به نقل از مشرق ، روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*************
بعد از جنگ جمل که در آن، آتشافروزان، علیرغم آنهمه خط و نشان کشیدنها و رجزخوانیها به سختی شکست خورده و به ذلت افتاده بودند، مولای بزرگوار ما حضرت امیر علیهالسلام در وصف دو سپاهی که در دو سوی آن آوردگاه مقابل هم ایستاده بودند فرمودند: «و قد ارعدوا و ابرقوا، و مع هذین الامرین الفشل، و لسنا نرعد حتی نوقع و لانسیل حتی نمطر. دشمنان، چون رعد غریدند و مثل برق جرقهزده و از جا درآمدند، اما، علیرغم (آنهمه لاف گزاف)، هنگام کارزار ناتوان و ترسان بودند، ولی ما خروش برنمیداریم، مگر آنکه دست به عمل میزنیم و نمیباریم، مگر آنکه سیل جاری میکنیم».
روز ۲۲ بهمن امسال، در حالی جمعیت دهها میلیونی مردم با حضور حماسی و به مراتب پرشورتر و پرشمارتر از سالهای قبل در پاسداشت چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی به خیابانها آمده و زیر بارش برف و باران از ژرفای دل شعارهای مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل را فریاد میزدند، که دشمنان بیرونی و برخی از دنبالههای داخلی آنها طی چند ماه گذشته عملیات روانی پر حجم و کمسابقهای را با هدف ناامید کردن ملت از انقلاب و پیشگیری از حضور آنان در این روز تدارک دیده و به صحنه آورده بودند.
مشکلات اقتصادی ترجیعبند حریف بود! اما نه از سر دغدغه و برای چارهجویی، بلکه با انگیزه سیاهنمایی و انصراف ملت از حضور حماسی آنها در جشن چهل سالگی انقلاب اسلامی! دشمن تا آنجا به پمپاژ گسترده ترفندهای روانی خود دل بسته بود که پیشاپیش به قضاوت درباره میزان حضور مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال نشسته و آرزوهای خود را به پیشگویی! تبدیل کرده بود.
مردم اما، با هوشیاری و بصیرت مثالزدنی خود میدانستند که مشکلات اقتصادی پیشروی ربطی به انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن ندارد، بلکه حاصل مشترک دو عامل به هم پیوسته و درهم تنیده است.
اول؛ تحریمهای ظالمانه و باجخواهانهای که آمریکا و متحدانش به ملت و نظام تحمیل کردهاند و دوم؛ بیتوجهی برخی از مسئولان به نسخهای که انقلاب برای اقتصاد کشور پیچیده بود و رویکرد آنان به نسخههای غربی که متاسفانه با اعتماد بیجا به آمریکا و اروپا همراه بوده و هست.
ریشه هر دو عامل یادشده در نادیده گرفتن مبانی و اصول انقلاب بود، با این تفاوت که تحریمها از سوی دشمنان بیرونی با هدف تعریف شده مقابله با اساس انقلاب اسلامی به صحنه آمده بود ولی عملکرد غیرانقلابی برخی از مسئولان ناشی از سوءتدبیر آنان بود و البته نمیتوان و نباید حضور احتمالی شماری از نفوذیها و بداندیشان را در پستهای مشاورت و یا برخی از مدیریتها نادیده گرفت! هر دو عامل مورد اشاره که نقش اصلی را در تحمیل مشکلات اقتصادی داشته و دارند، صرفنظر از انگیزههای متفاوت آنها، در عدول و عبور از «نقشه راه» انقلاب اسلامی پدید آمده و مشکلساز شدهاند.
مردم با هوشیاری دریافته بودند که باطلالسحر مشکلات موجود در عرصه اقتصادی کشور، تاکید آنان بر اساس و مبانی انقلاب اسلامی است، چرا که هر دو عامل در تضاد با انقلاب و نتیجه دوری از مبانی اصیل آن بود، بنابراین طبیعی و بدیهی بود که تاکید بر مبانی و اصول انقلاب اسلامی و اعلام وفاداری به تمامیت تعریف شده انقلاب را موثرترین راه برای غلبه بر مشکلات بدانند و چنین بود که با حضور چند ده میلیونی و پرشمارتر از همیشه خود در راهپیمایی ۲۲ بهمن، بر اصول بنیادین انقلاب اسلامی تاکید ورزیدند.
پلاکاردها و دستنوشتههایی که مردم با خود حمل میکردند نیز به وضوح نشانه آگاهی آنان از ریشهها و آبشخور برخی ناهنجاریها و نارساییهای پیشروی بود. ملت در این دستنوشتهها و شعارها، بر بازگشت مسئولان و مخصوصاً دولتمردان به مبانی اصیل انقلاب اسلامی تاکید میورزیدند؛
«حقوقهای نجومی در نظام اسلامی قابل قبول نیست»، «صف گوشت حاصل انتخاب است، نه انقلاب. بهت آدرس غلط ندهند»، «برای دفاع از انقلاب آمدهایم ولی از دولت، مجلس و قوه قضائیه گلهمندیم»، «من انقلابیام و انقلابی خواهم ماند، نه زیر بار ذلت دشمن خواهم رفت و نه در برابر کمکاری و فساد برخی مسئولان داخلی سکوت خواهم کرد»، «FATF و اینستکس تحقیر ملت سرافراز و انقلابی ایران است»، «امام خمینی: تا وقتی دولت و مجلس از قشر مرفه سرمایهدار نیست کشور محفوظ است»، «به عشق رهبر آمدهایم»، «خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست» و...
