24 مهر 1403 - 11:09

یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۳

لبنان، جنگ و میدانی دگر، مگر آبگرمکن نبود؟!، مالیات‌هایی علیه عدالت!؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.
کد خبر : 17428

تبیین:

 

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز سه‌شنبه ۲۴ مهر

لبنان، جنگ و میدانی دگر 

سعدالله زارعی
امروز بیست و سومین روز از «آغاز حملات سنگین» رژیم صهیونیستی علیه لبنان است و روزهای اخیر شاهد افزایش حجم حملات رژیم و حزب‌الله علیه یکدیگر بودیم و حمله همزمان پهپادی حزب‌الله به مقر نظامی تیپ ویژه گولانی در حد فاصل حیفا و تل‌آویو و در 60 کیلومتری مرز لبنان و حمله موشکی به تل‌آویو نشان داد این جنگ هرچه جلوتر آید شدت بیشتری پیدا می‌کند و طرفین را با حوادث محاسبه ‌نشده مواجه می‌نماید. شهادت دبیرکل حزب‌الله که هنوز هم در باورها نمی‌گنجد و تلفات سنگین رژیم متجاوز در روز یکشنبه نشان داد طرفین با شرایط غیرقابل کنترل مواجه هستند و جنگ با خود اعجاب‌هایی را در پی می‌آورد. این یک جنگ آسان نیست، جنگ تکنولوژی است اما همه حرف را تکنولوژی نمی‌زند؛ جنگ اراده‌هاست اما همه حرف را اراده‌ نمی‌زند؛ جنگ رسانه‌ است اما همه حرف را رسانه نمی‌زند؛ جنگ جبهه‌ها و پشتیبانی جبهه‌ای است اما همه حرف را این نوع از پشتیبانی‌ها نمی‌زند. نتانیاهو این جنگ را جنگ سرنوشت نه فقط اسرائیل و فلسطین بلکه جنگ سرنوشت منطقه و حتی جهان می‌خواند. تلمودی‌ها این جنگ را «جنگ آخر» خوانده‌اند. غربی‌ها معتقدند این مهم‌ترین جنگ در 50 سال اخیر و دارای آثاری بیش از فروپاشی شوروی در 33 سال پیش است. بسیاری از اهل معرفت هم پیش‌بینی کرده‌اند زمان چندانی به پایان پروژه اسرائیل باقی نمانده است درخصوص روند جنگ، آثار و افق‌ آن نکات زیر اهمیت دارد: 
1ـ ارتش تروریست اسرائیل 42 سال از 76 سال یعنی بیش از نیمی از عمر رژیم، با حزب‌الله لبنان درگیر بوده است. در یک مقطع 18 سال درگیری مستمر داشته و در یک دوره این درگیری سنگین، یک سال به درازا کشیده و در یک مقطع 33 روزه شدیداً درگیر بوده و اینک 23 روز از مقطع چهارم درگیری سنگین با حزب‌الله را تجربه می‌کند. فارغ از چهار جنگ اسرائیل و حزب‌الله و فارغ از درگیری‌های چریکی پراکنده (تجربه‌های قسام، عرفات و...) تجربه درگیری‌های سنگین عربی ـ اسرائیلی در حد فاصل 1327 / 1948 تا 1352 / 1973، 25 سال می‌باشد که در آن، چهار جنگ معروف اتفاق افتاده است. 25 سال جنگ دولت‌های عربی و رژیم غاصب و 42 سال جنگ حزب‌الله و اسرائیل یعنی نزدیک دو برابر. نتایج جنگ‌های عربی ـ اسرائیلی و نیز نتایج جنگ‌های حزب‌الله ـ اسرائیل را می‌دانید و این‌جا محل بحث ما نیست. موضوع این است که اسرائیل اینک درگیر «شدیدترین» و «طولانی‌ترین» و «راهبردی‌ترین» جنگ طی هشت دهه گذشته است، جنگی با آسیب انسانی بسیار زیاد، با تخریب بسیار بالا و البته با نتایج بسیار تعیین‌کننده. پس سطح تحلیل این جنگ را باید از سطح تحلیل یک عملیات نظامی بالاتر برد. آنچه جنگ 48، جنگ 56، جنگ 67، جنگ 73، جنگ اول لبنان ـ 82 تا 2000 و جنگ دوم لبنان 2006 خوانده شده‌اند، فی‌الواقع هر کدام یک عملیات با هدف مشخص بوده‌اند. اما اینک سران رژیم غاصب از «جنگ بقاء»؛ «رستاخیز اسرائیل»، «تغییر سرنوشت منطقه» و «تعیین سرنوشت جهان» صحبت می‌کنند و بیراه هم نمی‌گویند حداقل تعبیری که می‌توان برای این جنگ به کار برد «جنگ بقاء» است. بعضی با نگاه به سطح تخریب‌ها و حجم چند ده هزار نفری شهدا و مجروحین معتقد شده‌اند، اسرائیل در پایان این جنگ پایه‌های خود را مستحکم می‌کند و مقاومت فلسطین و لبنان را نابود می‌نماید و جمهوری اسلامی را با زدن بازوان، بشدت تضعیف کرده و به سمت فروپاشی سوق می‌دهد. بر این اساس عبارت «جنگ بقاء» نتانیاهو و بایدن را به جنگ اسرائیل و آمریکا علیه بقاء مقاومت و جمهوری اسلامی ترجمه می‌کنند! اما البته این با آنچه در اظهارات مقامات و نهادهای تخصصی اسرائیلی؛ آمریکایی و اروپایی در این مورد آمده است، تفاوت بنیادین دارد. نتانیاهو مرداد ماه گذشته در کنگره آمریکا خطاب به نمایندگان آمریکا گفت «اگر دست به دست هم ندهیم نابود می‌شویم و باید برای همیشه خاورمیانه را ترک کنیم.» پس ترجمه درست جنگ بقاء، مواجه شدن اسرائیل چه به‌عنوان یک رژیم و چه به عنوان نماد حاکمیت غرب بر جهان اسلام با شرایط بحرانی می‌باشد. البته این شرایط برای مقاومت منطقه‌ای هم تأثیرگذار و نقطه عطف است اما از آنجا که مقاومت حتی پس از نابودی اسرائیل و پس از اخراج آمریکا از منطقه به دلیل آنکه ماهیت تمدنی دارد حتماً ادامه پیدا می‌کند، جنگ کنونی برای آن تعیین‌کننده حیات نیست. اما در وضعیت آن و اثرگذاری‌اش تأثیر حتمی می‌گذارد. 
