سه‌شنبه ؛ 20 آبان 1404
راهبرد جدید اوراسیایی آمریکا

پوکر ترامپ با کارت C۵+۱

آسیای مرکزی با ذخایر غنی فلزات نادر خاکی، نقشی کلیدی یافته است؛ با این حال، موضوع فلزات نادر تنها بخشی از رقابت گسترده‌تر آمریکا با چین در آسیای مرکزی است.
کد خبر : 20517

تبیین:

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، اخیراً در کاخ سفید میزبان دهمین نشست سالانه گروه موسوم به C5+1 بود. این گروه شامل سران پنج کشور آسیای مرکزی، ازبکستان، قزاقستان، تاجیکستان، قرقیزستان و ترکمنستان، به‌علاوه ایالات متحده است.

طبق اعلام وزارت خارجه آمریکا، هدف این مجمع افزایش همکاری میان واشنگتن و کشورهای آسیای مرکزی برای پیشبرد راه‌حل‌های منطقه‌ای در مواجهه با چالش‌های جهانی از طریق شراکت‌های اقتصادی منصفانه و متقابل، تقویت امنیت انرژی و ترویج صلح از مسیر قدرت نرم و تعامل سازنده عنوان شده است. مقامات رسمی سه محور اصلی این نشست را اقتصاد، انرژی و امنیت دانسته‌اند.

سابقه برگزاری این نشست‌ها به سال ۲۰۱۵ بازمی‌گردد؛ زمانی که نخستین نشست این گروه در سمرقند و به میزبانی ازبکستان با حضور وزرای خارجه شش کشور برگزار شد. در آن نشست، شرکت‌کنندگان متعهد به تعمیق روابط و همکاری در حوزه‌های مختلف شدند. از همان ابتدای تشکیل این گروه، از آن‌جا که اعضای آسیای مرکزی آن همگی از جمهوری‌های سابق شوروی بودند، این ائتلاف به‌لحاظ راهبردی تهدیدی برای روسیه تلقی می‌شد.

این نگرانی در سال ۲۰۲۳، زمانی که جو بایدن در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل برای نخستین بار با رهبران آسیای مرکزی دیدار کرد، تشدید شد. مسکو و پکن این اقدام را به‌منزله تغییری در سیاست خارجی واشنگتن و تلاشی برای تحت فشار قرار دادن دو قدرت بزرگ فعال در منطقه تعبیر کردند، زیرا این کشورها پیش‌تر وابستگی اقتصادی و سیاسی عمیقی به روسیه و چین داشتند.

اکنون آمریکا در پی آن است که این وابستگی را کاهش دهد و کشورهای مذکور را به‌سمت تعادلی جدید در سیاست خارجی سوق دهد. از زمان تأسیس چارچوب همکاری C5+1 در سال ۲۰۱۵، یکی از اهداف اصلی ایالات متحده تقویت پیوندهای اقتصادی با جمهوری‌های آسیای مرکزی بوده است.

با این حال، داده‌های موجود نشان می‌دهد که این روند با وجود رشد نسبی در سال‌های اخیر، همچنان در مقایسه با حجم مبادلات اقتصادی چین با این منطقه بسیار محدود است.

بر اساس گزارش وزارت بازرگانی آمریکا، حجم تجارت واشنگتن با پنج کشور آسیای مرکزی در سال ۲۰۱6 حدود ۴ میلیارد دلار بود، اما تا سال ۲۰۲۳ این رقم به حدود ۹ میلیارد دلار افزایش یافته است. بخش عمده این مبادلات به صادرات کالاهای صنعتی، تجهیزات نفت و گاز، و خدمات فنی ـ مهندسی اختصاص دارد.
در شرایط کنونی و پس از تشدید جنگ اقتصادی میان چین و آمریکا، اهمیت نشست اخیر دوچندان شده است. به نظر می‌رسد دیدار شی جین‌پینگ و ترامپ و توافق آن‌ها صرفاً یک آتش‌بس موقت در این منازعه است؛ چرا که هر دو طرف در حال آماده‌سازی خود و متحدانشان برای نبردهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی بزرگ‌تر هستند.

