12 مرداد 1398 - 12:55
سخن روز مطبوعات

۱۲ مرداد / ماجرای ربودن دیپلمات‌های ایرانی توسط آمریکا/ آمریکا از چه عصبانی است؟

آمریکایی‌ها چند بار نیروهای دیپلمات ایرانی را ربودند تا به جمهوری اسلامی بگویند اگر با ما همکاری نکنید مانع فعالیت شما در عراق می‌شویم.
کد خبر : 3600

پایگاه رهنما :

به نقل از مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

 

 


مقاومت در برابر «طرح تسلیم»

 

سعدالله زارعی در کیهان نوشت:

 

مقاومت روندی است که در مقابل دو طرح (project) جنگ و تسلیم قرار دارد و لازمه رسیدن به اهداف بزرگ است و می‌تواند به انواع و اندازه‌های مختلفی تقسیم شود از فردی تا اجتماعی و از سیاسی تا بقیه شئون حیات اجتماعی. خود مقاومت به مثابه «روش» واجد هیچ هزینه‌ای نیست چرا که به هر حال برای رسیدن به هدف به ناگزیر روشی باید اتخاذ شود. جنگ و تسلیم که گاهی به واژه دو پهلوی سازش تعبیر می‌شود، دو طرح هستند که به غیر از آنکه برای هدفی اتخاذ می‌شوند، خود دارای هزینه‌های سنگینی می‌باشند.

 

در این میان گاهی هزینه جنگ از تسلیم بیشتر است و گاهی هزینه تسلیم از جنگ و البته گاهی هم در نهایت یکی به دیگری ختم می‌شود. در زمانه ما شاهد تسلیم عراق - در دوره صدام حسین - به آمریکا در دهه 1990 بودیم که به جنگ 2003 آمریکا علیه این کشور منجر شد و شاهد تسلیم ژاپن به آمریکا- در اواسط دهه 1940 - پس از جنگی بودیم که به ویرانی ژاپن منتهی گردید.

 

در نقطه مقابل این دو مقاومت قرار دارد که برخلاف آن دو اولاً طرح- پروژه- نیست و روند است و ثانیاً به ضد خودش منجر نمی‌شود نتیجه مقاومت صلح در محیط داخلی و اداره محیط پیرامونی بر مبنای توسعه صلح داخلی و به عبارتی گسترش صلح داخلی به محیط منطقه‌ای و همگرا کردن آن است.

 

در روند مقاومت، استفاده مقتصدانه و محتاطانه از امکانات داخلی و خارجی برای رسیدن به هدف وجود دارد و در متن خود پذیرنده روش‌ها و راهکارهای مختلفی است به‌گونه‌ای که در هر زمان و در مواجهه با هر موضوعی می‌توان از روش و راهکاری استفاده کرد حتی ضربه زدن به دشمن که وجهی از جنگ است می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد اما به‌گونه‌ای که به جنگ حتی جنگ کم شدت منجر نشود. نمونه‌ای از این را، ما چندین نوبت و از جمله در جریان زدن پهپاد فوق‌مدرن آمریکا تجربه کرده‌ایم.

 

در اینجاها، سیاست مقاومت مبتنی بر جنگ نبوده و در عمل هم به جنگ- حتی جنگ کم شدت- ختم نشده است. در روند مقاومت، محیط پیرامونی ناهمخوان به محیط همخوان تغییر پیدا می‌کند و به عبارتی صلح اتفاق می‌افتد اما این صلح با قدرت معاند نیست بلکه تبدیل محیط معاند به محیط موافق است. نمونه آن را ما بارها در منطقه شاهد بوده‌ایم. عراق در یک دوره نسبتاً طولانی تحت تصرف معاندان جمهوری اسلامی- ابتدا رژیم صدام حسین و سپس اشغالگران آمریکا- بود و هزینه‌ها و مخاطرات زیادی برای ایران داشت.

 

در این میان بر مبنای تجربه جهان، ایران بر سر دو راهی جنگ و تسلیم قرار داشت یا باید تن به جنگ می‌داد و یا تسلیم خواسته‌های آنان می‌شد. جمهوری اسلامی بر مبنای بینش قرآنی، راه دیگری برگزید که نه جنگ بود و نه تسلیم. البته در یک مقطعی که ارتش عراق به جنگ تحمیلی روی آورد، ایران‌گریزی غیر از جنگ نداشت و هشت سال هم قهرمانانه جنگید.

 

پس سخن ما مربوط به زمانی است که تهدید وجود دارد، جدی هم هست اما به جنگ تبدیل نشده است. در  دهه 1370 و دهه 1380 در عراق ما با دو تهدید مواجه بودیم و برای مواجهه با آن به روند مقاومت روی آوردیم نتیجه آن این شد که جایگزین رژیم صدام حسین، نیروهای همگرا با ایران و بعضاً پرورش‌یافته ایران در طول دوران جنگ و دهه پس از جنگ بودند و بزرگترین دشمن ایران یعنی آمریکا هم ناگزیر شد نیروهای نظامی خود را از عراق خارج کند و شکست در مقابل ملت‌های عراق و ایران را بپذیرد.

 

در اینجا ما بابت مقاومت‌مان هزینه‌ای ندادیم و زندگی خودمان و هزینه‌های عادی خودمان را داشتیم و هیچ مخاطراتی هم متوجه مردم خود و یا مردم عراق نکردیم و توانستیم بدون جنگ و بدون تسلیم، در محیط عراق صلح برقرار کرده و محیطی ناهمخوان و معارض با خود را به محیطی همخوان و یاور تبدیل نمائیم. این البته یک تجربه جدید در منطقه ما به‌حساب می‌آید هرچند اگر به تاریخ و از جمله تاریخ معاصر- 100 ساله- جهان بنگریم، نمونه‌های زیادی از آن را می‌توانیم نشان دهیم که مقاومت مردم ویتنام در برابر ارتش متجاوز آمریکا یکی از آنهاست.

