چهارشنبه ؛ 21 آبان 1404

شکل‌گیری محور نوظهور ترکیه-پاکستان-آذربایجان: ابعاد، انگیزه‌ها و چالش‌ها

ترکیه به طور فعال و آگاهانه در حال ساخت یک محور ژئوپولیتیک جدید است. هسته مرکزی این محور را همکاری راهبردی ترکیه و پاکستان تشکیل می‌دهد، حلقه اتصال آن آذربایجان است و عرصه آزمون آن افغانستان. هدف نهایی ترکیه، ایجاد یک قوس نفوذ پیوسته است که از بالکان و قفقاز آغاز شده و با گذر از افغانستان و پاکستان، به اقیانوس هند برسد.
کد خبر : 20523

تبیین :

در صحنۀ پرتلاطم ژئوپولیتیک معاصر، ترکیه به عنوان بازیگری بی‌قرار و بلندپرواز، نقشه راهی نوین برای گسترش نفوذ خود از مدیترانه شرقی تا قلب شبه قاره هند ترسیم کرده است که هدف نهایی آن، بازتعریف نقش ترکیه به عنوان قدرتی تعیین‌کننده در گستره وسیعی از اوراسیا است.

تحولات اخیر، به ویژه تعمیق کم‌سابقۀ روابط با پاکستان و تلاش برای تعریف و زیرسازی نقشی محوری در افغانستان تحت حاکمیت طالبان، این پرسش اساسی را برانگیخته که آیا آنکارا در حال بنیان نهادن یک محور ژئوپولیتیک جدید و متمایز است.  

در امتداد این هدف راهبردی اخیراً استانبول میزبان مذاکرات صلح میان طالبان و پاکستان بود که اگرچه بدون نتیجه ملموس به پایان رسید و طرفین آن را شکست خورده اعلام کردند اما همچنان برای ترکیه پذیرش چنین نقش تسهیل‌کننده‌ای از سوی هر دو طرف مهم و حاوی دستاورد تلقی می‌شود.

 

ریشه‌ها و بنیان‌های همگرایی: از روابط دوجانبه به شبکه‌سازی منطقه‌ای

روابط ترکیه و پاکستان، اگرچه از دیرباز مبتنی بر پیوندهای تاریخی و مذهبی بوده، اما در دو دهۀ اخیر و به ویژه تحت رهبری رجب طیب اردوغان، کیفیتی کاملاً راهبردی و چندبعدی یافته است. این تحول تنها به حوزه سیاست محدود نمانده و به طور مشخص در عرصه همکاری‌های نظامی و دفاعی تبلور یافته است.

 همکاری در تولید و توسعه تجهیزات دفاعی، از جمله پهپادهای پیشرفتۀ «بیرقدار» که توسط پاکستان به طور گسترده خریداری و به کار گرفته شده، نشانگر گذر از رابطه‌ای نمادین به مشارکتی عملیاتی است. این سطح از همکاری دفاعی، پاکستان را قادر ساخته تا تا حدی از وابستگی انحصاری به شرکای سنتی خود مانند ایالات متحده و حتی چین فاصله گرفته و دامنۀ انتخاب‌های استراتژیک خود را گسترش دهد.

در طف مقابل ترکیه نیز در حال بنای توانمندی بومی در حوزه موشکی است که به نظر می‌رسد با پشتیبانی اسلام آباد صورت می‌پذیرد.

در بعد سیاسی، همگرایی فزاینده میان آنکارا و اسلام‌آباد در پرونده‌های حساس منطقه‌ای مانند کشمیر و فلسطین، که با مواضع انتقادی شدید نسبت به سیاست‌های هند و رژیم صهیونیستی همراه است، بیانگر تلاش مشترک این دو کشور برای ارائه آلترناتیوی در رهبری جهان اسلام در برابر بلوک کشورهای عربی به رهبری عربستان سعودی و امارات متحده عربی است.

افزون بر این، ترکیه با دیدگاهی بلندمدت، پاکستان را دروازه‌ای حیاتی برای نفوذ به بازارهای عظیم شبه قاره و همچنین حلقه‌ای ارتباطی در اتصال مجمع کشورهای جهان ترک با ابتکار کمربند و راه چین می‌بیند. از این منظر، ارتقای رابطه با اسلام‌آباد تنها یک انتخاب سیاسی نیست، بلکه ضرورتی ژئواکونومیک برای ترکیه در نقشه بزرگ اتصال اوراسیا محسوب می‌شود.

