- یادداشت ها / آیا پایان ماه عسل صهیونیستها در سوریه نزدیک است؟!
- قیام جوانان سوری | پیام عملیات «بیت جن» برای جولانی و صهیونیستها
- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
- حل مسائل ایران را از کنیسههای آمریکا طلب نکنید
- چرا رسیدگی به پرونده شهید آرمان علیوردی طولانی شده است؟ / نقش هر یک از متهمان در وقوع قتل باید مشخص شود
- جنگ بیشتر؛ سفره کوچکتر | تاثیرات اقتصادی تنش افغانستان و پاکستان
- فراز و فرود بانک آینده؛ از ایرانمال تا بدهی ۵۰۰ هزار میلیاردی
- راز محبوبیت آیتالله اشرفی اصفهانی/ چرا مردم کرمانشاه هیچگاه شهید محراب را فراموش نکردند؟
يکشنبه ؛ 16 آذر 1404 یادداشت روزنامههای سهشنبه ۹ مردادماه ۱۴۰۳

حقیقت و مجاز حمله احتمالی رژیم صهیونیستی به حزبالله

«انتفاع اقتصادی» مسئله این است!
نعمت گرایلی
قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران در آذر ۹۹ توسط نمایندگان ملت در مجلس شورای اسلامی تصویب شد.پس از تصویب و ابلاغ این قانون بحثهای مختلفی درباره آن در فضای سیاسی کشور به وجود آمد، اما با گذشت نزدیک به چهارسال بار دیگر در جریان رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری اخیر، برخی از اطرافیان نامزدها در دفاع یا انتقاد به این قانون مطالبی را عنوان کردند. این در حالی است که رهبر انقلاب بارها از این قانون حمایت و دفاع کردند. قانونی که مقام معظم رهبری در دیدار با نمایندگان مجلس یازدهم درباره آن در3 خرداد1402 فرمودند: « قانون اقدام راهبردی کشور را از سرگردانی در قضیه هستهای نجات داد. این قانون کاملاً مشخص کرد که باید چه کار کنیم، الان هم داریم نشانههایش را در دنیا مشاهده می کنیم.» پس از پایان رقابتهای انتخاباتی و پیروزی مسعود پزشکیان، رهبر انقلاب روز ۳۱ تیر ۱۴۰۳ نیز در دیدار با رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی با اشاره به این که مجلس میتواند در مسائل خارجی دست دولت را پرُ کند، افزودند: از جمله اقدامات خوب و اثرگذار مجلس در زمینه سیاست خارجی قانون اقدام راهبردی مجلس یازدهم است؛ البته بعضیها به این قانون اعتراض و عیبجویی کردند که مطلقاً وارد نیست و تصویب آن قانون، کار بسیار درستی بود. اما چرا قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها تصویب شد؟واقعیت این است که موضوعات و مواردی باعث شد تا مجلس به این نتیجه برسد وارد عمل شده و در مقابل اقدام نادرست اروپا و آمریکا که به منافع ملت ضربه میزد، بایستد.از جمله این موارد: خروج یکجانبه و غیرقانونی آمریکا از برجام در ۸ می ۲۰۱۸ و اعمال مجدد تحریمهای لغو شده تحت برجام، اعمال تحریمهای جدید به بهانههای مختلف و تغییر عناوین آن ها، اعمال فشار بر سایر کشورها و شرکتهای خصوصی برای پیروی از سیاست شکست خورده به اصطلاح فشار حداکثری، عدم اتخاذ اقدامات مناسب از سوی اتحادیه اروپا و سه کشور اروپایی برای تضمین عملی منافع ایران تحت برجام و مقابله موثر با تحریم های آمریکا و جبران آن ها از نظر اثرات رفع تحریم، وخیمتر شدن شرایط برجام در اثر عدم اجرای تعهدات طرفهای اروپایی از جمله در زمینه های مالی، بانکی، بیمه، تجارت، انرژی، سرمایه گذاری و ...