27 بهمن 1397 - 10:55
سخن روز مطبوعات

۲۷ بهمن ماه / سه تجربه تاریخی مردم ایران/ اجلاس ورشو در تضاد با حقوق بین‌الملل

بسیاری از مقامات سابق آمریکایی ازجمله جیمی کارتر، برژینسکی و بیل کلینتون از پایان دوران نظام تک قطبی سخن گفته بودند اما امروز ما شاهد انزوای عینی کاخ سفید در معادلات جهانی هستیم.
کد خبر : 2317

به نقل از مشرق ، روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

*************

 

 

 

 


دشمنِ خود را بشناس

 

محمدحسین محترم در کیهان نوشت:

 

پیام راهبردی رهبر معظم انقلاب دارای نکات بسیار مهمی برای ملت ایران و مسئولان امروز و جوانانی که فردا مسئولیت اداره کشور را برعهده می‌گیرند، بود و شاید نیاز به ده‌ها مقاله و جلسه برای تبیین این پیام با تکیه بر تقابل دوگانه جدید «اسلام و استکبار» لازم باشد و جوانان و تشکل‌های انقلابیِ آتش به اختیار باید به این ضرورت همت گمارند.

 

هرچند این پیام همچون آبی سرد بر تمام سیاه‌نمایی‌ها و واژگون‌سازی‌های دشمنان و جنگ روانی– رسانه‌ای آمریکا و متحدانش علیه ملت ایران در یک‌سال گذشته بود و نشست ورشو را به‌عنوان ماحصل تمام این تلاش‌های خبیثانه به محاق برد، اما در این مجال محدود به این فراز و سؤال اصلی پیام حضرت آقا می‌پردازیم که چرا «ملّت‌هایی که به پا خاسته و انقلاب کرده‌اند به‌جز تغییر حکومت‌ها، نتوانستند آرمان‌های انقلابی خود را حفظ کنند، امّا انقلاب پُرشکوه ملّت ایران توانسته به حرکت خود ادامه دهد»؟!

 

علاوه بر عوامل مختلف، محوری‌ترین عامل و آنچه که توانسته بزرگ‌ترین انقلاب جهان را بدون خیانت به آرمان‌هایش به چلّه پُرافتخار خود برساند، بصیرت مردم و رهبری انقلاب در مورد اهداف و سیاست‌های پشت پرده نظام سلطه و استکبار جهانی و عدم اعتماد به هرگونه مذاکره و نتایج آن با دشمنان ملت ایران و در رأس آنها آمریکا و در یک کلمه «دشمن‌شناسی» است.

 

نسلی که انقلاب را به‌وجود آورد و آن را در گام دوم تحویل نسل بعدی داده، با استفاده از تجارب گذشته در سطوح ملی، منطقه‌ای و در صحنه بین‌المللی، آگاه بود که علت نافرجام همه انقلاب‌های دنیا که نتوانستند آرمان‌های خود را حفظ کنند و از مسیر و اهداف اصلی خود منحرف شدند و شکست خوردند، انفعال و تسلیم برخی از انقلابیون دیروز و سیاستمداران امروزشان بوده است.

 

در انقلاب‌های گذشته جهان و به‌ویژه انقلاب مشروطه ملت ایران اگر سران آنها تسلیم فشارها و پذیرش توافقات تحمیلی نظام سلطه نمی‌شدند و به مردم و آرمان‌های انقلابشان پشت نمی‌کردند و یا انقلابیون تحت تاثیر فضاسازی‌های دروغین نظام سلطه و خیانت دنباله‌های داخلی آنها قرار نمی‌گرفتند، قطعاً آن انقلاب‌ها و از جمله انقلاب مشروطه ایران نیز به انحراف کشیده نمی‌شد.

 

اگر از تن دادن انقلاب‌های الجزایر و کبیر فرانسه و اکتبر شوروی به جاه‌طلبی‌های استعمار و استثمار مردم و همچنین وادادگی و بعضاً، خیانت پشت پرده و جهالت برخی از سران انقلاب مشروطه ایران که منجر به ادامه تسلط استبداد و استکبار بر ملت ایران تا سال ۵۷ شد، بگذریم، مذاکرات پشت پرده برخی از شخصیت‌های متزلزل انقلابی با آمریکایی‌ها در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن را باید مصادیقی از جهالت و یا خیانت آنها برای به انحراف کشاندن انقلاب اسلامی از آرمان‌هایش دانست که با هوشیاری و درایت رهبری انقلاب و دشمن‌شناسی و موقعیت‌شناسی مردم انقلابی خنثی و موجب حرکت انقلاب در مسیر آرمان‌های اولیه و اصیل خود تاکنون شده است.

 

خیانت‌های دولت موقت و بنی صدر و قرارداد الجزایر در اوایل انقلاب و ماجراهایی مثل مک فارلین و ایران کنترا در طول جنگ تحمیلی و پذیرش سیاست‌های تعدیل اقتصادی بانک جهانی و سیاست کنار زدن نیروهای انقلابی از صحنه مدیریت کشور با دستورالعمل صندوق بین‌المللی پول در دولت سازندگی و مذاکرات و نامه‌های ذلت‌بار محرمانه به آمریکایی‌ها در دولت اصلاحات و اکنون تلاش‌های موذیانه جریان غربگرای نفوذی برای تحمیل قراردادهای تحمیلی همچون سند ۲۰۳۰ و معاهده پاریس و برجام و اف‌ای‌تی‌اف و اینستکس و… همگی بخشی از مصادیق فشارهای سیاسی- اقتصادی - رسانه‌ای نظام سلطه برای تحمیل زیاده‌خواهی‌های خود در پای میز مذاکره و به انحراف کشاندن انقلاب اسلامی است، اما تاکنون به مدد وجود رهبری آگاه و تیزبین و مردمی هوشیار و بصیر و حاضر در صحنه نتوانسته است.

 

در صحنه بین‌المللی نیز به‌عنوان یک نمونه آنچه که باعث شده شصت سال پیروزی انتفاضه ملت فلسطین به تاخیر بیفتد و رژیم صهیونیستی به اشغالگری و جنایت‌های خود ادامه دهد، همین خیانت و نشستن پشت میزه مذاکره با این رژیم و پذیرش قراردادهای تحمیلی از سوی برخی سران خائن و سازشکار فلسطینی است.