و اما در این میان، مواضع و اظهارنظرهای مقامات رسمی و رسانههای آمریکایی و اروپایی خندهدار بود. آنها در حالی برای مردم ایران اشک تمساح میریختند و در پوشش دلسوزی، از همراهی خود با ملت سخن میگفتند که انگار مردم از کینهتوزیهای آشکار و بیپرده آنان علیه تمامیت ایران اسلامی، چه نظام و انقلاب و اسلام و چه مردم این مرز و بوم بیخبرند. ترامپ، رئیسجمهور و پمپئو، وزیر خارجه آمریکا به زبان فارسی توئیت میکردند که خواستار سعادت مردم ایران هستند! و تاکید آنها بر عدم حضور ملت در راهپیمایی ۲۲ بهمن از سر خیرخواهی برای خود مردم است! و… انگار نه انگار که طی چهل سال گذشته هیچ فرصتی را برای توطئه و دشمنی با همین ملت از دست ندادهاند! به چند نمونه زیر که فقط مشتی از خروارها و اندکی از بسیارهاست توجه کنید؛
بعد از صدور قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی ایران که در ۲۲ خرداد ماه ۱۳۸۹ (۲۱ ژوئن ۲۰۱۰) یعنی دقیقاً در سالروز فتنه آمریکایی-اسرائیلی ۸۸ صادر شده بود، خبرنگار واشنگتن پست از خانم هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا پرسید؛ مگر شما اعلام نمیکردید که با حاکمیت در ایران مخالف هستید و یک سوی این مخالفت در حمایت از مردم این کشور است؟ ولی قطعنامه اخیر -۱۹۲۹- حاوی تحریمهایی است که مردم ایران را نشانه رفته است، هیلاری کلینتون در حالی که -به نوشته خبرنگار واشنگتنپست- نمیتوانست خشم خود را زیر لبخندی که بر لب داشت پنهان کند! در پاسخ گفت؛ ولی همین مردم ایران هستند که از حاکمیت دینی در این کشور حمایت میکنند. تحریمهای این قطعنامه باید مردم را علیه نظام حاکم بر ایران بشوراند. این فشار ضروری است!
خانم کاندالیزا رایس، وزیر خارجه دولت بوش نیز در پاسخ به این سؤال که چرا آمریکا برای مقابله با ایران به مردم منطقه فشار میآورد و باعث جنگ و خونریزی در این منطقه شده است؟ گفته بود؛ این فشارها از نوع درد زایمان است و قرار است خاورمیانه جدید با هژمونی آمریکا و متحدانش متولد شود!
وندی شرمن، مذاکرهکننده ارشد آمریکا -بخوانید هند جگرخوار- که در لباس «مادر ترزا» ظاهر شده و «لبخند ژکوند» بر لب دارد، با وقاحت گفته بود؛ دی. ان. ای (DNA ) ایرانیها حاوی ژن «فریبکاری» است! و ترامپ مدعی شده بود که مردم ایران تروریست هستند! پیش از این نیز در گرماگرم جنگ تحمیلی، «واینبرگر» وزیر جنگ آمریکا با بیشرمی که ویژگی جداییناپذیر مقامات آمریکایی است گفته بود؛ نه فقط حاکمیت، بلکه مردم ایران به عنوان یک ملت باید نابود شوند! و...
مردم اما، بار دیگر بصیرت علوی را به خاطر آورده بودند، آنجا که امیرالمومنینعلیهالسلام در جریان جنگ جمل، درباره طلحه و زبیر (دو تن از عوامل اصلی فتنه جمل) فرموده بودند؛ «إِنَّهُمْ لَیَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَکُوهُ. وَ دَماً هُمْ سَفَکُوهُ… آنها حقی را مطالبه میکنند که خود ضایع کردند و خونی را میطلبند که خود ریختند».
و چنین بود که ملت با حضور دهها میلیونی خود در راهپیمایی ۲۲ بهمن سیلی آبداری بیخ گوش ترامپ و نتانیاهو و ترزا می و مرکل و ماکرون و سایر اراذل و اوباش غربی و عبری زدند و آرزوهای آنان را زیر گامهای خود لگدمال کردند.
به قول محمدمهدی سیار، شاعر متعهد و عزیز کشورمان؛
گرچه نمرود هیزم آوردهست
باز دست خداست بالا دست
یکی از نکات جالب رئیس جمهوری کنونی امریکا این است که چندان در قید و بند مشورت با مشاوران و کارگزارانش نیست و خیلی سریع و حتی فیالبداهه موضعگیری میکند و از آنجا که احساسات او بر رفتارش غلبه دارد، احساساتش را در مواضع او آشکارا میبینیم.