2ـ آنچه سرنوشت نهائی این جنگ را تعیین می‌کند، اراده اولیه برای بقاء و غلبه نیست؛ پایمردی، استقامت و تاب‌آوری است. رژیم اسرائیل وانمود می‌کند خود را برای یک درگیری طولانی و پرشدت علیه جبهه مقاومت صرف‌نظر از آن‌که به کجا بکشد، آماده کرده است به نظر هم می‌آید طی دست‌کم ده ـ دوازده سال اخیر در متن جامعه یهودی و در ساختار اجتماعی، سطحی از آمادگی برای تحمل شرایط سخت ایجاد کرده است. توسعه پناهگاه‌ها، متناسب‌سازی آموزش‌های عمومی و گسترش انبارها و تدارکات زیرزمینی برای اداره طولانی‌مدت جامعه یهودی و مدیریت افکار عمومی در جامعه یهودی و کنترل کامل اطلاعات نظامی از جمله اقدامات رژیم طی این دوره بوده است. اما آیا ارتش اسرائیل به‌طور واقعی می‌تواند در یک دوره طولانی در برابر حجم عظیمی از فشار ایستادگی کند؟ پاسخ به این سؤال بسیار مهم و اساسی است. از آن طرف تاب‌آوری نیروهای مقاومت در غزه و در لبنان و به‌خصوص در لبنان بسیار تعیین‌کننده است. اسرائیل با شکل‌دهی به نوعی محاصره زمین، هوا و دریا در غزه و لبنان و بمباران بسیار وسیع مراکزی که گمان می‌کند نقطه استقرار حماس یا حزب‌الله و تجهیزات و ذخیره‌های آنهاست، سعی دارد با زدن شریان‌های حیاتی، مقاومت را بشکند و به وضع کنونی خود که آن را شرایط قبل از مرگ ارزیابی می‌نماید، پایان دهد. اما واقعیت آن است که مقاومت چه در فلسطین و چه در لبنان، از لحظه پایان جنگ پیشین خود با رژیم غاصب، وقوع جنگ جدید و سنگین‌تر علیه خود را پیش‌بینی کرده است و لذا به هیچ وجه دست بسته نیست. در این میان مقاومت اگر یک دوره فشار رژیم برای درهم شکستن تاب‌آوری آن را تحمل کند و دچار ضعف نشود، صحنه را برده و در یک جنگی فراتر از جنگ‌های قبلی، رژیم را با شکست مواجه کرده است. 
 در این صحنه اگر اسرائیل نیازمند ساقط کردن مقاومت برای دستیابی به پیروزی است، پیروزی مقاومت در بقاء و تداوم آن است. بنابراین در چنین مواجهه‌ای علی‌الاصول کار رژیم غاصب دشوارتر است. از این‌رو مراکز اطلاعاتی و امنیتی غرب هشدار داده‌اند راهبرد بلندپروازانه مبنی بر حذف مقاومت غزه و لبنان، شکست سنگین تازه‌ای به رژیم اسرائیل وارد می‌کند که آثاری فراتر از شکست آن در جنگ‌های سابق دارد. حدود یک ماه پیش مؤسسه سلطنتی «چتم‌هاوس» انگلیس، طی یادداشتی نوشت «رهبری اسرائیل با این مشکل مواجه است که نتانیاهو تعمداً تمام راه‌هایی که به صلح ختم می‌شود را از بین برده است. در جامعه اسرائیل، سکولارها احساس می‌کنند مذهبی‌ها در حال مشکل‌تراشی‌اند در حالی که خودشان هزینه‌ای نمی‌پردازند.» مقاومت در ایران، در عراق، در لبنان، در سوریه، در یمن و در فلسطین می‌دانند که با توجه به استراتژی اسرائیل، هیچ راهی جز غلبه نظامی بر اسرائیل وجود ندارد و پایه این غلبه، «استقامت» و تمرکز بر روی راهبرد اصلی نظامی دشمن ـ در غزه جداسازی شمال از جنوب و در لبنان گرفتن سرپل‌هایی از آن در زمین است ـ می‌باشد. در این مرحله فقط کافی است این دو سیاست با شکست مواجه شود. این اگرچه به ظاهر یک وضعیت تاکتیکی است ولی در واقع یک موقعیت راهبردی است؛ چرا که شکست اسرائیل در الحاق شمال غزه به سرزمین‌های اشغالی و شکست آن در گرفتن سرپل‌هایی در جنوب، روی اراده ارتش اسرائیل و جامعه غاصب یهودی رژیم اثر جدی می‌گذارد و وضع دشمن را تغییر می‌دهد و اسرائیل را علی‌رغم میل خود، به سمت توقف این جنگ حرکت دهد. پس رمز موفقیت مقاومت و شکست رژیم، در شکست طرح نفوذ و گسترش زمینی به خصوص در جنوب لبنان است کما اینکه رمز پیروزی آن هم توسعه نفوذ می‌باشد. اسرائیل در 25 سال اخیر در هیچ جنگی نتوانسته از حزب‌الله سرپل بگیرد و به همین دلیل در این جنگ‌ها طرف شکست خورده به حساب آمده است. این بار هم باید این اتفاق بیفتد و قرائن هم می‌گوید مقاومت علی‌رغم زخم‌هایی که خورده، برای ادامه کار کم و کسری ندارد. 
3ـ جنگ کنونی حسب آنچه دیده می‌شود، «آخرین جنگ» اسرائیل خواهد بود و از این‌رو نباید آن را مانند جنگ‌های پیشین ـ چه از نوع کلاسیک و چه از نوع نامتقارن ـ ارزیابی کرد. این جنگ بقاست نه جنگ حفظ برتری تا قابل تسامح باشد. این جنگ مختصات خود را دارد و آن‌کس که تغییر شرایط و تغییر تاکتیک‌های دفاعی و نیاز به طراحی جدید و خلق شگفتانه‌ها را در نظر بگیرد، پیروز میدان می‌شود. یک سال جنگ غزه و وقوع رخدادهایی که قبلاً در تصور هم نمی‌گنجید، از جمله تصور یک سال مقاومت غزه، نشان می‌دهد مقاومت قدرت پیروزی دارد.  
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز سه‌شنبه ۲۴ مهر

