19 آذر 1403 - 17:07

یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۳

سقوط در «ائتلاف سیاه‌»!، در سوریه چه خواهد شد، فرصت‌های یک تهدید ظاهری؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز ‌می‌باشد.
کد خبر : 18028

تبیین:

 

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز دوشنبه ۱۹ آذر

سقوط در «ائتلاف سیاه‌»! 

حسین شریعتمداری 
۱- « ائتلاف سفید » - شما بخوانید «‌ائتلاف سیاه» یکی از ترفندها و راه‌کارهای دشمن در برپایی جنگ‌ها و طراحی توطئه‌هاست. بهره‌گیری از این ترفند سابقه‌ای طولانی دارد تا آنجا که مشرکان در صدر اسلام و در برپایی «‌جنگ احزاب‌» از همین ترفند استفاده کرده و سپاه انبوهی را برای مقابله با اسلام نوپای آن روز فراهم آورده بودند. این ترفند بر این اساس طراحی شده است که اگر قرار باشد چند گروه و یا چند حزب برای انجام یک حرکت با یکدیگر ائتلاف کنند، نقاط مشترک برای انجام ائتلاف باید تا آنجا که ممکن است، اندک و کم‌شمار باشد. چرا که ائتلاف روی چند نقطه مشترک بسیار سخت و تقریبا نا‌ممکن است و به عبارت دیگر، هرچه شعاع دایره ائتلاف (نقاط مشترک‌) بیشتر باشد، تعداد ائتلاف‌کنندگان کمتر خواهد بود. از این روی برای طراحی یک ائتلاف پُر‌شمار، گروه‌های ائتلاف‌کننده باید از بسیاری اختلاف‌نظرها چشم‌پوشی کنند و فقط روی یک یا دو نقطه که در همه آنها مشترک است، متمرکز شوند.
ریچارد ‌هاووس، مسئول شورای روابط خارجی آمریکا، از این ائتلاف با عنوان «‌ائتلاف سفید»! یاد می‌کند، چرا که گروه‌های شرکت‌کننده برای رسیدن به یک ائتلاف فراگیر‌، بسیاری از اختلافات میان خود را موقتاً نادیده گرفته و اصطلاحاً سفید کرده‌اند. از این ترفند در فتنه آمریکایی اسرائیلی ۸۸ استفاده شده بود و همه گروه‌های مخالف نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران (به اصطلاح رایج آن روزها از سروش تا گوگوش‌) به میدان آورده شده بودند. حالا بخوانید! 
 ۲- هنوز ۲ ساعت از آتش‌بس میان رژيم صهیونیستی و حزب‌الله لبنان نگذشته بود که نزدیک به بیست هزار تروریست از مرزهای شمالی سوریه که تحت کنترل دولت ترکیه است و آمریکا بیش از ۲۰ پایگاه نظامی در آن منطقه دارد، به درون خاک سوریه سرازیر شده و با انواع تسلیحات مدرن -عمدتاً ساخت آمریکا و اسرائیل- دست به شورش، قتل عام و تخریب منازل و زیر ساخت‌ها زدند. تروریست‌ها که نام «‌تحریر‌الشام / آزاد‌کننده شام»! را بر آنها نهاده بودند، مجموعه‌ای از ملیت‌های مختلف، تاجیک، ازبک، اویغور، ترکستان (بخش‌هایی از قفقاز‌)، اردن و شماری نیز از سوریه و‌... بودند. 
۳- سازماندهی این تعداد تروریست از ملیت‌های مختلف و آموزش آنها برای یک هجوم برق‌آسا و غافلگیر‌کننده، دست‌کم به ۲ تا ۳ ماه طراحی و برنامه‌ریزی قبلی نیاز دارد و این برنامه‌ریزی در توان و حد و اندازه گروه‌های تروریستی، مخصوصاً از نوع تکفیری آن نیست و بی‌تردید باید از سوی یک یا چند دولت انجام گرفته باشد. تروریست‌ها از مرزهای جنوب ترکیه و شمال سوریه وارد شده‌اند که عبور این انبوه ۲۰ هزار نفری نمی‌تواند بدون اطلاع و همکاری دولت اردوغان باشد. در مرزهای شمالی سوریه نزدیک به ۲۰ پایگاه نظامی آمریکا مستقر است و به وضوح می‌توان نتیجه گرفت که هجوم تروریست‌ها با اطلاع و اشراف ارتش آمریکا صورت گرفته است. تروریست‌ها در همان ساعات اولیه هجوم به صراحت اعلام کردند که اسرائیل را به رسمیت می‌شناسند و حتی از دوستی با رژیم صهیونیستی سخن گفتند! اگرچه بدون این اظهارات نیز به وضوح می‌توان دید که مواضع تروریست‌ها با مواضع بارها اعلام شده صهیونیست‌ها در‌باره مقاومت و سوریه انطباق کامل دارد. تعداد قابل‌توجهی از تروریست‌ها نیز از جنوب سوریه و مرزهای شمالی اردن وارد شده بودند. به بیان دیگر دولت پادشاهی اردن نیز در این لشکر‌کشی سهیم بوده است.
۴- نکات فوق که فقط بخشی از شواهد و قرائن موجود است کمترین تردیدی باقی نمی‌گذارد که دولت بشار اسد در حمله مشترک آمریکا، اسرائیل، ترکیه و اردن سقوط کرده است و تروریست‌ها فقط ماموریت اجرای دستورات دیکته شده را داشته‌اند. بدیهی است که در این میان، نمی‌توان و نباید برخی دیگر از عوامل مؤثر -و یا شتاب‌دهنده- داخلی در دولت سوریه را نادیده گرفت. ارتش سوریه از عناصر زاویه‌دار و حتی همسو با دشمن، پالایش نشده بود. خدای مهربان بر درجات شهید همدانی بیفزاید که در دور قبلی آشوب‌ها وقتی کم‌تحرکی ارتش را مشاهده کرد به بشار اسد توصیه کرد که مردم را مسلح کن و این اقدام هوشمندانه مانع از سقوط دولت شد. اعتماد به وعده و وعید برخی از دولت‌ها و قدرت‌های خارجی و عهد‌شکنی آنها را می‌توان یکی دیگر از عوامل مؤثر در سقوط سریع دولت بشار اسد تلقی کرد. سوریه از توان و شرایط اقتصادی مطلوبی برخوردار نبود. به عنوان مثال حقوق ماهیانه نیروهای نظامی با هزینه زندگی عادی آنها تناسبی نداشت و‌...
۵- در این نکات حکیمانه رهبر معظم انقلاب دقت کنید؛ 
 حضرت ایشان در خرداد ماه سال جاری (یعنی ۶ ماه قبل از رخداد اخیر‌) در ملاقات با آقای بشار اسد خطاب به ایشان هشدار داده و فرموده بودند‌: «غربی‌ها و دنباله‌های آنها در منطقه قصد داشتند با جنگ علیه سوریه، نظام سیاسی این کشور را ساقط و سوریه را از معادلات منطقه حذف کنند اما موفق نشدند و اینک نیز قصد دارند با شیوه‌های دیگر و از جمله وعده‌هایی که هیچ‌گاه به آنها عمل نخواهند کرد، سوریه را از معادلات منطقه خارج کنند‌». هشدار نسبت به « وعده‌هایی که هیچ‌گاه به آنها عمل نخواهند کرد‌».
 حضرت آقا در آبان ماه ۱۳۹۶ و بعد از قلع و قمع داعش در پیامی خطاب به شهید بزرگوار، سردار سلیمانی عزیز می‌فرمایند: «‌اینجانب صمیمانه به شما تبریک می‌گویم و با این حال تأکید می‌کنم که از کید دشمن غفلت نشود. آن‌هایی که با سرمایه‌گذاری سنگین، این توطئه‌ شوم را تدارک دیده بودند آرام نخواهند نشست، سعی خواهند کرد آن را در بخشی دیگر از این منطقه و یا به‌شکلی دیگر دوباره به جریان افکنند. حفظ انگیزه، حفظ هوشیاری، حفظ وحدت، زدودن هر پسماند خطرناک، کار فرهنگی بصیرت‌افزا و خلاصه، آمادگی‌های همه‌جانبه نباید فراموش شود. شما را و همه‌ برادران مجاهد از کشورهای عراق و سوریه و دیگران را به خدای بزرگ می‌سپارم و به همه‌ شما سلام و دعا می‌کنم‌». سردار شهید و پس از شهادت ایشان، سردار قاآنی عزیز، این هشدار را به مخاطبان آن گوشزد کرده و بر این مراقبت تاکید کرده بودند ولی متاسفانه جناب بشار اسد علی‌رغم هشدار‌های شهید سلیمانی و سردار قاآنی در یک یا دو مورد از هشدار آن عزیزان غفلت کرد. 
۶- این روزها، آمریکا و اسرائیل و ترکیه و اردن و چند دولت دست‌نشانده عربی در خوشحالی و ذوق‌زدگی از سقوط دولت سوریه که پایگاه مؤثری برای جبهه مقاومت بود، با دُمشان گردو می‌شکنند و شماری از پادوهای داخلی آنها نیز در این خوشحالی، زلف‌های خود را به دُم آنها گره زده‌اند! و این همه در حالی است که سقوط دمشق همه ماجرا نیست. جبهه مقاومت از آغاز تاکنون به پرچمداری ایران اسلامی و رهبری امام خمینی و امام خامنه‌ای، عقبه‌های سخت و نفس‌گیری که ماجرای اخیر بسیار کوچک‌تر از آنها است را با موفقیت پشت سر گذاشته است و امروزه به قطب قدرتمندی نه فقط در منطقه بلکه در عرصه بین‌الملل تبدیل شده است. ستون‌های این جبهه همچنان با اقتداری مثال‌زدنی پا برجاست و به گزارش مؤسسه آمریکایی «‌هری تیژ‌» به تسخیر قلب‌ها نه فقط در میان ملت‌های مسلمان، بلکه در اقصی نقاط جهان مشغول است. سقوط دمشق اگر چه رخدادی تاسف‌آور و ناخوشایند است ولی بدیهی است که پایان ماجرا نیست و این قصه سر دراز دارد. و باید از قول خدا خطاب به ذوق‌زدگان گفت «‌فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا‌»‌... پس باید از خنده‌هایتان بکاهید و [‌به خاطر آنچه در پیش دارید‌] بسیار‌ گریه کنید.
۷- جنگ بدر که با پیروزی بزرگ مسلمانان همراه بود در سال دوم هجرت اتفاق افتاد. جنگ احد که با شکست جبهه اسلام روبه‌رو شد در سال سوم هجرت رخ داده بود. برخی از مسلمانان بعد از شکست در جنگ احد، زانوی غم به دامن گرفته بودند. خداوند متعال خطاب به آنها فرموده بود: «إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ وَاللهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ‌... اگر (در اُحد) به شما آسیبی رسید، به دشمنان شما نیز (در بدر) آسیب رسید (پس مقاومت کنید). این روزگار را با (اختلاف احوال) میان خلایق می‌گردانیم تا خداوند مقام اهل ایمان را معلوم کند و از شما مؤمنان (آن را که ثابت است) گواهِ دیگران گیرد. و خدا ستمکاران را دوست ندارد‌» - ۱۴۰ آل‌عمران. پس از آن در سال هشتم هجرت فتح مکه اتفاق افتاد که بزرگ‌ترین پیروزی مسلمانان بود و فراگیری اسلام را به دنبال داشت.
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز دوشنبه ۱۹ آذر