اگر خوشحال شود، مثل یک کودک خوشحالی خود را بروز میدهد و اگر خشمگین شود نیز همین احساس را در مواضع او میتوان دید. واکنش توئیتری او نسبت به مراسم چهلمین سالگرد انقلاب بازتاب روشنی است از خشم و عصبانیتی که به صورت غیر دیپلماتیکترین شکل ممکن بروز یافته است.
واکنشی که فقط از یک گروه سیاسی برانداز مثل سازمان منافقین و بخشی از سلطنتطلبان انتظار میرود. چرا ترامپ تا این حد عصبانی و خشمگین حرف میزند؟
واقعیت این است که نگاه ایالات متحده به ایران تحت تأثیر تعدادی افراد است که هدفشان، دوشیدن وزارت امور خارجه امریکا و عربستان و کسب پول است. آنان از طریق یکسویه نشان دادن اوضاع ایران دکان دونبشی راه انداخته و کاسبی میکنند و امورات خود را میگذرانند، همچنان که عدهای در داخل کشور کاسبان تحریم بودند و هستند، نیروهای همسو با آنان نیز از این راه نان میخورند. این ریشه اصلی یک خطای نگرشی است که در موقع لازم به بنبست میرسد و صاحب آن را عصبانی میکند.
همان اعتراضی که ترامپ به سیاست اسلاف خود در باره عراق داشت، اکنون خودش در دام همان اشتباه گرفتار آمده است. به همین علت خطا بود که خیال میکردند از طریق ملاقات وزیر خارجه و معاون رئیس جمهوری امریکا با یکی دو نفر از این افراد که راهی برای نان خوردن پیدا کردهاند، پیامی قاطع به ایران میدهند و خلاصه پرونده ایران را میبندند.
غافل از اینکه این رفتار امریکایی در ایران نتیجه معکوس دارد. هنگامی که مردم ببینند که برای آنان از آن سوی مرزها نقشه میریزند، واکنش نشان میدهند. انقلاب در پاسخ به وجود همین مشکل رژیم گذشته شکل گرفت که مردم دوست نداشتند کاخ سفید برای حکومت آنان دستورالعمل تعیین کند.
روشن است حکومتی که با آن همه دبدبه و کبکبه و سازمانهای اطلاعاتی متوجه این مسأله ساده نیست، به ناچار هنگام مواجه شدن با واقعیت باید با عصبانیت و خشم خود را ارضا کند.
مشکل ایالات متحده این بود که چندین بار گفتند ایران به جشن چهلمین سال خود نخواهد رسید و خوشمزهترین بخش ماجرا مشاور امنیت ملی آنان بود که میخواست در چهلمین سال انقلاب با مجاهدین در تهران جشن آزادی بگیرد!! و عجیب اینکه متوجه نبود که مردم ایران نه تنها نسبت به استقلالشان حساسیت دارند، بلکه نسبت به مجاهدین خلق نیز نفرت بیپایانی دارند.
البته بعید بود که جان بولتون خیلی متوجه ماجرا نبوده باشد. ولی خب گفتن این موارد برای او ارزش آن را داشت که با هر بار دعوت به گفته خودشان حداقل ۵۰ هزار دلار از طرف مجاهدین کارسازی شود!
مسأله و مطلب اصلی چیست؟ واقعیت این است که منابع خبری و اطلاعاتی و تحلیلی امریکاییها درباره ایران دو اشتباه مهلک مرتکب میشوند. اول اینکه در بیان مشکلات جامعه ایران دچار بزرگنمایی افراطی میشوند. در واقع آنان مصداق این داستان ملانصرالدین هستند که رفت توی صف نانوایی دید که خیلی شلوغ است و نان به او نمیرسد. به دروغ فریاد زد که کوچه بالایی آش نذری میدهند، همه افراد صف را رها کردند تا به آش مجانی برسند و ملا تنها ماند.
بعد فکر کرد نکند آش میدهند، خودش هم دنبال مردم روانه شد. طبعاً بقیه ماجرا را میتوان حدس زد.
گروههای مخالف ایران برای تهییج جامعه به نفع خودشان آگاهانه انواع و اقسام دادهها و ضددادهها را در فضای مجازی منتشر میکنند. ولی مشکل اینجاست که خودشان هم باور میکنند و اسیر همین اطلاعات و تحلیلهای ساختگی میشوند. خطای بعدی آنان مهمتر است.
اینکه ما در درون کشور مشکلات گوناگونی داریم درست است، ولی همه واقعیت و ماجرای ما این نیست. این مثل آن میماند که یک نفر با خانوادهاش اختلاف دارد، حتی اختلافات زیادی هم دارد، ولی این کافی نیست که گمان کنیم که او علیه خانوادهاش و به نفع دیگران اقدام خواهد کرد یا از خانواده در برابر دیگران دفاع نکند.
این همان اشتباهی اساسی است که گروههای مخالف و حکومتهای حامی آنان مرتکب میشوند. طبیعی است که با این نگاه نمیتوانند به اهدافشان برسند و هنگامی که شکست میخورند، عصبانی شده و با خشم پاسخ میدهند.