 

امروز همه با الگوی جمهوری اسلامی در مواجهه با دشمنان و خطرات آشنایی دارند و به موفقیت آن و مسیر کوتاهی که تا رسیدن به مقصد، پیش‌رو دارد، معترفند. ما می‌توانیم روزانه ده‌ها تحلیل در رسانه‌های دنیا و حتی رسانه‌هایی که تحت سیطره اربابان آمریکایی و اسرائیلی قرار دارند، ببینیم که در آن به موفقیت الگوی جمهوری اسلامی یعنی «مقاومت» اعتراف شده است. و باید بگوئیم در این الگو، هیچ نقطه سیاه و تاریکی وجود ندارد یعنی در هیچ موردی نیست که جواب نداده باشد و یا هزینه‌های زیادی را به دنبال‌کنندگان مقاومت تحمیل کرده باشد.

 

مقاومت در لبنان سبب توقف جنگ شده و هزینه‌ای هم به دولت و ملت لبنان تحمیل نکرده است، مردم و دولت در این کشور زندگی طبیعی خود را دارند در حالی‌که پیش از این یا شاهد اشغال کشورشان و یا به دلیل انتظار وقوع جنگ «گرفتار آشفتگی و بی‌ثباتی بوده‌اند» و این مورد را می‌توان به حوادث بسیاری دیگر از کشورها نیز تسری داد. این در حالی‌است که آنان که تسلیم را برگزیدند به وضعیتی رسیدند که مشاهده می‌کنیم. مصر دوران سادات، مبارک و سیسی یک نمونه از آن‌هاست.

 

مسیر مقاومت به همان میزان که مسیر جنگ و سازش نیست از طریق مذاکره با دشمن هم سامان نمی‌یابد و صدالبته به معنای مطلق عدم گفت‌وگو با دشمن هم نیست به معنای عدم تعلق‌خاطر به مذاکره با دشمن است. ما در جمهوری اسلامی هردوی این موضوع را شاهد بوده‌ایم و نتیجه هر دو را هم نصب‌العین خود داریم.

 

ما در یک مرحله‌ای از مقاومت، با آمریکا در عراق وارد گفت‌وگو شدیم که البته سه‌جانبه بود و با حضور وزیر امور خارجه وقت عراق صورت گرفت. ما در آن گفت‌وگوها روی موضوع خروج نیروهای نظامی از عراق بحث کردیم و در این بین طرف آمریکایی  دنبال به‌دست آوردن تضمین امنیتی برای نیروهای نظامی‌اش بود که در عراق مستقر بودند و عدد آنان به حدود 170 هزار نفر می‌رسید.

 

ما سه دور گفت‌وگو کردیم نتیجه این گفت‌وگوها، انعقاد قرارداد امنیتی مبتنی بر خروج نظامیان آمریکا از عراق بین جرج بوش و نوری مالکی بود و این در حالی بود که پترائوس فرمانده نظامی و رایان کروکر که سفیر آمریکا در عراق بود و معاون وزیر دفاع آمریکا برای به‌دست آوردن تضمین امنیتی نظامیان اشغالگر خود، مذاکره را آغاز کردند.

 

خروجی این مذاکرات این بود که چند ماه پس از آن خروج نظامیان آمریکایی از عراق شروع شد و پاسخ حسن کاظمی قمی سفیر وقت ایران در عراق و طرف آنان در گفت‌وگو این بود که ما سلطه‌ای در عراق نداریم تا بتوانیم به شما تضمینی بدهیم و منشأ اقداماتی هم که علیه شما می‌شود معلوم نیست و ما البته می‌توانیم از هواداران خود در عراق بخواهیم روند خروج نظامیان شما را تسهیل کنند و به نیروهای در حال خروج کاری نداشته باشند.

 

در این زمان در آمریکا طرح بیکر همیلتون مطرح شد که البته هدف از آن این بود که وانمود شود خروج نظامیان آمریکایی از عراق بر مبنای جمع‌بندی داخلی و تصمیم عقلانی پنتاگون صورت می‌گیرد و حال آنکه کروکر، پترائوس و معاون وزیر دفاع آمریکا در دو دور از سه دور «مذاکرات بغداد» روی  ادامه حضور نظامی خود تأکید داشتند و در ضمن دنبال بدست آوردن تضمین امنیتی برای نیروهای متجاوز خود که در واقع یک ارتش کامل بود، می‌گشتند و در دور سوم متوجه شدند ایران حاضر به دادن هیچ تضمینی نیست البته در این دوران آمریکایی‌ها چند بار نیروهای دیپلمات ایرانی را ربودند تا به جمهوری اسلامی بگویند اگر با ما همکاری نکنید مانع فعالیت شما در عراق می‌شویم که به جایی نرسید و آنان پس از مدت کوتاهی ناگزیر به آزادی آنان شدند که ربودن نفر دوم سفارت ایران یکی از این موارد بود. این مسایل مربوط به سال 1386 می‌شود.

 

با کمال تأسف و با آنکه میوه مقاومت در دسترس ما قرار دارد و جهان هم به آن اعتراف می‌کند، یک جریان سیاسی، ‌امروز ما را به انتخاب راه تسلیم دعوت می‌کند و جالب این است که همین‌ها اندکی قبل، ما را به جنگ بین‌المللی و منطقه‌ای فرا می‌خواندند.

 

یکی از افراد این جریان حدود یک ماه پیش در مقاله‌ای، ضمن آنکه 30 سال مقاومت ایران در برابر آمریکا و... را بی‌نتیجه معرفی کرد یعنی آفتاب را در میان آسمان انکار کرد، به سازش با دونالد ترامپ فراخواند و نام آن را «صلح» گذاشت!