یکی از محورهای اصلی این رقابت به مسئله عناصر کمیاب (فلزات نادر خاکی) مربوط می‌شود. پس از محدودیت‌هایی که چین در صادرات این عناصر اعمال کرد، آمریکا به‌سرعت به‌دنبال یافتن جایگزینی برای تأمین این مواد حیاتی برآمد. در این میان، آسیای مرکزی با ذخایر غنی فلزات نادر خاکی، نقشی کلیدی یافته است؛ عناصری که در تولید تلفن‌های هوشمند، خودروهای برقی، سامانه‌های دفاعی و جنگنده‌های مدرن حیاتی‌اند.
در آوریل گذشته، قزاقستان اعلام کرد که زمین‌شناسان این کشور در منطقه کاراگاندا ذخایری از فلزات نادر مانند سریم، لانتانوم، نئودیمیم و ایتریوم کشف کرده‌اند. وزارت صنعت و ساخت‌وساز قزاقستان تخمین زده است که حجم این منابع بیش از ۲۰ میلیون تُن باشد؛ رقمی که نزدیک به نیمی از ذخایر چین است. در ادامه، بانک توسعه قزاقستان نیز از اجرای برنامه‌ای یک میلیارد دلاری برای استخراج و فرآوری این فلزات بین سال‌های ۲۰۲۵ تا ۲۰۳۰ خبر داد.
با این حال، موضوع فلزات نادر تنها بخشی از رقابت گسترده‌تر آمریکا با چین در آسیای مرکزی است. واشنگتن برای تکمیل این پازل، برنامه‌های متنوعی در زمینه ترانزیت، نفوذ اقتصادی و حضور امنیتی در منطقه دنبال می‌کند.

کشورهای آسیای مرکزی، اگرچه در طرح‌هایی نظیر سازمان همکاری شانگهای و ابتکار یک کمربند ـ یک جاده فعال‌اند، اما در سال‌های اخیر سیاست خارجی متوازن‌تری را در پیش گرفته‌اند تا از وابستگی مطلق به مسکو و پکن فاصله بگیرند.
نشست‌های C5+1 را می‌توان بازتابی از خطوط اصلی سیاست خارجی ایالات متحده در منطقه اوراسیا دانست. در «راهبرد امنیت ملی آمریکا» (نسخه‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۲۲)، آسیای مرکزی به‌عنوان نقطه اتصال حیاتی میان روسیه، چین، خاورمیانه و آسیای جنوبی تعریف شده و بر ضرورت حضور فعال واشنگتن برای جلوگیری از یک‌جانبه‌گرایی پکن و مسکو تأکید شده است.
در همین چارچوب، واشنگتن از سال ۲۰۲۱ تاکنون تلاش کرده است که نشست‌های C5+1 را با برنامه‌های کلان خود در قالب «ابتکار شراکت برای سرمایه‌گذاری جهانی در زیرساخت (PGII)  » هماهنگ کند. این طرح که رقیب مستقیم پروژه «یک کمربند ـ یک جاده» چین است، با هدف ایجاد مسیرهای ترانزیتی جایگزین و گسترش همکاری در حوزه انرژی‌های پاک و معادن استراتژیک دنبال می‌شود.
از دیگر تلاش‌های ایالات متحده در راستای مقابله با طرح‌های ترانزیتی چین کریدور زنگزور است؛ مسیری میان آذربایجان و نخجوان که از خاک سیونیک ارمنستان می‌گذرد و می‌تواند ارتباط مستقیم آسیای مرکزی با ترکیه و اروپا را تقویت کند. در چارچوب سیاست آمریکا و متحدانش، تحقق چنین پروژه‌ای به معنای دسترسی سریع‌تر به بازارهای جهانی و کاهش اتکا به مسیرهای تحت کنترل روسیه و ایران خواهد بود.
در بُعد امنیتی نیز واشنگتن به‌دنبال تعمیق همکاری‌های نظامی است. هم‌زمان با این نشست، خبرهایی درباره احتمال پیوستن قزاقستان به توافق ابراهیم منتشر شد؛ توافقی که در صورت تحقق، راه را برای حضور اسرائیل در منطقه بازتر می‌کند. این امر از نگاه آمریکا، نه‌تنها گسترش نفوذ متحدانش را ممکن می‌سازد، بلکه بستر همکاری‌های فناوری، اطلاعاتی و امنیتی جدیدی را در منطقه‌ای استراتژیک فراهم می‌آورد.

