محمد ایمانی
۱) تصور غالب این است که عبارت «وحدت میدانها»، صرفا ناظر به «میدان نظامی» و منحصر به اعضای جبهه مقاومت است. اما این تلقی، دقیق نیست. وحدت میدانها نه منحصر به میدان نظامی است و نه منحصر به جبهه مقاومت. تلاش غرب، معطوف به از هم گسیختن وحدت میدانها بوده است؛ چه اینکه آمریکا و اسرائیل طی دو دهه گذشته به ویژه یکسال اخیر، ضربات راهبردی و کاری بسیاری از آن وحدت متحمل شدند. بر این مبنا، نخستوزیر رژیم صهیونیستی (تحت تعقیب محاکم بینالمللی به جرم جنایت جنگی و نسلکشی) همین اواخر اعلام کرد که شکاف در وحدت میدانها را دنبال میکند.
۲) وحدت میدانها در جبهه مقاومت منطقه، با دهها بلکه دویست سال تاخیر زمانی نسبت به «وحدت میدانها در راهبرد غرب» اتفاق افتاده است. صهیونیسم مسیحی دهههاست که بر مبنای وحدت میدانها با مسائل رو به رو میشود و بر این مبنا حتی بارها منافع راهبردی اروپا تحتالشعاع منافع آمریکا و اسرائیل قرار است؛ چنان که اروپا حاضر نشد - اجازه نیافت- چالش گاز و انرژی خود را از طریق تعامل سودمندانه با ایران حل کند و به ناچار به خرید گاز - حتی پنج برابر قیمت متعارف جهانی- از آمریکا تن داد و صدای اعتراض دولت فرانسه و آلمان هم از اقدام رندانه آمریکا بلند شد.
۳) وحدت میدانها، مراتب و شدت و ضعف دارد؛ و غیر از وحدت نظامی، وحدت سیاسی و اقتصادی و امنیتی و فرهنگی و اجتماعی را هم شامل میشود. در جنگ ترکیبی و رفت و برگشتی منطقه، دفاع از امنیت متحدان، دفاع از امنیت خود است. بنابراین پایبندی به وحدت و هم پشتی با وجود فشارهای دشمن، بسیار موضوعیت دارد. امنیت عراق و سوریه و لبنان و یمن، امنیت ماست. دشمن در مقابل، با فشار و تهدید و به ویژه به کارگیری شبکه نفوذ، سعی میکند رشتههای درهم تنیده وحدت میدانها را چه در میان اعضای جبهه مقاومت و چه در داخل یکایک آنها از هم بگسلد تا شاید بتواند بخشی از شکست راهبردی بیسابقه خود پس از جنگ جهانی دوم را جبران کند. برخی مقامات پنتاگون و رژیم صهیونیستی بارها گفتند که برتری هفتاد و چند ساله را از دست دادهاند.
۴) مغالطه «عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن به ما چه؟» و «چرا باید برای دیگران هزینه بدهیم؟»، بر اساس همین نگرانی بزرگ حریف و توسط شبکه نفوذ در کشور ما ترویج میشود؛ همانگونه که در دیگر کشورها منتشر میشود. اما وحدت میدانها را میتوان از منظر دیگری هم دید و آن رویکرد واحد به میدان و سیاست و دیپلماسی و رسانه و افکار عمومی در فضای داخلی کشور است. موفقیت در برابر جنگ ترکیبی دشمن، منوط به این وحدت و همدلی ملی است.
