با رشد و گسترش روزافزون رسانهها و وسایل ارتباط جمعی و بهرهگیری آنها از آخرین فناوریهای ارتباطی، افکارعمومی در دهههای اخیر در معرض شدیدترین امواج رسانهای قرار گرفتهاند. رسانهها بطور ذاتی پر هیاهو و جنجال برانگیزند و یکی از کارویژههای آنها تمرکز و توجه به سوژههای گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تبدیل آن به موضوع و مساله در اذهان عمومی است. آنها در این میان، برخی حوادث و وقایع را بیش از حد مورد توجه قرار میدهند و به اصطلاح «بزرگنمایی» میکنند و همین رسانهها در موارد متعددی به گونهای آرام و بیصدا و البته زیرکانه از کنار برخی رویدادها و حوادث میگذرند که گویی اتفاقی نیفتاده و یا یک اتفاق مهم، امری طبیعی و عادی بوده است. این شیوه و سبک رسانهای بویژه در رسانههای غربی که تحت سلطه قدرتهای بزرگ دنیا هستند، به تکرار مورد استفاده قرار میگیرد و این فراوانی باعث شده تا حتی مخاطبانی که سواد رسانهای بالایی ندارند، درباره عملکرد آنها تردید کنند و در ذهنشان علامت سئوال بزرگی شکل بگیرد.
دوگانگی، عدم رعایت بیطرفی و به عبارتی «بیعدالتی رسانهای» موضوع مهمی است که مخاطبان فهیم رسانهها به هیچ وجه آن را بر نمیتابند. در یکسال گذشته دو اتفاق مشابه البته با ابعاد و اهداف متفاوت روی داده که نگاه دقیق به نوع مواجهه رسانههای غربی با آن موید وجود این دوگانگی در تفکرات حاکم بر این رسانههاست. حادثه اول اعتراضاتی محدود در برخی شهرهای کشورمان نسبت به گرانی و ادامه اعتراض به برخی موسسات مالی و اعتباری در دی ماه ۱۳۹۶ بود که بلافاصله با میدانداری رسانههای غربی، بویژه تلویزیونهای ضد انقلاب و فضاسازیهای وسیع در شبکههای اجتماعی- از تعیین مسیر و مکان تجمع و تظاهرات تا اعلام شعارهای ساختارشکنانه- و ورود پیاده نظام آنها به صحنه، تبدیل به اغتشاش و ناآرامی در تعدادی از شهرهای کشور شد. خبرسازیهای دروغ درباره ابعاد و زوایای این حوادث بویژه دروغ بزرگ و ناشیانه درباره محاصره دریایی شهرستان «ایذه»، بیاساس بودن تمام ادعاهای آنها را به اثبات رساند.
جالب اینجاست که در این میان «امانوئل مکرون» رییس جمهور فرانسه طی تماس تلفنی با رئیس جمهور کشورمان خواستار خویشتنداری در برخورد با معترضان و رعایت حق آزادی بیان و تجمع معترضان شده بود! همقطاران اروپایی و آمریکایی او نیز از قافله عقب نمانده و با موضعگیری و انتشار پیامهای متعدد، نه تنها از اعتراضات بلکه از اغتشاشات و عوامل اغتشاش در کشورمان حمایت کردند.
کمتر از یکسال پس از این حوادث، فرانسه این روزها شاهد تظاهرات گستره مردم است و خیابان شانزهلیزه پاریس به نماد ناآرامی و اعتراض و اغتشاش تبدیل شده است. درگیریهای شدیدی که بخاطر افزایش قیمت سوخت در فرانسه شکل گرفته و به طرز وحشیانهای از سوی پلیس فرانسه سرکوب شده و منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از معترضان و بازداشت صدها تن از آنان شده است. اما نکته جالب اینجاست که نه تنها هیچ یک از رهبران اروپایی و آمریکایی از این معترضان حمایت نمیکنند، بلکه رسانههای غربی به گونهای متفاوت با این حوادث روبرو می شوند؛ آنها از یک سو تمام تلاش خود را صرف ندیدن این واقعیت اجتماعی و سیاسی میکنند و از سوی دیگر -درست برعکس آنچه در دی ماه 96 درباره حوادث ایران رخ داد- بصورت علنی از سرکوب تظاهرکنندگان حمایت میکنند.
سیاست یک بام و دو هوای رسانهای غرب، دنباله روی از سیاستهای حاکمان آنهاست. چرا که تجربه تاریخی موید این است که رسانههای غربی اگرچه داعیه دار آزادی بیان، حقوق بشر، شفافیت و... هستند اما در مقام عمل کاملا در چارچوب سیاستهای اربابان خود حرکت کرده و صرف نظر از واقعیت های موجود، پیامی را که مدنظر آنهاست تولید و به مخاطبان ارائه میکنند. در چنین شرایطی است که میشود از دو واقعه همسان، دو پیام متفاوت را منتشر کرد؛ بطوری که قهرمان حوادث فرانسه، نیروهای امنیتی و پلیس ضدشورش باشند که با شدیدترین شیوهها با معترضان برخورد میکنند و قهرمان حوادث سال گذشته در ایران عواملی باشند که به نیروهای امنیتی و انتظامی و اماکن عمومی حمله کرده و به زیرساختهای کشور ضربه وارد میکردند!
ارسال نظرات