، عدم بهره مندی عملی ایران از توافق هسته ای و بر هم خوردن توازن میان تعهدات مندرج در برجام و تعادل بین داده ها و ستانده ها و فراهم شدن زمینه حقوقی توقف جزئی یا کلی تعهدات ایران تحت بندهای ۲۶ و ۳۶ برجام و اتخاذ سیاستی مرکب از زیاده خواهی، بیاقدامی دربرابر تعهدات خود، خرابکاری (هستهای) و ترور (شهید فخری زاده، دانشمند برجسته دفاعی و هستهای) و ...از سوی دشمن بود که انگیزه ها برای وضع چنین قانونی را دوچندان می کرد. اساسا قانون اقدام راهبردی هستهای هم به همین منظور نوشته شده بود که ابزاری برای تهدید طرف مقابل و خارج کردن کشور از نابسامانی اجرایی در این زمینه باشد. درحالی که تقریبا تمام نفعهای برجام از بین رفته بود، کشور هنوز به تعهداتش عمل میکرد. همین ابزارهای جدید در مذاکرات ششگانه عراقچی در بهار 1400 دست مذاکره کنندگان را برای بدهبستان باز کرد. درحالی که به اعتراف ظریف در گزارش 22 خود به مجلس در تیرماه 1400 او و روحانی تصور میکردند با به قدرت رسیدن بایدن، آمریکا به سرعت به برجام بازمیگردد، او چنین نکرد. لذا وضعیت به سمت مذاکره رفت و در مذاکره نیاز به بدهبستان بود. بدون این قانون ایران چیزی برای ارائه و روی میز گذاشتن، نداشت. اما قانون مجلس چه میخواست؟ تمام آنچه اقدام راهبردی هستهای از تیم مذاکرات برای بازگشت به تعهدات برجامی میخواست در یک مفهوم خلاصه میشد «انتفاع اقتصادی». مجلس از دولت وقت خواسته بود تا وقتی که کشور به نفع واقعی و روی زمین اقتصادی نرسیده است، هیچ امتیاز هستهای به طرف مقابل ندهد. همان هدفی که روحانی در 92 اعلام کرده بود اما در 95 نتوانسته بود به درستی به دست آورد و در 98 با اقدام ترامپ به کل نابود شده بود. بنابراین حال که از انتخابات و رفتارهای هیجانی عبور کرده ایم، بهتر است دولت چهاردهم مقتدرانه پای این قانون بایستد و آن را در محافل بین المللی به ابزاری برای کاهش فشار بر معیشت مردم تبدیل کند.چرا که منفعت ناشی از تغییر نگاه دشمن و رفع احتمالی تحریم ها به جیب مردم و حتی خود دولت می رود.

بالاخره آخرین شانس نظام کیست؟!
غلامرضا صادقیان
گزاره «فلانی آخرین شانس نظام است» سالهاست به یک پرستیژ روشنفکرانه تبدیل شده است که با کمال احترام و تأسف باید به پیرمردهای عرصه سیاست بگویم که این روش سیاستورزی نیست و امر سیاسی اینقدر به قهقرا نرفته است که با این جمله بتوان گزارهای سیاسی ساخت. اینبار محمدرضا باهنر از گروه مشهور به اصولگرایان و برخی نیز از گروه معروف به اصلاحطلبان با ادبیات مختلف همین گزاره را ساختهاند. اصولاً عباراتی اینچنینی که با واژه شانس ساخته میشود، گرتهبرداریشده از فرهنگ غربی است. در آنجا «شانس» جایگاهی خاص دارد و معمولاً شانس را که مفهوم عمیقتری در حوزه فلسفه دارد، مقابل پیشامدی یا تصادفی (رندوم) قرار میدهند و به آن توجه بیشتری میکنند. با اینحال در همان فرهنگ وقتی مفهوم شانس به عرصه سیاست میرسد، با افول همراه میشود و در حد «شانس هر یک از وجوه تاس که در یکبار انداختن، یکششم است» و بیشتر برای قماربازها اهمیت دارد، تنزل مییابد. این وضعیت وقتی به فرهنگ سیاسی ما وارد میشود، مبتذلتر هم میشود. برای نشاندادن این ابتذال باید مروری بر سابقه آن کرد. مثلاً قبل از اینکه کسانی پزشکیان را آخرین شانس نظام بدانند، مرحوم رئیسی را یا آنچه را که دولت او میتواند انجام دهد و نمیدهد، آخرین شانس نظام میدانستند. حسین