- کشتار دانشجویان در ۱۶ آذر و یک سند تاریخی از شکنجه مخالفان با «خرس» در دوره پهلوی!
- آیا نبرد حضرموت نقشه یمن را تغییر خواهد داد؟
- یادداشت ها / آیا پایان ماه عسل صهیونیستها در سوریه نزدیک است؟!
- قیام جوانان سوری | پیام عملیات «بیت جن» برای جولانی و صهیونیستها
- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
- حل مسائل ایران را از کنیسههای آمریکا طلب نکنید
- چرا رسیدگی به پرونده شهید آرمان علیوردی طولانی شده است؟ / نقش هر یک از متهمان در وقوع قتل باید مشخص شود
- جنگ بیشتر؛ سفره کوچکتر | تاثیرات اقتصادی تنش افغانستان و پاکستان
شنبه ؛ 22 آذر 1404 
ابعادی از ظهور قدرت ایران در عملیات «وعده صادق»
سعدالله زارعی
غرب و عوامل آن با بهکارگیری ظرفیتهای اطلاعاتی، نظامی و سیاسی برای حفاظت از رژیم غاصب صهیونیستی به میدان آمدند اما نتیجه تلاشهای فشردهای که طی 13 روز انجام دادند رها کردن گریبان آن از دست ایران نبود و با این وجود آسیبپذیری جدی رژیم جلوی چشم جهانیان به نمایش درآمد و جالب این است که ملتها، نخبگان و طیف وسیعی از دولتهای جهان، عمل ایران را بسیار مؤثر و ضمناً اخلاقی ارزیابی کردند. غرب در این مواجهه، اعتبار متورم شده نظامی و سیاسی خود را از دست داد و غاصبان سرزمین فلسطین دریافتند هیچ راهی برای نجات آنان از مهلکه وجود ندارد. در معرکه بامدادان 26 فروردین ماه، 23 کشور در مقابل ملت ایران به میدان آمدند و صحنه را باختند در حالی که به تعبیر سردار حاجیزاده فرمانده میدان جمهوری اسلامی در این معرکه، حداکثر 20 درصد توانایی خود را به صحنه آورد. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
1- این عبارت معروف را قاعدتاً شنیدهاید که وقتی اسرائیل در وضعیت تهدید قرار گیرد به «حمله پیشدستانه» (Preemptive War) یا حمله پیشگیرانه (Preventive War) متوسل میشود و دشمن را قبل از اقدام از صحنه نظامی خارج نموده و بیآنکه مورد حمله قرار گیرد، حمله را دفع میکند. حمله پیشدستانه اصطلاحی است که آمریکاییها بهطور رسمی در اوائل حمله به عراق در سال 2003 بهمنظور مشروع جلوه دادن حمله به یک کشور باب کردند و البته پیش از آن رژیم اسرائیل جنگ ژوئن 1967 / خرداد 1346 را بر این پایه قرار داد و با حمله پیشدستانه به ارتشهای عربی، پیروز جنگ ژوئن شناخته شد. ایران با علم به این موضوع، با ابتکارهای خاص خود، اقدام پیشدستانه را از دسترس رژیم غاصب خارج کرد و مانع ورود اسرائیل به این بازی شد. این اولین پیروزی نظامی ایران در برابر رژیم و جبهه غربی که با جنگافزارهای پیشرفته به حمایت از آن برخاست، بود.
2- جمهوری اسلامی در این معرکه در برابر فشار متراکم کشورهای غربی و تهدیدها و وعدههای آنها برای منصرف شدن از حمله به رژیم غاصب ایستاد و دست رد به سینه آنان زد. در واقع در این معرکه ثابت شد وقتی ایران اراده کند هیچ مانعی نمیتواند آن را از اجرای تصمیم خود منصرف گرداند. این در حالی است که طی حدود 100 سال گذشته وقتی یک کشور ولو بسیار قدرتمند در چنین شرایطی قرار میگرفت، از تصمیم خود برمیگشت و مصلحت و منفعت ملی آن در برابر چنین فشاری قربانی میشد. مصر در جریان جنگ 1973 که موفق به آزادسازی سرزمین صحرای سینا و منطقه طابا شده بود، با فشار آمریکا و شوروی عقب نشست و پیروزی به دست آمده را تسلیم رژیم اسرائیل کرد. بنابراین خود این مقاومت در برابر فشار متراکم سیاسی کشورهای غربی یک پیروزی بزرگ دیگر برای ایران بود از این پس دشمنان میدانند، اراده ایران قابل شکست دادن نیست.