 

انقلاب‌های موسوم به بهارعربی بویژه خیانت محمد مرسی در انقلاب مصر نیز مصادیق ملموس سال‌های اخیر است. در مقابل آنچه باعث شده که امروز بعد از چهل سال روسیه به تجربه و سیاست درست جمهوری اسلامی مبنی بر عدم مذاکره با آمریکا و فریبکاری این کشور در مذاکرات برسد و اعلام کند هرگاه سران آمریکا به بلوغ رسیدند، حاضر به مذاکره با آنهاست، نشان می‌دهد که یک کشور چگونه بدون باج دادن به آمریکا در پای میز مذاکره، می‌تواند با مقاومت منافع ملی خود را حفظ کند و با قدرت و استقلال در صحنه ملی و منطقه‌ای و بین‌المللی حضوری تاثیرگذار داشته باشد.

 

لذا در انقلاب اسلامی ایران از همان آغاز نهضت تاکنون اولاً رهبری آن با آگاهی کامل از نقشه‌های دشمنان هیچ‌گاه به مذاکرات خیانت‌بار با دشمنان تن نداده و تسلیم فشارهای نظام سلطه نشده و به وعده‌های آمریکا و چند کشور اروپایی که به دروغ خود را جامعه جهانی القاء می‌کنند، اعتماد نکرده و برعکس با مقاومت خود، نهال مقاومت را در اعماق جان و دل ملت ایران و بلکه ملت‌های منطقه و جهان بارور کرده است.

 

ثانیاً هرگاه برخی انقلابیون دیروز در لباس سیاستمدار تجدیدنظرطلبِ امروز پشت پرده و به دور از دید مردم با دشمنان ملت به مذاکره و داد و ستد آرمان‌های انقلاب پرداختند، مردم با آگاهی بخشی رهبری انقلاب و حضور هوشمندانه در صحنه از تحقق سیاستهای استکباری به انقلابیون متزلزل و غربگرای داخلی تحمیل شده است جلوگیری کرده‌اند.


ثالثاً اگر براساس مصلحت جامعه و کشور و برای دفاع از امنیت مردم و تامین منافع ملی جایی حاکمیت اجازه مذاکره در موضوعی خاص را داده، اولاً با اطلاع مردم بوده و ثانیاً نتایج آن را صادقانه به اطلاع مردم رسانده و ثالثاً بدون هیچگونه «تجدیدنظرپذیری در اصول و آرمان‌های انقلاب و انفعال»، مردم را به عبرت آموزی از نتایج آن مذاکرت فراخوانده است.

 

لذا مقاومت و تسلیم نشدن مردم و رهبری انقلاب اسلامی درمقابل پیشنهادهای وسوسه انگیز و فریبکارانه آمریکا برای مذاکره بر سراصول و آرمان‌های انقلاب، موجب «صیانت از اصالت شعارهای انقلاب» و «ورود انقلاب به دوّمین مرحله خودسازی و جامعه‌پردازی و تمّدن‌سازی» و زمینه‌ساز «ورود نسل جوان امروز به فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم» شده است تا به جهان اعلام کند «آرمان‌های این انقلاب الهی تاریخ مصرف ندارد و افول پذیر نیستند».

 

این یک قاعده اساسی است که انقلاب اسلامی با «بی‌مبالاتی به خطوط اصلی» خود و با «عمل انفعالی» و «مذاکره پشت پرده با دشمنان» نمی‌توانست چهل سال در مقابل دشمنان ایستد و از «نظریّه نظام انقلابی» دفاع کند، بلکه با «عمل انقلابی و پایبند بودن به اصول خود و مرزبندی با دشمنان» از این نظریه با افتخار دفاع کرده است، چون برایش مهم است که «چرا و چگونه بماند».

 

لذا جوانان عزیز که پیمودن گام دوم انقلاب اسلامی به آنها سپرده شده، باید بدانند «برای برداشتن گامهای استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت و از تجربه‌ها درس گرفت» تا آینده مورد تهدیدهای ناشناخته قرار نگیرد.دراین خصوص اولین و مهم‌ترین تجربه ملت ایران بی‌اعتمادی کامل به دشمنان و در راس آنها آمریکا و چند کشور خبیث اروپایی و پرهیز از حیله‌گری آنهاست، چرا که تجارب صد ساله گذشته و به‌ویژه چهل سال بعداز انقلاب نشان می‌دهد آمریکا و انگلیس و فرانسه در هیچ مذاکره‌ای با کشورهای مختلف به تعهدات و وعده‌های خود عمل نکرده‌اند و جز امتیاز گرفتن و فریبکاری، از میز مذاکره برای طرف مقابل چیزی باقی نگذاشتند.


در کشور خودمان حداقل در سال‌های اخیر دهها تجربه از جمله مذاکرات سعدآباد و برجام و اس پی وی و اینستکس اکنون پیش ملت ایران و جوانان ما قرار دارد و ملت ایران در هرگونه مذاکره‌ای جز خسارت هیچ نفعی نبرده است. براین اساس رهبری تصریح دارند: «پیشنهادهای سران نظام سلطه عموماً شامل فریب و خدعه و دروغ است وامروز ملّت ایران علاوه بر آمریکای جنایتکار، تعدادی از دولت‌های اروپایی را نیز خدعه‌گر و غیرقابل اعتماد می‌داند و دولت جمهوری اسلامی نباید از تهدیدهای پوچ آنان بهراسد».

 

دومین تجربه که جوانان باید به آن واقف و مصر باشند این است که در دنیای کنونی برداشتن گام‌های استوار و تحقق اهداف انقلاب اسلامی و حمایت از ملت ایران و ملت‌های مظلوم منطقه و جهان جز با قوی شدن و مدیریت جهادی میسر نیست و باتکیه به این اصل هرگونه مذاکره بر سر قدرت دفاعی و موشکی کشور کاملاً بیخردانه و غیرممکن است.

 

سومین تجربه ملت ایران این است که هرگاه مسئولان در مقابل فشارهای دشمنان بر اصول انقلاب پای فشردند، توانسته‌اند با پیشرفت کشور مشکلات مردم را حل کنند، و هرگاه دل به مذاکره با دشمنان برای حل مشکلات بستند! و مرعوب فضاسازی‌های آنها شدند، آنگونه که رهبری تاکید کردند «اگر بی‌توجّهی به شعارهای انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهه‌هایی از تاریخ چهل‌ساله نمی‌بود بی‌شک بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمی‌داشت». لذا جوانان آینده ساز کشور باید بدانند «همه راه حل‌ها در داخل کشور است» و این تحلیل سراپا غلط که «علت مشکلات اقتصادی و تحریمها مقاومت ضدّ استکباری و تسلیم نشدن در برابر دشمن است»، از القائات نظام سلطه است که از سوی جریان نفوذی به تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران و افکار عمومی کشور القاء می‌شود.