مرعشی از پیرمردهای کارگزاران، احمد زیدآبادی روزنامهنگار، محمود صدری روزنامهنگار و پورابراهیمی نماینده مجلس از کسانی بودند که شخص رئیسی را یا وظیفهای را که برای او تعیین میکردند، آخرین شانس جمهوری اسلامی میدانستند. قبل از مرحوم رئیسی، اما حسن روحانی آخرین شانس نظام بود! حسامالدین آشنا مشاور روحانی یک دهه پیش میگفت: «دوره آقای روحانی یکی از آخرین دورههایی است که ما شانس گریز از یک گذار سخت را داریم. این آخرین فرصت نظام است.» فقط هم این پیرمرد اطراف روحانی نبود که او را آخرین شانس جمهوری اسلامی میدانست. بیشتر متملقان آن دوره چنین نظری داشتند. حقیقتاً جمهوری اسلامی از بابت حضور این ناسیاستمداران و سیاستنفهمان در عرصه قدرت در نهایت بدشانسی بوده است و از این قماش کم نبودهاند. برخی حتی قائل به هیچکس در مقام «آخرین شانس» نبودهاند. نظام در ایده آنان سقوط کرده و در ته دره است و طنابها همه از ته دره بالا کشیده شده و با دقت مشاهده شده که چیزی به نام «نظام» به آن آویزان نبوده است! بیشتر کسانی که اکنون در شورای راهبری رئیسجمهور هستند، سابقه چنین اظهاراتی را فراوان دارند. مثلاً عباس عبدی اصولاً شانسی برای نظام قائل نبود و درباره شخص رئیسجمهور نیز در زمان چهلسالگی نظام معتقد بود جمهوری اسلامی یک شورهزار بیحاصل است و «اقدامات رئیسانجمهور همانند کاشتن نهال در این شورهزار است و فارغ از اینکه چه شخصی و با چه گرایش سیاسی، رئیسجمهور است، با دستفرمان چهلساله حاکمیت فعلی در ایران دیگر نمیتوان ادامه داد.» البته این نوع سیاستمداران اگر اکنون با این پرسش مواجه شوند که چرا در صف طویل کاشتن یک رئیسجمهور تازه در این شورهزار در قالب شورای راهبری رفتید و در این بیابان خشک و بیآبوعلف، بحرطویل سرودید، با افتخار و جسارت سرشان را بالا میگیرند و میگویند، چون میخواستیم جمهوری اسلامی آخرین شانس خود را امتحان کند! زمانی هم متملقان اطراف احمدینژاد او را آخرین شانس نظام میدانستند. این را از نزدیک مشاهده کرده بودم و از دولب برخی اطرافیان او میشنیدم. اما پیش از او و برای نخستینبار در زمان دولت اصلاحات اینگونه حرفها باب شد. آن زمان خاتمی آخرین شانس نظام بود. خود خاتمی کلیدواژه «فرصت» بیشترین کاربرد را در سخنانش دارد. هرچیزی را آخرین فرصت یا یک فرصت ازدسترفته میبیند. اگر تمامی این شانسبازان سیاست بهمعنای واقعی کلمه به مردم باور داشتند، مردم را شانس هر نظام و حکومتی میدانستند، نه اشخاص را و نه خود را! انتخابات رئیسجمهور نهم اتفاقاً نشان داد که مردم فارغ از تحریمها و کاستیها و برخی ناکارآمدیهای مسئولان اجرایی و مقننه و قضایی، این شانس را از نظام نگرفتهاند. در انتخاباتی که بهنظر میرسید بسیاری از رأیدهندگان، نامزد مقبول تراز خود را در میان هیچیک از شش نامزد ندیدند، اما باز هم آمدند، پس برای چه آمدند، اگر جز برای ایران و انقلاب نبود؟! برای همین وقتی در آستانه نیمقرنشدن انقلاب، محمدرضا باهنر سیاستمدار کهنهکار در پاسخ به خبرنگار میگوید: «این هم که پرسیدید دولت آقای پزشکیان آخرین شانس ما است، من میگویم فقط دولت پزشکیان نیست، هرکس که رأی آورده بود، آخرین شانس بود»، معلوم میشود که چقدر امر سیاسی در ایران در نگاه سیاستمداران سابق مبتذل، و در مقابل، در نگاه مردم، متعالی شده است.