در سوریه چه خواهد شد

جعفر حسن‌خانی

 این روز‌ها تحولات در غرب آسیا دارای دو ویژگی است: سرعت و پیچیدگی. سرعت تحولات به قدری است که تقریباً همه بازیگران و نیرو‌های مؤثر در آن، از آن جا مانده‌اند. «اخبار ملی اسرائیل» می‌گوید آژانس اطلاعاتی رژیم از جمله موساد و اداره اطلاعات ارتش اسرائیل (LDF) در ماجرای سوریه دچار خطای اطلاعاتی شده است و نتوانسته سرعت پیشروی شورشیان و سقوط دولت بشار اسد را پیش‌بینی کند. دیگر بازیگران مؤثر منطقه هم دچار همین وضعیت‌اند، یعنی تحلیل‌هایشان از سرعت تحولات جا مانده است. «پیچیدگی تحولات» دیگر ویژگی منطقه غرب آسیا است. این پیچیدگی دلایلی دارد که از جمله اصلی‌ترین آن تعدد بازیگران اصلی و چرخش‌های آنی بازیگران خرد و کلان است. در این وضعیت شورشیان به پایتخت سوریه رسیدند و دولت سوریه به ریاست بشار اسد را ساقط کردند. این وضعیت موجب شکل‌گیری سؤالاتی شده است، که از آن جمله می‌توان به سؤال زیر اشاره کرد. 

 چه کسی پیروز میدان سوریه شده است‌
بازیگران میدان سوریه را می‌توان ذیل چند محور دسته‌بندی کرد: 
 محور غربی: شامل امریکایی‌ها، رژیم اسرائیل و فرانسوی‎ها که هدفشان تأمین امنیت اسرائیل در سوریه است. 
‌محور اخوانی: شامل ترکیه و قطر که هدفشان تشکیل دولت اخوانی در سوریه است. البته هدف توسعه ارضی را نیز می‌توان برای ترکیه برشمرد. 
‌محور عربی: شامل عربستان، اردن، امارات و مصر که اولویت اصلی‌شان خارج کردن سوریه از محور مقاومت و تبدیل سوریه به یکی از همپیمانان خود بود. این هدف را با راهبرد جایگزین کردن بشار با یک مهره عربی- غربی دنبال کردند، سپس سیاست تضعیف سوریه را در پیش گرفتند و دست آخر به سیاست تطمیع بشار اسد روی آوردند. 
 محور مقاومت اسلامی: شامل ایران، عراق، یمن و لبنان که هدفشان نگاه داشتن سوریه در محور مقاومت علیه رژیم اسرائیل و غرب بود. 
در نگاه اول، بازیگر پیروز این میدان، محور اخوانی است. امروز در سوریه دست برتر با شورشیانی است که در توافق با محور اخوانی هستند. اما این پیروزی چالش‌های اساسی و ذاتی دارد:
اول اینکه شورشیان مسلح شامل گروه‌هایی است که در میانشان هسته‌های تروریستی نقش پر رنگی دارند و نمی‌شود آن را کتمان کرد. دوم اینکه اتحاد شکل گرفته تحت عنوان «هیئت تحریر شام»، نه در سوریه فراگیری مطلق دارد و نه در درون خود، توافقات محکمی بسته شده است. مهم‌ترین عنصر توافق یعنی «نه به اسد» دیگر وجود ندارد و لذا وضعیت رو به وخامت خواهد گذاشت. 