۵) هنگامی که سردار شهید «حسین همدانی» در میانه سال ۱۳۹۰ به سوریه رفت، ۷۰ درصد خاک این کشور به اشغال مزدوران نیابتی غرب در آمده، و دمشق در آستانه سقوط بود. آن مجاهد خطرپذیر و دلیر، حتی چند بار تا مرز شهادت و اسارت پیش رفت، اما تقدیر بر آن بود که در کنار دلاورانی مانند شهید سلیمانی و هزاران رزمنده گمنام، سرنوشت جنگی را که هنری کیسینجر و موشه یعلون (وزیر جنگ اسرائیل) «جنگ جهانی سوم» مینامیدند، تغییر دهد. او ظرف ۳ سال، ۱۵۰ هزار نیروی داوطلب مردمی را سازماندهی کرد و آموزش داد. میگفت: «هر روز چندین جنایت اتفاق میافتد. حالا من کُنج عافیت رو انتخاب کنم؟ این سرهای از بدن جدا، زن و بچه نداشتند؟ به خدا قسم اگر این اتفاق در قلب آمریکا هم میافتاد، تکلیف میدانستم برای دفاع از مردم بیگناه، کاری بکنم... میدانید اینها (گروههای تروریستی/ تکفیری) کی هستند؟ باقیمانده لشکر عمر سعد! اسم گردان تک تیراندازشان را هم گردان حرمله گذاشتهاند».
۶) اما همسر شهید همدانی که همان روزهای دشوار در کنار سردار بوده، روایت تلخی هم از سیاست داخلی خودمان دارد. او به اختلاف تلخ میان مسئولان وقت دولت و مجلس (ماجرای استیضاح وزیر رفاه در بهمن ماه ۱۳۹۱) اشاره میکند و میگوید: «خبرِ وهب [پسر سردار] که از تهران آمده بود، یک خبر سیاسی بود. گفت «دیروز، یک مجادله بد و غیراخلاقی بین رئیسجمهور و رئیس مجلس، توی مجلس درگرفت».. این مجادلات سیاسی در ادوار مختلف، غالبا تمرکز روی مسائل مهم سیاست خارجی و امنیت ملی را از برخی مسئولان گرفته است. البته اختلافات سیاسی، طبیعی است. اما آنچه طبیعی نیست، میزان تمرکز و توقف روی اختلافات، و حجم تقلاهای سازمانیافته برای دمیدن در اختلافات است، به شکلی که اجماع و همدلی پدید نیاید.
۷) به اذعان آقای ظریف، محبوبیت عمومی سردار سلیمانی در نظرسنجیها قبل از شهادتش، به بالای ۹۰ درصد رسیده بود. طبیعی بود که بعد از شهادت سردار سلیمانی، خیلیها با سلایق سیاسی متفاوت، عکس یادگاری خود با آن شهید را رو کنند و از رفاقت و صمیمیت با سردار سلیمانی خبر بدهند. در میدان سیاست و دیپلماسی، شهید سلیمانی حتی گفت دست آقای روحانی را میبوسد و همین سخن، جنجال به پا کرد. آقای روحانی ۱۳ تیر ۹۷ در سوئیس گفته بود: «در صورتی که نفت ایران از منطقه صادر نشود، دیگر کشورها هم قادر به صادرات نخواهند بود. میتوانید امتحان کنید... با صراحت میگویم ایران، رژیم صهیونیستی را نامشروع میداند و فعالیتهایش را تجاوزکارانه میداند».. در پی این اظهارات درست، سردار سلیمانی خطاب به رئیسجمهور نوشت: «آنچه از فرمایشات حضرتعالی منعکس شد، مبنی بر اینکه اگر نفت ایران صادر نشود، تضمینی برای صدور نفت کل منطقه نمیباشد و بیانات بسیار ارزشمندی که نسبت به رژیم صهیونیستی فرمودید، مایه مباهات است. دست شما را برای ایراد این سخنان بموقع، حکیمانه و صحیح میبوسم و برای هر سیاستی که مصلحت نظام اسلامی باشد در خدمت هستیم».. (البته متاسفانه آقای روحانی به گفته درست خود متعهد نماند).