 

وی نوشت: «در شرایط کنونی باید اصلاحات را به صلح ترجمه کرد چرا که با این کار، دموکراسی، اصلاح‌طلبی اصیل، توأمان محفوظ می‌مانند. کارگزاران این راهبرد نیروی مقاومت صلح‌طلبی است که از عناصر مستقل خارج از دولت- یعنی حکومت- تشکیل شده است و می‌دانیم که لازم است بخشی از این نیرو درون کشور و بخشی دیگر خارج از کشور باشند.»

 

فراخوان دادن به معاندان داخلی جمهوری اسلامی و معاندان خارجی آن در واقع برخلاف ادعای یکی از نظریه‌پردازان این جریان که آن را «ممانعت از بروز جنگ» می‌خواند برای آن است که ورق منطقه را به نفع آمریکا برگرداند که البته نمی‌تواند چرا که نه آنان‌که به خارج گریخته‌اند و در محافل آمریکایی‌ها به نوکری آشکار سرگرمند، اعتبار و توان دارند و نه آنان‌که در داخل، مقاومت ملت در برابر آمریکا را برنمی‌تابند، از آن‌چنان توان و اعتباری برخوردارند. در واقع این جریان به آمریکا وانمود می‌کند که می‌تواند کار مؤثری کرده و گره اصلی آمریکا را باز کند و از این طریق حمایت بیشتر آمریکا را جلب نماید. حمایتی که به دلیل به نتیجه نرسیدن پروژه تضعیف داخلی جمهوری اسلامی، رنگ باخته است.

 

این جریان در آستانه انتخابات پیش‌روی مجلس شورای اسلامی و با توجه به نیاز آمریکا به باز شدن دوباره باب گفت‌وگویی که به دلیل بی‌نتیجه بودن برای ایران به بن‌بست خورده است، در صدد شکل‌دهی به ترتیباتی است که نانی به تنور ترامپ بچسبد و لقمه‌ای هم نصیب این‌ها شود و این‌ها در حالی است که در فضای داخلی ایران به موازات شکست مذاکرات پیشین و هزینه‌های هنگفتی که روی دست ملت ایران گذاشت، از اعتبار دست‌اندرکاران داخلی آن کاسته شده است. مذاکره با آمریکا راه حل ما نیست و کمکی هم به طالبان آن نمی‌کند.

 

 

 

پاسخی به تحریم ظریف

 

علی ربیعی در ایران نوشت:

 

سراسیمگی رژیم امریکا از شکست برنامه جاه‌طلبانه و زورگویانه‌اش در به زانو انداختن ملت ایران، سرانجام صورت کریه و عریان خود را با قرار دادن نام محمدجواد ظریف در لیست تحریمی وزارت خزانه‌داری امریکا نشان داد. هیچ کس حتی شاید عاملان تحریم انتظار ندارند که این اقدام کودکانه و حسدورزانه، فعالیت‌های طوفانی ظریف را در دفاع از منافع ملی تحت تأثیر قرار دهد.

 

علت نفوذ کلام او تاکنون این نبوده که در لیست تحریم امریکا جای نداشته بلکه این نفوذ، به‌خاطر نیروی منطق ظریف و جهان‌پسندی آن است که اتفاقاً تحریم او، یکبار دیگر برحق بودن آن را اثبات می‌کند. ظریف و بیان گیرای او نمود بیرونی گفتمان دولت تدبیر و امید در نمایش دادن‌ شأن شایسته ملت ایران است؛ جایگاهی که برجام آن را احیا کرد و با وجود عهدشکنی امریکا و خسارت‌های وارد شده به آن هنوز در تارک جهانی به‌ عنوان نماد قانونمندی و صلح دوستی ملت ایران می‌درخشد.

 

نه خشم افراطیون امریکا، اسرائیل و عربستان سعودی از برجام شگفت‌انگیز بود و نه نفرت‌پراکنی دشمنان درمانده از مذاکره‌کنندگان ارشد ایرانی در برجام؛ آنچه موجب شگفتی است همنوایی کسانی است که شانه به شانه دشمنان شناخته شده ملت ما، از هیچ اقدامی در تخریب و توهین به نمایندگان و منتخبان ملت در دولت کوتاهی نکردند. آنهایی که کوشیدند برجام را سند تحقیر ملی جا بزنند و تا آنجا پیش رفتند که تمییز میان واژگان و ادبیات آنها و دشمنان قسم خورده ایران و نظام میسر نبود.

 

 اما نه متحد کردن همه فرقه‌های متخاصم با ایران در آن‌سوی مرزها اراده دولت را در پیگیری حقوق و خواسته‌های ملت متزلزل خواهد کرد – دیشب دیدم چگونه در هشتگ‌سازی واژگان سخیف با بیانیه وزارت خارجه امریکا همداستان شدند - و نه اختصاص پول‌های کلان بیت‌المال برای تبلیغات و مستندسازی‌های هماهنگ با خواست بیگانگان در اهانت و افترا به مسئولان عالی دولت و نظام در داخل، دولت را گامی در مسیر حق، به عقب خواهد راند.

 

برخلاف خواست اقلیت‌های آکنده از کینه و نفرت در خارج و اتهام‌زنی‌های ناآگاهانه در داخل، امروز دولت، نیروهای مسلح و رهبری در دفاع از تمامیت سرزمینی، حفظ حقوق قانونی ایران در جهان و تلاش برای پشت سرگذاشتن این دوران سخت تا رسیدن به قله امنی که ملت ما سزاوار آن است، دوشادوش هم ایستاده‌اند.

 

تحریم وزیر امور خارجه اما هدف نهان دیگری را هم دنبال می‌کند؛ هدف شکستن نماد گفت‌وگو و دیپلماسی موفق و عصبی کردن ما تا جایی که راهبرد همیشگی و ذاتی جمهوری اسلامی به حل و فصل صلح‌آمیز اختلافات را کنار بگذاریم. هرچند که خروج امریکا از برجام و تحریم‌های مکرر پیش از این هم اثبات کرده است که رژیم امریکا کمترین صداقت لازم برای مذاکره و دیپلماسی را ندارد اما پی بردن به این حقیقت مانع تداوم راهبرد ایران برای مذاکرات عادلانه، عزتمندانه و قانونی نخواهد شد.