مگر آبگرمکن نبود؟!

مرتضی سیمیاری
بعد از عملیات وعده صادق ۲ شبکه سایبری رژیم صهیونیستی که زیر نظر موساد کار می‌کند برای پوشش ناکارآمدی‌های دفاعی از یک‌سو و نیز جلوگیری از فروپاشی اجتماعی و کنترل جمعیتی از سوی دیگر با تکیه‌بر تصاویر بوستر‌های جداشده از کلاهک موشک‌های ایرانی آن‌ها را با آبگرمکن مقایسه کرده تا حداقل بتواند با استفاده از تکنیک‌های عملیات روانی فضای التهابی در مناطق اشغالی را کنترل کند. 
هم‌زمان بخش سایبری اطلاعات ارتش صهیونیستی نیز با انداختن ابر دیجیتالی روی برخی مناطق حساس نظامی همچون پایگاه نواتیم دست به سانسور وسیع صدمات سنگین وارده زده و با بازداشت گسترده خبرنگارانی که تصاویر ماهواره‌ای باکیفیتی را پخش کرده بودند در تلاش بود تا عملیات ایرانی را سبک کند. 
اما ماجرای پنهان‌کاری صهیونیست‌ها خیلی پشت ابر نماند، روز گذشته سردبیر شبکه تروریستی اینترنشنال در وصف وعده صادق نوشته است که خسارات وارده پس از ضربه موشکی سپاه به رژیم اسرائیل فراتر از چیزی است که در رسانه‌ها آمده است. یک کاربر شبکه‌های اجتماعی در پاسخ به این افسر رسانه‌ای فارسی‌زبان صهیونیست‌ها نوشته است، راستی مگر موشک‌های ایران آبگرمکن نبود؟
این سؤال را حزب‌الله لبنان روز گذشته و طی عملیات خیبر به‌خوبی پاسخ داده است، آنچه را که در ضربه پهپادی به مقر تیپ ۱ گولانی در حومه حیفا روی داد باید در امتداد افزایش کیفیت و تغییر شکل عملیات وعده صادق دیده و به‌عنوان اپیزودی از آن تعریف کرد، به عبارتی ساده میان آنچه در بنیامینا روی‌داده و آنچه در بستر تحولات میان تهران و تل‌آویو پیش می‌رود یک ارتباط معنادار وجود دارد که نشان از رشد تحولات دارد. 
در عملیات خیبر مقاومت لبنان نشان داد که آسیب‌های وارده را به‌خوبی پوشش داده و با موفقیت از دوران بحران عبور کرده است، حاکم شدن «تفکر بقاعی» و تکمیل کردن آمادگی‌های رزمی باهدف اجرای طرح‌های شهید سید حسن نصرالله و به هم زدن نقشه رژیم صهیونیستی برای نبرد نهایی در لبنان باعث شد که حزب‌الله لبنان مانورپذیر، منعطف و سریع‌تر شده و فراتر از پیش‌بینی‌های امریکایی ظاهر شود. 
 نکته جالب‌توجه آنکه نسل جدید مقاومت به‌ویژه در فرماندهی رضوان از تجربیاتی برخوردار است که آن را از سطح یک نیروی عملیاتی کلاسیک بالاتر برده است، داشتن تجربه بالا در مبارزه با تروریست‌ها در سوریه و عراق به مدل جدید حزب‌الله لبنان ویژگی بین‌المللی داده است، درواقع امروز حزب‌الله بعد از وعده صادق از یک‌سو هم از تجربیات زیرزمینی قسام استفاده می‌کند و هم از مدل‌های اطلاعاتی و عملیاتی در سطح که پیش از این در «عملیات محرم» در حصار فوعه و کفریا به‌کاربرده است. 
تخلیه لبه‌های جلویی برای کاهش آسیب، تقسیم‌کار میان یگان‌ها در خط اول پدافندی و کمین‌های متعدد باهدف افزایش بازدارندگی بخشی از تکنیک‌های جدیدی است که حزب‌الله را متفاوت از قبل کرده است، در این مرحله دشمن همه کارت‌های خود را سوزانده، اما حزب‌الله ورق‌هایی دارد که تنها یکی از آن‌ها را در سلف گروه تروریستی گولانی خرج کرده است. 
در آن‌سوی میدان، رژیم صهیونیستی در حالی با اتکای به نیروی هوایی خود تهاجم سنگینی را آغاز کرده است که ارزیابی درستی از میدان ندارد، روزنامه صهیونیستی معاریو نوشته است که اساساً رژیم اسرائیل از توان واقعی حزب‌الله باخبر نبوده و نمی‌داند که چشم‌انداز نهایی این جنگ در کجاست و تلاش برای ساختن دیوار حائل با دادن تلفات بالا، تضمینی برای سقوطش وجود ندارد. 
عملیات خیبر با رمز «لبیک یا نصرالله» یک علامت خاص دیگر نیز دارد که تاریخی است، از ۱۶ فوریه سال ۱۹۹۲ و بعد از شهادت شهید سید عباس موسوی فاصله‌ای دوماهه تا یک واقعه خاص وجود دارد که رژیم صهیونیستی را دچار شوک امنیتی سختی کرد، آن فاصله حالا از دو ماه به دو هفته رسیده است، از درخشش مریدان سیدعباس تا شاگردان سید حسن کم شدن این فاصله معنادار است، دشمن این‌بار نمی‌تواند با «عملیات آبگرمکنی» از زیر آن شانه خالی کند!

 

