حسن رشوند
ظاهرا مقامات رژیم صهیونیستی تمایل دارند هر 20 سال یکبار شکست تلخی را از مردم مقاوم غزه تجربه کنند. اتفاقی که با توافق آتشبس موقتی که قرار است از روز یکشنبه اجرائی شود، درست
20 سال پیش در اوت 2005 اتفاق افتاد. در سال 2005 صهیونیستها طی عملیاتی بهطور یکجانبه 21 شهرک اسرائیلی را در نوار غزه تخلیه کردند و شهرکنشینان صهیونیست و ارتش این رژیم از داخل غزه خارج شدند. این عملیات خروج یکجانبه در سال 2003 توسط «آریل شارون» نخستوزیر خونآشام صهیونیستی که در کارنامه نخستوزیری خود در جنایت و خونریزی دست کمی از نتانیاهو نخستوزیر فعلی این رژیم نداشت، پیشنهاد شد. این پیشنهاد در ژوئن 2004 توسط دولت پذیرفته شد و در فوریه 2005 توسط کنست یا همان پارلمان اسرائیل به عنوان «قانون اجرای برنامه خروج» تصویب شد. این عملیات در اوت 2005 اجرا شد و در سپتامبر همان سال به اتمام رسید. اکنون پس از 20 سال مجددا صهیونیستها همان مسیری را طی میکنند که 20 سال پیش طی کردند. بیجهت نیست که کارشناسان صاحبنام منطقهای از همان روزی که در مهر 2024 اسرائیل به نوار غزه حمله کرد، میگفتند «غزه باتلاقی است که اسرائیل به سختی از آن بیرون خواهد آمد». در 2005 شارون میخواست با کنارهگیری از قدرت، افتخار خروج - بخوانید خروج ذلتبار - از غزه را به نام خود ثبت کند و اکنون نتانیاهو که گرفتار پرونده فساد و در آستانه سقوط است این افتخار را به دو رئیسجمهور آمریکا داده است و هر کدام از آنها به دنبال آن هستند که آتشبس در غزه و خروج مفتضحانه از این باریکه همیشه مقاوم را به نام خود ثبت کنند.
در همین رابطه «جو بایدن» رئیسجمهور دموکرات آمریکا که در آخرین روزهای ریاست جمهوری خود به سر میبرد، همراه با «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه و «کامالا هریس» معاون خود در کاخ سفید حاضر شد و در سخنانی دستیابی به توافق آتشبس میان اسرائیل و حماس را اعلام کرد. بایدن که نگران است ترامپ آتشبس غزه را به نام خود سند بزند در اعلام خبر آتشبس گفت: «دلیل این توافق نهتنها فشار شدید بر حماس و تغییر معادلات منطقهای پس از آتشبس در لبنان و تضعیف ایران است، بلکه نتیجه دیپلماسی سختگیرانه و جدی آمریکاست.» رئیسجمهور دموکرات آمریکا گفت: «دیپلماسی من هرگز در تلاش برای دستیابی به توافق متوقف نشد.» بایدن حداقل در این یک مورد درست میگوید چراکه تاکنون برای این آتشبس موقت، بیش از 20 نشست بین طرفین حماس و رژیم صهیونیستی با میانجیگریهای قطر، مصر و آمریکا برگزار کرده است و هر بار هم شروط حماس برای آتشبس همان بوده که از روز اول بر آن پافشاری میکرده است و این اسرائیل بوده که از مواضع اولیه و سختگیرانه خود عدول کرده و تسلیم خواستههای مقاومت حماس شده است. در این سو، در رقابت بین دو رئیسجمهور برای ثبت توافق آتشبس به نام خود، ترامپ هیجانزده از انعقاد توافق آتشبس میان اسرائیل و حماس، این متن را در رسانههای اجتماعی خود منتشر کرد: «این توافق آتشبس حماسی تنها میتوانست در نتیجه پیروزی تاریخی ما در نوامبر اتفاق بیفتد..... با انجام این توافق، تیم امنیت ملی من، از طریق تلاشهای «استیو ویتکاف»، فرستاده ویژه در خاورمیانه، به همکاری نزدیک با اسرائیل و متحدانمان ادامه خواهد داد..... ما حتی بدون حضور در کاخ سفید به موفقیتهای زیادی دست یافتهایم. فقط تصور کنید که وقتی من به کاخ سفید برگردم و دولت من کاملاً تأیید شود، اتفاقات شگفتانگیزی رخ خواهد داد تا بتوانند پیروزیهای بیشتری را برای ایالات متحده تضمین کنند.»