 

تحریم رهبری و ظریف، اعتقاد راسخ ما به دیپلماسی و گفت‌وگو به جای راه‌حل‌های خشونت‌آمیز را سست نمی‌کند اما زحمت رژیم امریکا برای برچیدن این تحریم‌ها در کنار تحریم‌های پیشین به هدف اثبات آمادگی برای مذاکره را بیشتر خواهد کرد.

 

ایران هنوز و هرگاه تحریم‌کنندگان بخواهند خود را از انزوای اخلاقی در جهان و سیر قهقرایی سیاست‌های شکست‌خورده نجات دهند، آماده گفت‌وگو بر اساس روش‌های متمدنانه و مطابق با قوانین و هنجارهای جامعه بین‌المللی است و البته در آن روز هیچ گریزی از مذاکره با ظریف، این سردار دیپلماسی ایران نخواهند داشت؛ سرداری که با تحریم، او را محبوب‌تر، قوی‌تر و مصمم‌تر کردند تا یکبار دیگر ثابت کند که ملت ایران در هیچ مذاکره‌ای شکست نخواهد خورد.

 

 

 

آمریکا از چه عصبانی است؟

 

امیرحسین یزدان پناه در خراسان نوشت:

 

آمریکایی ها که 15 ماه پیش مدعی بودند با «کمپین فشار حداکثری»، ایران را وادار خواهند کرد مقابل 12 خواسته آمریکا زانو بزند و در حقیقت با جنگ اقتصادی و تهدید نظامی به دنبال تغییر نظام سیاسی ایران بودند، دست خالی تر - و البته عصبانی تر- از همیشه تیغ کشیده اند؛ این بار اما تیغ را روی «صدا» کشیده اند.

 

تحریم سکاندار دیپلماسی یک کشور، آن هم کشوری که نقطه مقابل غرب است، نشان دهنده قدرت دیپلماسی عمومی و ضربات موثر بر پیکر دیپلماسی عمومی مهاجم غرب توسط ظریف است. طبعا هیچ کس مدعی درست بودن همه راهبردها و اقدامات آقای ظریف نیست اما اگر کسی سوال کند که چرا آمریکا یک وزیرخارجه را تحریم می کند؟ یکی از پاسخ‌ها را باید در ضربات بی محابا و پی در پی ظریف بر پیکر سیاست های آمریکا در ماه های اخیر دانست.

 

به خصوص پس از آن که آقای ظریف توانست کلید واژه «تیم ب» را علیه بولتون و متحدانش، توسط رسانه های آمریکایی، ادبیات سازی کرده و جابیندازد.  دلیل دوم تحریم ظریف، در بهم ریختگی نظام محاسباتی آمریکا راجع به ایران است. در کمال شگفتی و در تناقض آشکار با واقعیت، برخی از تصمیم گیران آمریکایی تصور می کنند که در ایران اعتراض های مداوم وجود دارد تاجایی که حتی ترامپ گفته بود «هرجمعه در ایران اعتراض خیابانی وجود دارد»!

 

این نوع داد ه های غلط، دقیقا مشابه ادعاهای واهی است که روزانه در کانال های خبری و رسانه ها و اکانت های متعلق به سلطنت طلب های وابسته به دیکتاتور پهلوی و گروهک تروریستی منافقین منتشر می شود. در 15 ماه اخیر تقریبا هرآن چه توسط این طیف های برانداز مطرح شده، در توئیتر پمپئو و بولتون و دیگر مقامات آمریکایی بازتاب داشته و تکرار شده است.

 

براساس این اطلاعات غلط آمریکا تصور می کند با تحریم ظریف در حقیقت مشغول حمایت از فرایند و اتفاقات واهی و خیالی است که گروهک تروریستی منافقین از ایران تصویر می کنند!غافل از این که بر اساس آخرین نظرسنجی‌ها ظریف هم اکنون یکی از محبوب‌ترین چهره‌های ایران است.

 

اما تحریم ظریف چه پیامی دارد؟ همان طور که دربالا اشاره شد، این تحریم یک اقدام عصبی و منفعلانه در برابر شکست راهبرد فشار حداکثری آمریکا علیه ایران است. هرچند در این 15 ماه بر مردم ایران روزهای سختی گذشته که نیاز به تدبیر بیش از پیش دولت دارد اما به لطف ایستادگی هوشمندانه مردم، نشانه های شکست راهبرد آمریکا هر روز بیش از گذشته هویدا می شود.

 

دو ماه پیش بانک جهانی گزارش داد که اثر تحریم ها بر اقتصاد ایران «کاهش یافته» و این اثر «در سال آینده تخلیه می شود و اقتصاد ایران در این سال از رکود خارج خواهد شد». دو هفته پیش نیز شبکه خبری بلومبرگ گزارش داد: «ارزش ریال در بازارهای موازی جهان بالا می‌رود و طی دو ماه گذشته 30 درصد در برابر دلار گران تر شده است.»

 

جالب این جاست که در این دو ماه اتفاقات مهمی همچون اتهام زنی به ایران درباره حادثه فجیره و انفجار نفتکش ها، انهدام پهپاد متجاوز آمریکایی، جنگ نفتکش ها علیه کشورمان و ... نیز رخ داده است که ثبات اقتصادی ایران دربرابر این شوک های سیاسی و نظامی نشان دهنده مقاومت منطقی و هوشمندانه در مقابل فشارها و غلبه بر جنگ اقتصادی است.

