مقدمه:
جنگ دوازدهروزه میان رژیم صهیونیستی و جمهوری اسلامی ایران در خرداد و تیرماه ۱۴۰۴ش، نقطه عطفی در هندسه نوین تهدیدات منطقهای و جهانی علیه امنیت ملی ایران بود. این نبرد که با تجاوز آشکار هوایی رژیم صهیونیستی به خاک کشور و هدفگیری گسترده تأسیسات هستهای، پایگاههای نظامی و مناطق مسکونی آغاز شد، نهتنها مصداق روشن نقض منشور ملل متحد و اصول حقوق بینالملل بشردوستانه بود، بلکه نمایانگر الگویی پیچیده از جنگهای ترکیبی و نیابتی با مدیریت اطلاعاتی و عملیاتی مشترک آمریکا و اسرائیل بهشمار میرود. اهداف اعلامشده صهیونیسم جهانی از این تهاجم، فراتر از نابودی توان هستهای ایران، بر براندازی ساختار سیاسی کشور و تضعیف جایگاه منطقهای جمهوری اسلامی متمرکز بود. همزمان، تهدیدات تروریستی مستقیم و غیرمستقیم، از جمله ترور فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هستهای، حمله به مراکز درمانی، رسانهای و حتی زندانها، شواهد روشنی از بهکارگیری راهبردهای عملیات روانی، جنگ شناختی و تخریب زیرساختهای حیاتی را نمایان ساخت. از سوی دیگر، ورود مستقیم ارتش آمریکا به معرکه، ابعاد بینالمللی درگیری را گسترش داد و عملاً منطقه را تا آستانه یک جنگ تمامعیار سوق داد. در پاسخ، جمهوری اسلامی ایران با اتکا بر توان بازدارندگی خود، عملیات وعده صادق ۳ را با گسترهای از حملات موشکی، پهپادی و سایبری به قلب مراکز استراتژیک دشمن به اجرا گذاشت و با حمایت مردمی و وحدت نخبگان، معادلات جنگ را برهم زد. تجربه این نبرد، بهویژه نقش گروههای تروریستی نیابتی در صحنه درگیری و حملات ناهمطراز، لزوم تدوین راهبردی جامع برای مقابله فعال و هوشمندانه با تهدیدات مشابه را دوچندان کرده است.
هدف این گزارش، تحلیل عملکرد گروههای تروریستی وابسته به رژیم صهیونیستی در جریان جنگ ۱۲ روزه و ارائه مجموعهای از راهکارهای کاربردی برای فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (فراجا) در جهت تقویت ظرفیتهای امنیتی و انتظامی در برابر تهدیدات آینده است. این گزارش میکوشد بر پایه تحلیل تطبیقی، تأملات راهبردی و الزامات حقوق بینالملل، بستری علمی برای سیاستگذاری امنیتی و انتظامی در مواجهه با الگوهای نوین جنگهای ترکیبی و تروریسم سازمانیافته فراهم آورد.
تعریف مفاهیم اصلی گزارش
۱ـ تهدیدات تروریستی نیابتی: تهدیدات تروریستی نیابتی به اقدامات خصمانهای اطلاق میشود که توسط عوامل غیردولتی، اما تحت هدایت، حمایت یا سازماندهی قدرتهای بیگانه ـ بهویژه رژیم صهیونیستی ـ انجام میگیرند و هدف آنها بیثباتسازی درونی، تضعیف اعتماد عمومی، اختلال در امنیت ملی و فراهمسازی زمینه برای مداخله خارجی است. این تهدیدات، طیف متنوعی از گروهها و شبکههای داخلی را دربرمیگیرد؛ از جمله عناصر وابسته به فرقه بهائیت، جاسوسان و نفوذیهای امنیتی، شبکههای سازمانیافته زنان با کارکردهای خاص، ارازل و اوباش ـ بهویژه در مناطق شهری ـ، گروههای تجزیهطلب در شمالغرب، جنوبغرب و جنوبشرق کشور، و نیز برخی اتباع بیگانه (خصوصاً مهاجران افغانستانی). این عناصر در راستای ایجاد اغتشاش، برهمزدن نظم عمومی، تضعیف روحیه ملی و افزایش هزینههای امنیتی جمهوری اسلامی ایران بهکار گرفته میشوند و در نهایت، مأموریت آنها، تسهیل مسیر فروپاشی ساختار سیاسی کشور است. تهدیدات نیابتی بهواسطه درهمتنیدگی با بسترهای اجتماعی و قابلیت نفوذ در لایههای نرم و سخت امنیتی، از پیچیدهترین و خطرناکترین مصادیق جنگهای نیابتی در عصر حاضر محسوب میشوند.
