیایند. اگر واقعیت ماجرا مکتوم مانده باشد، اولاً مسئولانی که در جریان واقعه بوده‌اند باید پاسخگو باشند و ثانیاً فرآیندهایی که مانع اطلاع دیگران شده و به اطلاع‌رسانی غلط انجامیده است، باید اصلاح شوند و اگر مردم محرم شناخته نشده­‌اند و عزمی برای اطلاع‌رسانی دقیق نبوده است، در آن صورت اصلاح رویکردها و روندها ضرورتی مضاعف می‌یابد.

در هر حال این اتفاق و نحوه اطلاع‌رسانی آن فاجعه‌ای بی‌سابقه را برای جامعه ما رقم زده است. در این فاجعه بزرگ، جامعه ما نه تنها تعداد زیادی ازعزیزانش را از دست داد که سرمایه‌های ارزشمند انسانی ما بودند بلکه سرمایه عظیم اجتماعی هم در کشور ما بشدت آسیب دید. سرمایه‌ای که بسیار به زحمت و به کندی به دست می‌آید ولی خیلی سریع آسیب می‌بیند یا از دست می‌رود. بنابر این علاوه بر خانواده­‌های  جانباختگان عزیز و فقید که عزادار سوگی عظیم شده‌اند، کل ملت و جامعه ایران دچار یک آسیب بزرگ و فقدان بارز در سرمایه و اعتماد اجتماعی شده‌اند. 

در این میان رسانه‌های وطنی بیش از همه آزردگی دارند چون هم به عنوان بخشی از جامعه بزرگ ایرانی در فقدان جمعی کثیر و ارزشمند از هموطنان سوگوارند و هم به عنوان کنشگران حوزه اطلاع‌رسانی شرمنده هموطنان و مخاطبان خود هستند که نتوانستند به شکل شایسته به ایفای نقش خود بپردازند و وظیفه خود را در قبال آنان به انجام برسانند؛ اگرچه به دلیل عدم دسترسی به اطلاعات دقیق در این زمینه، آنهم در روزهای حساسی که غلبه فضای امنیتی در سطح منطقه، دستیابی به داده‌های کامل را با محدودیت شدیدتری مواجه ساخته بود و از این جهت محدود و معذور بودند. 

در هر حال در این روزها که همه ایرانیان دلشکسته و غمگین‌اند، بروز این سوگ و فاجعه عظیم را به همه هموطنان بویژه خانواده‌های داغدار مسافران هواپیما تسلیت می‌گوییم و اعتذار و شرمندگی خود را به محضرشان اعلام و آرزو می‌کنیم این حادثه تلخ به نقطه عطفی در اصلاح رویکردها و رویه‌های غلط ارتباط با مردم تبدیل شود.

خطای قابل درک، اشتباه غیرقابل بخشش و نگران از ماهیگیری سیاسی

 

 محمدسعید احدیان در خراسان نوشت:

 

تلخ تر از تلخ، چون هم ده ها انسان بی‌گناه شهید شدند، هم این اتفاق نتیجه خطای داخلی بود و هم همه شیرینی های پس از مصیبت از دست دادن شهید امنیت مان مانند وحدت ملی، اقتدار بین المللی و عزت ملی را به حاشیه برد. در این یادداشت تلاش می کنم چند نکته را تبیین کنم:

 در این واقعه تلخ دو اشتباه اتفاق افتاده است اول زدن موشک به هواپیما و دوم حمله به اعتماد مردم که اولی خطایی  قابل درک است و دومی خطایی غیرقابل توجیه و نیازمند برخورد جدی و سریع. 

خطاهای موجود نباید باعث شود   همه لیست بلند بالایی که قوای دفاعی و نظامی ما خصوصا مجموعه های موشکی را برایمان به ارمغان آورده اند، فراموش کنیم. 

 رویکرد برخی جریان ها در مواجهه با این ماجرا می تواند نگران کننده باشد که هوشیاری مردم را می طلبد.

