يکشنبه ؛ 19 مرداد 1404

حمله به ایران و وسوسه سرنوشت

کد خبر : 19573

موسسه مطالعات IISS انگلیس: ۱ آگوست – ۹ مرداد ۱۴۰۴

اگرچه اسرائیل و ایالات متحده خسارات قابل توجهی به تأسیسات هسته‌ای ایران وارد کردند، اما ایران ممکن است بتواند ظرف شش ماه مواد شکافت‌پذیر مورد نیاز برای حدود ده سلاح هسته‌ای را تولید کند.

وجود مرگبارترین سلاح‌های جهان در دستان یک دشمن مصمم، برای ایالات متحده و شرکایش به اندازه کافی بد خواهد بود. بدترین حالت، جنگی قابل اجتناب بر سر این موضوع خواهد بود، و در آن صورت جمهوری اسلامی ایران که حتی از ایران هم کینه به دل گرفته، به هر حال به سلاح هسته‌ای دست خواهد یافت. بخش اول این سناریو زمانی به وقوع پیوست که اسرائیل از ۱۳ تا ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵ به زیرساخت‌های هسته‌ای ایران و سایر عناصر قدرت ملی آن حمله کرد و سپس ایالات متحده در ۲۲ ژوئن به آنها پیوست و سه سایت حیاتی برای غنی‌سازی اورانیوم را بمباران کرد. اگرچه این حملات به شدت به برنامه غنی‌سازی ایران آسیب رساند، اما آن را نابود نکرد. بخش دوم این تراژدی ممکن است زمانی تحقق یابد که تهران، که از خشم ملی‌گرایانه و احساس ضرورت دفاعی تغذیه می‌شود، مخفیانه به سمت استفاده از قابلیت‌های هسته‌ای همچنان قابل توجه خود برای تولید حداقل تعداد انگشت‌شماری سلاح حرکت کند. اسرائیل و ایالات متحده ممکن است زودتر از آنچه که قبلاً تصور می‌شد، با شبح یک دشمن جدید مسلح به سلاح هسته‌ای رو‌به‌رو شوند.

بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، و دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، روی نتیجه متفاوتی شرط می‌بندند: اینکه حملات آنها چنان توانایی هسته‌ای ایران را به شدت به عقب براند که بازسازی آن را برای سال‌ها غیرممکن کند، و اینکه با درک این موضوع، رهبری ایران موافقت کند که از تلاش برای دستیابی به سلاح دست بکشد. شواهد نشان می‌دهد که این سناریوی خوش‌بینانه اشتباه است. با این حال، به نظر می‌رسد شرکای اروپایی این خوش‌بینی را پذیرفته‌اند. در اجلاس گروه هفت در کانادا، رهبران بیانیه مشترکی صادر کردند مبنی بر اینکه اسرائیل حق دفاع از خود را دارد و ایران هرگز نباید اجازه ساخت سلاح هسته‌ای داشته باشد. فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، از «کار کثیفی که اسرائیل برای همه ما انجام می‌دهد» تمجید کرد. مارک روته، دبیرکل ناتو، در پیامک‌هایی در ۲۴ ژوئن، حملات ایالات متحده را «واقعاً خارق‌العاده» و کاری خواند که «هیچ کس دیگری جرأت انجام آن را نداشت». چیزی که رهبران غربی ناگفته گذاشتند این بود که این حملات پیشگیرانه بودند، نه پیشگیرانه، زیرا ایران نه قرار بود اولین ضربه را بزند و نه حتی تهدید به انجام آن کرده بود. امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، اذعان کرد که این حملات ناقض قوانین بین‌المللی است، در عین حال گفت که «خنثی‌سازی ساختار‌های هسته‌ای ایران مشروعیت دارد».

رژیم ایران با انگیزه‌های مذهبی و نفرت از اسرائیل، حامی اصلی تروریسم بین‌المللی، غاصب بالقوه نظم منطقه‌ای و ناقض سریالی حقوق بشر بوده است. مخالفت با برداشت‌های اسرائیل مبنی بر اینکه سلاح‌های هسته‌ای در دستان تأمین‌کننده، تأمین‌کننده و مربی جنگجویان حماس که در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ اسرائیل را ترور کردند، تهدیدی وجودی خواهد بود، دشوار است. با این حال، طنز شرم‌آور حملات ژوئن این است که دیپلماسی پیش از آنکه ترامپ، بدون هیچ دلیل موجهی، در سال ۲۰۱۸ از توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ که توسط سلف خود باراک اوباما و پنج قدرت برتر به همراه اتحادیه اروپا مذاکره شده بود، خارج شود، عملاً جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران را مهار کرده بود.

این توافق که «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) نامیده می‌شود، ذخایر اورانیوم غنی‌شده ایران را ۹۸ درصد کاهش داد، توسعه فناوری هسته‌ای دوگانه را به شدت به مدت ۱۵ سال محدود کرد و اجازه داد تا ابد، سرزده‌ترین بازرسی‌های توافق‌شده بین کشور‌های مستقل، انجام شود. هنگامی که ترامپ از این توافق خارج شد، ایران به تمام جنبه‌های آن پایبند بود و این کار را برای یک سال دیگر نیز ادامه داد، قبل از اینکه در تابستان ۲۰۱۹ شروع به نادیده گرفتن محدودیت‌ها کند. این توافق کامل نبود، اما اگر اجازه داده می‌شد روند خود را طی کند، قابلیت‌های هسته‌ای ایران را بسیار طولانی‌تر از آنچه که بمباران ژوئن احتمالاً ایجاد می‌کند، به عقب می‌راند. در حالی که محدودیت‌های برجام تا سال ۲۰۳۰ منقضی می‌شد، زمان برای تلاش‌های دیپلماتیک بیشتر برای کنترل قابلیت‌های هسته‌ای، با تکیه بر اعتماد حاصل از پایبندی متقابل، وجود داشت. بر این اساس، شعار «نباید به ایران اجازه سلاح هسته‌ای داده شود» - که توسط هر رهبر غربی، از جمله روسای جمهور ایالات متحده از هر دو حزب، برای دهه‌ها تکرار شده است - توجیهی برای حملات اسرائیل و آمریکا نیست.

