14 بهمن 1397 - 12:59
خیانت‌های رنگارنگ رضاخان به روایت مستندات تاریخی

کشتار بیرحمانه عشایر یکی از وجوه جنایات رضاخان

خیانت‌های رضاخان به یک گستره مکانی و زمانی خاص محدود نمی‌شود و در تمام ۱۶ سالی که وی پادشاه ایران بود به اشکال و ابعاد مختلفی بر مردم ایران ظلم کرده و حقوق بدیهی عامه مردم را پایمال کرده و به جای آن در جهت منافع شخصی و خانوادگی تلاش کرده است.
کد خبر : 2240

پایگاه رهنما :

محدود نمی‌شود و در تمام ۱۶ سالی که وی پادشاه ایران بود به اشکال و ابعاد مختلفی بر مردم ایران ظلم کرده و حقوق بدیهی عامه مردم را پایمال کرده و به جای آن در جهت منافع شخصی و خانوادگی تلاش کرده است. رضاخان همانطور که در شماره‌های قبلی به تفصیل و به‌صورت مستند اشاره شده است از واگذاری خاک ایران به بیگانه نیز مضایقه نکرده و در بعد دیگری از خیانت‌های خود به بهانه‌های مختلف به کشتار مردم دست زده است که از جمله این بهانه‌ها برخورد با بزرگان قومیت‌های مختلف و از جمله آن برخورد با قوم لر بود. پهلوی اول برای پایداری سلطنت خود، تلاش کرد قومیت‌های مختلف را با سیاست «مشت آهنین» از رژیم بترساند و به همین دلیل مردم بسیاری از قومیت‌های مختلف کشور را از دم تیغ گذراند که از نمونه‌های آن می‌توان به کشتار عشایر لرستان اشاره کرد. البته یکی از دلایل برخورد حیوانی رضاخان با عشایر این منطقه و سایر مناطق کشور بسترسازی برای پیاده‌سازی سیاستی به نام «یکجانشینی» بود که در یکی از شماره‌های آتی به صورت مفصل این مصداق از خیانت‌های رضاخان نیز مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.
کشتار مردم بی‌گناه برای استمرار قدرت مطلقه
رضاشاه برای کشتار و قتل عام مردم لرستان فرماندهان مختلفی را منصوب و روانه این خطه کرد که هر کدام از این افراد سهم ویژه‌ای را برای ظلم به مردم این منطقه پذیرفتند و یک رقابت تنگاتنگ را در این جهت میان خود ایجاد کردند. سپهبد امیر احمدی و سرلشکر خزاعی و سرتیپ شـاهبختی، در سـرکوب عشـایر لرستان هرکـدام، از حربـه‌هـای متفـاوتی اسـتفاده کردنــد. پس از فروکش‌کردن بحران ناشی از محاصره خرم‌آباد، امیراحمدی به مرکز احضار و فرماندهی لشکرغرب به سرتیپ خزاعی محول شد. سرلشکر خزاعی از حاکمانی بود که بیشتر از سیاست زور سود می‌برد. اقدام او در ریشه‌کنی خان‌ها به اعدام سیزده تن منجر شد و این اقدام منجر به آن شد که برخی از خان‌های دیگر فراری شده و از والی سایر مناطق خواهان پادرمیانی شوند. به هر روی اقدامات امیراحمدی و خزاعی مبنی بر جذب برخی از خان‌ها و از میان برداشتن خان‌های ضد رضاخانی منجر به شکاف در طایفه‌ها و فرار بسیاری از سران و خوانین شد.
کیفیت قتل عام سران عشایر
پهلوی اول برای پیاده‌سازی سیاستی به نام «یکجانشین کردن عشایر» دست به خشونتی وحشتناک با هدف سرکوب کردن عشایر بویژه عشایر لرستانی زد و بدون توجه به قدمت و اهمیت عشایر در کشور تنها با مشت آهنین در جهت یکجانشینی عشایر متمرکر شد. بر همین اساس وی «احمد آقاخان امیر احمدی» را با اعطای درجه امیر لشگری عازم لرستان کرد. آنگونه که در ادامه خواهد آمد امیر احمدی بعد از اعدام تعدادی از سران طوائـف و روسای قبائل و تبعیـد بسـیاری از آنـان و همچنین خونریزی و سرکوب خشن اعتراضات مردمی در منطقه غرب کشور بـه درجه نخستین سپهبد ایران نائل شد. جنــگهــای لرســتان یکــی از خونبارترین و پرتلفات‌ترین جنگ‌هـا میـان دولـت مرکزی و ایالت عشـایر بـود که دکتر نقیب زاده نیز در کتاب خود به همین مسئله اشار