- کشتار دانشجویان در ۱۶ آذر و یک سند تاریخی از شکنجه مخالفان با «خرس» در دوره پهلوی!
- آیا نبرد حضرموت نقشه یمن را تغییر خواهد داد؟
- یادداشت ها / آیا پایان ماه عسل صهیونیستها در سوریه نزدیک است؟!
- قیام جوانان سوری | پیام عملیات «بیت جن» برای جولانی و صهیونیستها
- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
- حل مسائل ایران را از کنیسههای آمریکا طلب نکنید
- چرا رسیدگی به پرونده شهید آرمان علیوردی طولانی شده است؟ / نقش هر یک از متهمان در وقوع قتل باید مشخص شود
- جنگ بیشتر؛ سفره کوچکتر | تاثیرات اقتصادی تنش افغانستان و پاکستان
شنبه ؛ 22 آذر 1404 یادداشت روزنامههای سهشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۳
مقاومت؛ از لالایی مادران فلسطینی تا میدانهای نبرد

سرانجام دموکراسیخواهی نیابتی غرب برای ما
جعفر حسنخانی

مقاومت، همیشه زنده است
اسماعیل کوثری
خصوصیات و ویژگیهای منحصربهفرد سردار سلیمانی برگرفته از اندیشههای امام خمینی(ره)بود و اصولا چنین عزیزانی تربیتشدگان امام خمینی(ره)و پس از آن رهبری هستند.در واقع الگوی تمام رزمندگان و فرماندهان امام خمینی(ره) بوده و در همین ارتباط نیز سردار سلیمانی چه قبل و چه بعد از انقلاب الگویشان امام خمینی(ره)بود، زیرا به عینه دیدیم امام خمینی(ره) با آن اخلاص،صداقت و صلابتی که داشتند،الگوی مهمی بودند.
درپایان نیز بایدبه این موضوع اشاره کنم که برخلاف برخی اظهارات که میگویند پس ازسردارسلیمانی جبهه مقاومت دیگرآن قدرت و توانایی گذشته را ندارد،اینگونه نیست وجبهه مقاومت نه فقط تضعیف نشده بلکه راهش رامحکمتروباصلابتتر از قبل ادامه میدهد، هرچند که شهادت ایشان بسیارکارساز واثرگذاربود اما امروزه عزیزان دیگری مانند سردارقاآنی راه این سردارشهید را ادامه میدهند. ایشان انسانهایی را تربیت کردهاند که امروز راهشان را ادامه داده و به این ترتیب جبهه مقاومت همیشه زنده خواهد بود

ایران و پایان کارتر
صلاح الدین خدیو
جیمی کارتر سی و نهمین رئیس جمهور آمریکا در صد سالگی مرد. نام کارتر برای ایرانیان با انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و رخدادهای بعدی آن نظیر بحران گروگان گیری سفارت آمریکا گره خورده است.
اما برای جریان پادشاهی خواه ایران کارتر فراتر از یک نام و یادآوری گذراست.
در نگاه آنان وی تجسم شر محض و عامل اصلی یر باد رفتن حکومت دودمان پهلوی است.
این دیدگاه از سیاست حقوق بشری کارتر نشات می گیرد که در مقطعی رژیم های دیکتاتوری متحد غرب را برای انجام پارهای اصلاحات سیاسی تحت فشار قرار داد.
کارتر در فضای پس از جنگ ویتنام و احتمالا تحت تاثیر سندرم شکست آن، دولت شاه را متقاعد کرد که فشار بر زندانیان سیاسی را کاهش دهد و پارهای گشایش های سیاسی را در دستور کار بگذارد.
شاه ناخواسته به آن تن داد و برنامهی خود را فضای باز سیاسی نام نهاد.
مخالفان اما اعم از مسلمان و چپ گرا به طعنه آن را جیمی کراسی می نامیدند.
موهبتی سیاسی که فاقد ریشه و انگیزهی راستین بود و ره آورد رئیس جمهور دمکرات آمریکا محسوب می شد.
صد البته نرمش شاه و کشیدن ترمز ساواک بند و چفت های دستگاه را شل کرد و به دگرگونی در مقیاسی انقلابی منجر شد.
فقط سلطنت طلبان ایرانی نیستند که کارتر را از باب جیمی کراسی سرزنش می کنند.
سالها بعد برنارد لوئیس شرق شناس و مورخ پرآوازه که مانند کارتر یک قرن تمام زیست، دولت های غربی را از باب برخورد فرصت طلبانه با دولت های استبدادی خاورمیانه به باد انتقاد گرفت.
