حسین شریعتمداری
۱- دیروز جناب آقای موحدی آزاد، دادستان محترم کل کشور در نشستی با حضور معاونان دادستان کل و قضات و دادیاران دیوان عالی کشور، ضمن بیان این نکته که «کلیات طرح نور فراجا مورد تایید است و از اقدامات قانونی آنان حمایت میکنیم»، تاکید کردند که: «باید اولویت با جرایم سازمانیافته در فضای حقیقی و مجازی در حوزه عفاف و حجاب باشد». تأیید طرح نور فراجا و تاکید بر اولویت برخورد با جرایم سازمانیافته، از حساسیت دادستان محترم نسبت به پدیده پلشت کشف حجاب و ضرورت مقابله با آن حکایت میکند که به حق قابل تشکر و تقدیر است. اما، با توجه به انتقادات منطقی و مستندی که بر لایحه موسوم به حجاب و عفاف وارد است و به وضوح از ناکارآمدی و پیامدهای سوء آن در صورت تصویب حکایت میکند، پرسشی نیز از جناب ایشان در میان است که طرح آن را با عرض پوزش و فقط برای درک بهتر نظر دادستان محترم، خالی از فایده نمیدانیم. بخوانید!
۲- حجتالاسلام والمسلمین جناب موحدی آزاد بر اولویت برخورد با جرایم سازمان یافته در حوزه عفاف و حجاب تاکید فرمودهاند، که منطقی نیز هست و به قول حضرت آقا «مسئله حجاب تبدیل شده به یک چالش و بر کشور ما تحمیل شده، این را تحمیل کردند. کسانی نشستند نقشه کشیدند، برنامهریزی کردند که حجاب بشود یک مسئله در کشور ما، در حالی که چنین مسئلهای در کشور وجود نداشت، مردم با شکلهای مختلف داشتند زندگی میکردند». از این روی همانگونه که دادستان محترم تاکید کرده است، باید هم برخورد قاطع با دستهای پشتپرده و جرایم سازمانیافته در اولویت باشد. و اما پرسش آمیخته به دغدغهای نیز در میان است و آن، این که مبادا منظور از اولویت برخورد با جرایم سازمانیافته، به معنا و مفهوم بیتوجهی و رها کردن مقابله با کشف حجاب در انظار و اماکن عمومی باشد! این سؤال از آنجا مطرح است که متاسفانه در ماده ۴۹ لایحه موسوم به عفاف و حجاب، به گونهای غیرقابل توجیه و در مغایرت آشکار با احکام شرعی و قوانین جاری کشور، مقابله با حکم شرعی و قانونی کشف حجاب نادیده گرفته شده است.
۳- پیش از این در یادداشتی با عنوان «فاجعه برجام در انتظار لایحه عفاف»! به این نکته اشاره کرده و آورده بودیم:
«در ماده ۴۹ لایحه عفاف و حجاب آمده است «هر زنی در انظار عمومی، معابر یا اماکن عمومی که نوعاً در منظر نامحرم است، اعم از فضای حقیقی یا مجازی کشف حجاب کند، به نحوی که چادر یا مقنعه یا روسری یا شال و امثال آنها بر سر نداشته باشد، در مرحله اول از طریق سامانههای هوشمند فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (فراجا) با تطبیق با سایر بانکهای اطلاعاتی اطمینانآور احراز هویت قطعی مرتکب، معادل یک دوم حداکثر جزای نقدی درجه هشت جریمه و لیکن اخذ جریمه مذکور به مدت ۳ سال معلق میشود و با استفاده از سامانههای هوشمند یا پیامک یا پست به وی اعلام میشود. در صورت تکرار در مدت تعلیق جریمه (مرتبه دوم) علاوهبر اخذ جریمه مرتبه اول، معادل حداکثر جزای نقدی درجه هشت جریمه و از طرق مذکور به وی اعلام میشود، در مرتبه سوم توسط مرجع قضائی به جزای نقدی درجه شش و در مراتب بعدی به جزای نقدی درجه پنج محکوم میشود. در صورت تکرار بیش از چهاربار، مرتکب به مجازات تکرار جرم موضوع ماده ۳۷ این قانون، غیر از حبس محکوم میگردد»!... یک بار دیگر متن این ماده را بخوانید! پلیس از برخورد قانونی با کشف حجاب که «جرم مشهود» است و باید بلافاصله از آن جلوگیری کند، منع شده است! و به جای آن باید پس از مشاهده کشف حجاب از کشف حجابکننده عکس بگیرد و خانم کشفحجابکننده را از طریق سامانهها شناسائی کند و سپس به او پیامک بزند و در نهایت خانم کشفحجابکننده به جریمه نقدی محکوم خواهد شد و مطابق این ماده «اخذ جریمه مذکور به مدت ۳ سال معلق میشود و با استفاده از سامانههای هوشمند یا پیامک یا پست به وی اعلام میشود »! و... یعنی پول بده و کشف حجاب کن! و تازه این جریمه هم ۳ سال به حالت تعلیق خواهد بود! و...
