شنبه ؛ 03 آبان 1404
03 آبان 1404 - 07:32
مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه سوم آبان ماه ۱۴۰۴

یادداشت ها / چه کاره دنیا هستید؟

رهبر انقلاب با طرح پرسش از ترامپ که؛ چه کاره دنیا هستید؟ و با طرح این مطلب که اگر لازم باشد از موشک برای تنبیه شما استفاده می‌کنیم به این مطالبه افکار عمومی جهان پاسخ شجاعانه دادند.
کد خبر : 20352

تبیین:

کیهان

خطرات یک عادی‌سازی و عادی‌انگاری

عباس شمسعلی

یکی از مسیرهایی که سال‌هاست دشمن برای اثرگذاری منفی و وارد آوردن ضربه به کشور و مردم ما به طور جدی در پیش گرفته است، حوزه فرهنگ و خدشه به سبک زندگی ایرانی اسلامی است. در این میان می‌توان به طور مشخص به مسئله حجاب و عفاف به عنوان یکی از مهم‌ترین نقاط هدف‌گذاری‌شده و مورد هجمه اشاره کرد.
مسئله خدشه به حجاب و تلاش برای کمرنگ کردن آن در این کشور به روش‌های مختلف، ریشه‌ای دیرینه دارد و می‌توان رد آن را در اوایل دوران پهلوی مشاهده کرد که در تلاشی چند ده‌ساله، حجاب، عفاف، سلامت خانواده و سبک زندگی بر پایه دین با به‌کارگیری روش‌های مختلف موجود در آن زمان از تبلیغ سبک زندگی غربی و ولنگاری در مجلات و نشریات، سینما و... مورد بدترین حملات قرار گرفتند.
تلاشی که ابتدا با برخورد وحشیانه رضاخان آغاز شد و سپس با استقبال دربار و کارگزاران وابسته رژیم پهلوی با ضریب بیشتر بر آن دمیده می‌شد تا این اراده غرب با بهترین اثرگذاری در سطح جامعه نمودار شود. از جمله اینکه تلاش می‌شد که زنان بی‌حجاب و به شکل زنان غربی درآمده، به عنوان نماد پیشرفت و ترقی و الگوی زن موفق معرفی و حجاب به عنوان مزاحمی دست‌وپاگیر در مسیر پیشرفت در اذهان پذیرفته شود.
پیروزی انقلاب اسلامی و ترویج و تثبیت سبک زندگی ایرانی اسلامی باعث شد که این ذهنیت موهوم رنگ ببازد و در عمل ثابت شود که نه بی‌حجابی نماد پیشرفت و تمدن است و نه حجاب مانع پیشرفت و ترقی و شکوفا شدن استعدادها.
این واقعیت نیز در کارنامه موفق پیشرفت زنان و دختران این سرزمین در دوران حاکمیت نظام جمهوری اسلامی و در سایه حفظ حجاب و عفاف در صحنه‌های مختلف اجتماعی و بین‌المللی کاملاً قابل مشاهده است.
جهش چشمگیر حضور زنان و دختران در عرصه علم از کسب سهم بالای کرسی‌های دانشگاه‌های برتر تا رسیدن به قله در تخصصی‌ترین رشته‌های پزشکی، هسته‌ای، مهندسی، علوم حوزوی، علوم انسانی، هنری و...، همچنین حضور اثرگذار و نه نمایشی اجتماعی از جمله رسیدن به بسیاری پست‌های مدیریتی، درخشش زنان و دختران بااستعداد ایرانی در سال‌های پس از انقلاب اسلامی در میادین مختلف ورزشی با کسب انبوهی از مدال‌های درخشان بین‌المللی در رشته‌های متنوع و بسیاری دیگر از موفقیت‌ها با حفظ حجاب اسلامی در کنار اعتقاد به شأن والای زن به عنوان مادر و همسر، به قدری گویاست که تکذیب یا نادیده گرفتن آن هنر می‌خواهد.
هر انسان منصفی اگر این پیشرفت‌ها را با زمان قبل از انقلاب که تلاش می‌شد الگوی زن پیشرفته در برهنگی روی جلد مجلات و پرده سینما و تن دادن به هر فلاکتی در کاباره‌های بدنام دانسته شود، در حالی که بیسوادی گسترده و عقب نگه‌داشتن زنان و دختران در عرصه اجتماع واقعیتی انکارناپذیر بود، مقایسه کند، قطعاً به نجات زن از آن دوران سیاه با طلوع خورشید انقلاب و پیشرفت شگفت‌انگیز زنان و دختران ایرانی در چهار دهه گذشته شهادت خواهد داد.
همین تجلی یک واقعیت دور از انتظار و ارائه الگویی موفق و متفاوت با آنچه از سوی غرب به عنوان راه پیشرفت زنان تبلیغ و ترویج می‌شد، خشم و کینه دنیای غرب را در پی داشت و تلاشی همه‌جانبه آغاز شد تا مانع تسری این الگو و واقعیت به دیگر جوامع هدف غرب شود که «زنان با داشتن حجاب و بدون برهنگی می‌توانند به قله‌های پیشرفت برسند».
یکی از عمده تلاش‌های دشمنان و بدخواهانی که چشم دیدن پیشرفت زنان و دختران بااستعداد ایرانی در عرصه‌های مختلف اجتماعی و بین‌المللی را نداشتند، پیاده‌سازی همان خط تبلیغی مخرب گذشته برای به اشتباه انداختن دختران ایرانی در تشخیص صحیح راه و الگوی پیشرفت بود که سال‌هاست در حال اجراست. تفاوت این خط تبلیغی با دهه‌های گذشته و قبل از انقلاب این است که این‌بار ابزار سردمدارانِ به بیراهه کشاندن زنان و دختران ایرانی کامل‌تر از همیشه است. اکنون فضای مجازی با گستره متنوع سکوهای اثرگذار بر روح و روان و باور مردم از جمله زنان و دختران و خانواده‌ها با محوریت اینستاگرام و...، ماهواره با اختصاص هزینه‌های هنگفت برای به‌کارگیری ده‌ها شبکه فارسی‌زبان منحرف و مروج بی‌اخلاقی و سبک زندگی غربی در کنار به‌کارگیری بازوهای نفوذ فرهنگی (در غفلت مسئولان امر) در شبکه سینمای خانگی و بعضاً در خود سینما، به خط کردن سلبریتی‌های کم‌سواد اما بالا کشانده‌شده برای استفاده بموقع در ترویج سبک زندگی غربی، خدشه به حجاب، ارائه الگوهای در تقابل با فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی از جمله مصادیق تکاپوی سناریونویسان نفوذ فرهنگی نرم برای اثرگذاری بر جامعه ایرانی از جمله جوانان و زنان و دختران عزیز این سرزمین شمرده می‌شود.
در گام بعدی آنچه در یکی دو سال اخیر با سرعت و انرژی بیشتری از سوی اتاق‌های فکر نفوذ فرهنگی به چشم می‌خورد، حرکت به سمت عادی‌سازی هنجارشکنی‌هاست. این موضوع در ترویج سبک پوشش‌های زننده از سوی سلبریتی‌ها، شبکه سینمای خانگی، فضای مجازی و... قابل مشاهده است که متاسفانه از سوی برخی از زنان و دختران ایرانی فریب‌خورده هم بدون تحقیق و تفکر تکرار می‌شود و ضریب اجتماعی پیدا می‌کند. در کنار این، نمونه‌های دیگری از ترویج خیانت و سگ‌بازی و ولنگاری و... را نیز می‌توان در راستای اثرگذاری منفی بر سبک زندگی عمومی جامعه دانست.
به جرأت می‌توان گفت بسیاری زنان و دخترانی که به دام سراب سبک زندگی غربی و کنار گذاشتن حجاب با تصور عبور از موانع پیشرفت یا رسیدن به آزادی و... افتاده‌اند، اطلاع و ذهنیت دقیقی از پشت‌پرده ماجرا ندارند.
این همان نکته مهمی بود که رهبر انقلاب نیز با تاکید بر آن فرموده‌اند: «مسئله‌ حجاب محدودیت شرعی و قانونی است؛ آنجا محدودیت دولتی نیست، قانونی است و شرعی است؛ کشف حجاب، حرام شرعی و حرام سیاسی است؛ هم حرام شرعی است، هم حرام سیاسی است. خیلی از کسانی که کشف حجاب می‌کنند نمی‌دانند این را؛ اگر بدانند که پشت این کاری که اینها دارند می‌کنند چه کسانی هستند، قطعاً نمی‌کنند؛ من می‌دانم. خیلی از اینها کسانی هستند که اهل دینند، اهل تضرّعند، اهل ماه رمضانند، اهل گریه و دعایند، [منتها] توجّه ندارند که چه کسی پشت این سیاست رفع حجاب و مبارزه‌ با حجاب است. جاسوس‌های دشمن، دستگاه‌های جاسوسی دشمن، دنبال این قضیّه هستند. اگر بدانند، حتماً نمی‌کنند...»(15 فروردین 1402 - دیدار مسئولان و کارگزاران نظام).
حال در مقابل متاسفانه شاهد انفعال و وادادگی عجیب بسیاری از مسئولان در رده‌های بالای اجرائی و نظارتی و کم‌توجهی آنها به وظایف قانونی، بی‌برنامگی عجیب دستگاه‌های تبلیغی و فرهنگی کشور و به نوعی با کمال تأسف عادی‌انگاری در بین مسئولان و نهادهای فرهنگی در این خصوص هستیم.
در حالی که جبهه مقابل با همه توان در حال پیاده‌کردن سناریوی کشف حجاب و برهنگی و تن‌نمایی زنان و دختران غفلت‌زده در کشورمان است و بسیاری از آقایان راه مقابله را تنها کار فرهنگی و فرهنگ‌سازی می‌دانند، ضمن تاکید بر اینکه هنجارشکنی‌های هدفمند قطعاً نیازمند برخورد بازدارنده با سردمداران و مروجان آن است، آنچه مشاهده می‌شود، این است که متأسفانه تقریباً کار فرهنگی خاصی هم از سوی آنها که چاره را کار فرهنگی می‌دانند، مشاهده نمی‌شود.
اکنون و در شرایط بمباران فکری و عقیدتی دختران این سرزمین از سوی دشمن، انصافاً کدام نهاد فرهنگی، از صداوسیما و آموزش‌وپرورش تا وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات و... آن طور که باید کار مؤثر و ویژه‌ای برای پاسخ به شبهات باطل در مورد حجاب، تبلیغ خلاقانه پوشش اسلامی، و نجات دختران معصوم و عزیز و پاک‌سرشت ایرانی از دام دشمن انجام داده و می‌دهند؟
عادی‌انگاری آنچه با تلاش دشمن در عادی‌سازی ناهنجاری‌ها و ترویج سبک زندگی غربی در جامعه در حال وقوع است، خطای بزرگ و نابخشودنی تمام مسئولان و نهادهایی است که در این زمینه وظیفه قانونی و شرعی و اخلاقی دارند.
قطعاً اگر به طور دقیق به دختران و زنان ایرانی در معرض بی‌حجابی این آگاهی داده شود که چرا دشمن به ظاهر دلسوز زنان ما فقط دغدغه برداشتن روسری و آرزوی برهنه‌شدن آنها را دارد و هیچ نیاز و دغدغه واقعی زنان ما برای او مهم نیست، اگر به زنان و دختران ما سرنوشت شوم برهنه‌شدن زن‌ها در غرب و افزایش چشمگیر ناامنی، تجاوز و فروریختن کانون خانواده در کشورهای غربی و دنباله‌رو غرب به‌درستی و وضوح نشان داده شود، اگر نمونه‌های متعدد زنان موفق ایرانی در عرصه‌های مختلف علمی، ورزشی، هنری، اجتماعی و... که با حفظ حجاب و بدون مانع به موفقیت رسیده‌اند، معرفی شود، بسیاری از آنها در گام نهادن در مسیر دوراهی سبک زندگی غربی یا ایرانی اسلامی آگاهانه و درست تصمیم خواهند گرفت. متأسفانه جای این عرضه واقعیت‌ها به‌شدت در کتاب‌های درسی، در مدارسِ کنکورزده با کمبود هزاران معلم تربیتی و پرورشی، در سریال‌های تلویزیونی و تولیدات سینمایی، در عملکرد نهادهای تبلیغاتی و فرهنگی مختلف، خالی است.
این موضوع در صحبت‌های رهبر انقلاب در همان جلسه مذکور با مسئولان نظام نیز به چشم می‌خورد که فرمودند: «همه توجّه داشته باشند که دشمن با نقشه و برنامه وارد این کار شده، ما هم باید با برنامه و نقشه وارد بشویم...».
مسئولان امر باید دختران و جوانان این سرزمین را همچون فرزندان خود بدانند و همان‌طور که دغدغه حفظ و مراقبت از فرزندان‌شان را دارند، دلسوزانه و دغدغه‌مند برای خنثی‌کردن توطئه دشمن در آسیب به دختران و جوانان عزیز ایران تلاش کنند.