۲ـ جنگ ترکیبی[2]: جنگ ترکیبی به نوعی از درگیری اطلاق میشود که در آن بازیگر متخاصم با بهرهگیری همزمان از ابزارهای نظامی کلاسیک، حملات سایبری، عملیات روانی، شبکههای رسانهای، تحریمهای اقتصادی، جنگهای اطلاعاتی، تحریک نارضایتیهای قومی یا اجتماعی و بهرهبرداری از گروههای نیابتی، میکوشد نظام هدف را از درون دچار اختلال و فروپاشی کند. رژیم صهیونیستی در جریان جنگ ۱۲ روزه، با ترکیب حملات هوایی، ترورهای هدفمند، تحرکات رسانهای و تهدیدات سایبری، کوشید ضمن ایجاد اختلال در نظم ملی و ارعاب عمومی، قدرت پاسخدهی جمهوری اسلامی ایران را فرسایش دهد و به تغییر در ساختار سیاسی کشور دست یابد.
۳ـ بازدارندگی فعال[3]: بازدارندگی فعال رویکردی نوین در راهبردهای امنیتی است که بر پیشدستی، آمادگی عملیاتی، شناسایی پیشینیِ تهدید و پاسخ متقارن یا نامتقارن مبتنی است. در این مدل، کشور هدف با اتکا به ظرفیتهای نظامی، اطلاعاتی، سایبری و رسانهای، پیش از آنکه تهدید به مرحله تحقق برسد، آن را مهار یا خنثی میکند. عملیات وعده صادق ۳ در پاسخ به تجاوز رژیم صهیونیستی و آمریکا، نمونهای بارز از بازدارندگی فعال بود که نهتنها به تلافی نظامی انجامید، بلکه پیامهای قاطع راهبردی به دشمن و متحدان آن ارسال کرد و قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران را در سطح منطقهای ارتقا داد.
۱. تحلیل راهبردی عملکرد گروههای تروریستی وابسته به رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۲ روزه
۱-۱. اهداف و سناریوهای کلان رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۲ روزه: حمله سراسری رژیم صهیونیستی به جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، با نام عملیاتی «شیر برخاسته»، نه صرفاً یک اقدام نظامی پیشگیرانه، بلکه بخشی از سناریوی چندلایه برای بازطراحی نظم امنیتی منطقه و درهمشکستن بنیانهای راهبردی جمهوری اسلامی ایران بود. اهداف اعلامی این تجاوز شامل نابودی برنامههای هستهای و موشکی ایران، کاهش نفوذ منطقهای و حمایت از مقاومت فلسطینی، و نهایتاً بیثباتسازی و تغییر ساختار سیاسی کشور بود. اما بررسی الگوی عملیاتی نشان میدهد که رژیم صهیونیستی بهدنبال تحقق یک پیروزی ترکیبی بود؛ پیروزیای که همزمان در ابعاد نظامی، اطلاعاتی، روانی و اجتماعی دنبال شد. ویژگی برجسته این جنگ، بهرهگیری همزمان از ظرفیتهای بیرونی و درونی علیه ایران بود. رژیم صهیونیستی با اتکا به شبکه جاسوسان، نفوذیها و عوامل داخلی، موفق شد ریزپرندهها[4] را در خاک ایران به پرواز درآورد و بخش قابل توجهی از پرتابهها و حملات دقیق را از داخل کشور انجام دهد. این تاکتیک که به باور برخی تحلیلگران، سهم قابل توجهی از حملات دوازدهروزه را شامل میشد، دو هدف راهبردی را دنبال میکرد: نخست، افزایش قدرت تخریب و کاهش زمان واکنش سامانههای پدافندی ایران؛ دوم، القای حس ناامنی و نفوذپذیری داخلی به جامعه و نخبگان. به این ترتیب، خطوط نبرد از مرزهای جغرافیایی به عمق اجتماعی کشور کشیده شد. سناریوی کلان دشمن، ترکیبی از حملات هوایی، عملیات سایبری، ترور فرماندهان ارشد و دانشمندان هستهای، و بهرهگیری از گروههای تروریستی نیابتی بود. فعالسازی شبکههای فرقهای مانند عناصر وابسته به بهائیت، تحریک گروههای تجزیهطلب در شمالغرب و جنوبشرق، استفاده از ارازل و اوباش شهری، بهرهگیری از شبکههای سازمانیافته زنان و حتی تحریک برخی اتباع خارجی (بهویژه مهاجران افغانستانی) بخشی از این راهبرد چندلایه بود. این الگو با هدف اعمال فشار همزمان از بیرون و درون، ایجاد فلج امنیتی و تضعیف اقتدار حاکمیت طراحی شده بود.