 

 

 

 

اگر برجام نبود و اگر FATF نباشد

 

در سرمقاله روزنامه ایران آمده است:

 

اگرچه از روز روشن‌تر است که هرچه به گوش تندروهای ایران بخوانیم و انتظار داشته باشیم که نه حتی به اندازه زیاد، بلکه به مقدار کمی عقلانیت به خرج دهند و این همه علیه برجام و در زمین ترامپ بازی نکنند، فایده‌ای نخواهد داشت و آنان همچنان در مسیر زیانبار خود حرکت می‌کنند.

 

حتماً گمان می‌کنند راهی را که رفته‌اند بدون بازگشت است و چون همیشه فرمان را کندِه‌اند و پا را روی گاز گذاشته‌اند و در جاده یکطرفه با سرعت می‌رانند به طوری که حتی فکر کردن به بازگشت از این مسیر نیز برایشان سنگین تمام خواهد شد.

 

ولذا به قول شاعر: گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ما [مردم] است / آنچه البته به جایی نرسد فریاد است. به رغم این بد نیست تذکاری داده شود، شاید برخی از آنان با همدلی بیشتری این مطالب را بخوانند.


هفته پیش کنفرانس «آسا» [امریکایی، سعودی و اسرائیلی] درباره خاورمیانه در ورشو برگزار شد. امریکایی‌ها که رئیس هیأت مدیره این کنفرانس هستند و عربستان صندوق‌دار آن و اسرائیل نیز مدیرعاملش است، تا آغاز این نشست چند گام از ادعاهای اولیه خود عقب‌نشینی کردند.

 

ولی امیدشان این بود که از تنور ورشو نانی برای خودشان بپزند، فقط برایشان معلوم نبود که این تنور تا چه حد داغ شود که در پایان کنفرانس معلوم شد سردتر از آن بود که نان به دیواره تنور حتی بچسبد؛ لذا نان آنان داخل تنور افتاد و سوخت.

 

پرسشی که اکنون باید طرح کرد این است که اگر برجام نبود این کنفرانس چه وضعیتی داشت که اکنون ندارد؟ خب براحتی می‌توان مدعی شد که هیچ فرقی نمی‌کرد و حتی از ترس قدرت تندروهای ایران برگزار هم نمی‌شد و حتی بالاتر از آن اینکه، اگر برجام نبود تا حالا عربستان سعودی و اسرائیل از صفحه روزگار محو و امریکا نیز دچار فروپاشی شده بود و خلاصه همه چیز گل و بلبل بود،


به احتمال فراوان می‌توانستند بگویند تا کنون ظهور آقا امام زمان (ع) هم محقق شده بود و فقدان همه این خوبی‌ها ناشی از پذیرش برجام است! شاید بتوان از موضع طرفدار برجام هم نکات مقابلی برشمرد. اینکه اگر برجام نبود اصلاً نیازی به این کنفرانس نبود، چون آنان بدون این کنفرانس و تاکنون به اهداف شوم خود می‌رسیدند.

 

اگر از این دو نگاه بگذریم باید بگوییم که می‌توان نگاه منصفانه‌تری هم داشت و اینکه استقبال نکردن جامعه جهانی از این کنفرانس ریشه در شکستن اجماع شورای امنیت علیه ایران دارد. همان اجماعی که قطعنامه‌هایی با ۱۵ رأی مثبت علیه ایران صادر می‌کرد، می‌توانست چنین نشست‌های اجماعی نیز ترتیب دهد.

 

در واقع مسأله اصلی ما در برجام کنار گذاشته شدن قطعنامه‌های شورای امنیت بود و نه حتی تحریم‌های ایالات متحده. باید به یاد آورد که اصول‌گرایانی که می‌گفتند مردم نمی‌دانند «تحریم نمنه» و «آن قدر قطعنامه دهید که قطعنامه‌دان شما پاره شود»، امروز بطور حتم در برابر چنین نشست‌هایی منفعل و ناکارآمد می‌بودند.

 

هرچند ما نتوانستیم یا نخواستیم که منطق برجام را در سایر روابط خود با جهان غرب ادامه دهیم ولی همین مقدار از برجام که متن مؤثری برای جلوگیری از اجماعی مؤثر در سازوکار رسمی شورای امنیت علیه ما است، دستاورد بزرگی محسوب می‌شود.

 

شاید کمتر کنفرانسی باشد که ایالات متحده تشکیل داده ولی تا این حد منفعل و منزوی شده باشد. جالب اینکه همزمانی حکم دادگاه لاهه نیز می‌تواند تاحدی دستاوردی متأثر از همین فضا تلقی شود که امیدواریم مجموعه تندروان و آنان که تحت تأثیر این جماعت هستند از این وقایع متنبه شوند.

 

شاید این درسی باشد که حداقل بیش از اعضای مجمع تشخیص مصلحت را پیامک باران نکنند و از طریق تهدید جلوی تشخیص مصلحت این کشور را نگیرند و اجازه دهند که لوایح مربوط به FATF در یک محیط آرام و عقلانی به تصویب برسد.

 

 

 

 

یک ایران، وفاداری و صلابت

 

کورش شجاعی در خراسان نوشت:

 

بدخواهان ملت و دشمنان ایران ۴۰ سال است بر طبل شکست، ناامیدی و فروپاشی می کوبند، هرچه در توان داشتند و دارند علیه مردم و نظام کشورمان به کار بستند، از طراحی کودتا و تحمیل جنگی هشت ساله و تحریم های ظالمانه و همه جانبه تا ایجاد فتنه و تحمیل فشارهای بین المللی و دامن زدن به اغتشاشات خیابانی و جنگ اقتصادی و اصرار پرحجم رسانه ای بر پشت کردن مردم به حاکمیت و خالی کردن میدان و تلقین ما «پشیمانیم»! تا شاید به آرزوی دست نیافتنی خود برسند و کرنش و تعظیم ایران و ایرانی را در مقابل نظام سلطه ببینند و بازگشت استعمار و فرمانفرمایی مدعیان کدخدایی جهان را بر سرنوشت و مقدرات ایران شاهد باشند.


آن قدر گزافه گفتند و رویاهای خام خویش را بر زبان راندند تا بدان جا که «جان بولتن» گفت، ایران جشن ۴۰ سالگی انقلاب خود را نخواهد دید. اما حرکت و جنبش تاریخی ملت ایران در ۲۲ بهمن ۹۷ و در آغاز ورود به دهه پنجم انقلاب اسلامی، آن چنان با عظمت و پرصلابت انجام شد که دیگربار رویای خام استکبار را به کابوسی جنون آور برایشان تبدیل کرد.


