کیهان/
سید محمدعماد اعرابی
اوضاع از هر نظر مأیوسکننده بود. نهضت ملیشدن نفت ایران با کودتای ۲۸ مرداد 1332 به شکست منتهی شده بود و یک سال بعد با قرارداد کنسرسیوم (امینی-پیج) استخراج و فروش نفت ایران باز هم در اختیار شرکتهای خارجی قرار گرفت؛ با این تفاوت که این بار آمریکا نیز بر سر سفره نفت ایران نشست و سهمی برابر با انگلستان دریافت کرد.
پس از این شکست و بازگشت دوباره محمدرضا پهلوی به قدرت، رژیم پهلوی خود را در اوج اقتدار میدید و هیچ چیز جلودارش نبود. همان زمان تعدادی از چهرههای سیاسی و دانشگاهی در نامهای به مجلس نسبت به فضای خفقان موجود در کشور زبان به اعتراض گشودند و نوشتند: «تمام روزنامههای مخالف دولت در توقیف و چاپخانهها تحت کنترل شدید و روزنامههای مجاز هم تحت سانسور شدید میباشند و انواع و اقسام فشار و تضییقات برای ملّیون و آزادیخواهان و شکنجههای وحشیانه برای مبارزان راه حقیقت و آزادی وجود دارد و اکثر زعمای قوم که مورد علاقه و تکریم ملتاند یا در گوشه زندان و اختفا به سر میبرند و یا تحت نظر مأمورین انتظامی میباشند و مطلقاً آزادی عمل ندارند.» نویسندگان این نامه نیز سرنوشتی مشابه پیدا کردند و مورد خشم و غضب رژیم پهلوی قرار گرفتند و در نتیجه اساتید امضاکننده نامه مستقیماً توسط دولت از دانشگاه اخراج شدند.
سال 1335 رژیم پهلوی به پیشنهاد آمریکا برای کنترل هرچه بیشتر فضای کشور ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) را تأسیس کرد و موج جدیدی از سرکوب را به راه انداخت. سفارت غیررسمی اسرائیل در تهران که طی نهضت ملی نفت تعطیل شده بود بار دیگر آغاز به کار کرد و حتی دفتر نمایندگی ایران در تلآویو نیز راهاندازی شد. تابستان 1336 در حالی که کشورهای منطقه از صادرات نفت به اسرائیل خودداری میکردند؛ اولین قرارداد نفتی محرمانه میان ایران و اسرائیل با قیمت بشکهای 30 دلار منعقد شد. یک سال بعد «محمدرضا پهلوی» با «لوی اشکول» وزیر دارایی وقت اسرائیل به دور از چشم رسانهها دیدار کرد و دو طرف برای افزایش میزان همکاریها توافق کردند.
خبرهای بد تمامی نداشت؛ با رحلت «آیتالله بروجردی»، مرجع بزرگ شیعیان جهان در ابتدای سال 1340 برای مردم مسلمان ایران همه چیز رنگ ناامیدی گرفت. همان سال صادرات نفت ایران به اسرائیل دو برابر شد و «بنگوريون»، اولين نخستوزير رژيم صهيونيستي در سفری محرمانه به تهران آمد. روابط ایران و رژیم صهیونیستی سالبهسال بیشتر و جدیتر میشد. سال 1341 «موشهدایان» وزیر اقتصاد رژیم صهیونیستی به ایران آمد تا طرح کشت و صنعت اسرائیل در دشت قزوین را عملیاتی کند؛ این پروژه تا حدی برای رژیم صهیونیستی سودآور بود که یکی از روزنامههای این رژیم از آن با عنوان «قزوین، امپراطوری اسرائیل در ایران» یاد کرد.
اوایل خرداد 1342 نماینده ویژه نخستوزیر اسرائیل با پیام ویژه «بنگوریون» به تهران آمد و «محمدرضا پهلوی» پس از ملاقات با او وعده همکاریهای بیشتر را داد. ایران در چنین شرایطی قرار داشت که چند روز بعد در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ «حاجآقا سید روحالله خمینی(ره)» در مدرسه فیضیه قم به منبر رفت و خطاب به محمدرضا پهلوی گفت: «والله، اسرائیل به درد تو نمیخورد، قرآن به درد تو میخورد امروز به من اطلاع دادند که بعضی از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنیت و گفتهاند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هرچه میخواهید بگویید، یکی شاه را کار نداشته باشید؛ یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید؛ یکی هم نگویید دین در خطر است. این سه تا امر را کار نداشته باشید، هر چه میخواهید بگویید. خوب، اگر این سه تا امر را ما کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟! ما هر چه گرفتاری داریم از این سهتاست.»