۸) همین شهید سلیمانی حکیم، در عین اهتمام به گسترش چتر وحدت و همدلی، در مقاطعی که غفلت یا انحراف را در مواضع برخی مدیران میدید، از نصیحت و هشدار در خلوت و جلوت دریغ نمیکرد. چنان که دیماه ۱۳۹۳ در پیغامی محرمانه (از طریق آقای امیرعبداللهیان)، به آقای ظریف توجه داد که درست در حالی که شما با وزیر خارجه آمریکا در ژنو (به نشانه صمیمیت) قدم میزنید، آمریکا در حال پیاده کردن تسلیحات و هدایت میدانی فرماندهان داعش در موصل (کنار مرزهای ایران) است. فرمانده جبهه ضد تروریسم در منطقه، همچنین ۹ اسفند ۱۳۹۷، از سادهاندیشی درباره توافق با آمریکا (برجام) برحذر داشت و گفت: «برای دشمن، این برجام، سه ضلعی است نه یک ضلعی. اینکه اصرار میکنند بر برجام ۲ در منطقه، برای این است که میخواهند این تحرکی را که از ایران اسلامی به جهان اسلام روح و جان داده، بخشکانند. اگر العیاذ بالله ما رفتیم و در برجام ۲ شرکت کردیم، به همین تمام میشود؟ نه، برجام اصلی در داخل ایران است. تلاش آنها به اینجا منتهی نخواهد شد و برجام سه هم خواهند داشت، چون معتقدند چشمه باید خشکانده شود و این چشمه، ایران است.»
۹) اکنون با مقدماتی که گفته شد، باید پرسید: آیا طبیعی است درست در شرایطی که جبهه آمریکایی- صهیونیستی بر تصاعد تهدیدات امنیتی در منطقه (به موازات شکاف انداختن میان اضلاع جبهه مقاومت) متمرکز شده، یک شبکه سیاسی- رسانهای سابقهدار، علیالدوام پالس مذاکره آن هم از موضع ضعف به اروپا و آمریکا بفرستد و حال آن که مورد هیچ اعتنایی قرار نمیگیرد و فقط بر جرات دشمن میافزاید؟ هدف از مقاله اخیر وزیر خارجه اسبق در نشریه فارن افرز، با فحوای ارسال پالس یکطرفه مذاکره (آن هم نه فقط درباره عبور از توافق هستهای، بلکه حتی درباره موضوعات دیگر!) چیست؟! اطمینان دادن به دشمن درباره بیتفاوتی نسبت به جنگ ترکیبیاش و اظهار ضعف؟ عبور از حقوق پایمال شده ایران در برجام، به بهانه توافق (قبول دیکته) جدید؟! یا ایجاد دودستگی و دو صدایی در داخل؟!
۱۰) شاید مهمترین هشدار و تذکر سردار سلیمانی، ناظر به نقشه دوقطبیسازی و دو صدایی کردن، نسبت با دشمن است. او مهر ماه ۱۳۹۵ هشدار داد: «در خط مقدم جنگ با دشمن، نباید دو صدا بلند شود و کسانی بگویند دشمن نیست، دوست است. خوارج، محصول ترویج همین نگاه بودند. اگر صاحبمنصبانی آدرس غلط دادند و در جامعه دوصدایی دشمن درست کردند، مرتکب خیانت شدهاند. کوچه دادن به دشمن، بدترین نوع خیانت است. ترویج فهم غلط از دشمن، حساسیت جامعه را از بین بردن و در درون آن تفرقه درست کردن، خیانت است». امروز هم دوصدایی درست کردن درباره آمریکا و اروپا، در حالی که آنها بشدت سرگرم خباثت و خصومت و تهدیدسازی علیه کشورمان هستند، جرم و خیانتی نابخشودنی است. این که فلان مجموعه سیاسی به بهانه آتشبس، پالس به رسمیت شناختن رژیم جنایتکار صهیونیست بفرستد، خیانت به امنیت ملی و بشریت است. اقتضای موقعیت فعلی در برابر دشمنی آشکار دشمنان، بسیج همه امکانات برای مقاومت ملی و منطقهای است و نه دادن آدرس دروغ مذاکره و آتشبس یکطرفه که دل متحدان را هم خالی میکند.