حضور سراسر اقتدار میلیون ها ایرانی در خیابان ها در هوای سرد زمستان و بعضاً ریزش برف و باران، باز هم شد آینه دق بدخواهان و دشمنان قسم خورده ایران و ایرانی.


مردم در چه شرایطی به میدان آمدند


حماسه ای چنین شگرف و شگفت انگیز را ملت در شرایطی رقم زد و برگ زرینی در تاریخ پرافتخار ایران عزیز ثبت کرد که پس از سال ها فشار و تهدید و تحمیل جنگ و هزار حیلت و شبیخون فرهنگی و تحریم و دست آخر با خروج یک جانبه آمریکا از تعهد بین المللی «برجام»، جنگ اقتصادی همه جانبه و سهمگین زورمداران و سلطه گران علیه ملت تکمیل شد و این همه به اضافه برخی سوءمدیریت ها و بی تدبیری ها و تصمیم های دیرهنگام باعث شده که فشار اقتصادی و تنگی معیشت بر گرده قشرهای معتنابهی از مردم سنگینی فراوان کند اما با این همه، مردم باز هم آمدند و چه آمدنی!


آمدنی از جنس وفاداری و غیرت و صلابت، آمدند و دیگر بار پرچم عزت و استقلال ایران اسلامی را هرچه باشکوه تر پیش چشم جهانیان به اهتزاز درآوردند.


آمدند وحماسی و تاریخ ساز آمدند و اعجاز گونه عهد و میثاق خود را با شهیدان دین و میهن، تجدید کردند. مردم در آستانه ورود به دهه پنجم انقلاب دیگربار «تن واحد» و «ید واحد» شدند و با وجود گلایه ها و فشارهای اقتصادی و دلخوری از برخی سوءمدیریت ها، فاصله گیری برخی مسئولان از ساده زیستی و «مردم باوری»، کم توجهی برخی تصمیم گیران به «توان داخلی» باز هم یک صدا استقلال و عزت و سربلندی و سرافرازی مام میهن را فریاد زدند، آن چنان که حتی گوش سنگین بدخواهان هم این «فریاد عزت» طلبی یک ملت صاحب تمدن و فرهنگ دیرینه و تاریخ ساز را شنید.


مردم غیرتمند و سرافراز ایران در اوج تبلیغات سوء دشمنان و تحمیل فشارها و تحریم ها و در عین تحمل مشکلات اقتصادی و کاهش شدید ارزش پول ملی و در بحبوحه مکیدن خون ملت توسط سوءاستفاده کنندگان و محتکران و گران فروشان و … آن چنان مردانه به میدان آمدند و حماسه آفریدند که دنیا را شگفت زده و حیران کرد و دشمنان را ناامید و دوستان فراوان ملت ایران را در اقصی نقاط دنیا، امیدوارتر به مقاومت و ایستادگی و مقابله با ظلم و سلطه مستکبران و زورگویان.


پیام های حضور شگفت انگیز مردم


یک ایران غیرت و صلابت در «چله انقلاب» حماسه ای تاریخی و به یادماندنی خلق کردند تا به دنیا ثابت کنند گرچه استقلال و عزت طلبی هزینه های فراوان دارد اما حلاوت و شیرینی این شرف آن قدر فراوان و بسیار است که همه سختی ها و تلخی ها و رنج ها و فشارهای سیاسی و اقتصادی و … را برای یک ملت آزادی خواه و غیرتمند و عزت طلب میسور و ممکن می سازد.


شکوه حضور مردم برای مقابله با آمریکا و رژیم صهیونیستی که خواهان نیست و نابودی و شکست و فروپاشی ایران و جمهوری اسلامی ایران اند، علاوه بر انتقال این پیام مهم، تجلی همگرایی و وفاداری مردم به آرمان های بلند انقلاب و امام و رهبری عزیز و شهیدان گران قدر این سامان است. این حضور بی بدیل همچنین نماد امیدواری مردم به آینده ای درخشان تر برای ایران و ایرانی است.


امید که مسئولان نیز که از این پس و با این حضور سرنوشت ساز مردم، بار مسئولیت بیشتر بر دوششان سنگینی می کند، لحظه ای از خدمت بی منت به ملت بزرگوار و وفادارمان غفلت نکنند و هیچ مسئولی در هیچ رده ای خود را به خواب نزند و به دام و چنبره نامبارک غفلت و ندانم کاری و فاصله گرفتن از مردم و مطالبات واقعی این ملت بزرگ گرفتار نیاید.


این کمترین و نگارنده این سطور، با افتخار تمام بر دست و پیشانی ملت سلحشور و عزتمند ایران زمین بوسه می زند و به این امید نفس می کشد و قلم می زند که قدم هایشان استوارتر، همت هایشان بلندتر و عزمشان جزم تر باشد بر ادامه امیدوارانه مسیر انقلاب تا رسیدن به قله های پیشرفت همه جانبه و تحویل پرچم این مردمی ترین انقلاب جهان به دست مبارک حضرت صاحب الزمان (عج).

 

 

 

اجلاس ورشو در تضاد با حقوق بین‌الملل

 

سیدعلی خرم در آرمان نوشت:

 

اجلاس ورشو با همه تبلیغات و نگرانی‌ها تشکیل شد و دولتمردان آمریکا آنچه را در جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد به ریاست دونالد ترامپ نتوانستند به دست آورند، در این کنفرانس تلاش کردند نشان دهند به دست آورده‌اند. هدف آمریکا این بود انزوایی که دراثر سیاست‌های نابخردانه دونالد ترامپ نصیب آمریکا شده بود را بشکند و نشان دهد حداقل در یک زمینه سیاست جهانی موفق است و این از دستاوردهای ترامپ محسوب می‌شود.

 

متاسفانه موضوع ایران به دلایل مختلف امکان ائتلاف‌سازی برای آمریکا را بیش از سایر موضوعات فراهم نموده، موضوعاتی نظیر بحران هسته‌ای کره‌شمالی، بحران سوریه، افغانستان، بحران یمن و دیگر بحران‌های منطقه‌ای و یا بین‌المللی واین هشداری به برنامه‌ریزان ایران است که کشورمان طعمه آمریکا نشود، زیرا نفس تشکیل اجلاس ورشو برخورنده به شخصیت کشور است.

 

مایک پمپئو، در کنفرانس مطبوعاتی ورشو اعلام داشت در این کنفرانس یک نفر نبود که از ایران دفاع نماید و هرچه راجع به ماهیت ایران گفتیم، هیچ‌کس مخالفت نکرد. این هم هشدار دیگری است به سیاست خارجی که اگرچه نمایندگان ۶۰-۷۰ کشور گزیده شده شرکت کرده بودند ولی این به نحوه تعامل با این ۶۰ کشور برمی‌گردد که عموماً ظاهراً ابراز دوستی می‌نمایند و درعمل مقابل ایران می‌نشینند.