یادداشت روزنامه شرق

نگاهی به نظریات گرامشی و برژینسکی در ضرورت اتحاد

چرا باید علیه دشمن متحد شویم؟

سامان صفرزائی

در شرایطی که جامعه ایران از سال ۱۳۹۶ به بعد درگیر حوادث گوناگون شده، وضعیت پیچیده‌ای از تنش‌ها و نارضایتی‌های عمومی پدید آمده است. این شرایط، همچنان پابرجاست و تنها با پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات اخیر تا حدی کاهش یافته است. هرچند این پیروزی توانسته امیدهایی برای بهبود وضعیت داخلی ایجاد کند، اما برخی اختلافات اساسی هنوز در لایه‌های مختلف جامعه احساس می‌شود. در‌این‌میان احتمال جدی‌شدن جنگ با اسرائیل و افزایش تهدیدات خارجی، مسئله وحدت ملی و ضرورت اتحاد علیه دشمن خارجی را به‌ طور جدی مطرح کرده است. نظریات زبیگنیو برژینسکی، استراتژیست برجسته و آنتونیو گرامشی، فیلسوف مارکسیست، در این شرایط می‌توانند به‌عنوان چارچوبی برای درک بهتر واکنش نیروهای سیاسی و اپوزیسیون ایران به کار آیند. برژینسکی در تحلیل‌های خود بر این نکته تأکید دارد که در زمان‌های بحرانی، منافع ملی باید اولویت بالاتری پیدا کند و حتی گروه‌های مخالف در نظام‌های غیردموکراتیک، ممکن است نیازمند هم‌راستایی موقت با دولت برای مقابله با تهدیدات خارجی باشند. این دیدگاه به‌ویژه در شرایط فعلی ایران می‌تواند الهام‌بخش باشد؛ جایی که تهدید اسرائیل می‌تواند انگیزه‌ای برای هم‌افزایی میان نیروهای داخلی، حتی منتقدان و اپوزیسیون فراهم کند. برژینسکی معتقد است که در دوران بی‌ثباتی و بحران‌های وجودی، وحدت ملی یک ضرورت اساسی است و ممکن است نیاز به تنظیم مجدد مواضع سیاسی در بین مخالفان باشد. از سوی دیگر، گرامشی با ارائه مفهوم «جنگ موضعی» و «جنگ مانور» ابعاد عمیق‌تری از مبارزه سیاسی را مطرح می‌کند. گرامشی بر این باور است که نیروهای منتقد باید از طریق تغییر ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی، هژمونی جدیدی بسازند که قادر به نقش‌آفرینی در عرصه سیاسی و قدرت باشند. در این راستا، گرامشی بر ضرورت سازگاری‌های تاکتیکی در زمان جنگ تأکید می‌کند و پیشنهاد می‌دهد که نیروهای مخالف می‌توانند با مشارکت در دفاع ملی، مشروعیت بیشتری کسب کرده و در‌عین‌حال از نقش صرفا معترض فراتر بروند. این نگرش نیز می‌تواند راهنمایی برای نیروهای اپوزیسیون ایران در زمانه بحران احتمالی جنگ با اسرائیل باشد. حال، در مواجهه با تهدید جنگ با اسرائیل، این پرسش اساسی برای نیروهای منتقد ایرانی مطرح است که آیا باید در چنین شرایطی، برای حفظ امنیت ملی و مقابله با دشمن خارجی، با حاکمیت مستقر هم‌راستا شوند؟ آیا اتحاد موقت با حاکمیت در مقابل تهدید خارجی به معنای نادیده‌گرفتن اختلافات سیاسی داخلی است یا می‌توان از این فرصت برای تقویت مشروعیت و موقعیت مخالفان استفاده کرد؟ این چالش‌ها، با توجه به شرایط بحرانی کنونی ایران و پیشینه شکاف‌های داخلی، بسیار پیچیده و چندلایه است. نظریات برژینسکی و گرامشی ابزارهایی برای تحلیل و پاسخ به این پرسش‌ها فراهم می‌کنند و به نیروهای سیاسی ایران این امکان را می‌دهند که بین حفظ منافع ملی و پیگیری تغییرات سیاسی داخلی توازنی برقرار کنند.

 

 زبیگنیو برژینسکی: واقع‌گرایی و ضرورت بقای ملی

زبیگنیو برژینسکی، چهره‌ای برجسته و بی‌بدیل در دنیای سیاست خارجی ایالات متحده و استراتژیستی سرشناس، تأثیری عمیق و شگرف بر گفتمان پیرامون واقع‌گرایی و امنیت ملی گذاشته است. آثار و مواضع عمومی او، همچون انعکاسی قدرتمند از واقع‌گرایی دموکراسی لیبرالی، همواره بر ضرورت و اهمیت منافع ملی تأکید دارند، به‌ویژه در زمان‌هایی که تهدیدات وجودی در افق نمایان می‌شوند. انعکاسی که به‌ویژه بر این نکته تأکید می‌کند که چگونه نیروهای مخالف در حاکمیت‌های غیردموکراتیک ممکن است نیازمند آن باشند که به‌طور موقت با حکومت هم‌راستا شوند تا از سرزمین خود در برابر دشمنان خارجی پاسداری کنند. او در مواقع بحران، بر این نکته تأکید می‌کند که ضرورت بقا می‌تواند به تنظیم دوباره خطوط سیاسی منجر شود. او می‌گوید: «در عصر بی‌ثباتی، نیاز به انسجام و وحدت یک ضرورت اساسی می‌شود». این انسجام معمولا ایجاب می‌کند که گروه‌های مخالف در نظام‌های غیرلیبرالی مواضع خود را بازنگری کرده و حداقل به‌ طور موقت از تلاش‌های دولت برای مقابله با تهدیدات خارجی حمایت کنند. این رویکرد، دیدگاه‌های سنتی درباره‌ سیاست‌های مخالف را به چالش می‌کشد و پیشنهاد می‌دهد که بقا می‌تواند بر تقسیمات ایدئولوژیک فائق آید.

 

مخالفان و بقای ملی

استدلال‌های برژینسکی در بافت‌های تاریخی که در آنها گروه‌های مخالف ناچار بوده‌اند مواضع خود را در برابر تهدیدات خارجی تنظیم کنند، پژواکی عمیق می‌یابند. به‌عنوان مثال، در طول جنگ جهانی دوم، بسیاری از جنبش‌های مقاومت در سراسر اروپا خود را با دولت‌های مربوطه هم‌راستا کرده یا با قدرت‌های بزرگ‌تر علیه نیروهای محور همکاری کردند، حتی اگر نارضایتی‌های عمیق‌تری درباره حکومت‌های خود داشتند. این پیشینه تاریخی بر ادعای برژینسکی تأکید می‌کند که تهدیدات وجودی می‌توانند موجب همسویی اهداف شوند و کینه‌های سیاسی پیشین را فراموش کنند. در اثر بعدی‌اش، چشم‌انداز استراتژیک: آمریکا و بحران قدرت جهانی (۲۰۱۲)، برژینسکی به ضرورت واکنش ملی منسجم در برابر چالش‌های جهانی می‌پردازد. او می‌گوید: «هویت ملی برای بقا حیاتی است» و در کشورهای غیرلیبرال این هویت می‌تواند گروه‌های مختلف را به‌ طور موقت به هم نزدیک کند تا از دولت در برابر دشمنان مشترک حمایت کنند. این اندیشه به‌ویژه در ژئوپلیتیک معاصر اهمیت دارد؛ جایی که نظام‌های غیردموکراتیک در مواجهه با فشارهای خارجی، ممکن است شاهد اتحاد مخالفان داخلی برای دفاع ملی باشند.