لوئیس در آخرین نوشته هایش می گوید:
دولت های غربی در مواجهه با دولت های استبدادی متحد غرب در منطقه اسیر دو وسوسه می شوند.
وسوسهی راست؛ به این معنا که بی خیال رژیم های دیکتاتور و توصیه ناپذیر و سخت گیر شده و به صرف تامین منافع خود، چشم بر جباریت و اقتدارگرایی و نقض حقوق بشر و آزادی های اساسی در آنها می بندند.
به فرض مثال پادشاهی بستهی عربستان تا حد زیادی در برابر انتقادات حقوق بشری غربی ناشنوا و روئین تن است.
وسوسهی چپ؛ درست بر عکس آنها در مواجهه با رژیم های دیکتاتوری میانه روتر که ظرفیت هایی درونزا برای اصلاح و آسان گیری دارند و بیشتر ملاحظەی حرف متحدان غربی شان را می کنند، به اعمال فشار می پردازند.
به گفتهی لوئیس نفوذپذیری بیشتر این دسته دولت ها در قبال توصیه و فشار غرب باعث تزلزل آنها می شود.
نتیجهی نهایی اما اغلب به سود دمکراسی و حاکمیت مردم نیست. بلکه روی کار آمدن نظامی کم تر از سلف خود مداراگر است.
با این اوصاف جیمی کراسی چیزی جز وسوسهی چپ واشنگتن نبود!

ترامپ و ترومپت رادیکالهای آمریکایی علیه ایران
کمکم به 20 ژانویه ۲۰۲۵ میلادی و انتقال قدرت به دونالد ترامپ، رئیسجمهور جدید آمریکا نزدیک میشویم. تحقیقا سه کشور در مرکزیت اقدامات سیاست خارجی ترامپ قرار دارند؛ روسیه، چین و ایران. بازی آمریکا با روسیه و چین با توجه به آنکه این دو کشور قدرتهای جهانی هستند، در مقایسه با ایران که یک قدرت منطقهای است، تفاوت بنیادی دارد. تحلیلگران سیاست خارجی آمریکا معتقدند تیم انتخابی ترامپ برای مناصب نظامی، امنیتی و سیاست خارجی فقط در ضدیت با ایران اشتراک نظر دارند و صبغه و سابقه مشترک آنها بر تعارض ذهنی و عینی با ایران بنا شده و آنها بخش مهمی از هویت شغلی خود را از ضدیت با ایران گرفتهاند. البته باید گفت با وجود آنکه تیم ترامپ ضد ایرانی است و خود ترامپ نیز در این زمینه سابقه دیرینی دارد، ولی خاستگاه ذهنی این گرایشها از افکار و اعمال رادیکالهای آمریکایی ضد ایرانی ریشه میگیرد. اما رادیکالهای ضد ایرانی آمریکایی از منظر استراتژیک درباره ایران چه میاندیشند و چه نکات مهمی در دیدگاههای آنها وجود دارد؟ در ادامه میتوان مهمترین گزارههای ضد ایرانی رادیکالهای آمریکایی را برشمرد:
۱- از منظر آنها ایران یک کشور نفتی است و در عین حال غیرپاسخگو و اندازه، وسعت، منابع، جمعیت، جاهطلبی منطقهای و ایدئولوژی حکامش به شکلی است که حتما باید در کنترل باشد. ایران نباید در یکی از ژئوپلیتیکترین مناطق جهان، هژمونی منطقهای داشته باشد، ارباب تنگههای بینالمللی شود و قابلیت اختلال در روند انتقال انرژی جهان و نظم منطقهای را به دست آورد. بنابراین ایران سوژه خوبی برای پروژه تحلیل و تغییر در این منطقه است. تحریم قطعهای از پازل تحلیل ایران برای انجام تغییر در زمان مقتضی است.
۲- ایران یک کشور مخالف وضع موجود در سطح نظام بینالمللی و یک بازیگر ضد نظم. ایران نمیتواند هم وضعیت موجود را به چالش بکشد و هم از مزایای آن بهرهمند شود. بنابراین اگر ایران از چینش میز نظام بینالملل ناراحت است و زیر میز میزند، هیچ قطعهای از کیک روی میز نباید نصیب آن شود. در این راستا، «سازمان تحریم» و محرومسازی سیستماتیک ایران از مزایای توزیعی و تشویقی نظام بینالملل موجود، راهحل مناسبی برای منزویکردن آن است. ایران باید گام به گام از مزیتهای این نظام و مزیتهای خود محروم شود و هزینه مخالفت و ایجاد مزاحمت برای این نظم را بپردازد.