 

ماهیت این اجلاس و هدفی که پیگیری نمود در روابط بین‌الملل کم سابقه و در عرض ۳۰ سال گذشته بی‌سابقه محسوب می‌شود. در مقاله دیگری عرض شد که ساختار و هدف چنین اجلاسی در تعارض آشکار با حقوق بین‌الملل و منشور ملل متحد است. اگر حتی جمهوری اسلامی به گفته برگزارکنندگان اجلاس، خطاهای زیادی انجام داده باشد، باید از نظر سیاسی به شورای امنیت و از نظر حقوقی به دیوان بین‌المللی دادگستری مراجعه نمایند.

 

نمی‌توان به دلخواه، جمعی از کشورها را گردآورده و دیدگاه‌ها و سلیقه‌های خود را به نام آنان به جهان اعلام نمود. سردمداران آمریکا چون می‌دانند از راه‌های مشروع، حقوقی و قانونی نمی‌توانند ایران را به عنوان یک عضو جامعه بین‌المللی در مورد اتهاماتش مورد مشروعیت زدایی قرار دهند، با تشکیل اجلاسی نمایشی قصد دارند به دنیا اعلام نمایند که جهان با جمهوری اسلامی در تضاد و تقابل است و...

 

این ابزار لازم را به آمریکا، اسرائیل و اعراب بدهد که علیه ایران وارد اقدامات مخرب و عملی گردند. دولت راستگرای لهستان فریب آمریکا را خورد و با برگزاری چنین اجلاسی خود را به عنوان متزلزل کننده حقوق بین‌الملل به جهان معرفی نمود.

 

اگرچه وزیرخارجه لهستان مجبور گردید در کنفرانس مطبوعاتی، سخنان مایک پمپئو را نقض نموده و اعلام داشت به عنوان یک عضو اتحادیه اروپا خواهان حفظ برجام و پیاده شدن راهکار مالی اروپا برای ایران است، ولیکن در نطق افتتاحیه خود گفت هدف آمریکا و اروپا در مورد ایران یکی است و فقط در روش با هم متفاوت هستند و درباره نقش ایران در بی‌ثبات نمودن خاورمیانه سخنرانی کرد.

 

نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل که از خوشحالی در پوست نمی‌گنجید تعجب خود را پنهان نداشت و گفت ما و رهبران اعراب برای مقابله با ایران داریم زیر یک سقف همکاری می‌کنیم. اگر بتوان گفت آمریکا در برگزاری این اجلاس موفقیت‌هایی داشت که ائتلافی هرچند صوری علیه ایران به وجود آورد ولی ناکامی‌های فراوانی هم داشت.

 

میزبان از تفاوت موضع با آمریکا در مورد حمایت از برجام سخن گفت، اروپای غربی از این اجلاس پشتیبانی نکرد و روسیه علیه اجلاس اعلامیه داد. چین و ترکیه اصولاً شرکت نکردند و بدین ترتیب جهان نه تنها در مورد ونزوئلا دوپارچه شد بلکه در مورد ایران هم به دو بخش تقسیم شد. آمریکا و متحدینش قصد دارند پس از صحنه اول نمایش تبلیغاتی، ائتلافی سیاسی علیه ایران به‌وجود آورند تا زمینه برای مشروعیت درگیری احتمالی فراهم شود و در آن‌صورت هیچ‌کس اندیشه اعتراض به خود راه ندهد.

 

عدم مخالفت کشورهای شرکت کننده در این اجلاس نسبت به اتهامات وارده به جمهوری اسلامی حاکی از طراحی اولیه توطئه است. آمریکا برای تکمیل سناریو، دو گروه مواجب بگیر خود یعنی سازمان مجاهدین و سلطنت‌طلب‌ها را به محل کنفرانس آورد تا به جهانیان سست شدن مشروعیت جمهوری اسلامی را خاطرنشان سازد.

 

اجلاس بیانیه پایانی نداشت که نشان دهنده این است که اکثریت کشورهای شرکت کننده رسماً پایه‌گذار روندی علیه حاکمیت ملی یک کشور عضو جامعه جهانی باشند که این شتر روزی ممکن است درب منزل آنان نیز جلوس نماید. اما مقامات آمریکایی اعلام کردند ظرف هفته‌های آینده برنامه‌ای عملی برای این اجلاس تدوین و به اطلاع اعضای شرکت کننده خواهند رساند.

 

در مجموع جمهوری اسلامی باید تشکیل این اجلاس را اقدامی در راه مشروعیت زدایی از خود تفسیر نماید. اولاً در مسیری قرار نگیرد که ونزوئلا در دام آن گرفتار آمده است. ثانیاً، با تغییرات لازم در سیاست‌های خود از تشکیل جبهه‌ای جهانی علیه خود جلوگیری نماید.

 

برنامه‌ریزان آمریکا سعی دارند جامعه ایران را پلوریزه نموده و اجلاس ورشو و تظاهرات مخالفان را پیام مهم به مردم ایران برای حرکت به سوی اهداف خودشان تعبیر دهند که این نیازمند درایت دستگاه سیاست خارجی ما است.

 

 

 

 

نظام انقلابی در گام دوم

 

امید رامز در وطن‌امروز نوشت:

 

یکی از مهم‌ترین مناقشات و چالش‌های موجود بین حامیان خط‌مشی نظام با منتقدان داخلی رویکرد حاکمیت در ۴ دهه گذشته- از دولت موقت تا دولت اعتدال- همواره حول مفهوم «نظام» و «نهضت» شکل گرفته است. عده‌ای همچون نهضت آزادی در دولت موقت به محض پیروزی انقلاب و از همان نخستین روزها، انقلاب و نهضت را پایان‌یافته تلقی کرده و بر تشکیل یک دولت و نظام سکولار محافظه‌کار، فاقد مجلس خبرگان و رهبری دینی که با نظام استکبار هیچ مناقشه و منازعه‌ای ندارد، تاکید کردند. حتی بزرگان‌شان سال‌ها پیش از انقلاب با اذعان به بی‌تعصبی خود و همفکران‌شان و البته در توهینی آشکار به ملت ایران، تصریح کرده بودند که «سر بقای ایران، پفیوزی ماست! وقتی بنا شد ملتی به‌طور جدی با دشمن روبه‌رو نشود، تا آخرین نفس نجنگد… به هر کس و ناکس تعظیم و خدمت کند، دلیل ندارد که نقش و نام چنین مردمی از صفحه روزگار برداشته شود».