گوش رژیم پهلوی اما به این حرفها بدهکار نبود؛ آنها سرخوش از قدرت و راضی از سرکوب مخالفان، هیچ مانعی در برابرشان نمیدیدند و به روند خود ادامه دادند. با پروژههایی مانند طرح کشت و صنعت اسرائیل در دشت قزوین، کشاورزی و صنایع وابسته به آن در ایران به سود رژیم صهیونیستی تضعیف شد تا جایی که با تقریباً یکطرفه شدن روابط تجاری، ایران حتی تخممرغ را هم از اسرائیل وارد میکرد. از سال 1340 تا 1352 واردات ایران از اسرائیل از رقم 2160 میلیون ریال به 14،700 میلیون ریال افزایش یافت. رقمی که از واردات آن زمان ایران از تمام کشورهای مسلمان جهان [در آسیا و آفریقا] هم بیشتر بود.
علاوهبر این، ایران اصلیترین و مهمترین تأمینکننده نفت رژیم صهیونیستی بود. سفارت آمریکا در تهران 17 دسامبر 1976 (26 آذر 1355) طی گزارشی درباره همکاری گسترده ایران و اسرائیل در حوزه نفت نوشت: «اطلاعات (به دست آمده) از منابع مختلف نشاندهنده این است که حداقل 75 درصد مصرف کنونی [نفت] داخلی اسرائیل که در حدود 150 هزار بشکه در روز میباشد به وسیله ایران تأمین میشود.»
روابط یکطرفه به نفع رژیم صهیونیستی در حوزه امنیتی و نظامی از این هم بیشتر بود. اسرائیل نه تنها نقش پررنگی در تجهیز و آموزش نیروهای ساواک داشت بلکه حتی از امکانات ساواک برای پیشبرد پروژههای خود استفاده میکرد و بدون اطلاع آنها علیه کشورهای منطقه عملیات انجام میداد. آنها سه پایگاه جاسوسی در ایران برای رصد تحرکات عراق و دیگر کشورهای عربی راه انداختند و برای پوشش فعالیتهایشان از شناسنامههای ایرانی استفاده میکردند. با وجود اینکه بخش عمده تسلیحات ایران از آمریکا تهیه میشد اما از فروردین 1344 به بعد رژیم پهلوی طی قراردادهای متعدد با رژیم صهیونیستی به یکی از بزرگترین خریداران تسلیحات و خدمات نظامی از اسرائیل تبدیل شد. در یک مورد اسفند 1346 رژیم صهیونیستی یک اعتبار 75 میلیون دلاری برای خرید نظامی ایران از اسرائیل اختصاص داد. نه تنها ارتش ایران به عنوان یکی از استفاده کنندگان اصلی سلاحهای اسرائیلی درآمد بلکه در پرتو این روابط و اقدامات، نفوذ وابستگان نظامی و امنیتی اسرائیل در ایران به حدی شد که گاهی چهرههای سیاسی و نظامی ایرانی برای رشد و ترفیع در رژیم پهلوی به آنها متوسل میشدند تا برایشان کارسازی کنند. بنجامین بیتهلحمی از اساتید دانشگاه حیفا در اراضی اشغالی درباره موارد متعدد مراجعاتی از این دست به یعقوب نیمرودی وابسته نظامی وقت رژیم صهیونیستی در ایران مینویسد: «میهمانان اسرائیلی او مسلماً حیرت میکردند از اینکه میدیدند، ژنرالهای ارتش ایران، صبورانه در راهروی دفتر کار وی انتظار میکشند، تا طی دیدار کوتاهی با او، از وی بخواهند نزد رئیس ستاد و یا حتی «شاه» وساطت و یا شفاعت آنها را بکند.»