حالا میان این کشمکش ثبت افتخار آتشبس موقتی که مقامات آمریکایی تلاش دارند به نام خود ثبت کنند، مقامات رژیم صهیونیستی طی این یک سالی که با حمله به غزه به دنبال آن بودند، چه آرزویی داشتند و امروز که تسلیم اراده مقاومت مردم غزه شدهاند، به کجا رسیدهاند. اگر به این گزارههای مقامات صهیونیست توجه شود میتوان فهمید که اسرائیل آنچه در غزه پس از این یک سال جنایت به آن دست یافته، هیچ دستاوردی نداشته است.
- وزیر اقتصاد رژیم صهیونیستی 27 مهر 1402: اولویت اول ما نابودی حماس است.
- سخنگوی ارتش صهیونیستی 26 آبان1402: نیروهای حماس را در جنوب غزه نابود میکنیم.
- نتانیاهو نخستوزیر 17 آذر 1402: حماس باقی نخواهد ماند، زیرا این رژیم آن را نابود خواهد کرد.
- گالانت وزیر دفاع 9 اردیبهشت 1403: حماس را نابود میکنیم.
- نتانیاهو نخستوزیر 21 خرداد 1403: تا زمانی که حماس نابود نشود آتشبس در غزه برقرار نخواهد شد.
- نتانیاهو نخستوزیر 30 آذر 1403: با اتمام جنگ قبل از نابودی حماس موافقت نخواهم کرد.
- نتانیاهو حتی در همین روزهای اخیر در 11 دی 1403 گفته بود: جنگ در غزه بدون نابود کردن حماس پایان نخواهد یافت.
خوشبین به آتشبس موقتی که قرار است از یکشنبه اجرائی شود نیستیم و احتمال نقض آن از سوی صهیونیستها بسیار است اما آن چیزی که کاملا روشن است اینکه حماس که به گفته ارتش اسرائیل پیش از حمله به غزه تا 30 هزار نیروی سازماندهی شده در اختیار داشته و صهیونیستها مدعی هستند توانستهاند نیمی از آنها را از بین ببرند، اکنون دارای ظرفیت بالایی است که نابودی آنها محال خواهد بود. این در حالی است که مقامات حاضر حماس پس از شهادت «یحیی سنوار» این مجاهد فی سبیل الله میگویند اکنون حماس از یک سازمان نیرویی
120 هزار نفری آموزش دیده برخوردار است و این تعداد نیرو یعنی آیندهای تاریک برای صهیونیستها در غزه و سرزمینهای اشغالی.
امروز آنچه مقامات تلآویو را به پای میز مذاکره کشانده و بدون دریافت امتیاز، وادار به آتشبس هرچند موقت کرده نه شکست حماس، بلکه عوامل مهمی است که نتانیاهو را مجبور به زانو زدن در مقابل حماس و مقاومت مردم غزه کرده است. عواملی از قبیل؛ مقاومت مقتدرانه و استراتژیهای دفاعی حماس در طول 15 ماه جنگ با وجود اینکه بیش از 70 درصد زیر ساختهای غزه نابود شده و مردم در تنگنای شدید از گرسنگی گرفته تا بهداشتی - درمانی قرار دارند، فشارهای بینالمللی و ملاحظات منطقهای و جهانی که راهپیماییهای بزرگ در پایتختهای کشورهای حامی اسرائیل نمونه بارز آن است، تغییر نگاه اکثریت جامعه صهیونیستی پس از شکستهای متوالی که اعتراضات شهرهای صهیونیستی گواه بر این واقعیت است، بالا گرفتن ابعاد حقوقی و مسئولیتهای بینالمللی در قبال غزه که حکم دیوان دادگستری لاهه برای نخستوزیر رژیم صهیونیستی موئدی بر آن است، افزایش پیامدهای روانی و اجتماعی داخلی بهویژه خودکشی در میان ارتش این رژیم، عدم دستیابی به اهداف و نتایج از پیش تعیین شده
در حمله به غزه، ترس از پیامدهای پسا جنگ و نگرانی از ظهور حماسهای بزرگتر از حماس فعلی و گروههای جهادی، افزایش تاثیرات منفی جنگ بر اقتصاد شکننده رژیم تا آنجا که حداقل 3 بندر مهم این رژیم تعطیل یا نیمه تعطیل شده است و همچنین بروز اختلاف شدید بین اعضای حزب حامی نتانیاهو از عواملی است که این رژیم را وادار به تسلیم در مقابل مقاومت مردم غزه و پذیرش آتشبس آنهم با قبول همه شروط حماس کرده است.