«تحریم»، هم این کشور را از مزایای این نظام محروم میکند و هم ناکارآمدی بوروکراتیک آن را در انظار مردم ایران و جهان قرار میدهد. در پیامد آن با گسترش نارضایتی عمومی، شرایط سختتری برای حکام ایرانی ایجاد خواهد شد؛ پس تحریم قسمتی از پازل ارتباطی میان فرایند به تحلیل بردن سیستم و پروژه فروپاشی و تغییر نظام جمهوری اسلامی است.
۳- خاورمیانه محله کشورهای ثروتمند عموما غیردموکراتیک است. دلارهای بیپایان نفتی در این منطقه در حال تلنبارشدن است. مجموعه ذخایر ارزی کشورهای این منطقه تا حدود چهار تریلیون دلار تخمین زده میشود. این میزان پترودلار انباشته شده، میتواند اسپانسری مالی هرگونه تغییر در ایران را بر عهده گیرد؛ بهویژه آنکه این کشورهای ناتوان از ایجاد امنیت خویش با تمسک به دکترین امنیت تعاونی (Corporated Security) چارهای جز همآوایی صریح یا ذهنی با پروژه تندروهای آمریکا ندارند.
۴- وقوع جنگ با ایران در منطقه میتواند با بهانه موضوع هستهای ایران، از یک حادثه شروع شود و با تشدید نردبانی بحران به جنگی فراگیر تبدیل شود. اگر جنگ با ایران آغاز شود، دو سناریو «جنگ پرشدت کمدامنه» یا «جنگ پرشدت پردامنه» به وقوع خواهد پیوست. نتیجه هر دو سناریو، تخریب گسترده مراکز نظامی کشورهای درگیر و زیرساختهای مهم اقتصادی این کشورهای منطقه خواهد بود. این جنگ هرچه باشد، بازار خوبی پس از پایان جنگ برای بازسازی خرابیها میآفریند.
۵- ایران هرچقدر هم قدرتمند باشد، قدرت آن موجدومی است. جنگ ایران هرچه هزینهبر و خسارتزاست، ولی در قاعده بازی هزینه-فایده، فایدهاش بیشتر و سرمایهگذاری برای تداوم هژمونی آمریکاست که با ظهور قدرتهای نوظهور به چالش کشیده شده است. ابرقدرت، قدرتی چندوجهی است که قدرت آن در حوزههای نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با فاصله زیادی با رقبا به چشم میآید. جنگ با ایران در مدل آمریکایی جنگ در دور از سرزمین اصلی، مطلوب به نظر میرسد. آمریکا باید قرن بیستویکم را قرن آمریکایی کند، اما بدون اعمال قدرت سخت در زمانهای مورد نیاز، نمیتواند قرنی آمریکایی خلق کند. بنابراین ایران سوژه خوبی برای اعمال قدرت سخت برای جلوهگری هژمونیک آمریکاست.
۶- از منظر جنگطلبان آمریکایی، جنگ با ایران فرصتی طلایی برای تسویهحساب صورتحسابهای پرداختنشده ایران در ۴۵ سال اخیر است؛ صورتحسابهایی که از تسخیر سفارت آمریکا شروع شده و با بمبهای کنار جادهای در عراق و تا تحقیر ملوانان آمریکایی در خلیج فارس و سرنگونی پهپادهای آمریکایی ادامه داشته است. پرداخت این صورتحسابها برای ایران بسیار گران خواهد بود و ایران را از یک قدرت منطقهای موجدومی، به کشوری موجاولی تبدیل خواهد کرد. در این راستا، آنچه مبانی قدرت ایران است باید با شدت و حدت از میان برود.
بعد از فروکشکردن شعلههای جنگ، ایران تبدیل به کشوری عادی (normal state) با رفتاری پیشبینیپذیر و تحت کنترل خواهد بود. حال باید دید با این دیدگاههای رادیکالهای آمریکایی علیه ایران که ریشههای آن در اندیشکدهها، مجتمعهای نظامی و صنعتی و کنگره آمریکا وجود دارد، تیم تندرو ترامپ چگونه در مواجهه با ایران عمل خواهد کرد. بهویژه آنکه به نظر میرسد در پنهان و پیدا، محور عبری-عربی-ترکی نیز درحال ارسال سیگنالهای برخورد سختتر با ایران به تیم ترامپ است. آیا ترامپ در مواجهه با ایران، طرح خود را به پیش میبرد یا رادیکالهای آمریکایی میتوانند دولت ترامپ را به عامل اجرائی اندیشههای ضدایرانی خود تبدیل کنند و ترامپ، ترومپت آنها را خواهد نواخت؟ به نظر میرسد خاورمیانه هنوز به نقطه جوش تحولات بعد از هفتم اکتبر نرسیده و آبستن حوادث بسیار بزرگی است؛ حوادثی که شاید نقطه عطفی در ژئوپولیتیک منطقه باشند.