برای ناظران تیزبین داخلی وخارجی کاملاً مشخص بود که رابطه رژیم صهیونیستی با ایران یک همکاری مشترک و متعارف بینالمللی نیست بلکه ایران با هدایت آمریکا در اختیار اسرائیل قرار داشت و مانند لقمهای در دهان این رژیم بود. از نیمه خرداد 1342 به بعد اما این لقمه کمکم گلوگیر شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن 1357 دیگر میرفت تا راه تنفس رژیم اشغالگر قدس را مسدود کند. شاید اگر 14 آذر 1340 روزی که هواپیمای «داود بنگوریون» اولین نخستوزیر رژیم صهیونیستی در فرودگاه مهرآباد تهران به زمین نشست؛ به او میگفتند کمی آن طرفتر در محله «یخچال قاضی» قم مردی 60 ساله به نام سید روحالله خمینی(ره) زندگی میکند که نه تنها تمام تلاشهای او و همقطارانش را در ایران به باد میدهد بلکه این کشور را به پایگاهی علیه رژیم اشغالگر صهیونیستی در جهان تبدیل میکند؛ لبخندی ناباورانه از روی تمسخر میزد. این لبخند البته چندان دوام نمیآورد چون صهیونیستها انقلاب خمینی(ره) را نه با چشم بلکه با تمام وجودشان احساس کردند. 19 خرداد 1368 وقتی «فتحی شقاقی» رهبر جنبش جهاد اسلامی فلسطین برای سخنرانی در اولین نماز جمعه پس از رحلت امام خمینی(ره) به تهران دعوت شد؛ طوری درباره امام(ره) صحبت کرد که مشخص شد انقلاب سید روحالله خمینی در فلسطین به اندازه ایران قدرت داشته است: «ای امام! آیا واقعاً از میان ما رفتهای؟! واقعاً ستاره درخشان جماران خاموش شد؟! نه! باور نمیکنیم! تو هرگز نمردهای؛ حتماً رفتهای تا از خستگی مبارزه دمی بیاسایی و بازگردی. شاید کودکان سنگ به دست انتفاضه فلسطین، امشب و هر شب در بالاترین قلههای کوه کَرمِل منتظر تو باشند تا دست خود را بالا بیاوری و از رنج آنان بکاهی و خستگی از تنشان بزدایی. آنان حتماً تو را بر منبر مسجدالاقصی خواهند دید، در حالی که پرچم جهاد در دست داری و بر سر خائنان فریاد میزنی!... نه! تو نمردهای ای سید من!»
خدایی که یوسف(ع) را از قعر چاه به حکمرانی در مصر رساند و موسی(ع) را در دامن فرعون پرورش داد؛ ناخدایی را هم برای ما فرستاد تا اصلیترین کانون مقاومت در برابر اشغالگری و سلطه اسرائیل بر غرب آسیا را درست از جایی که هیچکس انتظارش را نداشت یعنی ایران، بیرون بیاورد. آن خدا هنوز هم هست و رژیم صهیونیستیِ متوهم از برتری و پیروزی را در ویرانههای غزه فروخواهد بلعید: فَخَسَفنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الأَرضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِن فِئَة يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللهِ (قارون را با خانهاش در زمين فرو برديم و او در برابر خدا هيچ گروهى نداشت كه يارىاش كنند.)
جوان /
سیدامیرعلی ناقدی
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات خود در جمع خانواده شهدای پرواز اردیبهشت با اشاره به اهمیت غنیسازی و یاوهگوییهای دشمن در این راستا فرمودند: «اینکه بگویند ما به ایران اجازه غنیسازی نمیدهیم، این غلط زیادی است. کسی منتظر اجازه این و آن نیست. جمهوری اسلامی سیاستی دارد، روشی دارد، سیاست خودش را تعقیب میکند. من البته در یک مناسبت دیگری به ملت ایران توضیح خواهم داد علت اینکه اینها روی غنیسازی تکیه میکنند چیست.»
آنچه در بیانات بیش از سه دهه رهبر انقلاب، مشی انقلاب اسلامی در دوره امام راحل و آیتاللهالعظمی خامنهای و از همه مهمتر پیام آشکار دشمنیهای دشمنان انقلاب اسلامی و در رأس آنها امریکای جهانخوار، واضح و مبرهن است، نه نگرانی از تروریسم، سلاح هستهای یا سایر عناوین اتهامات خلقالساعه است بلکه در همه اینها خود امریکا و اذنابش نمونه بیرقیب هستند.