«تا نوشدارو آید، سهراب مرده باشد»!
گفتنی است اشکالات جدی لایحه عفاف و حجاب تنها محدود به ماده یاد شده نیست و امید است این لایحه که نه فقط در پیشگیری از کشف حجاب ناکارآمد است، بلکه ترویجکننده این پدیده پلشت نیز هست، از اساس کنار گذارده شود.
۴- و اما، اولویت برخورد قاطع و پشیمانکننده با جرایم سازمانیافته و عوامل پشت صحنه پدیده خانمانسوز کشف حجاب نباید مانع مقابله با خانمهای کشف حجابکنندهای باشد که اکثریت قریب به اتفاق آنها از پشت صحنه ماجرا بیخبرند و به قول حکیمانه و پدرانه حضرت آقا: «بنده اطمینان دارم که بانوان کشورمان، حتّی کسانی که یک مقداری هم در زمینه حجاب سهلانگاریهایی دارند، اینها دلبسته اسلامند، دلبسته نظامند، بارها هم این را ما گفتهایم. به این چشم بایستی به زنهای ما نگاه کرد. امّا خب این قضیّه حجاب را بایستی رعایت بکنند، همه باید رعایت کنند».
۵- گفتهاند - و عاقلانه نیز هست- که «در مثل مناقشه نیست» در کلام خدا هم آمده است «یضْرِبُ اللهُ الاَمْثَالَ للنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَذَکرُونَ... خدا برای مردم مثال میآورد تا دریابند». حالا به عنوان مثال، اشاره به پدیده ویرانگر و تباهکننده توزیع مواد مخدر میتواند گرهگشا باشد. بدیهی است که در این میان باید مبارزه با واردکنندگان کلان و قاچاقچیان اصلی مواد مخدر و مقابله سخت با آنها در اولویت باشد. اما، آیا میتوان به بهانه مبارزه با عوامل اصلی (پشت صحنه)، از مقابله با عوامل میدانی خودداری کرد و جمعیت معتادان را به حال خود رها ساخته و برای نجات آنها از این بلای خانمانسوز دست به اقدامی نزد؟! جمعیت معتادان بیآن که بدانند و یا بخواهند قربانیان اصلی مواد مخدر و سرانگشت قاچاقچیان کلان هستند و اگر از این بلای فلاکتبار رها شده و آلوده به مواد مخدر نباشند، از قاچاقچیان اصلی و توطئهگران بیرونی کار چندانی ساخته نیست.
۶- رهبر معظم انقلاب در بیانی کارشناسانه میفرمایند «در این قضیّهای که امروز در کشور مطرح است- مسئله حجاب- دخالت بیگانگان واضح بود، آشکار بود. از بیرون، در این دستگاههای ارتباط جمعی و انواع و اقسام رسانهها، در این قضیّه دمیده شد. حالا یک عدّه هم در داخل البتّه کمک کردند، امّا عمده، از بیرون این کار هدایت شد و فکر شد و دنبال شد؛ به این توجّه بشود. خود بانوان ما، خود زنان عاقل و فهمیده ما به این نکته توجّه کنند که این قضیّه را دشمن دارد از بیرون دنبال میکند. طبق آنچه در گزارشهای قابل اعتماد به ما رسید، بعضیها را استخدام کردند که بیایند در جامعه هنجارشکنی کنند، حرمت حجاب را بشکنند. خب باید بانوان ما و کسانی که در این قضیّه فکر میکنند، حرف میزنند، به این نکات توجّه کنند. وقتی ما میبینیم دست بیگانه در قضیّهای دارد عمل میکند، خب باید مواضعمان را متناسب با همین قرار بدهیم که به آن بیگانه کمک نکنیم».
آیا پیشگیری از کشف حجاب در انظار و اماکن عمومی، کمکرسانی و یاری به زنان کشفحجابکننده و اقدامی خداپسندانه و بشردوستانه برای نجات آنها نیست؟!