صادقانه با مخاطبان
مهدی گیوهکی
طرح صفحه اول روز گذشته جامجم درخصوص مراسم تنفیذ با واکنشهایی روبهرو شدکه بیتردید نیازمند توضیحاتی ضروری است. دراین رابطه میتوان گفت:
۱- این طرح براساس تلاش برای جانمایی تیتردرصفحه و کارگرافیکی صورت گرفته و دربطن ومتن خودبری ازهرگونه شیطنت سیاسی و جریانی است. لازمه اقدام حرفهای و اخلاقی دراین رابطه عذرخواهی ازمخاطبان و مسئولان محترم قوا و تمام کسانی است که به نوعی از این موضوع مکدر شدهاند.
۲- روند فعالیتهای رسانهای جامجم درانتخابات ریاستجمهوری و پس از آن، گویای تلاش برای عدم ورود به مناسبات سیاسی و طیفبندیهای رایج بوده است. عدم حمایت از جریانها و کاندیداها بهصورت مصداقی و نصبالعین قرار دادن منویات مقام معظمرهبری مبنی بر راهبرد افزایش مشارکت و پرهیز از تخریبهای رایج انتخاباتی خود گواهی است بر این ماجرا.
۳ - در شرایطی که روزنامه جامجم طی روزهای گذشته بر ضرورت توجه به وفاق و تلاش برای افزایش سرمایه اجتماعی و کارآمدی دولت تاکید داشته، تعریف اشتباه این روزنامه ذیل پروژههای سیاسی ومتهم سازی آن به نقار، اقدامی بهدور از انصاف است.
۴ - جامجم بابت اشتباه صورت گرفته، عقلانیترین اقدام را عذرخواهی میداند، اما آیا جریانها و چهرههایی که بارها بهدنبال تولید تنش بوده و تخریب و سیاهنمایی را بخشی از ماموریتهای خود میپندارند و امروز و دیروز با راهبری یک پروژه وبیان اینکه جامجم بهانه است صداوسیمانشانه است، حاضربه عذرخواهی بابت ایجاد نقارو رویهها وکنشهای ضدمردمی خودهستند؟ ما روزنامهنگاریم وبه سهم خوداشتباهمان رامیپذیریم چراکه سیاستپیشه نیستیم. سیاستپیشگان که امروز نیتخوانی میکننداماچرا درخلوت آن کاردیگر میکنند؟

ماهیت تماس هایایران و اروپا
مرتضی مکی
تماس های اخیر میان مقامات ایران و اروپا میتواند به معنای استمرار رایزنیها و تحرکات سیاسی و دیپلماتیکی باشد. دوره چندین ماهه بنبست مذاکراتی موجب توقف روند مذاکرات احیای برجام شد و شرایط را پیچیدهتر از گذشته ساخت.
سفر سرپرست امورخارجه ایران به کشورهای میانجی و ابتکار عمل دولت عمان مبنی بر احیای مذاکرات برجام و همچنین مواضع دوگانه آمریکاییها پیرامون جریان مذاکرات نشاندهنده یک نظر واحد و احیای گفتمانهای برجام است.
اروپایی ها امروز خود میدانند و متذکر میشوند که دیپلماسی کمهزینهترین مسیر برای رسیدن به اهدافشان است.
اگرچه امروز آمریکاییها بر ضرورت استمرار و احیای مذاکرات برجام آگاهاند اما نقشه راه احیا را تبیین نمیکنند. امروز اروپاییها و آمریکاییها میدانند که اگر برجام را پایانیافته تلقی کنند، با شرایط غیرقابلپیشبینی در سطح منطقه روبهرو خواهند شد.
مذاکرات و توافقات صورت گرفته در پشت پرده حاکی از مدیریت تنشها در سطح منطقه بود. کلیه این عوامل متغیرهای جدیدی را رقمزده و روزنههایی هرچند پرابهام اما روشن را ایجاد کرده است.
اینکه مذاکرات برجام احیا شود امری وابسته به تحرکات سیاسی، هستهای و دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران و دولتهای اروپایی و آمریکایی است. شایانذکر است تا بگوییم که در هفته های آینده اجلاس شورای حکام برگزار خواهد شد و در سال آینده نیز سررسید شدن موضوع برجام مطرح خواهد شد. چنانچه تا آن زمان اروپاییها اقدام قابلتوجه عملیاتی انجام ندهند با شرایط جدیدی روبهرو خواهند شد و تنشها را بیش از پیش خواهند کرد.