دیپلماسی تمام‌نشدنی

اگر ترامپ به تلاش اولیه خود برای رسیدن به یک نتیجه صلح‌آمیز ادامه می‌داد، دیپلماسی می‌توانست دوباره در خرید زمان حیاتی موفق شود. مذاکره‌کننده ارشد او، استیو ویتکوف، غول املاک و مستغلات و تازه‌کار دیپلماسی، هیچ دلیلی برای رویارویی با دیپلمات‌های ایرانی که سال‌ها با ایالات متحده مذاکره کرده بودند، نداشت. با این حال، ویتکوف این مزیت را داشت که چشم‌بند ایدئولوژیک نزده بود. وقتی مذاکرات در آوریل ۲۰۲۵ آغاز شد، به نظر می‌رسید که او درک کرده بود که توافق جدیدی حاصل نمی‌شود مگر اینکه، مانند برجام، به ایران اجازه داده شود سطحی از غنی‌سازی اورانیوم را حفظ کند. اما وقتی او در ۱۴ آوریل به فاکس نیوز گفت که ایران باید سطح غنی‌سازی خود را به ۳.۶۷٪ - استاندارد برجام - کاهش دهد، تندرو‌های آمریکایی علیه ایران به شدت واکنش نشان دادند. روز بعد، ویتکوف عقب‌نشینی کرد و خواستار برچیدن کامل برنامه غنی‌سازی اورانیوم شد.

تطبیق تقاضای غنی‌سازی صفر با اصرار سرسختانه ایران بر حق به سختی به دست آمده‌اش برای فناوری هسته‌ای، چشم‌انداز موفقیت دیپلماتیک را تیره کرد. با این حال، مذاکره‌کنندگان سرسختانه به دنبال راه حل میانه بودند و قصد داشتند دور ششم مذاکرات را در ۱۵ ژوئن در عمان برگزار کنند. انتظار می‌رفت ایرانی‌ها به طور اساسی به پیشنهاد ویتکوف برای چارچوبی برای حل و فصل بن‌بست بر سر غنی‌سازی پاسخ دهند. بنا به گزارش‌ها، آنها با توجه به نیاز به کاهش فشار اقتصادی ناشی از فشار آمریکا بر تجارتشان و احتمال بازگشت تحریم‌های بیشتر به شکل بازگشت تحریم‌های سازمان ملل، مایل به بررسی گزینه‌های خلاقانه‌ای مانند یک کنسرسیوم چندملیتی برای غنی‌سازی اورانیوم بودند و می‌خواستند تعامل دیپلماتیک و اقتصادی بیشتری با واشنگتن را بررسی کنند. آنها حتی آماده بودند تا به بازرسان آمریکایی اجازه دهند به تیم‌های نظارتی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) بپیوندند. دو محقق غربی که در اواخر ماه مه از ایران بازدید کردند و با مقامات آنجا صحبت کردند، اظهار داشتند که هیچ مدرکی مبنی بر تعلل عمدی ایران ندیده‌اند. برعکس، آنها گفتند که دولت ایران مشتاق توافق است.

با این حال، در روزی که اسرائیل حمله غافلگیرانه خود را آغاز کرد، ترامپ گفت که به تهران ۶۰ روز فرصت داده است تا به توافق جدیدی برسد و ۱۳ ژوئن شصت و یکمین روز بود. اما اولین اشاره ترامپ به ضرب‌الاجل ۶۰ روزه در نامه‌ای بود که او در ۷ مارس به آیت‌الله سید علی خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب، ارسال کرد که در آن صورت، روز شصت و یکم، ۷ مه می‌شد. اگر شروع مذاکرات در ۱۲ آوریل را مبنا قرار دهیم، روز شصت و یکم، ۱۱ ژوئن می‌شد. با این حال، تقریباً در هر مذاکره‌ای، تا زمانی که مذاکرات با حسن نیت پیش می‌رود، ضرب‌الاجل‌های مصنوعی به حالت تعلیق در می‌آیند.

ترامپ در ۹ ژوئن، زمانی که با نتانیاهو صحبت کرد و طبق گزارش‌ها «نه قاطع» خود را که قبلاً در پاسخ به تمایل نخست‌وزیر اسرائیل برای حمله داده بود، تکرار نکرد، با شریک مذاکره‌کننده خود قطع رابطه کرد. دنیس راس، دیپلمات سابق آمریکایی، پاسخ ترامپ را «چراغ سبز انکار موجه» خواند. راس در حالی که ایالات متحده را به فریبکاری متهم نکرد، گفت: «شکی نیست که ماموریت ویتکوف نقش مهمی در غافلگیری داشت. ایرانی‌ها فرض می‌کردند که اسرائیل در حالی که مذاکرات در جریان است و قرار است جلسه‌ای برگزار شود، حمله نخواهد کرد.»

عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، اظهار داشت که مذاکرات با ویتکوف یک نمایش سایه‌وار و پوششی برای آماده‌سازی‌های جنگی اسرائیل بوده است. او به ان‌بی‌سی گفت: «بنابراین شاید آنها این نقشه را در ذهن خود داشتند و شاید فقط برای پوشاندن آن به مذاکرات نیاز داشتند. ما نمی‌دانیم دیگر چگونه می‌توانیم به آنها اعتماد کنیم. کاری که آنها انجام دادند در واقع خیانت به دیپلماسی بود.» لاف ترامپ مبنی بر اینکه از قبل همه چیز را در مورد حمله ۱۳ ژوئن می‌دانست، برداشت سوء نیت را تشدید کرد. برخی از ایرانیان پا را فراتر گذاشته و ادعا کرده‌اند که حملاتی که در ۱۳ ژوئن آغاز شد، یک عملیات مشترک اسرائیل و آمریکا بوده و بنابراین آمریکا مسئول مرگ صد‌ها ایرانی است. پروفسور فواد ایزدی، استاد ایرانی، در برنامه الشرق نیوز در ۲۹ ژوئن اصرار داشت که هواپیما‌های سوخت‌رسانی آمریکا به جنگنده‌های اسرائیلی کمک کردند تا پس از حملاتشان به خانه بازگردند. بی‌اعتمادی و سوءظن نسبت به آمریکا کاملاً محسوس است.

حملات اسرائیل، با نام رمز عملیات شیر در حال ظهور، سیستم‌های دفاع هوایی، شبکه‌های فرماندهی و کنترل، گره‌های ارتباطی، تأسیسات هسته‌ای و سایت‌های موشکی ایران را هدف قرار داد. آنها همچنین زیرساخت‌های انرژی، ستاد پخش ایران و چندین ساختمان دولتی دیگر، از جمله کتابخانه وزارت امور خارجه را هدف قرار دادند. اسرائیل ادعا کرد که ۱۱ دانشمند و مهندس هسته‌ای و بیش از ۳۰ رهبر نظامی و دیگر مقامات امنیتی را کشته است. نتانیاهو در اعلام این عملیات، به «خطر آشکار و فعلی برای بقای اسرائیل» از جانب برنامه هسته‌ای ایران اشاره کرد و ادعا کرد که ایران «اخیراً گام‌های بی‌سابقه‌ای برای تسلیحاتی کردن» ذخایر اورانیوم خود برداشته است. شواهد عمومی هیچ یک از این ادعا‌ها را تأیید نمی‌کند. در ۲۵ مارس، تولسی گابارد، مدیر اطلاعات ملی ایالات متحده، که منعکس‌کننده اجماع جامعه اطلاعاتی بود، شهادت داد که «ایران در حال ساخت سلاح هسته‌ای نیست» و اینکه خامنه‌ای «برنامه سلاح‌های هسته‌ای را که در سال ۲۰۰۳ به حالت تعلیق درآورده بود، تأیید نکرده است». هیچ نشانه‌ای مبنی بر تغییر این ارزیابی در ماه‌های پس از آن وجود نداشته است.

در مقابل تردید رسانه‌های جریان اصلی در مورد ادعا‌های اطلاعاتی اسرائیل، اکونومیستدر ۱۸ ژوئن گزارش داد که از یک منبع معتبر در مورد شواهد اطلاعاتی کسب کرده است. یکی از شواهد این بود که یک تیم علمی ایرانی مقداری از مواد هسته‌ای را که به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گزارش نشده بود، دور ریخته است. نکته دیگر این بود که دانشمندان کار خود را تسریع کرده و قرار است با فرماندهان سپاه موشکی ملاقات کنند، ظاهراً برای آماده شدن برای جفت‌سازی آینده یک کلاهک هسته‌ای با یک موشک. با این وجود، طبق گزارش‌ها، سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا تردید داشتند. مقامات اسرائیلی برای توجیه بیشتر این حملات، به قطعنامه ۱۲ ژوئن هیئت مدیره آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اشاره کردند که نشان می‌داد ایران به تعهدات پادمانی خود پایبند نبوده است، در حالی که اظهار داشتند که آژانس قادر به تأیید عدم انحراف مواد هسته‌ای نبوده است. با این حال، این نتیجه‌گیری دلیل جنگ نبود. این نتیجه ناشی از عدم توضیح ایران در مورد آثار اورانیوم انسانی بود که بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در سال‌های ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ در سه سایتی که ایران هیچ فعالیت هسته‌ای در آنها گزارش نکرده بود، پیدا کرده بودند. یافته عدم انطباق هیچ ارتباطی با ذخایر اورانیوم غنی‌شده ایران نداشت.

یک توضیح قابل قبول برای تصمیم نتانیاهو برای حمله این است که توانایی بالقوه ایران برای تولید سلاح‌های هسته‌ای به سادگی بیش از حد به سطح قابل قبولی نزدیک شده بود. اسرائیل نمی‌توانست این ریسک را بپذیرد که جمهوری اسلامی قبل از کشف شدن، آخرین مرحله ساخت سلاح را پیش ببرد. برخلاف ترامپ و اسلافش که خط قرمزشان برای ایران «نبود سلاح هسته‌ای» بود، خط قرمز اسرائیل «نبود قابلیت سلاح هسته‌ای» بوده است. مورد دوم معیاری مبهم است. قابلیت‌ها در امتداد یک پیوستار قرار دارند. ایران مسلماً از زمانی که برای اولین بار تولید اورانیوم غنی‌شده با غلظت بالا (HEU، که به عنوان محتوای بیش از ۲۰ ٪ U-۲۳۵ تعریف می‌شود) را در سال ۲۰۱۰ آغاز کرد، چنین قابلیتی داشته است. گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به تاریخ ۳۱ مه ۲۰۲۵ که نشان می‌داد ایران بیش از ۴۰۰ کیلوگرم HEU با غلظت ۶۰ ٪ تولید کرده است، تکان‌دهنده بود. اگر بیشتر به سطح ۹۰ ٪+ درجه تسلیحاتی غنی‌سازی شود، برای ساخت تا ده سلاح هسته‌ای کافی خواهد بود.