۷- و بالاخره با شناختی که از حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای موحدی آزاد در دست است و با توجه به جایگاه رفیع و حساس ایشان، تردیدی نیست که مقصود حضرت ایشان از اولویت برخورد با جرایم سازمانیافته و پشت صحنه ماجرای(به قول حضرت آقا چالش تحمیلی حجاب) بیتوجهی به نجات دختران و زنان کشفحجابکننده از چنگال این پدیده پلشت نیست.
کار ناتمام «انتخاب» را فردا تمام کنید
سعید برند
پرونده «انتخاب دوازدهم» هنوز بسته نشده است. یازدهم اسفند ماه سال گذشته، انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی با مشارکت بیش از 40 درصدی مردم برگزار شد و از میان کاندیداهای حاضر در عرصه رقابت، ۲۴۵ نفر توانستند رای لازم را به دست آورند و به مجلس راه پیدا کنند. اما سرنوشت ۴۵ کرسی باقی مانده مجلس مشخص نشد تا این مهم به دور دوم انتخابات کشیده شود، انتخاباتی که قرار است فردا ۲۱ اردیبهشت در 22 حوزه انتخابیه کشور برگزار شود و تکلیف یک پنجم باقی مانده از مجلس را روشن کند. شاید یکی از دلایلی که باعث شد برخی افراد در دور اول انتخابات مجلس شرکت نکنند یا آرای سفید و باطله به صندوق بیندازند، تعداد بالای کاندیداها، عدم شناخت لازم از آن ها و سردرگمی برای یک انتخاب آگاهانه بود، اما در دور دوم انتخابات تنها 90 کاندیدا در عرصه رقابت حضور دارند و در هفته ای که گذشت با برگزاری نشست های خبری و مناظره های انتخاباتی توانسته اند عملکرد خود را به سمع و نظر مردم برسانند. لذا با توجه به این که در دور دوم انتخابات تعداد داوطلبان کمتر است مردم میتوانند انتخاب شایسته تری داشته باشند و نمایندگان قوی تری را به مجلس بفرستند تا برای چهار سال آینده کشور قانون گذاری کنند. درست است که در دور دوم انتخابات میزان مشارکت مردم پای صندوق های رای همچون دور اول خیلی مورد بحث و توجه نیست و حتی رسانه های دشمن نیز چندان تبلیغ ویژه ای برای عدم حضور مردم نمی کنند و مشارکت پایین در دور دوم «هدف» آنان به شمار نمی رود، اما اتفاقا این بار مشارکت فعال مردم در انتخابات بیشتر از آن که جنبه سیاسی داشته باشد، کاملا تخصصی و در راستای انتخاب افراد اصلح است. آن چه در انتخابات فردا بیشتر حائز اهمیت است این که 16 نفر از نمایندگان تهران در دور دوم تعیین خواهند شد! اگرچه در مجلس شورای اسلامی رای نماینده یک شهرستان کوچک از نظر ارزش با رای نماینده تهران برابر است، اما درست یا غلط، خوب یا بد در ادوار گذشته این طور بوده که نمایندگان تهران در تعیین ترکیب هیئت رئیسه مجلس نقش بسزایی دارند. لذا در پایتخت اهمیت میزان مشارکت و انتخاب افراد اصلح به اندازه دور اول انتخابات مهم است. اما به جز تهران در 21 حوزه انتخابیه دیگر که روز جمعه، دور دوم انتخابات برگزار می شود، اکنون یا فاقد نماینده برای مجلس دوازدهم هستند یا هنوز همه کرسی های نمایندگی در حوزه انتخابیه تکمیل نشده است. معمولا در مجمع نمایندگان هر استان هر چه تعداد آرای یک نماینده بیشتر باشد، آن نماینده از پشتوانه محکم تر مردمی برخوردار است. در دور دوم، کاندیداها با حداقل رای ممکن نیز به مجلس راه پیدا می کنند، ولی به طور قطع یک نماینده با پشتوانه رأی بالا، به مراتب موثرتر از نمایندهای است که پشتوانه رأی بالای مردمی ندارد و بهتر می تواند مسائل حوزه انتخابیه خود را پیش ببرد. در کلان نیز کاملا مشخص است که یک مجلس «قوی» قدرت نظارت ویژه تری دارد و می تواند هر جا که انحرافی از قانون صورت بگیرد به موقع ورود کند. نکته آخر این که مردم ما کلید واژه «مشارکت» را بیشتر از هر زمان دیگری در ایام انتخابات از زبان دولتمردان می شنوند و بعد از انتخابات، گویی این مهم که از ارکان یک حکمرانی متعالی است به فراموشی سپرده میشود تا انتخابات بعد که باز از ضرورت مشارکت مردم صحبت می شود! در حالی که مشارکت مردم باید در همه عرصه ها و در همه زمان ها پیگیری شود. مردم باید نقش خودشان را در تصمیمگیری های مختلف، در نظارت ها و مطالبه گری ها، در تولید و تعاون و ... پررنگ و موثر ببینند. به دیگر بیان مردم ابتدا باید مورد اعتماد باشند تا بتوانند در موضوعات مهمی چون انتخابات اعتماد کنند و مشارکت فعال داشته باشند. طبیعتا هر چه از فضای باز سیاسی برخوردار باشیم و امکان نقد و نقادی سازنده برای شهروندان بیشتر فراهم باشد، در مقابل نیز تنوع و بسط مشارکت های مردمی را شاهد خواهیم بود.