آنچه مسئله اصلی دشمن است، عدم قوی شدن ایران است. قوی شدن با اتکا به خود و کسب تواناییهای برتر، خواب دشمنان را آشفته کرده است. این خواب وقتی آشفتهتر میشود که نمونههای بسیار موفقی در طول بیش از چهار دهه عمر انقلاب اسلامی، از کسب توانایی و قدرت در حوزهای که کاملاً در آن محدود و محصور شده بودیم، پیش روی دشمنان است.
غنیسازی برای جمهوری اسلامی از لحاظ راهبردی و سیاسی اهمیت بسزایی دارد. تأمین سوخت مورد نیاز برای رآکتورهای تحقیقاتی که یکی از محصولات ارزشمند و راهبردی آنها رادیوداروها هستند و نیز تأمین سوخت مورد نیاز برای رآکتورهای قدرت که سبب ایجاد چرخه برق هستهای میشود، دلیل اصلی تأکید ما بر غنیسازی است. مسئلهای که اگر بخواهیم در آن خود را وابسته به واردات کنیم ما را از یک کشور قدرتمند در این عرصه کلیدی و راهبردی، به یک کشور مصرف کننده و تابع در دنیا تبدیل میکند.
تأمین سوخت نه تنها باید درونزا باشد تا کشورمان یک کشور قدرتمند در این عرصه کلیدی باشد، بلکه باید پایدار باشد تا صنایع دچار تعطیلی و عوارض ناشی از آن نشوند؛ بنابراین باید دقت شود حتی مذاکره با دشمن به خلل در پایداری تأمین سوخت هستهای نیز منجر نشود چه برسد که طبق فرمایش صریح رهبر انقلاب به هیچ وجه کنار گذاشتن آن حتی در مخیله طرف مقابل نیز نباید بگنجد.
همچنین در عرصه تولید برق از انرژی هستهای ما با یک خلأ ۲۰هزار مگاواتی در ناترازی برق کشور روبهرو هستیم که یکی از بهترین راهبردها برای حل آن اتکا به انرژی صلح آمیز هستهای است. در حال حاضر ظرفیت نیروگاهسازی هستهای نیز در کشور فعال شده تا کشور در این عرصه وابسته به کشورها و شرکتهای چند ملیتی نباشد.
داشتن امکان چانهزنی بینالمللی در چارچوب حقوق بینالملل و نیز سطح متعارف و مشروع غنی سازی، دیگر دلیل اهمیت راهبردی و سیاسی این فناوری سطح بالاست، زیرا دشمن به دلایل فوق الذکر از توانمندی هستهای ما در حوزه غنیسازی برآشفته میشود، بنابراین حفظ توان غنیسازی و بازی با سطح غنیسازی در معادلات و مذاکرات سیاسی بدون از دست دادن قدرت کسب شده، در خلال زورگوییهای بیگانگان، امکان بازیگری و نقش آفرینی ما برای احقاق حقوق خود در عرصه بینالملل و حتی منطقهای را فراهم میکند.
چانهزنی بینالمللی در کنار بازدارندگی فناورانه که از فناوری صلحآمیز هستهای برای کشور ایجاد میشود، قدرت شگفتآوری در عرصه سیاسی و راهبردی به جمهوری اسلامی ایران میدهد. بارها اعلام شده است ما دنبال سلاح هستهای و استفاده نامتعارف نیستیم، اما تکنولوژی سطح بالای هستهای برای کشور، این ذهنیت و ادراک را در دشمن به وجود میآورد که ایران کشوری آسیبپذیر و قابل تعدی نیست.
در حوزه علم و فناوری نیز فناوری هستهای به عنوان یک دانش و علم مادر که بینارشتهای عمل کرده و تعداد زیادی از رشتههای تخصصی، قدرت آفرین و سطح بالا را در کنار هم قرار داده است و زیست بومی از محصولات فناورانه را در کشور رونق میدهد، حائز اهمیت بسیار است. در ذیل چرخه غنیسازی سوخت هستهای و دانشها و فناوریهای ایجاد شده در کنار آن تعداد زیادی از رشتههای حوزه نظری یا تکنیک، همچون رشتههای فیزیک هستهای، مهندسی مکانیک، مهندسی مواد و متالوژی، مهندسی نانو و بسیاری دیگر از رشتههای فناورانه نقش آفرینی میکنند.