از سوی دیگر، ترامپ در اظهارات اخیر خود به بازپس‌گیری پایگاه نظامی بگرام در افغانستان اشاره کرده است. هرچند بگرام مستقیماً در مجاورت مرزهای چین قرار ندارد، اما تسلط دوباره بر آن می‌تواند امکان عملیات نظامی و لجستیکی در آسیای مرکزی و جنوبی را برای آمریکا فراهم کند. با این حال، این اقدام با موانع جدی سیاسی و منطقه‌ای روبه‌روست و می‌تواند با واکنش منفی کشورهای همسایه از جمله ایران و روسیه مواجه شود.
با وجود تلاش‌های گسترده واشنگتن، راهبرد آمریکا در آسیای مرکزی با چالش‌های متعددی روبه‌روست. نخست، نفوذ تاریخی و سیاسی روسیه در ساختارهای امنیتی و اقتصادی منطقه همچنان پایدار است. مسکو از طریق «اتحادیه اقتصادی اوراسیا» و «سازمان پیمان امنیت جمعی» حضور خود را در حوزه نظامی و اقتصادی تثبیت کرده و مانع از گسترش کامل نفوذ غرب می‌شود. دوم، چین با تکیه بر سرمایه‌گذاری‌های زیرساختی، وام‌های توسعه‌ای و پروژه‌های معدنی، نفوذ اقتصادی گسترده‌ای در کشورهای آسیای مرکزی دارد و این امر، فضای مانور آمریکا را محدود کرده است.

سوم، بی‌اعتمادی برخی دولت‌های منطقه به سیاست‌های واشنگتن پس از خروج شتاب‌زده از افغانستان، موجب شده که تمایل به همکاری امنیتی با آمریکا کاهش یابد. چهارم، وجود فساد ساختاری و بوروکراسی پیچیده در کشورهای منطقه، مانع اجرای مؤثر پروژه‌های مشترک می‌شود.

افزون بر این، موقعیت ژئوپلیتیکی ایران و نقش آن در مسیرهای ترانزیتی نیز از عواملی است که بر تحقق کامل اهداف ترانزیتی آمریکا در منطقه تأثیر می‌گذارد. مجموعه این چالش‌ها موجب شده است که واشنگتن برای حفظ نفوذ خود ناگزیر به استفاده از اهرم‌های نرم، همچون همکاری‌های فناورانه، فرهنگی و آموزشی شود.
در مجموع، هرچند نشست C5+1 در ظاهر چارچوبی اقتصادی و همکاری‌محور دارد، اما در واقع بخشی از راهبرد کلان ایالات متحده برای بازتعریف موازنه قدرت در اوراسیا و مهار تدریجی نفوذ چین و روسیه است. با وجود رشد نسبی در مبادلات اقتصادی میان آمریکا و کشورهای آسیای مرکزی، فاصله قابل‌توجهی میان ظرفیت‌های اعلامی و واقعی وجود دارد.

در حالی که ارزش تجارت واشنگتن با این منطقه هنوز به ده میلیارد دلار هم نمی‌رسد، چین با ده‌ها میلیارد دلار سرمایه‌گذاری و شبکه‌ای از زیرساخت‌های راهبردی، جایگاهی تثبیت‌شده‌تر یافته است. در این شرایط، آینده نقش آمریکا در آسیای مرکزی به میزان موفقیت آن در ایجاد مسیرهای جایگزین، تأمین سرمایه‌های بلندمدت و تقویت حضور فناورانه در حوزه‌هایی مانند انرژی‌های نو و فلزات کمیاب بستگی دارد.

تداوم نشست‌های C5+1 در سال‌های آینده می‌تواند معیاری برای سنجش میزان موفقیت یا ناکامی واشنگتن در تحقق این اهداف باشد؛ اهدافی که نه‌تنها جنبه اقتصادی دارند، بلکه بخشی از رقابت ژئوپلیتیکی گسترده‌تر در قلب اوراسیا محسوب می‌شوند.

منبع: الوقت

ارسال نظرات