بدون شک چندین عامل مؤثر دیگر نیز وجود داشت. پنجره آسیب‌پذیری ایران به دلیل نابودی حزب‌الله و حماس توسط اسرائیل، سقوط متحدش بشار اسد در سوریه و حذف پدافند هوایی ایران توسط اسرائیل در پاییز گذشته، با تجدید قوا حزب‌الله و حماس و جایگزینی پدافند هوایی ایران بسته شد. علاوه بر این، استقرار مخفیانه پهپاد‌های تهاجمی اسرائیل در ایران و تعیین محل اهداف ترور ممکن بود زیاد دوام نیاورد. نتانیاهو همچنین ممکن است می‌خواست هرگونه احتمال توافق آمریکا و ایران را که غیرقابل قبول می‌دانست، از مسیر خود خارج کند. اگرچه تندرو‌های آمریکایی پیشنهاد ویتکوف مبنی بر اینکه می‌توان به ایران اجازه داد تا میزان محدودی غنی‌سازی اورانیوم بومی داشته باشد و مجبور به عقب‌نشینی به صفر شود را رد کرده بودند، اما نتانیاهو نمی‌توانست مطمئن باشد که ترامپ غیرقابل پیش‌بینی با توجه به اشتیاق اعلام شده‌اش برای دستیابی به توافق، این موضع را حفظ کند.

سیاست داخلی اسرائیل نیز در این امر نقش داشت. پیش از حمله، ائتلاف نتانیاهو متزلزل بود و رهبری او به دلیل عدم جلوگیری از قتل عام ۷ اکتبر مورد انتقاد قرار داشت. علاوه بر این، او با اتهامات جنایی فساد رو‌به‌رو بود که دادستان‌ها پس از ترک سمت خود با شدت بیشتری آن را پیگیری می‌کردند. سرنگونی کشوری که در نهایت مسئول این جنایت شناخته می‌شود، جایگاه او را تقویت می‌کرد. اگر او می‌توانست تغییر رژیم در ایران را تقویت کند، جایگاه نتانیاهو در تاریخ بیش از پیش ارتقا می‌یافت. این هدف به سختی پنهان شد. اسرائیل کاتز، وزیر دفاع، در ۲۰ ژوئن گفت که به نیرو‌های دفاعی اسرائیل (IDF) دستور داده است تا «حملات به اهداف رژیم در تهران را تشدید کنند» تا رژیم ایران را «بی‌ثبات» کنند. به همین ترتیب، نتانیاهو عملیات اسرائیل را «پاکسازی مسیر» برای سرنگونی رژیم توصیف کرد و از مردم ایران خواست تا خود را آزاد کنند.

اگر تغییر رژیم هدف بود، خیالی بود. این امر هرگز تنها از طریق نیروی هوایی محقق نشده است و تعداد کمی از ناظران آگاه ایران معتقدند که شهروندان آن به خیابان‌ها خواهند آمد. با این حال، اگر نابودی دیپلماسی هدف اسرائیل بود، این عملیات موفقیت‌آمیز بود.

عملیات چکش نیمه‌شب

یک هفته بعد، فریبکاری متمرکزتری از سوی ترامپ رخ داد. ترامپ در حالی که با حمله‌ای بی‌وقفه از بمب‌های سنگرشکن آمریکایی برای پایان دادن به حملات اسرائیل به تأسیسات غنی‌سازی عمیقاً مدفون، در اواخر ۱۹ ژوئن اعلام کرد که ایران تا دو هفته دیگر برای مذاکره فرصت خواهد داشت. با این حال، تا آن زمان، او تصمیم خود را برای پیوستن به حمله گرفته بود. چندین مقام آمریکایی به آتلانتیک گفتند که این یک ترفند برای غافلگیر کردن ایرانیان بود. عصر ۲۲ ژوئن، در عملیاتی که با نام رمز «عملیات چکش نیمه‌شب» شناخته می‌شد، هفت بمب‌افکن رادارگریز B-۲، ۱۴ بمب نفوذگر عظیم GBU-۵۷/B به وزن ۱۳۶۰۰ کیلوگرم را بر روی سایت‌های غنی‌سازی نطنز و فردو پرتاب کردند.

ایالات متحده از طریق عمان، عاقلانه به ایران هشدار قبلی داد تا بتواند پرسنل خود را تخلیه کند. برخلاف حملات ۱۲ روزه اسرائیل که به گفته مقامات ایرانی ۹۳۵ نفر را کشته است، بمباران ایالات متحده هیچ تلفاتی نداشته است. ایران نیز به همین ترتیب در مورد حمله موشکی نمادین خود علیه پایگاه هوایی العدید در قطر، بزرگترین تأسیسات نظامی آمریکا در خاورمیانه، هشدار داد. همه به جز یکی از ۱۴ موشک بالستیک کوتاه و میان برد رهگیری شدند؛ موشک دیگر فقط خسارات جزئی وارد کرد. در مقابل، رگبار ۵۳۲ موشکی ایران که اسرائیل را هدف قرار داد، ۲۸ نفر را کشت و ۳۰۰ نفر را زخمی کرد.

ترامپ بعداً در مورد ترور خامنه‌ای فکر کرد و در رسانه‌های اجتماعی نوشت که ایالات متحده می‌داند رهبر معظم کجاست، اما «قصد ندارد او را از بین ببرد (بکشد!)، حداقل فعلاً نه». چه ترامپ این را نوشته باشد تا ایران را به پذیرش درخواست او برای «تسلیم بی‌قید و شرط»، چه برای حمایت از هدف تغییر رژیم نتانیاهو یا به هر دلیل دیگری، این مفهوم از نظر اخلاقی زننده و از نظر تاکتیکی جاهلانه بود. این امر اعتماد به دیپلماسی را تضعیف می‌کرد و خطر تحریک غیرضروری ایران را به همراه داشت. علاوه بر این، قانون ایالات متحده از سال ۱۹۷۶ ترور‌های سیاسی را ممنوع کرده است.

