چهارشنبه ؛ 30 مهر 1404
30 مهر 1404 - 08:39
مروری بر یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه ۳۰ مهرماه ۱۴۰۴

یادداشت ها / جنگ گزینه شکست ترامپ

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به وضوح محاسبات ایران از واقعیات جنگ را به طرف مقابل گوشزد کردند. ایشان ضربات موشکی ایران به رژیم صهیونیستی و قدرت دفاعی ایران برای دفع خطر متجاوز را یادآور شدند. همچنین با یک بیان کنایی، به طرف مقابل گوشزد کردند حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران ـ آنگونه که ترامپ مدعی است ـ نتایج مطلوبی برای آمریکا نداشته است
کد خبر : 20323

تبیین:

کیهان

دیداری ماندگار با چند پیام راهبردی

حسن رشوند

دیدار روز دوشنبه رهبر معظم انقلاب با جمعی از جوانان مدال‌آور علمی و ورزشی کشور، بار دیگر نشان داد که محور «اعتماد به نسل جوان» همچنان در صدر سیاست‌گذاری‌های کلان نظام قرار دارد. این رویداد مهم که با حضور مدال‌آوران المپیادهای علمی، رتبه‌های برتر کنکور سراسری و قهرمانان ورزشی برگزار شد، صرفاً یک قدردانی ساده از موفقیت‌های فردی جوانان نبود، بلکه سکوی پرتابی برای ارسال پیام‌های راهبردی به دشمنان‌، آن‌هم در شرایطی که دشمن با تبلیغات مسموم خود به‌دنبال القای ضعیف شدن جمهوری اسلامی ایران در عرصه‌های مختلف است نیز بود. معظم‌له در سخنانی راهبردی و صریح، بر نقش جوانان در ساخت آینده، هم در عرصه علم و فناوری و هم توجه به اخلاق و هویت ملی، تأکید داشتند. این سخنان مهم‌، نه تنها یک گفت‌وگوی انگیزشی، بلکه بخشی حیاتی از مهندسی گفتمان ملی در زمینه «امید اجتماعی» و «انتقال قدرت نرم» نسل افتخارآفرین امروز برای آینده نظام اسلامی در شرایطی که کشور در گام دوم انقلاب برای تمدن‌سازی و تحولات پرشتاب منطقه‌ای قرار دارد‌، محسوب می‌شود.سخنان رهبر انقلاب در این دیدار بر چند ستون مفهومی استوار بود که هر کدام جنبه‌ای از استراتژی بلندمدت نظام را نمایان می‌سازد:
1-جوانان محور تحول در کشور و بازیگران کلیدی آینده کشور محسوب می‌شوند. اکنون این تغییر پارادایم که «جوانان را باید تربیت کرد» به «جوانان خودشان باید مدیریت کنند» و تحولات و پیشرفت کشور به دست آنها رقم بخورد‌، شیفت پیدا کرده است.این تأکید، تلاش دارد تا حس مسئولیت‌پذیری را در میان جوانان تقویت کرده و مهاجرت نخبگانی را با تزریق امید به امکانات داخلی خنثی سازد. اگر جوان احساس کند که پله‌های پیشرفت مدیریتی و علمی او در داخل کشور باز است، انگیزه خروج او از کشور به شدت کاهش می‌یابد. وظیفه دولت در این زمینه بسیار سنگین است. همه تحليل‌ها، مؤيد يک نکته عميق و راهبردي است و آن اينکه پيشرفت و اعتلاي کشور در گرو بها دادن حقيقي به نسل جوان خصوصاً در مديريت‌هاي مياني و حتي کلان و سپردن امور اجرايي کشور به این نسل است. بااين‌حال، آنچه تاکنون مشاهده شده است، جرياني قدرتمند در حوزه‌هاي مختلف اجرايي کشور است که درست بر خلاف این مسير امیدبخش گام بر می‌دارد. این درحالي‌ است که در برخی مقاطع گذشته‌، شاهد چرخش مديريتي و نخبگاني به سمت روي کار آمدن نسل جديد مديران در عرصه‌هاي اجرايي کشور بوده‌ايم، اما متأسفانه در سال‌های اخير شاهد معکوس شدن اين روند هستيم. اکنون کشور با چالش‌هاي گوناگون در حوزه اقتصادي و اجتماعي دست‌وپنجه نرم مي‌کند که تبعات آن کم ‌و بيش معيشت و آرامش مردم را هدف گرفته است. بيشتر اين چالش‌ها ريشه در ناکارآمدي‌هايي دارد که يا به فرسودگي سامانه‌هاي مديريتي و اجرايي کشور باز مي‌گردد يا به فرتوتي مديران مسلط بر اين سامانه‌ها. بدون شک کسي منکر اهميت و ارزش تجربه‌ها نيست و اصولاً تحليل نسلي انقلاب نيز بر مبناي انتقال تجارب و آرمان‌ها از نسلي به نسل ديگر بنا نهاده شده است، اما منصفانه نيست در شرايطي که کشور نياز به کار روزافزون و تلاش شبانه‌روزي دارد، از دادن فرصت به تازه‌نفساني که هم انگيزه و هم توان بيشتري از پيشينيان خويش دارند و هم از دانش روز برای اداره کشور برخوردارند، خودداري کنيم و نسل اولي‌ها و بعضا نسل دومی‌های انقلاب را به مشاغلی بگماریم که این مشاغل طاقت جواني را مي‌طلبد.
2-ارزش مدال‌آوری جوانان در این روزهایی که شاهد جنگ سخت و نرم دشمن بودیم مضاعف از روزهایی بوده که کشور در این شرایط نبوده است. این نکته‌ای بود که از نگاه پدر امت در دیدار با مدال‌آوران دور نماند.با همین نگاه است که ایشان فرمودند: «مدال‌های شما بر مدال‌های مقاطع دیگر زمانی، امتیاز مضاعفی دارد؛ زیرا در وضعیتی به دست آورده‌اید که دشمن در جنگ نرم، سعی می‌کند ملت را افسرده و از توانایی‌های خود غافل یا ناامید کند اما شما با ظاهر کردن توانایی و قدرت ملت، در میدان عمل، محکم‌ترین پاسخ را به او دادید.» آنچه در رفتارهای جوانان خود در میدان مبارزه کشتی و دیگر عرصه‌ها از احترام به پرچم جمهوری اسلامی و بوسیدن آن تا نمایش قدرت معنوی در برپایی نماز و سجده شکر پس از پیروزی دیدیم نشان از آن دارد که جوانان ما نه تنها با مدال‌های رنگارنگ خود در این مقطع زمانی دل مردم را شاد و امید به آینده را در وجود آنها دو چندان کردند‌، بلکه در شرایطی که دشمن با یاوه‌گویی‌های خود به‌دنبال تضعیف اراده و ایمان جوانان و القاء پوچی در نسل جوان کشورمان بود، آنها با این حرکات معنادار و سراسر ایمانی خویش، مکر و توطئه جنگ نرم دشمن را به خودش باز گرداندند. امروز رفتار‌های ارزشی و معنوی جوانان قهرمان ما ثابت کرد که آنها به این باور و اعتقاد قلبی رسیده‌اند که «علم و ایمان» دو ستون پیشرفت کشور است و توصیه‌های گذشته رهبر انقلاب مبنای عمل امروز آنها شده است. در دیدارهای گذشته در چنین جمع‌هایی‌، رهبر انقلاب به صراحت تأکید کرده بودند که مدال و موفقیت علمی به تنهائی کافی نیست؛ ارزش بنیادین این موفقیت‌ها در پیوند با مبانی اخلاقی، هویتی و ایمانی نهفته است و جوانان مدال‌آور ما اکنون نشان دادند که تصویر کلیشه‌ای «دانشمند، ورزشکار و نخبه علمی بی‌تفاوت» امروز از نگاه آنها مردود است و آنها به‌ دنبال الگوی «دانشمند، ورزشکار و نخبه متعهد و وطن‌پرست» هستند. این الگو، پاسخ مستقیم به تلاش دشمنان و رسانه‌های آنهاست که سعی می‌کنند توسعه علمی و حوزه قهرمانی را از چارچوب‌های ارزشی جدا سازند. برای جوان امروز ما موفقیت‌های علمی صرفاً به عنوان ابزار قدرت ملی دیده نمی‌شوند، بلکه به عنوان اثبات عملی یک نظام فکری است که باید برای اعتلای آن کوشید. 
3-رهبر انقلاب با تاکید بر آینده درخشان جوانان ایرانی و گذشته پر افتخار آنها در جنگ تحمیلی 8 ساله که با وجود کمبودهای فراوان‌، بر دشمن مجهز به انواع سلاح‌ها و امکانات، پیروز شدند‌، فرمودند: «جوانان عزیز المپیادی نیز الان یک ستاره درخشانند اما ده سال بعد، به شرط ادامه تلاش، یک خورشید درخشان می‌شوند که وظیفه مسئولان در این زمینه مهم است.» انتظار 
رهبر انقلاب از جوانان نخبه‌ای که امروز ستاره و قرار است 10 سال آینده همچون خورشید تابان درخشیده و گرمای وجودشان عالمتاب شود این است که با ایفای نقش فعال خود در حل مسائل کلان کشور، به ویژه در حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی چنان ظاهر شود که کشور با کمترین مشکلات و چالش‌ها مواجه شود. این بدان معناست که نخبگان نباید منتظر بمانند تا دولت‌ها مشکلات را حل کنند؛ بلکه خود باید موتور محرک حل مشکلات باشند. سخنان ایشان با تاکید بر توفیق‌های جوانان در حوزه‌های « نانو»، «هسته‌ای»‌، «لیزر» و «صنایع گوناگون نظامی» می‌تواند یک فرمان عملیاتی برای جوانان نخبه باشد تا در ساختارهای استارت‌آپی، شرکت‌های دانش‌بنیان و حتی فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی‌، حضور پررنگ‌تری داشته باشند و کشور را از بسیاری از مشکلات و معضلات دست و پا گیر موجود نجات دهند. برای تحقق این خواسته رهبر انقلاب‌، خوشبختانه همین دو روز پیش بود که رئیس‌جمهور محترم هم دست یاری به جوانان نخبه برای حل ناترازی‌ها و معضلات کشور که تاکنون حل نشده است‌، دراز کردند و این فرصت مناسبی برای تلاش بیشتر جوانان خواهد بود.
4- از منظر ارتباطات استراتژیک هم دیدار روز دوشنبه رهبرمعظم انقلاب با نخبگان و مدال‌آوران علمی و ورزشی کشور، اهداف چندلایه‌ای را در سطوح مختلف جامعه اعم؛ «بازسازی تصویر جوان ایرانی در افکار عمومی»‌،«مشروعیت‌بخشی به نسل جدید مدیران و فعالان اجتماعی»‌، «پاسخ به جنگ روانی دشمن و ایجاد آرامش روانی به جامعه در شرایط امروز کشور»، را می‌توان ذکر کرد.در طول سالیان اخیر، روایت غالب رسانه‌های دشمن بر محور «ناامیدی، سرکوب، و مهاجرت اجباری نخبگان» متمرکز شده است و این دیدار عملاً نوعی«پادگفتمان رسانه‌ای قدرتمند» را ایجاد کرد. جوان ایرانی در این دیدار به عنوان نماد توانایی، خودباوری، امید و وفاداری به هویت ملی معرفی شد. بنابراین، اطمینان رهبر انقلاب از نسل جوان، به مدیران میانی این اجازه را می‌دهد که با اراده بیشتری قدرت و سرمایه را به دست جوانان متخصص بسپارند و از کلیشه شعار واگذاری مسئولیت‌ها به جوانان و امتناع از واگذاری حقیقی پرهیز کنند.
5-یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های کنونی جامعه، کاهش انتظارات و نگرانی‌های معیشتی مردم است که منجر به پدیده «فرسایش امید» شده است. در حالی که مشکلات اقتصادی کشور انکارناپذیر است‌، تأکید بر دستاوردهای علمی، پیامی برای تعدیل این نگرانی‌هاست. رهبر انقلاب در این دیدار عملا این پیام را انتقال دادند که اگرچه مشکلات وجود دارند، اما مسیر پیشرفت متوقف نشده و چشم‌انداز آینده کشور روشن است. لذا معظم‌له با برجسته کردن اهمیت حضور نخبگان در داخل، سعی کردند هزینه اجتماعی و روانی مهاجرت را به جوانان نخبه که کمترین این هزینه‌ها «برچسب بیگانه بودن» است را برای جوانان خواهان جلای وطن گوشزد کنند و با بیان روشن‌، ارزش خدمت در کشور و انگیزه خدمت داخلی را در جوانان تقویت کنند.
 6-در نهایت می‌توان گفت سخنان رهبر انقلاب در دیدار با مدال‌آوران علمی و ورزشی کشور این دو پیام راهبردی را به همراه داشت:
الف) برای مخاطب داخلی؛ تزریق امید، فعال‌سازی ظرفیت‌های بالقوه و بسیج نخبگان در مواجهه با چالش‌های پیش‌رو. 
ب) برای مخاطب خارجی هم پویایی در نسل جوان کشور، سرزندگی و قدرت نرم ایران در برابر تصویر انجماد و ضعفی که رسانه‌های جهانی دشمن سعی در القای آن را دارند، نمایش داده شد. این سخنان و این حضور با نشاط جوانان نخبه و مدال‌آور، نشان داد که جمهوری اسلامی ایران در حال حرکت است و همان‌گونه که رهبرحکیم انقلاب اسلامی جوانان را به ستارگان تشبیه کردند، این ستارگان پرفروغ در آینده‌ای نزدیک که رهبری برای آن دوره 10 ساله را در نظر گرفتند‌، تبدیل به خورشید فروزان خواهند شد. ان‌شاءالله. 