۱-۲. نقش گروههای نیابتی در عملیات ترکیبی: در جنگ دوازدهروزه، رژیم صهیونیستی کوشید با تکیه بر شبکهای از گروههای تروریستی نیابتی و عناصر معاند داخلی، جبههای موازی در داخل ایران ایجاد کند تا فشار روانی و امنیتی را دوچندان نماید. طراحی این لایه از جنگ ترکیبی، با هدف بیثباتسازی داخلی، تضعیف توان دفاعی و ایجاد زمینه برای عملیات روانی علیه جمهوری اسلامی ایران انجام شد.گروههای هدف در این سناریو شامل موارد زیر بودند:
گروههای معاند و ضدانقلاب سازمانیافته: بهویژه سازمان منافقین (مجاهدین خلق) و شبکههای باقیمانده از گروههای مسلح دهههای گذشته که توان بالقوه برای عملیات خرابکارانه و ترور داشتند.
شبکههای فرقهای و نفوذ اجتماعی: عناصر وابسته به فرقه بهائیت، برخی شبکههای سازمانیافته زنان و بسترهای فرهنگی که میتوانستند در عملیات روانی و جمعآوری اطلاعات نقش ایفا کنند.
گروههای تجزیهطلب منطقهای: هستههای مسلح در شمالغرب، جنوبغرب و جنوبشرق کشور که مأموریت ناامنسازی مرزها و ایجاد فشار مضاعف بر خطوط دفاعی را داشتند.
اوباش شهری و عناصر نفوذی: رژیم صهیونیستی قصد داشت از ارازل و اوباش برای ایجاد اغتشاشات محدود شهری بهره گیرد و با تلفیق آن با عملیات روانی، اعتماد عمومی را هدف قرار دهد.
اتباع بیگانه و مهاجران خاص: بخشی از عملیات لجستیکی، بهویژه بهکارگیری ریزپرندهها و پرتابههای سبک از داخل کشور، با اتکا به عناصر نفوذی در پوشش مهاجران خارجی مانند برخی اتباع افغانستانی طراحی شده بود. ویژگی بارز این لایه از عملیات، تلاش برای استفاده از ریزپرندهها و پرتابهها از داخل خاک ایران بود تا ضمن کاهش زمان واکنش سامانههای پدافندی، عمق روانی جنگ افزایش یابد.
با این حال، شواهد میدانی نشان میدهد که بخش مهمی از این شبکهها یا پیش از فعالسازی شناسایی شدند، یا به دلیل واکنش سریع ایران و نقش تعیینکننده مقام معظم رهبری در فرماندهی کل قوا و انتصاب فرماندهان جدید در جریان جنگ، فرصت فعالیت کامل نیافتند. این واکنش بهموقع، نه تنها بسیاری از سناریوهای طراحیشده دشمن را خنثی کرد، بلکه موجب شد عملیات روانی رژیم صهیونیستی در جامعه ایران به نتیجه مورد انتظار دست نیابد. به این ترتیب، هرچند رژیم صهیونیستی تلاش کرد با ترکیب حملات بیرونی و تحریک ظرفیتهای درونی، الگویی پیشرفته از جنگ ترکیبی و تهدیدات نیابتی را علیه ایران پیادهسازی کند، اما هوشمندی فرماندهی کل قوا، انسجام ملی و سرعت عمل نهادهای امنیتی و نظامی مانع از تحقق اهداف کلان دشمن شد.