فریب ترامپ در مورد عملیات چکش نیمه‌شباین حملات برای چند روز ادامه داشت. او اندکی پس از حملات ۲۲ ژوئن، در سخنرانی خطاب به ملت، آنها را «یک موفقیت نظامی چشمگیر» خواند و گفت که «تأسیسات کلیدی غنی‌سازی هسته‌ای ایران به طور کامل و مطلق نابود شده‌اند». ارزیابی اولیه خسارات ناشی از نبرد که توسط آژانس اطلاعات دفاعی ایالات متحده منتشر شده بود، به سرعت این ادعا را رد کرد و گفت که این حملات ورودی‌های دو مورد از این تأسیسات را مسدود کرده است، اما ساختمان‌های زیرزمینی آنها را فرو نریخته است. این گزارش با اطمینان کم و منوط به اطلاعات بیشتر، تخمین زد که این حملات برنامه غنی‌سازی ایران را کمتر از شش ماه به تأخیر انداخته است. با این وجود، ترامپ همچنان اصرار داشت که این سایت‌ها نابود شده‌اند و از سایر مقامات آمریکایی نیز خواست که همین را بگویند. یک ماه قبل، گابارد دو مقام ارشد شورای اطلاعات ملی را به دلیل مخالفت با منطق ترامپ برای استناد به قانون دشمنان بیگانه و اخراج اعضای باند‌های ادعایی ونزوئلایی بدون طی مراحل قانونی، اخراج کرده بود. اکنون، با متهم کردن رسانه‌ها به بی‌وفایی و عدم صداقت و دستور توقف گزارش‌های اولیه اطلاعاتی، فشار بر تحلیلگران اطلاعاتی را برای تطبیق ارزیابی‌ها با نیاز‌های سیاسی دولت افزایش داده است.

به نظر می‌رسد تصمیم ترامپ برای متوقف کردن فرصت دادن به دیپلماسی، بر اساس یک هوس بوده است. هیچ هماهنگی سیاسی بین سازمانی، هیچ اعلام جنگی، هیچ مجوز کنگره برای استفاده از زور و هیچ تعامل معناداری با کنگره وجود نداشت و جمهوری‌خواهان ارشد فقط یک هشدار کوتاه دریافت کرده بودند. برخی روایت‌ها حاکی از آن است که ترامپ توسط فاکس نیوز تحریک شده است، که پیوسته از حملات اسرائیل تمجید می‌کرد و مهمانانی داشت که ترامپ را به ادامه حملات تشویق می‌کردند. ترامپ که می‌خواست اعتبار این کار را به اشتراک بگذارد، از ضمیر اول شخص جمع برای توصیف عملیات اسرائیل استفاده کرد. او دو روز قبل از حملات هوایی آمریکا گفت: «ما آسمان تهران را کنترل می‌کنیم. ما با قدرت عظیمی به رژیم آیت‌الله‌ها حمله می‌کنیم. ما در حال ضربه زدن به سایت‌های هسته‌ای، موشک‌ها، مقر‌ها و نماد‌های رژیم هستیم.» این اظهارات نگرانی‌هایی را در پنتاگون ایجاد کرد مبنی بر اینکه ترامپ بیش از حد به ایران در مورد حمله قریب‌الوقوع هشدار تاکتیکی می‌دهد.

ظرفیت هسته‌ای باقیمانده ایران

در مجموع، بعید است که ایران بتواند توانایی سلاح‌های هسته‌ای خود را در مقیاس صنعتی که نطنز، فردو و اصفهان در آن فعالیت می‌کردند، بازسازی کند. اگرچه ظاهراً بمب‌های سنگرشکن که روی فردو انداخته شدند به خود سالن سانتریفیوژ‌ها نرسیدند، اما ارتعاشات ناشی از بمباران‌ها و قطع برق باعث می‌شد سانتریفیوژ‌ها از کار بیفتند. نیروگاه نطنز، که در عمق کمتری دفن شده بود، آسیب بیشتری دید. در مقابل، برخی از تأسیسات اصفهان آنقدر در زیر زمین قرار دارند که ایالات متحده حتی سعی نکرد بمب‌های سنگرشکن روی آنها بیندازد، در عوض از موشک‌های کروز تاماهاوک پرتاب‌شده از زیردریایی برای هدف قرار دادن آسیب‌پذیرترین اهداف آنجا استفاده کرد. احتمالاً می‌توان با اطمینان نتیجه گرفت که در اصفهان دیگر گاز هگزافلوراید اورانیوم تولید نخواهد شد و گاز اورانیوم غنی‌شده با خلوص بالا به فلز برای استفاده در سلاح تبدیل نخواهد شد.

با این حال، برای تولید یک زرادخانه کوچک بمب، ایران به هگزافلوراید اورانیوم بیشتری نیاز ندارد. این کشور در حال حاضر بیش از ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده ۶۰٪ و همچنین مقادیر دیگری از اورانیوم غنی‌شده ۴۰٪، ۲۰٪ و ۳.۵٪ دارد که همگی در سیلندر‌هایی به اندازه مخزن غواصی ذخیره شده بودند که ایران توانست قبل از حملات آنها را پنهان کند. به همین دلیل است که پس از بمباران هیچ نشت رادیواکتیوی گزارش نشد. اورانیوم غنی‌شده ۶۰٪ به تنهایی برای ساخت تا ده سلاح در صورت غنی‌سازی بیشتر کافی است. تصاویر ماهواره‌ای تعداد غیرمعمولی از کامیون‌ها را نشان می‌داد که ساعاتی قبل از حمله ایالات متحده به سایت فردو رفت و آمد می‌کردند. برخی از ناظران ارزیابی کردند که رجزخوانی‌های ترامپ در واقع به ایران هشدار داده و آن را قادر ساخته است تا ذخایر را خارج کرده و از تجهیزات محافظت کند.