از مدت ها قبل و در تداوم سیاست های براندازانه و فشارها و تحریم های ایالات متحده آمریکا و متحدان اروپایی اش علیه مردم و نظام اسلامی ایران یکی از محورهای تبلیغاتی و وعده هایی که به کرات از سوی نهادهای رسمی و غیر رسمی و دستگاه های خبرپراکنی و جنگ نرم آنها در فضای سایبری و ماهواره ها شنیده شد این عبارت بود: «انقلاب اسلامی چهلمین سالگردش را نخواهد دید!!» این در حالی است که روز دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۷ جشن و همایش میلیونی چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی ایران یک بار دیگر به مردم دنیا مخابره شد! راستی چگونه است که این وعده ها و تهدیدات نه تنها امسال بلکه از سالیان دراز تاکنون به رغم فشارهای بی حد و حصر بیرونی و کاستی ها و نواقص داخلی نتوانسته و در آینده نیز (با تامین برخی ملاحظات) نخواهد توانست به واقعیت و تعبیر ختم شود. به نظر نگارنده به پاسخ این سوال می توان با تامل در این چند موضوع پی برد:
مردمی بودن و چهره های خدمتگزار: هسته های اصلی انقلاب سال ۵۷ مردم مسلمان ایران و همچنان نمود رهبران اصلی انقلاب از دل مردم و طبقات اجتماعی و عمدتاً زخم خورده و چهره هایی با کارنامه های شفاف و راستین به منصه ظهور رسید.این در حالی است که اغلب انقلاب ها و جنبش های جهان اگر چه در ساختار عمومی و ظاهری، مردمی بودند ولی عمدتاً و به مرور پس از اتمام ماه عسل انقلاب شان در اندک زمانی بر اثر نفوذ خارجی، فساد و قدرت طلبی هسته های اصلی خود به سمت انحراف یا عدول از اهدافشان پیش رفتند و آرام آرام استحاله و توسط رقیبان شان مصادره یا حذف شدند.
ایدئولوژیک بودن جنبش: انقلاب اسلامی ایران منطبق با اهداف و آمال کلان آخرین دین برحق یعنی اسلام وپیامبر (ص) و پیشوایانش که همانا گسترش کلمه توحیدی در جهان و محو آثار شرک وطاغوت را سرلوحه برنامه های خود قرار داده اند به عرض اندام و معرفی به جهانیان پرداخت و توانست در بدو خیزش و اندک زمان ممکن خود را برای جهانیان به خصوص مستضعفان و محرومان جهان به ویژه مسلمانان تثبیت کند و مورد پذیرش و استقبال مردم مسلمان ایران و محرومان منطقه و جهان قرار گیرد.این خصیصه متعالی و کلیدی موجبات تقویت عقبه های ایدئولوژیک و استراتژیک و حتی ژئواستراتژیک انقلاب را تا به امروز در داخل و خارج از ایران به گونه ای مستمر تمدید، تحکیم و حتی تضمین کرده است.
نرمش در ناآرامی ها و اعتراضات: هیچ نظام و حاکمیتی در جهان از خلأهای متعدد و نقطه ضعف مبرا نبوده و نظام اسلامی نیز به رغم مساعی و تلاش هایش به دلایل متعددی که همگان واقف اند هر از گاهی با چالش هایی همراه بوده که به طور نمونه می توان به برخی اغتشاشات با ریشه های طبیعی داخلی یا ساختگی و هدایت شده خارجی اشاره کرد.
به جرئت می توان گفت اغلب یا تمام این کشاکش ها که می رفت تا به فاجعه بزرگ تری ختم شود با درایت و تسامح و تساهل مسئولان حاکمیتی، امنیتی و حفاظتی با کمترین صدمات یا لطمات مردمی کنترل و مهار شده است.حال آنکه طی این سال ها و حتی روزهای اخیر جلوه هایی بسیار خشن از برخورد بااعتراضات مردمی در برخی کشورهای غربی و عربی را شاهد بوده ایم.
یکی از مهم ترین عوامل سقوط رژیم طاغوتی پهلوی نیز همین سرکوب های گسترده و قلع و قمع های ظالمانه و مستکبرانه علیه ملت ایران و مطالبات حق طلبانه شان بوده است.ناگفته پیداست که این رویکرد و سیاست امنیتی نظام اسلامی خالی از دو خصیصه قبلی اش یعنی مردمی بودن و اسلامی بودن نبوده و در مقایسه با کشورهای مدعی دموکراسی از خاطر اتباع نظام اسلامی نرفته و با وجود مشکلاتی چند، همچنان به آن وفادار مانده اند.
خدمات عام المنفعه و تقریباً یکسان: نگارنده به عنوان یکی از اتباع غیر ایرانی با ده ها سال سکونت و اقامت در ایران اذعان دارد که سطح وسیعی از خدمات شهری، زیرساختی و تسهیلات زیست محیطی، تفریحی، آموزشی و رفاهی ارائه شده توسط کارگزارانِ دولت و نهادهای متعدد نظام اسلامی در شهرهای مختلف و حتی روستاها به گونه ای متوازن، هر سال نسبت به سال ها و دهه های گذشته رو به توسعه و تزاید بوده است.موضوعی که در نظام گذشته طاغوت و در جهت عکس، موجبات اختلافات طبقاتی گسترده، فقر و نارضایتی های عمومی گسترده را فراهم کرده بود.