 آینده سوریه چه خواهد شد؟
سه سناریو برای سوریه محتمل است: 
 اول، تبدیل سوریه به لیبی: اگر جنگ بر سر قدرت شکل بگیرد، یا اینکه محور‌های دیگر مؤثر در منطقه به نقش‎آفرینی فعال در سوریه روی بیاورند، نظیر آنچه عربستان در لیبی کرد، آنگاه دوری از خشونت و بی‌ثباتی سیاسی، سوریه را فرا خواهد گرفت. سرزمینی که ثبات سیاسی ندارد، مزرعه پرورش تروریسم خواهد بود. تخم داعش جست‌وجوگر چنین مزرعه‌ای است. این مزرعه در مجاورت ترکیه خواهد بود. این یعنی ترکیه بازی برده را به سرعت خواهد باخت. در کنار آن اردن و رژیم اسرائیل هم متضرر خواهند شد. البته برای عراق و لبنان هم شرایط بد خواهد بود. 
 دوم، تبدیل سوریه به یوگسلاوی: به نظر می‌رسد هیچ یک از خرده بازیگران سوریه قدرت تمام کنندگی لازم را نداشته باشند. در این وضعیت اگر توافق‌های سیاسی خرده بازیگران سوریه بر خشونت‌ها پیشی بگیرد، نتیجه آن تجزیه سوریه خواهد بود، آن هم با دامنه محدودتری از خشونت. پر واضح است اگر سوریه تجزیه شود یکی از کشور‌های ممکن التأسیس، کشوری خواهد بود که نیرو‌های مسلح کرد به دنبال تأسیس آن در استان‌های شمالی و شرقی سوریه خواهند رفت. باید دانست که نیرو‌های کرد در این مناطق نفتخیز، حمایت مستقیم امریکایی‌ها را دارند. تأسیس کشور کرد با حمایت امریکا به ضرر ترکیه، عراق و ایران است. پس در صورت تکرار تجربه یوگسلاوی در سوریه، باز بازنده ترکیه خواهد بود، حتی اگر در آن هنگام توانسته باشد حلب را با یک سیاست توسعه ارضی از آن خود کند. 
سوم، تشکیل دولت اخوانی- سلفی: اگر توافق‌های شورشیان با هم به هم نخورد و اگر هیچ یک از سه محور غربی، عربی و مقاومت اسلامی در وضعیت امروز سوریه مداخله نکند، آنگاه ممکن است کشور یکپارچه اخوانی تحت عنوان سوریه حفظ شود. تشکیل این دولت دو چالش دارد. اول اینکه رویکرد‌های اخوانی در مقام دولت به سرعت سر از سلفی‌گری در خواهد آورد (نظیر اتفاق مصر) و چنین دولتی هم با ترکیه و عربستان سر ناسازگاری خواهد داشت. دوم اینکه ستون فقرات هیئت تحریرشام را نیرو‌های سابق القاعده تشکیل داده‌اند و اگر این نیرو‌ها دولت آینده را تشکیل دهند، چنین دولتی برای امریکا و غرب بسیار نامطلوب است. اگر هیئت تحریرالشام بتواند قدرت را در مقام دولت سوریه تثبیت کند، شگفتی آن خواهد بود که القاعده در مقام دولت، در دیگر سوی دریای مدیترانه، همسایه اروپا خواهد شد. 
با لحاظ این سه سناریو، به نظر می‌رسد حامی وضعیت امروز سوریه در حال بازی با آتش است. بازی با کارت گروه‌های مسلحی که بخشی از آنها را تروریست‌ها تشکیل داده‌اند، بازی مطمئنی نیست. القاعده را امریکا تأسیس کرد، اما این کارت، به سرعت علیه امریکا عمل کرد، بازی با چنین کارت‌هایی با نگاه کوتاه مدت شاید موجب دستاورد شود، اما در بلند مدت پر مخاطره است. 
 چه چیز برای ایران مطلوب است؟
در سناریو اول یعنی در وضعیت تبدیل سوریه به لیبی، ایران باید تلاش کند در محور لاذقیه، طرطوس، حمص و دمشق، یک نیروی نیابتی قدرتمند سامان دهی کند. بهتر است این نیروسازی با همکاری روسیه رخ دهد. 
در سناریو دوم با محوریت لاذقیه، طرطوس، حمص و دمشق باید هسته اصلی کشور سوریه بزرگ حفظ شود. شکل‌گیری این کشور مانع از رسیدن کرد‌ها و دیگر خرده بازیگران سوریه به دریا می‌شود و بدون مزیت نسبی دریا، وجودشان کم معنا است. 
در سناریو سوم تا حد ممکن ایران باید از الگو‌های مردم‌سالار برای سوریه واحد، پشتیبانی کند. تجربه نشان داده در سازوکار‌های مردم‌سالار، مردم منطقه به جریان‌های اسلام‌گرای معقول رأی می‌دهند که با ایران می‌توانند همکاری سازنده داشته باشند. در صورت نرفتن سوریه به سمت روند‌های مردم سالار، ایران باید در میان مسلحین جریان‌های اسلامگرای ضد اسرائیل را مورد حمایت قرار دهد.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز دوشنبه ۱۹ آذر

فرصت‌های یک تهدید ظاهری

محسن پاک‌آیین 

حوادثی که در سوریه، سریع رخ‌داد و به سقوط دولت بشار اسد و حضور معارضین به رهبری تحریرالشام در دمشق منجر شد باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد.

