روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
۱- هفته گذشته تحلیلهای مختلف هدفداری توسط رسانههای غربی درباره اینستکس به رسانههای غربگرای داخلی پمپاژ شد. اما در این سوی جبهه رسانهای که واقعیتهای برجام و اینستکس و اهداف جریان غربگرا را برای مردم تبیین میکنند، برخی از یک نکته مهم اساسی غفلت کردهاند و بعضا ناخواسته در دام فضاسازیهای رسانههای غربی قرار گرفتهاند. اهمیت موضوع در این است که مبنای هرگونه تحلیلی اگر غلط و یا مطالبات حداقلی باشد واقع بینانه نخواهد بود و آدرساشتباه دادن و قرارگرفتن در جنگ روانی و فضاسازیهای سیاسی– رسانهای غربی است.
۲- اولا نکته مهم این است که براساس تعهد و قولی که رئیسجمهور در سال ۹۴ و در آستانه امضا برجام و مکرر بعداز آن به مردم داد، اساسا مطالبه اصلی ملت ایران از اروپاییها اجرای تمام تعهداتشان در برجام بهطور کامل است و نه جبران خسارت خروج آمریکا از برجام و نه طرحهایی مثل اینستکس!، مخصوصا که اروپاییها نشان دادهاند اینستکس را نه در مسیر عمل به تعهدات برجامی خود و نه در جهت جبران خروج آمریکا از برجام طراحی کردهاند.
آقای روحانی به مردم قول داده بود که «هیچ توافقی را امضا نمیکند، مگر اینکه تمام تحریمهای اقتصادی در همان روز لغو شوند»!. ثانیا حتی نباید مطالبه ایران از اروپاییها فروش نفت و گشایش بانکی باشد چراکه اجرای کامل تعهدات اروپاییها در برجام بهعنوان مطالبه حداکثری موضوعی فراتر از فروش نفت و مبادلات بانکی از جمله داراییهای بلوکه شده ایران و دهها تعهد دیگر است که در فصلی جدا از فصل تعهدات آمریکا در برجام ذکر شده است.
ثالثا اصولا اروپاییها چه قبل از خروج آمریکا از برجام و چه بعداز آن و چه در دوران اوباما و چه در دوران ترامپ به هیچکدام از تعهداتشان عمل نکردند و بعداز اینکه آمریکا از برجام خارج شد، در جهت «به فراموشی سپردن تعهدات خود» و با هدف نگه داشتن ایران تحت فشار حداکثری برجام ادعا کردند که میخواهیم خسارت خروج آمریکا از برجام را جبران کنیم!.
لذا پذیرش اینستکس یعنی تایید اینکه اروپا هیچ تعهد برجامی نداشته و ندارد!. حال با توجه به اینکه اروپاییها در سناریوی هماهنگ با آمریکا هیچ اقدام عملی برای اجرای تعهداتشان انجام ندادهاند، دولت چگونه انتظار دارد و خود اروپاییها چگونه مدعی جبران خسارت خروج آمریکا از برجام هستند؟!! و باید پاسخ داده شود که براساس کدام منطق سیاسی و دیپلماتیک و عقل سلیم ایران باید در برجام بماند و منتظر وعدههای سرخرمن مثل اینستکس باشد؟!.
رابعا باید توجه داشت اروپاییها در مذاکرات سعدآباد میگفتند شما باید با آمریکا مذاکره و توافق کنید و دولت به این توصیه غربیها عمل کرد و مدعی بود باید با کدخدا ببندیم! اکنون که دولت با کدخدا مذاکره کرد و بست و بعد کدخدا هم زیر همهچیز زد، حال اروپاییها با این همه بدعهدی و معطل نگه داشتن ایران در برجام، در نفاقی هماهنگ با آمریکاییها ادعا میکنند شما که با آمریکا بسته اید چه انتظاری از ما دارید؟!!.
خامسا پشتوانههای سازمان ملل متحد و قطعنامه شورای امنیت و ۱۴ بار تایید آژانس بینالمللی انرژی اتمی و امضاء پنج کشور عضو شورای امنیت، همه با هم نتوانست آمریکا و اروپاییها را متعهد به اجرای تعهداتشان کند و ضمانت اجرایی برای برجام نبود و برجام مثل آب خوردن از سوی امریکا پاره شد و از سوی اروپاییها اجرایی نشد، حالا که اینستکس که حداقل یک ضمانت اجرایی نمادین و هیچ یک از این پشتوانههای برجام را به تنهایی نیز ندارد، چگونه میتواند مایه «امیدواری کاذب» دوباره مردم بعداز برجام شود؟.
بهویژه که حتی نمایندگان هفت کشور اروپایی در نشستی در پایتخت اتریش که خواستار ماندن ایران در برجام شدند، حاضر نشدند هیچ صحبتی از برقراری روابط اقتصادی با ایران و حداقل مشارکت مالی در اینستکس کنند. سادسا اینکه ادعا شود آمریکا میخواهد ایران را تحریک کند تا از برجام خارج شود و غیرذالک، همه فریبکاری و انحراف افکارعمومی از واقعیت لزوم خروج از برجام است.
۳- درخصوص ادعای اجراییشدن اینستکس: اولا این ادعا بعداز تهدید و مهلت شصت روزه ایران به اروپا رخ داد. این یعنی اینکه مقاومت، حتی در اقدامی نمادین جواب میدهد. ثانیا به راحتی میتوان نتیجه گرفت که اگر فشارهای جمهوری اسلامی ادامه یابد میتوان اروپاییها را مجبور به اجرای تعهداتشان و دادن امتیازات بیشتر کرد.
لذا دولت نباید تحت تاثیر هیچ تحلیل غلطی از اقدامات حداقل گام به گام خود برای متوقفکردن اجرای تعهداتش در برجام و نهایتا خروج از برجام دست بردارد. ثالثا نکته مهم اینکه اروپاییها در ظاهر چنین القا میکنند که بین ایران و آمریکا ، ایران و برجام را انتخاب کردهاند اما واقعیت این است که اروپا با چراغ سبز آمریکا دست به تلاش نمادین و تبلیغات در اینستکس زده است و مهلت شصت روزه و تهدید جمهوری اسلامی در متوقف کردن تعهداتش باعث عقب نشینی آمریکا و اروپاییها شده است.