۱۱) در همین شرایط عجیب است که کسانی از یکطرف به جای تامین امنیت و قانونمندی در فضای مجازی، نسخه برداشتن محدودیتهای نیم بند را میپیچند و حال آن که خط رسانهای باید در برابر تحرکات پایوران دشمن محکم شود؛ و از سوی دیگر به بهانه مخالفت با قانون مصوب حجاب، با اصل الزام شرعی حجاب به عنوان حکم ضروری دین مخالفت میکنند و رخنه در خط مقدم فرهنگی عفاف و حجاب پدید میآورند. ضلع سوم این تحرکات، القای ناتوانی در حل مشکلات اقتصادی و اجبار به تسلیم در مقابل دشمن است و حال آن که هم راهحلهای اقتصادی روشن وجود دارد و هم نتیجه اعتماد به غرب، دو برابر شدن تحریمها بوده است. دولت محترم و دو قوه دیگر اگر میخواهند در تله دشمن گرفتار نشوند و به مسئولیت خود در تراز اقتدار منطقهای ایران و ملت عزیز رفتار کنند، قبل از هر چیز باید در گفتار و رفتار، با ادبیات مسموم و مشورتهای تحمیلی فلجکننده که به اختصار ذکر آن رفت، مرزبندی صریح داشته باشند و بلکه این خط نفوذ را منکوب کنند. گشایش امور و مجال بسیج امکانات و ظرفیتها برای حل چالشها، از مسیر این مرزبندی و مواجهه صریح میگذرد. این، عین عقلانیت انقلابی و نیاز مهم کشور است.
مصطفی قربانی
در مبارزات ضداستکباری و ضداستبدادی در ایران معاصر، جنبش دانشجویی از طلایهداران مبارزه بوده و با داعیههای آرمانی خود، در زنده نگه داشتن و پیشبرد آرمانهای ملت ایران تأثیر بسزایی داشته است. درواقع، استقلالطلبی، استکبارستیزی، استبدادستیزی و در عین حال، عدالتخواهی را میتوان مهمترین ویژگیهای جنبش دانشجویی در ایران دانست که با همین ویژگیها، این جنبش و حاملان و عاملان آن در روند شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی و تثبیت نظام جمهوری اسلامی نقش درخوری ایفا کردند.
در همین زمینه قابل ذکر است که ملت ایران هنوز خاطره مجاهدتهای انقلابی دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران در برهه خفقانی بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ را در خاطر خود دارد که چگونه دانشجویان با اعتراض خود، مارپیچ سکوتی که استبداد به مدد استکبار ایجاد کرده بود، در هم شکستند و پرچم استکبارستیزی را برافراشته نگه داشتند. در همین زمینه، اقدامات مختلف جنبش دانشجویی در راهاندازی حرکتهای جهادی، مؤمنانه و محرومیتزدایانه، پیشرفتهای علمی حاصل شده در سایه تفکر اصیل این جنبش در دانشگاهها مؤید آن است که این جنبش بر مدار اصالتهای خود در حال حرکت است.
با این حال، با وجود سابقه درخشان جنبش دانشجویی و نقش بیبدیل آن در حفظ استقلال کشور، تداوم استکبارستیزی و داعیههای عدالتخواهانه، این جنبش با دو عارضه مواجه است؛ بدین ترتیب که در دهه ۱۳۷۰ تلاش شد این جنبش استکبارستیز و عدالتخواه با آن سوابق درخشان، به پیاده نظام برخی سیاسیون تبدیل شود و به نوعی، به جای مقابله با استکبار، به مخالفت با نظام اسلامی بپردازد. در همین زمینه، در دهه ۱۳۹۰ تلاش شد لایههایی از این جنبش، با ارائه تفسیری خاص از عدالتخواهی و انقلابیگری، این دو را در سایه عبور از ساختارهای نظام تعریف کنند. حال اگرچه با وجود این دو عارضه، صلابت جنبش دانشجویی همچنان پابرجاست، اما باید دانست که هویت جنبش دانشجویی به همبستگی آن با آرمانهای والای ملت ایران و انقلاب اسلامی پیوند خورده است. درواقع، اگرچه به اقتضای شرایط موجود کشور، انتقادهایی به برخی حوزهها و عملکردها وجود دارد، اما افق آرمانی جنبش دانشجویی و جایگاه و پیشینه آن اقتضا میکند که فعالان این جنبش، همگام با نظام و مسئولان برای حل و رفع چالشهای موجود در کشور اقدام کنند.