بنابراین، ممکن است ترامپ یا بایدن یا هر دولت میانجی در برقراری آتشبس موقت، این اقدام را موفقیتی برای خود بداند و برای بقا در قدرت یا به رخ کشاندن ظرفیت خود در تحولات منطقهای این تلاشها را فاکتور کند اما واقعیت این است که آتشبس در غزه چه موقت باشد یا دائم، طشت رسوایی برای صهیونیستها و حامیان غربی آنها بهویژه آمریکا خواهد بود که نزدیک به 16 ماه صدها هزار تن بمب را در اختیار رژیم کودککش صهیونیستی قرار دادند تا هیچ مکان امنی در غزه وجود نداشته باشد. اگر این جنگ تمام هم شود ننگ آن برای همیشه بر پیشانی مدعیان صلح و دولتهای مسلمانی که با سکوت مرگبار خود کشتار کودکان غزه را تایید کردند، خواهد ماند و این جنایت صهیونیستها و خیانت کشورهای حامی اسرائیل در تاریخ ماندگار خواهد شد.
سیدعبدالله متولیان
جهان امروز کمتر مردمی را به بصیرت، مقاومت و پایداری مردم غزه در خود سراغ دارد. مردم غزه در روزی که به پاس حماسه آفرینی مجاهدان حماس و جهاد اسلامی فلسطین «روز غزه» نامگذاری شده است پس از حدود ۴۷۰ روز مقاومت و ایستادگی در برابر نسل کشی و وحشیانهترین جنایات رژیم تروریستی صهیونیستی جشن پیروزی گرفتهاند. این اولین بار نیست که مردم نستوه و قهرمان غزه پوزه تروریستهای صهیونیست را به خاک میمالند و طعم تلخ شکست را به آنها میچشانند. پیش از این (طی ۲۰ سال گذشته) نیز رژیم کودک کش و خونخوار صهیونسیتی چهار بار (در سالهای ۲۰۰۸ به مدت ۲۲ روز، ۲۰۱۲ به مدت پنج روز، ۲۰۱۴ به مدت ۵۱ روز و ۲۰۲۱ به مدت ۱۱ روز) به شکل وحشیانه به غزه حمله کرده بود و هر بار بدون دستیابی به اهداف جنایتکارانه خود مفتضحانه مجبور به قبول شکست و عقب نشینی شده بود.
آن چیزی که مقاومت و پیروزی حماس و جهاد اسلامی غزه را برجسته کرده و تلخیهای صحنه نبرد را برای حماس و جهاد اسلامی قابل تحمل و شیرین کرده است بیشک همراهی ستودنی و کم نظیر (و بلکه بینظیر) مردم غزه با مجاهدان است، تردیدی نیست که حماس و جهاد اسلامی بدون همراهی و همدلی مردم غزه نمیتوانستند به این پیروزی بزرگ دست پیدا کنند. طی این جنگ طاقت فرسا دهها هزار نفر از مردم مظلوم و بیپناه غزه (که اکثریت قریب به ۶۰ درصد آنها را کودکان، زنان و کهنسالان تشکیل میدادند) در برابر وجدانهای به خواب رفته و چشمان ناظران بینالمللی (که بزرگترین هنرشان همراهی به جلادان صهیونیست بود) در خون غلتیده و شربت شهادت نوشیدند. دهها هزار خانه مردم، مدارس، زیرساختها، ساختمانهای اداری و بیمارستانها ویران شد. بیش از ۲ میلیون نفر ساکنان غزه هر روز با انواع مرگ (مرگ ناشی از بیآبی، بیغذایی، بیدارویی و مرگ ناشی از عوارض و آلودگی کشتههای به جای مانده زیر آوارها) دست و پنجه نرم کرده و هر روز از نقطهای به نقطه دیگر در سرزمین محدود غزه کوچ اجباری داده شدند، اما خم به ابرو نیاورده و هرگز اسیر جنگ روانی دشمن و امواج مسموم امپراتوری رسانهای ائتلاف غربی عبری عربی نشده و دست از حمایت مجاهدان عزیز غزه برنداشتند.