جوان

شناسنامه‌ای با تاریخ تولد بهمن۱۳۵۷

عباس حاجی‌نجاری

یاوه‌گویی‌های ترامپ در سفر اخیر به سرزمین‌های اشغالی و نشست شرم‌الشیخ علیه ایران که طی آن با طرح شروطی برای گفت‌و‌گو و معامله با ایران نظیر به رسمیت شناختن اسرائیل، عدم‌حمایت از محور مقاومت و توقف برنامه هسته‌ای پرداخته بود، در اصل اعتراف به قدرت ایران و تلاش برای تسلیم ایران از طریق مذاکره بود. در شرایطی است که امریکا و رژیم صهیونی با تحمیل جنگ ۱۲روزه و به کارگیری ۵۲ B‌ها و B۲‌ها و موشک‌های توماهاک و با هزینه ۵میلیارد دلاری، نتوانسته بودند به آن برسند. 
یکی از دستاورد‌های مهم جنگ تحمیلی ۱۲روزه امریکا و رژیم صهیونی علیه مردم ایران، تبلور عزت، اقتدار و توانمندی ایران عزیز در جهان است که با ایستادگی و مقاومت در برابر جنگی که دشمنان به انجام یک برنامه‌ریزی ۴۰ساله برای آن اعتراف کردند رقم خورد و ایران توانست بار دیگر شکست را بر یک جبهه متحد، متشکل از امریکا، رژیم صهیونی و ناتو، همچون جنگ تحمیلی هشت ساله تحمیل و آنان را وادار به درخواست آتش‌بس کند. 
تجلی قدرت بازدارندگی ایران در این جنگ در شرایطی است که دشمنان ملت ایران با تحریم گسترده و همه‌جانبه ملت ایران در طول ۴۷ سال گذشته تضعیف ایران را هدف گرفته‌اند و در بزنگاه‌هایی همچون جنگ تحمیلی ۱۲ روزه می‌خواستند به زعم خود پرونده نظام اسلامی را ببندند و زمینه تجزیه ایران عزیز را فراهم کنند، اما شکوفایی شناسنامه جوان ایرانی در عرصه‌های مختلف علمی و صنعتی و به ویژه دفاعی که مصداق آن تولید موشک‌های قدرتمند و پیشرفته و به‌کارگیری آن در جنگ که محصول آن له شدن رژیم‌صهیونیستی بود، سبب شد این جنگ به بستری برای تحکیم و تثبیت انقلاب ایران و نظام اسلامی تبدیل شود و ملت ایران را برای چندین سال آینده در برابر تهدید‌ها و چالش‌های تحمیلی دشمنان بیمه کند. 
 درک این معنا و رسیدن به قله‌های علمی، صنعتی و شکوفایی شناسنامه جوان ایرانی، در شرایطی است که در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ۱۳۵۷ ایران در عرصه جهانی محلی از اعراب نداشت و به دلیل وابستگی رژیم به بیگانگان و سلطه آنها بر کشور، رژیم سلطنتی حاکم بر ایران از خود استقلالی نداشت و تمام تصمیمات اساسی برای کشور اعم از سیاسی، اقتصادی و به ویژه نظامی باید از سوی مستشاران امریکایی حاکم بر ایران اتخاذ می‌شد و محمدرضا پهلوی حتی اختیار به کارگیری تجهیزات و تسلیحات خریداری‌شده برای ایران را نداشت و این امریکایی‌ها بودند که برای مأموریت‌ها و رزمایش‌های ارتش ایران تصمیم می‌گرفتند، به گونه‌ای که حتی جنگنده‌های فانتوم خریداری‌شده برای ایران، بدون اطلاع شاه برای مأموریت به ویتنام فرستاده می‌شدند یا ارتش ایران به نیابت از امریکا باید برای حفظ شیوخ و سران وابسته به امریکا در منطقه کشته می‌داد تا قدرت امریکا در منطقه حفظ شود، به همین دلیل بود که در آن زمان رژیم ایران به عنوان ژاندارم امریکا در منطقه شناخته می‌شد. 
 در این میان مصیبت‌بارتر این بود که اختیار استفاده تجهیزات دفاعی و تجهیزات خریداری‌شده نیز با بیگانگان بود که با بهره‌گیری از حق کاپیتولاسیون با تحقیر مهندسان و افسران ایرانی حتی اجازه تعمیرات دستگاه‌ها را به ایرانی‌ها نمی‌دادند و قطعات تجهیزات باید برای تعمیر یا تعویض به امریکا فرستاده می‌شد و مهندسان و کارشناسان ایرانی نمی‌توانستند حتی به فناوری‌های تعمیر، نگهداری و بازسازی آنها دست یابند و مهم‌تر از آن القای این تفکر در میان مسئولان و دست‌اندرکاران و حتی نخبگان این کشور بود که ایرانی‌ها حتی توان ساخت لولهنگ «آفتابه» را هم ندارند، اما با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و قطع سلطه بیگانگان، جوانان ایرانی نشان دادند نه تنها به خوبی قادر به حفظ، تعمیر و نگهداری تجهیزات نظامی صنعتی هستند، بلکه به رغم شرایط تحریم اقتصادی، نظامی و حتی تحمیل جنگ هشت ساله برای نابودی ایران، قادرند آن تحریم‌ها و تهدید‌ها را به فرصتی برای اعتلای ایران تبدیل کنند و به پیشرفت‌های بدیعی در عرصه‌های مختلف علمی و صنعتی دست یابند که دشمنان ایران را وادار به اعتراف کند. 
در این میان دستاورد‌های جوانان ایرانی در عرصه تولید تجهیزات دفاعی به ویژه موشک‌ها و پهپاد‌های پیشرفته، سبب شده است آوازه ایران این روز‌ها به اقصی نقاط جهان برسد و دشمنان ایران را وادار به اعتراف کند که آخرین نمونه آن به رغم تلاش دشمنان برای ایران‌هراسی، نمایش قدرت پهپاد‌های ایرانی در مجلس عوام انگلستان بود یا اعتراف ترامپ به قدرت بی‌نظیر پهپاد‌های ارزان‌قیمت ایرانی یا تأثیر موشک‌های ایران در له کردن رژیم صهیونی در جنگ ۱۲ روزه، اما در پاسخ به شبهه‌ای که برخی با به رخ کشیدن پیشرفت کشور‌هایی نظیر چین، ژاپن، کره‌جنوبی و مالزی علیه ایران مطرح می‌کنند و تلاش دارند پیشرفت‌های ایران بعد از انقلاب را ناچیز بشمارند، باید گفت این کشور‌ها نه تنها تحت تحریم نبوده‌اند و هشت سال جنگ هم بر آنها تحمیل نشده است، بلکه در نقطه مقابل آخرین فناوری‌های روز کشور‌های غربی در خدمت آنها بوده و با سرازیر شدن سرمایه و بازار‌های مصرف کشور‌های غربی آنها توانسته‌اند به این پیشرفت‌ها برسند، اما ایران در این ۴۷ سال در همه عرصه‌های علمی، صنعتی و اقتصادی تحریم بود که البته خود این تحریم‌ها با هدایت امامین انقلاب و پشتکار جوانان ایرانی به فرصتی تبدیل شد که محصول آن پیشرفت‌های ایران در عرصه‌های علمی، صنعتی، پزشکی، هسته‌ای و تثبیت قدرت و توان بازدارندگی ایران در عرصه‌های منطقه‌ای و جهانی است. 
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار هفته گذشته با قهرمانان و مدال‌آوران ورزشی و المپیاد‌های علمی جهانی، با اشاره به افتخارآفرینی‌های جوانان ایرانی در عرصه‌های مختلف علمی، صنعتی و ورزشی، جوانان ایران را نماد «ملت» و نیرومحرکه رسیدن به قله‌ها دانستند و با اشاره به توان موشکی کشور به عنوان شناسنامه جوان ایرانی، یادآور شدند که شما ثابت کردید جوانان امیدآفرین ایران عزیز، به عنوان نماد مطلق ملت این قدرت را دارند که بر قله‌ها بایستند و ذهن‌ها و چشم‌های جهان را متوجه فضای روشن ایران کنند.