​​​​​​​در وهله اول این اتفاق ممکن است نگرانی‌هایی را برای ایران ایجاد کند، چون بشار اسد و پدرش ازجمله دوستان خوب کشورمان طی سال‌های گذشته بودند که اکنون حکومت آنها به پایان رسیده... و ما یکی از دوستان خود را در منطقه از دست دادیم و درعین‌حال نگرانی‌هایی هم بود که مبادا معارضینی که امروز در سوریه حاکم شدند، بخواهند مواضعی علیه جمهوری اسلامی و مقدسات ما در این کشور بگیرند که خوشبختانه رویکرد صبورانه و مسالمت‌جویانه تحریرالشام، هم در تعامل با مردم سوریه و هم اطمینان‌دادن به ایران مبنی بر این‌که به حرم‌های مطهر اهانتی نخواهد شد و شیعیان، اماکن و مراکز سیاسی و فرهنگی ایران مورد آسیب قرار نمی‌گیرند و همچنین رویکردی که نسبت به مردم سوریه گرفته شد مبنی بر این‌که در دوران گذار حمله به نهاد‌ها و مراکز دولتی و رسمی صورت نگیرد، تا حدی توانست نگرانی‌های ما را رفع کند. درعین‌حال ما می‌توانیم فرصت‌هایی را در این اتفاق جست‌وجو کنیم. اولین نکته این است که تحریرالشام حسب سوابق گذشته و برابر با اعلامی که از سوی این گروه صورت گرفته از داعش نیست و هم از داعش و هم از القاعده اعلام برائت کرده و جولانی، رهبراین گروه هم سال‌ها درزندان‌های آمریکابوده و همچنین از گروه اخوان‌المسلمین است که اینها اعتقاد به دیدگاه‌ها و حاکمیت سیاسی دارند و درعین‌حال حکومتی که در آینده در سوریه دایر خواهد شد، می‌توان پیش‌بینی کرد یک حکومت اسلامی باشد که جایگزین دولت سکولار بشار اسد خواهد شد. 
از این رو ما می‌توانیم همان رویکردی که نسبت به طالبان در افغانستان داریم و تاکنون با این جریان همکاری کردیم با توجه به علایق اسلامی دولت آینده سوریه همان روابط رابا این کشوربرقرارکنیم و قطعا کشور‌های لائیک منطقه متضرر خواهند شد از این‌که یک گروه اسلامی در سوریه حاکم شود. ممکن است به‌ظاهر برخی کشور‌ها با توجه به اتفاقات اخیر احساس پیروزی کنند، اما چنانچه حکومت آینده سوریه مبتنی بر دین باشد کشور‌های لائیک زیان خواهند دید و رژیم صهیونیستی هم احساس امنیت نخواهد کرد.
نکته دیگر این‌که این گروه‌ها تاکیدی بر حفظ تمامیت‌ارضی سوریه داشتند که این همان موضع رسمی ما است که همیشه اعلام کردیم تمامیت‌ارضی سوریه باید حفظ شودو این کشور نباید تجزیه گرددوکشور‌های دیگری که در این منطقه دخالت کردند مثل آمریکا که در بخشی از سوریه حضور دارد از این پس نباید در امور داخلی این کشور دخالتی داشته باشند و رژیم‌صهیونیستی نباید جولان را اشغال کند و ترکیه هم نباید وارد سوریه شود. از این رو اگر دولت آینده سوریه بر تمامیت‌ارضی این کشور تاکید کند، این فرصتی برای همکاری با ایران است.
موضوع بعدی، موضع آقای‌جولانی است. اواعلام کرده که نگران ایجادیک دولت اسلامی نباشیدودرصورت روی‌کارآمدن، این دولت نظیر دیگر کشور‌های اسلامی نیست و اگرچه اسمی ازاین دولت‌ها نبرد، اما احتمالا منظور وی برخی دولت‌های تندرو در منطقه بود. جولانی گفته درعین‌حالی که دولتی اسلامی بر سرکار خواهد آمد، اما به همه نهاد‌ها و گروه‌ها احترام خواهد گذاشت و دولتی با حضور بقیه گروه‌ها ایجاد خواهد کرد. این موضع‌گیری، مطلوب ما است و جمهوری اسلامی به این مسأله قائل است که در کشور‌های اسلامی دولت‌های فراگیر با حضور همه گروه‌ها تشکیل شود و در جهت منافع مردم این کشور حرکت کند. خوشبختانه جمهوری اسلامی در تحولات اخیر هم کاملا عاقلانه برخورد کرد و هم مواجهه محترمانه‌ای با بشار اسد به‌عنوان یک دوست قدیمی داشت و در آخرین روز‌های حضور او در قدرت، آقای لاریجانی به دمشق سفر کرد و ما وارد درگیری با گروه‌های معارض با بشار اسد نشدیم و اجازه دادیم مردم سوریه در همان مسیر تحولاتی که علاقه‌مند هستند پیش بروند وحتی گروه‌های مستشاری خود را ازسوریه خارج کردیم و معتقدم این برخورد عاقلانه ما که حاکی از آینده‌نگری بود فرصت‌هایی را ایجاد خواهد کرد که ایران در آینده تعامل وزینی را با دولت آتی سوریه برقرار کند. بر این باور نیستم که حضور گروه‌هایی مثل النصره و تحریرالشام مانع از ارتباط ما با محور مقاومت خواهند شد و این محور کماکان به فعالیت خود ادامه خواهد داد. از این رو دستگاه دیپلماسی ما با کمک عوامل میدان دریک کارهماهنگ بایستی فرصت‌های آینده رابررسی وتمام گرایش‌های داخل کشور هم متحدانه از مواضع نظام حمایت کنند تا ان‌شاءا... بتوانیم از این تحولی که احتمالا تهدید به نظر می‌رسد فرصت‌های سازنده‌ای را خلق کنیم.

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز دوشنبه ۱۹ آذر

آینده سوریه پس از اسد

صلاح الدین خدیو

دمشق لحظات دلهره آور و نفس گیری را می گذراند. بشار اسد فرار کرده و آخرین جمهوری سلطنتی خاورمیانه سرنگون شده است.
هنوز معلوم نیست یک هماهنگی و توافق خارجی برای تسلیم بدون درگیری دمشق وجود داشته یا نه!
در هر حال به نظر می رسد اوضاع بیشتر شبیه کابل سال ۱۳۷۱ است نه ۱۴۰۰ که طالبان دوباره آن را تصرف کرد.
در سال ۷۱ مجاهدان افغان از چند جهت به کابل نزدیک شدند. شناخته ترین رهبر آنها احمد شاه مسعود بود که با سایر گروه های متنوع مخالفان توافق کرده بود در دروازه های شهر منتظر بمانند و کسی تا یافتن یک ساز و کار مسالمت آمیز انتقال قدرت، وارد کابل نشود.
اما رقیب دیرینه اش حکمتیار از بیم عقب افتادن از گردونه‌ی تحولات، بناگاه به پایتخت تسلیم شده یورش برد.
این امر واکنش مسعود را برانگیخت و جرقه‌ی جنگی را زد که چهار سال ادامه یافت و کابل را ویران کرد.
این جنگ تنها با آمدن طالبان نخست در سال ۷۵ سایه‌اش را از کابل دور کرد.
ابومحمد جولانی اکنون با فاصله گرفتن از گفتار و رفتار گذشته‌اش، در حال تقلید از فرمانده مسعود است.
از دیشب برخی رسانه های عربی و ترکی می کوشند او را با نام اصلی اش؛ احمد الشرع برندینگ کنند تا وجهه جهادی اش کمرنگ شود.
اما درست مانند مسعود معلوم نیست چقدر بر گروه های مختلف مخالفان کنترل دارد؛گروه هایی که از سمت درعا به دمشق رسیدند و جبهه‌ی جنوبی را گشودند، اساسا جزو ستاد عملیاتی رد العدوان نیستند که از سمت شمال و حلب آمدند.
جولانی در حال تلاش برای یک انتقال آرام قدرت و دور کردن آتش سلاح ها از دمشق است.
روشن است که او از تکرار گذشته و مداخله‌ی خارجی نگران است.
با تضعیف نقش برخی از کشورها، آمریکا هنوز در سوریه حضور دارد و اسرائیل از هم اکنون شروع به ایمن سازی مرزهای خود و ورود به برخی مناطق سوریه کرده است.
در گذشته آمریکایی ها بارها پایگاه ها و حتی اتاق عملیات گروه تحت رهبری جولانی را هدف قرار داده‌اند.
از این رو، او نیازمند یک تغییر چهره‌ و گریم سیاسی فوق العاده توام با صبری استراتژیک است. روند حساس ساعات و روزهای آتی به کنترل واقعی او بر جبهه‌ی متنوع مخالفان و آمادگی برای رویارویی با رویدادهای غیرمترقبه بستگی دارد.
اگر حکمتیاری سوری بناگاه ظهور نکند و انتقال قدرت در مناطق ساحلی علوی‌نشین به همین ترتیب آرام و مسالمت آمیز باشد، باید گفت او واقعا خوش شانس است.