و اما توضیحات: 

مجموعه پدافندی کشور برای ایجاد امنیت در کشور تاسیس شده است و طبیعی است هر اتفاقی که باعث شود این هدف تامین نشود به معنی وجود خطا محسوب می شود به همین دلیل اقدامات لازم برای این که چه اشتباهاتی در این ماجرا صورت گرفته امری بسیار ضروری است و دادن اطلاعات شفاف و صریح نسبت به مشکلات موجود و چگونگی برخورد با خاطیان باید با جدیت پیگیری شود. در عین حال نباید شرایط خاص موجود را از نظر دور داشت. در پی ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی و تهدیدهای شدید جنگی ترامپ، ایران برای حفظ عزت و آبروی ملی و همچنین برای بازدارندگی دشمن از حملات بیشتر به ایران، عملیات موشکی علیه مهم ترین پایگاه آمریکا در عراق انجام داده بود. طبیعی است که در این شرایط یعنی فقط چند ساعت بعد از حمله ایران، احتمال حملات متقابل آمریکا به ایران فوق العاده بالاست و در این شرایط کوچک ترین احتمال برای سیستم دفاعی می تواند خطر حتمی محسوب شود خود را جای افراد تصمیم گیر که فقط چند ثانیه فرصت دارند تصمیم بگیرند بگذارید در چنین وضعیتی این که افراد دچارخطا شوند با این که از خطا بودن این اشتباه کم نمی کند اما باید تصریح کرد که خطایی قابل درک است گرچه همان طور که ذکر شد برخی سوالات مثل چرایی نبستن برنامه های پروازی ستاد کل نیروهای مسلح (ونه فرماندهان پدافند هوایی سپاه) نیاز به بررسی دارد اما هنگامی که به تعداد خطاهایی از این دست که توسط کشورهای صاحب عنوان  در دنیا روی داده است نگاهی می اندازیم(9 خطا در شلیک به هواپیماهای مسافربری در دنیا )  مخصوصا با توجه به شرایط کاملا جنگی می توانیم نسبت به  این واقعه ، نگاه خطاپوشی داشته باشیم. 

 به نظر می رسد این مسئله توسط مردم نیز پذیرفته شده است و به راحتی پذیرفته می شد اگر مردم بلافاصله مثل هم اکنون صریح و صادقانه در جریان قرار می گرفتند.  اما آن چیزی که مردم را خیلی عصبانی کرده است سکوت مسئولان ستادکل نیروهای مسلح است که به رغم این که بلافاصله توسط فرمانده هوافضا مطلع شده بودند، نسبت به اطلاع رسانی مناسب اقدام نکردند و مخصوصا اجازه دادند دیگر مسئولان و کارشناسان بی اطلاع از ماجرا، بر اساس دریافت های خودشان شروع به دفاع از نقص فنی بودن دلیل سانحه کنند و در نتیجه این شبهه را در جامعه تقویت کردند که کشور بنای اطلاع رسانی نداشت و مجبور به اطلاع رسانی شد در حالی که واقعیت این است که مجموعه نظام (ونه برخی از افراد) اگر می خواست چنین عمل کند به هیچ وجه همکاری لازم را با دیگر کشورها نمی کرد  و می توانست با در اختیار قرار ندادن اطلاعات لازم مدعی از بین رفتن جعبه سیاه شود که در این صورت یک جنگ رسانه ای بی پایان آغاز می شد بنابراین می توان مدعی شد که نظام تصمیم به پنهان کاری نداشت بلکه فقط تعدادی از نیروهای ستادی و نه عملیاتی، نسبت به اطلاع رسانی تاخیر داشتند و نتیجه این تاخیر لطمه جدی و جبران ناپذیر به اعتماد مردم به نظام، رسانه های داخلی و کارشناسان و صاحب نظران مختلف بود. بر این اساس خطایی که با توجه به وجود شرایط جنگی منجر به سقوط هواپیما شد ، در صورت برنامه ریزی برای جلوگیری از تکرار آن، قابل چشم پوشی اما تصمیم افرادی را که در وظیفه اطلاع رسانی مناسب خود تاخیر و سهل انگاری کردند غیرقابل توجیه و مستحق برخورد قاطع و سریع می دانم. 

