زمانی که محمدرضاه پهلوی در سال ۱۳۳۴ شهید نواب صفوی و سه تن از یاران وی را به شهادت رساند، تصور نمیکرد ۲۳ سال بعد با حقارت مجبور خواهد شد کشور را ترک کند آنهم بواسطه نفرت مردمی
زمانی که محمدرضاه پهلوی در سال ۱۳۳۴ شهید نواب صفوی و سه تن از یاران وی را به شهادت رساند، تصور نمیکرد ۲۳ سال بعد با حقارت مجبور خواهد شد کشور را ترک کند آنهم بواسطه نفرت مردمی که از توسعه وابسته گرایی، فقر، بی عدالتی، رانت، فساد، تبعیض، ظلم واستبداد رژیم شاهنشاهی به ستوه آمده بودند و شاه را مجبور به فرار کردند. شاه همانند پدرش در مدت زمانی که حکومت را در دست داشت نه تنها تلاشی برای احقاق حقوق حداقلی مردم صورت نمیداد بلکه افرادی را به عنوان مسئول به کار میگماشت که با مفاهیم و احکام اسلام به شدت مخالف بودند و تمام فعالیتهای خود را در جهت مبارزه با دین مبین اسلام متمرکز میکرد.
این تنها یکی از خیانتهای رژیم شاهنشاهی بود و اگر بنا بود گروهی به نام جمعیت فدائیان اسلام به چنین رویهای اعتراض کند، اعضای آن به شهادت میرسیدند، و صدها تن از گروههای مردمی دیگر به بهانههای واهی و صرفاً بهدلیل پیگیری حقوق اسلامی یا ملی با شکنجه و شهادت روبرو میشدند. جمعیت «فدائیان اسلام» به رهبری «شهید نواب صفوی» با بیش از یک دهه مبارزه و فداکاری در راه رسیدن به اهداف بلند جامعه اسلامی و برقراری حکومت دینی، مثال بارزی از یک حرکت پویا و تأثیرگذار بر جنبشهای پس از خود، به ویژه انقلاب اسلامی میباشد، چرا که به عنوان یک تشکل سیاسی مؤثر در مبارزه با استبداد و استعمار و جریانات انحرافی جامعه، خط روشنی از مبارزه را برای آرمانخواهان اسلامی پس از خود ترسیم نمود و به حق، گام بزرگی در پیروزی پابرهنگان و ستمدیدگان جامعه، بر کاخ نشینان و شب پرستان سرسپرده برداشت.
یکی از افرادی که جمعیت فدائیان اسلام با آن مخالف بود احمد کسروی بود؛ احمد کسروی از جمله افرادی بود که خط معارض و مهاجم علیه تشیع را دنبال میکرد. او نه تنها در کتاب «شیعیگری» به روحانیت، مقدسات اسلامی، پیشوایان مذهب تشیع و امامان بحق و معصوم (ع) حمله میکرد، بلکه در کتابهای صوفیگری، بهاییگری، مادیگری و حتی تاریخ مشروطیت، مقدسات دینی و روحانیت را مورد حمله قرار داد. جمعیت فدائیاناسلام همچنین با رزم آرا نیز به عنوان یک عنصر رژیم که منافع عمومی و ملی را ذبح میکرد مخالف بود و به صورت علنی علیه او اقدام کرد. برخی دیگر از اقدامات موثر جمعیت فدائیان اسلام را میتوان در گزارههای مهمی مانند طرح اتحاد ملل اسلامی، همپیمانی با آیت الله کاشانی و آزاد کردن او، مبارزه با بدحجابی، حمایت از مردم فلسطین، مبارزه با مجلس فرمایشی، مخالفت با دفن رضاشاه در ایران، اعلام انقلابی هژیر و دکتر برجیس، تلاش برای ملیکردن صنعت نفت و انتشار کتاب راهنمای حقایق یادآور شد که اثرات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن بسیار گسترده بود و حتی به فرموده رهبرمعظم انقلاب رویکرد و منش شهید نواب در ایشان نیز تأثیرگذار بوده است. آنچه دو واقعه شهادت نواب صفوی و فرار شاه را به لحاظ مفهومی متقارن میکند بحث ظلمی است که رژیم شاه در قبال گروههای عدالت محوری نظیر جمعیت فدائیان اسلام انجام داده است. بسیار بودهاند ظالمانی که در طول تاریخ ظلم کردهاند و نظیر شاه اثر و نتیجههای جور و ستم و تجاوز را به وضوح پس از مدتی دریافته اند. کمااینکه هر ظالمی که برای ماندن ستم کرده، ولی ظلمشان آنان را از صفحه روزگار محو میکند. همانطور که در فرمایش حضرت امیر (ع) آمده است: «هر کارگزاری بر مردم به ستم رفتار نماید، خداوند حکومتش را زایل، در نابودیش تعجیل میکند و او را به هلاکت میاندازد.»
ظلم هر چه باشد کم یا زیاد، اثر بقا برای انسان ندارد بلکه زمینه فنا را آماده میکند. امام علی (ع) میفرماید: «ستم گامها را میلغزاند و نعمتها را میستاند و امتها را برمی اندازد.» در روایت دیگری، آمده است: «ستمگری خانه برانداز است» نباید فراموش کرد که ظلم باعث تیره بختی عمر میشود، روزنه خوشبختی را در ایام زندگی انسان میبندد و نمیگذارد یک لقمه نان از گلوی انسان پایین برود.
سرنوشت شوم شاه، صحت و درستی چنین روایاتی را نشان داد.
ارسال نظرات