آرمان امروز

اما و اگرهای دیپلماسی استانی

محمدعلی بهمنی قاجار

سخنان وزیر امور خارجه درباره دیپلماسی استانی بسیار نامانوس به نظر می رسد. حتی در کشورهای فدرال هم دیپلماسی به شکل ملی است و اتفاقا دو موضوع سیاست خارجی و دفاع ملی تنها  اموری هستند که به طور کامل در انحصار دولت فدرال هستند و دولت های ایالتی هیچ صلاحیتی درباره آن ندارند.  افزون بر این اشاره ای که وزیر محترم درباره جایگاه بالای  افغانستان در بازرگانی ایران داشتند ، نشان دهنده انزوای ایران در اقتصاد جهانی و قطع بازرگانی ایران با قدرت های اقتصادی جهان است و چنین وضعیتی از شرایط  شایسته و مطلوب فاصله عمیقی دارد و قابل افتخار نیست، چه برسد به این که مستندی شود تا براساس آن ایده دیپلماسی استانی را مطرح سازند.
اما فراتر از این مقدمات،  در کشوری کثیرالاقوام مانند ایران که همسایگان با مناطق همجوار در ایران بعضا پیوندهای فرهنگی و خونی و هویتی و زبانی و مذهبی دارند و افزون بر این ، همواره و به طور تاریخی مطامع ارضی و حتی پروژه های نفوذ فرهنگی و هویتی و….نسبت به استان های همجوار ایران دارند ، دیپلماسی استانی بسیار نگران کننده به نظر می رسد و می تواند تهدیدی جدی علیه تمامیت ارضی ایران ایجاد کند.
به یاد بیاوریم که همین چند ماه پیش بود که مقامات استان کردستان چه استقبال گرمی از مقامات اقلیم انجام دادند و چه مواضع بحث برانگیزی مطرح شد ؟!  تکاپوهای ترکیه و جمهوری آذربایجان در مناطق آذری نشین و برخی  کشورهای عربی در مناطقی از خوزستان نیز که ریشه های تاریخی دارد. در کل دیپلماسی استانی بیش از این که امید بخش باشد نگران کننده است.
رسالت اصلی  وزارت خارجه دولت پزشکیان به طور طبیعی باید رفع انزوای بین المللی ایران و  از میان بردن تحریم ها باشد

شرق

کالابرگ، راه‌حل اصلی نیست‌

مراد راهداری 

اگر‌چه در شرایط بحران اقتصادی، به دلیل عدم کارکرد متعارف سازوکارهای اقتصادی در جامعه، معمولا دولت‌ها اقدام به دخالت در بازار کرده و اجناس کپنی یا کالاهای ارزان‌تر از بازار آزاد‌ توزیع می‌کنند‌ یا وجوهی مخصوص خرید اجناس مورد هدف تخصیص می‌دهند‌‌ تا بتوانند از اقشار آسیب‌پذیر حمایت کنند و آنها در زیر فشار وضعیت نابهنجار اقتصادی، کمتر آسیب ببینند و نیازهای ضروری‌شان، به‌خصوص در تأمین خوراک، پوشش داده شود، اما این روش‌ها‌ موجب رفع نابرابری‌های نسبی نمی‌شود و فقرزدایی نیز نمی‌کند.

برای رفع نابرابری‌های آسیب‌زننده و فقر خانمان‌سوز، باید سراغ علل رفت و راه علاج را در آنجا یافت. چنانچه تورم 45 درصد باشد و درآمدهای مردم به‌طور متوسط 25 درصد رشد کند، بدیهی است که قدرت خرید مردم هر سال به‌شدت کاهش می‌یابد و فقیرتر می‌شوند. آمار بانک مرکزی در سال‌های پی‌در‌پی گذشته چه چیزی را نشان می‌دهد؟ تقریبا از 40 تا 50 درصد تورم عمومی‌ و تورم در سبد خانوار را حداقل از 60 تا 80 درصد نشان می‌دهد.

رشد درآمدی در بهترین شرایط معادل یک‌سوم این رشد در سال بوده است. عقب‌ماندگی قدرت خرید مردم هر سال به‌طور تصاعدی بیشتر می‌شود و به همان سرعت فقر نیز گسترش می‌یابد. به دنبال آن، تبعات فقر نیز گریبان‌گیر جامعه می‌شود.‌ در این میان، اگر بیکاری نیز در کنار تورم‌ گسترش یابد و اعضای خانواده نتوانند شغل مطلوب و درآمدزا داشته باشند، فقر گسترش بیشتری خواهد یافت. هر سال حدود 700 هزار نفر به بازار کار وارد می‌شوند که در بهترین حالت 200 هزار نفر آنها شاغل می‌شوند؛ آن‌هم کمتر متأثر از رشد است، بلکه بیشتر جنبه جایگزینی دارد. سرمایه‌گذاری‌ها نیز غالبا معادل پوشش استهلاک در سرمایه موجود است، به همین دلیل متوسط رشد در 15 سال گذشته به قیمت‌های ثابت رشد محسوسی نداشته است. وزارت کار و رفاه اجتماعی باید برای رشد تورم و بیکاری که با هم‌‌ گویای وضعیت فلاکت در جامعه است، فکری کند، نه اینکه در فکر توزیع محدود چند قلم کالای ضروری باشد. اگر‌چه این روش‌ در سطح ناچیز‌ می‌تواند تسکین درد فقر بعضی از خانوارها باشد، اما شفادهنده نیست. البته این دستگاه دولتی با سایر دستگاه‌های مرتبط با اقتصاد کلان کشور می‌تواند اقدام به اجرای راهبرد فقرزدایی کند.

معمولا دولت‌ها بین مقابله با تورم و بیکاری، بیشتر به مهار تورم می‌پردازند و درصدد رفع نسبی آثار منفی جانبی آن هستند؛ در‌حالی‌که رفع بیکاری، فعل و اقدام اساسی است. اگر سرمایه‌گذاری جدید پیوسته در جامعه روی دهد و رشد کند، اشتغال پی‌در‌پی بیشتر می‌شود؛ چون عرضه نیز رشد می‌کند، پاسخ فشار تقاضا را می‌دهد و تورم را بدین‌سان مهار می‌کند. برای این منظور لازم نیست ‌منتظر سرمایه‌گذاری در بخش دولتی باشیم، بلکه دولت باید بستر رشد سرمایه‌گذاری را فراهم کند. چرا صندوق‌های سرمایه‌گذاری باز در جامعه گسترش نمی‌یابد؟ چرا بازار سرمایه بانی رشد اقتصادی نمی‌شود؟ رشد سرمایه‌گذاری باید سرپرستی شود؛ تا سرمایه‌گذاری رشد نکند، نه اشتغال ایجاد می‌شود و نه تولید رشد می‌کند تا به دنبال آن تورم مهار شود.

دولت باید همه سیاست‌های رونق بازار را در کانون توجه خود قرار دهد. می‌گویند در آثار باستانی تخت جمشید، تخته‌لوحی یافت شده است که در آن مطلبی به این مفهوم درج شده که هر فرد هر‌چند از نظر درآمدی ضعیف باشد، ولی می‌تواند با 80 درصد درآمد خود‌ زندگی کند و 20 درصد همان درآمد را پس‌انداز کند. اگر این مطلب به‌طور مطلق نیز صحیح نباشد، اما قطعا در سطح نسبی و در در روش آماری در سطح احتمال بالا برای جمعیت درخور توجهی‌ قابل قبول است. ضمن آنکه با فرهنگ‌سازی، با گسترش صنعت بیمه‌گری، با راه‌اندازه مؤسسات و شرکت‌های سرمایه‌گذار و سرمایه‌پذیر، با هدایت مشاغل با درآمد بالا به رهیافت سرمایه‌گذاری و مشارکت در صندوق‌های سرمایه‌گذاری باز، مثل پزشکان جراح، تجاری که سراغ خارج از کشور را بیشتر می‌گیرند تا داخل، -چون در جست‌وجوی محل امن و سود‌آور هستند-‌ می‌توان اسباب رشد اقتصادی را فراهم کرد. اگر امنیت سرمایه‌گذاری و کسب سود مشروع و موجه در سطح مکفی تأمین و تضمین شود، البته نه با حرف، بلکه با عمل و مستند، قطعا پول‌های سرگردان‌ به بخش سرمایه‌گذاری و تولید سرازیر می‌شود. حجم پول‌های در دست بخش خصوصی، گویای این توانایی بالقوه است.