حال و با برشمردن این خصایص و ویژگی های مثبت و بارز در خصوص انقلاب اسلامی ایران، باز هم نمی توان از آسیب ها و تهدیدات پیرامونی و بیرونی (براندازی ها و تحریم ها و…) به طور قطع و در درازمدت رهایی جست مگر با تحقق ایده آل هایی که انتظار می رود با ورود به دوره کمال یعنی ۴۰ سالگی انقلاب (که با شرایط تکامل سنی در انسان نیز همخوان است) نظام، مردم و انقلاب اسلامی به آن دست یابند.
«راهاندازی کانال مالی اروپا، با توجه به ساختار اقتصادی جاری در نظام بینالملل سخت و پیچیده است!». این جمله را طی ماههای اخیر بارها از زبان دیپلماتهای اروپایی و متعاقباً، مسؤولان ارشد وزارت امور خارجه کشورمان شنیدهایم. این ادعا در نگاه اولیه کاملاً باورپذیر است، بویژه اگر مطابق با واقعیات جاری در نظام بینالملل، «اروپا» را به مثابه یک متغیر اقتصادی وابسته به ایالات متحده آمریکا مورد شناسایی و تحلیل قرار دهیم.
۱- متعاقب خروج رسمی ایالات متحده از توافق هستهای در ۱۸ اردیبهشت امسال، مقامات ارشد ۳ کشور اروپایی از جمله «امانوئل مکرون، آنگلا مرکل و ترزا می» با صدور بیانیهای ضمن ابراز تاسف از اقدام ترامپ، بر استمرار توافق هستهای و تعهد خود مبنی بر «حفظ برجام» تاکید کردند. در آن زمان، رهبر حکیم انقلاب بر «ارائه تضمینهای لازم» از سوی اروپا، به جای «تعهدپذیری» این مجموعه تاکید فرمودند.
با این حال تروئیکای اروپایی که فرمایشات حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای را مترادف با «آشکارسازی تاکتیک برجامی» خود در قبال ایران میدانستند، تصمیم گرفتند از بیتوجهی دستگاه دیپلماسی کشورمان نسبت به فرمایشات معظمله و تفکیک حقوقی و راهبردی رهبر بزرگوار انقلاب (میان تعهدات و تضمینهای اروپا) استفاده کرده و تاکتیک «خرید زمان» را در دستور کار خود قرار دهند. بدون شک اگر دستگاه سیاست خارجی کشورمان از همان ابتدا نسبت به پدیده حفظ برجام توسط اروپا نگاهی «تضمینمحور» داشت، امروز شاهد ثبت مکانیسمی مبهم و کمارزش (به لحاظ ماهوی، ساختاری و اجرایی) نبودیم.
۲- اگر چه قرار بود مقامات اتحادیه اروپایی تا قبل از مردادماه امسال (زمان اعمال دور نخست تحریمهای ثانویه آمریکا) سازوکار مالی خود برای حفظ برجام را ارائه دهند اما آنها ترجیح دادند با طرح ۲ موضوع انحرافی، ضمن معطوف کردن توجه وزارت امور خارجه ایران نسبت به خود، مذاکرات پشت پرده خود با دولت ترامپ درباره «نحوه بازی با برجام دفرمه شده» را ادامه دهند.
یکی از این موضوعات انحرافی، صدور بیانیه بروکسل در پایان اردیبهشتماه امسال بود: «کشورهای اروپایی به طور ویژه متعهد شدند مباحث کارشناسی فشردهای را با ایران درباره مسائل زیر، با هدف رسیدن به راهحلهای عملی آغاز کنند: حفظ و تعمیق روابط اقتصادی با ایران، تداوم فروش نفت، گاز، میعانات گازی، فرآوردههای نفتی و پتروشیمی ایران و تعاملات مالی مربوط، تعاملات موثر بانکی با ایران، ادامه روابط حملونقل موثر دریایی، زمینی و هوایی و خط آهن با ایران، تامین بیشتر اعتبارات صادراتی اتحادیه اروپایی و ایجاد مسیرهای ویژه در حوزههای مالی، بانکی، بیمهای و تجاری با هدف تسهیل همکاریهای اقتصادی و مالی شامل ارائه حمایتهای عملی از تجارت و سرمایهگذاری، تکمیل و اجرای بیشتر یادداشت تفاهم و قراردادهای منعقده بین شرکتهای اروپایی و طرفهای ایرانی، سرمایهگذاری بیشتر در ایران، حمایت از فعالان اقتصادی اتحادیه اروپایی، تامین فضای اطمینانبخش حقوقی و ایجاد هر چه بیشتر فضای شفاف و قانونمند اقتصادی».