روزنامه شرق

تحولات سوریه و لزوم اتخاذ رویکرد عقلایی

احسان هوشمند
 فروپاشی سریع رژیم سوریه برای بسیاری باورکردنی نبود. در هفته‌ها و روزهای اخیر، رسانه رسمی کشور از قول برخی مسئولان کشور که نقش مهمی در تصمیم‌سازی‌ها ‌دارند، چنین تحلیل‌هایی از شرایط سوریه منتشر می‌کرد: «ارتش سوریه تکان بخورد، جولان را از اسرائیل پس می‌گیرد‌»! این سخنان را نه‌ افراد دور از میدان، بلکه‌ کسانی ‌ می‌گفتند که تجارب زیادی از حضور در سوریه داشتند. همچنین شب گذشته محمد جواد لاریجانی یکی از تحلیلگران ثابت صداوسیما، هم‌زمان با فرار بشار اسد از دمشق، در سیما گفت: «بعید است به این راحتی بشار اسد سقوط کند‌». چنین اعتمادبه‌نفسی درباره اوضاع سوریه در آن ساعات پایانی رژیم اسد حتی در اطلاعیه‌های ارتش سوریه هم به چشم نمی‌خورد؛ آن‌هم در شرایطی که بسیاری از تحلیلگران، حتی آنان که دور از میدان بودند، فروپاشی رژیم بعث سوریه را قریب‌الوقوع می‌دانستند. چرا حتی مسئولان میدانی هم نتوانستند شرایط پیش‌آمده را پیش‌بینی کنند؟ یکی از مسئولان سابق میدانی در گفت‌وگوی رسانه‌ای تأکید کرد: «ترک‌ها و بعضی از کشورهای عربی، ما را فریب دادند؛ اینها دو ماه قبل تضمین دادند که هیچ اتفاقی در سوریه نمی‌افتد». چنین گزاره‌هایی اهمیت ارزیابی و محاسبات چندلایه از شرایطی را که منجر به سقوط رژیم اسد و غافلگیری مسئولان ایرانی شد، دوچندان می‌کند. مگر می‌شود کشوری با انبوهی از مراکز تحقیقاتی و راهبردی، به سادگی توسط همسایه غربی با فریب مواجه شود و از رصد و بررسی عمیق تحولات میدانی و سیاسی و نظامی در منطقه غافل شود؟ آیا تنها با گفتن اینکه طرف ترکیه‌ای و کشورهای عربی منطقه مسئولان ایرانی را فریب دادند، می‌توان از پذیرش مسئولیت‌های چنین رخداد بزرگی صرف‌نظر کرد؟

حمایت از بشار اسد در دهه گذشته با هزینه‌های مالی، سیاسی، انسانی و حیثیتی صورت گرفت و فروپاشی سریع و همه‌جانبه رژیم اسد نیازمند تحلیل‌های چندوجهی فراوانی است.

1- تا حدودی فروپاشی سریع رژیم حاکم بر سوریه را می‌توان با فروپاشی دور از انتظار دولت اشرف غنی در پاییز 1400 و برآمدن دوباره طالبان در افغانستان مقایسه کرد. همچنین فروپاشی بزرگ‌ترین قدرت هسته‌ای جهان یعنی اتحاد جماهیر شوروی سابق نیز در اوایل زمستان 1991 در حالی روی داد که این دولت دارای بزرگ‌ترین زرادخانه اتمی جهان بود. در هر سه تجربه‌ رژیم‌های حاکم بر افغانستان، شوروی سابق و سوریه، حمله خارجی یا قدرت نظامی مخالفان موجب سقوط نظام‌های حاکم نشد، بلکه اضمحلال نظام سیاسی و فرسودگی ساختار سیاسی و نیز تعمیق شکاف‌های حکومت با ملت به فروپاشی منجر شد و تنها یک فشار نیاز بود تا بند ضعیف اعمال حاکمیت از هم بگسلد.

 2- در جنگ داخلی سوریه که هم‌زمان با بهار عربی در سال 2012 آغاز شد، صدها هزار نفر از شهروندان سوری کشته و زخمی و چند برابر نیز از خانه و کاشانه خود آواره شدند. البته پس از چیرگی نسبی نیروهای حامی دولت بشار اسد بر مخالفان، دولت سوریه هیچ اقدام ملموس، نهادمند، مستمر و درخور توجهی برای ترمیم زخم‌های عمیق به‌وجود‌آمده صورت نداد و با روش گذشته اداره کشور سوریه را پی گرفت. حتی برای بازسازی اقتصاد کشور نیز اقدام محسوسی انجام نشد و تورم و فساد بیش از پیش هم زندگی مردم عادی را فلج کرد و هم به شکاف بیشتر ملت با دولت انجامید. خستگی و سرخوردگی عمومی موجب شده بود ‌تمام علقه‌ها و مناسبات ملت و دولت با چالش روبه‌رو شود؛ هر‌چند دولت حاکم مدعی حمایت حداکثری شهروندان سوری بود! تحلیل اوضاع داخلی سوریه در سال‌ها، ماه‌ها، روزها و ساعات پایانی حکومت بشار اسد نیازمند اطلاعات ریزتر و دقیق‌تری است، اما آنچه مایه شگفتی است، ارزیابی‌ها و تحلیل‌های نیروهای میدانی و گروهی از مسئولان کشور از شرایط سوریه در هفته‌ها و ماه‌های گذشته است. مگر دستگاه‌های مسئول مستقر در سوریه، به‌عنوان بخشی از وظایف سازمانی و اداری خود، رصد دقیق تحولات سوریه و ارزیابی شرایط را وظیفه خود نمی‌دانستند؟ ممکن است گفته شود بخش‌هایی از دستگاه‌های مسئول مستقر در سوریه از شرایط و تحولات آگاه بودند، اما رسانه رسمی کشور اجازه حضور صداهای متفاوت برای اطلاع افکار عمومی از تحولات سوریه را نمی‌داد. در هر دو حالت باید این وضعیت را آسیب‌شناسی کرد؛ چرا‌که هزینه‌های تحمیل‌شده بر منافع ملی طالب چنین ارزیابی و آسیب‌شناسی است. پس از تحولات 2012 و 2013 عراق در مصاحبه‌ای که با یکی از نشریات داشتم، تأکید شد که چرا مسئولان میدانی رصد دقیقی از تحولات سوریه و عراق نداشتند و از ظهور داعش و قدرت‌گرفتن داعش و جبهه النصره و حتی موضع‌گیری مسئولان حماس در سوریه غافلگیر شدند و در نتیجه این ناکارآمدی هزینه‌های گزافی به کشور و منطقه وارد شد. اما گوش شنوایی برای بازخواست و آسیب‌شناسی و تجدیدنظر در رویه‌ها وجود نداشت.

3- حضور ایران در سوریه افزون بر هزینه انسانی، میلیاردها دلار هزینه در پی داشت. تحولات اخیر سوریه همچنان می‌تواند منافع ملی کشور را به صورت‌های گوناگون تحت تأثیر ‌‌قرار دهد. آسیب‌شناسی هدف‌گذاری‌ها و سیاست‌های گذشته و فعالیت دستگاه‌های ذی‌ربط و نقادی روش‌ها و رویه‌های منتهی به شرایط امروز یک ضرورت ملی است. پیامدهای شرایط جدید برای کشور تابعی از بازبینی، بازنگری و آسیب‌شناسی روندهای پیشین و تعریف سیاست‌ها و اهداف جدید است. پیامد تحولات پیچیده سوریه به کل منطقه سرایت می‌کند و می‌تواند در لبنان، عراق، فلسطین، یمن و حتی قفقاز و شرق ایران اثرات پیش‌بینی‌نشده‌ای در پی داشته باشد. امروز وقت بررسی صورت‌حساب اقتصادی، سیاسی، انسانی، اجتماعی، داخلی، خارجی و منطقه‌ای حمایت‌های دهه گذشته از بشار اسد است. بررسی دقیق این روند می‌تواند به طراحی هدفمند، معقول و مبتنی بر منافع ملی سیاست‌های تازه منجر شود.