بنابراین، هماکنون که درگام دوم انقلاب اسلامی قرار داریم و از سوی مقام معظم رهبری، هفت گام اساسی برای تحقق در این گام تمدنساز مشخص شده است، باز جنبش دانشجویی باید با پیشگامی و طلایهداری، راهنمای حرکت عمومی و نخبگانی کشور در راستای تحقق افق تعیین شده در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی باشد.
درواقع، جنبش دانشجویی باید با گفتمانسازی تلاش کند زمینههای لازم برای تحقق سرفصلهای هفتگانه مشخص شده از سوی رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم انقلاب فراهم شود، زیرا جنبش دانشجویی نه ضدقدرتی در برابر نظام، بلکه متشکل از جوانان مؤمن و انقلابی، استکبارستیز، عدالتخواه و علاقهمند به پیشرفت کشور است که باید همگام با نظام و مسئولان، تحقق ایران قوی را رسالت خود بدانند و اتفاقاً در این زمینه، با اتکا به پیشینه درخشان خود، نقش طلایهداری را ایفا کنند. به طور طبیعی، در کنار همه این رسالتها، جوانان جنبش دانشجویی باید امیدآفرینی و نگاه خوشبینانه نسبت به آینده را به عنوان محوریترین نقطه تلاشهای خود مدنظر قرار دهند.
توطئه تروریستها محدود به سوریه نیست
دکتر یدا... جوانی
تحولات روزهای گذشته درسوریه که با تهاجم گسترده گروههای تروریستی- تکفیری به حلب وتصرف این شهرآغازشد ارتباط کاملا مستقیمی دارد با رویارویی محور مقاومت و رژیم صهیونیستی و حامیان این رژیم.
ما بعد ازحدود ۱۴ماه شاهد آتشبس ناپایدارمیان رژیم صهیونیستی ولبنان هستیم که درواقع این آتشبس ازیک شکست راهبردی برای رژیمصهیونیستی ویک پیروزی راهبردی برای حزبا... حکایت میکند. دلیل آن هم این است که رژیمصهیونیستی بعداز طوفانالاقصی عملیاتهای سنگینی را با اهداف اعلامی انجام داد و با گذشت حدود ۱۴ ماه هیچ یک از این اهداف تحقق پیدا نکرد. خصوصا در موضوع لبنان که رژیم صهیونیستی با مجموعهای از اقدامات از انفجار پیجرها و به شهادت رساندن تعداد قابل توجهی از فرماندهان حزبا... و همچنین به شهادت رساندن سیدحسن نصرا... با صراحت اعلام میکرد که به دنبال پایان دادن به حزبا... و خلعسلاح این جنبش است، اما این اهداف حاصل نشد. ازآنجاکه سوریه نقش مهمی درپشتیبانی ازمحور مقاومت به ویژه حزبا... داشته و دارد برای اینکه این شکست راهبردی رژیمصهیونیستی وپیروزی راهبردی حزبا... برجسته نشودیک طراحی سنگین ازسوی رژیم صهیونیستی و حامیان این رژیم و متحدان منطقهای رژیم صهیونیستی انجام گرفت که نتیجه این طراحی همین حوادث درسوریه است.