جایگاه راهبردی برائت در حج امسال
رسول سنائیراد
امام خامنهای، رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار کارگزاران حج فرمودند «امسال حج ما حج برائت است».
سپس ایشان با اشاره به جنایتهای صهیونیستهای خونآشام و مظلومیت و مقاومت مردم غزه و بازتاب این نمایش وحشیانه برآمده از تمدن غربی، این فاجعه را شاخصی برای آینده بشریت خواندند و بر ضرورت دشمنی با عوامل و آمران این ستیزه گری ظالمانه علیه مظلومان فلسطینی تأکید فرمودند.
اعلام برائت از مشرکان، ظالمان و مستکبران از جمله ویژگیهای مراسم حج ایرانیان در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی بوده که با وجود مخالفتهای سرسختانه مسئولان سعودی، به اشکال مختلف در سطوح متفاوت انجام میشده و در افکار عمومی بازتاب داشته است. اما چرا امسال حج ما، حج برائت است؟ و این برائت چه تفاوتی با سالیان گذشته دارد؟ در پاسخ به این سؤال میتوان به مواردی اشاره داشت که این برائت را به انسانیت، ایمان و فطرت الهی پیوند زده و مراسم حج را که اجتماع بزرگ نمایندگان تمامی کشورها و ملتهای مسلمان است، جایگاه تجلی و ظهور آن قرار میدهد. مواردی چون؛
۱- جنایت، نسلکشی و توحش پردامنه صهیونیستهای خونآشام که مرزهای قساوت و درندهخویی را جابهجا کرده و کشتار، آوارگی و گرسنگی و فشار بر مظلومان فلسطینی ساکن در غزه را تا بدان میزان بالا برده که نفرت، خشم و بیزاری حتی در بین غیر مسلمانان و مردم کشورهای غربی را برانگیخته است، به گونهای که وقایع تاریخی این روزها در دانشگاههای کشورهای اروپایی و امریکا را میتوان یکی از نشانگان برائت و بیزاری صاحبان وجدان بشری از جنایات صهیونیستها دانست.
۲- حمایتهای همهجانبه امریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان از جنایتهای رژیم صهیونیستی و زیر پا گذاشتن تمامی موازین و معیارهای حقوقی، اخلاقی و انسانی و قوانین بینالمللی در این حمایت و مشارکت در ظلمها و جنایات صهیونیستها که تمامی آنها را در صف دشمنی و ستیز ظالمانه علیه مردم مظلوم فلسطین و در پیوند با اشغال اراضی مسلمانان، علیه جهان اسلام قرار میدهد.
۳- گسترش دامنه حمایتهای وقیحانه قدرتهای غربی از جانیان صهیونیسم که امروز به عرصه داخلی این کشورها کشیده شده و مصداق آن جرمانگاری هرگونه اعتراض و اجتماع ضد صهیونیستی و جرمانگاری هرگونه اعتراض علیه صهیونیستها در کشورهای غربی است، یعنی این دولتها برای حفظ رژیم صهیونیستی دامنه ستیز و ستم را به درون کشورهای خود هم کشیدهاند.
۴- بیتفاوتی و فاجعه همکاری برخی دولتهای اسلامی با صهیونیستهای جنایتکار در همین اوضاع مصیبتبار حاکم بر باریکه غزه که غیرت و شرافت را نادیده گرفته و به ذلت و دریوزگی تن داده و همچنان خط سازش با اشرار صهیونیست را ادامه میدهند.