رابعا به نظر میرسد آمریکا و اروپا تحت تاثیر سرنگونی پهپاد جاسوسی آمریکا و حوادث خلیج فارس چارهای جز دادن امتیازات اقتصادی به ایران برای جلوگیری از اقدامات بازدارنده بیشتر جمهوری اسلامی ندارند. خامسا آمریکا و اروپاییها در سناریوی هماهنگ خود تلاش میکنند از یکطرف با ادعای مذاکره و از سوی دیگر با تاکتیک اینستکس از خدشهدارشدن بیشتر اعتبار بینالمللی خود جلوگیری کنند.سادسا باید نشست اخیر کمیسیون مشترک برجام در وین را «آخـرین فـرصت فریبکاری اروپاییها» تلقی کرد و امیدی به نشست این کمیسیون با حضور وزرای خارجه کشورهای باقیمانده نداشت مگر اینکه همچنان اهدافی پشت پردهای برای حفظ برجام به هر قیمتی وجود داشته باشد.
۴-اما اظهارات متناقض و شاذ برخی از مسئولان دیپلماسی کشور برای مردم قابل هضم و درک نیست. اولا این مواضع پر تناقض آقای ظریف که «اینستکس پاسخی به خواست جمهوری اسلامی ایران نیست، اما ارزشی راهبردی دارد و آمریکا فقط با بمب اتمی میتواند ایران را نابود کند»!!!، یعنی اینکه چیزی که برای ملت ایران ارزشی ندارد، برای برخی ارزش راهبردی دارد، همانگونه که برجام برای ملت نون نشد، برای برخی شد و کاسبان مذاکره و القاء سایه جنگ نگران از دستدادن قدرت و قطع منافع خود هستند.
لذا تلاش دارند با خدشهدارکردن امنیت و منافع ملی ترس خود را به ملت منتقل کنند!. ثانیا بهنظر میرسد راهبردی خواندن یک تصمیم تاکتیکی اروپاییها، تلاشی برای متناظر نشاندادن آن با تصمیم راهبردی نظام در کاهش تعهدات برجامی ایران در مقابل بدعهدی اروپاییها باشد.
بنابراین باید مراقب بود که کسانی ادعا نکنند. حالا که اروپاییها یک تصمیم به اصطلاح راهبردی گرفتهاند، ایران نیز میتواند در تصمیم راهبردی خود تجدیدنظر کند!. ثالثا ادعای اینکه «نزدیکترین متحدین آمریکا در حال فاصله گرفتن از این کشور در روابط اقتصادیشان هستند»، از کسی که مدعی هنر مذاکره است و از نزدیک بارها مواضع اروپاییها در همراهی با امریکا را از جمله در مذاکرات سعدآباد و برجام تجربه کرده، هم جای تعجب دارد و هم جای سؤال؟. اینکه هنوز برخی نمیخواهند بفهمند، اروپاییها فقط بهدنبال نگهداشتن ایران در سناریوی فشار حداکثری با برجام برای احترام گذاشتن به آمریکا هستند و لاغیر، مایه تأسف است!.
رابعا کسانی که هنوز به این نتیجه نرسیدند و مدعیاند منتقدان برجام هیچ استدلالی ندارند و شعار ماندن در برجام را میدهند فقط به یک سؤال از هزاران سؤال درباره برجام پاسخ دهند. جریان غربگرای برجامی که در توجیه ضرورت امضای برجام ادعا داشتند کشور هر روز از تاخیر در اجرای برجام معادل ۱۵۰ میلیون دلار هزینه ضرر میکند، اکنون پاسخ دهند چرا و به اجازه چه کسی و با چه مجوزی یک میلیون و 926 هزار میلیارد تومان (19/260/000/000/000/000 ریال) ناشی از اجرا نشدن برجام در سه سال و نیم گذشته (حدود هزار و ۲۸۰ روز) را از جیب مردم پرداخت کردید و شعار دادید؟.
به قول آقای رئیسجمهور هزینه شعارهایتان را از جیب خودتان پرداخت کنید، چرا از جیب مردم شعار میدهید؟!. خامسا اینکه ترامپ در واکنش به خروج ایران از برجام ادعا کرده ایرانیها با آتش بازی نکنند، اولا بخوبی میداند مهم نیست چه کسی با آتش بازی میکند بلکه مهم این است که چه کسی آتش را در منطقه روشن میکند.
ترامپ با این ادعای خود نشان داد نگران و هراسان است آتشی که روشن کرده دامن خود و متحدانش را بگیرد که در این صورت خاموش کردنش محال است. سرنگونی پهپاد آمریکا بهخوبی این فرضیه را اثبات میکند.
ثانیا این واکنش تهدیدآمیز ترامپ نشان داد که بر خلاف ادعاهای آقایان روحانی و ظریف، برجام برای آمریکاییها گوهری ذیقیمت و در جهت منافع آنهاست نه اینکه چون حالا فهمیدند توافق بدی بوده و کلاه سرشان رفته، از برجام خارج شدند!
۵- برجام و طرحهایی مثل اینستکس عملاً از راهبرد اقتصادی کشور برای حل مشکلات مردم خارج و تاریخ مصرف آنها تمام شده است. لذا اروپاییها در چارچوب سناریوی آمریکاییها فقط تلاش میکنند شاید شرایط را برای مذاکره جدیدی فراهم کنند نه اینکه توافقنامه هستهای را نجات دهند، اما ادعای مذاکره همزمان با تهدید به نابودی در حقیقت «مذاکره برای نابودی ملت ایران» است نه برای «پیشرفت ملت ایران»!
دیروز رؤسای دانشگاههای کشور گردهم آمدند تا براساس خرد جمعی راهکارهایی را برای حل مشکلات مردم در دوران تحریم تدوین کنند. دانشگاهیان با ارزیابی وضعیت موجود آمادهاند تا دولت در شرایط تحریم از ظرفیتهای علمی، تخصصی جامعه دانشگاهی در مواجهه با چالشهای احتمالی استفاده کند به همین منظور روز گذشته سیاستهای تولید ملی و اشتغال در شرایط کنونی از منظر دانشگاهیان به بحث و گفتوگو گذاشته شد تا اقتصاد کشور در مسیر بهتری قرار گیرد.
رؤسای دانشگاهها باور دارند که با نیروی انسانی توانمند و خلاقی که در محیط دانشگاهی وجود دارد، میتوانند برای شرایط بحرانی راه حلهای اساسی و مختلفی داشته باشند بنابراین اگر بخواهیم سرمایه کشورها را دستهبندی کنیم، یکی سرمایه طبیعی و دیگری سرمایه انسانی است.
خوشبختانه هر دو این سرمایهها را در کشور داریم؛ اما خیلی از کشورها هم اینگونه نیستند. خیلی از کشورها فقط منابع طبیعی دارند و خیلیها هم اساساً منابع طبیعی ندارند، اما از سرمایه انسانی خود استفاده میکنند و اتفاقاً جزو کشورهای پیشرفته دنیا هستند.