ایران همچنین تعداد نامعلومی سانتریفیوژ در انبار یا در حال تولید دارد که می‌تواند از آنها استفاده کند، به همراه هر سانتریفیوژی که قبل یا بعد از حملات از نطنز و فردو جمع‌آوری شده است. با این موارد، می‌تواند ذخایر اورانیوم غنی‌شده را تا سطح ۹۰٪ که به عنوان درجه تسلیحاتی در نظر گرفته می‌شود، در یک کارخانه غنی‌سازی جدید غنی‌سازی کند، جایی که ایران اخیراً به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گفته است که آماده نصب سانتریفیوژ‌ها است. به گفته جفری لوئیس، متخصص کنترل تسلیحات، ایران می‌تواند حدود ۱.۵ آبشار سانتریفیوژ در هفته نصب کند، بنابراین در شش هفته، می‌تواند نه آبشار داشته باشد که هر کدام ۱۶۴ تا ۱۷۴ سانتریفیوژ دارند. دو ماه دیگر طول می‌کشد تا ایران اورانیوم با غنای ۶۰ درصد را تا سطح تسلیحاتی غنی کند. از ابتدا تا انتها، این فرآیند در مجموع حدود پنج ماه طول می‌کشد.

در مجموع، ایران ممکن است بتواند ظرف شش ماه مواد شکافت‌پذیر مورد نیاز برای حدود ده سلاح هسته‌ای را تولید کند. اینکه ایران چقدر طول می‌کشد تا آن را به سلاح تبدیل کند، مشخص نیست. از دست دادن ۱۱ دانشمند و مهندس هسته‌ای بر اثر ترور، بدون شک این جدول زمانی را طولانی‌تر کرده است. اما ایران استعداد‌های بیشتری در این زمینه و همچنین دانش مبتنی بر طرح اولیه دارد. همانطور که در اسناد فراوانی که موساد در حمله ژانویه ۲۰۱۸ خود به انباری در حومه تهران به دست آورد، به تفصیل آمده است، بخش عمده‌ای از کار توسعه سلاح‌های آن دو دهه پیش تکمیل شده بود. زمان‌برترین گلوگاهی که باید بر آن غلبه کرد، جایگزینی قابلیت قبلی در اصفهان برای تبدیل گاز اورانیوم به فلز است. توانایی ایران برای بازسازی قابلیت هسته‌ای همچنین به توانایی آن در محافظت از آن در برابر حملات بیشتر اسرائیل بستگی دارد.

گزینه دیگر اگر ایران نتواند به راحتی تأسیسات کلیدی، مانند کارخانه تبدیل گاز اورانیوم غنی‌شده با خلوص بالا به فلز را بازسازی کند، درخواست کمک از کره شمالی است. سابقه زیادی برای چنین همکاری وجود دارد. این دو رژیم از سال ۱۹۸۷ در زمینه توسعه موشکی با یکدیگر همکاری نزدیکی داشتند و پیونگ یانگ در اوایل دهه ۲۰۰۰ یک رآکتور تولید پلوتونیوم در اختیار سوریه قرار داد. همه اینها قبل از آن بود که کره شمالی زرادخانه قوی سلاح‌های هسته‌ای داشته باشد که در صورت کشف این انتقال، بتواند از خود محافظت کند. نفت ایران در ازای تجهیزات مرتبط با سلاح یا حتی احتمالاً خود کلاهک‌های هسته‌ای، کالایی مطلوب خواهد بود.

طعنه‌آمیز است که حمله اسرائیل تضمین کرده است که ایران ذخایر اورانیوم غنی‌شده با درجه خلوص نزدیک به سلاح را پنهان نگه دارد و احتمال استفاده از آن را در اسرع وقت برای تولید سلاح‌های هسته‌ای افزایش داده است. در ۲۶ ژوئن، شورای نگهبان ایران با اکثریت قاطع لایحه‌ای از مجلس را تصویب کرد که دستور تعلیق همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را تا زمان تضمین امنیت سایت‌های هسته‌ای و دانشمندان و به رسمیت شناختن حق غنی‌سازی ایران می‌داد. رئیس جمهور مسعود پزشکیان در ۲ ژوئیه رسماً این لایحه را امضا کرد. محمد باقر قالیباف، رئیس مجلس، در اظهار نظری در مورد آن ادعا کرد که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اطلاعات مربوط به سایت‌های هسته‌ای خود را با اسرائیل به اشتراک گذاشته است.

با نگاهی به آینده

تا اواسط ماه ژوئیه، ایران گام منطقی بعدی را برنداشته و خروج از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) را اعلام نکرده بود، اقدامی که چندین بار تهدید به انجام آن در پاسخ به توهین‌هایی بسیار کم‌اهمیت‌تر از حملات ژوئن اسرائیل و ایالات متحده کرده است. این موضوع باید به ویژه برای ایرانیان آزاردهنده باشد که یکی از مهاجمان، عضوی غیر عضو NPT و دیگری، شریک مذاکره‌کننده سابقی بود که اکنون دو بار میز مذاکره را برهم زده است. ترک این پیمان، باعث بازگشت تحریم‌های سازمان ملل می‌شود که در سال ۲۰۱۵ در رابطه با برجام لغو شده بودند. اما هزینه اقتصادی واقعی آن ناچیز خواهد بود، با توجه به اینکه ایران در حال حاضر تحت تحریم‌های ثانویه زیادی از سوی ایالات متحده قرار دارد و چین و روسیه اقدامات سازمان ملل را اجرا نخواهند کرد. در هر صورت، مکانیسم بازگشت تحریم‌ها در ماه اکتبر منقضی می‌شود، بنابراین ایران نیازی به انتظار طولانی برای فرار از هزینه‌های سیاسی و اقتصادی تحریم‌های سازمان ملل ندارد. در همین حال، ایران ممکن است کارت خروج از NPT را به عنوان یک برگ برنده برای مذاکرات آینده نگه دارد.