همه این دو خطایی که ذکر شد و یکی از آن ها به مجموعه نیروی هوافضا بر می گشت نباید باعث شود که ما کفران نعمت کنیم. نباید فراموش کنیم در امنیت فعلی کشور ما همین نیروهاست که نقش اصلی را ایفا می کند. اگر آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم برای اولین بار به پایگاه هایش حمله شد اما جز با لاپوشانی تحقیر نظامی و آبرویی، جرئت هیچ اقدام نظامی ندارد و  در نتیجه کشور و دنیا از یک جنگ پرهزینه عبور کرد، صرفا به دلیل عملکرد غرور آفرین همین مجموعه است. ماجرای احساس غروری را که از ساقط شدن پهپاد متجاوز آمریکایی پیدا کرده بودید به خاطر بیاورید، ماجرای پیروزی در جنگ 33 روزه حماس یا در جنگ 22 روزه را که باعث شد برنامه خطرناک دولت بوش برای حمله به ایران (که به عنوان بهانه محور شرارت نام گذاری کرده بود) به طور کلی منتفی شود به یاد بیاورید ، دیگر پیروزی های موشکی و پهپادی در منطقه را که ذکر مصادیق آن در یادداشت رسمی به مصلحت نیست، در ذهن تان مرور کنید؛ همه و همه نتیجه همین مجموعه نیروی هوافضاست که در این مورد خطا کرده است. آیا کفران نعمت و بی انصافی نیست که به دلیل این خطا همه این دستاوردهای امنیت زا و غرور آفرین را فراموش کنیم؟ 

اما اتفاقی شاید نگران کننده در کشور توسط عده ای در حال کلید خوردن است و آن سوءاستفاده و ماهیگیری سیاسی از این اتفاق تلخ است. عده ای که نشان داده اند کمترین دغدغه مردم را دارند  ابتدا با فعالیت های مجازی و سپس با راه اندازی تجمعاتی در دانشگاه ها این اتفاق تلخ را مستمسک بهره برداری های سیاسی خود قرار داده اند. اعتراض این عده واقعا چیست؟ آیا از شهید شدن عده‌ای از نخبگان کشور ناراحت اند یا مدعی پنهان کاری نظام هستند؟ اگر این گونه باشد هیچ نگرانی وجود ندارد آن ها غمزده و عصبانی ، می توانند اعتراضات شان را انجام دهند و ما هم با آن ها همراه هستیم اما وقتی شعارهایی که سر می دهند نه این دو مطالبه بلکه کلیت سپاه و بسیج که امنیت را برای کشور به ارمغان آورده است یا در ماجرای سیل گلستان و خوزستان بیشترین خدمت را به مردم کرد، هنگامی که آن ها پوستر حاج قاسم سلیمانی را پاره می کنند، وقتی می بینیم همان هایی که برای گرفتن مشتی دلار در تلویزیون رسمی وابسته به سعودی های حقیر برنامه اجرا می کنند حالا از آن طرف آب از روی شکم سیری در همه اتفاقات اخیر در همدردی با مردم کوچک ترین واکنشی نداشته اند اما در ماجرای بوئینگ،  ناگهان یاد کشته های مردم می افتند آن هم با تخریب سردار سلیمانی، هنگامی که می بینیم به جای نقد و مطالبه ، کلیت نظام را نفی می کنند، آیا باید باور کنیم که هدف اصلی  شان کشته شدن دیگران یا شنیدن دروغ است؟ 

در روزهای آینده روشن خواهد شد که آیا نگرانی اصلی این عده مردم هستند یا آن ها دنبال ماهیگیری سیاسی اند اما مردم به روشنی می دانند وقتی کشوری مثل ما دشمن بزرگی همانند آمریکا دارد و هنگامی که هنوز خطر جنگ به طور کامل از بیخ گوش ما نگذشته است، هرگونه تفرقه در کشور، جز ایجاد اشتباه محاسباتی در دشمن و تقویت احتمال فشار و از جمله بازگشت دوباره احتمال جنگ، عایدی ندارد. مردم حتی آن هایی که نسبت به اصل نظام هم انتقاد دارند، می دانند که حداقل فعلا زمان بازی های سیاسی از این دست نیست. هنوز فراموش نکردیم که تصویب تحریم های هسته ای در شورای امنیت اندکی پس از اعتراضات خیابانی سال 88 صورت گرفت.