آنچه مشخص است در دنیای کنونی و آینده، دسترسی به چنین حوزههایی است که یک کشور را میتواند با سرعت باورنکردنی پیشرفت دهد و در مسابقه قدرت اقتصادی و دانش بنیان، ترقی بسیار ایجاد کند و آن کشور را به رتبههای اول ارتقا دهد و الا آنچه برخی غربگرایان همسو با امثال ترامپ و دولتهای غربی تکرار و از ایران اسلامی انتظار دارند متعارف عمل کرده یا بسیاری از کشورهای خودباخته منطقهای را الگوی خود در مصرفکنندگی دانش قرار دهد، هیچگونه قدرتی برای ایران و ایرانی ایجاد نمیکند و صرفاً ایران را به ویترینی از محصولات تولیدی در غرب تبدیل میکند.
آرمان امروز /
صلاح الدین خدیو
سخنان اخیر رهبری پاسخی پیشاپیش به طرح پیشنهادی دولت آمریکا جهت خروج از بن بست در مذاکرات هسته ای محسوب می شود.
تهران دوباره روی خطوط قرمز خود تاکید کرد و حق غنی سازی را غیر قابل مذاکره دانست. با این وصف درهای مذاکره را باز گذاشت و با یک «نه محتاطانه» کوشید بند نازک گفتگوها پاره نشود.اکنون توپ در زمین آمریکاست و اینکه چگونه با پاسخ منفی تهران به ابتکار عمل پیشنهادی خود مواجه می شود.مسالهی اصلی البته زمان است و ساعت های مختلفی که تهران، واشنگتن، تل آویو و تروئیکای
اروپایی با آن کار می کنند. روشن است که عقربهی ساعت تهران از همه کندتر حرکت می کند. معیار زمان برای اسرائیل اما ثانیه و دقیقه و ساعت است. اسرائیل نه تنها نگران رسیدن ایران به نقطهی گریز هسته ای است، بلکه دلواپس بسته شدن فرصت اقدام استراتژیک برای ضربه به تاسیسات ایران است. ساعت آمریکا و اروپا هم بر اساس ماه کار می کند. نگاه آمریکا و سه کشور اروپایی بر یکی دو ماه آینده دوخته شده؛ هم ایران به نقطهی گریز نرسد و هم مهلت فعال سازی مکانیسم ماشه منقضی نشود. این ناهمخوانی ساعت ها، زمینه ساز افزایش تنش و بحرانی شدن موضوع است. بسته به اینکه کدام بازیگر دانسته یا ندانسته زودتر شکیبایی خود را از دست می دهد. در این بین موضع نهایی آمریکا تعیین کننده است. بدون آنکه در دام این داوری کلیشه ای افتاد که نقش آدم خوب را به ترامپ و آدم بد را به نتانیاهو می دهد باید گفت رئیس جمهور آمریکا با یکی از مهم ترین و البته مخاطره آمیزترین تصمیمات حیات سیاسی خود روبروست.
زبان متناقض و پیچیده و گاه کمیک وی دربارهی پروندهی هسته ای، گرچه به قصد برساختن قسمی سیاست ابهام استراتژیک بکار می رود، در نظر ناظران داخلی و خارجی با مخاطرهی تبدیل به بزدلی دراماتیک روبروست. به احتمال قریب به یقین دور ششم مذاکرات هم برگزار می شود اما در نبود ارادهای روشن و راه حلی ولو موقت برای خروج از بن بست فعلی، باید منتظر آغاز فعال سازی مکانیسم ماشه از اوایل تابستان آینده بود. حمایت احتمالی آمریکا از قطعنامهی پیشنهادی اروپا به شورای حکام آژانس می تواند قرینهای روشن باشد.