می‌کند. نیرو‌های نظامی ارتش غرب تحت فرماندهی امیرلشکر احمدآقا امیراحمدی - که فروردین ۱۳۰۹ درجه سپهبدی گرفت- با دستور مستقم از رضاشاه، اقدام به اعدام مهرعلی‌خان و شیخه به همراه چند نفر دیگر کرد که اکثراً از ایل بیرانوند بودند. مهر‌علی‌خان فرزند صیدمهدی‌خان حسنوند ملقب به امیرالعشایر و شاه‌زاده‌خانم جایدری (دختر زین‌العابدین‌خان) سال ۱۲۵۹ هجری خورشیدی در سلسه به دنیا آمد. مهر علی‌خان تنها یکی از افرادی است که بدست عوامل تندخو و بی‌رحم رضاخان به قتل می‌رسد فردی که پس از مشروطیت، به ترتیب القاب سردار اسعد، سردار امجد، امیر اکرم و امیر منظم را از محمدعلی‌شاه و احمدشاه گرفت و پس از شکستن حصر عشایر بیرانوند در تنگه زاهدشیر توسط سرهنگ گیگو (گریگور ارمنی) در منطقه بسطام بازداشت شد. سرهنگ محمودخان پولادین که از طرف امیر‌احمدی به عنوان بازپرس و در حقیقت رئیس دادگاه بود، نتوانست از مهرعلی‌خان اعترافاتی را مستند کند و علی‌خان تنها به این نکته اشاره کرد: «ما باید اعدام شویم دیگر این سوال و جواب‌ها چه ضرورتی دارد؟». مهرعلی خان همراه با شیخ‌علی‌خان بیرانوند و سردارخان والی‌زاده چند روز زندانی و دست آخر ۱۸ اسفند ۱۳۰۲ به دار آویخته شدند. ﺷﯿﺦﻋﻠﯽﺧﺎﻥ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﻣﻌﺮﻑ ﺑﻪ ﺷﯿﺨﻪ و معروف ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺮ العشایر فرزند حاجی‌علی‌خان و نوه‌ی اسدخان بیرانوند بود. در بخشی از نوشته‌های سپهبد امیراحمدی در خصوص مذاکرات سال ۱۳۰۲ با شیخه بیرانوند آمده است: «پس از چند روز استحکاماتی که در تنگ زاهدشیر در دست ساختمان بود و من برای سرکشی آن‌جا رفتم. به من گزارش دادند که شیخه رئیس طایفه بیرانوند در نزدیکی تنگ زاهدشیر در میان یکی از تیره‌های بیرانوند توقف کرده است. یکی از لرستانی‌ها را نزد او فرستادم تا به نزدیکی تنگ زاهدشیر آمده و با من ملاقات کند. طولی نکشید که مشارالیه با ۴۰۰-۵۰۰ تفنگچی به طرف من آمد. یک نفر از نظامیان را فرستادم و به او پیغام دادم تفنگچی را دور بگذارد و به تنهایی نزد من بیاید چنان‌که من به تنهایی جلوی تنگ هستم. مشارالیه پس از چند دقیقه نزد من آمد.» سپهبد امیراحمدی عنصر رضاخان در این منطقه در ادامه اعتراف می‌کند که با فریب و تردستی تلاش داشته تا شیخه را به عنوان والی دولت در این منطقه انتخاب کند، اما شیخه این پیشنهاد را نمی‌پذیرد؛ روش مورد اشاره که توسط سپهبد امیراحمدی بکار گرفته شد روش مرسوم حکومت دیکتاتوری رضاخان علیه مخالفان بود که از آن تحت عنوان «قهر و لطف» یاد می‌شد، که در واقع با ترکیبی از خشونت و اغواگری یک فرد را به فریب داده و نهایتا وی را به اعدام محکوم می‌کردند. امیراحمدی نهایتا قوای بیرانونـد را شکسـت داد و روسـای آن‌ها را به اتهام واهی دستگیر کرد، وی در این مورد می‌نویسد: «بالاخره ما فاتح شدیم و صد و پنجاه نفر از بیرانوند‌ها کشته و زخمـی شـدند و هشتصــد نفــر (زن و بچــه) ئ. نیــز زنــده دســتگیر گردیدنــد... اسیران به صورت بـرده زنـدانی شـدند و سـران و روسای ایالت، یکی پـس از دیگـری، بـه جوخـه‌های اعدام سپرده شدند». همانگونه که اشاره شد این تنها یکی از مصادیق کشتار مردم بیگناه توسط عوامل رضاخان پهلوی است که مشابه آن در سایر مناطق کشور مرسوم بوده و پیرو آن صد‌ها تن از هم وطن‌مان با اتهامات غیرحقوقی به دار آویخته می‌شدند. در شماره بعد این هفته نامه بخش دیگری از خیانت‌های رضاخان علیه قومیت‌ها و عشایر کشور مورد اشاره خواهد شد.

ارسال نظرات