در کنار صدور این بیانیه فریبنده، «ژان کلود یونکر»، رئیس کمیسیون اروپا تاکید کرد مقامات اروپایی درصدد به جریان انداختن قانون «مسدودسازی» در راستای دفاع از فعالیت شرکتهای اروپایی در ایران هستند. این قانون سال ۱۹۹۶ در مقابل تحریمهای ثانویه آمریکا [دولت بیل کلینتون] علیه کوبا وضع شده بود؛ قانونی که البته در نهایت اجرایی نشد (!) به عبارت بهتر، مقامات اروپایی از یکسو با ترسیم چشماندازی زیبا اما دروغین در بیانیه بروکسل، نگاه «تضمینمحور» دستگاه دیپلماسی ما نسبت به خود را سست کرده و آن را به نگاه «تعهدمحور» تغییر دادند، سپس با استناد به «بازتعریف قوانین مسدودکننده در قبال ایران»، زمان بیشتری را از دستگاه دیپلماسی کشورمان خریدند.
۳- «ژان ایو لودریان» وزیر خارجه فرانسه پس از اثبات دیرهنگام «پوچ بودن بیانیه بروکسل» و «ناکارآمدی قوانین مسدودکننده» در قبال ایران، تاکید کرد راهاندازی سازوکار پیشنهادی مالی اروپا برای حفظ برجام، ماه نوامبر / آبان یعنی همزمان با اعمال دور دوم و نهایی تحریمهای ثانویه آمریکا علیه ایران به طول خواهد انجامید! این در حالی بود که اساساً «مکانیسم» و «ساختار ادعایی» لودریان، در آن زمان وجود خارجی نداشت! بیدلیل نبود که «فدریکا موگرینی» مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی، پس از گذشت ماه نوامبر، پایان سال ۲۰۱۸ میلادی را زمان اجرایی شدن سازوکار مالی ویژه اروپا در راستای حفظ برجام دانست؛ ساز و کاری که در آن زمان نیز اجرایی نشد!
۴- سرانجام ۱۱ بهمنماه [پنجشنبهای که گذشت] مقامات قاره سبز «ثبت» سازوکار مالی ویژه اروپا را با هدف حفظ توافق هستهای- بخوانید حفظ یکطرفه تعهدات ایران در برجام- آغاز کردند. البته میان اظهارات «جرمی هانت» وزیر خارجه انگلیس و «هایکو ماس» وزیر خارجه آلمان مبنی بر «مرحلهای بودن این مکانیسم بالقوه» و «بیانیه بروکسل» کمترین سنخیتی وجود ندارد! از سوی دیگر، قرار بود اجرایی شدن مکانیسم مالی اروپا، آن هم وفق بیانیه بروکسل، مابهازایی «تضمینی» برای استمرار تعهدپذیری ایران در برجام باشد اما هماکنون مقامات اروپایی در ازای «تعریف یک ساختار قطرهچکانی» که معطوف به رفع نیازهای ابتدایی و اولیه (!) بوده و فراتر از آن، در اجرایی شدن آن هم تردید وجود دارد، با نهایت پررویی و وقاحت بینظیر، خواستار کسب امتیازاتی فراتر از «انجام تعهدات برجامی ایران» هستند؛ امتیازاتی از جمله تصویب «فتف» که در بیانیه وزرای خارجه اروپایی هم به آن اشاره شده (!)
۵- مروری بر روند طی شده در ۹ ماه اخیر، بخوبی نشان میدهد چرا مقامات آمریکایی «نرمترین مواجهه ممکن» را با راهاندازی سازوکار مالی ویژه اروپا داشتهاند! باید اذعان کرد تمام این بازی، نه در درون جلسات داخلی مقامات اروپایی، بلکه در قالب رایزنیهای مشترک «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا و ژان ایو لودریان وزیر خارجه فرانسه (به نمایندگی از تروئیکای اروپا) هدایت و مدیریت شده است.
بدیهی است دولت ترامپ از خروجی مشترک جلسات پشتپرده خود و تروئیکا که امروز در قالب پدیدهای با عنوان «INSTEX» خود را نمایان کرده است، بشدت رضایت دارد.
۶- ایالات متحده و اتحادیه اروپایی در قالب این مکانیسم مبهم و حداقلی، میتوانند ضمن حفظ دولت فعلی ایران در توافق هستهای، به ارائه حداقلیترین تعهدات (که آنها نیز در کوتاهمدت قابل ابطال یا تغییر هستند) آن هم صرفاً در حوزه تامین نیازهای اولیه (!) اکتفا کنند.
از سوی دیگر، همین سازوکار به اتحادیه اروپایی اجازه میدهد پروژه مهار موشکی و منطقهای ایران را (مطابق خواست شخص ترامپ) بدون ارائه کمترین هزینهای پیش ببرد! شکلگیری این شرایط بغرنج- که مقامات وزارت امور خارجه کشورمان اصرار دارند از آن به عنوان گام نخست اروپا برای حفظ برجام یاد کنند
معلول عدم توجه به قاعده «تضمینخواهی» از اروپا به جای «ترغیب اروپا به تعهدپذیری» بود. در سایه همین بیتوجهی بود که مقامات اروپایی صفر تا صد مکانیسم مالی ویژه مذکور را خود تعیین کرده و به صورت همزمان، به طرف متعهد و ضامن در قبال آن تبدیل شدند! خطایی بزرگ که البته هنوز برای جبران آن از سوی «مقامات برجامپرست» دولت و وزارت امور خارجه کشورمان دیر نشده است، البته اگر بخواهند!