سوریه یکی ازکشورهای مهم محور مقاومت است ودر واقع رکن اصلی از محور مقاومت به شمار میآید و هم کشوری با موقعیت خاص ژئوپلتیکی وبدون جایگزین در پشتیبانی از محور مقاومت است، به همین دلیل جبهه استکبار خصوصا صهیونیستها همواره در تلاش بودند این رکن مهم محور مقاومت را با تغییرات سیاسی در سطح حاکمیت نه تنها از محور مقاومت جدا کنند بلکه این کشور را با این موقعیت ممتاز همراستا با جبهه استکبار و رژیم صهیونیستی در مقابل مقاومت قرار دهند. اساسا حوادث بیش از یک دهه گذشته درسوریه که با اقدامات گروههای تروریستی و تکفیری انجام گرفت تماما در همین راستاست. سیاست جمهوری اسلامی در قبال مقاومت و رژیم صهیونیستی سیاستی کاملا روشن است جمهوری اسلامی همواره اعلام کرده که پشتیبان مقاومت بوده وخواهدبودواین حمایت در راستای تامین منافع ملی به ویژه امنیت ملی ایران نیز هست. خوشبختانه ما شاهد همسویی بسیار خوب و کاملی میان دیپلماسی و میدان در کشور خودمان در قبال تحولات غرب آسیا وخصوصا رویدادهای مربوط به سوریه هستیم. تماسهای انجام گرفته در روزهای گذشته میان فرماندهان نظامی ایران و کشورهای مقاومت و از جمله تماسهای سرلشکر باقری و همچنین دیدارهای وزیر امور خارجه ایران در منطقه خصوصا دیدار دیروز دکتر عراقچی با وزرای خارجه سوریه وعراق در بغداد نشاندهنده برخورداری جمهوری اسلامی ازیک دیپلماسی فعال درقبال تحولات منطقه است، همانطورکه به لحاظ میدان هم حضور فعالی دارد، زیرا هر نوع تغییراتی در سوریه میتواند برای کل منطقه آثار و پیامد و نتایجی داشته باشد.
نکته بسیار مهمی که بایدبه آن توجه کرد این که عدهای تلاش میکنند مسلحین درسوریه را نیروهای مردمی مخالف حکومت بشار اسد معرفی کنند که به نوعی به دنبال رسیدن به حق وحقوق خودشان هستند، اما وقتی این مجموعه گروههای مسلح را تجزیه و تحلیل کنیم میبینیم ترکیب خاصی دارند؛ به گونهای که بخش اعظمشان اساسا غیرسوری هستند و از کشورهای دیگر به سوریه سرازیر شدهاند. همان طور که در گذشته ترکیب داعش نیز این گونه بود و در واقع این مجموعهها به نوعی امتداد همان داعشی که سالهای گذشته در سوریه بحرانآفرینی کردند. وزیر دفاع سوریه اخیر در مصاحبهای اعلام کرد که این سازمان تکفیری تروریستی توسط کشورهای منطقهای و بینالمللی، حمایت نظامی و لجستیکی میشوند. اما سؤال این است که در نهایت، این درگیری به کجا ختم خواهد شد.
در روزهای گذشته ما شاهد پیشروی و پسرویهایی در سوریه بودیم. باید گفت این پیشروی و پسروی در جنگی با مختصات جنگ کنونی در سوریه امری طبیعی است به هر حال تمامی قوای مقاومت تمرکزشان بر رویارویی با رژیم صهیونیستی بود و به ناگاه این اتفاق در داخل سوریه رخ داد و طبیعی است که شرایط در روزهای آینده میتواند متفاوت از روزهای گذشته باشد. ما در بحران قبلی سوریه نیز دیدیم که گروههای تروریستی تکفیری با کمک حامیان خارجی خود موفق شده بودند بر بخش اعظم سوریه مسلط شوند، اما در نهایت با یک شکست راهبردی از بسیاری از شهرها و مناطق مجبور به فرار وعقبنشینی شدند. ما ازیک تجربه تاریخی چند دههای برخورداریم وآن هم اینکه جبهه مقاومت بهدلیل ماهیت مردمی وبرخورداری ازمجاهدین فی سبیلا... تاکنون درهیچ میدانی شکست نخورده است. مقاومت بعد از هر جنگی به مراتب قویتر از قبل آن جنگ، خودش رانشان داده است؛ هم از نظر نیرو و هم از نظر قدرت و موقعیت. این ماهیت مقاومت است که در دهههای اخیر ما در منطقه شاهد بودیم و به نظر میرسد شرایط آن طوری پیش نخواهد رفت که گروههای تروریستی و حامیان بینالمللی و منطقه آنان تصور میکردند میتوانند به سرعت به اهداف خودشان برسند.