دانشگاههای ما نیروی انسانی ماهری دارند و سابق بر این هم در شرایط بحرانی نقش مهمی را ایفا کردهاند. اگر دولت و دستگاه اجرایی دانشگاه را نهاد عقلانیت بدانند و نقش دانشگاه را در پیشبرد اهداف کلان جامعه پررنگتر کنند، مطمئن باشید که جامعه دانشگاهی از پس تمامی مشکلات کشور برخواهد آمد.
با این حال معتقدم که چنین نشستهایی از اهمیت بالایی برخوردار است اما مسئولان باید آن را به هماندیشی تبدیل کنند. برای ما مهم است که وزرایی از دولت میآیند و در نشست رؤسای دانشگاهها شرکت میکنند تا صدای ما را بشنوند. البته در مقابل هم آنها انتظارات خود را از دانشگاهها میگویند و این گامی رو به جلو برای جامعه بزرگ دانشگاهی است چرا که دانشگاهیان میدانند دولت چه انتظاراتی از آنها دارد.
دیروز هم وزیر صنعت، معدن و تجارت با حضور در بین رؤسای دانشگاهها اعلام کرد که لیست نیازمندیهای این حوزه را برای دانشگاهیان فرستادیم. بیراهه نیست که بگویم این موضوع برای اولین بار در بین رؤسای دانشگاهها مطرح شد البته هنوز این لیست رؤیت نشده است اما همکارانمان تأکید کردند که اگر لیستی وجود دارد، باید تعاریفش هم مشخص شود و این دیالوگ خوبی بین وزرای دولت و دانشگاهیان بود که در هماندیشی مطرح شد ما در دانشگاه خواجه نصیر حدود 300 پروژه صنعتی تدوین کردهایم و این پروژهها در حال اجرا است این ظرفیت در تمامی دانشگاهها وجود دارد که مسائل و مشکلات جامعه را حل کنند ما در بخش صنعت میتوانیم به دولت کمک کنیم و برخی از دانشگاهها در حوزه اجتماع و فرهنگ.
البته لازم است بگویم که دانشگاهها از همه ظرفیت خود استفاده نمیکنند این همه به خاطر آن است که صنعت اعتمادی به دانشگاه ندارد ما باید رابطه صنعت و دانشگاه را بهتر از حال کنیم . دانشگاهها و اعضای هیأت علمی ما این آمادگی را دارند که از ظرفیت استفاده نشدهشان، بهرهگیری شود.
البته در حال حاضر مشکل اساسی ما تبدیل دانش به فناوری است. اگر کمی بودجه شرکتها را به دانش فناوری تخصیص بدهیم، سرمایه عظیمی به دست میآید که در نتیجه میتوانیم از آن استفاده کنیم. ما دانش روز دنیا را در اختیار داریم؛ اما به این دلیل که سرمایه در اختیار نداریم، نمیتوانیم آن را به فناوری تبدیل کنیم؛ بحث ما این است که برای تبدیل دانش به فناوری به سرمایه و متولی نیاز داریم. به هر حال برگزاری این نوع گردهماییها برای پیوند و ارتباط بین صنعت و دانشگاه با رویکرد نیازهای اصلی کشورها بسیار مؤثر بوده و نتایج و دستاورهای خوبی برای سیاستگذاران و برنامهریزان کشور خواهد داشت.
نرخ ارز پس از گذر از روزهای پر تنش سال 97، از ابتدای 98 در بازه ای مشخص مدیریت شد. اهمیت این اتفاق در حوزه ارزی این است که مدیریت بازار ارز نه با چشم انداز مثبت از توافق سیاسی و بین المللی و نه با چراغ سبز مذاکره که با وجود تنش های سیاسی و تقابل صریح دیپلماتیک و حتی تهدیدهای سیاسی و تقابل مستقیم موشکی کشورمان با تجاوز پهپاد آمریکایی رقم خورد. بررسی قیمت ارز در بازار آزاد نشان می دهد که قیمت دلار طی 60 روز گذشته با 2500 تومان کاهش، از 15 هزار و 400 تومان در 18 اردیبهشت ماه همزمان با شروع بازه زمانی تهدید برجامی ایران به حدود 12 هزار و 900 تومان در روز گذشته رسیده است.
مروری بر اتفاقات این 60 روز خالی از لطف نیست. 60 روزی که با قطع امید از اینستکس اروپایی و ادامه خط و نشان های ترامپ علیه کشورمان همراه بود. حرکت ناو آمریکایی به سمت ایران و تهدید به جنگ پنهان و آشکار آمریکایی ها، تجاوز پهپاد نظامی آمریکا به آسمان کشورمان و اقدام قاطع نیروی هوایی سپاه در انهدام آن، تهدیدهای ترامپ پس از این اقدام، نشست مجدد ایران و کشورهای اروپایی درباره برجام و اینستکس و مشخص شدن این که عملا اینستکس یک پروژه شکست خورده است و در نهایت ماجراجویی انگلیسی ها در توقیف نفتکش کشورمان در تنگه جبل الطارق همه و همه اتفاقاتی است که عملا نشان دهنده تلاش دشمن برای افکندن سایه شوم جنگ بر سر کشورمان است. با این حال واقعیت میدانی بازار ارز نشان داده است که این سایه افکنی در عمل نتوانسته است، تنش ارزی جدیدی را در بازار ارز ایجاد کند بلکه حتی قاطعیت کشورمان و ترس برخی کشورهای منطقه موجب گشایش های ارزی در بخش هایی از جمله دبی نیز شده است.
اگرچه در واقعیت نباید تاثیر عوامل اقتصادی از جمله کاهش واردات و افت تقاضا به دلیل رشد منفی اقتصادی را در روند نزولی نرخ ارز نادیده گرفت ولی باید توجه کرد که آمریکایی ها حدود یک دهه تلاش کردند تا ضمن پی ریزی یک نظام پیچیده تحریمی علیه کشورمان، به لحاظ روانی نیز بازار ارز ایران را به تحولات سیاسی شرطی کنند. چنان که اظهارات مثبت و منفی مقامات آمریکایی واقعا بر نرخ ارز بازار آزاد اثرگذار بود و بعضا موجب تغییرات شدید قیمت دلار می شد.
این اتفاق تا اواسط سال گذشته نیز برقرار بود و حتی اکنون نیز کم و بیش این اثرگذاری را می بینیم اما در عمل پس از تغییر در ریاست بانک مرکزی و حضور همتی به جای سیف، تلاش اثرگذاری برای مدیریت بازار ارز از طریق اصلاحات واقعی در نظام ارزی و پولی کشور صورت گرفت.