جوان

خلع سلاح حماس یا زمینه‌سازی برای جنایت با دست باز 

رسول سنائی‌راد

طرح ۲۰ ماده‌ای دونالد ترامپ، برای پایان دادن به جنگ ظالمانه رژیم صهیونیستی علیه ساکنان مظلوم غزه را می‌توان در یک تحلیل اجمالی، طرحی جنجالی برای نمایش سیاسی خود ترامپ دانست که تا حدودی در نیل به این هدف هم موفق بوده است. اما این طرح فقط در سطح راهکنشی توانسته وقفه‌ای در جنگ ایجاد کند ولی در سطح راهبردی با چشم اندازی بسیار مبهم و حتی چالشی مواجه است و هیچ تضمینی نه برای صلح که بماند، حتی برای یک آتش بس معتبر نمی‌تواند ارائه دهد. اصلی‌ترین چالش این طرح هم تنظیم آن به نفع صهیونیست‌ها و گنجاندن مفادی علیه حماس و تلاش برای پیگیری اهداف جنگی رژیم صهیونیستی به صورت آشکار می‌باشد. 
خلع سلاح حماس را می‌توان ذیل این چالش بزرگ طرح ترامپ دانست که با مخالفت حماس مواجه شده است، چرا که پذیرش خلع سلاح نه تنها به معنای نابودی حماس بلکه زمینه‌ساز نابودی غزه و کشتار و آوارگی ساکنان آن است و تنها عاملی که مانع این فاجعه شده مقاومت متکی به سلاح حماس بوده است. 
کشور‌های غربی از جمله امریکا یک سیاست دائمی را در مذاکرات و توافقات سیاسی دنبال می‌کنند و آن هم شروع مذاکره و توافق بر روی مسائل فرعی و فراهم کردن زمینه برای مسائل اصلی با روند فرسایش و فشار در مذاکرات است. 
در طرح ترامپ هم فعلاً قطع جنگ و تبادل اسرا با هدف درآوردن اسرای رژیم صهیونیستی از دست حماس به عنوان برگ برنده اصلی مقاومت در مرحله اول مورد توافق قرار گرفته ولی موضوعات مهم و اصلی مثل خروج اشغالگران از اراضی غزه، به بعد موکول شده و مخالفت حماس با خلع سلاح مسکوت مانده و به آینده سپرده شده است. در همین حال ترامپ از زبان تهدید برای خلع سلاح استفاده و انجام آن را قطعی برمی‌شمارد. حال آنکه عقب نشینی صهیونیست‌ها و تضمین صلح را همچنان مسکوت گذاشته و هیچ اشاره‌ای به ساز و کار عملی برای واداشتن صهیونیست‌ها به انجام و رعایت مفاد مربوط به آن نمی‌کند. 
در مقابل حماس هم بر حفظ سلاح تأکید داشته و بر زمین گذاشتن سلاح یا واگذاری آن را ناپذیرفتنی و ناممکن می‌داند و ارتش رژیم حتی با حمایت امریکا نیز از دستیابی به چنین هدفی ناتوان بوده و در صورت اصرار به پیگیری و انجام آن باید هزینه بسیار سنگینی و آن هم با نتایج نامعلوم پرداخت کند. 
مهم‌ترین عواملی که امر خلع سلاح حماس را سخت و بسیار پرهزینه کرده عبارت‌اند از:
۱- درک عمیق و راهبردی حماس به ارزش سلاح در برابر ماشین جنایت و نسل کشی رژیم صهیونیستی و پیوند بین موجودیت خود و حتی حیات غزه و مردم آن، به وجود سلاح مقاومت. 
۲- حمایت هوشمندانه و سرسختانه ساکنان غزه از حماس و فهم نتیجه خلع سلاح و خالی شدن دست مقاومت از سلاح در برابر توحش صهیونیسم نژادپرست و جنایتکار. 
۳- سابقه سیاه و وحشیانه صهیونیست‌های جنایتکار در کشتار، آوارگی فلسطینیان مظلوم و بدون سلاح و سکوت همیشگی محافل جهانی در برابر جنایات و نسل کشی آنها و قرار داشتن سلاح در مرکز ایده ضرورت بازدارندگی حداقلی در برابر ماشین کشتار رژیم صهیونیستی. 
۴- توانمندی، رشادت و ابتکار نیروی انسانی جهادی و استشهادی حماس برای حفاظت از سلاح خود و همچنین مهارت در اختفا، پراکندگی و مقاومت زیرزمینی با وجود اشغال اراضی توسط دشمن. 
۵- وجود ظرفیت‌ها و توانمندی‌های بومی ساخت و تأمین سلاح و مهارت تهیه سلاح در شرایط بسیار سخت در بین فلسطینیان با سال‌ها تجربه جنگ چریکی و نامتقارن علیه صهیونیست‌ها. 
۶- خستگی، فرسودگی و ناتوانی دستگاه امنیتی و ارتش رژیم صهیونیستی برای مواجهه با مجاهدان استشهادی مقاومت و تحمیل خلع سلاح بر آنان؛ بنابراین همانگونه که رژیم صهیونیستی با بیش از دو سال جنگ و جنایت‌های بی‌شمار نتوانسته اهدافی، چون نابودی حماس و زیرساخت‌های مقاومت در باریکه غزه را تأمین کند، فشار‌ها و تهدید‌های حامیان رژیم در قالب طرح توافق ترامپ نیز موجب خلع سلاح حماس نخواهد شد و حماس تجربه خلع سلاح لیبی را نیز علاوه بر تجارب انباشت شده در حافظه تاریخی خود دارد که به تنهایی می‌تواند، مانع پذیرش این خواست فریبکارانه و جلوگیری از زمینه‌سازی برای جنایت با دست باز برای دشمن صهیونیستی باشد.