شرکت‌هایی به نام Crowdfunding یا آنها که سرمایه‌های خرد را جمع می‌کنند و کارآفرینانه از آن بهره‌برداری می‌کنند، چون صاحب تخصص هستند و هسته مرکزی سرمایه اجتماعی را که اعتماد است ‌نیز دارند، چه آن‌طور که سوابق آنها نشان می‌دهد و چه اینکه متولی بازار سرمایه آنها را ضمانت کرده باشد، محل انباشت سرمایه خواهند شد و طبق تجارب جهانی، از این مجرا‌ وجوه وارد بخش تولید و گسترش آن می‌شود. شرکت‌های سرمایه‌گذاری Mutual Funds اعم از باز و بسته به‌طور مشابه کار می‌کنند و جزء همین ادبیات رشد سرمایه‌گذاری و مدیریت وجوه در بازار سرمایه اولیه و ثانویه هستند. این ابداعات فکری-کاربردی که در جهان امتحان شده‌اند، چرا در اقتصاد ایران مورد استفاده مؤثر قرار نمی‌گیرد؟ با فرهنگ و با دین ما نیز سازگار است. چرا در ایران این صنعت که می‌تواند موتور رشد و شکوفایی اقتصادی باشد، رونق نمی‌گیرد؟ رفع موانع کار دشواری ندارد و دست‌یافتن به این فضای سرمایه‌گذاری و رشد تولید آسان است.

از متولیان بازار سرمایه انتظار می‌رود در این شرایطی که دچار جنگ سرد و گاه گرم هستیم، غیرتمندانه به این مهم توجه کنند و همه ابزارهای مشروع، اعتمادساز و کارآمد را به کار گیرند تا این نهادهای مالی در جامعه به صورت منطقی و علمی‌ راه‌اندازی شده و نیروی محرکه رشد شوند. رشد هشت‌درصدی ادعا‌شده در برنامه هفتم، بدون چنین راهبردهایی محقق نخواهد شد. آن 10 تا 20 درصد مردم متمول و 10 تا 20 درصد نسبتا متوسط در جامعه، اگر با تولی‌گری حاکمیت به این سمت تمایل یابند، می‌توانند با ایجاد این مؤسسات مردم‌نهاد، عامل رشد مورد نظر شوند.

رسالت

چه کاره دنیا هستید؟

محمدکاظم انبارلویی
۱- امروز این سؤال مطرح است که اگر در سلسله مراتب قدرت یا در رأس کشوری فردی پیدا شد که دچار بیماری «تکبر»، «خودشیفتگی»، «روان‌پریشی»، «خودبزرگ‌بینی» و بالاخره «سمومات فکری ماکیاولیسم» بود چه باید کرد؟!
کسانی‌که به این مقوله فکر می‌کنند همه این صفات را در قامت ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا می‌بینند!
امروز مردم آمریکا دچار چنین رئیس‌جمهوری است که در ۵۰ ایالت هفته گذشته به خیابان‌ها ریختند و اعلام کردند؛ ما به «رئیس‌جمهور» رای دادیم «پادشاه» از کار درآمد!
امروز مردم جهان در رأس قدرت کشوری که بزرگ‌ترین اقتصاد دنیا را دارد و بزرگ‌ترین قدرت نظامی در عصر خود است کسی را می‌بینند که ادعای سلطنت بر کل جهان را دارد. هر روز که از خواب بلند می‌شود یک صورت‌حساب روی میز دولت‌های رقیب تحت عنوان جنگ تعرفه‌ها می‌گذارد! با یک فرمان اجرایی دستور کشتار بی‌گنا‌هان، زنان و کودکان را در چند نقطه جهان به‌ویژه در غرب آسیا صادر می‌کند. حتی رفتارش با رفتار هم‌پیمانان خود لودگی، مسخرگی و تحقیرآمیز است.
۲- پاسخ نهادهای یاد شده در اندیشکده‌ها و فیلسوفان سیاسی این است: آنچه در گذشته از مفاهیم سرمایه‌داری، «لیبرالیسم»، «آزادی» و «حقوق بشر» می‌گفتیم مرده است. باید دنبال صورت‌بندی نظریات و تئوری‌های جدید در «مدیریت» و «حکمرانی» بود.
آن‌ها می‌گویند وقتی حاکمان که در یک فرآیند دموکراتیک به قدرت می‌رسند اگر دچار «عشق بی‌حدوحصر به خود» یا «خودارزشمندی بیش از حد» باشند، کاری از دست ما برنمی‌آید.
آن‌ها می‌گویند همانقدر که «چگونه باید حکومت کرد» مهم است، «چه کسی باید حکومت کند» هم اهمیت دارد.
۳- یک مطالعه کتابخانه‌ای در مورد اختصاص بودجه نظامی در دولت‌های فعلی جهان نشان می‌دهد به طرز فجیعی اعداد و ارقام آن در حال افزایش است.
این نشان می‌دهد انسانی که دو قرن اخیر دو جنگ خانمانسوز جهانی را با میلیون‌ها کشته و زخمی با ‌آموزه‌های مدرنیسم و عصر مدرنیته پشت سر گذاشته خود را برای یک جنگ جهانی دیگری آماده می‌کند که مخرب‌تر و ویرانگرتر از دو جنگ قبلی است.
رصد نخبگان و اندیشمندان و کسانی که دغدغه حقوق بشر به معنای واقعی آن را دارند نشان می‌د‌هد، آمریکا و رژیم صهیونیستی در صدر کشورهایی هستند که «صلح» و «امنیت جهانی» را تهدید می‌کنند و هر روز برای «جامعه جهانی» شاخ و شانه می‌کشند و سعی می‌کنند تنور جنگ را روشن نگه دارند. آن‌ها پیش‌بینی کرده‌اند حداقل تا ۵ سال دیگر یعنی تا سال ۲۰۳۰ میلادی این جنگ خانمانسوز حتما رخ می‌دهد!
۴- امامین انقلاب از نیم قرن پیش تاکنون با تأسیس یک نظام الهی به فیلسوفان غرب و شرق گفتند؛ «چگونه حکومت کردن» و نیز «چه کسی باید حکومت کند» هر دو مهم است و دومی از اولی مهم‌تر است. آن‌ها پرچم مقابله با کسی که صلح و امنیت جهانی را هدف قرار دادند به دست گرفتند اکنون زیر این پرچم خوبان عالم در داخل و خارج کشور جمع شده‌اند. روز به روز این قطب قدرت جهان قوی تر می‌شود و «قدرت معنایی» خود را به رخ رهبران فاسد دنیا می‌کشد.
به همین دلیل است ملت‌های جهان و حتی برخی دولت‌های جهان تکلیف خود را با حاکمان خودشیفته در واشنگتن و چکمه‌پوشان تروریست صهیونیست در سرزمین‌های اشغالی مشخص کردند و از همگرایی با جنایت‌ها و کشتارهای بی‌رحمانه آنان پرهیز می‌کنند.
۵- این مطالبه در افکار عمومی جهان وجود دارد؛ آیا کسی نیست در برابر قلدری‌ها و لودگی‌های ترامپ بایستد؟! آیا کسی نیست در برابر جنایات بی‌حدوحصر صهیونیست‌ها در منطقه بایستد؟!
امام خامنه‌ای در دیدار با قهرمانان و پهلوانان ورزشی و دانشمندان جوان مدال‌آور به این دو سؤال پاسخ کلیدی دادند و فرمودند: ملت ایران و جبهه مقاومت در برابر این زورگويی‌ها ایستاده و می‌ایستند. سخنان رهبری دو پیام برای دوستان و دشمنان ایران داشت.
الف- اقتدار 
ب- بازدارندگی
رهبر انقلاب با طرح پرسش از ترامپ که؛ چه کاره دنیا هستید؟ و با طرح این مطلب که اگر لازم باشد از موشک برای تنبیه شما استفاده می‌کنیم به این مطالبه افکار عمومی جهان پاسخ شجاعانه دادند.

فرهیختگان

روبیو و ونس در منطقه به دنبال چه بودند؟
حامیان جنگ کاسبان بازسازی
 

سیدمهدی طالبی

جرد کوشنر، داماد دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا و استفان ویتکاف، دوست قدیمی و نماینده ترامپ در امور خاورمیانه اخیراً به عربستان سعودی و امارات سفرکرده و رایزنی‌هایی با مقامات این دو کشور داشته‌اند. 
کانال ۱۲ تلویزیون رژیم صهیونی روز گذشته به نقل از یک مسئول ارشد در خاندان پادشاهی عربستان اعلام کرد که این دو تلاش کرده‌اند تا ریاض و ابوظبی را به مشارکت در اداره نوار غزه قانع کنند. 
به گزارش این شبکه، عربستان و امارات به کوشنر و ویتکاف گفته‌اند آن‌ها بدون حضور تشکیلات خودگردان فلسطین، هیچ مداخله مستقیم و غیرمستقیمی در اداره غزه نخواهند داشت. 
دولت بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونی مخالف احیای حکومت تشکیلات خودگردان در غزه است و آن را گامی در راستای راهکار ۲دولتی تلقی می‌کند. 

