- کشتار دانشجویان در ۱۶ آذر و یک سند تاریخی از شکنجه مخالفان با «خرس» در دوره پهلوی!
- آیا نبرد حضرموت نقشه یمن را تغییر خواهد داد؟
- یادداشت ها / آیا پایان ماه عسل صهیونیستها در سوریه نزدیک است؟!
- قیام جوانان سوری | پیام عملیات «بیت جن» برای جولانی و صهیونیستها
- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
- حل مسائل ایران را از کنیسههای آمریکا طلب نکنید
- چرا رسیدگی به پرونده شهید آرمان علیوردی طولانی شده است؟ / نقش هر یک از متهمان در وقوع قتل باید مشخص شود
- جنگ بیشتر؛ سفره کوچکتر | تاثیرات اقتصادی تنش افغانستان و پاکستان
شنبه ؛ 22 آذر 1404 یادداشت ها / استقلال ملی
کیهان/ 
خدای ما؛ ناخدای ما
سید محمدعماد اعرابی
اوضاع از هر نظر مأیوسکننده بود. نهضت ملیشدن نفت ایران با کودتای ۲۸ مرداد 1332 به شکست منتهی شده بود و یک سال بعد با قرارداد کنسرسیوم (امینی-پیج) استخراج و فروش نفت ایران باز هم در اختیار شرکتهای خارجی قرار گرفت؛ با این تفاوت که این بار آمریکا نیز بر سر سفره نفت ایران نشست و سهمی برابر با انگلستان دریافت کرد.
پس از این شکست و بازگشت دوباره محمدرضا پهلوی به قدرت، رژیم پهلوی خود را در اوج اقتدار میدید و هیچ چیز جلودارش نبود. همان زمان تعدادی از چهرههای سیاسی و دانشگاهی در نامهای به مجلس نسبت به فضای خفقان موجود در کشور زبان به اعتراض گشودند و نوشتند: «تمام روزنامههای مخالف دولت در توقیف و چاپخانهها تحت کنترل شدید و روزنامههای مجاز هم تحت سانسور شدید میباشند و انواع و اقسام فشار و تضییقات برای ملّیون و آزادیخواهان و شکنجههای وحشیانه برای مبارزان راه حقیقت و آزادی وجود دارد و اکثر زعمای قوم که مورد علاقه و تکریم ملتاند یا در گوشه زندان و اختفا به سر میبرند و یا تحت نظر مأمورین انتظامی میباشند و مطلقاً آزادی عمل ندارند.» نویسندگان این نامه نیز سرنوشتی مشابه پیدا کردند و مورد خشم و غضب رژیم پهلوی قرار گرفتند و در نتیجه اساتید امضاکننده نامه مستقیماً توسط دولت از دانشگاه اخراج شدند.
سال 1335 رژیم پهلوی به پیشنهاد آمریکا برای کنترل هرچه بیشتر فضای کشور ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) را تأسیس کرد و موج جدیدی از سرکوب را به راه انداخت. سفارت غیررسمی اسرائیل در تهران که طی نهضت ملی نفت تعطیل شده بود بار دیگر آغاز به کار کرد و حتی دفتر نمایندگی ایران در تلآویو نیز راهاندازی شد. تابستان 1336 در حالی که کشورهای منطقه از صادرات نفت به اسرائیل خودداری میکردند؛ اولین قرارداد نفتی محرمانه میان ایران و اسرائیل با قیمت بشکهای 30 دلار منعقد شد. یک سال بعد «محمدرضا پهلوی» با «لوی اشکول» وزیر دارایی وقت اسرائیل به دور از چشم رسانهها دیدار کرد و دو طرف برای افزایش میزان همکاریها توافق کردند.
خبرهای بد تمامی نداشت؛ با رحلت «آیتالله بروجردی»، مرجع بزرگ شیعیان جهان در ابتدای سال 1340 برای مردم مسلمان ایران همه چیز رنگ ناامیدی گرفت. همان سال صادرات نفت ایران به اسرائیل دو برابر شد و «بنگوريون»، اولين نخستوزير رژيم صهيونيستي در سفری محرمانه به تهران آمد. روابط ایران و رژیم صهیونیستی سالبهسال بیشتر و جدیتر میشد. سال 1341 «موشهدایان» وزیر اقتصاد رژیم صهیونیستی به ایران آمد تا طرح کشت و صنعت اسرائیل در دشت قزوین را عملیاتی کند؛ این پروژه تا حدی برای رژیم صهیونیستی سودآور بود که یکی از روزنامههای این رژیم از آن با عنوان «قزوین، امپراطوری اسرائیل در ایران» یاد کرد.
اوایل خرداد 1342 نماینده ویژه نخستوزیر اسرائیل با پیام ویژه «بنگوریون» به تهران آمد و «محمدرضا پهلوی» پس از ملاقات با او وعده همکاریهای بیشتر را داد. ایران در چنین شرایطی قرار داشت که چند روز بعد در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ «حاجآقا سید روحالله خمینی(ره)» در مدرسه فیضیه قم به منبر رفت و خطاب به محمدرضا پهلوی گفت: «والله، اسرائیل به درد تو نمیخورد، قرآن به درد تو میخورد امروز به من اطلاع دادند که بعضی از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنیت و گفتهاند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هرچه میخواهید بگویید، یکی شاه را کار نداشته باشید؛ یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید؛ یکی هم نگویید دین در خطر است. این سه تا امر را کار نداشته باشید، هر چه میخواهید بگویید. خوب، اگر این سه تا امر را ما کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟! ما هر چه گرفتاری داریم از این سهتاست.»