فرمان امام(ره) را اجرا کنید!
سیدخلیل سجادپور
این فرمان که در راستای اهداف انقلاب، بر قلوب مستمندان و ستمدیدگان نقش بست، خیلی زود با ابلاغ آیت ا... یزدی(رئیس وقت قوه قضاییه) رنگ اجرایی به خود گرفت و معدنداران نیز سر تمکین فرود آوردند اما طولی نکشید که هیئت دولت در همین راستا به اختصاص سهم ۲ درصدی از فروش معادن بافق و طبس برای آبادانی شهر و روستاهای این مناطق رای داد و این گونه اقدامات عمرانی و خدماتی به عموم مردم، جلوه ای از عشق و اعتماد را به تصویر کشید تا حرکت از پیچ و خم های انقلاب به قله های پیشرفت هموار شود. اما همزمان با تصویب قانون موسوم به تجمیع عوارض و مالیات بر ارزش افزوده در مجلس شورای اسلامی، اجرای فرمان امام(ره) و مصوبه هیئت دولت نیز به دلیل مغایرت با این قانون متوقف شد و بدین ترتیب مشکلات و محرومیت های این مناطق هم دوباره از دل کویر رخ نمایی کرد و تیغ زخم های اقتصادی و معیشتی قلب ها را خراشید.
حال این سوال، قلم را در هاله ای از ابهام به واکنش واداشته است که آیا فرمان امام (ره) قانون عام بوده که با تصویب قانونی دیگر لغو شود؟ آیا این دستور در ردیف عوارض محسوب می شود؟ شاید هم مسئولان به این نکته اساسی توجه نکرده اند که مبنای مصوبه هیئت دولت حکم حضرت امام(ره) است و تا مادامی که مقام معظم رهبری اذن به لغو و یا تغییر آن ندهند، این حکم باقی و جاری خواهد بود!...
حال که امروز حتی کارگران همین معادن از داشتن سقفی برای خانواده محرومند و چشم به مراکز درمانی دوخته اند که شاید دولت بیمارستانی در گوشه و کنار شهر و روستا احداث کند، آیا زمان اجرای فرمان بزرگ امام(ره) این اندیشمند و آینده نگر فرزانه کبیر انقلاب فرا نرسیده است؟ مگرآقای رئیس جمهور برای رسیدن به قله های پیشرفت، قانون وفرامین ولی فقیه را سرلوحه کارخود قرار نداده اند؟ اکنون سوال این است که آیا دیوان عدالت اداری مصوبه هیئت دولت را لغو کرده است؟ و ده ها سوال و ابهام دیگر که باید کارشناسان حقوقی و قضایی آن را پاسخگو باشند. از سوی دیگر اگرچه زمزمه هایی از پیگیری های مسئولان و معتمدان طبس دراین باره به گوش می رسد اما آیا نباید مسئولی فریاد برآورد تا صدای خسته کویرنشینان زحمتکش در آسمان کاخ ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی به غرش بنشیند؟ آری امروز سکوت قلمداران نیز بخشودنی نیست و باید همه دلسوزان این سرزمین یکصدا برای توسعه زیرساخت ها از انفال ها و الطاف خداوندی پر از فریاد شوند!