در این میان، جمهوری آذربایجان به عنوان سومین ضلع این مثلث استراتژیک، نقش حلقه اتصال ژئوپولیتیک را ایفا می‌کند. پیروزی باکو در جنگ قره‌باغ با پشتیبانی بی‌دریغ نظامی و اطلاعاتی ترکیه، و حمایت سیاسی صریح پاکستان از مواضع جمهوری آذربایجان، بنیان‌های یک محور سه‌جانبه را مستحکم کرد. رزمایش‌های مشترک نظامی با عنوان «سه برادر» تبلور عینی این همگرایی امنیتی است. اخیراً نیز انتخاب شهر باکو به عنوان محل دیدار رهبران ترکیه و پاکستان، نمادین و حاوی پیامی ژئوپولیتیک است. باکو نه تنها نماد پیروزی یک جنبش پان‌ترکی تحت رهبری ترکیه است، بلکه صحنه‌ای برای نمایش همبستگی استراتژیک در برابر بازیگرانی است که این محور آنها را رقیب می‌داند، از جمله ایران که نسبت به حضور فزاینده ترکیه در قفقاز حساسیت دارد، و هند که روابط نزدیکی با ارمنستان داشته و با پاکستان برای گسترش نفوذ خود در آسیای مرکزی و مسیرهای ترانزیتی و انرژی منطقه رقابت دارد. این محور سه‌جانبه در حال بافتن شبکه‌ای از همکاری است که از قفقاز جنوبی آغاز شده، با گذر از افغانستان و اتصال به پاکستان، خود را به آب‌های گرم اقیانوس هند می‌رساند.

 

افغانستان: عرصه آزمون و میدان نفوذ

تحولات افغانستان پس از خروج نیروهای آمریکایی، آزمایشگاهی برای سنجش عمق نفوذ و توان دیپلماتیک ترکیه در جنوب آسیا بوده است. آنکارا با حفظ حضور دیپلماتیک خود در کابل، در میان متحدان ناتو یک استثنا و نشان‌دهنده عزم آن برای ماندگاری در معادلات این کشور است. نقش میانجیگری ترکیه در میزبانی از گفت‌وگوهای طالبان و پاکستان، گامی استراتژیک و نشانگر بلوغ دیپلماتیک آنکارا است. ترکیه با برخورداری از روابط کاری با هر دو طرف، از مزیت نسبی برخوردار است؛ حتی چین به عنوان یک قدرت بزرگ، به دلیل محدودیت‌های تاریخی و ایدئولوژیک، از چنین دسترسی بی‌واسطه‌ای به تمام جناح‌های طالبان برخوردار نیست. این موقعیت به ترکیه اجازه می‌دهد تا نه تنها در حل و فصل اختلافات مرزی و امنیتی بین پاکستان و طالبان نقش‌آفرینی کند، بلکه خود را به عنوان بازیگری تأثیرگذار در آیندۀ افغانستان تثبیت نماید.

این نقش‌آفرینی، همچنین بخشی از رقابت گسترده‌تر ترکیه با قطر و امارات بر سر نفوذ در طالبان است. در حالی که دوحه برای سال‌ها کانال اصلی ارتباط با طالبان بود، آنکارا مصمم است تا این انحصار را شکسته و سهم خود از نفوذ در ساختار قدرت کابل را افزایش دهد. از سوی دیگر، امارات با بهره‌گیری از ابزارهای اقتصادی و امنیتی، در حال نفوذ روزافزون در جنوب آسیا و حتی قفقاز و آسیای مرکزی است و ترکیه حضور فعال در افغانستان را راهبردی برای مهار این نفوذ می‌پندارد. در نگاهی کلان‌تر، افغانستان برای ترکیه تنها یک بحران امنیتی نیست، بلکه پلی ژئوپولیتیک به سوی آسیای مرکزی محسوب می‌شود. آنکارا در رؤیای فعال‌سازی کریدورهای تجاری است که از قفقاز آغاز شده، با عبور از خاک افغانستان، با پیوند به پروژه‌های زیربنایی در پاکستان، به بنادر دریای مکران متصل می‌شود. چنین نقشه راهی، موقعیت ترکیه را به عنوان «مرکز اتصال اوراسیا» تقویت خواهد کرد.

 

ماهیت شبکه‌ای محور نوظهور و محرک‌های راهبردی ترکیه

محور در حال شکل‌گیری به رهبری ترکیه را نمی‌توان با معیارهای اتحادیه‌ای مانند ناتو یا شورای همکاری خلیج فارس سنجید. ماهیت آن بیشتر شبیه به یک «ائتلاف شبکه‌ای» است: غیررسمی، منعطف و فاقد ساختار نهادی پیچیده، اما در عین حال بسیار عملگرا و مبتنی بر منافع مشترک فوری. این شبکه بر چند ستون اصلی استوار است: همکاری دفاعی عمیق، همگرایی سیاسی در پرونده‌های کلیدی، رویکرد مشترک در قبال هند به عنوان رقیب ژئوپولیتیک، رقابت با نفوذ امارات و عربستان، و تلاش برای مدیریت تحولات افغانستان.

محرک‌های اصلی ترکیه برای سرمایه‌گذاری در این محور چندوجهی هستند.

نخست، جست‌وجوی بی‌امان برای کسب نقش رهبری در جهان اسلام است؛ نقشی که آنکارا خود را شایسته آن می‌پندارد.

دوم، دستیابی به بازارهای جدید در جنوب آسیا و آسیای مرکزی برای صنایع دفاعی و ساختوساز ترکیه که موتور محرک اقتصاد این کشور هستند.