رسالت

امید؛ سرمایه‌ای که باید حفظ و تکثیر شود

محسن پیرهادی
ایران در طول تاریخ خود، بارها در برابر فشارها و تحریم‌ها و جنگ‌ها ایستاده و بارها از دل بحران، فرصت ساخته است. اما در هیچ دوره‌ای، اهمیت «امید» و «اعتماد به توان داخلی» به اندازه امروز سرنوشت‌ساز نبوده است. اکنون که دشمنان آشکارا تلاش می‌کنند چهره‌ای مأیوس از آینده کشور ترسیم کنند، بزرگ‌ترین پاسخ، نه در شعار که در عمل نهفته است؛ در پیشرفت جوانانی که با دست‌های خود می‌سازند، می‌آفرینند و افتخار می‌آفرینند.
جوانان ایران، چه در میدان‌های علم و فناوری و چه بر سکوی ورزش، تنها مدال نمی‌گیرند؛ بلکه پرده از حقیقتی بزرگ‌تر برمی‌دارند: اینکه «می‌توان» هنوز واژه‌ای زنده است. هر موفقیت آنان، تیری است به سمت روایت تحقیر و ناتوانی که دشمن سال‌هاست می‌کوشد در ذهن جامعه جا بیندازد. امروز هر دانش‌آموزی که در المپیاد می‌درخشد، هر ورزشکاری که پرچم کشور را بالا می‌برد، در واقع تصویری تازه از ایران به جهان نشان می‌دهد؛ ایرانی که در برابر جنگ رسانه‌ایِ مأیوس‌سازی، لبخندِ امید را علم کرده است.
اما نکته‌ی اصلی اینجاست: امید، اگر به سیاست و ساختار تبدیل نشود، فرّار است. یعنی نظام تصمیم‌گیری کشور باید بداند که این سرمایه روانی، ارزشمندتر از هر منبع طبیعی است. جوانی که در شرایط سخت، توانسته خود را در سطح جهانی مطرح کند، باید احساس کند کشورش نیز به او میدان می‌دهد، فرصت می‌دهد و بر دستاوردش تکیه می‌کند. موفقیت‌های فردی، زمانی به پیشرفت ملی تبدیل می‌شوند که مسیرشان ادامه پیدا کند، نه آنکه در قاب عکس بمانند.
بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب نشان می‌دهد که نگاه به موفقیت نباید تزئینی باشد، بلکه باید راهبردی تلقی شود. ایشان از امید به‌عنوان محور بقا یاد می‌کنند و بر این نکته تأکید دارند که دشمن، بیش از هر چیز، به دنبال تخریب همین امید است. دشمن می‌داند که جامعه امیدوار، قابل تحریم نیست؛ چون خلاقیت، تاب‌آوری و اعتماد به نفس را در خود بازتولید می‌کند. بنابراین، بزرگ‌ترین جهاد امروز، حفظ و تقویت این امید است.
این امید فقط در لبخند برنده‌ها نیست؛ در دل کسانی است که در کارگاه، آزمایشگاه، مزرعه و میدان عمل، بی‌صدا اما پیگیرانه کشور را جلو می‌برند. ما باید یاد بگیریم از این نیرو شبکه بسازیم، نه نقطه. یعنی موفقیت را پراکنده نکنیم، بلکه به یک جریان تبدیل کنیم. اگر این اتفاق بیفتد، قدرت ملی نه در سخن، بلکه در واقعیت تقویت می‌شود.
واقعیت این است که ایران امروز بیش از هر زمان دیگری در معرض دو نبرد هم‌زمان است: نبرد فیزیکیِ فشار و تحریم، و نبرد ذهنیِ ناامیدی. در نبرد اول، ما تجربه و توان داریم؛ در نبرد دوم، تنها سلاح مؤثر، ایمان به خود و آینده است. و این همان کلیدی است که رهبر انقلاب در سخنان اخیرشان گشودند: باید امید را زنده نگه داشت، چون امید یعنی «ادامه حیات ملی».
در نهایت، معنای واقعی پیشرفت آن است که نسل جوان احساس کند کشور به او نیاز دارد و او می‌تواند تغییر ایجاد کند. اگر این حس تقویت شود، هیچ قدرتی قادر نخواهد بود حرکت ایران را متوقف کند.
مدال‌ها، افتخارات و دستاوردهای علمی، فقط آغازند. آنچه اهمیت دارد، این است که از هر موفقیت، پلی بسازیم برای گام بعدی؛ از هر افتخار، انگیزه‌ای برای پیشرفت جمعی.
امروز بیش از هر زمان باید این حقیقت را پذیرفت: ایران زنده است، چون هنوز امید در رگ‌هایش جاری است

فرهیختگان

گروسی درحالی‌که بابت تأسیسات آسیب ندیدۀ اوکراین ۱۳ میلیون یارانه داده است در مقابل تأسیسات ایران دغدغه‌ای جز محل ذخایر اورانیوم ندارد
آژانس بی‌بی (سهامی خاص)

علی مزروعی

 گروسی که پیش از حمله رژیم صهیونیستی به ایران هم‌راستا با اسرائیل مدعی شده بود تهران اورانیوم غنی‌شده لازم برای ساخت 6 تا 7 بمب را دارد و بعد هم به پیچیدگی‌های تأسیسات هسته‌ای فردو اشاره کرده بود تا گرای عملیاتی به آمریکا و اسرائیل بدهد، بار دیگر زبان به تهدید ایران باز کرده و تن دادن ایران به مذاکرات یا به تعبیر بهتر مطالبات تحمیلی طرف غربی را لازمه «نجات از خطر دور دیگری از بمباران‌ها و حملات» دانسته است. او درحالی‌که حتی حمله آمریکا به تأسیسات تحت‌نظارت این نهاد را محکوم نکرده، بار دیگر مشابه با همان روز‌های پیش از حمله مدعی شده «نگرانی‌ها درباره اشاعه احتمالی تسلیحات اتمی تماماً از بین نرفته است.» گروسی که با کوچک‌ترین اقدام روسیه علیه تأسیسات هسته‌ای اوکراین موضع‌گیری کرده و نهاد تحت امرش نیز تاکنون اقدامات متعددی را در راستای کمک به اوکراین انجام داده تاکنون هیچ‌اقدامی در راستای انجام وظایفش که مرتبط با ایران باشد انجام نداده و باعث شده عضویت در این نهاد برای تهران خاصیتی نداشته باشد. در چنین فضایی برخی در ایران همچنان این نظر را ضریب می‌دهند که با وجود اقدامات گسترده آژانس علیه ایران از جمله درز اطلاعات تأسیسات هسته‌ای به رژیم صهیونیستی پایبندی به این معاهده برای ایران فایده‌ای نداشته و ایران می‌تواند مطابق ماده 10 NPT فرایند خروج از آن را کلید بزند.