با این حال، ممکن است هیچ مذاکره‌ای انجام نشود. انریکه مورا، رئیس سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا، که از نزدیک در مذاکرات هسته‌ای با ایران مشارکت داشت، در اظهارنظری تند هشدار داد که حملات ایالات متحده می‌تواند سرانجام ایران را به این نتیجه برساند که برای محافظت از خود به سلاح‌های هسته‌ای نیاز دارد. او نوشت: «۲۱ ژوئن ۲۰۲۵ ممکن است در تاریخ به عنوان روزی که یک ایران هسته‌ای به طور برگشت‌ناپذیری متولد شد، ثبت شود». پیش از بمباران ایالات متحده، مقامات ارشد اطلاعاتی ایالات متحده گزارش دادند که انتظار داشتند رهبران ایران در صورت حمله ارتش آمریکا به سایت‌های غنی‌سازی اورانیوم ایران، به سمت تولید بمب تغییر مسیر دهند. نظرسنجی‌های پس از حمله در ایران - که در زمان نگارش این مطلب در دسترس نیست - احتمالاً حمایت بیشتری از گزینه هسته‌ای را نشان می‌دهد. این واکنش طبیعی انسان به یک حمله بی‌دلیل است؛ تسلیم بی‌قید و شرط چنین واکنشی نیست.

دولت ایران قاطعانه معتقد است که برنامه هسته‌ای‌اش کاملاً صلح‌آمیز است و فتوایی که توسط رهبر معظم انقلاب در سال ۲۰۰۹ صادر شده، تولید سلاح‌های هسته‌ای را ممنوع می‌کند. با این حال، مقامات خاطرنشان می‌کنند که در صورت اقتضای شرایط، این ممنوعیت مذهبی قابل تغییر است. خود خامنه‌ای پاییز گذشته به این موضوع اشاره کرد. اسرائیل و ایالات متحده، و همچنین شرکای جهانی آنها، خوش شانس بوده‌اند که واکنش اولیه ایران به این حملات بسیار خفیف بوده است. ایران علاوه بر خودداری از خروج از NPT و لغو فتوا، به دنبال بستن تنگه هرمز، بمباران تأسیسات نفتی در خاورمیانه، حملات سایبری علیه منافع غرب یا حملات تروریستی علیه شرکت‌ها یا شهروندان اسرائیلی یا آمریکایی توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یا شرکای شبه‌نظامی ایران نبود. چنین واکنش‌هایی هنوز هم می‌تواند در زمانی که ایران انتخاب می‌کند، رخ دهد، زیرا رهبران غیرنظامی و نظامی ایران زخم‌های خود را لیس می‌زنند و در نظر می‌گیرند که چگونه بازدارندگی در برابر حملات بیشتر اسرائیل را بازیابی کنند. ایران برای انجام هرگونه اقدام تلافی‌جویانه جهت دستیابی به این هدف، باید جنبه‌های منفی تحریک به بمباران بیشتر اسرائیل را بسنجد، اما اسرائیل ممکن است همیشه از سطح برتری استراتژیک و آزادی عملی که در دو سال گذشته نسبت به ایران ایجاد کرده است، برخوردار نباشد.

حتی اگر خود تهران تا حدی به مدارا ادامه دهد، این حملات می‌تواند نتیجه‌ی وخیم درجه دویی داشته باشد: فروپاشی رژیم عدم اشاعه و نظم هسته‌ای جهانی. ایران به فهرست کشور‌های محاصره‌شده‌ی بدون سلاح هسته‌ای پیوسته است که توسط کشور‌های دارای سلاح هسته‌ای مورد حمله قرار گرفته‌اند - فهرستی که شامل عراق، لیبی و اوکراین می‌شود. برخی از کشور‌هایی که تاکنون به NPT پایبند بوده‌اند، ممکن است در تعهدات خود تجدیدنظر کنند. کره شمالی تنها کشوری است که از NPT خارج شده است و این کار را در سال ۲۰۰۳، سه سال و نیم قبل از آزمایش اولین بمب هسته‌ای خام خود، انجام داده است. این کشور اکنون یک زرادخانه‌ی قدرتمند با تخمین ۵۰ سلاح هسته‌ای را جمع‌آوری کرده است. حتی قبل از حملات ژوئن، نمایندگان مجلس ایران و سایر شهروندان به طور فزاینده‌ای تمایل داشتند که مسیر کره شمالی را دنبال کنند. مورد کره شمالی منحصر‌به‌فرد است. عامل اصلی که مانع حمله کره جنوبی به کره شمالی می‌شود، جغرافیا است، نه داشتن سلاح‌های هسته‌ای توسط کره شمالی: نزدیکی سئول به مرز به توپخانه متعارف کره شمالی اجازه می‌دهد تا مردم کره جنوبی را گروگان بگیرد. با این حال، یک استنباط طبیعی برای کشوری که به دلیل نزدیک شدن به توانایی سلاح‌های هسته‌ای مورد حمله قرار می‌گیرد این است که خود این توانایی، بازدارندگی قوی‌تری ایجاد می‌کند.

پس استراتژی ترامپ برای مقابله با پیامد‌های درجه یک و دو چیست؟ ماهیت آنی دستور حمله ایالات متحده نشان می‌دهد که او قادر به برنامه‌ریزی پیش‌بینی‌شده نیست. همانطور که رزا بروکس، استاد حقوق و مقام سابق پنتاگون، در پادکست اخیر خود بیان کرد، ترامپ به جای شطرنج سه یا چهار بعدی، در حال بازی با مهره‌های تک‌بعدی است. روایت پیروزمندانه او از عملیات «چکش نیمه‌شب» مفهوم جنگ او را به عنوان «یک تیر و تمام» نشان داد، که در آن قرار است یک دشمنِ از ترسِ فروخورده و دائمی، در ترسِ مطلق، تسلیم شود. تاریخ مدرن الگوی متفاوتی از جنگ را ترسیم می‌کند که همچنان پابرجاست.