 

و همچنین بر این نکته تاکید کرده بودند که «سرسخت‌های یک‌دنده و اصولی‌ها هستند که در برابر مخالف و متجاوز می‌ایستند و به جنگش می‌روند؛ یا پیروز می‌شوند یا احیاناً شکست می‌خورند. حریف چون زمینه سازگاری نمی‌بیند و با مزاحمت و عدم اطاعت روبه‌رو می‌شود، از پا درشان می‌آورد و نابودشان می‌کند… ما اهل نبرد و کوشش با ملیت‌های بیگانه نیستیم. تقلید و سازگاری را ترجیح می‌دهیم و قالب مستقلی نداریم». (کتاب سازگاری ایرانی، ص ۴۱، مهدی بازرگان).


بعدها نیز در دهه ۷۰، عده‌ای تجدیدنظرطلب که پس از چرخش ۱۸۰ درجه‌ای از مواضع انقلابی خود و ادعای بودن در خط امام در دهه ۶۰، سودای سکولاریسم را در سر داشتند و بازرگان را پدر معنوی خود می‌دانستند و نیز مایل بودند انقلاب را پایان‌یافته و محدود به بهمن ۵۷ بدانند، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، امام خمینی (ره) را مناسب موزه‌ها دانستند تا با خاکسپاری او، اصول انقلاب را نیز همراهش دفن کنند.


پس از آنها نیز برخی مهم‌ترین مراکز تصمیم‌سازی و سیاست‌گذاری نظام، انقلاب اسلامی را هزینه‌زا دانسته و در دوراهی «جمهوری اسلامی» یا «انقلاب اسلامی»، با فهم ناقص از انقلاب که گویی بهمن ۵۷ نقطه پایان آن بوده نه آغاز، و با توصیه به پرهیز از رجعت به عقب، کسب «ثروت ملی» و رفاه را هدف غایی انقلاب فهم کرده، بنابراین جمهوری اسلامی بدون انقلاب اسلامی را برای ایران نسخه‌پیچی کردند. (مقاله ثروت ملی یا قدرت ملی، نشریه راهبرد، شماره ۳۹، سال ۱۳۸۵، حسن روحانی، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام).


از این جهت شاید بتوان مهم‌ترین و زیربنایی‌ترین بخش بیانیه رهبر معظم انقلاب که با عنوان «گام دوم انقلاب» خطاب به جوانان انقلاب نگاشته شد را مربوط به تعریف و تبیین ایشان از «نظام انقلابی» دانست. جایی که مرقوم فرمودند: «انقلاب اسلامی همچون پدیده‌ای زنده و با اراده، همواره دارای انعطاف و آماده تصحیح خطاهای خویش است اما تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست. به نقدها حساسیت مثبت نشان می‌دهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرف‌های بی‌عمل می‌شمارد اما به هیچ بهانه‌ای از ارزش‌هایش که بحمداﷲ با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمی‌گیرد.

 

انقلاب اسلامی پس از نظام‌سازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمی‌شود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمی‌بیند؛ بلکه از نظریه نظام انقلابی تا ابد دفاع می‌کند». نظامی که اولاً انقلابی است، یعنی انقلاب را صرفاً محدود به تغییر رژیم و تعویض حکام و منحصر به لحظه وقوع در بهمن ۵۷ نمی‌داند و به‌رغم حفظ اصول و مبانی لایتغیر خود یعنی آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزت، عقلانیت و برادری، که منبعث از اسلام ناب و تفکر اصیل شیعی است، در «مصیر الی‌الله» به جای «بودن» دائماً در حال «شدن» است و دائماً در حال تغییر روابط فکری و اجتماعی و اعتقادی امت و هدایت جامعه به سوی کمال است و از ثبوت می‌پرهیزد.

 

و ثانیاً یک نظام و سیستم است که انقلابی‌گری را مساوی با هرج و مرج و آنارشی نمی‌داند و هرگونه تغییر را در چارچوب نظام و با توجه به قواعد و قوانین، موجه می‌داند. نظامی که به تعبیر رهبری، خلاف جهت آب شنا کردن را آموخته و انقلاب اسلامی را تا سپردن پرچم آن به دست صاحب اصلی‌اش و تا قبل از اقامه کامل دین در پهنه کره خاکی تمام‌شدنی نمی‌داند و مسؤولیت‌پذیری و حقیقت‌جویی و عدالت‌طلبی و جهاد را بر رخوت و سکون و آسایش و منفعت‌طلبی و مصلحت‌سنجی و محافظه‌کاری لیبرالی ترجیح می‌دهد و جمهوری اسلامی را در ذیل انقلاب اسلامی و نه جایگزین آن تعریف می‌کند.


در عین حال با وجود پیشرفت‌های عظیم و دستاوردهای عالی در حوزه‌هایی که رهبری نیز در متن بیانیه به اهم آنها اشاره کردند، اما «راه طی شده فقط قطعه‌ای از مسیر افتخارآمیز به سوی آرمان‌های بلند نظام جمهوری اسلامی است» و همچنین «آنچه تاکنون شده با آنچه باید می‌شده و بشود، دارای فاصله‌ای ژرف است» و توصیه‌های هفتگانه ایشان در حوزه علم و پژوهش، معنویت و اخلاق، اقتصاد، عدالت، استقلال و آزادی، عزت ملی و مرزبندی با دشمن و همچنین سبک زندگی، نشان می‌دهد ایشان نگاهی فراتر از صرف «اداره» کشور دارند و همچنان آرمان‌های متعالی نظام را به عنوان افق پیش رو و عامل تحرک و رشد، فراروی جامعه و حاکمیت قرار می‌دهند.


از این رو آنچه به عنوان روح مانیفست گام دوم انقلاب قابل استنباط است، عبور از سیاست‌گذاری یا Policy Making به لایه‌های عمیق سیاست (Politics) در نگاه رهبری است. آنچه در رویکرد رهبری شاهدیم، عبور از کارایی نظام (انجام درست کار) به اثربخشی نظام (انجام کار درست)، عبور از عقلانیت ابزاری به عقلانیت ارزشی، عبور از ارتقای کارکرد درونی به تطبیق و تطابق ساختارها و اراده‌ها با اهداف عالیه نظام، عبور از اداره و مدیریت زیرسیستم‌ها به تغییر و تحول و بازمهندسی مثبت دائمی ساختارها، گذر از توسعه به تعالی، توجه به مقصد راه و انذار از بیراهه‌ها به جای اکتفا به مدل وسیله نقلیه راهبر و در نهایت لزوم توجه به ابزارگونگی اقتصاد و معیشت و مفاهیمی نظیر آزادی، و نه هدف بودن آنها است. نزد رهبری، آنچنانکه از مسؤولیت و شأن امامت و ولایت برمی‌آید، دولت (استیت) نه صرفاً نهادی برای تحقق انتخاب‌ها و انطباق با ارزش‌های جامعه، بلکه نهادی است جهت تغییر آزادگرایانه ارزش‌ها، انتخاب‌ها، افکار، رفتار، سلوک اخلاقی و معنوی جامعه و در عین حال تامین نیازهای مادی و معیشتی آنها؛ تفاوتی که برای دولت اسلامی و دولت مدرن سکولار قائلیم.