 مطالعه موردی در زمینه معاصر

دیدگاه واقع‌گرایانه برژینسکی تأثیر‌ چشمگیری بر رژیم‌های غیر‌دموکراتیک معاصر که با تهدیدات خارجی مواجه هستند، دارد. به‌عنوان مثال، درباره روسیه، جنبش‌های مخالف تحت سرکوب‌های شدید دولت ولادیمیر پوتین قرار دارند. اما در طول حمله به اوکراین در سال ۲۰۲۲، برخی از چهره‌های مخالف، درک ظریفی از منافع ملی را ابراز کردند و بر ضرورت وحدت روسیه در برابر تجاوز خارجی تأکید کردند، با وجود انتقادات‌شان از سیاست‌های کلان‌ دولت. این واکنش‌ها، اظهارات برژینسکی را مبنی بر اینکه واقع‌گرایی ممکن است به هم‌راستایی‌های موقت با دولت منجر شود تا از بحران‌های بزرگ‌تر جلوگیری کند، تأیید می‌کند. به‌طور مشابه، در خاورمیانه، گروه‌های مخالف نظام‌های سیاسی غیردموکراتیک غالبا ناچار به ارزیابی مجدد مواضع خود در برابر مداخلات یا تهدیدات خارجی بوده‌اند. اعتراضات بهار عربی ابتدا شاهد تجمع گروه‌های مخالف علیه دولت‌ها بود؛ اما هرج‌ومرج پس از آن منجر به تنظیمات پیچیده‌ای شد که در آن برخی گروه‌ها یا بازیگران دولتی تصور کردند می‌توانند از طریق ایجاد مفهوم‌سازی‌های مبهمی همچون «حاکمیت نامشروع» (به مثابه وضعیتی که هر حرامِ ضدِ ملی‌گرایانه‌ای حلال می‌شود) ‌یا پیش کشیدن مفاهیم صوری و هم‌زمان تعیین‌کننده‌ای همچون «وضعیت استثنائی» به همدستی با قوای خارجی بپردازند که قصد واژگونی نظام مستقر را داشتند. ویرانه‌ها، جوی‌های خون و خاکسترهای برجامانده از این دست تجربه‌های اجتماعی و سیاسی در عراق، سوریه، لیبی و یمن نموداری تراژیک از رویکردی ایدئولوژیک و ارتدوکس است که تصور می‌کرد ملی‌گرایی چیزی است که صرفا در زمانه‌ای معنا دارد که یک نظام سیاسی تماما دموکراتیک بر کشور حکمرانی می‌کند و می‌شود آن را به تعویق انداخت، تعطیل کرد یا تجویزهای وارونه از آن ارائه کرد. دیدگاه واقع‌گرایانه زبیگنیو برژینسکی، دینامیک‌های پیچیده بقای ملی را در برابر تهدیدات وجودی نمایان می‌کند. استدلال او مبنی بر اینکه نیروهای داخلی مخالف در رژیم‌های غیرلیبرال ممکن است نیازمند هم‌راستایی موقت با دولت برای حفاظت از منافع ملی باشند، چارچوبی حیاتی برای درک واقع‌گرایی موجود در اتحادهای سیاسی در زمان بحران‌ها ارائه می‌دهد. با ادامه تحول در ژئوپلیتیک معاصر، بینش‌های برژینسکی همچنان مرتبط باقی می‌مانند و بحث‌های مستمری درباره تعامل بین بقا، مشروعیت و حکومت‌داری اخلاقی در جهانی به‌هم‌پیوسته‌تر را به راه می‌اندازند. در نهایت، کار او ما را به چالش می‌کشد تا تعادل ظریف بین منافع ملی و پیگیری ارزش‌های دموکراتیک را بپیماییم و به ما یادآوری می‌کند که راه بقا غالبا با پیچیدگی‌های اخلاقی همراه است.

 جنگ موضعی، جنگ مانور

آنتونیو گرامشی، فیلسوف بزرگ مارکسیست ایتالیایی، در دنیای تفکر سیاسی با اندیشه‌های عمیق و خلاقانه‌اش نقش مهمی را در درک دینامیک‌های قدرت و مبارزه طبقاتی ایفا کرده است. او با ارائه مفهوم «جنگ موضعی» و «جنگ مانور»، به ما آموخته ‌که نبرد برای آزادی و تغییر، تنها در میدان‌های خونین و درگیری‌های مستقیم نمی‌تواند به ثمر بنشیند. افکار گرامشی، به‌ویژه در دفتر یادداشت‌های زندان، دو شکل مختلف مبارزه علیه ساختارهای قدرت حاکم را به تصویر می‌کشد: جنگ موضعی و جنگ مانور. اولین مفهوم، به مبارزه‌ای طولانی‌مدت و فرهنگی اشاره دارد که هدف آن ایجاد هژمونی معکوس است؛ در‌حالی‌که دومی به رویارویی مستقیم و اغلب خشن با قدرت‌های حاکم می‌پردازد. «جنگ موضعی» به معنای مبارزه برای کسب نفوذ در عرصه‌های فرهنگی و ایدئولوژیک جامعه است. گرامشی بر این باور بود که برای ایجاد هژمونی جدید، نیاز به تغییرات عمیق در ارزش‌ها و باورهای اجتماعی وجود دارد. این نوع مبارزه در رژیم‌های غیردموکراتیک بسیار حیاتی است‌. در این بستر، آنها می‌توانند با سازماندهی‌های پایه‌ای، ابتکارات آموزشی و تولید فرهنگی، یک روایت بسازند که با توده‌های مردم ارتباط برقرار کند. در مقابل، «جنگ مانور» رویکردی مستقیم و تهاجمی است که معمولا در شرایطی به کار می‌رود که یک نیروی انقلابی به دنبال نتیجه فوری است. گرامشی به درستی دریافته است که این روش می‌تواند در برخی بسترها مؤثر باشد، اما به محدودیت‌های آن در محیط‌های خشن هشدار داده است. او استدلال می‌کند که بدون یک بنیاد ایدئولوژیک مستحکم، تلاش‌های مواجهه مستقیم ممکن است به شکست‌های فاجعه‌بار منجر شود و ساختارهای قدرت موجود را بیشتر تحکیم بخشد.

سازش‌های تاکتیکی

در دوران جنگ، به‌ویژه در برابر دشمنان خارجی، گرامشی بر این باور است که نیروهای مخالف داخلی ممکن است نیاز به اتخاذ سازش‌های تاکتیکی با حکومت حاکم داشته باشند تا اهداف نهایی خود را حفظ کنند یا پیش ببرند.

چرا باید علیه دشمن متحد شویم؟

 این مفهوم به‌ویژه در بسترهای کنونی که نظام‌های نه‌چندان دموکراتیک معمولا درگیر جنگ‌هایی هستند که احساسات ملی‌گرایانه را برمی‌انگیزند، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