سردار وفاق
ایران در دهه ۹۰ تنشهای متعددی از سر گذراند؛ اما در خود اتفاقی داشت که در کل سالهای پس از انقلاب اسلامی و حتی در پهنه تاریخ معاصر ایران یکی از وحدتبخشترین رویدادهای ملی را رقم زد و آن، شهادت یک فرمانده سپاه بود. مردی که بیراه نیست در کنار القاب متعددی که ملت به او بخشید، بخوانیمش «سردار وفاق». حاجقاسم یکی از مهمترین منادیان وفاق در میان مسئولان جمهوری اسلامی ایران خصوصا در سالهای اخیر بود. کسی که خیالش از فتنهانگیزی دشمن و بسترسازی دوست برای این فتنهها هرگز راحت نبود. او ۸۸ را بهکل تمامشده نمیدانست و برای خود این انگاره را نمیساخت که ممکن نیست دوباره کشور در پی یک شکاف اجتماعی به هم بریزد و امنیت ملی تهدید شود. او به چشم خودش پاییز ۱۴۰۱ را میدید و از همین رو هرجا شکافی بود او در پی مرهم میگشت. سردار از محبوبیت اسطورهوار خود باخبر بود و جایگاه خود را میشناخت. مصاحبه او در تشییع جنازه مرحوم هاشمی رفسنجانی که یک دفاعیه جانانه از کارنامه ایشان بود، صرفا به دلیل تجلیل از یک مقام تازه در گذشته نبود و اساسا در آن مصاحبه آنچه موضوعیت داشت خود مرحوم هاشمی نبود. بلکه اصل داستان، ضرورت مرهم گذاشتن بر شکافها بود. ضرورت اینکه ولو عملکرد هاشمی در برهههای گوناگون درخور انتقاداتی باشد، عملکرد او در برهههای گوناگون دیگری شایسته تحسین است و برای التیام گسلهای جامعه، چه اشکالی دارد که این نقاط قوت را هم برجسته کنیم؟ بوسه شیفتهوار سردار بر پیشانی مرحوم آیتالله مصباح یزدی نیز به معنای اعتقاد حاجقاسم به جزئیات مشی سیاسی علامه فقید نیست؛ بلکه نمادی است از ستایش ولایتپذیری کمیاب و کلیات مشی علمی و عملی ایشان. این تنها از حاجقاسم سلیمانی بر میآمد که هم مدح هاشمی بگوید و هم پیشانی عالمانه مصباح را عاشقانه ببوسد. این فقط به دست سلیمانی ممکن بود که شجاعانه بگوید برای نطق عزتمندانه رئیسجمهور وقت در سازمان ملل، دست او را میبوسد. زبانم لکنت میگیرد؛ و گرنه ادعا میکردم چنین موضعگیریای بسا که از جنگ در خاکریزها نیز شجاعت بیشتری بطلبد.
به گمان من، نطق عزتمندانه حسن روحانی در سازمان ملل برای حاجقاسم بهانه بود. او دنبال فرصتی بود که از یک اقدام مثبت رئیسجمهور وقت تمجیدی جانانه به جا آورد تا به این ترتیب از شکاف عمیقی که بین دولت تدبیر و امید و جبهه انقلاب ایجاد شده بود، اندکی بکاهد. خیلی شجاعت میخواهد که در جامه سرداری نظام پشت بلندگو بلند و با صراحت اعلام کنی دختران کمحجاب هم دختران تو هستند و مرزبندیهای اصلاحطلب و اصولگرا نباید آنقدر جدی شوند که به طرد و دفع بیانجامند. چه بسیار شجاعانی که در میادین رزم پیکار کردهاند و در میدان سیاست از بیان موضع حقی که ممکن بوده آنها را نزد دوستان و همسنگران زیر سؤال ببرد ترسیدهاند. مرهمگذاری سردار دلها در داخل کشور، برادر دوقلو، مکمل و جفت رزم او در خارج از مرزها بود و هر دو منبعث از شجاعت بینظیر او. نباید تصور کنیم دشمن فقط به دلیل عملکرد سردار در منطقه و زمینگیر کردن عمال صهیونیسم و توقف نقشه آمریکایی-اسرائیلی برای غرب آسیا او را کشت؛ قضیه فراتر از این است. دشمن برای گسترش شکافهای داخلی هم حاجقاسم را مانع و سد راه خود میدید. همان کسی که بین مرز ایران و مرز دشمن شکافی پهن و گسترده ایجاد کرد؛ در داخل کشور یک میلیمتر شکاف را بر نمیتافت. این فقط مرد جنگ بودن سردار نبود که دشمن را آزار میداد، او مرد صلح بود و بازوی ولی امر برای یکپارچهسازی عاطفی ایران و افزایش همدلی میان جریانهای گوناگون. او نه تنها پاییز ۱۴۰۱ در ایران را دیده بود بلکه دسامبر ۲۰۲۴ را در سوریه هم دیده بود و میدانست که وضع سوریه تنها به دلیل مداخلات و ماجراجوییهای غرب به اینجا نرسیده و این کشور از شکافها رنج میبرد.
این دو وجه متفاوت سیاست حاجقاسم در داخل و خارج کشور، محکی است که عیار وفاقطلبی ناب او را عیان میکند. او به موازات اجرای وفاق در داخل، عزتمندی و اقتدار کشور در خارج را نیز حفظ کرد و خود مظهر آنچه میگفت بود. حاجقاسم اساسا چنین بود؛ تجسد و تجسم مفاهیم و آرمانها؛ شعاعی از خورشید حقیقت، تابیده بر زمین واقعیت.

ارسال نظرات