اهداف اصلی
آمریکا از محول‌کردن امور مربوط به بازسازی غزه به دولت‌های عربی در پی اهدافی است که در ادامه موردبررسی قرار گرفته‌اند. 
1- آمریکا و رژیم صهیونی به دلیل نقش‌آفرینی در جنایات و تخریب‌ها، گزینه اول بازسازی هستند؛ اما حتی اگر به این کار ملزم شوند که فعلاً غیرممکن است، منابع مالی کافی را در اختیار ندارند. هزینه‌های جنگ تنها مربوط به غزه نمی‌شوند و رژیم صهیونی را هم در بر می‌گیرند. این هزینه‌ها از موارد مستقیم و فوری مانند پرداخت حقوق سربازان فراخوان شده، هزینه درمان مجروحان و خرید سلاح و مهمات گرفته تا موارد آتی مانند پرداخت حقوق مادام‌العمر به مجروحان، خرید سلاح‌های بیشتر، بازسازی نیرو‌های مسلح، تقویت پناهگاه‌ها و دیگر موارد را در برمی‌گیرد. 
جنگ برای رژیم صهیونی طبق ارزیابی‌های حداقلی ۹۰ میلیارد دلار و تخمین‌های حداکثری ۳۰۰ میلیارد دلار به طور مستقیم و غیرمستقیم هزینه داشته است. در این میان آمریکا تا 21 میلیارد دلار به رژیم صهیونی کمک کرده است. این کمک‌ها با توجه به هزینه‌های کنونی جنگ، سهم بزرگی از آن را تأمین کرده‌اند. آتش‌افروزی‌های آمریکا و رژیم صهیونی در زمینه تهاجم برای آن‌ها هزینه‌های کمرشکنی داشته و اگر ملزم به مسئولیت‌پذیری شوند، این هزینه‌ها می‌تواند ضربه اقتصادی بزرگ‌تری به این دولت‌ها وارد کند. 

2- تأمین هزینه بازسازی غزه یک سرشکستگی برای رژیم صهیونی و نمادی از پذیرش شکست است. این اقدام سؤالی را در جامعه صهیونیست‌ها مطرح می‌کند که «چرا تخریب کردیم که دوباره بسازیم؟» 

3- تأمین هزینه زندگی روزانه و بازسازی غزه می‌تواند باعث اعتراض جامعه و احزاب صهیونیست شود و ازاین‌رو اجرای آن توسط دولت ناممکن است. اگر دولت تل‌آویو به این مسئله ملزم شود سرنگون خواهد شد؛ مگر آنکه فشار شدیدی بر رژیم صهیونی وارد گردد تا صهیونیست‌ها درک کنند چاره‌ای جز این کار ندارند. بااین‌حال فعلاً تحقق این سناریو بعید است. 

4- آمریکا قصد دارد از آتش بس و بازسازی غزه دریچه‌ای به سمت عادی‌سازی و گره زدن منطقه به رژیم صهیونی بگشاید. اگر پس از توافق آتش‌بس، اجلاس شرم الشیخ تدارک دیده شد که گامی ولو ابتدایی یا ناکام برای عادی‌سازی بود، ایجاد سازوکار بازسازی قطعاً گام‌های بزرگ‌تر و اجلاس‌های مهم‌تری در پی خواهد داشت. آمریکا و رژیم صهیونی قادر به حل‌وفصل مسائل غزه با آواره‌سازی آن‌ها نیستند، اما به‌زعم خود تلاش دارند تا با گروگان‌گیری زندگی و سرنوشت مردم غزه، از عواطف، احساسات و فشار‌های ایجاد شده بر دولت‌ها سوءاستفاده کرده و آن را به ساخت آینده گره بزنند؛ آینده‌ای که در آن هزینه اداره غزه به گردن دیگران افتاده و با مسئولیت‌پذیری برخی کشور‌ها در قبال مردم این منطقه، در آینده و در صورت بروز جنگ، آن‌ها گزینه انتقال جمعیتی خواهند بود. به‌عنوان نمونه، اگر امارات، قطر و عربستان مسئولیت بازسازی را برعهده گرفته و ترکیه و مصر از نظر فنی و تصاحب پروژه‌ها در آن شریک شوند، در صورت بروز جنگ در آینده، آن‌ها مسئول زندگی مردم غزه شناخته شده و فشار‌ها برای پذیرش این جمعیت در چنین کشور‌هایی افزایش خواهد یافت. این سناریو یک بدل هم دارد؛ به این شکل که دولت‌های شریک در بازسازی فشار سنگینی به رژیم صهیونی وارد کنند که دورازذهن است. 

5- در جنگ‌های منطقه، طرف متجاوز و بهانه‌گیر رژیم صهیونی است که با هر بازیگری از جمله دولت‌های متحد آمریکا به مشکل می‌خورد. اگر دولت‌های منطقه هزینه‌های کلانی در غزه انجام داده و مجبور به پذیرش مسئولیت شوند، ناگزیر در مسیر معارضه و انتقاد از رژیم قرار می‌گیرند. افزایش التهابات مابین این دولت‌ها و تل‌آویو طی ماه‌ها و سال‌های متمادی، وضعیتی را برقرار می‌کند که بر اساس آن رژیم صهیونی در مقاطعی خاص فرصت خواهد یافت به این کشور‌ها حمله کند. مصداق برجسته این اتفاق قطر است. قطری‌ها با تحریک و حمایت آمریکا و رژیم صهیونی پرداخت پول به حماس برای اداره دولت و بازسازی‌ها را متقبل شده و بین دو طرف میانجیگری می‌کردند، اما در نهایت التهابات باعث شد برای مدتی طولانی، صهیونیست‌ها قطر را به حمایت از حماس متهم کرده و در نهایت به دوحه حمله کنند.

دولت‌های عربی
دولت‌های عربی طبق الگو‌های گذشته، گزینه‌های اصلی بازسازی به‌حساب می‌آیند؛ اما آن‌ها نیز دل‌نگرانی‌هایی دارند. 
1- هزینه بازسازی بسیار بالاست. قبول کردن هزینه‌های بازسازی توسط دولت‌های عربی در این نوبت بعید است. در جنگ‌های گذشته هزینه‌های بازسازی بسیار اندک بودند. «العربی الجدید» اخیراً گزارش کرده که بازسازی غزه بین 50 تا 80 میلیارد دلار هزینه خواهد داشت. طبق بررسی‌های مؤسسه «بروکینگز» که در ۲۴ ‌آوریل ۲۰۲۵ (فروردین ۱۴۰۴) منتشر شد، در صورت مهیا بودن شرایط 16 سال و در صورت بروز اشکال در تأمین بودجه و یا محدودیت‌های امنیتی برای بازسازی غزه به 80 سال زمان نیاز است. 

2- هزینه‌ها کامل مشخص نیست. احتمال دارد هزینه‌های بازسازی بیشتر شوند. باتوجه‌به اینکه آتش‌بس به‌تازگی اجرایی شده و امنیت کماکان به طور کامل برقرار نیست، نمی‌توان بادقت بالایی تخمین‌ها را انجام داد. 

3- ممکن است کشور سرمایه‌گذار مجبور شود در ادامه هزینه اداره و تأمین امنیت غزه را برای تداوم پایداری زیرساخت‌های بازسازی شده، بپردازد. 

4- احتمال دارد جنگ به‌سرعت درگیرد و میلیارد‌ها دلار اختصاص‌یافته از بین بروند. باید توجه داشت که نه‌تنها در فلسطین اشغالی بلکه در منطقه وضعیت جنگی حاکم است. 

5- صهیونیست‌ها تمایلی به بازسازی نداشته و اختلال ایجاد می‌کنند و اتهام‌زنی دارند. مواجهه با این فضا از هر دولتی انرژی زیادی می‌گیرد. 

6- اگر رژیم هزینه‌ای بابت بازسازی پرداخت نکند مجدداً دست به تخریب می‌زند. از همین رو دولت‌ها تأکید دارند که بدون تضمین‌های کافی و مسئولیت‌پذیری صهیونیست‌ها وارد بازسازی نخواهند شد. 

7- بازسازی تنها نیازمند اختصاص مبالغ کلان نیست؛ بلکه کشور یا کشور‌های حاضر باید منابع فکری و مدیریتی خود را به آن اختصاص بدهند. 

8- هزینه بازسازی و اداره شامل مدیریت خانواده شهدا، ایتام، معلولان، آسیب‌دیدگان، تأمین چادر و مواردی ازاین‌دست می‌شود. منابع عظیم مالی، دولتی، خدماتی و سیاسی می‌خواهد. 

9- ورود به قضایای فلسطین احتمال درگیری با دو طرف ماجرا را بالا می‌برد. اگر دولت‌های حاضر در بازسازی تحت فشار آمریکا به سمت سرکوب مقاومت حرکت کنند، با واکنش شدید آن مواجه خواهند شد. پیش از این مقاومت تأکید کرده بود با هر نیروی اشغالگری می‌جنگد. از سوی دیگر این ورود پایه‌گذار فشار‌ها، پیشنهاد‌ها و تهدیدات آتی آمریکا و رژیم صهیونی علیه این کشور‌ها می‌شود. 

تأمین‌کنندگان
همان‌گونه که گفته شد گزینه اصلی تأمین هزینه‌های اداره و بازسازی غزه، دولت‌های عرب و ثروتمند حاشیه جنوبی خلیج‌فارس هستند؛ اما به طور دقیق‌تر آن‌ها شامل سه کشور عربستان، امارات، قطر و تا حدی کویت می‌شوند. 
در رده دوم تأمین‌کنندگان جهانی نیز در مبالغی بسیار کم، به‌صورت نمادین و برای پاسخگویی به افکار عمومی داخلی در بازسازی مشارکت خواهند کرد. 