۱-۳. مصادیق عملی تهدیدات نیابتی در داخل کشور
تهدیدات نیابتی در جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران، جلوههای متعددی داشت که ترکیبی از اقدامات اطلاعاتی، خرابکارانه، سایبری و عملیات روانی را در بر میگرفت. تحلیل این مصادیق نشان میدهد که رژیم صهیونیستی با طراحی یک الگوی چندسطحی کوشید ظرفیتهای داخلی را به خدمت راهبرد خود درآورد، هرچند بخش قابل توجهی از آنها به دلیل واکنش سریع ایران و فرماندهی مستقیم مقام معظم رهبری ناکام ماند.
نفوذ و جاسوسی داخلی: شبکههای وابسته به موساد، با بهرهگیری از عوامل نفوذی، جاسوسان محلی و عناصر معاند قدیمی مانند منافقین، تلاش کردند اطلاعات دقیق از مسیرهای حرکتی فرماندهان ارشد، دانشمندان هستهای و مراکز حساس نظامی و هستهای جمعآوری کنند. بخشی از این اطلاعات برای هدایت حملات دقیق ریزپرندهها و پرتابهها بهکار رفت و نشان داد که دشمن روی لایههای پنهان داخلی حساب ویژهای باز کرده بود.
استفاده از ریزپرندهها و پرتابههای سبک از داخل خاک ایران: یکی از پیچیدهترین مصادیق تهدید نیابتی در این جنگ، پرواز ریزپرندهها (Micro-Drones) و شلیک پرتابههای سبک از داخل ایران بود. این تاکتیک با هدف کاهش زمان واکنش پدافند هوایی، افزایش دقت حملات و القای حس نفوذپذیری داخلی طراحی شد. هرچند برخی حملات اولیه موفق بود، اما با شناسایی سریع محل پرتابها و پاکسازی هستههای عملیاتی، این روش نیز ناکام ماند.
شبکههای خرابکاری و عملیات میدانی محدود: رژیم صهیونیستی کوشید با بهکارگیری گروههای معاند، تجزیهطلبان مسلح در شمالغرب و جنوبشرق، ارازل و اوباش شهری و برخی اتباع بیگانه، اقداماتی چون تخریب زیرساختها، حمله محدود به مراکز نظامی یا انتظامی و ایجاد آشوب نقطهای در کلانشهرها را اجرا کند. این اقدامات عمدتاً در مرحله برنامهریزی باقی ماند و با هوشیاری نهادهای امنیتی و نقشآفرینی فراجا قبل از اثرگذاری گسترده خنثی شد.(برخورد قاطع با اراذل و اوباش بویژه از ابتدای ۱۴۰۴)
۲. آسیبشناسی امنیت داخلی در مواجهه با تهدیدات ترکیبی و نیابتی
تحلیل رویدادهای جنگ ۱۲ روزه نشان داد که هرچند جمهوری اسلامی ایران توانست با فرماندهی واحد، واکنش سریع و انسجام ملی مانع تحقق اهداف راهبردی دشمن شود، اما برخی آسیبپذیریها و خلأها در حوزه امنیت داخلی نمایان گردید که شناسایی و رفع آنها برای آینده ضروری است.
۲-۱. ضعفهای نهادی و اطلاعاتی: بررسیها نشان داد که در روزهای نخست جنگ، بخشی از شبکههای نفوذ و عناصر نیابتی توانستند از شکافهای اطلاعاتی محدود بهره بگیرند و اقداماتی همچون هدایت ریزپرندهها، جمعآوری اطلاعات میدانی و انتقال دادهها به دشمن را انجام دهند. هرچند این شبکهها به سرعت شناسایی و متلاشی شدند، اما نشان دادند که پایش دائمی و یکپارچگی اطلاعاتی نیازمند تقویت بیشتر است.
۲-۲. خلأهای هماهنگی میان دستگاههای مسئول: در نخستین روزهای جنگ، هماهنگی میان نیروهای مسلح، فراجا، وزارت اطلاعات و نهادهای پدافندی به دلیل گستردگی و سرعت تحولات، در برخی مناطق با تأخیر نسبی همراه شد. اگرچه با صدور فرمانهای مستقیم مقام معظم رهبری و معرفی فرماندهان کلیدی بجای فرماندهان شهید، این خلأها بهسرعت برطرف گردید، اما تجربه نشان داد که سازوکار واکنش سریع میانبخشی باید بیش از پیش تقویت شود.