گوش رژیم پهلوی اما به این حرفها بدهکار نبود؛ آنها سرخوش از قدرت و راضی از سرکوب مخالفان، هیچ مانعی در برابرشان نمیدیدند و به روند خود ادامه دادند. با پروژههایی مانند طرح کشت و صنعت اسرائیل در دشت قزوین، کشاورزی و صنایع وابسته به آن در ایران به سود رژیم صهیونیستی تضعیف شد تا جایی که با تقریباً یکطرفه شدن روابط تجاری، ایران حتی تخممرغ را هم از اسرائیل وارد میکرد. از سال 1340 تا 1352 واردات ایران از اسرائیل از رقم 2160 میلیون ریال به 14،700 میلیون ریال افزایش یافت. رقمی که از واردات آن زمان ایران از تمام کشورهای مسلمان جهان [در آسیا و آفریقا] هم بیشتر بود.
علاوهبر این، ایران اصلیترین و مهمترین تأمینکننده نفت رژیم صهیونیستی بود. سفارت آمریکا در تهران 17 دسامبر 1976 (26 آذر 1355) طی گزارشی درباره همکاری گسترده ایران و اسرائیل در حوزه نفت نوشت: «اطلاعات (به دست آمده) از منابع مختلف نشاندهنده این است که حداقل 75 درصد مصرف کنونی [نفت] داخلی اسرائیل که در حدود 150 هزار بشکه در روز میباشد به وسیله ایران تأمین میشود.»
روابط یکطرفه به نفع رژیم صهیونیستی در حوزه امنیتی و نظامی از این هم بیشتر بود. اسرائیل نه تنها نقش پررنگی در تجهیز و آموزش نیروهای ساواک داشت بلکه حتی از امکانات ساواک برای پیشبرد پروژههای خود استفاده میکرد و بدون اطلاع آنها علیه کشورهای منطقه عملیات انجام میداد. آنها سه پایگاه جاسوسی در ایران برای رصد تحرکات عراق و دیگر کشورهای عربی راه انداختند و برای پوشش فعالیتهایشان از شناسنامههای ایرانی استفاده میکردند. با وجود اینکه بخش عمده تسلیحات ایران از آمریکا تهیه میشد اما از فروردین 1344 به بعد رژیم پهلوی طی قراردادهای متعدد با رژیم صهیونیستی به یکی از بزرگترین خریداران تسلیحات و خدمات نظامی از اسرائیل تبدیل شد. در یک مورد اسفند 1346 رژیم صهیونیستی یک اعتبار 75 میلیون دلاری برای خرید نظامی ایران از اسرائیل اختصاص داد. نه تنها ارتش ایران به عنوان یکی از استفاده کنندگان اصلی سلاحهای اسرائیلی درآمد بلکه در پرتو این روابط و اقدامات، نفوذ وابستگان نظامی و امنیتی اسرائیل در ایران به حدی شد که گاهی چهرههای سیاسی و نظامی ایرانی برای رشد و ترفیع در رژیم پهلوی به آنها متوسل میشدند تا برایشان کارسازی کنند. بنجامین بیتهلحمی از اساتید دانشگاه حیفا در اراضی اشغالی درباره موارد متعدد مراجعاتی از این دست به یعقوب نیمرودی وابسته نظامی وقت رژیم صهیونیستی در ایران مینویسد: «میهمانان اسرائیلی او مسلماً حیرت میکردند از اینکه میدیدند، ژنرالهای ارتش ایران، صبورانه در راهروی دفتر کار وی انتظار میکشند، تا طی دیدار کوتاهی با او، از وی بخواهند نزد رئیس ستاد و یا حتی «شاه» وساطت و یا شفاعت آنها را بکند.»
برای ناظران تیزبین داخلی وخارجی کاملاً مشخص بود که رابطه رژیم صهیونیستی با ایران یک همکاری مشترک و متعارف بینالمللی نیست بلکه ایران با هدایت آمریکا در اختیار اسرائیل قرار داشت و مانند لقمهای در دهان این رژیم بود. از نیمه خرداد 1342 به بعد اما این لقمه کمکم گلوگیر شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن 1357 دیگر میرفت تا راه تنفس رژیم اشغالگر قدس را مسدود کند. شاید اگر 14 آذر 1340 روزی که هواپیمای «داود بنگوریون» اولین نخستوزیر رژیم صهیونیستی در فرودگاه مهرآباد تهران به زمین نشست؛ به او میگفتند کمی آن طرفتر در محله «یخچال قاضی» قم مردی 60 ساله به نام سید روحالله خمینی(ره) زندگی میکند که نه تنها تمام تلاشهای او و همقطارانش را در ایران به باد میدهد بلکه این کشور را به پایگاهی علیه رژیم اشغالگر صهیونیستی در جهان تبدیل میکند؛ لبخندی ناباورانه از روی تمسخر میزد. این لبخند البته چندان دوام نمیآورد چون صهیونیستها انقلاب خمینی(ره) را نه با چشم بلکه با تمام وجودشان احساس کردند. 19 خرداد 1368 وقتی «فتحی شقاقی» رهبر جنبش جهاد اسلامی فلسطین برای سخنرانی در اولین نماز جمعه پس از رحلت امام خمینی(ره) به تهران دعوت شد؛ طوری درباره امام(ره) صحبت کرد که مشخص شد انقلاب سید روحالله خمینی در فلسطین به اندازه ایران قدرت داشته است: «ای امام! آیا واقعاً از میان ما رفتهای؟! واقعاً ستاره درخشان جماران خاموش شد؟! نه! باور نمیکنیم! تو هرگز نمردهای؛ حتماً رفتهای تا از خستگی مبارزه دمی بیاسایی و بازگردی. شاید کودکان سنگ به دست انتفاضه فلسطین، امشب و هر شب در بالاترین قلههای کوه کَرمِل منتظر تو باشند تا دست خود را بالا بیاوری و از رنج آنان بکاهی و خستگی از تنشان بزدایی. آنان حتماً تو را بر منبر مسجدالاقصی خواهند دید، در حالی که پرچم جهاد در دست داری و بر سر خائنان فریاد میزنی!... نه! تو نمردهای ای سید من!»