سوم، ایجاد یک موازنه‌کارآمد در برابر محور در حال تقویت هند-اسرائیل-امارات که به طور فزاینده‌ای در امتداد سواحل شرقی و جنوبی جهان عرب در حال گسترش است.

چهارم، ساختن اهرم فشاری جدید در برابر متحدان غربی خود در ناتو است. داشتن نفوذ در مناطق بحرانی مانند افغانستان و پاکستان، برند ژئوپولیتیک ترکیه را در میز مذاکرات بین‌المللی ارتقا می‌بخشد.

و در نهایت، تقویت نقش آنکارا در آسیای مرکزی، سرزمین قومیت‌های ترک‌تبار، از طریق نفوذ در افغانستان و تسلط بر قفقاز، آرمان دیرین پان‌ترکیسم را در قالبی مدرن و عملگرایانه محقق می‌سازد.

 

محدودیت‌ها و چالش‌های پیش رو

با وجود این روندهای امیدوارکننده از دیدگاه ترکیه، شکل‌گیری کامل این محور با موانع و محدودیت‌های ساختاری جدی روبرو است. وابستگی عمیق پاکستان به چین بزرگ‌ترین چالش است. اسلام‌آباد هرگز نمی‌تواند و نمی‌خواهد همکاری با ترکیه را جایگزین رابطه استراتژیک با پکن کند. چین نیز ممکن است با افزایش نفوذ ترکیه در پروژه‌ی کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) که بخشی از ابتکار کمربند و راه است، مخالفت کند، چرا که حاضر نیست کنترل این پروژه حیاتی را با کسی تقسیم کند.

در جبهه افغانستان، بی‌ثباتی ذاتی حکومت طالبان و فقدان یک ساختار حکمرانی منسجم، هرگونه سرمایه‌گذاری بلندمدت خارجی، از جمله سرمایه‌گذاری ترکیه، را با ریسک بالایی مواجه می‌سازد. ترکیه نمی‌تواند بر پایه حکومتی که فاقد ثبات و مشروعیت بین‌المللی است، نقشه راه ژئوپولیتیک خود را بنا نهد.

حساسیت ایران به عنوان همسایه قدرتمند این محور نیز قابل چشم‌پوشی نیست. تهران با نگرانی شاهد شکل‌گیری کریدوری است که از مرزهای شمالی آن می‌گذرد و توسط رقبای سنتی هدایت می‌شود.

از سوی دیگر، قدرت فزاینده اقتصادی و نظامی هند، ایجاد هرگونه محور صریح ضد هندی را برای اعضای آن بسیار پرهزینه می‌کند. هند می‌تواند با ابزارهای اقتصادی، دیپلماتیک و امنیتی خود، به ویژه در خلیج فارس که منبع حیاتی انرژی و اشتغال برای پاکستان و ترکیه است، پاسخ دهد.

در نهایت، کشورهای عربی به رهبری امارات و عربستان، که از دیرباز با پروژه هژمونی ترکیه در جهان اسلام مخالف بوده‌اند، با استفاده از ابزارهای مالی و نفوذ سیاسی خود در پایتخت‌های کلیدی، سعی در خنثی کردن تأثیر این محور نوظهور خواهند داشت. اخیراً عربستان سعودی توافق جامع همکاری نظامی و امنیتی را با اسلام‌آباد به امضا رسانید که با توجه به ایجاد چتر هسته‌ای برای ریاض عملاً ائتلافی قوی‌تر از نوع ائتلاف‌سازی ترکیه را نمایان ساخت.

جمع‌بندی نهایی

با در نظر گرفتن همۀ این داده‌ها، می‌توان با اطمینان نتیجه گرفت که ترکیه به طور فعال و آگاهانه در حال ساخت یک محور ژئوپولیتیک جدید است. هسته مرکزی این محور را همکاری راهبردی ترکیه و پاکستان تشکیل می‌دهد، حلقه اتصال آن آذربایجان است و عرصه آزمون آن افغانستان. هدف نهایی ترکیه، ایجاد یک قوس نفوذ پیوسته است که از بالکان و قفقاز آغاز شده و با گذر از افغانستان و پاکستان، به اقیانوس هند برسد. موفقیت یا شکست این پروژه بلندپروازانه نه تنها به مهارت دیپلماتیک آنکارا، بلکه به چگونگی مدیریت رقابت با قدرت‌هایی مانند چین، هند، ایران و بلوک عربی و همچنین به توانایی آن در عبور از باتلاق بی‌ثباتی افغانستان بستگی دارد. به هر حال، نفس تلاش برای تحقق این نقشه، به خودی خود نشان می‌دهد که ترکیه خود را برای بازی در لیگ بزرگان ژئوپولیتیک اوراسیا آماده می‌کند و تمایل دارد تا نظم منطقه‌ای را نه بر اساس الگوهای کهنه، بلکه بر مبنای طراحی‌های نوین خود بازتعریف کند.

منبع: الوقت

ارسال نظرات