به‌راحتی اعتماد مردم را خدشه دار نکنیم

 

سیدحسن موسوی در آرمان نوشت:

 

یکی از الزامات هر جامعه‌ای در رابطه بین دولت‌ها و ملت‌ها وجود اعتماد اجتماعی به‌عنوان یکی از شاخص‌های سرمایه اجتماعی است که بالا بودن آن یک فرصت و ظرفیت است چراکه زمینه را برای مشارکت اجتماعی مردم برای ایفای وظایف دولت‌ها فراهم و آسان می‌کند و فقدان آن می‌تواند دولت‌ها را از این ظرفیت محروم بکند و فاصله بین دولت‌ها و ملت‌ها را افزایش دهد. فاصله‌ای که هر چقدر بیشتر شود، ترمیم آن به مراتب سخت‌تر خواهد بود و هر چقدر اعتماد بین سازمان‌ها و مردم که از آن به‌عنوان اعتماد نهایی یاد می‌شود، بیشتر باشد پشتوانه خوبی برای توسعه هر کشور از جمله برای خروج از شرایط بحران در هر حوزه‌ای اعم از بلایای طبیعی، جنگ یا... باشد، می‌تواند فراهم کند. یکی از مولفه‌های مهم در اعتماد نهادی یعنی رابطه دولت و مردم شفافیت و صداقت است که مردم انتظار دارند در هر جامعه‌ای دولتمردان‌شان با آنها صادق باشند و از بیان واقعیت‌هایی که مربوط به مردم هست، حتی اگر این واقعیت، واقعیت تلخی هم باشد، پرهیز نکنند یا واقعیت‌ها را وارونه نکنند.

هم کتمان کردن واقعیت‌ها و هم وارونه جلوه دادن، هر دوی اینها می‌تواند به زیان اعتماد اجتماعی باشد و تَرَکش را بیشتر بکند. ترکی که ترمیمش با پول و زور امکان‌پذیر نخواهد بود و ترمیم آن زمان بسیار زیادی را می‌برد، تازه اگر همه سازوکارها فراهم باشد. وقتی در حادثه پرواز هواپیمای اوکراینی مشخص شد آنچه که مسئولان تا الان گفتند، واقعیت نبود، باید این را بپذیریم که این رفتار ما با مردم تاثیر منفی می‌گذارد. این مردم همان مردمی هستند که چند روز قبل در مراسم سردار شهید سلیمانی یکی از بی‌نظیرترین رفتارها را انجام دادند و این می‌توانست یک گام بزرگ برای دولتمردان باشد تا بتوانند این فضای ایجادشده را تبدیل به یک ظرفیت موثر بکنند.

لذا معتقدم اگر همان موقع این واقعیت گفته می‌شد، مردم می‌پذیرفتند چون وقوع سوانح و حوادث و اشتباهات در بروز برخی از حوادث، اشتباهاتی که قطعا سهوی بوده، اجتناب‌ناپذیر است و در تمام دنیا حوادث مشابهی داشتیم که عمدا یا سهوا که در مورد این اتفاق قطعا تعمدی نبود و شرایطی که در کشور تجربه می‌کردیم، شرایط سختی بود که مجبور بودند بالاترین سیستم امنیتی را به‌کار ببرند ولی حتی در چنین شرایطی هم خطای انسانی غیرممکن نیست و اگر همان موقع این واقعیت گفته می‌شد، با اطمینان می‌گویم که داغدیدگان و مردم راحت‌تر می‌پذیرفتند تا وقتی به‌راحتی با ذکر نشانه‌ای عنوان می‌شد که چنین چیزی از نظر فنی صحت ندارد! اکنون که این موضوع عیان شده درحالی که مطمئنم برخی گزارش‌ها دیرتر به مقامات ارشد داده شده که از آن بی‌اطلاع هستیم و از جمله موضوعات امنیتی است ولی آنچه الان اتفاق افتاد بعد از چند روز کتمان واقعیت خاطر مردم را مکدر کرد لذا باید بپذیریم مردم حق دارند بعد از آن حماسه‌ای که آفریدند مکدر شوند.