4- بررسی نقش ترکیه در تحولات سوریه در دهه گذشته و اهداف و برنامه‌های ترکیه در سوریه و منطقه حاوی یک واقعیت نگران‌کننده است. اسلام‌گرایان ترکیه که با هدف تنش صفر با همسایگان کار خود را در حدود دو دهه پیش آغاز کردند، امروز با عطش سیری‌ناپذیر به دنبال توسعه‌طلبی و مداخله آشکار و گسترده در خارج از مرزهای خود و امور داخلی دیگر کشورها به‌ویژه همسایه‌ها هستند. حضور نظامی گسترده ترکیه در خارج از مرزهای خود، حتی از حضور نظامی در خارج از کشور، از ارتش انگلستان، روسیه، فرانسه و چین پیشی گرفته است. در این موقعیت، تحولات سوریه انگیزه دولت ترکیه را برای پیشبرد سایر برنامه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی خود دوچندان می‌کند. تحریک افکار عمومی و جلب نظر گروهی از شهروندان ترکیه با اهداف داخلی و انتخاباتی، تنها بخشی از علل بروز رویکردهای ترکیه در سوریه و منطقه است. دلایل ایدئولوژیک و سیاسی دیگری هم بر کنشگری ترکیه در محیط بلافصل بین‌المللی اثر‌گذار است. یکی از مقامات بلندپایه میدانی کشور از فریبکاری ترکیه در رویدادهای اخیر گفته‌ است؛ البته نگفته‌اند که ورود در مناسبات سیاسی‌‌ همچون خرید از یک بقالی نیست که به راحتی مقهور فریب شود. سیاست نیازمند درک واقع‌بینانه بر مبنای مطالعات فراوان و بهره‌گیری از خرد جمعی از مناسبات جهانی بر اساس منافع ملی است. اما جدا‌ از فریب‌خوردن مسئولان کشور از ترکیه، باید بیش از پیش در‌باره برنامه‌های آتی ترکیه اندیشناک بود و فکری کرد تا دو‌باره این فریب‌ها تکرار نشود و هزینه‌های گزافی بر ملت تحمیل نشود. در شرایطی که کشور با سیاهه بلندبالایی از مسائل داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی دست‌به‌گریبان است و آتش اختلافات جناحی و در ادامه آن تندروی بی‌منطق گروهی غیر‌پاسخ‌گو، کشور را آبستن حوادث نگران‌کننده محتملی کرده است، بیش از پیش بر مبنای منافع ملی باید به بازبینی و تجدیدنظر در‌باره سیاست‌های داخلی و منطقه‌ای اندیشید و به شکلی عقلایی و هدفمند برای گذر کشور از چنین شرایط دشواری اقدام کرد.

روزنامه خراسان

سوریه و درس هایش!

حامدرحیم پور 

تحولات جاری در سوریه نمایانگر یکی از پیچیده‌ترین بحران‌های تاریخ معاصر غرب آسیاست. کشوری که بیش از پنج دهه تحت سلطه حزب بعث و خاندان اسد بود، اکنون در مسیر جدیدی قرار گرفته است که سرشار از چالش‌های ناشناخته است. پایان اقتدار مرکزی در سوریه، نه تنها این کشور بلکه معادلات منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را نیز به شدت تحت تاثیر قرار داده است. برای تحلیل این وضعیت، چهار محور کلیدی قابل بررسی است که هر یک حاوی پیام‌های استراتژیک برای بازیگران منطقه‌ای، به‌ویژه ایران است:۱. فروپاشی اقتدار مرکزی، سرآغاز چالش‌های بزرگ:سقوط حکومت متمرکز در سوریه، نشان‌دهنده پیامدهای ناکارآمدی در استفاده از قدرت است. تاریخ این کشور اکنون وارد مرحله‌ای شده است که در آن هیچ نیروی مقتدری قادر به بازگرداندن وحدت و ثبات به شکل پیشین نیست. این وضعیت، بستری مناسب برای نفوذ بازیگران خارجی، تجزیه‌طلبان و شکل‌گیری گروه‌های شبه‌نظامی فراهم کرده است. تجربه سوریه یادآوری می‌کند که دولت‌ها باید برای ایجاد ساختارهای پایدار سیاسی و نظامی سرمایه‌گذاری کنند. جمهوری اسلامی ایران نیز باید این هشدار را جدی بگیرد و از طریق تقویت نهادهای ملی و افزایش تاب‌آوری داخلی، از آسیب‌پذیری مشابه جلوگیری کند.۲. امنیت و استقلال، عناصر حیاتی بقا:یکی از مهم‌ترین درس‌های بحران سوریه، اهمیت امنیت و استقلال در تعیین سرنوشت یک ملت است. تصمیم‌گیری درباره آینده سوریه اکنون در پایتخت‌های خارجی انجام می‌شود و مردم این کشور نقش چندانی در تعیین سرنوشت خود ندارند. این واقعیت، نمادی تلخ از ناپایداری است که می‌تواند برای هر کشوری رخ دهد. برای ایران، این تجربه تاکیدی بر این نکته است که تنها با ایجاد امنیت پایدار، کاهش وابستگی به نیروهای خارجی و تقویت همبستگی ملی می‌توان از چالش‌های مشابه پیشگیری کرد. این رویکرد باید محور سیاست‌گذاری‌های کلان قرار گیرد.۳. تحریم‌ها، ابزاری برای فروپاشی اقتصادی:قانون سزار یا همان قیصر و سایر تحریم‌های بین‌المللی علیه سوریه، نقش چشمگیری در تضعیف اقتصاد این کشور داشته است. سقوط درآمد ناخالص ملی سوریه از ۱۰۰۰ دلار به کمتر از ۳۰۰ دلار در کمتر از چند سال، گواهی بر تاثیر عمیق این ابزار اقتصادی بر ساختارهای اجتماعی و سیاسی است. این تجربه نشان می‌دهد که تحریم‌ها نه تنها اقتصاد یک کشور را تخریب می‌کنند، بلکه زمینه را برای گسترش نارضایتی عمومی و کاهش مشروعیت دولت فراهم می‌آورند. زندگی با تحریم، زندگی روی ویلچر است و زندگی فرسایشی روی ویلچر برای همیشه قابل تحمل نیست. جمهوری اسلامی ایران باید با درک عمیق از این تجربه، تلاش کند تا پیامدهای مشابه را مدیریت کند و با بهبود شرایط اقتصادی و ارتقای معیشت عمومی، آسیب‌پذیری اجتماعی را کاهش دهد. به همین خاطر است که رهبر حکیم انقلاب در یکی از سخنرانی های خود ضمن تاکید بر خنثی سازی تحریم ها فرموده بودند: «اگر بتوان تحریم را رفع کرد، حتی یک ساعت هم نباید تأخیر کنیم»۴. مردم، محور قدرت واقعی: تحولات سوریه بار دیگر اهمیت سرمایه اجتماعی را نیز به نمایش گذاشت. دولت‌ها بدون حمایت مردم، در برابر بحران‌ها شکننده هستند. برای جمهوری اسلامی ایران، توجه ویژه به مردم و جلب اعتماد عمومی یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است. این توجه تنها با بهبود معیشت، کاهش شکاف‌های اجتماعی و سیاسی و تقویت حس همبستگی ملی ممکن است. پیمایش‌های معتبر و علمی می‌توانند ابزاری موثر برای درک نظرات و خواسته‌های مردم باشند و تصمیم‌گیری‌های راهبردی را به سمت نیازهای واقعی جامعه هدایت کنند. به عنوان مثال بندهایی از همین قانون حجاب و عفاف یا بحث فیلترینگ که براساس آمار رسمی کشور باعث ایجاد چالش‌های خطرناکی بین مردم و نظام شده است، باید از زوایای دیگری مورد بازبینی قرار گیرد و نباید تصمیم گیران امر دچار خطای محاسباتی شوند. پرهیز از دوقطبی‌سازی جامعه و ایجاد فضایی برای گفت‌وگو و تعامل میان طیف‌های مختلف اجتماعی نیز یکی از گام‌های اساسی در این مسیر است. تجربه سوریه به وضوح نشان داد که از دست دادن سرمایه اجتماعی، آغازگر حوادث خطرناکی در آینده است.خلاصه آن که بحران سوریه نه فقط برای این کشور، بلکه برای تمامی کشورهای منطقه یک زنگ خطر است. از فروپاشی اقتدار مرکزی و نفوذ بازیگران خارجی گرفته تا تاثیر مخرب تحریم‌ها و اهمیت جلب رضایت عمومی، هر یک از این عوامل می‌تواند سرنوشت یک ملت را تغییر دهد. 
 