در بیانیه رهبری، چشم‌انداز، ماموریت و جهت‌گیری نظام به وضوح تعیین و تبیین شده است. لذا آنچه وظیفه قوا و نهادهای بالادستی نظام است، تعیین راهبردها و برنامه‌های عملیاتی در بخش‌های مختلف علمی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است تا قدم به قدم ما را به چشم‌انداز نزدیک‌تر کند.

 

به عنوان نمونه، در زمینه علمی-پژوهشی هدف اصلی وزارت علوم به عنوان سیاست‌گذار، «رشد علمی» و شاخص عملکرد آن «تعداد مقالات» تولید شده است. این زیرسیستم نظام واقعاً «کارا» است به طوری که ایران در سال‌های اخیر معمولاً در بین ۲۰ کشور تولید مقاله در جهان بوده است اما در عین حال عمیقاً «غیر اثربخش» است به طوری که فعالیت‌های پژوهشی در مراکز علمی و دانشگاهی غالباً از نیاز واقعی بخش صنعت، خدمات و کشاورزی کشور دور است. لذا لازم است پژوهش از مقاله‌محوری به سمت مساله‌محوری حرکت کند و قس علی هذا.


حضور در بین راه، یعنی یک نگاه‌مان به اوج قله، راه‌های نرفته و مسیر پیش‌رو باشد و یک نگاه‌مان به پشت‌سر و قله‌های کوتاه و بلندی که با همه سختی‌ها و فشارها در این ۴ دهه طی کرده‌ایم.

 

 

 

 

 

راه طی شده و باده‌های ناخورده

 

محمدعلی وکیلی در ابتکار نوشت:

 

هفته گذشته پیام مهم و راهبردی رهبر انقلاب به مناسبت پایان چله اولِ جمهوری اسلامی صادر شد. هرچند خطاب این نامه سوی جوانان بود اما درس‌ها و بصیرت‌هایی برای همگان داشت. نامه ایشان دو فراز داشت؛ در فراز اول، راه طی شده را روایت کرد و فراز دوم راه مانده و باده‌های ناخورده را نشان داد. این نامه بلند و مهم حاوی نکات بسیاری بود که به احصای این نوشته کوتاه نمی‌آید اما چند نکته در نظر نگارنده برجسته‌تر و نمایان‌تر بود.


۱- روایت معظم له از کارنامه جمهوری اسلامی در این چهار دهه، اصلاً فانتزی و شعاری نبود. ایشان هرچند مطابق گرایش مالوف روایتی امیدباره داشتند و روزهای خوش را اصل گرفتند اما از عیوب این چهار دهه هم غافل نشدند. به درستی از شتاب رشد علمی گفتند اما منصفانه از فاصله زیادی که با قلّه‌های علم داریم هم سخن گفتند. از نفوذ منطقه‌ای و قدرت ملّی که تولید کرده سخن گفتند اما غفلت نظام در استفاده از اقتصاد ملّی برای تولید قدرت ملّی را هم قبول کردند.


روایت ایشان از کارنامه نظام اینسان منصفانه و البته امیدوارانه بود.


۲- این نامه، مرز میان انعطاف و تجدیدنظر طلبی را به خوبی نشان داد. در واقع با این تبیین، راهِ انعطافِ درستِ نظام در چالش‌های جهانِ پیش‌رو را مشخص کردند.


ایشان انفعال گریزی و نقدپذیری را از عناصر انقلاب تعریف کردند و البته از انقلابی سراغ گرفتند که با نظم سیاسی و اجتماعی در ستیز نیفتد و به تعبیر دیگر حکومت قانون را نقض نکند. درواقع با این تعریف، راه انقلاب را از انقلابی‌نماهای ناقض نظم و قانون جدا کردند.


۳- ایشان صادقانه و شجاعانه بخشی از هزینه‌های گزاف در اداره کشور را به اتخاذ سیاست خاص نظام در استکبارستیزی مربوط دانست و پذیرفت که این هزینه‌ها به تعبیر ایشان محصول «شنا در جهت خلاف جریان» است. این البته انتخاب ما بود که در جریان تماماً مادی و نظام ناعادلانه جهان کاملاً حل و هضم نشویم.


۴- نکته مهم دیگر در این مانیفست، تاکید چندباره بر قرائت «اخلاقی» از انقلاب اسلامی است. ایشان وجه ممیزه حکومت دینی را حضور معنویت دانست و این معنویت را به طور خلاصه و خاصه به اخلاق گره زد. درواقع در فحوای این نامه، «معنویت» ضامن دینی بودنِ حکومت و جامعه انگاشته شد و در صدرِ این معنویت، اخلاق را نشاندند. حتی همین نکته را وجه تشخص انقلابِ اسلامی در جهان معاصر معرفی کردند. یعنی در جهان معنا و معنویت‌زدایی شده، انقلابی معنابار رخ می‌دهد که منادی اخلاق است. تاکید چندباره بر معنویتِ اخلاق‌باره، راه را بر هرگونه خوانشِ دیگری می‌بندد.


۵- در این پیام راهبردی، اول از همه مراد ایشان از جامعه دینی روشن می‌شود (یعنی همان جامعه اخلاقی)؛ سپس تولید جامعه اخلاقی را موقوف به حضور حکومت اخلاقی می‌بیند (همان اسلام سیاسی) و در انتها نقش و نقشه حکومت در اخلاقی کردنِ جامعه را در دو چیز معرفی می‌کند: اول اینکه حکومت خود باید اخلاقی باشد و دوم اینکه حکومت باید با حمایت از نهادهای اجتماعیِ مروجِ اخلاق، بسترِ جامعه اخلاقی را مهیا کند. باوجودِ روشنیِ این تعابیر، اما برای جلوگیری از هرگونه برداشتِ کج از پیامِ ایشان، صراحتاً تاکید می‌کند که پیاده کردنِ دین (به معنای اخلاق) کاملاً باید بدون «قدرت قاهره» باشد.