۵- تداوم جسارت و وقاحت صهیونیستها که با وجود ناتوانی در برابر رزمندگان مقاومت تنها حربه فرونشاندن غریزه توحش و درندهخویی خود را ادامه کشتار زنان و کودکان بیدفاع، آوارگی و بیخانمانسازی ساکنان غزه یافته و بر طبل ادامه نسلکشی و جنایت کوبیده و به دنبال نابودی تمامی زیرساختهای حیات در باریکه غزه هستند.
دامنه جنایت و تداوم وحشیگری و درندهخویی صهیونیستها که امروز اعتراض بخشهای نخبگانی و صاحبان وجدانهای بشری در دنیای غرب را برانگیخته، راه هرگونه سازش و ارتباط با صهیونیستها را بسته و هیچ راهی برای صیانت از انسانیت، اخلاق و ایمان جز برائت از جنایتکاران باقی نگذاشته است. امروز تنها بیزاری و ستیز است که میتواند صهیونیستها را از ادامه دشمنی، ستیز و جنایت باز دارد و اجتماع بزرگ حج میدان سر دادن فریاد بلند برائت و بیزاری از ستمگران و جنایتکاران صهیونیست و حامیان آنان و هشدار به هرگونه سازش و رابطه خیانت بار است.
امروز هرگونه بیتفاوتی نسبت به توحش صهیونیستها و تداوم سازش و رابطه و تأخیر در برائت در ستیز با آنان مشوق صهیونیستها به تداوم توحش و جنایت و در یک کلمه شراکت در این جنایت و توحش به حساب میآید.
از سوی دیگر دنیای غرب هم نشان داده که فقط در صورتی که منافع خود را در خطر ببیند یا هزینه ادامه حمایت از صهیونیستها را بالا بداند حاضر به تغییر رویه ظالمانه خود خواهد بود و تنها برائت و بیزاری و اعلام دشمنی و ستیز از سوی ملتهای مسلمان و وادارسازی دولتها و همراهی با این برائت و ستیز است که میتواند دولتهای غربی را متوجه هزینههای تداوم حمایت از جانیان صهیونیست کند.
از این رو، فریاد بلند برائت در مراسم حج امسال ی
شورای قوی مردمی و شهردار متخصص و هماهنگ
راهحل ریشهای اختلافات شهری
ترانه یلدا
هنوز تب اعتراضات ساکنان اطراف پارک قیطریه در شمال شهر تهران نخوابیده که موضوع ساختوساز در پارک لاله، توجه و تکاپوی ناظران شهری را به خود جلب کرده است. این پروژه که مدتی است همچنان میان اماواگرها است، این بار از سوی شهرداری تهران، نه برای ساخت مسجد؛ بلکه گویا برای احداث مکانی فرهنگی انتخاب شده است. البته شهرداری روشن نمیگوید چه میخواهد بسازد؟ ولی برخی افراد از قولهای شهرداری به خیلی از نهادها در داخل پارکها میگویند... . ظاهرا سال گذشته از سوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام شده بود که قرار است مرکز دائمی خانه جشنوارههای فرهنگی-هنری با مجموعه سینمایی و گالری هنرهای تجسمی و مکانی برای کنسرت موسیقی، در ضلع جنوبی پارک لاله تهران (بلوار کشاورز) احداث شود. ما تصور کردیم این مکان آن زمین خالی تقاطع خیابان حجاب باید باشد. به هر حال گفته بودند انتخاب این مکان به دلیل نزدیکبودن آن به فضاهای فرهنگی اطراف، کتابخانهها، انتشاراتها و فرهنگستان هنر بوده است.