تلاش برای کارآمد شدن سامانه نیما، مسیرهای گشایش حواله های ارزی از برخی کشورهای همسایه، مذاکرات برای برقراری روابط بانکی ضدتحریمی با شرکای اصلی تجاری از جمله عراق و چین، اصلاح مقررات برای بازگشت ارز صادرات که موجب بهبود آمار بازگشت ارز صادراتی شد، اصلاح در نظام بانکی و برخورد با بی انضباطی بانک ها در اضافه برداشت از ذخایر بانک مرکزی، اصلاح در سپرده های کوتاه مدت بانکی که مجرای ورود نقدینگی فراوانی به بازار ارز بود و اصلاح در وضعیت چک های تضمینی که از معاملات سوداگران بازار ارز سر درآورده بود، مهم ترین اقدامات بانک مرکزی در این زمینه بود.
این همه در شرایطی رقم خورده است که بازار متشکل ارزی به عنوان مهم ترین اقدام ارزی بانک مرکزی هنوز به نتیجه نرسیده است و در صورت راه اندازی این بازار انتظار می رود که مدیریت ارزی بتواند مهار نرخ ارز بازار آزاد را در دست بگیرد و آن را در محدوده ای منطقی قرار دهد.
محدوده منطقی که البته نباید انتظار داشت به طور چشمگیری کمتر از نرخ های فعلی باشد اما نزدیک کردن نرخ ارز بازار آزاد به نرخ 11 هزار و 500 تومان سامانه نیما و از آن مهم تر، افق روشن و قابل پیش بینی نرخ ارز، می تواند قدرت پیش بینی و فعالیت اقتصادی موثر را به فعالان اقتصادی بدهد.
در هر صورت گذر بازار ارز از تنش های سیاسی و عبور همراه با کاهش نرخ ها از تلاطم های سیاسی این ماه ها و تهدیدهای جنگی آمریکا نشان می دهد که می توان بازار ارز و دیگر بخش های اقتصاد را با گرفتن کمترین تاثیر از تحولات سیاسی و خارجی مدیریت کرد.
شرط این کار البته، اعتقاد به توانایی های داخلی، مشورت پذیری از کارشناسان، توجه به اشکالات درونی و تلاش روزمره برای رفع اشکالات مدیریتی در بخش های مختلف اقتصادی است. اتفاقات 60 روز اخیر بازار ارز، پیام های مهمی برای اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی ما دارد که باید آن را به درستی درک کرد.
اخیرا معاون محترم رئیسجمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور در جلسه ستاد اقتصاد مقاومتی استان یزد ضمن بیان وجود 80 هزار پروژه عمرانی نیمه تمام در کشور اعلام نمودهاند که حداقل 400 هزار میلیارد تومان برای اتمام این طرحها نیاز است. در سالهای اخیر عدم تعادل بین میزان منابع (مالی و غیرمالی) و تعداد طرحهای در دست اجرا، مشکلات عدیدهای را متوجه طرحهای عمرانی کشور کرده است و این طرحها در رکودی چند ساله ماندهاند و یا روند تکمیل آنها در بازه زمانی طولانی رخ داده است. از سوی دیگر به نظر میرسد با توجه به رشد جمعیتی کشور و نیاز روز افزون به توسعه زیربناها و زیرساختها، نوع عملکرد فعلی پاسخگوی نیاز جامعه نیست.
بر اساس قانون بودجه سال 1398 کشور، کل اعتبار تملک داراییهای سرمایهای بالغ بر 67 هزار میلیارد تومان است که از این مقدار مبلغ 31 هزار میلیارد تومان برای اجرای حدود 2700 طرح تملک داراییهای سرمایهای ملی مندرج در پیوست شماره یک قانون بودجه سال 1398 کل کشور در نظر گرفته شده است. این در حالی است که اعتبار مورد نیاز این طرحها از محل درآمد عمومی بالغ بر 388 هزار میلیارد تومان برآورد میگردد. به بیان دیگر حتی در صورت ثابت ماندن برآورد مورد نیاز جهت تکمیل طرحها و اضافه نشدن هیچ طرح دیگری به طرحهای عمرانی ملی، با اعتبارات سالانه فعلی، بیش از 12 سال برای تکمیل این طرحها زمان مورد نیاز است. البته این مسأله با افزایش هزینه واحد طرحهای عمرانی تشدید میشود.
بنابراین، با وجود فشارهای زیادی که جهت جلوگیری از کاهش تعداد طرحهای عمرانی از یک طرف و نیز فشار برای تعریف طرحهای جدید وجود دارد، مدیریت توسعه کشور میبایست با در نظر گرفتن اهداف راهبردی (همچون سند چشمانداز بیست ساله)، سازوکارهای لازم جهت هدایت منابع از طرحهای فاقد توجیه به طرحهای اولویتدار را تدوین نماید. همچنین بر اساس گزارش نظارتی پروژههای عمرانی ملی سال 1395 سازمان برنامه و بودجه کشور، میانگین وزنی مدت اجرای پروژههایی که در سال 1395 خاتمه یافتهاند 4/14 سال بوده است که یکی از مهمترین دلایل آن تخصیص قطرهچکانی اعتبارات در سالهای گذشته به طرحهای عمرانی به دلیل عدم تعادل میان بودجه و اعتبارات مورد نیاز طرحها بوده است.
تأخیر در اجرای طرحها علاوه بر تاخیر در بهرهبرداری از منافع طرح، باعث افزایش اعتبار مورد نیاز آن شده و ممکن است پس از مدتی باعث از بین رفتن توجیه اجرای طرح شود. بنابراین میدانیم که دولت برای اتمام طرحهای عمرانی نیمهکاره و احیانا جدید، در عمل بودجه بسیار اندکی در اختیار دارد و به همین خاطر اگر بخواهد تمامی پروژههای عمرانی را در 2 سال آینده به اتمام برساند از یک طرف از منابع کافی برخوردار نیست و از طرف دیگر باید چندین سال درگیر کسری بودجه ناشی از تامین مالی این طرحهای نیمهکاره باشد.
ضمن اینکه اتخاذ چنین رویکردی میتواند به اتلاف منابع ملی کشور بینجامد. بنابراین اولویتبندی طرحهای عمرانی بر اساس معیارهای توسعه پایدار و مدیریت کارآمد کشور برای مدیریت بهینه تخصیص منابع کمیاب کشور و جلوگیری از اتلاف منابع ضرورت دارد. در مواد 61 قانون برنامه سوم، 32 قانون برنامه چهارم و 215 قانون برنامه پنجم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور و همچنین ماده 23 قانون الحاق برخی مواد به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت نیز دولت ملزم به این کار شده است.
بهرغم اینکه دولت در طی 6 سال گذشته بخشی از این مساله را در قالب طرحهای سفر ریاست محترم جمهوری به استانها انجام داده است؛ لکن این راهکار نه جامع بوده است و نه همه طرحهای مصوب سفرهای ریاست محترم جمهوری مهم بودهاند. به همین دلیل لازم است تا سازمان برنامه و بودجه کشور با همکاری سایر وزارتخانهها و استانداران کشور به طور ویژه و جدی بر این موضوع تمرکز نماید تا حداقل تا پایان عمر دولت دوازدهم بخش عمدهای از مشکلات در این حوزه به سرانجام برسد.