 

حتی به تازگی کشورهای منطقه و برخی کشورهای مطرح اروپایی به ائتلاف آمریکا در خلیج فارس دست رد زده اند تاجایی که دیروز نشریه پولیتیکو این ائتلاف را «ائتلاف یک نفره» ترامپ نامید! در این شرایط عصبانیت آمریکایی ها قابل درک است اما مسلم آن است که صدای ایران خاموش شدنی نیست و ترامپ و همپالگی هایش مانند مقامات پیشین آمریکا خوراک مار و مور خواهند شد، ولی جمهوری اسلامی همچنان خواهد ایستاد.

 

 

 

 یک شرم به ظریف بدهکارید

 

محمدمحمودی در آرمان ملی نوشت:

آیت‌ا... هاشمی نسبت به وزیر خارجه دولت اعتدال علاوه بر علاقه و محبت فراوان، تعبیر منحصر بفردی هم داشت مبنی بر اینکه «ظریف به سیره نبوی(ص)عمل کرد» تا موفق شد با اتکا به قدرت دیپلماسی اسلامی، دنیا را تحت تاثیر خود قرار دهد و در مذاکرات شگفت آور خود با گروه1+5‎به گونه‌ای عمل کند که ماحصل آن تا سال‌های سال سرمشق دیپلمات‌ها باشد. ‎همین حرف را اکثر وزرای خارجه دنیا هم به تعابیر متفاوت گفتند و برخی‌ها حتی پا را از این فرآتر گذاشته و گفتند که اگر ظریف، ایرانی نبود به راحتی می‌توانست دبیرکل سازمان ملل شود!.

 

‎بهترین وزیر خارجه تاریخ جمهوری اسلامی - و شاید نیم قرن اخیر جهان- اما در کشور خودش غریب و مظلوم واقع شد. از همان اولین سفر نیویورک در سال ۹۲ که در بازگشت در فرودگاه مهرآباد بجای گل، با مشت‌های خشمگین روبرو شد تا همین امروز در سال ۹۸ که عده‌ای -از سر دلسوزی! -میلیاردها تومان خرج کردند تا در سریال گاندو به مردم القا کنند که شانس آوردید نیروها هستند وگرنه معلوم نبود با وجود آقای ظریف چه بر سر منافع کشور می‌آمد؟!

 

جالب است که همین آقای ظریف که دنیا به احترامش از بابت تامین منافع ملتش از جا بلند می‌شود و دشمنان کشورش را به چنان درجه‌ای از خشم نسبت به خود رسانده که بی‌سابقه ترین تحریم را علیه وزیر خارجه یک کشور به نام ظریف در تاریخ سند زدند، در داخل کشور تهمت و ناسزایی نمانده که از جهل مقدس عده‌ای نشنود و مکرر متهم به خیانت و وطن فروشی نشود تا جایی که رهبری معظم انقلاب مجبور شدند برای مقابله با این بلیه بارها با تعابیر بزرگی از آقای ظریف یاد کنند و چون بی بصیرتی‌ها تمام نشد و با گاندو به رسانه ملی رسید، در پاسخ به رنجنامه ظریف مرقوم بفرمایند:«مطلقا راضی به توهین به جنابعالی نمی‌باشم».

 

‎به نظر نگارنده در این وضعیت، تکلیف ترامپ و پمپئو و بولتون و بن سلمان و نتانیاهو در قبال ظریف روشن است چون بارها گفته‌اند برجام مثل تارعنکبوتی است که ظریف بافته و آمریکا و رژیم صهیونیستی در آن گرفتارند، پس تحریم بی‌سابقه ظریف هم در واقع نشانه اوج عجز آنها در مقابل مجرب ترین وزیرخارجه دنیاست وگرنه مثل احمدی‌نژاد، فرش قرمز هم در نیویورک برایش پهن می‌کردند تا مکرر برود و هرچه می‌خواهد بگوید تا برکت برای صهیونیست‌ها شود!. سوال این است در چنین شرایطی واقعا تکلیف اهانت‌های بی‌شمار و تهمت‌های ناجوانمردانه‌ای که در ۶ سال گذشته به برترین وزیر خارجه جمهوری اسلامی زده شد، چه می‌شود؟ آیا اهانت کنندگان لااقل یک شرم به ظریف بدهکار نیستند؟

 

 

 

 

 

تحریمی که نشانه شکست است

 

عباس حاجی‌نجاری در جوان نوشت:

 

تحریم آقای ظریف، وزیر خارجه ایران از سوی کاخ سفید و در ادامه فشار حداکثری علیه مردم ایران نشان داد که کشکول ترامپ خالی شده است و او حتی به تحقق سناریوی حداقلی خود، یعنی مذاکره با جمهوری اسلامی ایران نیز امیدی ندارد.

وزارت خزانه‌داری امریکا روز چهارشنبه ۹ مرداد ماه در بیانیه‌ای که در آن سردرگمی کاخ سفید در ادامه فشار حداکثری علیه مردم ایران کاملاً آشکار بود، با این ادعا که ایالات متحده ظریف را به عنوان فرد اصلی در مذاکرات هسته‌ای نمی‌داند و تمایل دارد با کسی در تماس باشد که نقش تعیین‌کننده‌ای در تصمیم‌گیری‌ها و سیاستگذاری‌های ایران داشته باشد، محمدجواد ظریف را در فهرست تحریم‌های امریکا قرار داد. این بیانیه اتهام وزیر خارجه ایران را آن می‌داند که ظریف کمک کرده است «دستور کار بی‌ملاحظه» رهبر انقلاب اسلامی اجرا شود.

این بیانیه صراحتاً تحریم ظریف را در ادامه فشار حداکثری امریکا علیه مردم ایران قلمداد کرده، اما مدعی می‌شود که امریکا همچنان آماده گفتگو با مردم ایران است. از سوی دیگر در صحنه ائتلاف‌سازی علیه مردم ایران در منطقه و در راستای فشار حداکثری علیه ایران، این روزها ترامپ در حال تجربه شکست دیگری است که فهرست متحدان او را به شدت کاهش داده است.