اکنون برخی از توقف پروژه میگویند و برخی حصارکشیها را برای تجهیز پارک به منبع آب عنوان میکنند. و هر روز هرکس اظهارنظری میکند که فردای آن خلافش ثابت میشود. مهدی عباسی، رئیس کمیسیون شهرسازی و معماری شورای شهر تهران، در پاسخ به زمزمههای ساختوساز در بخش جنوبی پارک قدیمی لاله به اکو ایران میگوید: «پیگیری و گفتوگوهایی با ریاست شورای شهر، معاون خدمات شهری شهردار و شهردار منطقه داشتم و براساس هماهنگیها پروژهای در این نقطه احداث نمیشود». درواقع مسئولان جستهوگریخته میگویند ساختوسازی در کار نیست و درختی بریده نخواهد شد؛ اما فیلم منتشرشده از درون حصارکشی انجامشده در پارک لاله، نشان از وجود تعداد درخورتوجهی درخت در داخل آن دارد که احتمالا با احداث هر ساختمانی از بین رفتنشان محتمل است. خلاصه اینکه سؤالهای مبهم بیشتر از پاسخهای شفاف هستند: اگر احداثی در کار نیست، پس حصارکشی برای چیست؟ و چرا همین دوشنبه گذشته خبر آمد که اعضای شورای شهر تهران به محل پارک لاله میروند تا جلوی گودبرداری را بگیرند؟ ظاهرا در شورای شهر اختلافاتی پیش آمده و همه گیجاند که عاقبت این ستیز و گریز به کجا خواهد انجامید؟ پاسخهای متناقض مسئولان شهر و بزرگان شهرداری قانعکننده نیست. اکنون باید پرسش بزرگتری را مطرح کرد که: اصلا قضیه چیست؟ چرا در شهرمان قانون و طرح و ضابطه نداریم؟ مگر رابطه میان شهرداری و شورای شهر را قانون مشخص نکرده است؟ مگر شورای شهر نباید ضمن نظارت و پایش کار شهرداری، به شهروندان پاسخگو باشد؟ در واقع، این گرهها در شهر زمانی کور میشود که ارتباطات بین عوامل دخیل خوب تعریف نشده باشند. همه میدانیم که شوراها یک فصل از قانون اساسی را به خود اختصاص داده و حذف شوراها غیرممکن و نقض قانون اساسی است. در ضمن میدانیم که هیچکس مخالف ساخت مجموعههای فرهنگی و هنری نیست؛ اما این شورای شهر است که باید بگوید: هر چیز کجا و در جای خودش! پارک قدیمی لاله با درختان قدیمی کهنسال از داراییهای معنوی و ارزشمند شهر است که باید محافظت شود. مگر برای سرمایهگذاریهای شهرداری جا در این کلانشهر بیانتها کم است که باید به گوشههای پارکها و باغهای قدیمی چشم بدوزد؟
آری، در گزینههای مختلفی که تاکنون برای ارتباط شورا با شهردار در جهان مطرح شدهاند، احتمالا آن چیزی که به درد شهر ما میخورد، ترکیب شورای قوی/ شهردار متخصص و باکفایت است. اگر اعضای شورا خود را وامدار عموم مردم شهر -و نه صرفا نیروهای سیاسی ممتاز و سرمایهدار- بدانند و واقعا از طرف مردم محلات 352گانه تهران بزرگ و به خاطر آشناییشان با مسائل و مصائب مناطق مختلف کلانشهر انتخاب شده باشند و هدفشان از ورود به کار شورا بهبود و کنترل و اداره وضع شهر باشد، روشن است که باید بتوانند شهرداری را در گامهای اجرائیاش راهنمایی و هدایت کنند. اگر قوانین موجود که در طول این 45 سال بعد از قانون اساسی نوشته و تکمیل شدهاند، برای این کار کفایت نکنند، واضح است که باید تکمیل شوند. همچنین در شهرداریهای مناطق همانطور که جناب مهندس چمران این روزها فرمودند، ممانعتی نباشد و «شهردار به هنگام حضور و بازدید اعضای شورا از مناطق در محل حاضر شود. باید از سوی شهرداریها اطلاعرسانی شود تا شهروندان بتوانند آگاهی یافته و مشکلات خود را طرح کنند».
همچنین به منظور رفع این گسستها میتوان شیوههای قانونی دیگر را به کار گرفت؛ مثل داشتن تشکلهای محلی و احزاب قوی و انتخابات در سطح حوزههای منطقهای و محلی کوچکتر از اهالی همان مناطق و محلات یا انتخابات با حضور نمایندگان حرف و اصناف و مشاغل مختلف که قبلا اشاره شد. این روزها حتی گزینه «انتخاب مستقیم شهردار از سوی شهروندان» نیز مطرح شد که بعضی مخالفاند؛ زیرا شرایط ساکنان شهر و ارتباط آنان با شهردار انتخابی فعلا طوری نخواهد بود که آن شهردار بتواند پاسخگویی خود را حفظ کند و خدای ناکرده خودمختار و بدون توجه به همه
جوانب لازم عمل نکند.