در همین راستا با توجه به شناخت اینجانب از سازمان برنامه و بودجه و سایر دستگاههای اجرایی، در نظر گرفتن موارد زیر به طور ویژه توصیه میگردد. 1-لازم است در مرحله اول مدیریت و تخصیص اعتبار تمامی طرحهای عمرانی داخل مرزهای جغرافیایی هر استان از سازمان برنامه و بودجه کشور به سازمان مدیریت و برنامهریزی استانها واگذار گردد. البته بدیهی است به دلیل تمایل ذاتی مقامات استانی به اضافه کردن طرحهای جدید، اختیار ایجاد طرحهای جدید باید در قالب مکانیزم طرحهای استانی ویژه (مندرج در پیوست 1 قانون بودجه) باشد که صرفا از طریق کمیسیون ماده 23 مستقر در سازمان برنامه و بودجه کشور امکانپذیر است.
2-تمرکز منابع روی پروژههایی که در مرحله اول در 2 سال آینده و تا پایان عمر دولت دوازدهم و در مرحله دوم تا پایان برنامه ششم توسعه به بهرهبرداری خواهند رسید. البته در این بین برای پروژههای استراتژیک مانند راه آهن چابهار، زاهدان، مشهد یا موارد دیگری که ممکن است در دو بازه زمانی مورد اشاره به بهرهبرداری نرسند، میبایست با تقویت اعتبارات امکان بهرهبرداری فراهم گردد.
همچنین با توجه به بند اول و جهت جلوگیری از توزیع اعتبارات توسط مدیریت استانها به صورت قطره چکانی برای همه پروژهها لازم است تا همه استانداران و روسای سازمان مدیریت و برنامهریزی استانها ملزم به ارائه برنامه اتمام طرحها در قالب اولویتهای همین بند و با نظارت و تایید سازمان برنامه و بودجه کشور باشند.
3-مساله دیگر در طرحهای عمرانی وجود نیروهای طرحی در دستگاههای اجرایی است که منابع مورد نیاز برای حقوق و سایر مزایای آنها از همین تخصیصهای عمرانی فراهم میگردد. مشکلات ناشی از تخصیص به صورت اسناد و اوراق مالی و یا عدم تخصیص همواره مشکلاتی برای این عزیزان بهوجود آورده و یا دولت مجبور بوده تا از پرداختهای نقدی در این حوزه استفاده کند.
با جمیع جهات توصیه میشود دولت و به ویژه سازمان امور اداری و استخدامی نسبت به تغییر قرارداد این دسته از کارمندان خود به حالت قرارداد کار معین، پیمانی و یا سایر موارد مشابه اقدام نماید و البته هرگونه استخدام از محل تخصیص طرحهای عمرانی را ممنوع نماید.
4-مساله مهم دیگر استفاده از ظرفیت تبصره 19 قانون بودجه سال 1398 کل کشور در خصوص واگذاری پروژههای نیمه تمام است. به نظر میرسد دولت در این حوزه کارنامه موفقی نداشته است؛ شاید مهمترین دلیل این مساله حضور مدیران دولتی جهت تصمیمگیری در این مورد است. غالبا این مدیران اولا روابط حاکم بر بخش خصوصی را نمیشناسند و ثانیا علاقهمند به واگذاری اختیارات خود به بخش خصوصی نیستند. به همین دلیل پیشنهاد میشود مدیریت این موضوع به جای دولت به نهادهای خصوصی مانند اتاقهای بازرگانی واگذار گردد.
بدیهی است جهت جلوگیری از تضییع حقوق بیتالمال، دولت موظف به تدوین دستورالعملهای لازم و نظارت بر حسن اجرای قانون است. هرچند به نظر میرسد پیشنهادهای چهارگانه فوق چندان خوشایند مدیران بهخصوص در مرکز کشور نباشد ولی بهدلیل کمبود منابع و جلوگیری از حیف و میل همین اعتبارات اندک لازم است در اسرع وقت نسبت به این موضوع تصمیمگیری گردد. با شناختی که از رئیس محترم سازمان برنامه و بودجه کشور دارم مطمئن هستم ایشان و شخص آقای رئیسجمهور پشتیبان این ایده هستند، لیکن برای پیشبرد این موضوع نیاز به نهادینه شدن این تفکر در کل دولت است.
به نظر میرسد ادامه روند موجود جز عبارت «از این ستون به آن ستون فرج است» معنای دیگری ندارد. مدیریت دولت در فرایند توسعه ایجاب میکند تا در تصمیمات و طرحهای عمرانی خود به آثار تخصیصی منابع، توزیع درآمدی و تولیدی انتخابهای خود توجه داشته باشد. از این روی رعایت موارد پیشنهادی در بودجه، ضمن اینکه به دولت کمک میکند تا به معیارهای کارایی نزدیک شود، از اتلاف منابع جلوگیری کرده و امکان توجه به ضروریترین پروژهها برای توسعه بلندمدت کشور را فراهم میسازد.
برای حل مسائل ایران و امریکا اندیشمندان و تحلیلگران داخلی و خارجی روشها و راهکارهای مختلفی را ارائه میکنند. عمده این راهکارها مبتنی بر نظریههای روابط بینالملل، انتخاب عقلایی یا تجربیات و الگوهای به وجود آمده در روابط بین قدرتها در دوران معاصر است. «میزان قدرت» مادی، نظامی و اقتصادی توسط بسیاری از تحلیلگران به عنوان اساس تنظیم روابط بین دول شناخته میشود که سهلگیری و سختگیری را با آن توجیه میکنند.
اما اختلاف ایران و امریکا بر سر تصاحب قدرت مادی در جهان نیست. حداقل ایران چنین نمیاندیشد که باید منافع مادی امریکا از آن ما شود و...، بلکه اختلاف ایران و امریکا از دو دستگاه جهانبینی نشئت میگیرد. به همین دلیل معتقد هستیم که مشکلات ایران و امریکا بر سر «حدود» یا چند مسئله نیست، بلکه بر سر ماهیت و «وجود» انقلاب اسلامی است و ماحصل رفتار غرب در برجام نیز ثابت کرد که مسئله بر سر حدود نیست.
اما الگوهایی که امریکا در جهان از آن بهره میبرد، چراغ راه نظام جمهوری اسلامی است و این تجربه ذیقیمت نباید در محاسبات ما مغفول بماند. امریکا از زمان فروپاشی رقیب قدرتمند شرقی خود تاکنون چهار الگو را درباره کشورهایی که بیشترین اختلاف یا اشتراک را داشته به کار گرفته است که هر چهار الگو میتواند مسیر پنجمی را به روی ما بگشاید.