۲-۳. چالشهای اجتماعی و روانی: یکی از اهداف اصلی جنگ ترکیبی، ضربه به روحیه عمومی و ایجاد بیاعتمادی اجتماعی بود. انتشار اخبار جعلی، بزرگنمایی خسارات در فضای مجازی، بخشی از این راهبرد بود. هرچند پایداری اجتماعی و نقش رسانههای ملی مانع تحقق این هدف شد، اما تجربه نشان داد که افزایش سواد رسانهای و امنیتی جامعه یک ضرورت راهبردی است.
۲-۴. مخاطرات ناشی از تهدیدات پنهان: ماهیت تهدیدات نیابتی به گونهای است که بافت اجتماعی و امنیتی کشور را از درون هدف قرار میدهد. عناصر معاند مانند منافقین، گروههای تجزیهطلب، شبکههای فرقهای و ارازل شهری، حتی اگر در زمان جنگ فعال نشوند، میتوانند در شرایط بیثباتی یا غافلگیری، به عامل تشدید بحران داخلی تبدیل شوند. شناسایی، پایش مستمر و خنثیسازی این لایه پنهان، از الزامات امنیت ملی در مواجهه با جنگهای ترکیبی آینده است.
۳. الزامات و راهکارهای راهبردی برای مقابله با تهدیدات نیابتی
تجربه جنگ ۱۲ روزه نشان داد که مقابله مؤثر با تهدیدات نیابتی نیازمند ترکیب توان اطلاعاتی، عملیاتی، اجتماعی و حقوقی در یک الگوی بازدارندگی فعال است. بر این اساس، مجموعهای از الزامات و راهکارهای کلیدی با تأکید بر نقش فراجا پیشنهاد میشود:
۳-۱. راهکارهای اطلاعاتی و ضدنفوذ
· یکپارچهسازی سامانههای اطلاعاتی میان فراجا، وزارت اطلاعات و نیروهای مسلح برای شناسایی سریع شبکههای نیابتی و حلقههای پشتیبان آنها.
· ایجاد مرکز رصد تهدیدات داخلی با تمرکز بر فعالیت گروههای معاند مانند منافقین، شبکههای فرقهای، تجزیهطلبان و عناصر نفوذی خارجی.
· تقویت عملیاتهای پیشدستانه ضدنفوذ در مناطق مرزی و کلانشهرها با بهرهگیری از فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی و سامانههای شناسایی الکترونیک.
۳-۲. راهکارهای عملیاتی و آموزشی برای فراجا
· توسعه واحدهای تخصصی ضدتروریسم و ضدپهپاد در فراجا برای مقابله با ریزپرندهها و پرتابههای سبک از داخل کشور.
· برگزاری مانورهای مشترک و رزمایشهای شهری میان فراجا و نیروهای مسلح برای ارتقای آمادگی در مقابله با اغتشاشات و عملیاتهای هیبریدی.
· افزایش توان واکنش سریع یگانهای ویژه و مرزبانی فراجا با تمرکز بر استانهای دارای اولویت تهدید مانند خوزستان، سیستانوبلوچستان و آذربایجانغربی.
۳-۳. راهکارهای اجتماعی و فرهنگی
· ارتقای سواد امنیتی و رسانهای جامعه برای مقابله با عملیات روانی و جنگ شناختی دشمن از طریق رسانههای داخلی و فضای مجازی.
· ایجاد شبکههای اجتماعی همکار مردمی با فراجا بهویژه در مناطق مرزی و محلات شهری برای گزارشگیری سریع از تحرکات مشکوک.
· کنترل و ساماندهی اتباع بیگانه و ایجاد مکانیزمهای دقیق هویتی و تردد برای کاهش ظرفیت بهرهگیری دشمن از عناصر خارجی.
۳-۴. راهکارهای حقوقی و بیننهادی
· تدوین دستورالعملهای ویژه مقابله با تهدیدات نیابتی در سطح شورای عالی امنیت ملی و ابلاغ آن به فراجا و سایر نهادهای ذیربط.
· تقویت تعامل با دستگاه قضایی برای تسریع در رسیدگی به پروندههای مرتبط با جاسوسی، خرابکاری و فعالیتهای نیابتی دشمن.