- اگر در چهار مدل: ️شورای شهر قوی- شهردار قوی، ️شورای شهر ضعیف- شهردار ضعیف، شورای شهر قوی- شهردار ضعیف یا ️شورای شهر ضعیف- شهردار قوی بررسی کنیم، باید دید در شرایط فعلی شهرمان، کدام مدل حاکم است یا باید باشد؟ من شخصا برای تهران آرزویم «شورای شهر قوی مردمی و شهردار متخصص و قوی» است. باشد که بهزودی محقق شود.
سید نظام الدین موسوی
یک. ایام انتخابات، فصل پیروزی بیچونوچرای ملت است. نظام جمهوری اسلامی، مردمسالار است و در یک نظام مردمسالار، فرآیندی که حرف مردم را بر کرسی بنشاند، عملا جشن ملت است. انتخابات دور دوم مجلس شورای اسلامی، مراجعه به نظر مردم در سالی است که بهطور خاص و در تداوم جهش تولید، سال «مشارکت مردم» است.
دو. هرکه در این شورونشاط و جشن سیاسی ملی، کام مردم را تلخ کند، بخواهد یا نخواهد در برابر ملت و علیه منافع ملت ایستاده است. اتهام زنیهای ناشایست و تخریبهای ناروا، از هر سمتوسو که باشد، اقدامی ضد مشارکت و ضد مردم است.
سه. نکته دیگر، مهندسی انتخابات یا القای مهندسی انتخابات است. اینجانب با سالها خدمتگزاری در مشاغل سیاسی و رسانهای ازجمله نمایندگی مجلس شورای اسلامی نیک دریافتهام که چیزی به نام مهندسی انتخابات در کشور وجود ندارد، اما قضیه آنجاست که برخی تلاش میکنند با زمزمههای سست و شایعات بیاساس، چنین القا کنند که کشور حسابوکتاب دارد و منظورشان از حسابوکتاب، مهندسی خودشان و رفقایشان بر سر سرنوشت مردم است. قاطعانه میگویم در جمهوری اسلامی، هیچچیز و هیچکس جز جمهوریت و اسلامیت خط قرمز نیست که هر دوی اینها در ولایتفقیه و در قانون اساسی تبلوریافته و ظهور و بروز پیداکرده است. آنها که با پیشبینی انتخابات، سعی در القای مهندسی دارند بدانند که اگر مردم بخواهند ورق را تغییر خواهند داد. در نظام مردمسالار ما، حتی قانون اساسی هم بر اساس خود قانون اساسی، قابلیت اصلاح و بازنگری دارد، دیگر من و امثال من که جای خود راداریم.
چهار. نکته فوقالعاده مهم آن است که از شب ۲۵ فروردینماه که عملیات غرورآفرین «وعده صادق» تحقق یافت، تا ۲۱ اردیبهشت که دور دوم انتخابات به فضل الهی انجام میشود، از یک ماه هم کمتر است. این یعنی نظام مقدس جمهوری اسلامی، به پشتوانه مردم به سطحی از قدرت و استحکام درونی و بنیانی رسیده که همزمان با تأدیب تروریستها و اشرار بینالمللی که مستظهر به حمایت مستکبران عالماند، لحظهای در مراجعه به آرای ملت شریف خود تأخیر نمیاندازد. این تقارن، در چشم دوست و دشمن، بزرگ و شکوهمند است.
جنگ صهیونیستها علیه کودکان و مادران
مهدی گرگانی
جنگی که رژیم صهیونیستی در غزه به راه انداخته است همه خطوط قرمز انسانی و حقوق بشری را رد کرده و از لحاظ جنایت علیه بشریت در نوع خود بیسابقه است. طبق آمارهای منتشرشده، رژیم صهیونیستی تاکنون حدود 35 هزار نفر را در غزه قتلعام کرده است که براساس آمارهای دولتی فلسطین و تأیید سازمانهای بینالمللی بیش از 70 درصد آنها را زنان و کودکان تشکیل میدهند.
* کودکان
مطابق بررسیهای صندوق کودکان سازمان ملل(یونیسف) در هر جنگی به طور میانگین 20 درصد قربانیان را کودکان تشکیل میدهند، این درحالی است که بنا به اعلام همین سازمان، این رقم برای جنگ غزه 44 درصد است، چرا که تاکنون بیش از 14 هزار کودک قربانی توحش رژیم صهیونیستی شده و به شهادت رسیدهاند.