۱- الگوی عراق- لیبی، الگوی ذیقیمت و هوشمندساز برای نخبگان ایرانی است. اهمیت این مدل در آن است که پس از مذاکره و کسب رضایت امریکا و خاطرجمعی غرب از عدم قدرت کشور مربوطه، موعد رفاه و گشایش فرا نرسید، بلکه اطمینان امریکا برای حذف کمدردسرتر طرف فراهم شد. صدام و قذافی زمانی به پروسه حذف سپرده شدند که امریکا از نبود سلاحهای نامتعارف آنان مطمئن شد و پس از اطمینان به سمت گشایش برای آنان نرفت، بلکه حذف آنان را دنبال کرد که البته در عراق کلاه گشادی که با ورود یاران انقلاب اسلامی به قدرت بر سر امریکا رفت، هنوز و هنوز شوکزدایی نشده است؛ بنابراین تجربه الگوی مذکور برای ما آن است که پس از اطمینان آنان از عدم وجود سلاح هستهای در ایران سراغ موشک ما آمدند و پس از حذف آن، موعد خفگی ما فرامیرسد، نه شروع رفاه و آسایش.
۲- الگوی مصر – پاکستان نیز الگویی قانعکننده برای کسانی است که معتقدند اگر در ۴۰ سال گذشته رابطهای بدون تنش با امریکا داشتیم، امروز مرزهای توسعه را جلوتر برده بودیم و وضع اقتصادی و رفاهی بهتری داشتیم. دو کشور مذکور در همه دوران ۴۰ ساله پرتنش ما و امریکا، مشغول اخذ کمکهای بلاعوض از امریکا بودهاند و به دلایل متعدد همپیمان امریکا شدند.
آیا میتوان ادعا کرد که مصر و پاکستانِ همپیمان امریکا امروز از ایران توسعه یافتهترند؟ آیا اقتصاد و رفاه در مصر و پاکستان به دلیل همسویی و همپیمانی و کوتاه آمدن در مقابل امریکا بهتر از ایران است؟ مثال این دو کشور از آن جهت برای ما مهم است که ویژگیهای ژئوپلتیکی و فرهنگی و جمعیتی مشابه ایران دارند و مثالآوری از آن موجهتر از دیگر همپیمانان امریکاست.
۳- الگوی کره و کوبا نمونه دیگری است که تن به مذاکره و رفت و آمد دادند، اما کمکم متوجه شدند که مذاکره امریکا با آنان به مثابه دستور ارباب – رعیتی است و قرار نیست امریکا در قبال مطالباتش امتیازی بدهد. امریکا در جادهای یک طرفه حرکت میکند و هیچ انعطاف و امتیازی تاکنون به کره و کوبا نداده است و هیچ چشمانداز مشخصی نیز وجود ندارد.
۴- الگوی عربستان سعودی نیز نشان میدهد که امریکا همپیمانان ثروتمند را نیز با ترساندن از رقبای منطقهای به مثابه گاوصندوق میبیند. در گاوصندوق که به روی امریکا باز شود، دیگر مهم نیست که دموکراسی و حقوق بشر و حقوق زنان رعایت میشود یا خیر؟
همینجا بود که ترامپ رسماً اعلام کرد: قتل خاشقجی بد بود، اما ما ۴۵۰ میلیارد دلار قرارداد داریم و نمیتوانیم از آن عدول کنیم. این الگو نشان میدهد که امریکا در بهترین حالت از روابط به دنبال چپاول ثروت طرف با استفاده از نقاط ضعف در حوزه حقوق بشر و دموکراسی است. از این دو به عنوان ابزار دوشیدن استفاده میکند و اعتقادی به رعایت آن ندارد.
از قضا روشنفکران ایرانی که امریکا را مظهر دموکراسی و حقوق بشر میدانند، اینجا زبانشان کند میشود و به خودفریبی روی میآورند. چهار الگوی ذکر شده هیچ یک نمیتواند مدل جمهوری اسلامی در مواجهه با امریکا و غرب باشد، چراکه هیمنه و جایگاه دینی – تاریخی ایران اجازه عزتکشی را نمیدهد.
راه همان است که امام فرمود. در این ایستادن حذف هم پیروزی است و داستان کربلا الگوی این سبک است. راه ایران ایستادن، عبوس ماندن و استفاده از همه ظرفیتهای بازدارندگی و یافتن دوستهای راهبردی در جهان برای حل مسائل خود با هدف تداوم مقاومت است. مقام معظم رهبری در دیدار رمضانیه با کارگزاران نظام فرمودند در این جنگ ارادهها، ما یک چیز اضافه و برتر داریم و آن ایمان و توکل است.
نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی باید فراتر از کلمه لغزنده و تحریککننده «مذاکره» به محتوای مذاکره با امریکا ورود و آن را برای مردم تبیین کنند و الگوهای چهارگانه ذکر شده در این وجیزه را همچون آینهای تمامنما برای ملتی که میخواهد مستقل و آزاد زندگی کند، بازگو کنند و از پذیرش هزینههای چنین رویکردی نباید طفره رفت. اصولاً در مکتب ما عزت در سایه مبارزه تحصیل میشود و راه دیگری ندارد. اگر به نام مکتب انقلاب کرده ایم با الگوی مکتب نیز طی طریق خواهیم نمود.
چالش اصلی دولت «دونالد ترامپ» در مقابله با ایران، ناکامی در ایجاد ائتلاف جهانی و بهویژه تشکیل جبهه عربی در اینباره است. شمار متحدان ترامپ در همه ماههای پس از خروج از برجام، همچنان همانی است که در گذشته بود. اسرائیل، عربستان، اماراتمتحده عربی و بحرین، خلاصه متحدان منطقهای واشنگتن هستند. در همینحال اگر بازی لفاظانه دولتهای بریتانیا و گاه فرانسه را مستثنی کنیم، نه در سطح اروپا و نه آسیا سیاست ائتلافسازی ترامپ کامیاب نبوده است.
عراق مثال روشنی از ناکامی سیاست ترامپ در ایجاد جبهه عربی علیه ایران است. دولت این کشور بهرغم برخی مواضع دوگانهای که در اینباره از خود بروز داده، اما همچنان میکوشد در چارچوب رویکرد استراتژیک، روابط صمیمانه خود را با تهران حفظ کند. سرد شدن روابط بغداد ـ واشنگتن در ماههای اخیر و حتی لغو سفر «عادل عبدالمهدی» نخستوزیر عراق به واشنگتن، نشان از نارضایتی دولت ترامپ از همراه نشدن بغداد در سیاست ضدایرانی دارد.