گروسی بی‌طرف نیست 
درحالی‌که ترامپ ادعا می‌کند تأسیسات هسته‌ای ایران را نابود کرده نتانیاهو سعی در تغییر این روایت دارد تا به تشدید فشار‌ها علیه تهران مشروعیت بخشد. نتانیاهو اواخر مردادماه این روایت را برساخته کرد که 400 کیلوگرم اورانیومی که غربی‌ها ادعا می‌کنند ایران در اختیار داشته از بین نرفته است. همسو با این روایت گروسی در اظهارات یکشنبه خود همین خط نتانیاهو را تداوم داد و ادعا‌ها در مورد ذخایر اورانیوم غنی‌شده ایران را این‌گونه ادامه داد: «هنوز با این مسئله مواجهیم که با نزدیک به ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده ایران با خلوص ۶۰ درصد که در اختیار این کشور است، قرار است چه کار کنیم؟» او همچنین ادعایی جدید در مورد محل ذخیره‌سازی 400 کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده مطرح کرده است. مدیرکل آژانس با اشاره به این موضوع که بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی باور ندارند که ایران مقادیر زیادی از اورانیوم غنی‌شده با خلوص بالا را در مکان‌های مختلف پنهان کرده باشد مدعی شد که «اطلاعات موجود نشان می‌دهد این مواد عمدتاً در تأسیسات هسته‌ای شناخته شده در اصفهان و فردو و تا حدودی در نطنز نگهداری می‌شوند.» گروسی اظهاراتش را با گفتن این جمله تکمیل کرد که «مقدار کمی نیز ممکن است به جای دیگری برده شده باشد.» 
تکرار همسویی گروسی با راهبرد نتانیاهو را نمی‌توان اتفاقی تلقی کرد. او پیش از جنگ 12 روزه با رسانه اسرائیلی i24 گفت‌وگو کرده و گرای حمله به ایران را این‌گونه به اسرائیل داده بود: «برنامه اتمی ایران خیلی گسترده و عمیق است. وقتی می‌گویم عمیق دقیقاً می‌دانم چه می‌گویم. از بسیاری از این تأسیسات به‌خوبی محافظت می‌شود، بنابراین اگر بخواهد به آن تأسیسات حمله شود نیاز به نیروی بسیار ویرانگر دارد تا بتواند تأثیر مخرب مورد تمایل اسرائیل را بر تأسیسات بگذارد.» مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اکنون یک موضع دیگر همسو با نتانیاهو گرفته تا اثبات کند او در جنگ رژیم صهیونیستی و آمریکا با ایران نه‌تنها بی‌طرف نبوده، بلکه کاملاً در پازل نتانیاهو بازی می‌کند. برای همین بدون اینکه عدم پیوستن اسرائیل به معاهده منع گسترش سلاح‌های اتمی و داشتن زرادخانه هسته‌ای توسط این رژیم را محکوم کند با رسانه اسرائیلی به گفت‌وگو نشسته و در مورد خطر خروج ایران از این پیمان و احتمال اتمی‌شدن تهران هشدار می‌دهد. 

حضور در NPT فقط برای متحدان غرب منفعت دارد
مطابق ماده سوم اساسنامه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی این نهاد موظف به تشویق و کمک در مورد توسعه و کاربرد عملی انرژی اتمی برای مصارف صلح‌آمیز در سراسر جهان شده است. این نهاد همچنین به انجام هرگونه عملیات یا خدماتی که در تحقیق، توسعه و کاربرد عملی انرژی اتمی برای مقاصد صلح‌آمیز مفید باشد، موظف شده است. رویکرد دوگانه آژانس اما باعث شده این منافع که حاصل از دریافت حق عضویت از کشور‌های مختلف از جمله ایران است صرفاً به کشور‌های متحد غرب همچون اوکراین برسد و در مقابل علی‌رغم حمله نظامی به تأسیسات هسته‌ای صلح‌آمیز ایران حتی از اعلام محکومیت حمله یا صدور قطعنامه خودداری شود. برای درک این رویکرد دوگانه بد نیست برخی اقدامات آژانس در حمایت از اوکراین طی سه سال گذشته را مرور و آن را با بی‌عملی این نهاد در مورد ایران مقایسه کنیم. از زمان اولین درخواست کمک اوکراین در ‌آوریل ۲۰۲۲ تا ابتدای سال 2025 آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بیش از ۱۳ میلیون یورو تجهیزات ایمنی و امنیتی هسته‌ای به اوکراین تحویل و یک‌میلیون یورو نیز کمک‌های پزشکی به کی‌یف ارائه داده است. 24 فوریه 2022 زمانی که نیرو‌های مسلح روسیه کنترل تمام تأسیسات نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل را در دست گرفتند گروسی بلافاصله و در همان روز اولین بیانیه خود را در مورد وضعیت اوکراین منتشر کرد. یک هفته بعد شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی جلسه‌ای را در مورد پیامد‌های ایمنی، امنیتی و پادمانی اوضاع در اوکراین تشکیل داد. دو روز بعد از این نشست نیرو‌های روسیه کنترل نیروگاه هسته‌ای زاپوریژیا را نیز در دست گرفتند. در همان روز گروسی اولین گزارش خود را از وضعیت ایمنی هسته‌ای اوکراین در شورای امنیت ارائه داد. اول سپتامبر وی طی سفر دیگری به اوکراین از خط مقدم جنگ عبور کرد تا مأموریت پشتیبانی و کمک آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به زاپوریژیا را پیگیری کند. 30 سپتامبر در کنفرانس عمومی آژانس، قطعنامه ایمنی هسته‌ای تصویب می‌شود که از همه کشور‌های عضو می‌خواهد از حمله یا حتی تهدید حمله به تأسیسات هسته‌ای و محیط مجاور آن خودداری کنند. 24 ژانویه گروسی در پارلمان اروپا در بروکسل سخنرانی می‌کند و بر نیاز فوری به حفاظت از ایمنی و امنیت هسته‌ای نیروگاه هسته‌ای زاپوریژیا تأکید می‌کند.
 7 فوریه 2024 مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، برای چهارمین بار از زمان آغاز درگیری مسلحانه از نیروگاه هسته‌ای زاپوریژیا بازدید کرد. 7 مارس همان سال شورای حکام آژانس دومین قطعنامه ضدروسی خود را تصویب کرد که در آن خواستار خروج فوری همه نظامیان و سایر پرسنل غیرمجاز از نیروگاه هسته‌ای زاپوریژیای اوکراین شد. 3 سپتامبر آن سال گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از افزایش کمک‌های ایمنی هسته‌ای به اوکراین خبر داد. 2 ژانویه 2025 آژانس بین‌المللی انرژی اتمی صدمین محموله خود را به اوکراین تحویل داد. 3 ژوئن همان سال گروسی برای دوازدهمین‌بار از زمان آغاز درگیری نظامی در اوکراین به این کشور سفر کرد. سفر‌های متعدد گروسی به اوکراین و بازدید از زاپوریژیا اتفاقاً جدی نبودن حملات به این تأسیسات را اثبات می‌کند. در مقابل هدف قرار دادن تأسیسات هسته‌ای ایران با بمب‌افکن‌های آمریکایی نه‌تنها شایسته دریافت کمک‌های ایمنی و بهره‌مندی از ظرفیت‌های آژانس شناخته نمی‌شود، بلکه به اندازه اعلام محکومیت ساده هم‌ صدایی از گروسی بلند نمی‌کند. 