علی میرزا محمدی
خشونت رفتاری است که در آن فرد تلاش میکند با استفاده از زور، خواسته خود را به دیگران تحمیل کند. این زور در فضای مجازی، با محتوای تولید شده نوشتاری، دیداری و شنیداری و تلفیقی از آنها اعمال میشود.
خشونت در فضای مجازی را میتوان به دو دسته خشونتهای سازمانی و خشونت کاربران دسته بندی نمود. اما در این نوشتار فقط به خشونتهای کاربران( در دو دسته خصوصی و عمومی) پرداخته شده است.
برخی از مهمترین جلوههای خشونت در فضای مجازی را میتوان موارد زیر دانست:
تحقیر: در محتواهای تحقیرآمیز، فرد، خود یا گروه و فرهنگ تابعه خود را برتر از دیگران میداند و با طعنه و کنایه آنها را حقیر و فرومایه قلمداد می کند.
تمسخر و استهزا: محتواهای تسمخرآمیز در فضای مجازی شامل نگارش جمله های طنز آمیز و نسبت دادن القاب زشت و ناپسند، کاریکاتور، تقلید گویشها و لهجههای اقوام و ملت ها و… میباشد. استفاده از استعارهبازی مجازی مانند صداگذاری، تلفیق تصاویر و القای شباهت بین حیوانات و انسانها جلوههای بصری و شنیداری جذابی را خلق میکند که دستمایه تمسخر و استهزا است.
خشونتهای هویتی: در این نوع، به نگرشها، ویژگیها و روحیات متمایز کننده فرد، گروه، قوم یا ملتی دیگر توهین و تعرض میشود. هویت جنسی، شغلی، قومی، زبانی، و ملی آماج خشونتهای مجازی هستند. در این نوع، خشونتهایی قابل رصد است که در آن افراد به خاطر تغییر جنسیت(مبتنی بر قانون و شریعت)، و تغییر ملیت( کسب تابعیت کشورهای دیگر)، و نظایر آن آماج مطالب توهین آمیز و طرد اجتماعی قرار میگیرند.
بخش مهمی از محتواهای خشونت آمیز فضای مجازی به توهین، تحقیر و فحاشی علیه هویت جنسی زنان و استفاده ابزاری از بدن به ویژه بدن زنان برای افزایش مخاطب اختصاص دارد.
خشونت سفید : جلوهای از خشونت هویتی که به ظاهر عاری از خشونت است اما با حرکت روی گسل های فرهنگی جامعه، موجی از محتواهای خشونت آمیز تولید میکند. برخی صفحههای اینستاگرامی با درج مطالب ظاهرا” بی طرف درباره اقوام ایرانی، به عمد آغازگر مطالب توهینآمیز و تحریککننده اقوام علیه یکدیگر هستند.
متاسفانه برخی با عطش دیده شدن تلاش دارند تا با فعال کردن گسل های فرهنگی جامعه ایران، تعاملات و دوستی های بین اقوام ایرانی و ملت های منطقه را تضعیف و با تسری خشونت مجازی به خشونت چهره به چهره چالشی جدی برای امنیت ایرانیان تولید کنند.
خشونت کلامی: متاسفانه کاربرد کلمات رکیک و خارج از عرف و نزاکت مانند فحش و هجویات در فضای مجازی در حال افزایش است. اشاعه این نوع ادبیات با قبح زدایی، در میان نسل جدید و کودکان و نوجوان به کابوسی برای والدین تبدیل شده است.
خشونتهای افشای حریم خصوصی: انتشار عکسها، فیلمها یا بیان مطالب حریم خصوصی افراد از خشونتهایی است که میتواند با تهدید آبروی فرد، زندگی خانوادگی، شغلی و اجتماعی او را دچار اختلال کند و او را به مرز افسردگی، انزوا و حتی خودکشی بکشاند.