رژیم صهیونیستی در ۴۷۰ روز جنگ علیه غزه، دهها هزار تن بمبهای فوق سنگین (دو تا سه برابر جنگ جهانی) بر روی شهر ۳۶۰ کیلومتر مربعی غزه ریخته و بیش از ۷۰درصد این شهر غزه را به ویرانه تبدیل کرده است. جلادان صهیونیست در کنار سه هدف آشکار از پیش تعیین شده: «نابودی کامل حماس و جهاد اسلامی»، «آزاد کردن اسرای خود» و «کوچ دادن همه مردم غزه به خارج از غزه» و یک هدف پنهانی: «راه اندازی گذرگاه و کریدور آیمک از طریق تبدیل غزه به بزرگترین بندر بینالمللی»، با اقدامات وحشیانه و طولانی کردن جنگ، تلاش میکرد تا مسیر فروپاشی از درون را با مقصر معرفی کردن حماس و تقابل و شوراندن مردم علیه مقاومت، تسهیل کنند، اما برخلاف انتظارات و برنامههای رژیم، مردم غزه تا سرحد جان پای مقاومت ایستاده و آرزوهای رژیم را به کابوس مبدل ساختند.
در همان روزهای آغازین حمله صهیونیستها به غزه، گفته بودیم که ورود رژیم صهیونسیتی به غزه یک انتحار و قبول شکست از پیش مشخص شده است. اینک رژیم صهیونیستی در شرایطی تن به شکست خفت بار داده که نه تنها به هیچکدام از اهداف آشکار و پنهان خود دست نیافته بلکه دهها خسارت و آسیب تاکتیکی و راهبردی دیده و در نزد افکار عمومی جهانی بشدت منفور شده و به عبارت روشن تر، جنگ غزه برای صهیونیستها شکست میدانی و انزوای جهانی را رقم زده و حماس و مردم مقاوم غزه را به پیروز سربلند جنگ ۴۷۰ روزه تبدیل کرده است.
آن چیزی که شکست و ناکامی رژیم صهیونیستی در مصاف با مقاومت اسلامی فلسطین را بیش از پیش واضح و روشن میسازد، فرمایش راهبردی رهبر معظم انقلاب اسلامی است که در روزهای اول عملیات طوفانالاقصی، شکست ترمیمناپذیر رژیم نامشروع و اشغالگر در میدان مبارزه در برابر مقاومت اسلامی فلسطین را پیشبینی کرده بودند. علاوه بر دیدگاه و فرمایش مقام معظم رهبری، امروز سخن سپهبد بنی گانتس (عضو شورای عالی جنگ رژیم و وزیر دفاع پیشین اسرائیل) نیز لباس حقیقت پوشیده که گفته بود «جنگی طولانی در پیش خواهیم داشت که یا اسرائیل یا حماس پیروز این جنگ خواهند بود»، اینک پس از ۴۷۰ روز ثابت شد که فقط حماس پیروز این جنگ طولانی است و رژیم صهیونسیتی بازنده این جنگ در همه میدانها (هم در جنگ نظامی، هم در جنگ تبلیغاتی و رسانه، هم در جنگ اطلاعاتی هم در جنگ روحیه، هم در جنگ افکار عمومی جهانی) است.
روایت یک پیروزی
حجتالاسلام دکتر ایمانیپور
حسابهای رسانهای رهبر معظم انقلاب اسلامی درشبکههای اجتماعی، جمله گویاو مبرهنی را از معظم له درواکنش به پیروزی بزرگ مقاومت غزه بردشمن صهیونیستی منتشر کردند: «امروزدنیا فهمیدکه صبر مردم غزه و ایستادگی مقاومت فلسطینی، رژیمصهیونیستی راواداربه عقبنشینی کرده است. درکتابهاخواهندنوشت که روزی، جماعتی صهیونیست، بافجیعترین جنایات، هزاران زن وکودک راکشتند ودرآخرشکست خوردند.»
بخشی از این جمله حکیمانه، ناظر بر زمان حال و بخشی از آن، ناظر بر آینده است. در این خصوص نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد.