راه برخورد حقوقی با رویکرد ضدامنیتی آژانس باز است
مهم‌ترین مفاد در سطح بین‌المللی که راه را برای بسیاری از گفتمان‌های بعدی درباره «عدم حمله» هموار کردند به پروتکل‌های الحاقی اول و دوم کنوانسیون‌های ژنو ۱۹۴۹ بازمی‌گردند. ماده 56 پروتکل اول و همچنین ماده 15 پروتکل دوم حمله نظامی به تأسیسات و سازه‌های حاوی مواد خطرناک را ممنوع کرده‌اند. مطابق پروتکل اول اکثر حملات یا سایر اقداماتی که در نقض این ممنوعیت‌ها انجام شوند نقض‌های جدی حقوق بشردوستانه تلقی و به‌عنوان جنایات جنگی طبقه‌بندی می‌شوند. علی‌رغم این جنایت جنگی و تداوم تهدیدهای رژیم صهیونیستی و آمریکا در مورد احتمال حمله مجدد به تأسیسات هسته‌ای، رافائل گروسی نه‌تنها در مقابل این تهدید‌ها واکنشی نشان نمی‌دهد، بلکه همسو با رویکرد نتانیاهو از ایران خواسته برای جلوگیری از تداوم بمباران‌ها به خواسته‌های آمریکا تن داده و پشت میز تحکم - که غربی‌ها به آن میز مذاکره می‌گویند - بازگردد. 
این تنها تقصیر مدیرکل آژانس و نهاد تحت امرش نیست. پیش از حمله نظامی به تأسیسات هسته‌ای، ایران از پیداکردن اسناد هسته‌ای‌ای خبر داد که بازرسان آژانس سعی در خارج‌کردن آن از ایران داشته‌اند. علاوه بر این پیش از آغاز جنگ 12 روزه وزارت اطلاعات اسنادی را از سرزمین‌های اشغالی خارج کرد که در آن متن مکاتبات ایران با آژانس نیز موجود بود و اثبات می‌کرد این نهاد با رژیم صهیونیستی که حتی به معاهده NPT نپیوسته همکاری اطلاعاتی دارد. این درحالی است که مطابق ماده 7 اساسنامه آژانس مدیر کل و کارکنان موظف شده‌اند با توجه به مسئولیت‌هایشان در قبال آژانس هیچ راز صنعتی یا سایر اطلاعات محرمانه‌ای را که به دلیل وظایف رسمی خود در آژانس از آن مطلع می‌شوند، افشا نکنند. آن‌ها همچنین در انجام وظایف خود از هیچ منبعی خارج از آژانس تبعیت نکنند و از آن دستور نگیرند. با وجود این همراهی گروسی با سیاست‌های تهاجمی نتانیاهو نشان می‌دهد او کاملاً منطبق با خواست رژیم صهیونیستی عمل می‌کند. در چنین شرایطی که رژیم صهیونیستی از عدم حضور در پیمان منع گسترش سلاح‌های اتمی متضرر نشده و اتفاقاً آژانس نیز کاملاً از او حمایت می‌کند برخی توصیه می‌کنند ایران برای مهار فعالیت‌های جاسوسی بازرسان آژانس یا از NPT خارج شده یا همکاری خود با این بازرسان را محدود کرده یا برای آن پروتکل‌های سخت‌گیرانه‌تری را اعمال کند. این مطالبه با استناد به ماده 10 NPT مطرح می‌شود که در آن صراحتاً قید شده است «هر دولتی باید حق داشته باشد در اجرای حاکمیت ملی خود درصورتی‌که احساس کند موارد فوق‌العاده‌ای دررابطه‌با موضوعات این پیمان، منافع حیاتی کشورش را به مخاطره انداخته است، از پیمان خارج شود.»
ایران تاکنون با هدف جلوگیری از تشدید تنش به سمت فعال‌سازی این ماده نرفته اما سپرده شدن پرونده بازرسان به شورای امنیت ملی نشان می‌دهد حساسیت ویژه‌ای در مورد فعالیت‌های مخرب این نهاد شکل‌گرفته و تداوم اقدامات ماجراجویانه غربی‌ها با استناد به ادعا‌های آژانس می‌تواند انگیزه‌های بررسی ماده 10 را پررنگ‌تر کند