موضوعی که قابل کتمان نبود و این باعث می‌شود در شرایط دیگر هم مردم به‌راحتی به اخبار برون مرزی اطمینان کنند. اما معمولا در جوامع مختلف به‌خاطر احترام به افکارعمومی و پذیرش مسئولیتی که افراد در حوزه‌های مختلف دارند استعفا می‌تواند یک مسکن برای جامعه باشد، چون در هر صورت موضوع خطای انسانی است و طبیعتا انتظار این است که در این مواقع مسئولان مربوطه خودشان استعفا دهند نه اینکه مجبور شوند. به‌نظر می‌رسد این احترام به افکار عمومی است و چه خوب است در این حوزه هم این اتفاق بیفتد. گرچه استعفا زخمی که روی دل بازماندگان و افکار عمومی ایجاد شده را خیلی ترمیم نخواهد کرد ولی می‌تواند یک واکنش مسئولانه به این اتفاق باشد.

چرا اروپایی‌ها به برجام چسبیده اند؟

 

سید نعمت‌الله عبدالرحیم‌زاده در جوان نوشت:

 

واکنش اولیه اتحادیه اروپا به گام پنجم ایران برای کاهش تعهداتش در توافق هسته‌ای یا برجام محتاطانه بود. این واکنش از سوی جوزپ بورل انجام شد که به تازگی جای فدریکا موگرینی را گرفته و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا شده است. او پس از صدور بیانیه دولت ایران در خصوص برداشتن گام پنجم در پیام توئیتری خود از این اتفاق ابراز تأسف کرد و اقدام اروپا به آن را موکول به ارزیابی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی کرد تا معلوم شود این آژانس تعهدات ایران به برجام را چگونه ارزیابی می‌کند. با وجود این، نشست روز جمعه فوق‌العاده وزیران خارجه اتحادیه اروپا نشان داد که گزینه این اتحادیه حفظ برجام است حتی با وجود گام پنجمی که ایران برداشته و این گزینه را انیس ون درمول، سخنگوی وزارت خارجه فرانسه، در ۹ ژانویه به صراحت تمام تأیید کرد.

حرف درمول در پاسخ به دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور امریکا، بود که با توجه به برداشته شدن گام پنجم از سوی ایران، از اروپایی‌ها خواسته بود از برجام خارج شوند و درمول گفت: «فرانسه در چارچوب توافق وین در مورد برنامه هسته‌ای ایران، به این توافق پایبند می‌ماند.» نشست وزرای خارجه اتحادیه اروپا در روز بعد هم بر این مبنا است و حالا معلوم شده که این اتحادیه همچنان قصد حفظ برجام را دارد، اما دلایل اتحادیه اروپا برای این سیاست چیست در حالی که ایران با این گام دیگر خود را متعهد به محدودیتی برای انجام فعالیت‌های هسته‌ای نمی‌داند؟ پاسخ در دو وجه امنیتی و سیاسی است. اروپا در وجه امنیتی برجام را دستاوردی می‌داند که می‌توان با آن مانع رقابت تسلیحاتی در خاورمیانه آن هم در سطح هسته‌ای شد. به عبارت دیگر، اروپا می‌داند که خروج از برجام و فروپاشی به برخی از کشورهای این منطقه مجال پیگیری جاه‌طلبی‌های هسته‌ای را می‌دهد و شرایط را در مرزهای جنوبی خود و حوزه مدیترانه ناامن خواهد کرد. این تهدیدی مستقیم علیه اروپا است که نمی‌تواند با کنار گذاشتن برجام آن را به جان بخرد حتی اگر از برجام جز نامی و کاغذی باقی نمانده باشد.