خدایی که یوسف(ع) را از قعر چاه به حکمرانی در مصر رساند و موسی(ع) را در دامن فرعون پرورش داد؛ ناخدایی را هم برای ما فرستاد تا اصلیترین کانون مقاومت در برابر اشغالگری و سلطه اسرائیل بر غرب آسیا را درست از جایی که هیچکس انتظارش را نداشت یعنی ایران، بیرون بیاورد. آن خدا هنوز هم هست و رژیم صهیونیستیِ متوهم از برتری و پیروزی را در ویرانههای غزه فروخواهد بلعید: فَخَسَفنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الأَرضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِن فِئَة يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللهِ (قارون را با خانهاش در زمين فرو برديم و او در برابر خدا هيچ گروهى نداشت كه يارىاش كنند.)
جوان / 
در اهمیت و ضرورت حفظ غنی سازی
سیدامیرعلی ناقدی
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات خود در جمع خانواده شهدای پرواز اردیبهشت با اشاره به اهمیت غنیسازی و یاوهگوییهای دشمن در این راستا فرمودند: «اینکه بگویند ما به ایران اجازه غنیسازی نمیدهیم، این غلط زیادی است. کسی منتظر اجازه این و آن نیست. جمهوری اسلامی سیاستی دارد، روشی دارد، سیاست خودش را تعقیب میکند. من البته در یک مناسبت دیگری به ملت ایران توضیح خواهم داد علت اینکه اینها روی غنیسازی تکیه میکنند چیست.»
آنچه در بیانات بیش از سه دهه رهبر انقلاب، مشی انقلاب اسلامی در دوره امام راحل و آیتاللهالعظمی خامنهای و از همه مهمتر پیام آشکار دشمنیهای دشمنان انقلاب اسلامی و در رأس آنها امریکای جهانخوار، واضح و مبرهن است، نه نگرانی از تروریسم، سلاح هستهای یا سایر عناوین اتهامات خلقالساعه است بلکه در همه اینها خود امریکا و اذنابش نمونه بیرقیب هستند.
آنچه مسئله اصلی دشمن است، عدم قوی شدن ایران است. قوی شدن با اتکا به خود و کسب تواناییهای برتر، خواب دشمنان را آشفته کرده است. این خواب وقتی آشفتهتر میشود که نمونههای بسیار موفقی در طول بیش از چهار دهه عمر انقلاب اسلامی، از کسب توانایی و قدرت در حوزهای که کاملاً در آن محدود و محصور شده بودیم، پیش روی دشمنان است.
غنیسازی برای جمهوری اسلامی از لحاظ راهبردی و سیاسی اهمیت بسزایی دارد. تأمین سوخت مورد نیاز برای رآکتورهای تحقیقاتی که یکی از محصولات ارزشمند و راهبردی آنها رادیوداروها هستند و نیز تأمین سوخت مورد نیاز برای رآکتورهای قدرت که سبب ایجاد چرخه برق هستهای میشود، دلیل اصلی تأکید ما بر غنیسازی است. مسئلهای که اگر بخواهیم در آن خود را وابسته به واردات کنیم ما را از یک کشور قدرتمند در این عرصه کلیدی و راهبردی، به یک کشور مصرف کننده و تابع در دنیا تبدیل میکند.
تأمین سوخت نه تنها باید درونزا باشد تا کشورمان یک کشور قدرتمند در این عرصه کلیدی باشد، بلکه باید پایدار باشد تا صنایع دچار تعطیلی و عوارض ناشی از آن نشوند؛ بنابراین باید دقت شود حتی مذاکره با دشمن به خلل در پایداری تأمین سوخت هستهای نیز منجر نشود چه برسد که طبق فرمایش صریح رهبر انقلاب به هیچ وجه کنار گذاشتن آن حتی در مخیله طرف مقابل نیز نباید بگنجد.
همچنین در عرصه تولید برق از انرژی هستهای ما با یک خلأ ۲۰هزار مگاواتی در ناترازی برق کشور روبهرو هستیم که یکی از بهترین راهبردها برای حل آن اتکا به انرژی صلح آمیز هستهای است. در حال حاضر ظرفیت نیروگاهسازی هستهای نیز در کشور فعال شده تا کشور در این عرصه وابسته به کشورها و شرکتهای چند ملیتی نباشد.
داشتن امکان چانهزنی بینالمللی در چارچوب حقوق بینالملل و نیز سطح متعارف و مشروع غنی سازی، دیگر دلیل اهمیت راهبردی و سیاسی این فناوری سطح بالاست، زیرا دشمن به دلایل فوق الذکر از توانمندی هستهای ما در حوزه غنیسازی برآشفته میشود، بنابراین حفظ توان غنیسازی و بازی با سطح غنیسازی در معادلات و مذاکرات سیاسی بدون از دست دادن قدرت کسب شده، در خلال زورگوییهای بیگانگان، امکان بازیگری و نقش آفرینی ما برای احقاق حقوق خود در عرصه بینالملل و حتی منطقهای را فراهم میکند.