دستور 10 مادهای نخستوزیر عبدالمهدی درباره ادغام «حشد الشعبی» در ارتش عراق، ممکن است به ظاهر، اقدامی در خدمت به کاهش نقش این نیروی نظامی تفسیر شود، اما آمریکائیان نیک میدانند که این تصمیم بیش از آنکه بخواهد از گستردگی نفوذ ایرانیان در میان نیروهای مردمی عراق بکاهد، تدبیری برای برونرفت دولت عراق از فشارهای آمریکائیان در محدودسازی این نیرو و ایمن کردن موقعیت آنان در کنار نیروهای مسلح این کشور بوده است.
دولت عراق اکنون درگیر دغدغههایی از جنس خود است؛ این کشور با بدهی خارجی 71 میلیارد دلاری، برای بازسازی خود حداقل به 100میلیارد دلار نیازمند است. دولت ائتلافی در وضع متزلزلی قرار دارد. اصلیترین مطالبات مردم در سه سطح خدمات عمومی اعم از آب، برق و انرژی هنوز به قوت گذشته خود باقی است. همین تازگی شش فراکسیون در مجلس اقدام به تشکیل اپوزیسیون کردهاند.
«جریان حکمت» با اعلام جدایی از ائتلاف حاکم، در شمار مخالفان دولت قرار گرفته است. دولت در کمتر از یکسال پس از تشکیل، همچنان در پی تثبیت موقعیت ائتلافی خود در داخل و جایگاه بینالمللی و منطقهای است. به عبارت روشن، بحران حاکمیت به دولتمردان عراقی اجازه نمیدهد که در همراهی با سیاستهای ضدایرانی ترامپ، به این بحران دامن بزند.
طرفه اینکه دولتمردان عراقی بهرغم وعدههای عربستان و امارات در ارائه کمکهای مشروط مالی و اعتباری به این کشور برای کاهش بدهیهای خارجی و هزینههای بازسازی، حاضر به قبول حضور در جبهه ضدایرانی نشدهاند. دولت عراق مانند دیگر دولتهای عربی درگیر دغدغههایی از جنس منافع ملی خود هستند. این منافع نمیتواند با آتشبیاری برخی دولتهای منطقه در همراهی با آمریکا و اسرائیل همسو شود.
اظهارات صریح «نجاح الشمری» وزیر دفاع عراق در دیدار با «جیمز جفری» فرستاده ویژه آمریکا به عراق و سوریه نشان از عمق نگرانی بغداد در تشدید تنش در روابط ایران و آمریکا و تاثیر آن بر اوضاع ژلاتینی عراق دارد. او گفته است: «دولت عراق اجازه نخواهد داد از خاک این کشور علیه کشورهای همسایه و منطقه استفاده شود.»
همین نگرانی را اکنون دیگر کشورهای منطقه عربی نیز دارند. دولتهای کویت، عمان، اردن نیز مانند عراقیها میاندیشند؛ همانگونه که دیگر کشورهای عرب خاورمیانه مانند مصر، الجزایر از پیامد تنش ایجاد شده از سوی آمریکا بیمناکاند.
چالش اصلی دولت ترامپ در سیاست ضدایرانی خود، ایجاد ائتلاف جهانی و ایجاد جبهه عربی علیه این کشور است.
انقلاب که پیروز شد سران ارتش شاه به دلیل کشتار بیرحمانه مردم در شهرها در جریان تظاهرات مسالمتآمیز، عادلانه محاکمه و به دار مکافات آویخته شدند. این جمله معروف که «ما کشتیم شما هم بکشید» ترجیع بند دفاعیات برخی از سران ارتش بود. بدنه ارتش به مردم وفادار ماند و فرماندهان میانی با سران همراهی نکردند لذا ارتش به مردم پیوست اما سازه اصلی فرماندهی از بین رفته بود.
در این گیرودار دولت موقت، خدمت سربازی را از دو سال به 18 ماه کاهش داد این در حالی بود که صدام در عراق نیروهای ذخیره را هم به خدمت فرا خوانده بود. بگو مگو در دولت موقت سر این بود که ما نیازی به هواپیمای اف 14 نداریم چون در اندیشه حمله به هیچ کشوری نیستیم.
در همین حال و هوا بودیم با آنکه هنوز یکسال ونیم از عمر انقلاب نگذشته بود، از زمین، هوا و دریا مورد حمله قرار گرفتیم و در همان دقایق اولیه حمله 1200 کیلومترمربع از خاک عزیز میهنمان زیر چکمه ارتش متجاوز عراق که از سوی آمریکا و شوروی حمایت لجستیک میشد رفت و به تصرف دشمن درآمد.
برخی کشورهای عربی هم در این تجاوز هم کمک مالی کردند و هم سرباز فرستادند. مظلومان عالم، شیفتگان انقلاب اسلامی و مردم آزاده جهان میدانستند ملت ایران در این تهاجم بیرحمانه و سبوعانه مظلوم واقع شده است لذا حق دارد به هر وسیله ممکن از خود دفاع کند.
آن هنگام که حتی یک متر سیمخاردار هم دنیا مجاز نبود به ما بفروشد، فهمیدیم باید برای دفاع به ملت خود، به اراده ارتش و سپاه و هوشمندی و دانش دانشمندان خود متکی باشیم و از دفاع مقدس فرصتی بسازیم تا ارتش و سپاه اسلام را به استطاعتی برسند که هیچ قدرت منطقهای و جهانی نگاه چپ به ایران نکند.
از آن تهاجم وحشیانه بیش از 40 سال است میگذرد. اکنون با مدد الهی و اراده پولادین فرزندان رشید این ملت به درجهای از آمادگی و بازدارندگی رسیدهایم که اگر دشمن به یک وجب از خاک، یا آب یا آسمان ایران نزدیک شود بیتردید با برخورد سخت مواجه خواهد شد.
از این بالاتر اگر در هر کشوری از منطقه بوی توطئه نظامی علیه ملت ایران به مشام برسد دشمن را در مبداء تنبیه میکنیم. وقایع سوریه و عراق و شکلگیری توطئهآمیز داعش نشان داد ارتش و سپاه ایران با احدی شوخی ندارد، آنها اراده کنند در زدن ضربه تردید نمیکنند.
رژیم صهیونیستی دشمن دیرینه اسلام و ایران در جنگهای نیابتی حزبالله و حماس بارها زیر ضربات تنبیهی ایران قرار گرفته است. اکنون از ارتش شکستناپذیر آن در سالها 1967 چیزی جز چند تانک و توپ قراضه باقی نمانده است که بتواند در برابر سپر موشکی حزبالله و حماس بیش از دو ساعت تاب آورد.
از آغاز حمله ارتش بعث به ایران اسلامی نزدیک به 40 سال است میگذرد باید دید کجا بودیم، الان کجا هستیم و چگونه، چرا به این درجه از بازدارندگی رسیدهایم.