وجه دیگر ارتباط مستقیمی با ایران ندارد بلکه مرتبط است به شرایطی که ترامپ طی سه سال گذشته به وجود آورده و باعث شده روابط بین دو سوی آتلانتیک از قالب شراکت به شکل رقابت بین دو طرف دربیاید. خروج اتحادیه اروپا از برجام به معنای باختن زمین سیاست به ترامپ و دادن کارت قابل‌توجهی به او است تا در مبارزات انتخابات ریاست جمهوری در سال جاری از آن بهره‌برداری کند. اتحادیه اروپا با ماندن در برجام است که می‌تواند منطق سیاسی خود را در مقابل ترامپ حفظ کند و اجازه بهره‌برداری سیاسی به او ندهد. از سوی دیگر، اتحادیه اروپا با کنار گذاشتن برجام یک‌سره به دام سیاست‌های تنش‌آفرینی خواهد افتاد که ترامپ در خاورمیانه و به خصوص در مقابل ایران ایجاد کرده و طبیعی است در این وضعیت، مهار کار از دستش خارج خواهد شد و بازنده این تنش‌آفرینی می‌شود. در این صورت، آیا اتحادیه اروپا به سراغ مکانیزم ماشه خواهد رفت؟ این پرسشی است که این روزها مطرح است و از گزارش خبرگزاری رویترز برمی‌آید که اروپایی‌ها دچار یک وضعیت تناقض‌آمیز شده‌اند.

آن‌ها به دلایل فوق می‌خواهند در برجام بمانند، اما از طرف دیگر مکانیزم ماشه تنها راه آن‌ها برای مقابله با گام پنجم است، اما اجرای این مکانیزم بی‌شک به معنای مرگ و فروپاشی برجام خواهد بود. به این دلیل است که رویترز می‌گوید اروپایی‌ها در حال حاضر و برای جلوگیری از فروپاشی کامل توافق هسته‌ای، عجله‌ای برای به راه انداختن مکانیزم ماشه ندارند و حتی به نظر می‌رسد که آن‌ها سعی دارند بین مکانیزم ماشه و نتیجه آن یعنی بازگشت تحریم‌های سازمان ملل و به دنبال آن، فروپاشی برجام تمایز ایجاد کنند. در هر صورت، اتحادیه اروپا به مصلحت خود می‌بیند که هر طور شده برجام را حتی با وجود گام پنجم ایران حفظ کند و احتمال می‌رود که واکنش خود را مثل قبل از این محدود به تهدیدهای لفظی و درخواست از ایران برای رعایت کامل تعهداتش بکند.

زخمی دوباره به اعتماد عمومی

 

ژوبین صفاری در ابتکار نوشت:

 

خطای انسانی بی‌تردید در هر حادثه ای رخ می‏دهد. حتی وقتی یک هواپیما سقوط می‌کند ممکن است بر اثر خطای انسانی رخ داده باشد. بنابراین اصل موضوع اگرچه دردناک است، اما رخ دادن آن محال نیست. اما این خطای انسانی زمانی تبدیل به خطاهای غیرقابل پذیرش می‌شود که نوع مواجهه با آن حادثه، افکار عمومی را به سمت خشم و بی‏اعتمادی سوق دهد. موضوعی که بارها توسط کارشناسان به آن پرداخته شده است؛ فاصله‏ای است که تصمیم‏گیران از بدنه اجتماعی گرفته‏اند و بدون در نظر گرفتن مقتضیات اجتماعی در شرایط بحرانی، قدرت تشخیص منافع آنی جامعه را فراموش می‌کنند.

بی ‏تردید وقوع چنین حادثه‏ای اگر از ابتدا به جای اصرار بر انکار، موکول به تحقیقات کارشناسی می‌شد و در نهایت بعد از سپری‏شدن یک زمان منطقی اصل واقعه به مردم اطلاع‏رسانی می‏شد، شاید اندوه این حادثه چند برابر نمی‏شد. کتمان و تعویق خبر اصابت موشک به هواپیما، در واقع صد موشک به قلب اعتماد عمومی زد که پیش از این هم در ماجرای گران‏شدن بنزین و ماجراهای مشابه آن نیز رخ داده بود.