چانهزنی بینالمللی در کنار بازدارندگی فناورانه که از فناوری صلحآمیز هستهای برای کشور ایجاد میشود، قدرت شگفتآوری در عرصه سیاسی و راهبردی به جمهوری اسلامی ایران میدهد. بارها اعلام شده است ما دنبال سلاح هستهای و استفاده نامتعارف نیستیم، اما تکنولوژی سطح بالای هستهای برای کشور، این ذهنیت و ادراک را در دشمن به وجود میآورد که ایران کشوری آسیبپذیر و قابل تعدی نیست.
در حوزه علم و فناوری نیز فناوری هستهای به عنوان یک دانش و علم مادر که بینارشتهای عمل کرده و تعداد زیادی از رشتههای تخصصی، قدرت آفرین و سطح بالا را در کنار هم قرار داده است و زیست بومی از محصولات فناورانه را در کشور رونق میدهد، حائز اهمیت بسیار است. در ذیل چرخه غنیسازی سوخت هستهای و دانشها و فناوریهای ایجاد شده در کنار آن تعداد زیادی از رشتههای حوزه نظری یا تکنیک، همچون رشتههای فیزیک هستهای، مهندسی مکانیک، مهندسی مواد و متالوژی، مهندسی نانو و بسیاری دیگر از رشتههای فناورانه نقش آفرینی میکنند.
آنچه مشخص است در دنیای کنونی و آینده، دسترسی به چنین حوزههایی است که یک کشور را میتواند با سرعت باورنکردنی پیشرفت دهد و در مسابقه قدرت اقتصادی و دانش بنیان، ترقی بسیار ایجاد کند و آن کشور را به رتبههای اول ارتقا دهد و الا آنچه برخی غربگرایان همسو با امثال ترامپ و دولتهای غربی تکرار و از ایران اسلامی انتظار دارند متعارف عمل کرده یا بسیاری از کشورهای خودباخته منطقهای را الگوی خود در مصرفکنندگی دانش قرار دهد، هیچگونه قدرتی برای ایران و ایرانی ایجاد نمیکند و صرفاً ایران را به ویترینی از محصولات تولیدی در غرب تبدیل میکند.
آرمان امروز / 
پیشنهاد آمریکا و چشمانداز مذاکرات
صلاح الدین خدیو
سخنان اخیر رهبری پاسخی پیشاپیش به طرح پیشنهادی دولت آمریکا جهت خروج از بن بست در مذاکرات هسته ای محسوب می شود.
تهران دوباره روی خطوط قرمز خود تاکید کرد و حق غنی سازی را غیر قابل مذاکره دانست. با این وصف درهای مذاکره را باز گذاشت و با یک «نه محتاطانه» کوشید بند نازک گفتگوها پاره نشود.اکنون توپ در زمین آمریکاست و اینکه چگونه با پاسخ منفی تهران به ابتکار عمل پیشنهادی خود مواجه می شود.مسالهی اصلی البته زمان است و ساعت های مختلفی که تهران، واشنگتن، تل آویو و تروئیکای
اروپایی با آن کار می کنند. روشن است که عقربهی ساعت تهران از همه کندتر حرکت می کند. معیار زمان برای اسرائیل اما ثانیه و دقیقه و ساعت است. اسرائیل نه تنها نگران رسیدن ایران به نقطهی گریز هسته ای است، بلکه دلواپس بسته شدن فرصت اقدام استراتژیک برای ضربه به تاسیسات ایران است. ساعت آمریکا و اروپا هم بر اساس ماه کار می کند. نگاه آمریکا و سه کشور اروپایی بر یکی دو ماه آینده دوخته شده؛ هم ایران به نقطهی گریز نرسد و هم مهلت فعال سازی مکانیسم ماشه منقضی نشود. این ناهمخوانی ساعت ها، زمینه ساز افزایش تنش و بحرانی شدن موضوع است. بسته به اینکه کدام بازیگر دانسته یا ندانسته زودتر شکیبایی خود را از دست می دهد. در این بین موضع نهایی آمریکا تعیین کننده است. بدون آنکه در دام این داوری کلیشه ای افتاد که نقش آدم خوب را به ترامپ و آدم بد را به نتانیاهو می دهد باید گفت رئیس جمهور آمریکا با یکی از مهم ترین و البته مخاطره آمیزترین تصمیمات حیات سیاسی خود روبروست.
زبان متناقض و پیچیده و گاه کمیک وی دربارهی پروندهی هسته ای، گرچه به قصد برساختن قسمی سیاست ابهام استراتژیک بکار می رود، در نظر ناظران داخلی و خارجی با مخاطرهی تبدیل به بزدلی دراماتیک روبروست. به احتمال قریب به یقین دور ششم مذاکرات هم برگزار می شود اما در نبود ارادهای روشن و راه حلی ولو موقت برای خروج از بن بست فعلی، باید منتظر آغاز فعال سازی مکانیسم ماشه از اوایل تابستان آینده بود. حمایت احتمالی آمریکا از قطعنامهی پیشنهادی اروپا به شورای حکام آژانس می تواند قرینهای روشن باشد.
رسالت / 
استقلال ملی
امام خامنهای در سخنان روشنگرانه خود به مناسبت بزرگداشت سیوششمین سالگرد ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی «استقلال ملی» را رکن عقلانیت امام خواندند و ۵ سرفصل برای تبیین آن مطرح فرمودند.
الف- اصل ما میتوانیم
ب- اصل مقاومت و سرخم نکردن در برابر قدرتهای جهانی
ج- اصل ارتقاء قدرت دفاعی
د- اصل روشنگری و تبیین
هـ - اصل استقامت در پیگیری و تداوم صیانت از استقلال ملی
چهار کلمه زیر درباره استقلال ملی به عنوان بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی گفتنی است.
