منطقه خاورمیانه به دلیل موقعیت راهبردی و منابع طبیعی، همواره صحنه رقابت قدرتهای جهانی و منطقهای بوده است. در این میان، سوریه به عنوان یکی از مهمترین کشورهای محور مقاومت، کانون مناقشات و بازیهای سیاسی مثلث آمریکا، رژیم صهیونیستی و ترکیه قرار گرفته است. بررسی نقش این سه بازیگر نشان میدهد که اهداف و راهبردهای آنها اگرچه در ظاهر متفاوت به نظر میرسند، اما در نهایت در جهت تضعیف سوریه و محور مقاومت همگرا هستند. بحران سوریه از سال ۲۰۱۱ به یکی از پیچیدهترین مناقشات بینالمللی تبدیل شده است. این بحران نه تنها ماهیتی داخلی دارد، بلکه به عرصه رقابتهای منطقهای و بینالمللی تبدیل شده است. سقوط بشار اسد شرایط را برای بازیگران داخلی و خارجی بهطور چشمگیری تغییر داده است. این اتفاق، نقطه عطفی در مناقشات منطقهای به شمار میآید و تأثیرات عمیقی بر آینده سیاسی و امنیتی منطقه غرب آسیا خواهد داشت. مثلث آمریکا، رژیم صهیونیستی و ترکیه بهطور ویژه در این بحران نقشآفرینی کردهاند. در این گزارش، نقش این سه بازیگر در مناقشات سوریه، پیش و پس از سقوط بشار اسد، تحلیل میشود.
آمریکا: از سلطهطلبی جهانی تا مدیریت خلأ قدرت
پیش از سقوط اسد: آمریکا از آغاز بحران سوریه، اهداف چندلایهای را دنبال کرده است که شامل حفظ هژمونی جهانی، مهار نفوذ ایران و روسیه و تضمین امنیت رژیم صهیونیستی میشود. واشنگتن با تکیه بر راهبردهایی نظیر حمایت از گروههای مسلح، تحریم اقتصادی و حضور نظامی در شرق سوریه، حکومت بشار اسد را تضعیف کرده است. کنترل منابع نفتی سوریه در منطقه فرات، اقدامی برای فشار اقتصادی بر دمشق و جلوگیری از بازسازی سریع این کشور بوده است. یکی دیگر از ابزارهای کلیدی آمریکا، تحریمهایی نظیر قانون سزار بود که اقتصاد سوریه را در بحران عمیقتری فرو برد. همچنین، واشنگتن از نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) برای ایجاد ساختاری نیابتی در شرق سوریه حمایت کرد و با ارائه تسلیحات، اطلاعات و آموزشهای نظامی، سعی در مدیریت بحران سوریه به سود خود داشت.
پس از سقوط اسد: با سقوط اسد، آمریکا تلاش خواهد کرد نفوذ خود را در سوریه بازتعریف کند. حضور در مناطق نفتخیز شرق سوریه، اکنون اهمیتی مضاعف یافته است. این کشور احتمالاً سیاستهایی برای تقویت نقش نیروهای نیابتی و تعامل با دولت انتقالی را در پیش خواهد گرفت و بهدنبال ایجاد ثبات از طریق حمایت از دولت انتقالی یا نیروهای محلی خواهد بود. همچنین، آمریکا به دنبال ایجاد اجماع منطقهای برای محدود کردن نقش ایران و روسیه در سوریه و مدیریت ساختارهای سیاسی آینده خواهد بود.
رژیم صهیونیستی: امنیتسازی از طریق تخریب و بهرهبرداری
پیش از سقوط اسد: رژیم صهیونیستی سوریه را تهدیدی مستقیم برای امنیت خود میدانست. حضور نیروهای ایرانی و حزبالله در سوریه، باعث شد تلآویو سیاستهای تهاجمی نظامی را در این کشور بهکار گیرد. حملات هوایی مکرر به مواضع محور مقاومت و تأسیسات نظامی در سوریه، بخشی از تلاش این رژیم برای تضعیف ساختار نظامی دمشق و بیثبات کردن این کشور بود. علاوه بر حملات نظامی، رژیم صهیونیستی از گروههای مسلح در جنوب سوریه حمایت کرد و با بهرهگیری از پروپاگاندا و جنگ نرم، تلاش کرد چهره محور مقاومت را تخریب کند. همکاری نزدیک با آمریکا نیز در راستای تضمین امنیت این رژیم از طریق مهار توان نظامی و اطلاعاتی ایران در سوریه صورت گرفت.
پس از سقوط اسد: سقوط اسد، فرصتها و تهدیدات جدیدی برای رژیم صهیونیستی ایجاد کرده است. ظهور گروههای مسلح جدید و احتمال بیثباتی بیشتر در سوریه، این رژیم را به بازنگری در سیاستهای امنیتی خود وادار خواهد کرد. تلآویو احتمالاً به دنبال ایجاد روابط با نیروهای جدید در سوریه خواهد بود تا از تهدیدات مرزی جلوگیری کند. تقویت همکاری با آمریکا و ترکیه نیز میتواند در اولویت این رژیم قرار گیرد تا بتواند از آشفتگی ناشی از خلأ قدرت در سوریه بهرهبرداری کند.