نخست اینکه در منظومه تبلیغاتی -رسانهای غرب، میان «روایت اولیه ازجنگ غزه» و «نتیجه حاصل شده درجنگ» تعارضی جدی وجود دارد. اگر روایتگری رسانههای غربی را مبنای قضاوت خود در تحولات ۱۶ماهه خونین اخیر در نوارغزه قرار دهیم، اکنون باید شاهد نابودی حماس، اشغال کامل نوار غزه و آزادی همه اسرای صهیونیست (بدون انعقاد پیمان آتشبس) بودیم، اما اکنون شاهد انعقاد توافقنامهای هستیم که اکثریت قریب به اتفاق مفاد آن، درمغایرت کامل با اهداف اعلامی تلآویو و حامیان غربی آن قرار دارد. آشفتگی و منازعهای که امروز در بطن کابینه رژیم صهیونیستی بر سر پذیرش آتشبس غزه خلق شده، انعکاسی از شکست میدانی و بینالمللی اشغالگران است.
نکته دوم، معطوف به چرایی تعارض تحلیلهای اولیه و نتایج نهایی جنگ غزه است. بلاتردید چنین تعارضی صرفا برآمده از اشتباه در درک واقعیتها توسط غرب، رژیم صهیونیستی و اضلاع تبلیغاتی و رسانهای آن نبوده بلکه، منبعث از «روایتگری دروغین» از صحنه نبرد و فرامتن آن است. اخیرارهبرمعظم انقلاب تاکید فرمودند که دشمن، چگونه واقعیت رابه گونهای مخدوش و دروغین روایت میکند و چگونه پیروزی جریان مقاومت را مترادف با شکست وشکست خود را مترادف با پیروزی جلوه میدهد. انعقاد پیمان آتشبس غزه، ترجمانی گویا از همین کارکرد تبلیغاتی است. دراین معادله، دشمن باورساختگی ازپیروزی نهایی و «توهم محو مقاومت در منطقه» را جایگزین «واقعیت شکست» میسازد.
نکته پایانی، معطوف به پیوند گذشته، حال و آینده در روایتگری از عملیات طوفانالاقصی و آتشبسی است که پس از۱۶ماه، به نماد عینی شکست و ناکامی رژیم کودککش صهیونیستی مبدل شده و منظومه تبلیغاتی -رسانهای غرب و صهیونیستها را درهم شکسته است. اکنون زمان جایگزینی روایت واقعی از ماجرای فلسطین، ماهیت عملیات طوفانالاقصی، جنایات ۱۶ ماهه صهیونیستها در غزه و لبنان و حمایت تمام عیار غرب از جرثومه اشغالگری و توحش است. شکرانه حداقلی این پیروزی بزرگ و تاریخی، روایتگری مستند از دلاورمردان و زنانی است که با دستانی خالی، اما با عزمی استوار و درسایه عنایت الهی، انهدام منظومه میدانی، عملیاتی، امنیتی و تبلیغاتی دشمن صهیونیستی وشبکه حامی آن رارقم زده وصفحات تاریخ را با خون پاک خود مزین کردند. مرحله دوم نبرد با دشمن صهیونیستی، ازاکنون درقالب جهاد تبیین آغاز میشود ومیدان جنگ امروز، دیگر محدود ومحصور در نوار غزه، لبنان و منطقه غرب آسیا نخواهد بود. جبهه مقاومت جهانی از امروز قدرتمندانه و مسئولانه درمسیر تبیین حقایق جنگ غزه به میدان خواهد آمد. انشاءا...
علیرضا تقوی نیا
تقریبا همه مسئولان و مردم متفق القولند که تهران مشکلاتی زیادی از جمله ترافیک سنگین، آلودگی هوا ، تامین آب شرب و … دارد.
اما آیا راه حل این مشکلات پاک کردن صورت مسئله و انتقال پایتخت سیاسی از این شهر است؟
یکی از مواردی که برای طرح تعیین موقعیت پایتخت سیاسی یک کشور باید در نظر گرفته شود، پیوست های امنیتی آن است.
به عبارت دیگر پایتخت یک کشور باید از لحاظ امنیتی به گونه ای باشد که کمترین تهدید داخلی و خارجی متوجه آن گردد.
برای مثال اکثر کشورها پایتخت خود را در نقطه ای قرار می دهند که از تهدیدات برون مرزی دور باشد یا توسط عوارض طبیعی مخافظت گردد.
برای مثال پایتخت ایران در قرن های گذشته به دلیل تهدیدات بارها تغییر کرد و از شهرهای نزدیک به مرز مانند تبریز و قزوین به اصفهان و شیراز و در نهایت تهران منتقل شد.