علاوه بر این، بسیاری از کودکان در غزه به دلیل محاصره همهجانبه با خطر سوءتغذیه، گرسنگی و مشکلات روحی ـ روانی مواجه هستند. طبق آمارهای مرکز آمار فلسطین، بیش از 43 هزار کودک فلسطینی، بدون پدر و مادر یا یکی از آنها زندگی میکنند. علاوه بر این نبود غذا و داروی کافی و شیوع بیماریهای مسری شماری از کودکان دیگر را روزانه به کام مرگ میکشاند که این آمار را هم باید به شمار تلفات کودکانی که در نتیجه حملات مستقیم ارتش رژیم صهیونیستی کشته میشوند، اضافه کنیم. جلوگیری عامدانه صهیونیستها از ورود کمکهای بشردوستانه به غزه با وجود فشارهای شدید بینالمللی تا حدی است که نهادهای حقوق بشری معتقدند اسرائیل در کنار ماشین جنگی مجهز خود، از گرسنگی هم به عنوان یک ابزار جنگی بویژه علیه غیرنظامیان استفاده میکند که در این میان کودکان و زنان بیشترین ضرر را متحمل شدهاند.
* زنان و مادران
آژانس امدادرسانی و کاریابی سازمان ملل برای فلسطینیان (آنروا) سهشنبه در تازهترین به روزرسانی خود از جنگ غزه اعلام کرد طی ۲۱۵ روز جنگ در غزه دستکم 10 هزار زن در نوار غزه کشته و ۲۰ هزار نفر دیگر مجروح شدهاند که 60 درصد آنها مادر بودهاند. طبق آمارهای این سازمان، هر روز 37 کودک، مادران خود را در غزه از دست میدهند که از این حیث نیز رژیم صهیونیستی در حال ثبت یک رکورد ننگین دیگر در تاریخ ننگینتر خود است. در عین حال، زنان و دخترانی که از حملات و جنایتهای رژیم صهیونیستی جان سالم به در بردهاند، آواره، بیوه یا یتیم شدهاند و با گرسنگی مرگبار مواجه هستند. گفته میشود بیش از یک میلیون زن و دختر فلسطینی با گرسنگی فاجعهبار، بدون دسترسی به آب آشامیدنی سالم و سرویس بهداشتی تمیز مواجه هستند که خطرات جانی برای آنها در پی دارد.
«سوزان میخائیل» مدیر منطقهای نهاد زنان سازمان ملل متحد در کشورهای عرب، اخیرا در یک نشست رسانهای در ژنو گفت: «جنگ در غزه بدون شک جنگ علیه زنان است؛ زنانی که هزینه سنگینی برای جنگی که نقشی در آن ندارند، میپردازند». به نظر میرسد جنگ رژیم صهیونیستی علیه زنان و کودکان غزه به طور سیستماتیک «نسل آینده» مردم غزه را هدف گرفته است. کشتار وسیع زنان، مادران و کودکان در هر جنگی به طور قطع بافت جمعیتی و دموگرافی آن منطقه را در سالهای آینده تغییر خواهد داد و رژیم صهیونیستی با همین هدف زنان و کودکان را به طور سازمانیافته هدف قرار میدهد. در جریان جنگ ۵۰ روزه غزه در سال ۲۰۱۴ که همین نتانیاهو نخستوزیر صهیونیستها بود، در کنفرانس خبری مشترک که با هیلاری کلینتون، وزیر وقت خارجه ایالات متحده داشت، پس از سوال یکی از خبرنگاران از هیلاری با این مضمون که کودکان اصلیترین قربانیان جنگ اسرائیل علیه غزهاند، کلینتون در دروغی بزرگ پاسخ داد: ارتش اسرائیل مراقب است کودکان کشته نشوند(!) که نتانیاهو با ضایع کردن هیلاری به آن خبرنگار گفت برخلاف گفته هیلاری ما دقیقا هدفمان کشتن کودکان فلسطینی است تا در آینده آنها تبدیل به دشمنان اسرائیل نشوند. صهیونیستها در طول تاریخ جعلی خود سابقه زیادی در زمینه کوچاندن اجباری، کشتار، شهرکسازی و کشتار کودکان و زنان با هدف تغییر بافت جمعیتی در نقاط مختلف اراضی اشغالی دارند. در همین چارچوب است که دادگاه بینالمللی کیفری براساس کنوانسیون پیشگیری از نسلکشی و موادی از کنوانسیونهای رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان و ماده 6 اساسنامه رُم، اقدامات رژیم صهیونیستی علیه زنان و دختران در غزه را نقض فاحش حقوق بشر و مصداق نسلکشی اعلام کرده است.
ارسال نظرات