پنجشنبه ؛ 29 شهريور 1403
01 خرداد 1398 - 13:04
کالبدشکافی اقتصادی بیانیه‌ «گام دوم» – 10

حذف دلالی

«مولد و دانش‌بنیان شدن»، پس از «درون‌زایی»، دومین راه‌حلی است که در بیانیه‌ی گام دوم برای درمان درد‌های ساختاری اقتصاد ایران پیشنهاد شده است. در این میان، مولد بودن، مقدمه دانش‌بنیان شدنِ اقتصاد است.
کد خبر : 3036

پایگاه رهنما :

«مولد و دانش‌بنیان شدن»، پس از «درون‌زایی»، دومین راه‌حلی است که در بیانیه‌ی گام دوم برای درمان درد‌های ساختاری اقتصاد ایران پیشنهاد شده است. در این میان، مولد بودن، مقدمه دانش‌بنیان شدنِ اقتصاد است. مولد بودن، بدین معناست که شرایط در اقتصاد برای سوداگری و رانت فراهم نباشد؛ بنابراین وقتی در اقتصاد رانت و سوداگری، محوریت دارد و می‌توان یک‌شبه با خرید و فروش سکه یا ارز، چند برابر سود به جیب زد، دیگر سرمایه‌گذار ضرورتی نمی‌بیند که سرمایه‌ی خود را در تولید سرمایه‌گذاری کند. خصوصاً اینکه تولید اگر قرار است دانش‌بنیان و مفید باشد، در ابتدای راه باید هزینه‌ی قابل‌توجهی از سود بنگاه و کارخانه، به «تحقیق‌و‌توسعه» اختصاص یابد که در شرایط اقتصاد سوداگرانه، شاید به صرفه به نظر نیاید.

CGT شاه‌کلید اقتصاد دانش‌بنیان
برای تحقق اقتصاد دانش‌بنیان، باید اقتصاد مولد شده و سوداگری و دلالی رنگ ببازند. یکی از مهم‌ترین راه‌های مبارزه با دلالی و سوداگری که در دنیا نیز امتحان‌شده و پذیرفته‌شده است، مالیات گرفتن از عایدی سرمایه است. در بسیاری از کشور‌هایی که داعیه‌ی سرمایه‌داری دارند، اگر فردی مثلا با خرید و فروش سکه و بدون هیچ‌گونه اقدام مفید و مولد در اقتصاد یک میلیارد تومان سود کسب کند، دولت بیش از ۹۰ ٪ این سود را به عنوان مالیات بر عایدی سرمایه (CGT) از وی اخذ خواهد کرد. یا مثلاً اگر فردی بخواهد با خرید و فروش کلان در بازار مسکن، از مسکن به عنوان ابزاری جهت افزایش سرمایه استفاده کند، حتماً از وی مالیات‌های بالایی اخذ خواهد شد؛ چرا که فلسفه مسکن، سودآوری نیست بلکه مسکن قرار است، سرپناهی برای یک خانواده باشد.
 
جالب اینجاست که برخی در اقتصاد ایران از پاپ، کاتولیک‌تر شده و چنان قداستی برای سرمایه قائل‌اند که حتی در کشور‌های سرمایه‌داری نیز مشابه آن دیده نمی‌شود. در اقتصاد ایران تا‌کنون مالیات بر عایدی سرمایه تصویب نشده و زمانی که با سوداگری و بدون هیچ‌گونه تلاشی، سود‌های کلان به جیب صاحبان سرمایه می‌رود، ازآنها مالیاتی اخذ نمی‌شود. بدیهی است که در چنین شرایطی بهترین و کم‌خطر‌ترین کار این است که سرمایه‌دار به جای آنکه سرمایه‌ی خود را در یک فعالیت «مولد» به کار گیرد، آن را به بازار سکه، طلا، ارز و ... هدایت کند و از سوداگری، سود کسب کند؛ بنابراین مالیات بر عایدی سرمایه (CGT) که سودِ زیادِ موجود در سوداگری را حذف کرده و باعث ایجاد توجیه اقتصادی در فعالیت‌های مولد اقتصادی می‌شود، شاه‌کلید اقتصاد مولد و دانش‌بنیان است.