وطن امروز

چرا جنگ‌ تحمیلی ۱۲ روزه موضوع هسته‌ای ایران را برای آمریکا پیچیده‌تر کرد

جنگ گزینه شکست ترامپ

محمدامین هدایتی‌نسب

رهبر معظم انقلاب روز دوشنبه در دیدار مدال‌آوران ورزشی و علمی، درباره ادعای رئیس‌جمهور آمریکا مبنی بر نابودی صنعت هسته‌ای ایران در پی جنگ ۱۲ روزه فرمودند: «ایرادی ندارد، به همین خیال باشید اما اصلاً شما چه کاره هستید که اگر کشوری صنعت هسته‌ای دارد، در قبال آن باید و نباید مطرح کنید. چه ربطی به آمریکا دارد که ایران امکانات و صنعت هسته‌ای دارد یا ندارد. این دخالت‌ها ناباب، غلط و زورگویانه است». بیانات کنایی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در واقع به معنای این است که بر خلاف ادعاهای رئیس‌جمهور آمریکا، برنامه هسته‌ای ایران حفظ شده است. نزدیک به ۴ ماه پس از حمله دولت آمریکا به ۳ تاسیسات هسته‌ای ایران، اکنون تهران در عالی‌ترین سطح، این پیام را به آمریکایی‌ها اعلام کرد که حمله نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی به تاسیسات هسته‌ای ایران، باعث نابودی صنعت هسته‌ای ایران نشده. درباره این موضع رهبر انقلاب، چند نکته قابل طرح است.
۱- بلافاصله پس از حمله آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران، ترامپ در یک نشست خبری مدعی شد در نتیجه این حمله، تاسیسات هسته‌ای ایران به کلی از بین رفته است. این ادعای ترامپ البته توسط رسانه‌های آمریکایی به چالش کشیده شد. به صورت مشخص، «سی‌ان‌ان» و وال‌استریت ژورنال ۲ رسانه‌ای بودند که با استناد به گزارش نهادهای مسؤول در آمریکا، این ادعای ترامپ را زیر سوال بردند. آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا (دیا) نیز گزارشی درباره نتایج و آثار حمله آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران تهیه کرد که در آن، ادعای ترامپ مبنی بر نابودی برنامه هسته‌ای ایران، به کلی زیر سوال رفت. ۴ تیر ـ ۳ روز پس از حمله آمریکا به تاسیسات هسته‌ای کشورمان ـ «سی‌ان‌ان» مطلبی منتشر کرد و نوشت: به بخش‌هایی از گزارش نهادهای آمریکا دست یافته است. در تحلیل «سی‌ان‌ان» به نقل از گزارش آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا آمده بود: «حملات نظامی ایالات متحده به ۳ تأسیسات هسته‌ای ایران، اجزای اصلی برنامه هسته‌ای این کشور را نابود نکرده و احتمالاً تنها آن را ماه‌ها به عقب انداخته است». همزمان رویترز و نیویورک‌تایمز نیز گزارش‌هایی منتشر و در آنها تصریح کردند حمله نظامی ایالات متحده به تاسیسات هسته‌ای ایران، باعث تحقق اهداف ترامپ نشده است. در گزارش‌های رویترز و نیویورک‌تایمز تصریح شده بود این حمله نه‌تنها تاسیسات و ساختمان‌های زیرزمینی ایران را دچار خسارت نکرد، بلکه ذخایر اورانیوم غنی‌شده ایران نیز دست‌نخورده در اختیار ایران باقی مانده است. آژانس‌های اطلاعاتی اروپا نیز در گزارشات خود درباره نتایج حمله آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران، به همین موضوع اشاره و ادعای ترامپ مبنی بر نابودی برنامه هسته‌ای ایران را رد کردند. افشای دروغگویی ترامپ درباره نابودی تاسیسات هسته‌ای ایران، چنان برای او سخت و گران بود که کمی بعد، «پیت هگست» وزیر جنگ آمریکا، ژنرال «جفری کروز»‌‌ رئیس آژانس اطلاعات دفاعی را برکنار کرد. همان زمان نیویورک‌تایمز در گزارشی پرده از علت برکناری ژنرال کروز برداشت و در گزارشی نوشت: دلیل برکناری رئیس آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا، گزارش این نهاد درباره نتایج حمله آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران بوده. در کنار این موارد، «رافائل گروسی» مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز در چند نوبت به همین موضوع اذعان کرد. وی بخصوص به حفظ ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد ایران اشاره کرد و گفت حمله آمریکا منجر به از بین رفتن این ذخایر نشده. در برخی مواضع گروسی نیز تلویحا به توانایی ایران برای غنی‌سازی مجدد اشاره شد. او در برخی اظهارات خود به یک تاسیسات هسته‌ای جدید در ایران اشاره کرد. البته گروسی با وجود اینکه تاکید کرد ایران در حال حاضر در این تاسیسات در حال غنی‌سازی نیست اما تلویحا به توانایی ایران برای از سرگیری غنی‌سازی در مقیاس بالا در این تاسیسات اشاره کرد. گروسی این نکته مهم را تایید کرد که با وجود حمله آمریکا و رژیم صهیونیستی به تاسیسات هسته‌ای ایران اما اجزای اصلی این برنامه، بویژه ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد، همچنان حفظ شده است. این گزارشات و افشاگری‌ها اما باعث تجدیدنظر ترامپ در ادعای خود نشد و او همچنان ادعای خود مبنی بر نابودی تاسیسات هسته‌ای ایران را تکرار می‌کند.‌ با این حال تقریبا همه دنیا متوجه شده‌اند ادعای ترامپ خلاف واقع است و حمله نظامی آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران، آنگونه که ترامپ ادعا می‌کند، باعث نابودی برنامه هسته‌ای ایران نشده است.
۲- در جریان مذاکرات میان ایران و ۳ کشور اروپایی برجام بر سر فعال‌سازی مکانیسم ماشه، رفتار طرف غربی نشان داد با وجود برخی تغییرات اما ماهیت مطالبات آنها درباره برنامه هسته‌ای ایران همچنان پابرجا و همانند قبل از حمله آمریکا به تاسیسات هسته‌ای کشورمان است. اروپایی‌ها به صورت مشخص ۳ شرط برای  فعال‌ نکردن مکانیسم ماشه مطرح کردند: 
الف- حضور بازرسان آژانس در تاسیسات هدف قرار گرفته
ب- تعیین تکلیف و ارائه اطلاعات کامل درباره ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد غنی‌شده
ج- موافقت ایران با از سرگیری مذاکرات هسته‌ای با آمریکا
البته در میانه مذاکرات، طرف آمریکایی خواسته‌های جدیدی مانند کاهش برد موشک‌های ایران به ۵۰۰ کیلومتر را نیز مطرح کرد. با این حال رفتار غرب نشان داد ادعای ترامپ مبنی بر نابودی برنامه هسته‌ای ایران، صرفا یک ادعای سیاسی ـ رسانه‌ای بوده و در عمل، هم واشنگتن و هم پایتخت‌های اروپایی، پیگیر کسب امتیازاتی درباره برنامه هسته‌ای ایران بودند. 
این موضوع چند پیام مهم در بر دارد:
نخست، حمله نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی به تاسیسات هسته‌ای ایران، اگرچه خساراتی به این تأسیسات وارد کرد اما طبق گزارش آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا، اجزای اصلی برنامه هسته‌ای ایران کماکان پابرجاست و آسیبی به آنها وارد نشده است.
دوم، با آنکه ترامپ چراغ سبز حمله به ایران را در میانه مذاکرات هسته‌ای با ایران، به رژیم صهیونیستی نشان داد اما در واقع، کاخ سفید همچنان به مسیر مذاکره چشم‌ دوخته است. اینکه آمریکا و اروپایی‌ها با بدعهدی و بی‌توجهی به پیشنهادات مطرح‌شده، مکانیسم ماشه‌‌ را فعال کردند، لزوما به معنای قصد آنها به انسداد‌ قطعی مسیر مذاکره نیست. کاملا پیداست آنها فعال‌سازی مکانیسم ماشه و به زعم خود بازگرداندن تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران را به عنوان یک اهرم فشار مضاعف برای کسب امتیاز پای میز مذاکره تلقی می‌کنند. کما اینکه پس از فعال‌سازی مکانیسم ماشه، دوباره پیشنهادات جدیدی از سوی آمریکایی‌ها مطرح شد. همه این موارد نشان می‌دهد از نظر آمریکا و اروپا، جنگ ۱۲ روزه منجر به از بین رفتن برنامه هسته‌ای ایران نشده است. به عبارت دقیق‌تر، حالا این واقعیت تثبیت شده است که گزینه نظامی آنگونه که ترامپ تصور می‌کرد، منجر به حل و فصل موضوع هسته‌ای ایران نشده است. این‌ موضوع، یک واقعیت بسیار مهم است. بر همین اساس، ایران روی آن متمرکز شده و به شیوه‌های مختلف در حال ارسال این پیام به طرف غربی است که استفاده از گزینه نظامی، نه‌تنها منجر به تحقق اهداف آمریکا نشده، بلکه موضوع هسته‌ای ایران را پیچیده‌تر کرده است. قانون مجلس شورای اسلامی مبنی‌ بر تجدیدنظر در همکاری با آژانس، در همین راستا تصویب شد. مقایسه شرایط قبل از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه با اکنون، به وضوح نشان می‌دهد دولت ترامپ با حمله نظامی و هدف قرار دادن تاسیسات هسته‌ای ایران، زمینه‌ساز پیچیده‌تر شدن شرایط شده است. از یک سو اجزای اصلی برنامه هسته‌ای ایران، کاملا حفظ شده و از سوی دیگر، ایران با ساخت تاسیسات جدید که از استحکام به مراتب بیشتری نسبت به تاسیسات فردو برخوردارند، اثربخشی گزینه‌ نظامی را کاملا به چالش کشیده است. در نهایت، حفظ ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد نیز باعث شده غرب به این نتیجه برسد تغییر فرمت مواجهه با ایران و استفاده از گزینه نظامی، صرفا باعث پیچیده‌تر شدن شرایط و به زعم آنها، افزایش نگرانی‌ها نسبت به برنامه هسته‌ای ایران خواهد شد، بنابراین اگرچه حمله نظامی باعث تحمیل خساراتی به برنامه هسته‌ای ایران شد اما در عمل، دغدغه‌های اصلی آمریکا درباره برنامه هسته‌ای ایران همچنان پابرجاست و همان‌گونه که تشریح شد، اکنون نسبت به گذشته، پیچیده‌تر نیز شده است. بر همین اساس به اعتقاد عمده کارشناسان، گزینه نظامی، نه‌تنها یک راه‌حل موثر برای از بین بردن برنامه هسته‌ای ایران نبود، بلکه شرایط را برای آمریکا سخت‌تر نیز کرد! همان‌گونه که گفته شد، رفتار ایران پس از توقف جنگ ۱۲ روزه نیز بر برجسته‌سازی همین واقعیت متمرکز شده است. بیانات روز ۲۸ مهر رهبر انقلاب نیز در همین راستا ارزیابی می‌شود. بیانات کنایی ایشان درباره ادعای رئیس‌جمهور آمریکا مبنی بر نابودی صنعت هسته‌ای ایران و همین‌طور تاکید بر اینکه برنامه هسته‌ای ایران اساسا ربطی به دولت آمریکا ندارد، در واقع گوشزد واقعیات برنامه هسته‌ای ایران و همین‌طور شکست گزینه نظامی است.