 دفاع از وطن به‌عنوان یک استراتژی

بینش‌های گرامشی نشان می‌دهد‌ نیروهای مخالف می‌توانند در دفاع از کشور شرکت کنند تا مشروعیت به دست آورند و موقعیت خود را در بلندمدت تقویت کنند. این رویکرد واقع‌گرایانه، این واقعیت را تأیید می‌کند که هرچند نظام سیاسی ممکن است کاملا دموکراتیک نباشد، اما تهدیدی که از سوی دشمنان خارجی متوجه می‌شود، نیاز به یک جبهه ملی متحد را ایجاب می‌کند. در این سناریو، نیروهای مخالف می‌توانند با مشارکت خود در دفاع ملی، خود را به‌عنوان بازیگران مسئول معرفی کرده و از نقش صرفا معترض فاصله بگیرند و به تدریج حمایت عمومی را جلب کنند. برای مثال، در دوران جنگ سرد، گروه‌های مختلف چپ‌گرا در آمریکای لاتین با این معضل روبه‌رو شدند که آیا از نظام‌هایی که در حال دفاع از خود در برابر امپریالیسم خارجی بودند، حمایت کنند یا خیر. مفاهیم «جنگ موضعی» و «جنگ مانور» گرامشی، چارچوبی ارزشمند برای درک پیچیدگی‌های مبارزات ایدئولوژیک، ارائه می‌دهد. بینش‌های او بر ضرورت سازش‌های تاکتیکی در دوران جنگ تأکید می‌کند و رویکردی ظریف به استراتژی‌های مخالفان را ترویج می‌‌کند. با تداوم درگیری‌های معاصر در سطح جهانی، نظریات گرامشی همچنان مرتبط باقی می‌مانند و چشم‌اندازهای مهمی را برای کسانی که در تلاش برای به چالش کشیدن نظام‌های غیردموکراتیک یا نیمه‌دموکراتیک هستند، ارائه می‌دهند. مفهوم هژمونی در اندیشه گرامشی به مفهوم «ملی-مردمی» او گره خورده است. این مفهوم از فراخوان او برای متمرکز‌کردن نیازها و دغدغه‌های توده‌ها در زمینه سازماندهی سیاسی نشئت می‌گیرد. به این ترتیب، ملی-مردمی به‌عنوان روشی برای متمرکز‌کردن سیاست‌های هژمونی در سنت‌های ملی بروز می‌کند و نباید از پرسش‌ها و مسائلی که بر سیاست‌های محلی تأثیر می‌گذارد، فاصله بگیرد. هر نیروی اجتماعی حاکم که در پی ایجاد هژمونی است، باید ویژگی ملی-مردمی به خود بگیرد تا به یک نیروی مردمی تبدیل شود. این فرایند به‌ طرز پیچیده‌ای با شکل‌گیری هژمونی پیوند دارد: حرکت از منافع اقتصادی و سیاسی محلی به منافع ملی، تشکیل ائتلافی سیاسی که نماینده باشد‌ و تمرکز بر نبرد ملی‌گرایانه برای هژمونی، در‌حالی‌که بین‌المللی‌گرایی و منطقه‌گرایی نیز همچنان از اهمیت برخوردارند. بنابراین‌ می‌توان مشاهده کرد که در اندیشه گرامشی، هژمونی و ملی-مردمی پیوند ناگسستنی دارند. آشکارتر از هر روشنایی است که در این لحظات یک وجه به‌شدت فوری از ملی‌گرایی به‌طور ریشه‌ای در مقابله با روحیه تجاوزطلبی و استعمارگرانه اسرائیل و محکوم‌کردن هر نوع حمله یا تهدید به حمله نظامی به کشورمان نهفته است. هر نیروی سیاسی پیشرویی که بخواهد از این وجه قطعی ملی‌گرایی فاصله بگیرد -مثلا با بی‌اعتنایی به تهدید تمامیت ارضی ایران از سوی اسرائیل‌ یا فاجعه‌بارتر از آن همراهی با آن- وداعی احتمالا ابدی با هژمونی خواهد گفت.

روزنامه خراسان

محورهای سه گانه توسعه خراسان رضوی

غلامحسین مظفری
مردم سرمایه اصلی نظام و کشور هستند و همه تلاش‌ها باید درجهت منفعت و منافع مردم صورت گیرد، از همین رو یکی از ۳ محور اصلی فعالیت ها در استانداری خراسان رضوی، پاکدستی، جدیت، صداقت و مردمداری خواهد بود که این موضوع به عنوان محور اصلی کار در استان و در کنار مردم در دستورکار خواهد بود.
همچنین مدیریت چابک، هوشمندانه، داده و دانش محور، شفاف و پاسخگو برای ستاد استانداری، سازمان‌ها و نهادها به کار گرفته می شود، این موضوع به قدری مهم است که می‌تواند جایگاه خراسان رضوی را به عنوان یک استان توسعه‌گرا تثبیت کند. در این راه تعامل با نخبگان و اندیشه ورزان به صورت نظام مند و ساختارمند با مشارکت همه افراد و گروه‌های متخصص با محوریت جوانان یک منبع و راهبرد ارزشمند است و مورد توجه خواهد بود.
محور دوم فعالیت‌ها در استانداری خراسان رضوی، ارتقای زیرساخت‌های توسعه استان با حمایت از سرمایه‌گذاران واقعی است؛ وظیفه حاکمیت و دولت تامین زیرساخت‌ها برای استفاده بخش‌های عمومی و خصوصی درجهت توسعه است. توسعه بزرگراه‌ها، گسترش خطوط ریلی، تعیین تکلیف قطار سریع السیر، افزایش ناوگان حمل و نقل عمومی و هواپیماها از جمله زیرساخت های مهمی است که قطعا برای آن برنامه ریزی و تدبیر خواهد شد.
البته نکته اصلی محور دوم فعالیت‌ها اولویت دادن به نگاه اقتصادی به جای نگاه سیاسی است و تاکید داریم که در نگاه توسعه‌ای، سیاست باید به اقتصاد یارانه بدهد نه برعکس که ما باید این نگاه را در استان تقویت کنیم. یک اقدام کلیدی برای رسیدن به توسعه، تغییر نگاه در استان خراسان رضوی است، تغییر نگاه هزینه‌ای به سمت نگاه درآمدی. ما نباید به عنوان یک تنخواه‌دار و تنخواه گردان باشیم بلکه باید با استفاده از بودجه و نگاه درآمدی و ایجاد صندوق‌های توسعه‌ای، استان را به سمت توسعه پایدار هدایت کنیم. البته سهم بخش خصوصی در اقتصاد خراسان رضوی بسیار حائز اهمیت است و توجه به آن قطعا در اولویت برنامه‌های ما قرار دارد.
و اما محور سوم؛ تلاش برای ایجاد فضای وفاق و همدلی برای رفع مسائل و مشکلات مردم و توسعه استان. این موضوع ضرورتی بی‌همتاست و تجربه‌های گذشته نیز نشان داده است که گروه گرایی، نگاه جناحی و خالص سازی نه تنها نتیجه‌ای نمی دهد، بلکه خساراتی نیز به بار آورده است. تشکیل اتاق‌های فکر تخصصی در حوزه‌های مختلف با مشارکت دستگاه‌های دولتی و بخش خصوصی و مشارکت جدی اندیشمندان و دانشگاهیان مورد تاکید است که با اجرایی کردن آن تصمیم گیری‌ها و خروجی‌ها، سنجیده و قابل اجرا خواهد بود. همچنین تشکیل پارلمان زنان به عنوان زمینه ساز مشارکت بیشتر بانوان در استان نیز در دستورکار قرار خواهد گرفت که با تحقق آن بخش بسیار مهم و تخصصی ویژه‌ای به کمک مدیریت استان می آید.
مجمع های مشورتی استانداران خراسان، معاونین استانداری در ادوار گذشته، مجمع فرمانداران ادوار و نمایندگان مردم خراسان در دوره‌های پیشین مجلس شورای اسلامی را هم تشکیل خواهیم داد که ایجاد همه این تشکل‌های مشورتی می‌تواند پتانسیل و زیربنای اصلی توسعه استان را ایجاد کرده، شتاب داده و مستحکم کند.
در این راه از همه مردم استان خراسان رضوی درخواست دارم تا به عنوان پرچمدار تمدن اصیل ایرانی اسلامی در سایه امام مهربانی‌ها با همدلی و مشارکت برای ساختن آینده فرزندان خویش در میدان سازندگی استان و کشور حضور یافته و مشارکت کنند.
 