ذی‌نفعان
ترکیه و مصر خواهند کوشید کارگران و مهندسان را تأمین کنند. نفع این دو بازسازی توسط دولت‌های عربی است؛ زیرا تأمین‌کنندگان جهانی مبالغ کمتری به بازسازی اختصاص داده و نظارت شدیدتری اعمال می‌کنند. 

خرلسان

جای خالی نقش آفرینی کارگروه ملی زیارت

وحید تفریحی 

پرچم مطالبه گری برای تحقق نگاه ملی به مشهدالرضا (ع) و به طور خاص حوزه زیارت و زیرساخت های مورد نیاز آن، سال هاست که برافراشته شده و بارها و بارها این مطالبه هم توسط نمایندگان افکار عمومی یعنی رسانه ها و هم توسط متولیان مورد پیگیری قرار گرفته است؛ مشهدالرضا (ع)، به عنوان پایگاه اصلی حوزه زیارت در کشور و البته پایتخت معنوی ایران، تنها یک کلان‌شهر نیست؛ بلکه یک شهر ملی و بین المللی است، اما سال‌هاست که مدیریت و نگاه به این کلان‌شهر غالباً در سطح استانی و منطقه‌ای محدود بوده، در حالی که ابعاد وجودی آن فراتر از مرزهای جغرافیایی یک استان و حتی کشور است. حال با وجود این مطالبه گری حداکثری ذی نفوذان و ذی مدخلان و البته جایگاه ویژه مشهد الرضا سوال این جاست که چرا همچنان مطالبه «نگاه ملی به مشهد و حوزه زیارت» محقق نشده و دغدغه اصلی متولیان است؟ شاید بتوان جواب این سوال را در جای خالی نقش آفرینی کارگروه ملی زیارت جست و جو کرد؛ کارگروهی که ماهیت فرادستگاهی و ملی دارد و می تواند نقشی کلیدی در تبدیل این نگاه محدود به «نگاه ملی» ایفا می‌کند اما به دلایل مختلف در این سال ها کارآمد نبوده است.
۱۵ سال از عمر کارگروه ملی زیارت می گذرد؛ زمستان سال ۸۹ برای اولین بار و با مصوبه دولت وقت، کارگروه ملی زیارت شکل گرفت تا راهبر اصلی در حوزه اتخاذ تصمیمات هماهنگ ‌فرهنگی، عمرانی، زیربنایی و تامین زیرساخت‌ها در امور زائران در مقیاس ملی و بین‌المللی باشد اما خروجی آن برگزاری تعدادی جلسه نامنظم و اخذ مصوباتی شد که طی این سال ها بخشی از آن هنوز روی زمین مانده و مهم ترین هدف آن یعنی تقویت نگاه ملی به حوزه زیارت و مشهدالرضا (ع) محقق نشده است. این کارگروه البته در این سال ها یک نقطه عطف هم داشت؛ کارگروه ملی زیارت در برهه های مختلف مورد بی توجهی قرار گرفت و یک بار به مدت ۷ سال و یک بار دیگر به مدت ۲ سال تعطیل شد اما زمستان سال ۱۴۰۰ و با ابتکار شهید رئیسی این کارگروه نه تنها دوباره احیا شد بلکه به شورای ملی نیز ارتقا یافت تا با اختیارات بیشتری بتواند در حوزه زیارت اثرگذار باشد. آخرین جلسه این کارگروه نیز فروردین ماه همین امسال با ریاست معاون اول رئیس جمهور در مشهد برگزار شد؛ ۱۴ جلسه با ۱۴۷ مصوبه ولی حوزه زیارت و زیرساخت های زیارت همچنان پرمشکل! ضعف کارگروه ملی زیارت در اثرگذار نبودن برای رفع مشکلات زیرساختی زیارت و جلب نگاه ملی به حوزه زیارت و شهر مشهد همچنان پابرجاست چرا که ضمانت اجرایی قوی و مشخصی در حوزه مصوبات خود ندارد و هنوز بخش زیادی از مصوبات آن روی زمین مانده و اجرایی نشده است که در آخرین جلسه این کارگروه مورد انتقاد استاندار خراسان رضوی هم قرار گرفت؛ احداث قطار سریع‌السیر مشهد–تهران با سابقه دوبار تصویب در کارگروه ملی زیارت در سال های ۱۳۹۶ و ۱۴۰۱، تکمیل آزادراه حرم تا حرم که سهم استان های دیگر شد و حوزه زیارت از آن سهمی نبرد و هنوز در کش و قوس است، آن هم در حالی که شرق کشور با فقر وجود آزادراه مواجه است و از حدود ۳۰۰۰ کیلومتر آزادراه کشور، تنها ۳۸ کیلومتر سهم استان است، آن هم با وجود میزبانی سالانه ۳۰ میلیون زائر در مشهد که بخش زیادی از آن با خودروهای شخصی از مسیر جاده های مواصلاتی یه مشهد سفر می کنند. رفع ضعف زیرساخت ها در حوزه پارکینگ اطراف حرم، افزایش ظرفیت ناوگان حمل و نقل عمومی در مسیرهای مشهد اعم از هواپیما، قطار و اتوبوس، افزایش ظرفیت کمپ های زائر و توسعه اقامتگاه های ارزان قیمت برای زائران و ده ها مصوبه دیگر که در این کارگروه مصوب شد اما بخش زیادی از آن روی زمین مانده و اجرایی نشده است. 
اما سوال؛ نقش کلیدی کارگروه ملی زیارت در تحقق نگاه ملی به این حوزه چیست؟
۱- ایجاد هماهنگی فرابخشی و فرا استانی: مشهدالرضا (ع) به عنوان پایگاه اصلی زیارت تنها با مشارکت همه دستگاه‌های ملی و نه فقط ادارات استانی، می‌تواند به شکلی شایسته ساماندهی و ضعف های زیرساختی آن جبران شود. کارگروه ملی زیارت به عنوان دبیرخانه و هماهنگ‌کننده این نهادها عمل می‌کند تا تصمیم‌ها و اقدامات، در راستای منافع ملی و با اولویت‌بندی مشترک گرفته و از موازی کاری های بی فایده جلوگیری شود.
۲- تدوین نقشه راه و سند راهبردی ملی: این کارگروه باید بسترساز تدوین «سند ملی توسعه و تسهیل زیارت» با محوریت مشهدالرضا (ع) باشد، چنین سندی به تمام برنامه‌ریزی‌ها جهت می‌دهد و تضمین می‌کند که توسعه زیرساخت‌ها (حمل‌ونقل، اسکان، درمان)، خدمات‌رسانی و پروژه‌های عمرانی، در خدمت ارتقای تجربه زیارت برای همه زائران ایرانی و خارجی باشد.
۳- تأمین و تخصیص منابع مالی ملی: بسیاری از چالش‌های مشهد (مانند ترافیک، اسکان، زیرساخت های جاده ای، محیط زیست، بافت فرسوده) ریشه در کمبود بودجه دارد. کارگروه ملی زیارت می‌تواند در تزریق بودجه های ملی برای رفع مشکلات و ضعف های زیرساختی در این حوزه نقش آفرینی کند و منابع مالی مورد نیاز برای پروژه‌های کلان ملی را از محل بودجه کشور تأمین نماید، نه فقط بودجه و منابع استان.
۴- ارتقای جایگاه بین‌المللی: کارگروه ملی زیارت می‌تواند با همکاری وزارت امور خارجه، دیپلماسی زیارتی را فعال‌تر کند و مشهد را نه فقط به عنوان یک مقصد زیارتی، بلکه به عنوان «پایتخت معنوی جهان اسلام» به جهانیان معرفی کند. این امر به جذب بیشتر زائران و تقویت ارتباطات فرهنگی کمک شایانی می‌کند.
۵- پایش و نظارت بر اجرای مصوبات: این نهاد باید به عنوان ناظر عالی بر اجرای پروژه‌ها و تصمیمات مرتبط با مشهد و حوزه زیارت عمل کند و از انحراف برنامه‌ها از اهداف اصلی همانند آن چه در برخی مصوبات از جمله آزادراه حرم تا حرم رخ داد، جلوگیری نماید. این نقش نظارتی تضمین می‌کند که نگاه ملی تنها در حد شعار باقی نماند و از سوی دیگر با تدوین چارچوبی، ضمانت اجرایی مصوبات را تقویب کند تا شاهد بر زمین ماندن آن طی آنچه این سال ها شاهد بودیم، نباشیم.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که مطابق آنچه در برنامه هفتم توسعه، هدف‌گذاری شده است، باید تا پایان این برنامه، تعداد گردشگران و زائران غیرایرانی به ۱۵ میلیون نفر برسد، این هدف‌گذاری نیازمند فراهم کردن زیرساخت‌های مناسب و ارایه امکانات کامل است و از آنجا که مشهدالرضا (ع) به عنوان مقصد اول گردشگران خارجی در کشور شناخته می شود، توجه ویژه و ملی به حل مشکلات زیرساختی این شهر و توسعه و تسهیل امکانات زیارت زائران یک ضرورت جدی برای تحقق این برنامه است که باید کارویژه اصلی کارگروه ملی زیارت باشد.