توهم برد-برد در تجارت آزاد
پس از آن‌که سوداگری در اقتصاد رنگ باخت و تولید، رونق گرفت، حالا این سوال پیش می‌آید که در کشور چه چیزی تولید شود تا برای اقتصاد بهتر باشد؟! اقتصاد لیبرال در پاسخ به این پرسش، می‌گوید هر چیزی که درکشور شما «مزیت نسبی» دارد، باید همان را تولید کنید. مثلاً اگر نفت دارید و اکنون دانش تبدیل نفت به محصولات دیگر را ندارید، بهتر است همان نفت را استخراج و صادر کنید و درآمد ملی خود را برای کسب دانشِ تبدیل نفت، به فراورده‌های دیگر تبدیل نکنید. از سوی دیگر، نگران نباشید؛ چرا که شما می‌توانید مثلاً به ازای هر ۱۰۰ دلار نفتی که صادر می‌کنید، ۱۰۰ دلار نیز کالا‌ها و فراورده‌های نفتی را وارد کنید؛ بنابراین شما در این تجارت آزاد، وارد یک تجارتِ برد-برد شده‌اید. این ایده‌ی ظاهراً منطقی، در اقتصاد مقاومتی ابطال شده و پوچ بودنِ آن، زیر سوال می‌رود.

اقتصاد مقاومتی می‌گوید ما یک بشکه نفت را مثلاً ۵۰ دلار می‌فروشیم (گاه به ۷۰ دلار می‌رسد و گاه تا ۳۰ دلار می‌رود؛ بنابراین می‌توان به طور میانگین، فعلاً قیمت هر بشکه را ۵۰ دلار در نظر گرفت). این در حالی است که در ادامه، با هر بشکه نفت، فراورده‌هایی تولید می‌شود که ارزش افزوده‌ی یک بشکه نفت را ممکن است تا ۱۰۰۰ دلار نیز افزایش دهد. اکنون سوال اینجاست که چرا صادر کننده‌ی نفت، باید از این ۱۰۰۰ دلار، فقط ۵۰ دلار نصیبش شود و مثلاً نباید ۵۰۰ دلارِ آن را دریافت کند؟!
پاسخ این است که کشور‌های پیشرفته می‌گویند: ما «دانش» تولید ارزش از نفت را داریم؛ بنابراین سودِ بیشتر از آنِ ماست. کشور‌های تولیدکننده هم چاره‌ای جز فروختنِ نفت خام به ما را ندارند؛ چون «دانش» تبدیل آن به «ارزش» را ندارند و نگه‌داشتن نفت و نفروختنِ آن، دردی از آن‌ها دوا نخواهد کرد.

دانش، ارزش است!
مشاهده می‌شود که دانش، ارزش است و اگر چه در ابتدای مسیر، در ظاهر هزینه کردن برای دانش و دانش‌بنیان کردنِ اقتصاد، صرفه‌ی اقتصادی ندارد، اما واقعیت این است که در بلندمدت، ضرر دانش‌بنیان نشدن برای یک اقتصاد، چیزی شبیه فاجعه است؛ بنابراین گام اول این است که اقتصاد ایران، با اقداماتی مانند اخذ مالیات بر عایدی سرمایه و ...، به سوی مولد شدن پیش رفته و حاشیه‌ی سود سوداگری در آن بسیارکاهش یابد. پس از حذف دلالی و سوداگری، مدیریت دولت باید به گونه‌ای باشد که بخش قابل توجهی از سرمایه‌ها، به «تحقیق و توسعه» اختصاص یابد، تا اقتصاد دانش‌بنیان در کشور بیش از پیش، شکل گیرد؛ چرا که دانش، ارزش است؛ بنابراین اقتصاد دانش‌بنیان، یک اقتصاد موفق خواهد بود.

ارسال نظرات