در آخرین نمونه از مخالفت کشورها با ترامپ، وقتی که یکی از متحدان اصلی اروپایی ترامپ یعنی آلمان از همراهی با وی در حضور ائتلافی که قرار است به بهانه امنیت کشتیرانی در خلیج‌فارس تشکیل شود، خودداری می‌کند سفیر امریکا در برلین به شکل تحقیرآمیزی با دولت آلمان برخورد کرده و می‌گوید آلمان وظیفه دارد در مأموریت تنگه هرمز شرکت کند. به گزارش دویچه‌وله ریچارد گرنل، سفیر امریکا در برلین به حضور و مشارکت آلمان در مأموریت تأمین امنیت کشتیرانی در خلیج‌فارس، با این ادعا که آلمان بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی اروپاست، تأکید کرده و می‌گوید آلمان باید در این ائتلاف شرکت کند.

فارغ از مخالفت بسیاری از قدرت‌های جهانی با تشکیل این ائتلاف و تحریم ظریف که فهرست آن‌ها نشان‌دهنده انزوای بیشتر و روزافزون ترامپ در فشار حداکثری بر مردم ایران است، پافشاری او بر ادامه این سیاست‌ها بسیاری از کشورها و حتی نخبگان امریکایی را نسبت به نقطه پایانی این سیاست‌ها که ناشی از منافع انتخاباتی و کسب آرای حداقلی برای پیروزی ترامپ در انتخابات آتی قلمداد شده است، نگران کرده است که در این میان می‌توان به واکنش چینی‌ها، روس‌ها، آلمانی‌ها و فرانسوی‌ها اشاره کرد.

در این زمینه استفان والت، اندیشمند امریکایی در نامه‌ای سرگشاده به رئیس‌جمهور امریکا در هفته گذشته می‌نویسد که سیاست کنونی تو در قبال ایران واقعاً سردرگم است، وقتی توافق هسته‌ای با ایران را دور انداختی، اشتباه کردی، هنوز در فکرم که آیا واقعاً بندهای آن را فهمیده‌ای یا نه.

چون وقتی درخصوص آن صحبت می‌کنی، مشخص می‌شود که خیلی چیزها را اشتباه گرفته‌ای. او سپس با اذعان به اینکه توافق برجام بهتر می‌توانست امریکا را به هدفش در تغییر در ایران برساند، پیروی ترامپ از نتانیاهو و جان بولتون و دیگر تندروهای امریکا را نکوهش کرده و می‌گوید حالا ببین کجا قرار گرفته‌ای؟ ایالات متحده از توافق خارج شد و این اشتباه را با یک خطای دیگر یعنی تهدید دولت‌ها به پایبندی به آن و جلوگیری از استمرار تجارت و سرمایه‌گذاری در ایران همراه کرد.

بنابراین، وقتی تنش‌ها به اوج رسید، ایالات متحده خود را تنها یافت و هیچ قدرت بزرگی از او حمایت نکرد، استفان والت در ادامه مهم‌ترین تأثیر خروج ترامپ از برجام را تضعیف میانه‌روها در داخل ایران می‌داند و می‌افزاید: علاوه بر این ایالات متحده میانه‌روهای ایران را که امید داشتند، ایران را به کشوری غیرانقلابی تبدیل کنند تضعیف کرد (درحالی که این همان هدف بلند مدت اعلام شده از سوی وزیر خارجه مایک پمپئو بوده است) و نیروهای تندرویی که مدت‌هاست ایالات متحده را دشمن دائمی و غیرقابل اعتماد می‌دانند تقویت کرد.

او در پایان تأکید می‌کند که ترامپ در سیاست‌هایش به هیچ‌کدام از اهدافی که می‌خواست نرسیده و به نظر می‌رسد که رهبر ایران رویکردش را عوض کرده تا به شما نشان دهد، آن‌ها تحت تأثیر ارعاب، اجبار، نهیب و تسلیم قرار نمی‌گیرند و همه این‌ها احتمال کشاندن شما به یک جور جنگ را که همیشه می‌خواستی از آن اجتناب کنی بیشتر کرده است.

تأملی اندک در بیانیه وزارت خزانه‌داری امریکا در مورد چرایی تحریم ظریف بیانگر آن است که استراتژی نظام جمهوری اسلامی در ماه‌های اخیر یعنی همان «مقاومت فعال» به ثمر نشسته و سامانه فکری و تصمیم‌سازی و عملیاتی کاخ سفید را برهم زده است. راهبردی که تحقق وحدت و همبستگی ملی و همراهی ارکان نظام را در چارچوب مقابله همه‌جانبه با راهبرد دشمن به خدمت گرفته و عملاً ابتکار عمل را در اختیار ایران قرار داده است.

این تلاش ترامپ که می‌کوشد کشورهای دیگر را در ائتلاف برای تأمین امنیت کشتیرانی در خلیج فارس با خود همراه کند، اذعان به ناتوانی و ضعف امریکا در تحقق وعده‌ای است که برای آن در منطقه حضور یافته و تلاش داشت مشروعیت این حضور را بر کشورهای منطقه تحلیل کند و این در حالی است که به دلیل ناتوانی امریکا در تأمین امنیت تجهیزات خود در منطقه و خفتی را که به دلیل مورد اصابت قرار گرفتن پهپادش در خلیج فارس متحمل شد و از سوی دیگر ناتوانی ناوهای جنگی امریکا در مقابله با مأموریت قانونی پهپادهای ایرانی، عملاً ماهیت پوشالی قدرت به ظاهر افسانه‌ای نظامی امریکا را آشکار ساخته و سبب شده است که متحدان سابق منطقه‌ای امریکا به سمت ایران گرایش پیدا کنند و دیگر قدرت‌ها نیز یا از ایران حمایت کرده و احتیاطاً از ادامه همراهی با امریکا اجتناب کنند، چرا که اراده ایران را در ایستادگی و مقاومت، در روند تحولات تعیین‌کننده‌تر و مؤثرتر می‌بینند.