رسالت /
خراسان /
هادی محمدی
وطن امروز /
رها عبداللهی
۲۲ سال است غرب، بحران ساختگی هستهای را علیه فعالیت صلحآمیز هستهای جمهوری اسلامی ایران به راه انداخته و تلاش دارد با فشار سیاسی، تحریم اقتصادی، تهدید نظامی، غوغای رسانهای و حتی اقدامات تروریستی این حق طبیعی ملت ایران را از آنان بگیرد. طی این سالها پافشاری جمهوری اسلامی ایران بر حق و حقوق ملت خود گرچه در ظاهر هزینهساز به نظر میرسد اما مزایای بسیار زیادی برای امروز و فردای کشور دارد. امروز نظام جمهوری اسلامی توانسته با این پافشاری، با کمک دانشمندان مجاهدش، فناوری هستهای را به چرخه تولید انرژی، صنعت، پزشکی، کشاورزی و... برساند و به باشگاه قدرتهای هستهای جهان وارد شده، تواناییهایی به دست آورد که شاید تعداد کشورهای دارای آن به تعداد انگشتان دست هم نرسد. حالا در سال ۱۴۰۴ ترامپ گستاخانه میگوید ایران حق داشتن چرخه غنیسازی اورانیوم را ندارد و دلیل آن نگرانیهای امنیتی ادعایی غرب است که هیچوقت هم ثابت نشده اما بهانهای دائمی برای اعمال فشار علیه ایران ایجاد کرده. از نگاه جمهوری اسلامی، برخورد غرب با فناوری هستهای، بخشی از یک تقابل بنیادین است: تقابل ۲ گفتمان؛ یکی بر پایه سلطهگری و انحصار و دیگری بر پایه استقلال، عدالت و مقاومت. غنیسازی اورانیوم، تنها یک فعالیت فنی نیست؛ بلکه میدان آزمون ارادههاست. آمریکا میداند اگر ایران در این میدان به پیروزی کامل برسد، نه تنها دیگر بهانه و امیدی به سلطه و کنترل آن ندارد، بلکه دیگر کشورها نیز به پیروی از این الگو خواهند پرداخت. از همین روست که فشارها نه متوقف شده و نه محدود به مسائل حقوقی مانده است. رهبر معظم انقلاب در این میدان، آن را بخشی از نبرد بزرگتر برای «اقتدار ملی» و «آینده تمدنی ایران» میدانند؛ نبردی که توقفبردار نیست. ایشان در بیانات اخیرشان در مراسم سیوششمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) به طور مفصل درباره لزوم حفظ غنیسازی اورانیوم با مردم سخن گفتند و به تبیین ابعاد فنی و سیاسی آن پرداختند و سپس از فلسفه مقاومت نظام اسلامی در برابر زیادهخواهیهای دولت پرسروصدا و بیتدبیر آمریکا سخن گفتند. رهبر انقلاب با بیانی ساده برای مردم دلایل موجه و معقول رد پیشنهاد توهینآمیز و خباثتآلود آمریکا مبنی بر تعطیلی غنیسازی اورانیوم ایران را برشمردند؛ ضداستقلال بودن، محرومیت ملت ایران از سوخت پاک و دهها صنعت متأثر از هستهای از جمله پزشکی هستهای، آب شیرینکن، کشاورزی، صنعت فضایی...، مأیوس کردن هزاران دانشمندی که در ایران در رشتههای مختلف هستهای تربیت و مشغول به کار شدند...
ایشان حتی با استناد به تجارب تاریخی گذشته ایران درباره علل بیاعتمادی در پیشنهاداتی چون وارد کردن اورانیوم غنیسازی شده به جای غنیسازی در داخل نیز صحبت کردند و به شبهات این روزها پاسخ فرمودند.
اما خط خبری رسانههای معاند درباره بیانات رهبری «بر هم زدن توافق» است؛ خطی که جدید نیست و از همان ساعات اول توسط رسانههای پادو به شبکههای مجازی پمپاژ شد تا افکار عمومی و بازار را بر هم بزند.
حضرت آقا در بیاناتشان چند بار تأکید کردند باید بیشتر از این جامعه را با فواید مهم صنعت غنیسازی اورانیوم آشنا کرد. تأکید چندباره ایشان حکایت از یک درد و خلأ دارد. امروز آگاهی مردم نسبت به فواید داشتن چرخه فناوری هستهای با دهه ۸۰ و ۹۰ تفاوت بسیاری دارد، چون در رشتههای مختلف پزشکی، کشاورزی و انرژی تا حدی اثرات آن را دیده و شنیدهاند اما این مشاهدات آنقدر پررنگ نیست که تمام جامعه نسبت به حیاتی بودن حفظ حقوق هستهای ایمان آورده باشد. اگر افکار عمومی نداند نظام چرا روی حفظ صنعت هستهای مقاومت میکند و هزینه میدهد، اسیر مغالطه رسانههای بدخواه و زردنویس میشود و گفتمان «عقلانیت آمریکایی» - بخوانید گفتمان تسلیم - جای خود را باز میکند.