۱- ژان بودریار، جامعهشناس فرانسوی و نظریهپرداز پسامدرنیته جملهای دارد و میگوید: «بزرگترین عامل توسعهنیافتگی در کشورهای عقبمانده این است که این جوامع با دستاوردهای مدرنیته از کانال مصرف آشنا (بخوانید هدایت) می شوند نه از کانال تولید».
یک جریان رسوا از زمان مشروطه تاکنون شیپور مدرنیزاسیون را از دهانه گشاد آن میزنند.این جماعت نگذاشتند طی ۱۰۰ سال اخیر تولید ملی جان بگیرد.
کسانیکه در داخل، منافع آنها با قدرتهای جهانی همپوشانی دارند همواره در مسیر شکلگیری استقلال ملی مبنی بر تولید ملی سنگاندازی میکنند.
«هاجون چانگ» یک اقتصاددان متخصص اقتصاد توسعه اهل کره جنوبی است. او استاد دانشگاه کمبریج هم هست. او میگوید: استعمارگران و صاحبان قدرت در سه قرن اخیر هر جا که به زور و به قیمت تجاوز به کشورها در هر خاکی قدم نهادند اولین کاری که کردند ممنوعسازی فعالیت تولیدی با ارزش بالا در کل مستعمرات بوده است.
۲- قضیه ما در داستان مذاکرات هستهای و ممانعت آمریکا و رژیم صهیونیستی از مواهب صنعت هستهای به این برمیگردد. دشمن میگوید شما حق ندارید در وادی صنعت هستهای به عنوان راز و رمز پیشرفت کشور پای گذارید. باید وابسته به ما باشید تازه آن موقع ما تشخیص میدهیم به شما بدهیم یا ندهیم.
دشمن میگوید: شما حق ندارید از تولید انرژی پاک در درمان بیماریها، حفظ محیط زیست تا کشاورزی مدرن از علوم هستهای بهرهمند شوید.
چون زندگی را در ایران در مسیر سالم، امن، هوشمند و پایداری می اندازد، باید همچنان وابسته باشید. صنعت هستهای یک فعالیت تولیدی با ارزش بالاست نباید پای در این وادی بگذارید. آنها برای رسیدن به مقصد ، یک داستان جعلی و یک بهانه مضحک ساختهاند و آن مسئله ساخت بمب است!
مشتی را به اسم جامعه جهانی جمع کردند که مانع پیشرفت ایران در صنعت هستهای بشوند. توهم جامعه جهانی در مذاکرات برجام از بین رفت. حالا مانده آمریکا و سگ زنجیریاش رژیم صهیونیستی در منطقه!
عربدههای ترامپ و ویتکاف در مورد جمع کردن بساط صنعتی در ایران و صفر کردن غنیسازی قبلا طی ۲۰ سال گذشته زیر سقف گفتوگوها مطرح میشد. غربیها از درز دادن آن به بیرون خودداری میکردند. چون نمیخواستند افکار عمومی ایران را تحریک کنند.
علت محرمانه بودن گفتوگوها همین است که آنها حرف زور میزنند و میگویند یا بساط را جمع کنید یا ما حمله نظامی میکنیم!
خب اگر این دو کلمه از مذاکرات بیرون بیاید، ملت میگوید اصلا گفتوگو و مذاکره چه فایدهای دارد. وقت را تلف نکنید ما کار خود را میکنیم اگر آنها جرئت دارند تهدید خود را عملی کنند.
۳- رهبر انقلاب اسلامی در بیانات ۱۴ خرداد امسال پرده از قضیه ما و قصهپردازیهای آمریکا برداشتند و ملت را در برابر واقعیت صیانت از استقلال ملی قرار دادند.
مردمی که در مرقد شریف امام خمینی(ره) جمع شده بودند بارها با شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل موضع خود را در برابر زورگویی مشتی تبهکار آمریکایی که جهان را به آشوب ، قتلعام و کشتار جمعی کشاندهاند ابراز کردند.
امام خامنهای فرمودند: «صنعت هستهای یک صنعت مادر است عرصههای متنوع و وسیعی دارد. غنیسازی نقطه اساسی و کلیدی است، دشمنان دست روی آن گذاشتهاند. بدون غنیسازی صنعت هستهای یعنی هیچ!! حرف اول و مطالبه آمریکاییها در موضوع هسته ای محرومیت کامل ملت ایران از این صنعت است.
حرف ما به آنها این است شما چهکارهاید از چه موضع حقوقی در کار ما دخالت میکنید.»
پاسخی که آنها میدهند این است که بروید ببینید ژان بودریار یا هاجون چانگ چه میگوید!!
۴- آمریکاییها در توهم به سر میبرند. ما اکنون در دهه پنجم حیات انقلاب اسلامی هستیم. ما مستعمره آمریکا نیستیم. ما برای اینکه؛ ایران خانه خوبان شود ، خون دلها خوردهایم!
ما برای استقلال ملی صدها هزار شهید دادهایم. ما برای صنعت هستهای دانشمندان شهید داشتهایم. صنعت هستهای ما یک صنعت بومی است بدون کمترین کمک خارجی ، چرا آمریکاییها فکر میکنند آنچه که در حمله نظامی نمیتوانند به آن دسترسی پیدا کنند در مذاکرات میتوانند به آن دست یابند!!
تجربه برجام را ملت فراموش نمیکند. اکنون این اراده در دولت و ملت وجود دارد که در برابر گستاخیها و بیادبی سردمداران آمریکا بایستد.