۶- جالب است که این مانیفستِ روشن، هیچ نسبتی با ایده‌های تئوریسین‌های خودخوانده‌ای که اوجِ دیانت‌شان را با پیش‌بینی برگزاری زیارت عاشورا در کاخ سفید نشان می‌دهند، ندارد. به نظرم این پیام، راه را از بی‌راه در تعریف و ادعای انقلابی‌گری نشان می‌دهد.


۷- تعاریف ایشان بدعت دیگری را نیز افشا کرد؛ کسانی که انقلاب را همچون بنیادگرایی خشن معرفی کرده بودند. در پیام رهبر انقلاب، انقلاب آمیختن دین به دنیا بود و دادن روح به جهانِ بی‌روح بود. نه مدعیِ علم دیگری است و نه زمینِ دیگری. از همین علم استفاده اخلاقی کردن و بر همین زمین، ظلم نکردن و همین زمانه را اخلاقی و معنوی کردن، سقف مراد ما از آرمان انقلاب است. این پیام بلند و عمیق نامه رهبری بود.


۸- ایشان هوشمندانه جوانان را خطاب قرار دادند و برداشتن «گام دوم انقلاب» را بر ذمه جوانان نهادند. اصلاح رویه‌های غلطی که چهل سال ته‌نشین شده و اصرار بر راه بلند انقلاب نیرو و انگیزه جوان می‌خواهد. به همین مناسبت، معظم‌له، سر طناب را به جوانان می‌دهد و از آنان می‌خواهد گام دوم را بپیمایند و البته با روایت آنچه بر انقلاب رفته و با جدا کردن سره و ناسره در تعریف‌های انقلابی‌گری، مخاطرات و بدعت‌های پیش رو را به جوانان پیشاپیش تذکر دادند.


۹- پیام ایشان متضمن پاره‌ای اصلاحات ساختاری است. ساختار موجود بعضاً کشش تحقق بسیاری از اهداف مطروحه را ندارد؛ به همین سبب است که غبار چهل ساله بر آن نشسته است. اکنون یکی از پیام‌های نامه رهبری، منعطف شدن و تن دادنِ همه ارکان کشور برای اِعمالِ این اصلاحات ساختاری است.

 

 

 

 

سه پیام اصلی نشست ورشو

 

حنیف غفاری در رسالت نوشت:

 

سرانجام نشست ورشو، باوجود هیاهوی مقامات آمریکایی و گروه‌های ضد انقلاب بدون هیچ‌گونه اشاره‌ای به نام ایران (در بیانیه پایانی رسمی نشست) به کار خود پایان داد. اکثریت قریب به اتفاق رسانه های غربی، اذعان دارند که میان هدف اعلامی اولیه مقامات آمریکایی و خروجی نهایی این نشست تناسبی وجود نداشته است.

 

مایک پمپئو ماه گذشته اعلام کرده بود که نشست ورشو بر نقش مخرب! ایران در منطقه غرب آسیا تمرکز خواهد داشت. به عبارت بهتر مقامات آمریکایی در صدد آن بودند تا نشست ورشو را به نقطه آشکارساز " ایران‌ستیزی" در نظام بین‌الملل تبدیل کنند.

 

در این میان مروری بر سه پیام اصلی نشست ورشو خالی از تامل نیست: پیام اول: انزوای بین‌المللی آمریکامغایرت هدف‌گذاری اولیه و خروجی نهایی نشست ورشو با یکدیگر، باردیگر انزوای ایالات متحده آمریکا در نظام بین‌الملل را به تصویر کشید.

 

اگرچه ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ از بازگرداندن اقتدار ایالات متحده در جهان سخن به میان آورده بود، اما نشست ورشو نشان داد که کاخ سفید حتی در اقناع و همراه‌سازی متحدان نزدیک خود ناکام مانده و عدم همراهی کشورهای اروپایی با واشنگتن این نشست ضد ایرانی بیانگر همین حقیقت است.

 

بسیاری از مقامات سابق آمریکایی ازجمله جیمی کارتر، برژینسکی و بیل کلینتون از پایان دوران نظام تک قطبی سخن گفته بودند اما امروز ما شاهد انزوای عینی کاخ سفید در معادلات جهانی هستیم.

 

این انزوای بین‌المللی، معلول حضور دموکرات‌ها یا جمهوری‌خواهان در کاخ سفید نبوده و برگرفته از ساختار جدیدی است که در مناسبات بین‌المللی و بین بازیگران جهانی حاکم شده است. بر این اساس، واشنگتن دیگر توان و قدرت لازم برای تحمیل اراده خود به دیگر بازیگران جهانی را از دست داده است.

 

پیام دوم:

 

پیوند میان تروریسم مولد و تروریسم تکفیریحادثه تروریستی در جاده خاش- زاهدان که به شهادت ده‌ها تن از پاسداران عزیز کشورمان انجامید، آن‌همدرست همزمان با برگزاری نشست ورشو، پیوند میان تروریسم مولد (تروریسم آمریکایی) و مهره‌های آن، یعنی تروریست‌های تکفیری را به اثبات رساند.


در این معادله، ما با شبکه و منظومه‌ای مواجه هستیم که راس آن را ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی و سرانگشت‌های آن را تروریست‌های تکفیری (به عنوان مجریان اوامر واشنگتن و تل آویو) تشکیل می‌دهند. این پیوند مدت‌هاست میان ایالات متحده و تروریسم تکفیری برقرار شده است، با این‌حال طی هشت سال اخیر و متعاقب تحولات جاری در منطقه (خصوصاً سوریه و عراق) شاهد پررنگ‌تر شدن آن بوده‌ایم.


‌پیام سوم: قدرت منطقه‌ای روزافزون ایران


سومین و مهم‌ترین پیام نشست ورشو، مربوط به افزایش تصاعدی قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران است. یکی از اصلی‌ترین دلایل شکست نشست ورشو (برخلاف اراده آمریکا و متعلقات واشنگتن) سردرگمی سران کاخ سفید در قبال قدرت تاثیرگذار و غیرقابل انکار منطقه‌ای کشورمان است. بدیهی است که هر اندازه این تعلل و سردرگمی ادامه پیدا کند، ایالات متحده آمریکا هزینه‌های سنگین‌تری در تقابل با ایران اسلامی متحمل خواهد شد. در این روند پیچیده، نه تنها دولت دونالدترامپ، بلکه دولت‌های بعدی آمریکا نیز چاره ای جز تسلیم در برابر "ایران قدرتمند" و شناسایی و پذیرش آن در منطقه و نظام بین‌الملل نخواهند داشت.حقیقتی که بسیاری از استراتژیست‌های غربی نسبت به آن تاکید دارند.

منبع: مشرق

ارسال نظرات