آیتالله خامنهای جزء معدود علمایی بود که قبل از انقلاب علاوه بر مبارزه علنی در منبر و محراب علیه شاه با گروهها و جوانان که دستی در مبارزات مسلحانه داشتند در ارتباط بودند. حساب و کتاب مبارزات چریکی سالهای 50 به بعد را داشتند و حتی قبل از آن در جریان ترور منصور با اصلیترین کادرهای مؤتلفه اسلامی در ارتباط بودند.
شورای انقلاب که تشکیل شد کارهای مهم شورا بین اعضای اصلی تقسیم شد سهم آیتالله خامنهای در این تقسیم کار حوزه دفاعی، امنیتی و نظامی بود.
29تیرماه 1358 که دولت موقت و شورای انقلاب در هم ادغام شدند مسئولیت آیتالله خامنهای معاونت وزارت دفاع در امور انقلاب و سرپرستی سپاه پاسداران شد و به عضویت کمیسیونی از وزیران امنیتی در آمد و مسئولیت کلیه امور انتظامی و نظامی و امنیتی از جمله بحرانهای گنبد، کردستان و خوزستان وسیستان و بلوچستان را به عهده گرفت. او شجاعانه در برابر منافقین که دنبال انحلال ارتش بودند ایستاد. در مقابل لیبرالها که در پی پس دادن سلاحهای پیشرفته وفوق مدرن و از جمله اف 14 به آمریکا بودند ایستاد. تصفیه ارتش از عناصر آلوده و ساماندهی نیروهای مؤمن و پایکار انقلاب در ارتش را در دستور کار قرار داد و بهخوبی از عهده آن برآمد.
وقتی هم در مجلس اول به عنوان نماینده تهران انتخاب شد به کمیسیون امور دفاعی رفت و به عنوان ریاست کمیسیون هم برگزیده شد. بعدها که شورایعالی دفاع ملی شکل گرفت به عنوان ریاست این شورا انجام وظیفه میکرد و امام (ره) او و چمران را به عنوان مشاور و نماینده خود در شورایعالی دفاع منصوب فرمودند.
وقتی صدام به ایران حمله کرد او اولین کسی بود که مأمور شد یک گزارشی از ابعاد و اکناف این حمله و چگونگی برخورد با متجاوز را تهیه کند او شجاعانه در جلسه ستاد مشترک ارتش این ماموریت را پذیرفت و هشت ماه اولیه نبرد ملت ایران در دفاع مقدس وی در جبهههای مختلف نبرد حضور یافت و در تشجیع و تقویت روحیه رزمندگان و انسجام عملیاتهای نظامی و جنگهای نامنظم مشارکت داشت، هفتهای یک روز به تهران برای ایراد خطبه میآمد و بقیه روزهای هفته که هر ساعت و دقیقهاش خوف و خطر کشته شدن بود در جبههها به سر میبرد.
از سال 60 تا 64 که تحولات بزرگی در جبههها پدید آمد او رئیس جمهور و رئیس شورایعالی دفاع بود که اغلب سرزمینهای اشغالی را در همین برهه از دشمن پس گرفتیم.
پس از خاتمه جنگ و اعلام رهبری ایشان توسط خبرگان در مقام فرمانده کل قوا لحظهای از خودکفایی در آموزش نظامی، خودکفایی در تسلیحات نظامی، تقویت بنیه دفاعی و برقراری نظم و انضباط در نیروهای مسلح مورد غفلت قرار نگرفته است.امروز مردم جهان چشم باز کردهاند و میبینند، ایران تروریستها را در فاصله صدها کیلومتر مرز خود در یک کشور در دوردستها با موشکهای نقطهزن تنبیه میکند آن هم با فاصله خطای نیممتری در هدفگیری!امروز مردم جهان چشم باز کردهاند و میبینند در وسط آبهای خروشان خلیج فارس وقتی سربازان انگلیسی یا تفنگداران آمریکایی وارد آبهای ایران میشوند بلافاصله با خفتوخواری دستگیر میشوند.
امروز مردم جهان چشم باز کردهاند و میبینند وقتی یک هواپیمای مدرن و فوق پیشرفته جاسوسی آمریکا که رادار گریز هست وارد آسمان ایران میشود در فاصله چند هزار پایی مورد اصابت موشکهای فوق پیشرفته ایران قرار میگیرد و بلافاصله ساقط میگردد. امروز موشکهای زمین به زمین، هوا به زمین و موشکهای سوار شده بر ناوها و زیر دریاییهای ایران توسط جوانان سلحشور ملت ایران آماده پاسخگویی به هر شرارت دشمن است.
امروز هیچ دولتمردی در آمریکا و اروپا با هر درجهای از حماقت و بلاهت حاضر نیست به ماجراجویی نظامی موقتی یا دائمی با ایران فکر کند. به همین دلیل آنها همه زور خود را بردهاند در حوزه «اقتصاد»، «سیاست» و «فرهنگ» لذا تمامی توپ و تانک و گلوله و موشکی که قرار است به ما شلیک کنند در همین سه گانهای است که ذکرش رفت.
عنایت ویژه خداوند متعال، اقتدار و بصیرت ملت ایران. تواناییهای شگرف ارتش و سپاه اسلام و امتداد آن در منطقه سایه جنگ را سالهاست از سر ملت ایران دور کرده است. کسانی که در این توهم بهسر میبردند که دیپلماسی سایه جنگ را دور خواهد کرد اکنون به این واقعیت رسیدهاند که در عالم خیال و توهم سیر و سلوک میکردند و فکر آنها ریشه علمی و عملی نداشته است.
تاریخ ایران این پیروزی شگرف را مدیون فردی میداند که 10 سال در زمان امام (ره) همه همتش تقویت اقتدار نظامی ایران بود و پس از امام (ره) 30 سال در این راه خون دل خورد تا ایران را به پایهای از اقتدار نظامی برساند که در تاریخ قبل و بعد از اسلام در ایران بیسابقه است.
امروز استراتژیستهای نظامی جهان از آیتالله خامنهای به عنوان یک مغز متفکر، یک ژنرال نظامی آشنا به آیین نبرد، آشنا به جنگهای متقارن و به ویژه نامتقارن یاد میکنند. دشمن خوب میداند این طرف معادله نبرد فردی نشسته است با عقلانیت سیاسی و نظامی بدون هیچ فعلی که حکایت از ماجراجویی داشته باشد فقط به اقتدار، عزت و امنیت کشور وانقلاب فکر میکند. دنیا خوب میداند در این معرکه نبرد خدا با او و با ملت ایران میباشد و این سرّ شکستناپذیری راهبرد نظامی و امنیت ملی در ایران است.
ارسال نظرات