* مذاکره به معنای تسلیم؛ هرگز!
پس از فعال‌سازی مکانیسم ماشه، دولت آمریکا مجددا خواستار مذاکره مستقیم با ایران درباره موضوع هسته‌ای شده است. به عبارتی کاخ سفید پس از جنگ ۱۲ روزه و با وجود ادعاهای ترامپ، مجددا رو به گزینه مذاکره آورده است. رهبر انقلاب در فراز دیگری از فرما‌یشات‌شان در دیدار روز دوشنبه، به موضوع مذاکره با آمریکا نیز اشاره و تصریح کردند: «می‌گوید من اهل معامله‌ام، در حالی که اگر معامله با زورگویی همراه و نتیجه آن از قبل معلوم باشد، معامله نیست؛ تحمیل و زورگویی است. ملت ایران زیر بار تحمیل نخواهد رفت». 
در واقع رهبر انقلاب آداب مذاکره واقعی و عادلانه را به طرف آمریکایی گوشزد کردند. ترامپ در میانه جنگ ۱۲ روزه بارها از ضرورت تسلیم شدن ایران گفت. او حتی از عبارت «تسلیم بی‌قید وشرط» استفاده کرد، بنابراین مشخص است این مذاکره، منتج به حصول مطالبات ایران نمی‌شود. جدا از اینکه این نوع مذاکره در واقع همان تسلیم است و منتهی به تحقق مطالبات ایران ـ بویژه لغو تحریم‌ها ـ نمی‌شود، پذیرش آن به معنای قبول کردن‌ اثرگذار بودن‌ گزینه نظامی است. دولت آمریکا در میدان نبرد نتوانست به اهداف خود درباره برنامه هسته‌ای ایران برسد. گزینه نظامی نه‌تنها به یک راه‌حل تبدیل نشد، بلکه شرایط را برای طرف آمریکایی پیچیده‌تر هم کرد. اکنون طرف آمریکایی به دنبال آن است آنچه را از طریق حمله نظامی به آن دست نیافت، در میدان دیپلماسی و پشت میز مذاکره به دست آورد. به معنای دقیق‌تر، ترامپ به دنبال آن است پای میز مذاکره با عقب‌نشینی ایران، گزینه نظامی را معتبر کند. در این سو، ایران نیز نشان داده عزم خود را برای اثبات بی‌اثر بودن گزینه نظامی جزم کرده است. ایران اکنون با استناد به واقعیات جنگ ۱۲ روزه، خاصه حمله نظامی آمریکا به تاسیسات هسته‌ای‌اش، بر این واقعیت متمرکز شده که گزینه نظامی، یک راه‌حل برای حل و فصل موضوع هسته‌ای ایران نیست. بر همین اساس ایران به طرف آمریکایی گوشزد می‌کند تنها راه‌حل موضوع هسته‌ای ایران، مذاکره واقعی و حصول یک توافق عادلانه است، به گونه‌ای که تضمین‌های محکم‌‌ برای پایبندی طرف آمریکایی به تعهداتش اخذ شود، بنابراین اکنون، مذاکره تبدیل به میدان جنگ‌ شده است.
یک طرف آمریکا قرار دارد که با تشدید فشار اقتصادی و حفظ سایه جنگ، به دنبال آن است به زعم خود ایران را تسلیم کرده و بر اساس آن، گزینه نظامی را معتبر جلوه دهد؛ کما اینکه در هفته‌های اخیر ترامپ به دروغ مدعی شد حصول توافق بر سر توقف جنگ غزه، نتیجه حمله آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران بوده است! ادعای ترامپ نشان می‌دهد او به دنبال موجه و معتبر کردن حمله نظامی به ایران است. بنابراین قطعا او نسبت به مذاکره و توافق احتمالی با ایران نیز چنین نگرشی دارد. در مقابل، ایران با استناد به واقعیات حمله آمریکا، یعنی عدم تحقق اهداف متجاوز و پیچیده‌تر شدن شرایط برنامه هسته‌ای‌اش، در حال تفهیم بی‌فایده بودن گزینه نظامی است تا از این طریق،‌ طرف آمریکایی متقاعد شود تنها راه‌حل و فصل مساله هسته‌ای ایران، مذاکره و توافق عادلانه است. رفتار ایران پس از توقف جنگ نیز نشان می‌دهد محاسبات ایران بر پایه این واقعیت شکل گرفته است. ایران از یک سو توانمندی دفاعی خود را تقویت کرد و نشان داد برای یک رویارویی نظامی دیگر کاملا آماده است و از سوی دیگر در واکنش به رفتار سیاسی و غیرحرفه‌ای آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و شخص گروسی، با تصویب مجلس، همکاری با آژانس را متوقف کرد و تصمیم‌گیری درباره آن به شورای عالی امنیت ملی واگذار شد؛ تصمیمی که یکی از تبعات آن، افزایش هزینه سیاسی‌کاری‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، همچنین حمله غیرقانونی به تاسیسات هسته‌ای‌اش بود. از سوی دیگر در مذاکرات مربوط به فعال‌سازی مکانیسم ماشه نیز ایران با وجود نشان دادن اراده صادقانه خود برای حصول توافق، از همه خطوط قرمز خود هم در حوزه همکاری با آژانس و هم رعایت ملاحظات امنیتی درباره وضعیت تاسیسات هسته‌ای و ذخایر اورانیوم ۶۰ درصدش حراست کرد.
در بعد دیپلماسی نیز ایران توانست با جلب همراهی روسیه و چین، موجب ایجاد یک شکاف بزرگ بی‌سابقه در شورای امنیت سازمان ملل بر سر بازگشت تحریم‌ها شود. روسیه صراحتا اعلام کرد ۱۸ اکتبر/ ۲۶ مهر را به عنوان زمان پایان قطعنامه ۲۲۳۱ در نظر گرفته است و به هیچکدام از مفاد قطعنامه‌های شورای امنیت علیه ایران پایبند نیست. مسکو که اکنون رئیس دوره‌ای شورای امنیت است همچنین تأکید کرده طبق برجام، برنامه هسته‌ای ایران از ۱۸ اکتبر تبدیل به یک موضوع عادی شده و آژانس باید موضوع برنامه هسته‌ای ایران را صرفا در قالب پروتکل‌های پادمانی بررسی کند. چین نیز بارها بر غیرقانونی بودن فعال‌سازی مکانیسم ماشه تاکید کرده و نشان داده تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران‌ را الزام‌آور نمی‌داند. بنابراین هم‌افزایی ظرفیت ایران با ۲ عضو دائم شورای امنیت علیه بازگشت تحریم‌های شورای امنیت، نشان‌دهنده پایداری و مقاومت ایران در برابر فشار آمریکا و اروپا و عدم پذیرش شروط تحمیلی آمریکاست. در آخرین مورد، ایران با رد درخواست ترامپ برای حضور در نشست شرم‌الشیخ، علنا نشان داد نه‌تنها بر سیاست‌های اصولی خود مبنی‌‌ بر شریک بودن آمریکا در جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم مظلوم غزه پافشاری می‌کند، بلکه دولت آمریکا را به خاطر مشارکت در جنگ ۱۲ روزه، یک دولت متجاوز می‌داند. بر همین اساس، حاضر به حضور در جلسه‌ای که رئیس‌جمهور آمریکا در آن حاضر است، نیست. ضمن اینکه ایران نشست شرم‌الشیخ را یک نمایش مضحک و توهین‌آمیز با هدف موجه کردن ترامپ ارزیابی کرد. اما نکته مهم درباره عدم حضور ایران در نشست شرم‌الشیخ، همین مساله برآورد ایران از نتایج جنگ ۱۲ روزه بود. مقامات ایران به درستی پیش‌بینی می‌کردند در صورت حضور نماینده‌ای از ایران در این نشست، ترامپ این حضور را در راستای ادعای ثمربخش بودن حمله به ایران القا  و از این حضور، برای معتبرسازی حمله به ایران استفاده می‌کند. کما اینکه همان‌گونه که گفته شد، رئیس‌جمهور آمریکا مدعی شده بود توافق توقف جنگ غزه، نتیجه حمله به ایران بوده است. بر همین اساس، قطعا در صورت حضور یک نماینده از ایران، حتی در سطوح پایین در این نشست، ترامپ این حضور را به عنوان سند ادعای خود مبنی بر عقب‌نشینی ایران از موضع خود پس از حمله آمریکا به ایران برمی‌شمرد. بنابراین ایران با فهم دقیق این موضوع، در این نشست شرکت نکرد تا به مقامات آمریکایی نشان دهد عزم ایران اثبات شکست حمله آمریکا و بی‌فایده بودن گزینه نظامی برای حل و فصل موضوع هسته‌ای است. آنچه رهبر انقلاب در دیدار دوشنبه درباره این موضوع تبیین کردند نیز در این راستا ارزیابی می‌شود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به وضوح محاسبات ایران از واقعیات جنگ را به طرف مقابل گوشزد کردند. ایشان ضربات موشکی ایران به رژیم صهیونیستی و قدرت دفاعی ایران برای دفع خطر متجاوز را یادآور شدند. همچنین با یک بیان کنایی، به طرف مقابل گوشزد کردند حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران ـ آنگونه که ترامپ مدعی است ـ نتایج مطلوبی برای آمریکا نداشته است. ایشان در نهایت درباره مذاکره نیز تاکید کردند ایران مذاکره‌ای را که منتج به تحمیل خواسته‌های آمریکا شود، نپذیرفته و ملت ایران نیز زیر بار تحمیل و تسلیم نخواهد‌‌ رفت.