وطن امروز

پیام فریب؟

محمدصدرا مرادی

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی اخیرا در یک مکالمه تلفنی با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه مدعی شد قصدی برای درگیری نظامی مجدد با ایران ندارد و از پوتین خواست این پیام را به ایران منتقل کند. سیدعباس عراقچی نیز این موضوع را تایید کرد و گفت مقامات روسیه این پیام را به سفیر ایران در مسکو منتقل کرده‌اند و در این پیام، نتانیاهو صراحتا گفته است درگیری نظامی مجدد با ایران در دستور کار رژیم صهیونیستی نیست. 
آیا نتانیاهو واقعا راست می‌گوید و رژیم صهیونیستی دیگر قصدی برای رویارویی نظامی جدید با ایران ندارد؟ آیا دلیل این تصمیم رژیم صهیونیستی، شکست محاسبات آنها در جنگ ۱۲ روزه بوده و به همین خاطر، آنها هزینه‌های یک درگیری نظامی جدید با ایران را بیشتر از فواید آن می‌دانند؟ آیا این پیام نتانیاهو یک عملیات فریب است و حمله نظامی مجدد به ایران در دستورکار رژیم صهیونیستی قرار دارد؟ در پاسخ به این سوالات، چند نکته قابل طرح است.
1- در اینکه رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۲ روزه در برخی حوزه‌ها دچار شکست محاسباتی شده، تردیدی نیست. جدا از شواهد میدانی، کانال ۱۳ تلویزیون رژیم صهیونیستی اخیرا فاش کرد روز چهارم جنگ، یعنی ۲۶ خرداد، کارشناسان امنیتی رژیم  با استناد به آشکار شدن اشتباهات محاسباتی رژیم، از نتانیاهو خواستند هرچه سریع‌تر جنگ را متوقف کند. کانال ۱۳ تلویزیون رژیم صهیونیستی فاش کرد کارشناسان امنیتی رژیم به صورت مشخص به استناد اشتباهات محاسباتی در ۲ حوزه، خواستار توقف فوری جنگ شده بودند:
الف- توان موشکی ایران
ب- واکنش مردم ایران نسبت به جنگ
دریابان علی شمخانی، دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی اخیرا در گفت‌و‌گویی، ماهیت اشتباه محاسباتی رژیم صهیونیستی درباره توان موشکی ایران را رمزگشایی کرد. به گفته دریابان شمخانی، محاسبات ارتش صهیونیستی از قدرت موشکی ایران به صورت مشخص بر اساس عملکرد موشک‌های ایران در عملیات‌های «وعده صادق ۱ و ۲» بود اما اصلاحات و تغییرات انجام شده درباره دقت موشک‌ها در فاصله زمانی «وعده صادق ۲» تا «وعده صادق 3» باعث شد دقت موشک‌های ایرانی به مراتب نسبت به عملیات‌‌های «وعده صادق ۱ و ۲» بهبود یابد و همین موضوع محاسبات ارتش صهیونیستی نسبت به توانایی موشکی ایران را با شکست مواجه کرد. همبستگی و انسجام ملی ایرانیان نیز باعث شد سرمایه‌گذاری نتانیاهو روی آشوب و ناامنی داخلی پس از وقوع جنگ، کاملا هدر رود. این ۲ موضوع باعث شده برآوردهای رژیم درباره جنگ با ایران به کلی تغییر کند. بنابراین این ۲ موضوع، بویژه قدرت دفاع موشکی ایران باعث شده محاسبات رژیم صهیونیستی درباره میزان فایده و هزینه جنگ با ایران به کلی تغییر کند.‌ کما اینکه احتمال می‌رود تاخیر در حمله نظامی مجدد رژیم بلافاصله پس از توقف جنگ برخلاف پیش‌بینی‌ها ناشی از همین اشتباهات محاسباتی بوده باشد.
2- جنگ ۱۲ روزه در حوزه نظامی، برکاتی برای ایران داشت. پس از این جنگ، استراتژی دفاعی ایران دستخوش تغییرات جدی شد. همچنین ایران هم در حوزه آفند و هم در حوزه پدافند، اقدامات مهمی انجام داده است، به‌ گونه‌ای که بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران بین‌المللی به رژیم صهیونیستی هشدار داده‌اند در‌صورت حمله نظامی مجدد به ایران، این بار خسارات به مراتب بیشتری نسبت به جنگ ۱۲ روزه متحمل خواهد شد. برخی کارشناسان نظامی معتقدند ایران در حوزه دفاع هوایی اقدامات مهمی انجام داده که می‌تواند توان هوایی رژیم را با چالش جدی مواجه کند. از سوی دیگر با تمهیدات انجام شده در حوزه آفندی، ایران ظرفیت و امکانات لازم برای تشدید حملات موشکی علیه رژیم صهیونیستی را فراهم آورده است. با در نظر گرفتن این ۲ موضوع، کارشناسان نظامی معتقدند در صورت وقوع جنگ جدید، ایران در همان روزهای نخست جنگ، خسارات بسیار زیادی به رژیم صهیونیستی وارد خواهد کرد. حتی برخی کارشناسان پیش‌بینی کرده‌اند حجم این خسارات به‌ گونه‌ای خواهد بود که استراتژی جنگی رژیم را در همان روزهای نخست جنگ مختل کرده و احتمالا رژیم صهیونیستی در همان هفته نخست جنگ جدید،‌ خواستار توقف جنگ خواهد شد. نکته بسیار مهم و البته معنادار در این حوزه، اظهارات برخی فرماندهان ارشد ایران است که تاکید کرده‌اند در صورت وقوع جنگ جدید، ایران به دنبال بازسازی قدرت بازدارندگی خود از دل این جنگ است.‌‌ در‌ همین راستا یکی‌ از فرماندهان اسبق سپاه، در اظهاراتی بسیار مهم تصریح کرد بر اساس طراحی انجام شده، ایران می‌تواند از دل جنگ احتمالی دوم، یک بازدارندگی درازمدت ۴۰ ساله را محقق کند. بر همین اساس فرماندهان نظامی ایران با قطعیت می‌گویند در‌ صورت وقوع جنگ جدید، این جنگ به مثابه پایان جنگ علیه ایران خواهد بود.
3- شواهد میدانی نشان می‌دهد رژیم صهیونیستی خود را آماده یک درگیری نظامی جدید با ایران کرده است. بلافاصله پس از توقف جنگ، سیلی از تجهیزات و تسلیحات روانه سرزمین‌ اشغالی شد. بر اساس گزارش‌های منتشرشده، آمریکا یک‌ کمک نظامی چند میلیارد دلاری جدید به رژیم صهیونیستی داده است. تصاویر ماهواره‌ای نشان می‌دهد رژیم صهیونیستی رینگ‌های پدافندی جدیدی در اطراف شهرهای مهم مانند تل‌آویو و حیفا ایجاد کرده است. برخی اخبار تاییدنشده نیز حاکی است آمریکا گردان‌های پدافند تاد را نیز از برخی کشورهای منطقه غرب آسیا جابه‌جا و در‌ سرزمین‌ اشغالی مستقر کرده است. جدا از این، ترامپ روز جمعه در دیدار با زلنسکی‌ در کاخ سفید، درخواست رئیس‌جمهور اوکراین برای در اختیار گرفتن موشک‌های تاماهاوک را رد کرد و گفت آمریکا خود به این موشک‌ها نیاز دارد.‌ نکته قابل تامل اینکه ترامپ در همین دیدار مدعی شد در‌ جنگ ۱۲ روزه، آمریکا ۳۰ تیر موشک تاماهاوک به ایران شلیک کرده است.‌ اگرچه برخی کارشناسان این اظهارات ترامپ را در راستای برنامه آمریکا برای حمله به ونزوئلا ارزیابی می‌کنند اما برخی دیگر از کارشناسان نیز معتقدند دلیل مخالفت ترامپ با دادن این موشک‌ها به اوکراین، احتمال درگیری نظامی مجدد‌‌ رژیم صهیونیستی با ایران و قصد واشنگتن برای مداخله در این جنگ به نفع تل‌آویو است. در کنار این اقدامات نظامی، اقدامات سیاسی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه جبهه مقاومت نیز در راستای برنامه‌ریزی آنها برای درگیری نظامی جدید با ایران ارزیابی می‌شود. در ماه‌های اخیر بویژه پس از توقف جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، رژیم صهیونیستی و آمریکا فشار فزاینده‌ای به دولت‌های لبنان و عراق برای خلع سلاح حزب‌الله و حشدالشعبی و سایر گروه‌های مقاومت عراقی وارد کرده‌اند. همچنین حملات مکرر رژیم صهیونیستی به یمن و تلاش برای ترور فرماندهان انصارالله در راستای تلاش محور‌ تل‌آویو - واشنگتن برای تضعیف جبهه مقاومت و کاهش توان بازدارندگی ایران ارزیابی می‌شود. در حوزه امنیتی نیز گزارش‌ها و شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد رژیم صهیونیستی در حال تسلیح‌ و آموزش گروه‌های تروریستی و تجزیه‌طلب مخالف جمهوری اسلامی است. از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی تدارکات ویژه‌ای برای اپوزیسیون جمهوری اسلامی بویژه سلطنت‌طلبان انجام داده است. در همین راستا هاآرتص اخیرا در گزارشی فاش کرد پشت‌ پرده کارزارهای اینترنتی و مجازی سلطنت‌طلبان ایران، موساد قرار دارد. نکته قابل تامل در این باره این است که همزمان با نشست رضا پهلوی در مونیخ، گروه‌های تروریستی تجزیه‌طلب در شرق و غرب ایران، دست به اقدامات تروریستی زدند. رد‌پای موساد در همزمانی همایش سلطنت‌طلبان وابسته به رژیم صهیونیستی‌‌ و عملیات‌های گروه‌های تروریستی در شرق و غرب ایران کاملا مشهود بود. کارشناسان امنیتی، تحرکات موساد در اطراف ایران برای تجهیز گروه‌های تروریستی تجزیه‌طلب و همچنین برنامه‌های آنها برای برجسته کردن فعالیت‌های سلطنت‌طلبان را در راستای پروژه رژیم صهیونیستی برای ایجاد آشوب، ایجاد خلأ سیاسی و در ادامه، کلنگی کردن ایران و تجزیه کشور ارزیابی می‌کنند. با توجه به اهداف اعلامی نتانیاهو در میانه جنگ ۱۲ روزه‌ بخصوص ادعای رژیم صهیونیستی مبنی بر براندازی جمهوری اسلامی، این تحرکات سیاسی و امنیتی در راستای پیگیری این پروژه از سوی موساد ارزیابی می‌شود. مجموع این شواهد نشان می‌دهد رژیم صهیونیستی حمله نظامی مجدد به ایران را در دستور کار دارد.