آمریکا و سه کشور شرور اروپایی دست از پا خطا کنند، ایران از ان پی تی خارج خواهد شد. بساط دوربینها را در تاسیسات هستهای جمع خواهد کرد و حدی برای استفاده از مواهب صنعت هسته ای را دیگر نمیپذیرد.
خراسان / 
چرا غنیسازی؟
هادی محمدی
در واقع موضوع نداشتن حق غنی سازی از همان اولین مذاکرات ایران و غرب در سال ۱۳۸۲ مورد درخواست طرف مقابل بود و البته با فراز و نشیب هایی نیز همراه شد تا این که در سال ۱۳۹۴ و با برجام، آمریکایی ها و سایر ۵+۱ قبول کردند که ایران این حق را تا سقف ۳.۶۷درصد حفظ کند و حتی قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل نیز به نوعی این حق را مورد شناسایی قرار داد که در مورد یک کشور غیر دارنده بمب اتم یک نمونه بی نظیر به شمار می رفت. در عین حال ایران همواره تاکید داشته که حق غنی سازی ایران نیازمند شناسایی یا تایید کشور دیگری نیست و این حق ذاتی و قانونی بر اساس بند ۴ معاهده NPT است. اهمیت غنی سازی برای دو طرف به حدی است که باعث شده تا پنج دور مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا در عمان و ایتالیا و با میانجیگری عمانیها نتیجه قابل ذکری نداشته باشد و حتی شاهد عقبگرد هم باشیم.
در ادامه به ویژگی های غنی سازی برای ایران و این که چرا قلب صنعت هسته ای از آن یاد می شود، اشاره می کنم.
فایده غنی سازی تاکنون در همین چند روز که موضوع غنی سازی بسیار داغ شده بسیاری از افراد می پرسند واقعا تاکنون غنی سازی اورانیوم چه فایده ای برای ایران داشته که باید بابت آن، این همه هزینه بدهیم؟ بسیاری از مردم نمی دانند که حداقل ۱۰ سال است که مواد غنی شده ۲۰درصدی راکتور تهران به عنوان سوخت این راکتور، ایرانی و ساخت متخصصان سازمان انرژی اتمی ایران است. راکتوری که برای حدود یک میلیون نفر بیمار صعب العلاج و تشخیص بیماری های صعب العلاج، تولید رادیو دارو می کند. همان سوختی که روزگاری حتی آرژِانتینی ها با فشار آمریکا حاضر به دادنش نشدند و جان صدها هزار ایرانی را به خاطر مقاصد سیاسی به خطر انداختند.
همچنین راکتور آب سنگین اراک که در آینده نزدیک به بهره برداری می رسد، می تواند برای تولید مواد پرتودهی شده قابل استفاده در داروسازی و صنایع مختلف به کمک ما بیاید. این راکتور پیشرفته در تست سوخت سایر راکتورها و کیفیت بالاتر رادیو داروها و تحقیقات اتمی سطح بالاتر مورد استفاده قرار خواهد گرفت. خوب است بدانید سوخت این راکتور بر اساس توافق صورت گرفته در برجام، اورانیوم با غنای ۳.۶۷ درصد است و متخصصان ما توانسته اند نمونه های اولیه مجتمع سوخت راکتور اراک را در اصفهان بسازند. سوخت راکتور اراک نیز طبق قول کشورهای ۵+۱ باید در بار اول توسط آن ها تامین می شد اما با توجه به تحولات سال های اخیر امیدی به آن ها نیست و خودمان دست به کار شدیم تا از محصول غنی شده ایرانی سوخت اراک را تامین کنیم.
موضوع دیگر تامین سوخت نیروگاه های تولید برق است که البته کاربرد دیگری در موضوع شیرین کردن آب دریا دارند. اگرچه منابع اورانیوم طبیعی ایران و حجم صنعت هسته ای ما توان پاسخگویی به راکتورهای بزرگ هزار مگاواتی تولید برق را فعلا ندارند اما برای تامین سوخت اورانیوم با غنای زیر ۵درصد برای راکتورهای کوچک ۵ تا ۴۰ مگاواتی برق، مناسب و حتی به صرفه هم هستند و می توان با ساخت این نوع راکتورها در سواحل دریای خزر، دریای عمان و خلیج فارس و رودهای بزرگی چون کارون، تامین سوخت آن ها را به تاسیسات غنی سازی ایران در فردو و نطنز و کارخانه تولید قرص و مجتمع سوخت در اصفهان سپرد.
سه استفاده مهم و راهبردی فعلی ایران از غنی سازی این برنامه را برای ایران ضروری ساخته که اجازه ندهد در تامین چنین سوخت حساسی به خارج از کشور وابسته باشد آن هم کشورهایی که سابقه خوبی در عمل به تعهدات قبلی خود ندارد.
در کنار این سه موضوع کارکردی، غنی سازی یک ظرفیت دیپلماتیک مهم برای ایران به شمار می رود. توان کشورمان در کاهش یا افزایش سطح غنیسازی، این امکان را به ما داده تا بهعنوان یک اهرم دیپلماتیک مؤثر، جایگاه راهبردی ایران را در مذاکرات بینالمللی، از جمله در برجام و مذاکرات جاری و آینده، تقویت کرده و بهعنوان یک ابزار بازدارنده مشروع، امکان مشارکت فعال، انعطافپذیر و هدفمند ایران در ترتیبات امنیتی و سیاسی بینالمللی را فراهم سازد. حتی ایران میتواند با چنین ابزاری و در قبال پایبندی یا بدعهدی طرفهای مقابل، سیاستهای متقابل متناسب، تنبیهی و قانونی را پیش گیرد . چنین بازدارندگی راهبردی این نگرانی را در همه مقاطع زمانی در طرف های مقابل به ویژه دشمنان منطقهای و فرامنطقهای ایران ایجاد میکند که هرگونه اشتباه محاسباتی آن ها میتواند تبعات سنگینی در حوزه تنش در سازوکار منع اشاعه سلاح هستهای داشته باشد.