این حادثه اما بازنده دیگری هم داشت و آن رسانه‏های رسمی بودند که با مرجعیت اظهارنظرهای زودهنگام مسئولان مبنی بر وقوع نقص فنی، مرجعیت‏شان زیر سوال رفت. همان رسانه‏هایی که باید آینه واقعیت‌های یک جامعه باشند حالا در گرداب بی‌تدبیری مسئولان وکارشناسان، خبرهای اشتباه مخابره کردند. خطری که البته ناشی از محدود‏کردن فضای رسانه ای کشور است و بارها در خصوص پیامدهای آن هشدار داده شده بود. در واقع پرچمدار این اعتماد‏زدایی از رسانه‏های رسمی، صداوسیمایی بود که مانند همیشه یکطرفه به این مسئله پرداخت. مسئله‏‏ای که بارها در خصوص سایر مسائل سیاسی و اجتماعی نمونه آن را از این رسانه دیده‏‌ایم و این بار به طور رسمی این دو‏گانگی برای افکار عمومی عیان شد.

بی‏تردید واقعه سقوط هواپیما و نحوه مدیریت این بحران باعث شد تا حتی حوادث قبلی و هم حوادث بعدی را نیز تحت‏تاثیر قرار دهد. اعتماد مردم به شنیدن اصل واقعیت حوادث خدشه‏دار شده است و بسیاری از جوسازی‌های دروغ سایر رسانه‌ها نیز می‌تواند در این فضا مرجعیت پیدا کنند و این خطری است که از دل بی‌اعتمادی در حادثه اخیر بیرون آمده است.

از سوی دیگر، هرچند عذرخواهی برخی مسئولان در این حادثه اقدامی ستودنی است، اما این عکس‌العمل‌های مثبت هم زیر سایه این پنهان‏کاری رنگ می‌بازد. در واقع عذرخواهی زمانی معنا پیدا می‌کند که به‏موقع و به‏وقت و متناسب با ابعاد حادثه رخ دهد. در نهایت آنکه، باید گفت افکار عمومی با سلسله دروغ‌هایی طی همین چند‏ماه گذشته با آن روبه‏رو شده است که این روزها دیدن سایر ابعاد ماجرا برایش سخت شده است. مردم برای احساس نزدیکی به تصمیم‏سازان خود تشنه صداقتی هستند که نه در شرایط فشار؛ که به‏عنوان یک اصل در گفتمان مدیریتی رعایت شود. گفتمانی که به رسانه و جامعه اجازه پرداختن همه‏جانبه به مسائل را بدهد و خود را در کنار مردم و آنها را محرم خود بداند.

دل یک ایران سوخت

 

مسعود پیرهادی در رسالت نوشت:

 

بیانیه ستاد کل نیروهای مسلح، آب سردی بر پیکر همه مردم ایران ریخت؛ غم پشت غم، درد پشت درد، آه پشت آه؛ خدایا ما مگر امت رسول تو نیستیم؟ خدایا شکایت داریم از فقدان نبی، غیبت ولی، شدت فتنه‌ها و این وضعیت روزگار که پی‌درپی به مصیبتی گرفتار می‌شویم؛ واقعا دیگر ظرفیت نداریم «پروردگارا، اگر تکلیفی را فراموش نمودیم یا خطایی کردیم ما را بر آن مؤاخذه مکن. پروردگارا، هیچ بار گرانی بر عهده ما مگذار، چنان‌که آن را بر عهده امّت‌هایی که پیش از ما بودند نهادی. پروردگارا، و کیفر گناهانمان را که قدرت تحمّل آن را نداریم بر ما تحمیل مکن. گناهانمان را از ما بزدای و ما را ببخشای و بر ما رحمت آور. تویی مولای ما، پس ما را یاری فرما و بر مردم کفرپیشه پیروز گردان» تنها دل‌خوشی ما این است که عند فناء الصبر یأتی الفرج، اگر کاسه صبرمان لبریز شود، فرج و گشایش می‌رسد.