نخستین تلاش برای ایجاد ائتلاف جهانی علیه ایران با سخنان «جرج واکر بوش» رئیس جمهوری اسبق آمریکا آغاز شد. او ۲۹ ژانویه ۲۰۰۲ میلادی سخنرانی سالانهاش را در کنگره آمریکا به اعلام محور شرارت که عبارت بود از «ایران، کره شمالی و عراق» اختصاص داد.
پیش از آن در دهه نود میلادی و در کنفرانس مادرید نیز آمریکاییان در تلاشی ناکام کوشیده بودند تا ایران را مانع صلح در خاورمیانه معرفی کرده و باور جهانی را دراینباره با خود همراه کنند. حالا «دونالد ترامپ» میخواهد راه سلف خود را دنبال کند. از این رو به اجلاس ورشو چشم امید دوخته است.
واقعیت این است که واشنگتن هرگز نتوانست جامعه جهانی را برای قبول آنچه محور شرارت خوانده، مجاب کند؛ حتی هنگامی که ارتش آمریکا به سرنگونی رژیم صدام حسین در عراق و اشغال این کشور در سال ۲۰۰۳ میلادی اقدام کرد، نزد متحدان اروپایی، آسیایی و آفریقایی خود مورد شماتت قرار گرفت.
واشنگتن از آن تاریخ تاکنون متهم به یکجانبهگرایی برای استقرار نظم جدید جهانی است که این کشور را همچنان میان قدرتهای جهانی در مرتبه برتر قرار میدهد. «باراک اوباما» با مشارکتجویی فعال در حل و فصل پرونده هستهای ایران و توافقنامه «برجام» تلاش کرد این تصور از سیاستهای واشنگتن را نزد جامعه جهانی اصلاح کند اما «دونالد ترامپ» با نادیده گرفتن همه قواعد و الزامهای شراکت در جامعه جهانی، تردید در ماهیت و اهداف اقدامهای ضدایرانی کاخ سفید را هر روز بیش از گذشته تشدید کرده است.
این تردید تا آنجا دامن گستر است که بهرغم برخی نگرشها و مواضع همسو میان اتحادیه اروپا و آمریکا درباره سیاستهای دفاعی و منطقهای ایران اما بروکسل با اصرار بر ماندگاری برجام و ایجاد سازوکار مالی برای دور زدن تحریمهای ضدایرانی، بر مخالفت خود با یکجانبهگرایی دولت آمریکا تاکید دارد.
دستاوردهای محدود و نیمبند گفتوگوی مستقیم ترامپ با «کیم جونگ اون» رهبر کره شمالی بهعنوان رئیس دولت یکی دیگر از اضلاع اعلام شده در محور شرارت نیز با استقبال کمرنگ و سرد دیگر شریکان آمریکا همراه بوده است. دلیل این وضع همانا تردید درباره ماهیت اقدامهای آمریکاست که به یکجانبهگرایی متهم است.
اکنون حضور پررنگ آمریکا در اجلاس دو روزه ورشو همچنان با اتهام یکجانبهگرایی همراه است. «مایک پنس» معاون اول رئیسجمهوری، «مایک پمپئو» وزیر امورخارجه، «جارد کوشنر» داماد ترامپ و «جیسون گرینبلات» فرستاده ویژه آمریکا در خاورمیانه به ورشو رفتهاند تا اهمیت کنفرانس «صلح و امنیت در خاورمیانه» را از نگاه واشنگتن برجسته کنند و از سوی دیگر همه تلاش خود را برای ایجاد اجماع علیه ایران بهکار گیرند. اما این اجلاس در همان هفتههای اعلام برگزاری آن با محافظهکاری اجباری در انتخاب نام روبهرو شد.
پیش از این پمپئو در سفر دورهای ماه گذشته خود به غرب آسیا گفته بود که اجلاس ورشو با تمرکز بر ایران و محدودسازی این کشور برای بازگشت به دوران انزوا برگزار میشود. مخالفتها سبب شد تا بلافاصله مقامهای دولت ترامپ به اصلاح مدعای خود پرداخته و نام آن را «نشست وزیران امورخارجه برای ترویج آیندهای برآمده از صلح و امنیت در خاورمیانه» تغییر دهند.
این تغییر لحن و عنوان با هدف مجاب کردن دولتها و بهویژه دولتهای اروپایی برای حضور در سطح وزیران امور خارجه خود در ورشو انجام شد ولی اتهامها درباره ماهیت رفتار واشنگتن زدوده نشده است. دو دلیل برای این امر وجود دارد؛ نخست باور اروپا و دیگر دولتهای دعوت شده به ورشو از شکافافکنی دولت ترامپ میان اعضای شرقی و غربی اتحادیه اروپا.
دوم، تلاش مشکوک واشنگتن برای ایجاد ائتلاف عربی، عبری و اروپای شرقی (لهستان، مجارستان، چک، اسلواکی) و برخی دیگر از کشورهای اروپایی علیه ایران که در این صورت نیز شکافافکنی میان اعضای اتحادیه اروپا تشویق میشود.