خشونتهای تصویری: انتشار تصاویر و فیلم های ضبط شده از خشونتهای دنیای واقعی در فضای مجازی مانند صحنه های نزاع، قتل، آزار حیوانات، همسرآزاری، کودک آزاری، سالمندآزاری، و نظایر آن نیز از جلوه های مهم خشونت مجازی است.
خشونت از فضای چهره به چهره به فضای مجازی جاری می شود و با بازتولید خود در فضای مجازی، به فضای چهره به چهره بر میگردد. این دو نوع خشونت، همدیگر را تشدید و تکمیل میکنند. درباره بسترها و دلایل افزایش خشونت در فضای مجازی میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
ارزشهای حاکم بر فضای مجازی: برخی ارزشهای فضای مجازی، مانند جذب فالور، لایک خوردن، تعداد بازدید و نظرات هر پست، بدون توجه به اخلاق رسانهای بستری برای افزایش خشونت مجازی است. مکان زدایی و سیالیت زمان : فضای مجازی، با مکان زدایی و سیالیت زمان، بستری برای تعاملات رسانهای گسترده است که خشونتهای مجازی به سرعت غیر قابل تصوری در آن تکثیر میشود. ناترازیهای قدرت در فضای واقعی: از دیدگاه نویسنده درباره دلایل انتقال خشونت از فضای واقعی به فضای مجازی و افزایش آن در جامعه ایران، باید به ناترازی قدرت در فضای واقعی اشاره نمود. به این معنا که افراد جامعه از نظر دسترسی به منابع قدرت در فضای واقعی با همدیگر برابر نیستند. این نابرابری در منابع قدرت در سه سطح خرد( روابط بین فردی)، میانه(روابط بین گروه ها و نهادها)، کلان( روابط بین اقوام و ملت ها) خود را نشان میدهد. فضای مجازی بستری برای افراد فراهم میکند تا بخشی از ضعف قدرت خود را جبران کنند. هر چند بخشی از افراد برای این فعالیت جبرانی، راههای انتقادی مسالمت آمیز را انتخاب میکنند اما برخی نیز خشونت را بر میگزینند. افزایش خشونت در فضای مجازی به دشواری کنترل آن نیز مربوط می شود که دو دلیل عمده آن عبارتند از:
تله دیده شدن :متاسفانه هرگونه واکنش و ایجاد حساسیت در برابر خشونت مجازی به تله ای شباهت دارد که موجب بالا رفتن امکان دیده شدن صفحه فرد و یا گروه هتاک می شود و این به جری شدن و تکرار این گونه حرکت ها منجر می شود.
نقاب فضای مجازی: فضای مجازی، ناشناخته ماندن و امکان تقلب و جعل هویت را برای افراد فراهم میکند. افراد به راحتی میتوانند هویتی جعلی و مغایر با واقعیت برای خود درست کنند. این مساله اعتماد را به مسالهای چالش برانگیز در فضای مجازی تبدیل میکند. در نتیجه، سو استفاده از اعتماد دیگران از مهمترین جلوه های خشونت در فضای مجازی است. پرداختن به شیوه های کنترل خشونت مجازی را به نوشتاری دیگر محول میکنیم.
نوبت خشت دوم دولت
سعیداکبریان
مصطفی نصری
اینکه رسانهای صفت ناعادلانه را به قانون داده و از عدم اجرای آن بگوید بیش از آنکه به انتقاد شبیه باشد دستور عملی برای کودتا علیه قانون آن هم صرفا به این دلیل است که آن رسانه قانون را با معیارهایی که از عدالت سراغ دارد مطابق ندانسته است. با چنین رویکردی هر فرد دیگری هم خواهد توانست قانون دیگری را که مطابق میلش نیست با توجیه ناعادلانه بودن زیر سوال ببرد، در حالی که یکی از ارکان بزرگ تحقق بیعدالتی، بیقانونی و جنگلمسلکی است.
ارسال نظرات