در حوزه علمی نیز از آن جا که غنیسازی اورانیوم مستلزم تلفیق علوم و مهندسیهای پیشرفته است، توانسته رشته های مختلف از جمله فیزیک هستهای در تدوین فرمول های جداسازی اورانیوم، مهندسی مکانیک در طراحی و ساخت سانتریفیوژهای با دقت بالا، علم مواد و متالورژی برای تولید مواد و آلیاژهای مقاوم در برابر شرایط محیطی و پرتابشهای هستهای، مهندسی برق و کنترل با هدف توسعه سیستمهای کنترل دقیق، حسگرهای هوشمند و اتوماسیون فرایند غنیسازی و فناوری خلأ و نانو برای فراهم آوردن محیط خلأ و کنترل در مقیاس نانو برای افزایش دقت و بازده فرایند را با خود بالا برده و نه تنها به سطوح بالای علمی برسد بلکه آن را کاملا بومی کرده است.
در مجموع توان غنی سازی با آن چه گفته شد و دلایل منطقی دیگری که مجال گفتن نیست امروز به قلب صنعت هسته ای ایران بدل شده و کنار گذاشتن آن به هر دلیلی نه تنها با عزت و اقتدار ایران همخوانی ندارد بلکه می تواند ضربه ای به پیشرفت کشور در علوم سطح بالا برای امروز و آینده کشور باشد.
وطن امروز /
نقش اقناع افکار عمومی در تثبیت حقوق هستهای ایران
رها عبداللهی
۲۲ سال است غرب، بحران ساختگی هستهای را علیه فعالیت صلحآمیز هستهای جمهوری اسلامی ایران به راه انداخته و تلاش دارد با فشار سیاسی، تحریم اقتصادی، تهدید نظامی، غوغای رسانهای و حتی اقدامات تروریستی این حق طبیعی ملت ایران را از آنان بگیرد. طی این سالها پافشاری جمهوری اسلامی ایران بر حق و حقوق ملت خود گرچه در ظاهر هزینهساز به نظر میرسد اما مزایای بسیار زیادی برای امروز و فردای کشور دارد. امروز نظام جمهوری اسلامی توانسته با این پافشاری، با کمک دانشمندان مجاهدش، فناوری هستهای را به چرخه تولید انرژی، صنعت، پزشکی، کشاورزی و... برساند و به باشگاه قدرتهای هستهای جهان وارد شده، تواناییهایی به دست آورد که شاید تعداد کشورهای دارای آن به تعداد انگشتان دست هم نرسد. حالا در سال ۱۴۰۴ ترامپ گستاخانه میگوید ایران حق داشتن چرخه غنیسازی اورانیوم را ندارد و دلیل آن نگرانیهای امنیتی ادعایی غرب است که هیچوقت هم ثابت نشده اما بهانهای دائمی برای اعمال فشار علیه ایران ایجاد کرده. از نگاه جمهوری اسلامی، برخورد غرب با فناوری هستهای، بخشی از یک تقابل بنیادین است: تقابل ۲ گفتمان؛ یکی بر پایه سلطهگری و انحصار و دیگری بر پایه استقلال، عدالت و مقاومت. غنیسازی اورانیوم، تنها یک فعالیت فنی نیست؛ بلکه میدان آزمون ارادههاست. آمریکا میداند اگر ایران در این میدان به پیروزی کامل برسد، نه تنها دیگر بهانه و امیدی به سلطه و کنترل آن ندارد، بلکه دیگر کشورها نیز به پیروی از این الگو خواهند پرداخت. از همین روست که فشارها نه متوقف شده و نه محدود به مسائل حقوقی مانده است. رهبر معظم انقلاب در این میدان، آن را بخشی از نبرد بزرگتر برای «اقتدار ملی» و «آینده تمدنی ایران» میدانند؛ نبردی که توقفبردار نیست. ایشان در بیانات اخیرشان در مراسم سیوششمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) به طور مفصل درباره لزوم حفظ غنیسازی اورانیوم با مردم سخن گفتند و به تبیین ابعاد فنی و سیاسی آن پرداختند و سپس از فلسفه مقاومت نظام اسلامی در برابر زیادهخواهیهای دولت پرسروصدا و بیتدبیر آمریکا سخن گفتند. رهبر انقلاب با بیانی ساده برای مردم دلایل موجه و معقول رد پیشنهاد توهینآمیز و خباثتآلود آمریکا مبنی بر تعطیلی غنیسازی اورانیوم ایران را برشمردند؛ ضداستقلال بودن، محرومیت ملت ایران از سوخت پاک و دهها صنعت متأثر از هستهای از جمله پزشکی هستهای، آب شیرینکن، کشاورزی، صنعت فضایی...، مأیوس کردن هزاران دانشمندی که در ایران در رشتههای مختلف هستهای تربیت و مشغول به کار شدند...
ایشان حتی با استناد به تجارب تاریخی گذشته ایران درباره علل بیاعتمادی در پیشنهاداتی چون وارد کردن اورانیوم غنیسازی شده به جای غنیسازی در داخل نیز صحبت کردند و به شبهات این روزها پاسخ فرمودند.