تماشای اعضای بی‌صلاحیت و بی‌کفایت کابینه که ترامپ خود را با آنها احاطه کرده است، به سختی اطمینان‌بخش است. در هیچ دولت معمولاً کارآمدی، یک مجری فاکس نیوز به عنوان وزیر دفاع، یک سناتور سابق به عنوان وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی، یک عضو گارد ملی بدون سابقه خدمت نظامی، رئیس ستاد مشترک و منصوبانی بدون تجربه مستقیم در کار اطلاعاتی، رئیس دو سرویس اطلاعاتی اصلی نمی‌شوند. واکنش‌های چاپلوسانه و تدافعی دستیاران کلیدی ترامپ به هرگونه انتقاد احتمالی از رئیس جمهور نشان می‌دهد که هیچ یک از آنها آماده ارائه توصیه‌های نامطلوب به او نخواهند بود.

با این حال، صدایی که برای او قانع‌کننده‌ترین بوده، صدای نتانیاهو بوده است، تا جایی که ترامپ سرنوشت آمریکا را به سرنوشت اسرائیل گره زده است. این واقعیت که نتانیاهو اغلب اشتباه کرده است، در تفکر رئیس جمهور جایی ندارد. نتانیاهو او را تشویق کرد که برجام را که بی‌عیب و نقص کار می‌کرد و ۱۲ سال دیگر تا لغو محدودیت‌های غنی‌سازی باقی مانده بود، کنار بگذارد. نتانیاهو و دیگر مخالفان برجام این مدت را بسیار کوتاه می‌دانستند. با این حال، اقدام نظامی که آنها ترامپ را به انجام آن ترغیب کردند، زمان بسیار کمتری - شاید دو سال - نسبت به توافق اولیه خواهد خرید. منطقی نیست که دیپلماسی را با استاندارد‌های بسیار بالاتری نسبت به اقدام نظامی در نظر بگیریم. البته، مقایسه بین ۱۵ سالی که محدودیت‌های برجام به دست آورده در مقایسه با دو سالی که شاید با بمباران به دست آورده باشد، به دلیل زمان‌ها و شرایط متفاوت نقاط شروع، مانند دو چیز است. اما تندرو‌های ایران که ادعا می‌کردند ۱۵ سال خیلی کوتاه است، نمی‌توانند بدانند که بمباران کار بهتری انجام داده است.

اکنون سوال این است که آیا دیپلماسی می‌تواند دوباره نقشی ایفا کند یا خیر. بازگشت به محدودیت‌های توافق‌شده که با نظارت دقیق تأیید شده باشد، هنوز بهترین راه حل برای بحران هسته‌ای ایران است. اما هر دو طرف در مورد تشکیل مجدد مذاکرات تردید‌هایی ابراز کرده‌اند. در ۲۵ ژوئن، ترامپ اظهار داشت که دیگر نیازی به توافق با ایران نیست، زیرا از نظر او، بمباران، برنامه غنی‌سازی را نابود کرده است. با این حال، در ۲۷ ژوئن، گزارش‌هایی منتشر شد مبنی بر اینکه دولت او در حال بررسی مشوق‌های اقتصادی، از جمله ایده سرمایه‌گذاری ۳۰ میلیارد دلاری کشور‌های عربی خلیج فارس در زیرساخت‌های هسته‌ای غیرنظامی ایران در ازای پایان دادن به غنی‌سازی اورانیوم، بوده است. این ایده یک روز قبل از شروع حملات اسرائیل به ایران ارائه شده بود.

ایران، چه خونین و چه رشوه‌خوار، همچنان اصرار دارد که غنی‌سازی را رها نخواهد کرد. غرور ملی به دستاورد‌های علمی برنامه هسته‌ای‌اش در روان ایرانی‌ها ریشه دوانده است. انگیزه هسته‌ایِ پشت این برنامه تغییرناپذیر است. با این حال، یافتن راهی برای غلبه بر این بن‌بست ممکن است غیرممکن نباشد. به عنوان مثال، با توجه به اینکه نطنز و فردو به هر حال اکنون از کار افتاده‌اند، توقف «داوطلبانه» غنی‌سازی با محدودیت زمانی، از نظر عملی منطقی خواهد بود. ذخایر اورانیوم غنی‌شده با غنای بالا ایران باید به خارج از کشور منتقل شود یا به میزان کمتری ترکیب شود. با این حال، تنها راهی که ایران ممکن است با این امر موافقت کند این است که ایالات متحده این اصل را بپذیرد که ایران می‌تواند غنی‌سازی را از سر بگیرد. برای ترامپ - و نتانیاهو - چنین مصالحه‌ای ممکن است بسیار شبیه به برجام باشد که هر دو آن را غیرقابل قبول می‌دانستند.

این یک تراژدی استراتژیک بود که ترامپ توافقی را که در سال ۲۰۱۸ کارآمد بود، لغو کرد و در نتیجه تضمین کرد که ایران سطح غنی‌سازی را افزایش داده و هزاران سانتریفیوژ کارآمدتر نصب خواهد کرد. ۱۲ ماهی که برجام تضمین کرده بود تا ایران بتواند به سلاح هسته‌ای دست یابد و مواد شکافت‌پذیر برای ساخت سلاح را تولید کند، به حدود یک هفته کاهش یافت. اقدام نظامی اسرائیل با جلوگیری از هرگونه توافق جدید در حال انجام، این فاجعه را تشدید کرد. اگر، یا به احتمال بیشتر، زمانی که اسرائیل از پیشرفت بازسازی ایران مطلع شود و حملات بیشتری انجام دهد، این فاجعه تکرار خواهد شد. این چرخه می‌تواند بیش از یک بار تکرار شود. با این حال، در نهایت، احتمالاً ایران مسلح به سلاح هسته‌ای و به طور عینی پارانوئید خواهد شد - بدترین نتیجه

مارک فیتزپاتریک

 

ارسال نظرات