تهران از لحاظ استراتژیکی موقعیت مناسبی دارد که از مرزهای دارای مشکلات امنیتی کشور مانند شرق ، غرب و جنوب دور بوده و دسترسی به آن برای دشمن به لحاظ هوایی سخت و به لحاظ زمینی ناممکن است.
در واقع پایتخت ایران از جنبه عمق استراتژیکی در موقعیت بسیار مناسبی قرار داشته و تغییر آن اصلا به نفع کشور نیست.
از سوی دیگر استان های پیرامون تهران مانند سمنان ، مرکزی ، مازندران ، البرز و قم کمترین مشکلات سیاسی و امنیتی را دارند و یک حائل مناسب برای پایتخت هستند.
جا دارد اینجا به یک واقعه تاریخی اشاره شود ؛ در جنگ جهانی دوم ارتش آلمان بیش از هزار کیلومتر در خاک شوروی پیشروی کرد اما وقتی به مسکو رسید که هم دیگر رمق و توان اولیه را نداشت و هم این که روسها در چند ماه اول جنگ فرصت داشتند دارایی های استراتژیک و صنعتی خود را به دورترین نقطه از دسترسی ژرمن ها منتقل کنند.
به تعبیر بهتر عمق استراتژیک شوروی باعث دوام و پایداری آن در برابر ارتش بسیار قدرتمند نازی ها شد و اگر برای نمونه پایتخت شوروی در کی یف واقع گشته بود ، بلافاصله کار این حکومت تمام می شد ؛ به همین دلیل بود که پوتین بعد از به قدرت رسیدن رسما اعلام کرد فروپاشی شوروی بزرگترین فاجعه ژئوپلیتیکی قرن بیستم بود زیرا روسها بسیاری از سرزمین های غربی خود را از دست دادند تا جایی که برای جلوگیری از پیوستن اوکراین به ناتو مجبور شدند جنگی پرخسارت را شروع کنند. زیرا در صورت پیوستن اوکراین به ناتو ، فاصله تسلیحات پیشرفته غربی تا مسکو تنها به ۵۰۰ کیلومتر می رسید.
حال مسئولان با کدام بررسی و تدقیق قصد دارند پایتخت کشور را به سواحل مکران انتقال دهند که اولا در نزدیکی پایگاه های آمریکایی استقرار یافته در کشورهای عربی و ناوگان آمریکا در اقیانوس هند ، دریای عمان و خلیج فارس قرار دارد و ایضا در نزدیکی مرز ناامن با پاکستان واقع شده است ؟
اگر پایتخت ایران به سواحل مکران منتقل گردد، هواپیماهای کشورهای غربی بدون نیاز به سوخت گیری می توانند آن را بمباران کنند، اما دسترسی به تهران برای آنان بسیار سخت است.
بنابراین بهتر است برای حل مشکل پایتخت طرح های بهتری مورد بررسی قرار گیرد که تمرکز زدایی از آن بهترین چاره است.
برای نمونه چه لزومی دارد که دفاتر اصلی شرکت های نفتی و پتروشیمی شامل پایانه های نفتی ایران ، فلات قاره، شرکت ملی نفت، شرکت نفت و گاز پارس و … در تهران باشد ؟ مگر تهران چاه نفت دارد؟
یا چرا باید حدود ۴۰ درصد صنایع ایران در پایتخت سیاسی آن باشد که هم مشکل کمبود آب را در پی خود بیاورند و هم آلودگی هوا و نیز ترافیک سنگین و متورم شدن شهر؟
به کدام علت با وجود این که قطب گردشگری کشور شهرهایی مانند اصفهان یا شیراز هستند، سازمان میراث فرهنگی و صنایع دستی ایران در تهران مستقر است؟
چرا مراکز اصلی علمی و آموزشی کشور باید در پایتخت واقع باشد ؟
و دهها سوال دیگر که در حوصله راقم این سطور نمی گنجد.
در نهایت باید گفت در شرایط فعلی انتقال پایتخت نه صحیح بوده و نه امکان آن موجود است و قطعا می طلبد مسئولان دست اندرکار در پی اجرایی سازی طرح هایی چون تمرکز زدایی از تهران، انتقال مراکز نامربوط ، خروج صنایع سنگین از این شهر و … باشند.
علیرضا حیدری
ارسال نظرات