دل ایران این روزها، زیاد می‌سوزد؛ اما جنس این غم، عجیب بود؛ شهادت حاج قاسم، بسیار سخت و باورنکردنی بود اما اوج زبونی و حقارت آمریکا را ثابت کرد، ولی اشتباه پدافندی هرچند سهوی، هرچند مسبوق به سابقه در دنیا، هرچند در شرایط جنگی، هرچند تصمیمی در ۱۰ ثانیه، هرچند اگر واقعا کروز بود چه و چه، اما بی‌حدواندازه دل همه ایرانی‌ها را سوزاند. بخش عمده‌ای از این سوختن هم برای سوءتدبیر برخی افراد در تأخیر  و  تعلل در اطلاع‌رسانی و نامحرم دانستن مردم بود وگرنه اگر درست و به‌موقع تشریح و تبیین می‌شد، چه‌بسا قابل‌پذیرش‌تر می‌نمود.

از قدیم گفته‌اند که «شکست، یتیم است» اما سردار امیرعلی حاجی‌زاده که هنگام سانحه دل‌خراش سقوط هواپیمای اوکراینی، در غرب کشور، مشغول عملیات موفق علیه تروریست‌های آمریکایی بود، نگذاشت، این مثل، محقق شود. نگذاشت کسی جز خودش روی سیم‌خاردارها بخوابد؛ البته واقعا کار هرکسی هم نبود؛ شخصی می‌خواست که از سیم‌خاردارهای نفس خود عبور کرده باشد؛ کسی که گردنِ گردن‌کلفت‌های زمانه را شکسته بود در پیشگاه مردم کشورش، گردنِ از مو باریک‌تر خود را نشان داد و شکست را حتی متوجه دولت و سایرینی که مستقیم یا غیرمستقیم در این وضعیت، نقش داشتند، نکرد. 

اما قطعا این پایان ماجرا نیست؛ ما در این ماجرا دو طرف عمده داریم که حالا حالاها با آن‌ها کارداریم؛


 ۱٫ کسانی که عالماعامدا، کارهایی که باید می‌کردند را  ترک کردند و کارهایی که نباید انجام می‌دادند را مرتکب شدند.
 ۲٫ کسانی که سهوا دچار خطا شدند.    

 پس از بیانیه ستاد کل نیروهای مسلح، بیانیه رئیس‌جمهور و صحبت‌های سردار حاجی‌زاده، هنوز چند سؤال بی‌پاسخ‌مانده و رسالت ما بر این است تا شفاف‌سازی کامل، قلم را زمین نگذاریم.    

 چرا پروازها به حالت تعلیق درنیامدند و اصطلاحا آسمان در وضعیت Clear قرار نگرفت؟     

چرا طبق ماده ۱۰ قانون هواپیمایی کشوری، اداره کل هواپیمایی کشوری با تصویب هیئت‌وزیران پرواز هواپیمای ایرانی یا خارجی را برفراز قسمتی از خاک کشور ممنوع یا محدود یا مقید به شرایط خاصی نکرد؟    

 چه کسی از شلیک کروز خبر داده بود؟ سیستم ارتباطی چگونه دچار اختلال شده بود که امکان تأیید و هماهنگی وجود نداشت؟

چرا به سازمان هواپیمایی کشوری، رسانه ملی و سایر رسانه‌ها اعلام نکردند نسبت به این موضوع لااقل بااحتیاط و دست‌به‌عصا حرکت کنند تا فرآیند تحقیقات و بررسی‌ها تکمیل شود؟ چرا  نگاه به رسانه‌ها یک‌بارمصرف و موسمی است؟

آیا گمان می‌کنند اعتبار ازدست‌رفته به‌سادگی و حتی به‌سختی بازمی‌گردد؟

در پایان، بازهم مراتب همدردی خود را با خانواده‌های جان‌باختگان اعلام می‌کنیم و برای رفتگان، طلب مغفرت و رحمت و برای بازماندگان، صبر و اجر خواستاریم. به‌علاوه بابت مطالب خلاف واقعی که ولو از افراد مسئول و تحلیلگران و صاحب‌نظران، نقل کردیم، صمیمانه پوزش می‌طلبیم؛ باشد که رسانه‌ها و مردم، محرم مسئولان حساب شوند.

ارسال نظرات