اما مهم‌ترین کابوس مشترک امریکا و کشورهای غربی همگانی شدن راهبرد مقاومت فعال در ایران و توافق همه طیف‌های مختلف در کشور است که این روزها آثارش آشکار شده است. وقتی در اوج تهدید نظامی امریکا علیه ایران، ظرفیت‌های منطقه‌ای به کمک ایران آمده و اعلام آمادگی حزب‌الله، حماس، حشدالشعبی و... در حمایت از ایران عملاً قدرت بازدارندگی مقاومت را به رخ دشمنان می‌کشد، حقانیت سرمایه‌گذاری نظام جمهوری اسلامی در حمایت از مقاومت برای همه آشکار و همگانی شدن آن بسیاری از معادلات معطوف به ایران را دگرگون می‌کند.

 

 

 

 

ظریف الگوی انقلابی گری نوین

 

محمدعلی وکیلی در ابتکار نوشت:

 

روابط ایران و آمریکا وارد مراحل تازه ای شده است. آمریکا همه مزیت های استراتژیک خود را خرج مهار و تسلیم کردن ایران کرده و البته به نتیجه مطلوبش اصلا نرسیده است. به‌نظر می‌آید در این مرحله، حس می‌کند دیگر کارتی برای بازی کردن ندارد و به دامِ بلاهت در سیاست افتاده است.

۲- تحریم دکتر ظریف آخرین اقدام مضحک آنان است. به گفته اکثر کارشناسان آمریکایی، این اقدام هیچ توجیه سیاسی ندارد و تنها می توان آن را واکنشی روانی به توفیقات سیاست خارجی ایران نسبت داد. تنها در دستگاهِ تحلیلِ روانشناختی، می توان برای آن دلیل و توجیهی جست.

۳- آمریکا از برجام خارج شد تا توافقی بهتر از برجام نصیبش شود. از همان ابتدا سخنگوی ایران، دکتر ظریف، رسماً اعلام کرد به چیزی بهتر از برجام نخواهند رسید. تا کنون هم همینگونه شده است. ایران تعهدات برجامی خود را کاهش داد ولی همچنان در برجام ماند و عمق راهبردی سیاسی که در پرتو برجام بدست آورده بود را حفظ کرد. پهباد آمریکا را سرنگون کرد. چندین نشست آمریکا جهت ایجاد اجماع جهانی علیه ایران را بی اثر کرد. در چند پرونده در دادگاه های بین المللی علیه آمریکا توانست حاکم شود. در اوج فشارها، زیربارِ زورگویی انگلیس نرفت و شانه به شانه آنها مهره هایش را تکان داد. با توقیف چند نفتکشِ متخلف، اقتدارش را در خلیج فارس در میان ناوهای جنگی غرب به رخ جهان کشید. در این میان آیا کاخ سفید حق ندارد عصبانی و کلافه شود؟

۴- عملاً ابتکار عمل از آمریکا ستانده شده است. لذا برای بازسازی خود، خبر جعلیِ ساقط کردنِ پهبادِ ایران را ساختند و توسط رئیس جمهورشان اعلام کردند اما با واکنش رسانه ای به موقع ایران دنیا این خبرجعلی را باور نکرد و لذا بیشتر تحقیر شدند. پمپئو که خود را در جدال دیپلماتیک و رسانه ای با وجود امکانات نابرابر مغلوب می دید، برای احیای خود دست به یک شویِ تبلیغاتی زد و خواست با رسانه های ایران گفت وگو کند؛ هرچند استقبال سردی از او شد اما دولت ایران درخواست او را پذیرفت و به او پیشنهاد کرد با یکی از خبرنگاران رسانه های کشورمان گفت وگو کند. او انتظار چنین پاسخی را نداشت و برای این پاسخ، متنی آماده نکرده بود و لذا با دستپاچگی پاسخی بی ربط داد و توسط جهانیان جدی گرفته نشد.

۵- حس حقارت او و ترامپ مقابل ایران و سخنگوی شایسته آن، دکتر ظریف، قابل درک است. باوجود داشتن امپراتوری رسانه ای، در بُرد و تاثیر سخن، با ظریف قابل مقایسه نیستند. بزرگترین روزنامه نگاران آمریکا و جهان، مانند فرید زکریا، مشتاقانه پیِ مصاحبه با او می دَوَند. سخنان او به راحتی تیتر یک رسانه های جهان و محل بحث در محافل سیاسی و حتی دانشگاهی می شود. با مهارت بی نظیرش حرف درست را در جای درست می زند و درس دیپلماسی به همه می دهد. این در حالی است که مواضع و سخنان ترامپ و پمپئو، یکی در میان توسط جهانیان به تمسخر گرفته می شود. هیچ دیپلمات مهمی در جهان، اکنون سیاست های کاخ سفید را عاقلانه نمی خوانَد. ولی از ظریف به عنوان یک دیپلمات نابغه یاد می کنند؛ لذا حق دارند عصابانی باشند.

۶- این عصبانیت به قدری بالا رفت که دست آخر، در اقدامی عجیب و بی سابقه، وزیر خارجه کشورمان را تحریم کردند. این اقدام حتی نهیب برخی از تندروهای آمریکا را هم در پی داشت و از دست این حرکات عقل ستیز به ستوه آمدند. این تحریم تاثیر معکوس خواهد داشت. آمریکا با این اقدام هم خود را از چشم جهانیان بیشتر انداختند و هم ظریف را بیش از گذشته به کانون توجه رسانه ها بُردند. در واقع سنگی که به سمت ظریف پرتاپ کردند، دیوار ادعاهای او را بلندتر می کند. هم نشان می دهد که آمریکا در ادعاهایش جدی نیست و هم عمق نفوذ کلام ظریف را بیشتر کردند.