اما خط خبری رسانههای معاند درباره بیانات رهبری «بر هم زدن توافق» است؛ خطی که جدید نیست و از همان ساعات اول توسط رسانههای پادو به شبکههای مجازی پمپاژ شد تا افکار عمومی و بازار را بر هم بزند.
حضرت آقا در بیاناتشان چند بار تأکید کردند باید بیشتر از این جامعه را با فواید مهم صنعت غنیسازی اورانیوم آشنا کرد. تأکید چندباره ایشان حکایت از یک درد و خلأ دارد. امروز آگاهی مردم نسبت به فواید داشتن چرخه فناوری هستهای با دهه ۸۰ و ۹۰ تفاوت بسیاری دارد، چون در رشتههای مختلف پزشکی، کشاورزی و انرژی تا حدی اثرات آن را دیده و شنیدهاند اما این مشاهدات آنقدر پررنگ نیست که تمام جامعه نسبت به حیاتی بودن حفظ حقوق هستهای ایمان آورده باشد. اگر افکار عمومی نداند نظام چرا روی حفظ صنعت هستهای مقاومت میکند و هزینه میدهد، اسیر مغالطه رسانههای بدخواه و زردنویس میشود و گفتمان «عقلانیت آمریکایی» - بخوانید گفتمان تسلیم - جای خود را باز میکند.
تلاش رسانههای همسو با آمریکا برای وارونهنمایی بیانات رهبر انقلاب یا تظاهر به زیادهروی ایشان یعنی آنان در افکار عمومی ایران نقطه امید دارند. در شرایطی که اندیشمندان غرب و برخی سیاستمدارانشان مدتهاست اعتراف میکنند تحریم علیه ایران کماثر شده و قادر به تغییر چیزی در جمهوری اسلامی نیست و ابزارهای نظامی آمریکا هم با تمام تبلیغات پوشالیاش بعد از بیآبرویی تاریخی در دریای سرخ و شکست از انصارالله یمن، عملاً جزو گزینههای مؤثر نیست، تلاش برای خروجی گرفتن از افکار عمومی ایران تنها دستاویز آنان است.
مطلوبترین حالت برای سیاستمداران آمریکایی شکاف بین مردم و حاکمیت است و به همین دلیل سالهاست مردم ما را هدف پیچیدهترین جنگ شناختی تاریخ قرار دادهاند. خروجی مدنظر این جنگ آن است که مردم ایران به جای آمریکا، مسؤولان خودشان را عامل مشکلات و فشارها بدانند و همدلی و همراهی خود با سیاستهای نظام را از دست بدهند.
واکسن بیاثر کردن زخمهایی که این جنگ شناختی بر پیکره افکار عمومی وارد میسازد، تقویت استقلال ملی از رهگذر تبیین است. رهبر معظم انقلاب در بیاناتشان در حرم امام راحل، اصل تبیین را یکی از سرفصلهای استقلال ملی در گفتمان حضرت امام خمینی برشمردند؛ تبیینی که هم مخاطبش دلهای مردم بود هم عقولشان. دفاع از استقلال ملی در تاریخ انقلاب اسلامی همواره مردمی بوده. چه در دفاع مقدس ۸ ساله، چه در هنگامه فتنههای داخلی و خارجی و چه هنگام مداخلات و فشارهای دشمنان که با حضور دشمنشکن مردم در راهپیماییها و انتخابات بیاثر شده.
اگر مردم با آثار و منافع استقلال آشنا نباشند و عزت نفسشان تحت تأثیر بمباران مداوم تبلیغات مسموم رسانهای مجروح شود، مقاومت و استقامتشان برای استقلال سست میشود.
اکنون که آمریکاییها میخواهند با بازیهای تبلیغاتی در قالب تهدید و تطمیع دروغین، جمهوری اسلامی ایران را با بازی مقصرنمایی تحت فشار قرار دهند تا با شرمندگی در برابر افکار عمومی و رسانهها، از موضع خود خارج شده، عقبنشینی کرده و سریعا توافق را بپذیرد، سخن گفتن با مردم و تبیین آنچه به صلاح آینده نزدیک و دور این ملت و سرزمین است واجبتر از هر زمان دیگری است. ملاحظات امنیتی و کوتاهیها و اولویت ندادنها همواره موجب شده کمتر در رسانهها از تلاشهای دانشمندان هستهای و ثمراتش رونمایی شود.
سخن گفتن مستقیم همه مسؤولان با مردم (اعم از مسؤولان سیاسی، نظامی، فنی...)، استفاده از ظرفیتهای رسانهای، سینما، اردوهای راهیان پیشرفت با تمرکز ویژه روی گروههای مرجع مثل معلمان، اساتید دانشگاه، بازیگران، فعالان رسانه و ورزشکاران اقدامات فوریای است که باید همه ارکان نظام به تأسی از معظم له به آن بپردازند.
این بزنگاه، قطعاً آخرین تلاش دشمن برای زمین زدن ملت ایران نیست اما میتواند آخرین مرحله بحران ساختگی هستهای باشد و بهانه ۲۲ ساله تهدید هستهای ایران را از دست دشمنان بگیرد. امروز مردم و مسؤولان ایران در برابر آزمونی دیگر قرار گرفتهاند که بابت آن اول در پیشگاه خداوند متعال و سپس در پیشگاه قضاوت آیندگان مسؤولند. اینکه پای استقلال خود بمانند و کشور را سالهای سال در برابر زیادهخواهیهای قدرتهای نظام سلطه بیمه کنند یا اینکه نسبت به پافشاری روی حقوق خود مردد شوند و فشارها و تهدیدها را از این طریق، رسمیت و پایداری ببخشند.
ارسال نظرات