چرا گزینه‌ نظامی علیه ایران برای آمریکا «بن‌بست شکست» است

در بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب در دیدار نخبگان ورزشی و علمی کشور، نکته‌ای کلیدی مطرح شد که ابعاد راهبردی عمیقی دارد. ایشان موفقیت جوانان ایرانی در عرصه‌های جهانی را نه‌تنها یک افتخار ملی، بلکه پاسخی محکم در میانه جنگ نرم دانستند؛ حرکتی که پوچی تبلیغات دشمن برای القای ناامیدی را آشکار می‌کند. در فرازی دیگر از همین سخنرانی، ایشان با اشاره به توانمندی‌های دفاعی بومی، بویژه در صنعت موشکی که محصول همت همین جوانان است، «یاوه‌گویی‌ها»ی دشمنان را ناشی از یأس و استیصال آنها در برابر قدرت بازدارندگی ایران تحلیل کردند. این یادداشت، در راستای همین نگاه به تبیین این موضوع می‌پردازد که چرا هرگونه تهاجم نظامی، یک «سیاه‌چاله شکست» برای واشنگتن خواهد بود که در آن، هیچ دستاورد معناداری حاصل نشده و تنها هزینه‌های جبران‌ناپذیر بر جا خواهد گذاشت.
* از «فشار حداکثری» تا «انسجام حداکثری»
اساس استراتژی‌های آمریکا علیه ایران در دهه‌های اخیر، بویژه «فشار حداکثری» بر یک فرضیه کلیدی استوار بوده است؛ ایجاد شکاف میان مردم و حاکمیت از طریق فشارهای اقتصادی و روانی. هدف نهایی، فرسایش سرمایه اجتماعی نظام و سوق دادن جامعه به سمت تغییر رفتار از درون است. با این حال، حمله نظامی مستقیم این معادله را به کلی معکوس می‌کند و به عنوان قدرتمندترین کاتالیزور برای همبستگی ملی عمل خواهد کرد. تاریخ ایران، از دفاع ‌مقدس ۸ ساله تا جنگ تحمیلی ۱۲ روزه نشان داده است تهدید مستقیم خارجی، اختلافات داخلی را به حاشیه رانده و انسجام ملی حول محور دفاع از تمامیت ارضی و حاکمیت ملی را به اوج می‌رساند. حمله نظامی آمریکا، جدا از نیت آن، در افکار عمومی ایران به عنوان یک تجاوز آشکار به «وطن» تلقی خواهد شد. در چنین شرایطی، حتی منتقدان داخلی نظام نیز در برابر دشمن خارجی، موضعی متحد اتخاذ خواهند کرد. 
برای بسیج بیشتر منابع و افکار عمومی مهیا می‌کند. توسل به زور، آخرین میخ بر تابوت دیپلماسی خواهد بود. هر گونه مذاکره پس از تهاجم، از سوی ایران نه یک تعامل برابر، بلکه دیکته‌ای از سوی متجاوز تلقی می‌شود و پذیرش آن به منزله تسلیم خواهد بود. این امر، عملاً راه را بر هرگونه راه‌حل مسالمت‌آمیز در آینده مسدود و از فرآیندهای دیپلماتیک نیز مشروعیت‌زدایی می‌کند. علاوه بر این، از دید استراتژیست‌های آمریکایی، حمله نظامی، گفتمان جریان‌های میانه‌رو و معتقد به تعامل را در ایران بی‌اعتبار و در مقابل، منطق جریان‌های تندرو مبنی بر بی‌فایده بودن مذاکره و ضرورت مقاومت فعال را اثبات می‌کند. در نتیجه تحلیل آنها، استراتژی ایران برای دهه‌های آینده به سمت رادیکالیسم سوق داده خواهد شد که این امر به خودی خود، تهدیدی پایدارتر برای منافع آمریکا خواهد بود.
* کشیدن ضامن خاورمیانه؛ پیامدهای انفجاری حمله به ایران
اگرچه توان نظامی ایران با ایالات متحده برابر نیست اما دکترین دفاعی ایران هرگز بر مبنای رویارویی مستقیم و کلاسیک طراحی نشده است. استراتژی ایران بر ۳ اصل استوار است؛ بازدارندگی فعال، جنگ نامتقارن و تحمیل هزینه‌های غیرقابل تحمل بر دشمن.
ایران کشوری پهناور، با توپوگرافی کوهستانی و شبکه‌ای از تأسیسات هسته‌ای و نظامی پراکنده و زیرزمینی است. راهکار حمله نظامی برای نابودی کامل این توانمندی‌ها یک توهم خطرناک است. چنین هدفی نیازمند یک کارزار نظامی گسترده، طولانی‌مدت و پرهزینه با حضور ده‌ها هزار نیروی نظامی است که ریسک تلفات انسانی و فرسایش تجهیزاتی را برای آمریکا بشدت بالا می‌برد. این سناریو، تکرار تجارب تلخ ویتنام، افغانستان و عراق در مقیاسی به مراتب بزرگ‌تر و پیچیده‌تر خواهد بود. همچنین نقطه قوت منحصربه‌فرد ایران، جریان منطقه‌ای مقاومت است. هرگونه حمله به خاک ایران، به مثابه کشیدن ضامن یک نارنجک ژئوپلیتیک خواهد بود. نیروهای حامی این جریان بلافاصله منافع آمریکا و متحدانش را در سراسر منطقه هدف قرار خواهند داد. پایگاه‌های نظامی آمریکا در قطر، بحرین، امارات و عراق به اهداف سهل‌الوصولی تبدیل می‌شود. تنگه هرمز، شاهراه حیاتی انرژی جهان، مسدود یا بشدت ناامن خواهد شد و تأسیسات نفتی عربستان و امارات در تیررس موشک‌ها و پهپادها قرار خواهد گرفت. این جنگ چندجبهه‌ای که احتمالا هیچ پیروز نهایی‌ای هم نخواهد داشت، منطقه را به یک آتشفشان غیرقابل کنترل تبدیل کرده و هزینه‌های اقتصادی و نظامی سرسام‌آوری را به آمریکا تحمیل می‌کند. استراتژی ایران در اینجا پیروزی در میدان نبرد نیست، بلکه تبدیل جنگ به یک کابوس لجستیک و اقتصادی برای واشنگتن است.
* انزوای آمریکا، بحران در اروپا و فرصت طلایی برای رقبا
پیامدهای یک حمله نظامی به مرزهای خاورمیانه محدود نخواهد ماند و یک دومینوی ویرانگر را در سطح بین‌المللی به راه خواهد انداخت. ایران یکی از بازیگران اصلی بازار انرژی است و تنگه هرمز گلوگاه بیش از یک‌پنجم نفت جهان. یک درگیری تمام‌عیار، قیمت نفت را به سطح بی‌سابقه‌ای خواهد رساند و اقتصاد جهان را که هنوز از بحران‌های پیشین شکننده است، وارد یک رکود عمیق خواهد کرد. این شوک اقتصادی، بیشترین آسیب را به متحدان صنعتی آمریکا در اروپا و شرق آسیا وارد کرده و به نارضایتی گسترده از سیاست‌های واشنگتن دامن خواهد زد. حمله به ایران بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل -که با وتوی قطعی چین و روسیه مواجه خواهد شد- نقض آشکار منشور ملل متحد و قوانین بین‌المللی است.
این اقدام، چهره آمریکا را نه به عنوان یک حافظ نظم، بلکه به عنوان یک نیروی هژمونیک قانون‌شکن به تصویر می‌کشد و اعتبار نهادهای بین‌المللی را بیش از پیش تضعیف می‌کند. این انزوای سیاسی، توانایی آمریکا برای ائتلاف‌سازی در بحران‌های آینده را بشدت تحلیل خواهد برد.
همچنین رقبای استراتژیک آمریکا، بزرگ‌ترین منتفعان این ماجراجویی نظامی خواهند بود. آنها ضمن محکوم کردن اقدام آمریکا، خود را به عنوان مدافعان ثبات و حاکمیت ملی معرفی خواهند کرد. هرج‌ومرج در خاورمیانه، تمرکز و منابع آمریکا را از رقابت اصلی در شرق آسیا و شرق اروپا منحرف کرده و به این رقبا، فضای تنفس استراتژیک می‌دهد تا نفوذ خود را در مناطق مختلف جهان گسترش دهند. در واقع، حمله به ایران، یک «هدیه ناخواسته» به رقبای اصلی آمریکا در صحنه جهانی است.
* جمهوری اسلامی ایران پیروز واقعی جنگ است
طنز تلخ ماجرا برای واشنگتن این است که حمله نظامی، دقیقاً نتیجه‌ای معکوس با هدف اعلام‌شده خود، یعنی جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، به بار خواهد آورد. چنین حمله‌ای، این درس را برای مقامات کشور و سایر کشورهای جهان مخابره خواهد کرد که تنها تضمین قطعی برای امنیت ملی در برابر تهاجم یک قدرت بزرگ، داشتن سلاح هسته‌ای است. یک حمله، اراده سیاسی در ایران برای حرکت به سمت تقویت فناوری هسته‌ای و پاسداشت این سرمایه ملی را به یک ضرورت قطعی امنیت ملی تبدیل خواهد کرد. در شرایطی که آمریکا به عنوان آغازگر جنگ شناخته شود، اجماع بین‌المللی برای اعمال فشار بر برنامه هسته‌ای ایران از بین خواهد رفت. بسیاری از کشورها اقدام ایران برای محافظت از حق فناوری هسته‌ای خود را واکنشی طبیعی به یک تجاوز غیرقانونی تلقی می‌کنند.  باید گفت گزینه نظامی علیه ایران، یک بازی مجموع صفر نیست، بلکه یک بازی مجموع منفی است که در آن، ایالات متحده بازنده اصلی خواهد بود. این گزینه در داخل ایران به انسجام ملی می‌انجامد، در میدان نبرد به یک جنگ فرسایشی و پرهزینه منطقه‌ای تبدیل می‌شود، در عرصه جهانی به انزوای سیاسی و بحران اقتصادی منجر می‌شود و در نهایت، انگیزه‌ای قدرتمند و مشروع برای حرکت ایران به سمت تقویت و توسعه زیرساخت‌های مبتنی بر فناوری هسته‌ای ایجاد می‌کند. این اقدام، هیچ دستاورد پایداری برای آمریکا به ارمغان نمی‌آورد و تنها بی‌ثباتی، هرج‌ومرج و تضعیف جایگاه جهانی واشنگتن را به دنبال خواهد داشت؛ مسیری که در انتهای آن هیچ پیروزی‌ای وجود ندارد، بلکه تنها یک شکست چندوجهی و تاریخی در انتظار آمریکاست.

منبع: بصیرت

ارسال نظرات