۸- به گمانم علت این اقدام آمریکا، از دست دادنِ مزیت های استراتژیکش در نزاع کنونی با ایران و در منطقه است. اکنون ممکن است هر اقدامی بکند تا از این بن بست خارج شود؛ چیزی که مهم است این است که ما نباید از ریل عقلانیتِ کنونی خارج شویم. خصوصا به این علت که کاخ سفید با توجه به توئیت اخیر ترامپ معتقد است نمی تواند در مذاکره حریف ایران شود. او حسابی از دیپلماسی ایرانی می ترسد لذا ممکن است بخواهد ما را به سمت تقابل های غیردیپلماتیک بکشاند. باید مراقب بود.

۷- هیچ مبارزِ چپی و هیچ انقلابیِ مهاجم علیه نظم جهانی، مانند سیاست های ظریف آمریکا را به چالش نکشید. ظریف الگوی نوینی از انقلابی گری قرن بیست و یکمی ارائه کرد.

 

 

 

 

هزینه شیرین تکیه بر سیاست خارجی انقلابی

 

حنیف غفاری در رسالت نوشت:

 

تحریم وزیر امور خارجه کشورمان از سوی ایالات متحده آمریکا، مولد مباحث تازه ای در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است. اکثریت قریب به اتفاق کشورها نیز اقدام دولت ترامپ را گامی دیگر در راستای یک‌جانبه گرایی مخرب  آمریکا در نظام بین الملل دانسته و آن را محکوم کرده اند. در این خصوص دو نکته اساسی وجود دارد که نباید مورد غفلت قرار گیرد:

نخست اینکه وزیر امور خارجه  ایران، اصلی ترین شاخصه و نماد دستگاه و  فراتر از آن،ساختار سیاست خارجی کشورمان بوده و  با توجه به تمرکز خاص دشمنان قسم خورده انقلاب بر روی تضعیف نظام جمهوری اسلامی ایران، "حمایت هوشمندانه  از دستگاه دیپلماسی"یک الزام راهبردی" محسوب می شود.

نباید فراموش کرد که در برهه فعلی، وزارت امور خارجه و خصوصا شخص وزیر امور خارجه، به لحاظ جایگاه حقوقی در پیشانی نبرد دیپلماتیک ایران و غرب( خصوصا ایالات متحده آمریکا ) قرار گرفته و بیش از هر زمان دیگری در این نبرد، نیاز به حمایت دارند.

در برهه حساس و سرنوشت ساز کنونی، "ارسال  پیام یکپارچگی و اقتدار جمهوری اسلامی ایران" یکی از اصلی ترین مولفه های نبرد با ایالات متحده محسوب می شود. موضوعی که رهبر معظم انقلاب نیز نسبت به آن تاکید دارند.

دوم اینکه تحریم وزیر امور خارجه کشورمان از سوی ایالات متحده ، نشان دهنده نارضایتی عمیق کاخ سفید از سیاست خارجی انقلابی جمهوری اسلامی ایران است. به عبارت بهتر، اقدام اخیر ترامپ واکنشی کورکورانه در قبال اتخاذ دیپلماسی عزتمدارانه از سوی کشورمان به شمار می رود.

بدون شک در کنار این هزینه، ده‌ها فایده در انتظار جمهوری اسلامی ایران خواهد بود، به شرط آنکه کشورمان ذره ای از گام بلندی که در راستای ارسال پیام قاطعانه به غرب( واشنگتن و تروئیکای اروپایی) برداشته است، عقب نشینی نکند. از این رو، تحریم وزیر خارجه کشورمان توسط آمریکا، هزینه شیرین اتخاذ سیاست خارجی انقلابی از سوی کشورمان محسوب می شود.

رهبر معظم انقلاب به صورت صریح ،  خواستار شکل گیری "سیاست خارجی انقلابی" در عرصه دیپلماسی کشور شده اند.   در قاموس سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ، بازتعریف سیاست خارجی کشور اصالت و موضوعیت ندارد،بلکه بازخوانی آن در مقاطع مختلف از حیات انقلاب است که قطب نمای حرکت رو به جلوی کشور در نظامبین الملل محسوب می شود.

یکی از ترفندهای واشنگتن جهت استیلابر کشورهای مخالف خود، ایجاد تغییر در اصول سیاست خارجی آن کشور است. به عبارت بهتر، غرب در صدد بازتعریف اصول و مبانی انقلاب و متعلقات آن ( از جمله سیاست خارجی انقلابی)  است نه بازخوانی آنها.

در اینجا باید مراقب بازی خطرناک فکری و انتزاعی و تئوریک غرب بود و آن را به صورتی جدی مورد واکاوی قرار داد زیرا در صورتی که این بازی خطرناک به ثمر برسد، تبعات آن در حوزه و بازه تئوریک محدود نخواهد ماند و در عرصه اجرایی و عملی نیز خود را عیان خواهد ساخت.

در نهایت اینکه تحریم آقای دکتر ظریف توسط آمریکا، ترجمانی از استیصال کاخ سفید و دولت ترامپ در مقابل جمهوری اسلامی ایران بود. این موضوع، نقطه آشکار ساز بازی صحیح کشورمان در برابر آمریکا و دلیلی روشن دال بر استمرار این رویکرد قاطعانه محسوب می شود.بدون شک هر اندازه این رویکرد از سوی دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان تقویت شود، هزینه های غرب در برابر پدیده ای به نام ایران قدرتمند افزایش خواهد یافت، چنانچه به صورت متقابل فواید و دستاوردهای ما نیز در این نبرد بیشتر خواهد شد. 

منبع: مشرق

ارسال نظرات