روزنامه رسالت

شکست دشمنان در مدیریت بحران خودساخته

حنیف غفاری
بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی و بن گویر، وزیر امنیت داخلی رژیم اشغالگر قدس،همچنان بخش مهمی از معادلات جنگ غزه و لبنان را در کابینه نتانیاهو تعریف و مدیریت می کنند.  اسموتریچ رهبر جریان موسوم به صهیونیستی مذهبی و بن گویر رهبر جریان موسوم به صهیونیسم ملی در اراضی اشغالی بوده و ارتباط بسیار نزدیکی با اوانجلیستها و نومحافظه کاران آمریکایی دارند. تغییر نام عملیات "شمشیر آهنین"به "جنگ رستاخیز" در یکسالگی طوفان الاقصی، یکی از اقدامات زوج سیاسی بن گویر-اسموتریچ در راستای بسط دامنه و عمق منازعات جاری در منطقه است. این دو سیاستمدار نیز مانند نتانیاهو نسبت به شکست در جنگ غزه و عدم تحقق اهداف میدانی تل آویو در لبنان شدیدا نگران و وحشتزده بوده و گسترش میدان نبرد را تنها راه برای بقای خود در قدرت تلقی می کنند. به عبارت بهتر، اسموتریچ، نتانیاهو و بن گویر تنها در "فرامتن جنگ" قدرت تنفس حداقلی پیدا می کنند و پایان جنگ غزه و لبنان، مترادف با پایان آنهاست! 
اما پدیده ای  که قصد داریم در برهه کنونی مورد توجه قرار دهیم،مدیریت بحران های جاری در اراضی اشغالیست. همگان معتقد هستند رژیم اشغالگر قدس در رسیدن به سه هدف کلان خود در جنگ غزه یعنی "اشغال نوار غزه"،"حذف حماس"و "آزادی اسرا"شکست خورده و تعمیم جنگ به جبهه شمالی اراضی اشغالی نیز بر خلاف پیش بینی های اولیه صهیونیستها، صرفا منتج به گسترش شدت و سرعت واکنش حزب الله لبنان در عمق استراتژیک اراضی اشغالی ( مخصوصا حیفا) شده است.در مدیریت یک بحران، سه مولفه باید در کنار یکدیگر قرار گیرد: "تسلط بر ابعاد ماهوی و مصداقی بحران"، "اراده و قدرت لازم برای کنترل بحران"و در نهایت "استفاده از بهترین ابزارها و تاکتیکها برای مدیریت بحران".
نتانیاهو و کابینه اش از هر سه مولفه بی بهره هستند:یعنی از یک سو درک ماهوی و راهبردی عمیقی نسبت به تحولات جاری در متن و فرامتن جنگ غزه نداشته و از سوی دیگر، راهبرد متقابل خود را نه بر مبنای کنترل بحران، بلکه بر اساس  بسط و گسترش آن در سرتاسر منطقه تعریف کرده اند.
در آن سوی آتلانتیک، آمریکایی ها با نگرانی مضاعفی صحنه نبرد در اراضی اشغالی را رصد می کنند:واشنگتن از یک سو خود را ملزم به حمایت مطلق راهبردی ، تاکتیکی و عمیاتی از رژیم اشغالگر صهیونیستی می داند و از سوی دیگر،تلاش می کند از هزینه های سهمگین و تبعات اجتناب ناپذیر بازی خونین و محکوم به شکست صهیونیستها در منطقه تا حدی فاصله بگیرد! این همان پارادوکس و تناقضی است که در سیاست خارجی آمریکا و دولت های اروپایی در قبال رژیم اشغالگر قدس به چشم می خورد. 
واقعیت امر این است که راهبرد "ارتقای سطح بحران در منطقه" ، منبعث از قدرت بازی صهیونیستها در جنگ غزه و لبنان نبوده و اتفاقا ، انعکاسی از شکست تل آویودر دستیابی به اهداف خود در طول یک سال اخیر تلقی می شود.بسیاری از استراتژیست های غربی و صهیونیستی نسبت به استمرار این روند از سوی کابینه نتانیاهو و متعاقبا، افزایش هزینه های شکست مشترک تل آویو- واشنگتن در جنگ غزه و لبنان هشدار داده اند.بسیاری از پیش فرضها و ثوابتی که پس از وقوع عملیات طوفان الاقصی تبدیل به اجزای  منظومه عملیاتی و جنگی تل آویو و واشنگتن در قبال ساکنان مظلوم و بی دفاع غزه شدند،پس از یکسال به چالش کشیده شده و استراتژی "مقاومت فعال"به مثابه یک روح راهبردی کلان در جبهه مقاومت تثبیت شده است. چنین قاعده ای در خصوص لبنان نیز صادق است:مقامات رژیم اشغالگر قدس و آمریکا تصور می کردند شهادت سید مقاومت منجر به ایجاد بحران های عمیق و ماهوی در جریان مقاومت لبنان و متعاقبا، انهدام سطوح مدیریت راهبردی، عملیاتی، امنیتی و سیاسی آن خواهد شد. با این حال بر خلاف پیش بینی دشمنان، حزب الله در طول یک هفته اخیر صدها صهیونیست را در جنوب لبنان ، حیفا، کریات شیمونه و دیگر مناطق به هلاکت رسانده و قدرت تسلط خود بر متن و فرامتن میدان نبرد را به رخ واشنگتن و تل آویو کشیده است. 
در نهایت اینکه "بقا در سایه تصاعد بحران در میدان جنگ"تبدیل به تاکتیک نخ نما اما ملموس نتانیاهو و همراهانش در برهه کنونی شده است. با این حال نخست وزیر کودک کش و متوحش رژیم صهیونیستی و حامیان آمریکایی وی هنوز  نسبت به عواقب جبران ناپذیر و بسیار سخت  دفرمه سازی میدان نبرد و تصاعد بحران در قبال خود آگاه نیستند. آنها ( واشنگتن و تل آویو) اکنون خالق و بسط دهنده بحران در منطقه هستند، اما قطعا خلق یک بحران به معنای توان مدیریت آن توسط بانیان و ایجاد کنندگانش نیست! قاعده که صهیونیستها و آمریکایی ها به زودی آن را عمیقا درک خواهند کرد.
روزنامه وطن امروز
 