3- در این معرکه، ایران میخواست به مهمترین پایگاه هوائی رژیم غاصب - نواتیم واقع در 20 کیلومتری تأسیسات اتمی رژیم - که در واقع قلب آن محسوب میشود، حمله کند و ضمناً یک سیلی هم به پایگاه اطلاعاتی رژیم - شلاخیم واقع در غرب جبل الشیخ - بزند و به هیچ وجه هدف نظامی دیگری نداشت. در اینجا اولاً هدف نظامی ایران تا زمانی که موشکهای ایران به این دو پایگاه نزدیک شدند، از چشم سیستمهای قوی و چند لایه اطلاعاتی و در واقع افسانهای غرب و نیز از محاسبه استراتژیستهای نظامی غرب مخفی ماند. ثانیاً ایران دقیقاً با شکافتن پنج سیستم قدرتمند دفاعی دشمنان، این دو پایگاه را با شدت زیاد درهم کوبید و درواقع آنها را از نظر عملیاتی از رده خارج کرد. این یک خسارت بسیار سنگین حیثیتی برای غرب و عوامل آن بود. ضمن آنکه قدرت فوقالعاده عملیاتی ایران را به ثبت رساند، به همین جهت غربیها تلاش وسیعی کردند تا نفوذ موشکهای سنگین وزن ایران - با سر جنگی حدود 500 کیلوگرم - به پایگاههای نظامی و اطلاعاتی اسرائیل را انکار کنند که البته نتوانستند و به مرور به آن اعتراف کردند. در واقع در این معرکه ثابت شد سامانههای دفاعی دشمنان اگرچه قادر به وارد کردن آسیبهایی به پرتابههای ایران هستند، اما قادر به کنترل تسلیحات شلیکشده ایران نیستند و این یک پیروزی بزرگ نظامی برای جمهوری اسلامی بود.
4- در این معرکه غربیها و سیستمهای دفاعی و تهاجمی آنان، در بازی نظامی ایران گرفتار شدند. ایران توانست حدود 200 جنگنده و دستکم پنج سامانه دفاعی غربیها و رژیم را با پهپادهای تهاجمی خود سرگرم کرده و راه حرکت موشکهای خود را به سمت هدف هموار نماید. غربیها و رژیم تا زمانی که بالستیکها و کروزهای ایران به نقاط هدف بسیار نزدیک گردید، متوجه بازی فریب ایران نشدند. در این بازی فریب، آنان نزدیک به چهار میلیارد دلار - که البته به 1/5 میلیارد دلار آن اعتراف نمودند - هزینه کردند. در حالی که هزینه نظامی ایران در این عملیات، کمتر از 200 میلیون دلار بود. یعنی ایران با هزینه بسیار کم، هزینه بسیار سنگینی را روی دست رژیم غاصب و پشتیبانان احمق غربی آن گذاشت. این هم یک پیروزی بزرگ برای ایران و علامت هوش سرشار رهبری نظامی جمهوری اسلامی بود.
5- ایران در این معرکه، یک پیروزی بزرگ اخلاقی هم برای خود به ثبت رساند و این در حالی بود که غربیها تلاش میکردند حمله ایران را به ابزاری برای خارج کردن رژیم اسرائیل از انزوا تبدیل کنند. عنصر اخلاقی یعنی بهدست آوردن مشروعیت جنگ در برابر طرف مقابل و این در جنگها یک عنصر حیاتی و سرنوشتساز است بهگونهای که اگر شکسته شود، شکست نیروی مهاجم قطعی است. کما اینکه وقتی رژیم غاصب به ساکنان غزه حمله کرد، همه تحلیلگران نظامی از شکست قطعی رژیم در برابر مردم غزه و سازمانهای مقاومت صحبت کردند.
آمریکاییها و اروپاییها گمان میکردند ایران یا به یک کنسولگری رژیم و یا به چند مجتمع انسانی و یا اقتصادی حمله میکند و از این طریق از نظر مشروعیت جنگ، کفه ترازو به نفع رژیم غاصب میچرخد و به اقدامات نظامی بعدی آن مشروعیت اخلاقی میدهد. ایران با اجتناب از حمله به این اماکن و تمرکز روی مهمترین پایگاه نظامی رژیم که ضمناً در حمله به مرکز کنسولی ایران در دمشق نقش اول داشت، رژیم و غرب را خلع سلاح کرد و جهان را به تحسین ایران واداشت. بر این اساس علیرغم آنکه پاسخ ایران بسیار کوبنده و به تعبیر وزرای خارجه آلمان و انگلیس، «نامتوازن» بود، اما هیچ کمکی به خروج رژیم غاصب از انزوای اخلاقی نکرد. این هم یک پیروزی راهبردی دیگر برای ایران بود.
6- ایران در این معرکه فرصت یافت تا در یک نبرد واقعی- و نه مانور - ضمن تست میدانی امکانات خود، ظرفیتهای دفاعی طرفهای مقابل خود را بهطور واقعی ارزیابی کند راههای تکمیل توانمندیهای نظامی خود و غلبه بر توانمندیهای دشمنان را بهدست آورد.