روزنامه رسالت

منطقه در حال به‌روزرسانی

مسعود پیرهادی
شام بیش از هزار سال است که در منطقه ما نقطه استراتژیکی است. از صدر اسلام تا امروز وقایع و اشخاص خاصی در این محدوده ظاهر شده و در ادامه نیز این داستان ادامه خواهد داشت.
در ۵۰ سال اخیر با روی کار آمدن خاندان اسد، ارتباط محکم و مفیدی بین سوریه و ایران شکل گرفت. مرحوم حافظ اسد در زمان جنگ و در دوره‌ای که ایران اسلامی در اوج تنهایی به‌سر می‌برد و البته سوریه هم در بین اعراب، سیادت و جایگاه برجسته‌ای بین کشورهای منطقه داشت علی‌رغم مخالفت‌ها و کارشکنی‌های بسیاری از کشورها پای ایران ایستاد. این ارتباط در زمان بشار نیز ادامه داشت و در برهه حساسی که داعش با حمایت آمریکا می‌خواست نظم منطقه و خصوصا سوریه و عراق را تغییر دهد، ایران به درخواست رسمی سوریه به کمک آمد و سوریه توانست بر دشمن فائق آید و استقلال خود را حفظ کند.
سوریه در سال‌های اخیر با مشکلات متعددی دست‌به‌گریبان بود. ورود چند کشور در معادلات کلان سیاسی و نظامی سوریه که بعضا هیچ علاقه‌ای به استقلال و‌ پیشرفت سوریه نداشتند و مسائلی که استخوان لای زخم باقی مانده بود و البته مسائل مزمن اقتصادی و معیشتی و رفاهی باعث شد طی چند سال گذشته بخش مهمی از بدنه جامعه و نیروهای مسلح از حکومت مرکزی فاصله بگیرند و منتقد بشار شوند. تلاش اسد برای ارتباط با اعراب و اعتماد به آنها بعد از چندین سال نتوانست آنگونه که انتظار داشت مسائلش را حل و فصل کند. یکی از اشتباهات مهم نیز بی‌توجهی به دفاع وطنی با استعداد بیش از صدهزار نفر بود؛ جمعیت و جماعتی که می‌توانستند به‌راحتی با یک سازماندهی حداقلی از سوریه دفاع کنند.
یکی دیگر از موارد مهم در این زمینه، ناتوانی در شناخت تغییرات منطقه و طراحی‌های دشمنان بود؛ مسئله‌ای که البته ما نیز دچار آن هستیم و باید این امر را هر چه سریع‌تر جبران کنیم.
در مطلب «منطق منطقه» نوشتم که این منطقه از بدو تاریخ تا کنون و تا آخر دنیا محل مناقشه و منازعه بوده و مدام در حال تغییر و تحول است. باید این به‌روزرسانی‌های مستمر را شناخت، فهمید و برایش برنامه داشت.
از آن زمان که همه می‌گفتند اسد باید برود ولی ماند تا همین یک ماه پیش، محور مقاومت نه یک پله بلکه صد پله پیشرفت کرد. یمن از گوشه و کنار معادله، محوری قابل اعتنا و اتکا شد؛ حزب‌الله، ساختاری پیدا کرد که حتی بعد از شهادت بزرگ‌مرد جهان اسلام، مقابل چندین لشکر زرهی و چند ابرقدرت، یک‌تنه ایستاد و آن‌ها را عقب نشاند. بیش از ده گروه مقاومت در عراق مثل یمن عملیات مستقیم می‌کنند و حماس هم بعد از یک‌سال جنایت رژیم صهیونیستی کماکان پابرجاست.
یک خاکریز از جبهه مقاومت گرفته شده اما با این سیر تطور مقاومت، فردا به فضل الهی از آن ماست.
روزنامه وطن امروز
 