· بهرهگیری از ظرفیت دیپلماسی امنیتی و حقوق بینالملل برای مستندسازی جنایات رژیم صهیونیستی و ایجاد اجماع جهانی علیه تهدیدات تروریستی نیابتی.
نتیجهگیری:
جنگ دوازدهروزه میان رژیم صهیونیستی و جمهوری اسلامی ایران در خرداد و تیرماه ۱۴۰۴، الگویی بیسابقه از جنگ ترکیبی و تهدیدات نیابتی علیه امنیت ملی کشور بود. این جنگ با ترور فرماندهان ارشد و دانشمندان هستهای و حملات هوایی گسترده رژیم صهیونیستی به تأسیسات هستهای، پایگاههای نظامی و مناطق مسکونی آغاز شد و با ورود مستقیم ارتش آمریکا، به سطحی فراتر از یک درگیری منطقهای ارتقا یافت. رژیم صهیونیستی هدف داشت با نابودی توان هستهای و موشکی ایران، بیثباتسازی داخلی و تغییر ساختار سیاسی کشور، معادلات امنیتی منطقه را به سود خود بازطراحی کند.
ویژگی متمایز این جنگ، تکیه بر تهدیدات تروریستی نیابتی بود. دشمن تلاش کرد با فعالسازی شبکهای از عوامل داخلی و معاند، از جمله منافقین، عناصر وابسته به فرقه بهائیت، گروههای تجزیهطلب در شمالغرب و جنوبشرق، ارازل و اوباش شهری، و برخی اتباع خارجی، لایهای از جنگ نامتقارن در داخل ایران ایجاد کند. مهمترین تاکتیک عملیاتی این مرحله، استفاده از ریزپرندهها و پرتابههای سبک از داخل خاک ایران بود که با هدف کاهش زمان واکنش پدافند و القای حس نفوذپذیری طراحی شد. با وجود این، واکنش سریع جمهوری اسلامی، فرماندهی مستقیم مقام معظم رهبری در سطح کلان و مدیریت میدانی نیروهای مسلح و فراجا موجب شد بخش اعظم این شبکهها پیش از فعالسازی کامل خنثی شوند و اهداف راهبردی دشمن ناکام بماند. آسیبشناسی این رویداد نشان داد که اگرچه ایران توانست با بازدارندگی فعال و انسجام ملی مانع تحقق اهداف دشمن شود، اما برخی خلأهای اطلاعاتی، هماهنگی نهادی و آمادگی اجتماعی نیازمند توجه فوری هستند. با توجه به تجربه این جنگ، مجموعهای از راهکارهای راهبردی و اجرایی با محوریت نقش فراجا پیشنهاد میشود:
· تقویت سامانههای اطلاعاتی و ضدنفوذ از طریق رصد دائمی معاندین، منافقین و شبکههای فرقهای.
· توسعه واحدهای تخصصی ضدتروریسم و ضدپهپاد در فراجا و افزایش توان واکنش سریع در استانهای مرزی و کلانشهرها.
· ایجاد شبکه همکاران مردمی و ارتقای سواد امنیتی و رسانهای جامعه برای کاهش اثر عملیات روانی دشمن.
· ساماندهی و کنترل دقیق اتباع خارجی برای جلوگیری از بهرهگیری دشمن از ظرفیت مهاجران بهعنوان عوامل نفوذی.
· تدوین دستورالعملهای ملی برای مقابله با تهدیدات نیابتی و تعامل مؤثر با دستگاه قضایی و دیپلماسی بینالمللی جهت مستندسازی جنایات رژیم صهیونیستی.
جمعبندی این گزارش تأکید میکند که تهدیدات نیابتی، بهرغم پیچیدگی و چندلایگی، با رویکردی پیشدستانه و ترکیبی قابل مهار هستند. تجربه جنگ دوازدهروزه نشان داد که انسجام فرماندهی کل قوا، هماهنگی میان نهادهای امنیتی و انتظامی، و آمادگی اجتماعی سه رکن اصلی موفقیت در مواجهه با این الگوی تهدید است. بهرهگیری از این تجربه و اجرای راهکارهای پیشنهادی، زمینهساز تقویت بازدارندگی فعال جمهوری اسلامی ایران و ارتقای نقش فراجا در صیانت از امنیت ملی خواهد بود.
ارسال نظرات