پس از خروج آمریکا از برجام جمهوری اسلامی ایران با صبر استراتژیک و سیاست هوشمندانه کوشید در زمین ترامپ بازی نکند و در مقابل سیاستهای فشار حداکثری آمریکا ایستاد. از سویی نیز با حفظ برجام شکاف و اختلافی که بین متحدان آمریکا وجود دارد را حفظ کرد تا از این فضا و شکاف بهترین واکنش و سیاست را در مقابل فشار حداکثری آمریکا داشته باشد.

شکلگیری معادله جدید در آمریکا
حنیف غفاری
نخست اینکه حجم و میزان حمایت تسلیحاتی آمریکا از عملیات وقیحانه و غیرانسانی نسلکشی در غزه و ارسال بمبهای ۲ هزار پوندی و ۵۰۰ پوندی جهت بمباران مناطق غیرنظامی در رفح و خان یونس بهوضوح نشان میدهد دولت مستقر در واشنگتن نهتنها عزمی برای توقف جنایات صهیونیستها در غزه ندارد، بلکه در این نسلکشی دهشتناک با تلآویو همپیمان است.
در چنین شرایطی ابراز مخالفت ظاهری دموکراتها با تشدید جنایات رژیم اشغالگر قدس در نوار غزه، چیزی جز یک نمایش وقیحانه و دروغین نیست. بازی مطلق پنتاگون و سنتکام در زمین صهیونیستها ( طی ماههای سپریشده از جنگ غزه ) ، چنین گزارهای را اثبات میکند. متعاقبا، شکلگیری دوگانه دموکرات-جمهوریخواه در قبال جنگ غزه معنا و مصداقی ندارد. هر دو حزب سنتی آمریکا، در ایجاد، استمرار و تشدید جنایات رژیم اشغالگر قدس در نوار غزه نقش حامی را ایفا کردهاند. بنابراین عدم حضور برخی نمایندگان و سناتورهای حزب دموکرات در سخنرانی نتانیاهو در کنگره را نباید مصداق تفاوت مشی فیلها و الاغها در قبال جنایات ددمنشانه رژیم صهیونیستی قلمداد کرد.
نکته دوم ، معطوف به خشم فراگیری است که فارغ از لایههای قدرت سیاسی ، در میان شهروندان آمریکایی در مخالفت با موجودیت و ماهیت رژیم اشغالگر قدس شکلگرفته است. بعضا تصور میشود این مخالفت، صرفا محدود به جنگ غزه و نوع مواجهه صهیونیستها با کودکان فلسطینی است اما چنین تصوری خطاست.
نوع اعتراضات دانشگاهی و خیابانی در آمریکا و شعارهایی که در این اعتراضات سر داده میشود، بیانگر عمق نفرت بیسابقه ایست که علیه رژیم صهیونیستی در ایالات گوناگون آمریکا شکلگرفته و قرار نیست با پایان جنگ غزه فروکش کند. به عبارتی گویاتر، نفرت عمومی شکلگرفته در غرب علیه رژیم اشغالگر قدس، جنبهای روبنایی و مقطعی ندارد ومعطوف به مناسبات زیربنایی و اتصالات راهبردی و ماهوی واشنگتن و تلآویو با یکدیگر است. محصول این اعتراضات عمیق و گسترده، ایجاد و تشدید شکاف میان شهروندان و دولتمردان آمریکایی است، تا جایی که برای نخستین بار در طول تاریخ اشغال فلسطین، بیش از
۳ هزار دانشجوی آمریکایی حاضر هستند در قبال دفاع از ملت مظلوم فلسطین هزینه بازداشت توسط پلیس فدرال و محرومیت از تحصیل را بدهند. این همان تحول عمیقی است که درک آن، نقش به سزایی در آیندهنگاری تحولات آمریکا و رژیم اشغالگر قدس خواهد داشت.حضور یا عدم حضور ترامپ و هریس کمترین تأثیری در شکلگیری این معادله جدید نخواهد داشت.

ارسال نظرات