* چرا فریب؟
اینجا یک سوال جدی مطرح می‌شود: با وجود طراحی رژیم صهیونیستی و آمریکا برای حمله نظامی مجدد به ایران، چرا نتانیاهو چنین پیامی را از طریق پوتین به ایران منتقل کرده است؟ پاسخ این سوال چندان دشوار نیست: «غافلگیری!» غافلگیری در جنگ ۱۲ روزه بسیار مهم و موثر بود. ایران نه درباره اصل حمله رژیم صهیونیستی، بلکه درباره نحوه حمله و اهداف در نظر گرفته شده، غافلگیر شد. در ۴ ماه گذشته، درباره غافلگیری، عمدتا روی روز اول جنگ و به تاخیر افتادن واکنش موشکی ایران تمرکز شده است. در حالی که شیوه حملات رژیم صهیونیستی باعث شد استراتژی دفاعی ایران برای مقابله با حمله رژیم صهیونیستی، به کلی تغییر یابد. به عبارتی، محاسبات‌ ایران درباره حمله رژیم صهیونیستی بر مبنای این پیش‌بینی بود که رژیم صهیونیستی در‌ صورت حمله به ایران، تاسیسات هسته‌ای و برخی مراکز موشکی را مورد هدف قرار می‌دهد اما ترور فرماندهان ارشد نیروهای مسلح ایران در خانه‌های‌شان، همچنین هدف قرار دادن تهران و برخی شهرهای دیگر ایران، باعث شد محاسبات ایران به کلی تغییر کند.‌
بر همین اساس، راهبردهای دفاعی ایران نیز تغییر یافت. یک مورد دیگر از غافلگیری، مربوط به میزان همکاری آمریکا با رژیم صهیونیستی در حمله به ایران بود. از آنجا که ایران در میانه مذاکرات هسته‌ای با آمریکا قرار داشت، شاید این گمان نمی‌رفت که آمریکا تمام‌قد در کنار رژیم صهیونیستی ایستاده و همه توان اطلاعاتی و بخش مهمی از توان نظامی خود در منطقه را در اختیار‌ رژیم صهیونیستی قرار دهد. این موضوع باعث شد محاسبات ایران در زمینه امکانات و توانمندی نظامی رژیم صهیونیستی نیز اشتباه شود. کما اینکه در طول ۱۲ روز جنگ مشاهده شد رژیم صهیونیستی برای زیر ضرب بردن مراکز موشکی ایران، در کنار استفاده از جنگنده‌های خود، از پهپادهای پیشرفته آمریکایی نیز استفاده کرد. این موضوع باعث شد در روزهای ابتدایی جنگ، بر عملکرد موشکی ایران تاثیراتی گذاشته شود. در مجموع اثرات و پیامدهای غافلگیری ایران، صرفا محدود به روز نخست جنگ نبود و دست کم تا چند روز پس از جنگ، این غافلگیری بر عملکرد آفندی و پدافندی ایران تأثیر گذاشت.
واقعیت این است که استفاده رژیم صهیونیستی از عنصر غافلگیری در جنگ ۱۲ روزه، فراتر از محاسبات مطرح‌شده در رسانه‌ها بوده است. بر همین اساس می‌توان گفت حمله رژیم و آمریکا به ایران متکی به غافلگیری بود و شاید غافلگیری مهم‌ترین امتیاز رژیم و آمریکا در جنگ ۱۲ روزه بود.
البته موضوع غافلگیری، یک روی مثبت نیز داشته است. حمله رژیم صهیونیستی و آمریکا به ایران، باعث تغییرات وسیع و گسترده در آرایش و استراتژی دفاعی ایران شد. پس از توقف جنگ، نیروهای مسلح ایران، هم در حوزه پدافند ‌و هم در حوزه آفند اقدامات بسیار مهمی انجام دادند. به همین خاطر نیروهای مسلح ایران اکنون کاملا هوشیارند و به اعتقاد اکثر کارشناسان، رژیم صهیونیستی و آمریکا در صورت حمله مجدد به ایران، دیگر از امتیاز غافلگیری بهره‌مند نیستند. یکی از مهم‌ترین دلایلی که عمده کارشناسان و صاحبنظران دنیا معتقدند در صورت وقوع جنگ جدید، رژیم صهیونیستی خسارات به مراتب بیشتری نسبت به جنگ ۱۲ روزه متحمل می‌شود، همین موضوع هوشیاری ایران و عدم غافلگیری مجدد است. به همین خاطر پیش‌بینی می‌شود یکی از دلایلی که نتانیاهو در این مقطع تصمیم گرفته به ایران پیام بدهد دیگر قصد حمله نظامی به ایران ندارد، تلاش در راستای غافلگیری مجدد ایران است. 
ضمن اینکه برخی کارشناسان معتقدند با توجه به روند تجهیز نیروهای مسلح ایران به تسلیحات مدرن، نتانیاهو با این پیام سعی کرده است در روند تسلیح ایران به تجهیزات جدید، اختلال ایجاد کند.
طی هفته‌های گذشته، برخی رسانه‌های رژیم صهیونیستی مدعی شدند ایران همکاری‌های نظامی مهمی با چین و روسیه انجام داده است و این همکاری‌ها همچنان ادامه دارد. بر همین اساس، اینکه نتانیاهو رئیس‌جمهور روسیه را برای انتقال این پیام به ایران انتخاب کرده، معنادار است. البته مقامات روس در روزهای گذشته تاکید کرده‌اند همکاری‌های نظامی خود با ایران را ادامه می‌دهند و مانعی در این روند وجود ندارد. تاکید روسیه بر ادامه همکاری‌های نظامی با ایران می‌تواند به معنای این هم باشد که مقامات مسکو نیز به صحت ادعای نتانیاهو مبنی بر عدم تمایل برای جنگ جدید با ایران، اعتقادی ندارند. به عبارت ساده‌تر، شخص پوتین هم ادعای نتانیاهو را باور نکرده است.
به هر حال با توجه به شواهد موجود، مهم‌ترین و واقع‌بینانه‌ترین برآورد درباره ادعای نتانیاهو، این است که نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی یک تلاش کور برای فریب ایران و در نتیجه ایجاد شرایط غافلگیری مجدد انجام داده است.
یکی دیگر از واقعیاتی که باعث می‌شود پیام نتانیاهو با دیده تردید نگریسته شود، فواید سایه جنگ بر ایران برای رژیم صهیونیستی است. وجود احتمال جنگ جدید هم در حوزه سیاسی و نظامی و هم در حوزه اقتصادی و اجتماعی، آسیب‌هایی در پی دارد و این موضوع کاملا در راستای سیاست‌های رژیم صهیونیستی است، لذا با توجه به این واقعیت‌ها چرا باید نتانیاهو در چنین شرایطی به ایران بگوید دیگر قصدی برای یک درگیری نظامی مجدد ندارد؟! طبیعی است این ادعای نتانیاهو برخلاف منافع رژیم صهیونیستی است.
* پیام مهم ادعای نتانیاهو
اقدام نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در ارسال پیام عدم جنگ با ایران، در درون خود پیام‌های مهمی دارد. مهم‌ترین پیام، تلاش برای تغییر محاسبات ایران و در نتیجه تغییر در تمهیدات دفاعی و سیاسی ایران است. کاملا پیداست رژیم صهیونیستی از اقدامات ایران پس از توقف جنگ احساس نگرانی می‌کند. بویژه در حوزه دفاعی، ایران اکنون در آمادگی ۱۰۰ درصد برای دفع تهدید نظامی رژیم صهیونیستی است. بنابراین مهم‌ترین واکنش ایران به پیام نتانیاهو حفظ آمادگی و هوشیاری و تسریع اقدامات و تمهیدات دفاعی است. واقعیت این است که اگر حمله مجدد رژیم صهیونیستی به ایران تاکنون انجام نشده، دلیل آن همین نوسازی توان دفاعی و آمادگی و هوشیاری نیروهای نظامی ایران است.
به همین خاطر مهم‌ترین اقدامی که می‌تواند جنگ جدید را مجددا به تاخیر بیندازد یا حتی فعلا از روی میز مقامات رژیم صهیونیستی و آمریکا بردارد، همین هوشیاری و اقدامات انجام‌شده و در دستور کار برای افزایش توان دفاعی است. 
بدون شک تلاش‌های رژیم صهیونیستی و آمریکا برای تغییر محاسبات ایران ادامه خواهد داشت. در همین راستا هم نتانیاهو و هم ترامپ تلاش می‌کنند درباره حمله نظامی مجدد به ایران، آدرس‌های غلط داده و عملیات‌های فریب انجام بدهند. بنابراین مهم‌ترین نکته درباره پیام نتانیاهو به پوتین این است که رژیم صهیونیستی و آمریکا تلاش می‌کنند محاسبات فعلی ایران درباره حمله نظامی مجدد را تغییر دهند؛ محاسباتی که کاملا مشخص است رژیم صهیونیستی را درباره درگیری نظامی جدید با ایران بشدت نگران کرده است.

 

 

منبع: بصیرت

ارسال نظرات