نگرانی مدعوین اجلاس ورشو تنها به سیاستهای ضدایرانی هیئت آمریکایی خلاصه نمیشود بلکه آنچه مقامهای این کشور درباره طرح موسوم به «معامله قرن» گفتهاند و قرار است داماد ترامپ جزئیات آن را در ورشو اعلام کند نیز با واکنشهای اعتراضی روبهرو است.
بهزعم دولت ترامپ، این طرح قرار است به مسئله اعراب و اسرائیل پرداخته و صلح جامع را میان اسرائیلیها و فلسطینیان برقرار کند. سازمان آزادیبخش فلسطین و دولت خودگردان فلسطین پیشاپیش با تحریم اجلاس ورشو و حمله به ایدههای تمامیتگرای دولت ترامپ، از دولتهای عرب خواستهاند مقابل آنچه قرار گیرند که آرمان ملت فلسطین را هدف میگیرد.
بسیاری از ناظران براین باورند که آرزوی دولت ترامپ برای ایجاد ائتلاف فراگیر علیه ایران در اجلاس امروز و فردا در ورشو نهتنها ناکام میماند بلکه یکجانبهگرایی واشنگتن به پیچیدهتر شدن اوضاع در خاورمیانه ناآرام میانجامد. علاوه براین سقف تحمل اروپا در قبال سیاست شکافافکنانه آمریکا بر پیکره اتحادیه اروپایی نیز به محک گذاشته خواهد شد.
حضور مردم اگر برای هر کشوری آرزو باشد برای ایران اسلامی به خاطره تبدیل شده است. معجزه ها تکرار می شوند و تلاش دشمنان، ابتر می ماند. اما واقعاً این مردم برای چه چیزی یا چه کسی می آیند؟ حضور تماشایی مردم در ۲۲ بهمن در شهرها و حتی روستاهای سراسر کشور واقعاً حیرت انگیز است و به فرمایش مقام معظم رهبری، از شدت شگفتی ساز بودن به معجزه می ماند.
در خبرها، در کنار تصاویر باشکوه حضور میلیونی مردم در تهران و کلان شهرها، تصاویر زیبایی از حضور چند صد نفری و حتی چند ده نفری اهالی روستاهای مختلف منتشر شده بود و البته آنچه در رسانه ها انعکاس یافته، قطره ای از دریاست.
اگر مردم تهران و شهرهای بزرگ برای به رخ کشیدن عظمت اسلام و ایران و انقلاب به صحنه می آیند و حضورشان دشمن شکن است، مردم روستاهای کوچک چرا در نبود دوربین ها و خبرنگاران و شور و حال راهپیمایی، در روز ۲۲ بهمن در مسجد یا حسینیه روستا اجتماع می کنند؟
همه باید بدانند که حماسه حضور ملت در راهپیمایی ۲۲ بهمن، پیروزی اسلام و انقلاب اسلامی و نشانه تفوق جمهوری اسلامی و اندیشه امام خمینی (ره) است. آن زن و مرد و پیر و جوان روستایی که شاید روزنامه ای هم به دستشان نرسد و کاری با فضای مجازی هم ندارد، جز عشق به رهبری و پایبندی به اسلام و انقلاب، چه دلیل دیگری برای حضور در راهپیمایی میتوانند داشته باشند؟
در شرایطی که ۱۷ استان کشور دچار سرما و برف شدید است و در برخی مناطق حتی زندگی عادی هم سخت شده، چه انگیزه ای غیر از وفاداری به نظام مقدس جمهوری اسلامی، مردم را به صحنه می آورد؟ مردمی که خود انقلاب کرده اند، پای آن شهید داده اند و ۴۰ سال در تعیین سرنوشت آن مشارکت مؤثر داشته اند، در روزهای سخت هم نظام و انقلابشان را تنها نمیگذارند و نخواهند گذاشت.
مسئولان دولتی و غیر دولتی، اجازه ندارند این حضور را به پای خود بنویسند و دستاورد خود تلقی کنند. شاید اگر توصیه مؤکد مقام معظم رهبری به حفظ وحدت و دوری از اختلاف و انتقاد در روز راهپیمایی نبود، برخی مسئولان دولتی به واسطه واکنش مردم، در صفوف ملت حتی امکان حضور نمی یافتند. حساب مسئولان و مجریان از نظام و انقلاب جداست.
از قضا هر جا پیشرفت و بردی بوده، در اثر پایبندی به همان مکتب امام و رهبری و آرمان های انقلاب اسلامی است، چنانچه در توسعه نفوذ منطقهای و اقتدار نظامی، دوست و دشمن اذعان دارند که ایران اسلامی کارنامه درخشانی دارد، اما گرانی، تورم، بیکاری و عدم شفافیت اقتصادی، دقیقاً کارنامه همین مسئولان دولتی است.
موج سواری بر امواج خروشان ملت خطاست و البته برای موج سواران هم آورده ای ندارد. فلذا شایسته است مسئولان پس از جشن با شکوه که مردم آنها را هم با بزرگواری در میان خود پذیرفتند کمر همت بسته و پیگیر امور معیشتی مردم باشند. جشن تمام شد و دوباره ما هستیم و مطالبه گری و شما هستید و پاسخگویی؛ امیدواریم شرمنده این مردم نشویم و نشوید.
ارسال نظرات