حزب‌الله و فاز جدید دفاع
مهدی گرگانی
حزب‌الله لبنان نه فقط در حرف بلکه در عمل در حال اثبات توانایی‌های نظامی و سازمانی خود در میدان نبرد است. استراتژی حزب‌الله در روزهای پس از شهادت سیدالشهدای مقاومت، آیت‌الله «سیدحسن نصرالله» در وهله اول حفاظت از ساختار، انسجام داخلی و زنجیره فرماندهی خود و در مرحله بعد حفظ اهداف خود در نبرد با دشمن صهیونیست بود. حزب‌الله طی دو هفته گذشته نشان داد هیچ خللی در اهدافش به وجود نیامده و انگاره تضعیف حزب‌الله با روش‌هایی مثل ترور «سید» و فرماندهان میدانی خیالی باطل است؛ همانطور که سال 1992 در زمان شهادت «سیدعباس موسوی» نیز چنین توهماتی مطرح بود. 
1- با وجود ترور آیت‌الله شهید نصرالله، تضعیف ساختارهای ارتباطی میان نیروهای حزب‌الله و شهادت تعدادی از فرماندهان میدانی، ناظران و تحلیلگران معتقدند به لحاظ سازمانی حزب‌الله توان مداومت در ساختار سازمانی خود را داراست. مشروعیت این گروه در لبنان که ناشی از مقاومت در برابر دشمن صهیونیست است دست‌نخورده مانده و نفوذ حزب‌الله در ساختار سیاسی لبنان، همچنین به عنوان یک بازیگر منطقه‌ای تداوم خواهد داشت.    
2- حزب‌الله دارای زرادخانه وسیعی از موشک‌ها، راکت‌ها و پهپادهای پیشرفته است که قادر به وارد آوردن ضربات کاری به رژیم صهیونیستی است. اقدام شامگاه یکشنبه یگان پهپادی حزب‌الله در هدف قرار دادن سگ‌های صهیونیست تیپ جنایت‌پیشه گولانی و هلاکت و جراحت ۸۰ نفر از این حیوانات شرور اوج اقدامات حزب‌الله در روزهای اخیر بود. همچنین در پی شهادت مظلومانه سید، برای نخستین بار از شروع جنگ در 7 اکتبر 2023، حزب‌الله از موشک‌های میان‌برد «فادی» برای حمله به سایت‌های نظامی اسرائیل در مناطق مختلف مثل حیفا و تل‌آویو استفاده و خساراتی به رژیم وارد کرد که در مخیله صهیونیست‌ها نمی‌گنجید. علاوه بر این ارتش صهیونیستی در عملیات‌های خود در نفوذ به خاک لبنان توفیقی به دست نیاورده و رزمندگان حزب‌الله شمار زیادی از تانک‌های مرکاوا را منهدم و تلفات زیادی را به ارتش صهیونیستی وارد کرده‌اند. هلاکت دست‌کم 20 نفر و مجروح شدن صدها نظامی صهیونیست چیزی نبود که صهیونیست‌ها در روزهای اول نبرد زمینی با حزب‌الله انتظار آن را داشته باشند. البته این را هم باید در نظر داشت که رژیم صهیونیستی در اعلام شمار تلفاتش در میدان نبرد کم بلوف نمی‌زند و رسانه‌های این رژیم تحت اوامر ارتش مجبور به سانسور گسترده اخبار هستند. چیزی که خبرنگار بی‌بی‌سی اخیرا به صراحت به آن اذعان و تاکید کرد رسانه‌ها و خبرنگاران تحت سانسور شدید ارتش اسرائیل قرار دارند. 
3- نبرد جانانه رزمندگان مقاومت در برابر لشکر انبوهی که رژیم صهیونیستی در مرزهای شمال سرزمین‌های اشغالی بسیج کرده، حیرت و تعجب بسیاری را برانگیخته است. شبکه سی‌ان‌ان در گزارشی نوشت: میزان مقاومت حزب‌الله بسیاری از ناظران را غافلگیر کرده است. این گزارش با بیان اینکه اسرائیل در مناطق شمالی خود انبوهی از سامانه‌های پدافندی مستقر کرده، افزود: با این وجود اغلب موشک‌ها و راکت‌های حزب‌الله از سد پدافند عبور می‌کنند و حملات به قلب حیفا و کشته شدن ۲ نفر بر اثر اصابت یک موشک به کریات شمونه نشان‌دهنده همین موضوع است.  منابع بیمارستانی و درمانی رژیم صهیونیستی در شمال فلسطین اشغالی نیز از حجم مجروحانی که از خط مقدم نبرد به مراکز درمانی آورده می‌شوند غافلگیر شده‌اند. «سلمن زارکا» مدیر بیمارستان زیو گفته ما در آماده‌باش کامل هستیم و مجبور شدیم تمام عمل‌های جراحی غیرضروری را لغو کنیم. سی‌ان‌ان از قول برخی افسران ارتش اسرائیل که از غزه به مرزهای لبنان اعزام شده‌اند، می‌گوید: «جنگ در مرز شمالی بسیار متفاوت از چیزی است که آنها در غزه شاهد بوده‌اند».
4- اهداف رژیم صهیونیستی از جنگ با حماس و حزب‌الله یکی پس از دیگری پرپر می‌شود. در حالی ‌که جز قتل عام غیرنظامیان و رسوایی صهیونیست‌ها در افکار عمومی بین‌المللی چیز دیگری نصیب رژیم صهیونیستی  در غزه نشده حالا اسرائیل در هدف اعلامی خود از نبرد با حزب‌الله (که امن‌سازی شهرک‌های نزدیک مرز لبنان و بازگرداندن شهرک‌نشینان است) نیز شکست خورده است. پایگاه خبری نشنال اینترست با بیان اینکه نتانیاهو با این هدف به لبنان حمله کرد که ۱۰0 هزار شهرک‌نشین آواره را به خانه‌های (غصبی‌)شان در نزدیکی مرز لبنان بازگرداند می‌نویسد: با گسترش دامنه جنگ در مناطق شمال فلسطین اشغالی ممکن است ده‌ها هزار نفر دیگر مجبور به تخلیه شهرک‌ها شوند. 
5- با تمام اینها، باید گفت حزب‌الله هنوز هم بخش بزرگی از ظرفیت نظامی خود را استفاده نکرده و اگر رژیم صهیونیستی به دنبال تشدید دامنه جغرافیایی جنگ در برابر حزب‌الله باشد باید منتظر غافلگیری‌های بیشتری نیز باشیم.
منبع: بصیرت

ارسال نظرات