از دست دادن دستاورد ۱۰ ساله در ۱۰ روز
ماجرای‌هشدار‌ رهبر انقلاب
مصطفی نصری
روز گذشته، حکومت بشار اسد پس از سال‌ها درگیری داخلی و تنش‌های منطقه‌ای سقوط کرد و این حادثه تأثیرات عمیق و فوری بر ساختار سیاسی سوریه و منطقه خاورمیانه خواهد داشت. این سقوط نه‌تنها موجب استیلای گروه‌های تروریست بر بخش‌های بزرگی از این کشور شد، بلکه شرایطی را ایجاد کرد که بازیگران خارجی از جمله اسرائیل به سرعت از شرایط سوءاستفاده کرده و با فرستادن تجهیزات نظامی دست به اشغال بخش‌هایی از خاک سوریه زدند اما در ورای این تبعات، بررسی دلایل فروپاشی حکومت بشار اسد ضروری است. ضعف در انجام اصلاحات داخلی، نادیده گرفتن تهدیدات داخلی ناشی از گروه‌های معارض، اعتماد بیش از حد به وعده‌های کشورهای منطقه درباره تضمین ثبات و حاکمیت سوریه و از همه مهم‌تر گره خوردن منافع ترکیه، اسرائیل و آمریکا در سوریه از جمله عوامل این فروپاشی بودند.
* نبود اصلاحات ساختاری، اقتصادی و زیرساختی
یکی از عوامل کلیدی سقوط دولت بشار اسد، ناکامی در انجام اصلاحات ضروری بود که می‌توانست رضایت عمومی را جلب کند و نارضایتی‌های مردم را کاهش دهد. در طول سال‌های اخیر، وضعیت اقتصادی سوریه بشدت تضعیف و زیرساخت‌های اساسی کشور در اثر جنگ، تحریم و سوءمدیریت تخریب شد. این شرایط، نه‌تنها موجب افزایش فشار اقتصادی بر مردم شد، بلکه باعث شد بخش قابل توجهی از شهروندان، امیدی به بقای نظام نداشته باشند. هنگامی که دولت سقوط کرد، عدم مقاومت جدی ارتش در برابر تروریست‌ها و جشن‌های عمومی که در برخی مناطق به وقوع پیوست، نشان‌دهنده عمق این نارضایتی‌ها بود. مردم سوریه که از سال‌ها جنگ، بیکاری و فساد رنج می‌بردند، این فروپاشی را به‌عنوان فرصتی برای تغییر وضعیت موجود تلقی کردند.
* نادیده گرفتن گروه‌های معارض
دولت بشار اسد، بویژه در سال‌های پایانی حاکمیت، نتوانست به‌درستی با تهدیدات ناشی از گروه‌های معارض برخورد کند. در حالی که برخی از این گروه‌ها سال‌ها بخش‌هایی از خاک سوریه را در تصرف داشتند، دولت اسد هیچ استراتژی مشخصی برای تعامل یا مقابله با آنها چه در حوزه دیپلماسی و چه در حوزه برخورد نظامی نداشت. طبعا این وضعیت بلاتکلیف، موقعیتی مطلوب برای پرورش و رشد توانمندی‌های انسانی و لجستیکی گروه‌های معارض سوری محسوب می‌شد. این گروه‌ها به حال خود رها شدند تا به‌تدریج قدرت بگیرند و در نهایت در سقوط دولت نقش‌آفرینی کنند. آشوب‌هایی که در روزهای پایانی دولت به وقوع پیوست، نتیجه مستقیم این عدم اقدام بود. اتحاد موقت میان گروه‌های معارض، هر چند از لحاظ اهداف استراتژیک متناقض به نظر می‌رسید، به آنها امکان داد که خاک سوریه را به سرعت تصرف کنند.
* عدم توجه به هشدارهای ایران و اتکا به وعده‌های برخی کشورهای منطقه
یکی از اشتباهات استراتژیک دولت بشار اسد، فاصله گرفتن از متحدان سنتی خود بویژه ایران و اعتماد بیش از حد به وعده‌های کشورهای عربی بود. این مساله به ‌طور خاص در دیدار خردادماه امسال بشار اسد با رهبر انقلاب برجسته شد. ایشان در این دیدار خطاب به رئیس‌جمهور سوریه هشدار دادند: «غربی‌ها و دنباله‌های آنها در منطقه قصد داشتند با جنگی که علیه سوریه به راه انداختند، نظام سیاسی این کشور را ساقط و سوریه را از معادلات منطقه حذف کنند اما موفق نشدند و اینک نیز قصد دارند با شیوه‌های دیگر و از جمله وعده‌هایی که هیچگاه به آنها عمل نخواهند کرد، سوریه را از معادلات منطقه خارج کنند». به‌رغم این هشدار اما به نظر رفتار گرم کشورهای عربی در نشست اتحادیه عرب و اظهارات حمایتی از حاکمیت سوریه دل بشار اسد را به بقا بیش از آنچه واقعیت دارد خوش کرده بود، همین امر نیز باعث شد تا در زمان بحران 10 روزه اخیر از ایران برای مقابله با شورشی‌ها درخواست کمک نکرده و میدان را واگذار کند. 
* ائتلاف بازیگران خارجی علیه بشار اسد
سقوط دولت بشار اسد نه‌تنها نتیجه ضعف‌های داخلی و مدیریت ناکارآمد بود، بلکه تحت تأثیر بازیگران خارجی و تغییرات ژئوپلیتیک منطقه قرار داشت. شاید بتوان گفت مهم‌ترین دلیل سقوط دولت بشار اسد، ائتلاف گسترده‌ای بود که میان بازیگران خارجی برای برکناری او شکل گرفت. از آمریکا و اسرائیل گرفته تا ترکیه و کشورهای عربی حاشیه خلیج ‌فارس، همگی منافع مشترکی در سقوط بشار اسد و تضعیف جبهه مقاومت داشتند. اسرائیل از دیرباز با نظام سوریه به‌ عنوان یکی از ارکان محور مقاومت دشمنی داشت. 
در لحظات ابتدایی سقوط دولت، ورود تانک‌های اسرائیلی به خاک سوریه نشان داد که این رژیم آماده بهره‌برداری فوری از وضعیت بود. توهین به پرچم فلسطین توسط تروریست‌ها نیز نشانه‌ای از نقش مستقیم اسرائیل در این عملیات بود، از سوی دیگر، ترکیه، به ‌عنوان یکی از اصلی‌ترین بازیگران منطقه‌ای، سیاست‌های تهاجمی خود را علیه بشار اسد شدت بخشید. ترکیه با حمایت از گروه‌های معارض، تلاش کرد نفوذ خود را در شمال سوریه افزایش دهد و به اهداف استراتژیک خود دست یابد. وجود پرچم ترکیه در سنگرهای تروریست‌ها و هماهنگی عملیات‌های تکفیری‌ها نشان‌دهنده نقش مستقیم آنکارا در سقوط حکومت سوریه است؛ حمایتی که البته پنهانی هم نبود و اوج نمایش علنی آن نیز توئیت دختر رئیس‌جمهور ترکیه بود که نوشت: «اسد سقوط کرد و اردوغان پیروز شد».  
* کاهش نقش روسیه به دلیل بحران اوکراین
یکی دیگر از عوامل کلیدی، عدم ورود قاطع روسیه در حمایت از بشار اسد بود. از زمان آغاز جنگ اوکراین، ظرفیت نظامی و اقتصادی روسیه بشدت تحت فشار قرار گرفت و این کشور اولویت‌های جدیدی را در سیاست خارجی خود تعیین کرد. روسیه که تا پیش از این یکی از اصلی‌ترین حامیان نظام بشار اسد بود، به دلیل تمرکز بر جنگ اوکراین و تحریم‌های بین‌المللی، نتوانست نقش فعال‌تری در تحولات سوریه ایفا کند. حتی پس از سقوط حکومت دمشق، مسکو اعلام کرد قصد مداخله در امور داخلی معارضان سوری را ندارد. این موضع‌گیری، نشان‌دهنده کاهش اهمیت استراتژیک سوریه در سیاست خارجی روسیه است.
* ایران خلاف خواسته مردم عمل نمی‌کند
ایران در تحولات اخیر سوریه، تصمیم به عدم مداخله مستقیم گرفت؛ تصمیمی که مبتنی بر ارزیابی‌های استراتژیک و شرایط حساس منطقه‌ای اتخاذ شد. در یک سال گذشته، توجه جهانی به موضوع فلسطین و اسرائیل معطوف شده است و این مساله به نقطه‌ای محوری در تحولات منطقه‌ای بدل شده است. در چنین شرایطی، ورود ایران به منازعات داخلی سوریه می‌توانست ضمن ایجاد شکاف در جهان اسلام، توجهات را از مساله فلسطین منحرف کرده و فرصتی برای بهره‌برداری دشمنان فراهم آورد.
ایران از آغاز بحران سوریه، در چارچوب حمایت از دولت قانونی این کشور و به خواسته رسمی دمشق، نقش کلیدی در جلوگیری از سقوط آن ایفا کرد. با این حال، در تحولات اخیر، فقدان انسجام داخلی در سوریه و اعتماد بیش‌ از حد دولت بشار اسد به وعده‌های بازیگران خارجی، انگیزه و توانایی مقابله را تضعیف کرد. ایران در چنین شرایطی، با رعایت مصلحت منطقه‌ای و احترام به خواسته‌های مردم سوریه، از دخالت نظامی مستقیم خودداری کرد.
یکی از ادعاهای مطرح‌شده درباره شکست سوریه، عدم ورود قاطع ایران برای حمایت از دولت بشار اسد است اما واقعیت این است که ایران در چارچوب احترام به خواسته‌های مردم سوریه عمل کرده است. از سال ۲۰۱۲، ایران با حمایت نظامی و سیاسی خود که به خواسته دولت رسمی سوریه صورت گرفت نقش تعیین‌کننده‌ای در حفظ ثبات در این کشور ایفا کرد اما در تحولات اخیر، شرایط به‌گونه‌ای تغییر کرد که انگیزه و توانایی دولت و ارتش سوریه برای مقابله با معارضان به‌شدت کاهش یافت. در چنین شرایطی، دخالت مستقیم ایران بدون همکاری دولت سوریه بی‌نتیجه می‌ماند. وقتی دولت سوریه هشدارهای ایران را نادیده گرفت و به جای توجه به مسائل اجتماعی و مشروعیت داخلی، بر وعده‌های خارجی تکیه کرد، ایران دیگر نمی‌توانست به‌تنهایی مانع سقوط این حکومت شود. حمایت خارجی زمانی مؤثر است که اراده و انسجام داخلی نیز وجود داشته باشد.
منبع: بصیرت

ارسال نظرات