04 آبان 1398 - 10:54
فیلم سینمایی «رد خون» با استقبال خوب مخاطبان مواجه شده است

روایت «فروغ خاموش منافقین» بر روی پرده نقره‌ای

ناگفته‌های دفاع مقدس بسیار است، اما جای گفتن این ناگفتنی‌ها کجاست؟ قطعاً رسانه، سینما، تلویزیون و کتاب، بهترین ابزارها برای بیان این ناگفته‌ها هستند، روزهایی که هرچقدر ورق بخورد، برگ تازه‌ای از خاطرات آن دوران را به رخ خواننده‌اش می‌کشد.
نویسنده :
نسیم اسدپور
کد خبر : 4206

پایگاه رهنما :

ناگفته‌های دفاع مقدس بسیار است، اما جای گفتن این ناگفتنی‌ها کجاست؟ قطعاً رسانه، سینما، تلویزیون و کتاب، بهترین ابزار‌ها برای بیان این ناگفته‌ها هستند، روز‌هایی که هرچقدر ورق بخورد، برگ تازه‌ای از خاطرات آن دوران را به رخ خواننده‌اش می‌کشد.
یکی از این ناگفته‌ها «عملیات مرصاد» است؛ عملیاتی که در آن‌کسانی که بلندگو به دست با چکمه‌های ستمشان و با قدم‌هایی که به خون جوانان این مملکت آغشته بود، نه به اسم اجنبی، بلکه به اسم و ادعای ناجی خلق به شهر‌های غربی کشور مانند اسلام‌آباد و کرند حمله کردند، فرزندان پاسدار این مرزوبوم را سر بریدند و خانواده‌ها را آواره کوه و کمر کردند، در بیمارستان اسلام‌آباد غرب بیماران و مجروحان را وسط حیاط بیمارستان آتش زدند و هرکسی را که به‌زعم خود «مزدور» تشخیص دادند، از دم تیغ گذراندند. حالا این ناگفته که کمتر هم به آن پرداخته‌شده است، یعنی «عملیات مرصاد، منافقین و حامیان غربی و منطقه‌ای منافقین» سوژه یک فیلم سینمایی شده تا یک‌بار دیگر به یادمان بیاورند همه‌چیزمان را مدیون شهدا هستیم.
«ماجرای نیمروز ۲» که حالا با عنوان «رد خون» به سینما آمده، امتداد «ماجرای نیمروز ۱» است؛ فیلمی که بیش از اینکه قصد داشته باشد عملیات مرصاد – یا به قول منافقین، عملیات «فروغ جاویدان» - را روایت کند، چهره واقعی منافقین و منش آن‌ها را به تصویر می‌کشد، بنابراین به سراغ داستانی می‌رود تا بتواند به‌وسیله آن به زندگی شخصی برخی از اعضای گروهک نزدیک شده و بعد مخاطب را به قضاوت وادارد. قضاوت در مورد این تناقض وحشتناک که چگونه منافقی که هیچ پایبندی عاطفی و انسانی به دیگران حتی به همسر و فرزند خود ندارد، می‌تواند ناجی خلق شود؟!
محمدحسین مهدویان خودش در این رابطه و در پاسخ به این سؤال که آیا از همان اول مشخص نبود که می‌خواهید درباره عملیات مرصاد فیلم بسازید؟ گفته است: «نه. حتی یادم است در مقطعی قرار بود قصه‌ای در عراق را روایت کنیم؛ یعنی همان‌طور که مجاهدین در تهران به دنبال خانه تیمی بودند، ما می‌خواستیم این ماجرا را برعکس کنیم. درواقع ما می‌خواستیم کاراکتر صادق و کمال را به دل خانه‌های تیمی در عراق ببریم و ببینیم که این افراد در حال گریز از دست نیرو‌های امنیتی بعثی هستند که به نظرم خیلی قصه جذابی بود. به‌هرحال سیدمحمود رضوی پژوهش‌هایی در سال‌های گذشته جمع‌آوری کرده بود که پیشنهاد داد این قصه را در دل عملیات مرصاد روایت کنیم، به همین ترتیب قصه عراق منتفی شد».
یک ایراد و یک برگ برنده در فیلم
در سرتاسر فیلم، جرئت و جسارت کارگردان به چشم می‌آید؛ البته در برخی جا‌ها نیز به نظر می‌رسد که مهدویان این جسارت و توفندگی را برای دقایقی فراموش کرده و با محافظه‌کاری داستان را جلو می‌برد، به‌طور مثال هیچ‌گونه اشاره‌ای به چرایی اعدام گروه‌های از منافقین در تابستان سال ۱۳۶۷ و بعد از عملیات مرصاد نمی‌کند؛ موضوعی که همیشه دستاویز شبهه‌افکنی‌های یک عده بوده تا جای شهید و جلاد را عوض کنند.
در مقاطعی، شلوغی بیش‌ازحد فیلم نیز تا حدی بیننده را سردرگم می‌کند و باعث می‌شود تا برخی از قسمت‌های مهم فیلم از دستش در برود و متوجه آن نشود، به‌طور مثال بی‌مقدمه سراغ عکس خواهر «کمال» می‌رود و اگر برای لحظه‌ای مخاطب در سینما خم شود تا از روی زمین چیزی بردارد، بقیه فیلم را به‌سختی متوجه خواهد شد و این به همان دلیل شلوغی سکانس‌هاست.
اما مهدویان همیشه یک برگ برنده در فیلم‌هایش رو می‌کند، برگ برنده‌ای که به خاطر پایه و مهارت مستندسازی‌اش، تفاوتی ویژه را در فیلم‌هایش ایجاد می‌کند؛ ازجمله نشان دادن تصاویری واقعی از سخنرانی مسعود رجوی سرکرده گروهک منافقین و عکس‌العملی که اعضای تیمش در اتاق فرمان اردوگاه اشرف دارند را می‌توان یکی از این زیبایی‌ها و مهارت‌ها دانست.
با تمام این اوصاف، «رد خون» نه به زیبایی و قدرت «ماجرای نیمروز ۱»، اما در مجموع قوی و موفق مانند دیگر فیلم‌های مهدویان ظاهر شده و بار دیگر سینمای ایران را به داشتن چنین کارگردان جوان و با استعدادی امیدوار کرده است؛ کارگردانی که در چند سال اخیر توانسته بخش کوچکی از همان ناگفته‌ها را گفتنی کند و جوانان امروزی را با تاریخ سال‌های نه‌چندان دور این سرزمین که عده‌ای اصرار بر فراموش‌شدن آن دارند، آشنا کند.

ارسال نظرات