ترکیه: جاهطلبی منطقهای و ایجاد بحران سوریه
پیش از سقوط اسد: ترکیه با استفاده از بحران سوریه، بهدنبال گسترش نفوذ خود در مناطق شمالی این کشور بود. عملیاتهای نظامی نظیر "شاخه زیتون" و "چشمه صلح"، با هدف ایجاد مناطق حائل در مرزهای جنوبی ترکیه و مهار فعالیتهای کردها انجام شد. آنکارا همچنین از گروههای مسلح مخالف دمشق حمایت کرد و از ابزار تغییرات جمعیتی برای تثبیت حضور خود در این مناطق بهره گرفت. ترکیه بهدنبال آن بود تا با اسکان پناهجویان سوری در مناطق اشغالی، تغییراتی در ساختار جمعیتی این مناطق ایجاد کند. این سیاستها به ترکیه امکان میداد که نفوذ بلندمدت خود را در شمال سوریه تثبیت کرده و از تشکیل یک ساختار خودمختار کردی در نزدیکی مرزهای خود جلوگیری کند.
پس از سقوط اسد: با سقوط اسد، ترکیه احتمالاً فرصتهای بیشتری برای گسترش نفوذ خود خواهد یافت. آنکارا ممکن است تلاش کند مناطق بیشتری را در شمال سوریه تحت کنترل خود درآورد و نقش فعالتری در ساختارهای سیاسی آینده سوریه ایفا کند. با این حال، ظهور نیروهای مسلح جدید و بیثباتی احتمالی، چالشهای امنیتی تازهای برای ترکیه ایجاد خواهد کرد. همکاری با آمریکا و روسیه و مدیریت روابط با نیروهای داخلی سوریه، بخشی از سیاستهای آینده ترکیه خواهد بود.
نتیجهگیری: دخالت بازیگران خارجی (آمریکا، رژیم صهیونیستی و ترکیه) در سوریه، بیثباتی را در منطقه افزایش داده و مانع از تحقق صلح پایدار خواهد شد. نقش این بازیگران در تضعیف محور مقاومت و تجزیه سوریه نمایان است. اما تضاد منافع میان این بازیگران، به ویژه در زمینه کردها و نحوه مدیریت بحران، احتمالاً مانع از ائتلافی کامل خواهد شد.
بحران سوریه، بهویژه پس از سقوط بشار اسد، عرصهای برای بازتعریف نقش و راهبردهای مثلث آمریکا، رژیم صهیونیستی و ترکیه شده و این سه بازیگر، هر یک به دنبال تأمین منافع خود هستند و در عین حال، با چالشها و فرصتهای جدیدی مواجهاند:
۱. آمریکا به دنبال مدیریت خلأ قدرت در سوریه است. تمرکز بر مناطق نفتخیز و همکاری با نیروهای نیابتی، از راهبردهای کلیدی واشنگتن خواهد بود.
۲. رژیم صهیونیستی با تهدیدات امنیتی جدیدی مواجه است، اما احتمالاً از آشفتگی سیاسی برای افزایش فشار بر محور مقاومت بهرهبرداری خواهد کرد.
۳. ترکیه در پی گسترش نفوذ خود در شمال سوریه است، اما با چالشهای امنیتی ناشی از فعالیتهای کردها و ظهور نیروهای مسلح جدید روبهرو خواهد شد.
چشمانداز آینده مناقشات سوریه
۱. تأثیرات منطقهای: الف) تشدید رقابتهای منطقهای: سقوط دولت بشار اسد رقابت میان ایران، ترکیه، عربستان و رژیم صهیونیستی را برای نفوذ در سوریه افزایش خواهد داد. ب) تغییر موازنه قدرت: آمریکا و رژیم صهیونیستی احتمالاً نقش پررنگتری در تعیین سرنوشت سیاسی سوریه ایفا خواهند کرد.
۲. تأثیرات بر محور مقاومت: الف) چالشهای جدید: محور مقاومت با از دست دادن دولت بشار اسد، دچار چالشهای امنیتی و راهبردی جدیدی خواهد شد. ب) احتمال بازتعریف استراتژیها: ایران و حزبالله ممکن است راهبردهای خود را برای حفظ نفوذ در سوریه بازتعریف کنند.
۳. نقش بازیگران فرامنطقهای: الف) روسیه: مسکو تلاش خواهد کرد تا با حفظ نفوذ خود در سوریه، جایگاهش را بهعنوان یک قدرت کلیدی در منطقه تضمین کند. ب) چین: پکن نیز ممکن است در روند بازسازی سوریه نقش اقتصادی فعالی ایفا کند.
به هر حال، مناقشات سوریه، پس از سقوط دولت بشار اسد، وارد مرحله جدیدی شده است. آمریکا، رژیم صهیونیستی و ترکیه هر یک با راهبردهای خاص خود بهدنبال دستیابی به منافع راهبردیشان در این کشور هستند. این وضعیت، چشمانداز پیچیدهای از همکاریها و رقابتها میان بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را ترسیم میکند. آینده سوریه به میزان توانایی این بازیگران در تعامل یا تقابل بستگی دارد. در این میان، ایران و محور مقاومت نیز با چالشها و فرصتهای جدیدی روبرو خواهند بود که بازتعریف استراتژیهای آنها ضروری به نظر میرسد. آنچه مشخص است اینکه سوریه همچنان بهعنوان کانون اصلی تحولات خاورمیانه باقی خواهد ماند و آینده آن به تعاملات میان بازیگران داخلی و خارجی بستگی دارد.
دکتر هادی رجبی
ارسال نظرات