تلاش رسانههای همسو با آمریکا برای وارونهنمایی بیانات رهبر انقلاب یا تظاهر به زیادهروی ایشان یعنی آنان در افکار عمومی ایران نقطه امید دارند. در شرایطی که اندیشمندان غرب و برخی سیاستمدارانشان مدتهاست اعتراف میکنند تحریم علیه ایران کماثر شده و قادر به تغییر چیزی در جمهوری اسلامی نیست و ابزارهای نظامی آمریکا هم با تمام تبلیغات پوشالیاش بعد از بیآبرویی تاریخی در دریای سرخ و شکست از انصارالله یمن، عملاً جزو گزینههای مؤثر نیست، تلاش برای خروجی گرفتن از افکار عمومی ایران تنها دستاویز آنان است.
مطلوبترین حالت برای سیاستمداران آمریکایی شکاف بین مردم و حاکمیت است و به همین دلیل سالهاست مردم ما را هدف پیچیدهترین جنگ شناختی تاریخ قرار دادهاند. خروجی مدنظر این جنگ آن است که مردم ایران به جای آمریکا، مسؤولان خودشان را عامل مشکلات و فشارها بدانند و همدلی و همراهی خود با سیاستهای نظام را از دست بدهند.
واکسن بیاثر کردن زخمهایی که این جنگ شناختی بر پیکره افکار عمومی وارد میسازد، تقویت استقلال ملی از رهگذر تبیین است. رهبر معظم انقلاب در بیاناتشان در حرم امام راحل، اصل تبیین را یکی از سرفصلهای استقلال ملی در گفتمان حضرت امام خمینی برشمردند؛ تبیینی که هم مخاطبش دلهای مردم بود هم عقولشان. دفاع از استقلال ملی در تاریخ انقلاب اسلامی همواره مردمی بوده. چه در دفاع مقدس ۸ ساله، چه در هنگامه فتنههای داخلی و خارجی و چه هنگام مداخلات و فشارهای دشمنان که با حضور دشمنشکن مردم در راهپیماییها و انتخابات بیاثر شده.
اگر مردم با آثار و منافع استقلال آشنا نباشند و عزت نفسشان تحت تأثیر بمباران مداوم تبلیغات مسموم رسانهای مجروح شود، مقاومت و استقامتشان برای استقلال سست میشود.
اکنون که آمریکاییها میخواهند با بازیهای تبلیغاتی در قالب تهدید و تطمیع دروغین، جمهوری اسلامی ایران را با بازی مقصرنمایی تحت فشار قرار دهند تا با شرمندگی در برابر افکار عمومی و رسانهها، از موضع خود خارج شده، عقبنشینی کرده و سریعا توافق را بپذیرد، سخن گفتن با مردم و تبیین آنچه به صلاح آینده نزدیک و دور این ملت و سرزمین است واجبتر از هر زمان دیگری است. ملاحظات امنیتی و کوتاهیها و اولویت ندادنها همواره موجب شده کمتر در رسانهها از تلاشهای دانشمندان هستهای و ثمراتش رونمایی شود.
سخن گفتن مستقیم همه مسؤولان با مردم (اعم از مسؤولان سیاسی، نظامی، فنی...)، استفاده از ظرفیتهای رسانهای، سینما، اردوهای راهیان پیشرفت با تمرکز ویژه روی گروههای مرجع مثل معلمان، اساتید دانشگاه، بازیگران، فعالان رسانه و ورزشکاران اقدامات فوریای است که باید همه ارکان نظام به تأسی از معظم له به آن بپردازند.
این بزنگاه، قطعاً آخرین تلاش دشمن برای زمین زدن ملت ایران نیست اما میتواند آخرین مرحله بحران ساختگی هستهای باشد و بهانه ۲۲ ساله تهدید هستهای ایران را از دست دشمنان بگیرد. امروز مردم و مسؤولان ایران در برابر آزمونی دیگر قرار گرفتهاند که بابت آن اول در پیشگاه خداوند متعال و سپس در پیشگاه قضاوت آیندگان مسؤولند. اینکه پای استقلال خود بمانند و کشور را سالهای سال در برابر زیادهخواهیهای قدرتهای نظام سلطه بیمه کنند یا اینکه نسبت به پافشاری روی حقوق خود مردد شوند و فشارها و تهدیدها را از این طریق، رسمیت و پایداری ببخشند.
ارسال نظرات