ایران در این صحنه، با توزیع نقاط شلیک در مناطق مختلف کشور و به صحنه آوردن نمونههایی از جنگافزارهای خود، به ارزیابی توانمندیهای مکانی و تسلیحاتی خود دست یافت و به نقاط آسیب و خلأهای دشمن احاطه پیدا کرد. از این رو بعضی از تحلیلگران نظامی غربی گفتند - اگر اتفاق دیگری علیه ایران رخ دهد - ضربه بعدی ایران، بسیار اساسیتر و ردیابی و خنثیسازی پرتابههای آن برای سامانههای دفاعی غرب بسیار دشوارتر خواهد بود. در این صحنه دست رژیم و حامیان آن برای ایران رو شد. غربیها و رژیم در این معرکه نظامی، ابلهانه همه توانمندیهای دفاعی خود را به صحنه آورده و در معرض ارزیابی فرماندهی نظامی ایران قرار دادند و این در حالی بود که ایران به طور بسیار هوشمندانه تنها بخشی از توانایی نظامی خود را به میدان آورد و در معرض دید قرار داد. بر این اساس حریف ایران تمام ظرفیت خود را افشا کرد و حریف غرب کماکان مشتهای خود را بسته نگاه داشت. جالب این است که یک روز پیش از شروع عملیات «وعده صادق»، یک مقام ارشد نظامی ایران در برابر برخی خبرها که بوی تهدید میداد، اعلام کرد اگر خطری برای ایران پیش آید، جمهوری اسلامی در مورد برنامه هستهای خود و عدم انحراف به سمت نظامی تجدیدنظر خواهد کرد. این موضوع بار دیگر روح و روان رژیم غاصب و غرب را به هم ریخت و به سؤال واداشت که واقعاً ایران تا دستیابی به چنین توانی چند قدم فاصله دارد و خود این در تغییر معادله و واداشتن حریف به احتیاط، بسیار مؤثر بود، بهگونهای که علیرغم واکنش سنگین نظامی غرب به عملیات وعده صادق، یک گلوله هم از سوی آنان به سمت خاک و آسمان ایران شلیک نشد. این هم یک پیروزی درخشان دیگر برای ایران بود.
در مجموع در این معرکه، به تعبیر دقیق رهبر معظم انقلاب اسلامی - دامت برکاته - نیروهای مسلح ایران «ظهور قدرت اراده ملت ایران در عرصه بینالمللی را به اثبات رساندند».

خطر دوقطبی شدن در موضوع تعطیلات
مهدی حسن زاده
با گذشت ماه ها از ارائه لایحه دولت به مجلس برای افزایش تعطیلات و رای موافق مجلس به کلیات این لایحه، طی روزهای اخیر و پس از مصوبه کمیسیون اجتماعی مجلس برای تعطیلی پنج شنبه و جمعه، بحث هایی را در فضای رسانه ای و افکار عمومی ایجاد کرد و دوقطب که یک سر آن معتقد به تعطیلی پنج شنبه و جمعه و قطب دیگر که تعطیلی جمعه و شنبه را توصیه می کند، در این باره شکل گرفت. درخور توضیح است که دولت در لایحه خود که بر تعطیلی دو روز در هفته تاکید شده ، خواستار این شده است که دستش در انتخاب روزهای تعطیل باز باشد. همچنین بهادری جهرمی، سخنگوی دولت نیز روز گذشته در این باره گفت: نظر ما این است که در انتخاب روز دست باز را داشته باشیم و انتخاب روز در اختیار نظرات کارشناسی بخشهای مختلف دولت قرار بگیرد. با این حال حسینی، معاون پارلمانی رئیس جمهور روز گذشته در یادداشتی که در روزنامه همشهری نوشته، تعطیلی روز پنج شنبه را توصیه کرده است که با توجه به موضع سخنگوی دولت، موضع معاون پارلمانی رئیس جمهور را باید موضعی شخصی دانست. مروری بر سابقه مباحث مطرح شده در این باره نشان می دهد که از سال های گذشته در بین فعالان اقتصادی که با خارج از کشور مراودات کاری دارند، ضرورت سامان دهی تعطیلات و انطباق تعطیلات در ایران با سایر کشورها مطرح بوده است. چراکه در بسیاری از کشورهای جهان تعطیلات هفتگی دو روزه است و شامل روزهای شنبه و یک شنبه می شود. با توجه به تعطیلی جمعه و شرایط نیمه تعطیل پنج شنبه در صورت تعطیلی این روز در عمل 4 روز از هفته امکان برخی پیگیری های اداری در ارتباط با خارج از کشور میسر نیست. همچنین افزایش بازدهی کاری در روزهای غیرتعطیل و کمک به گردشگری داخلی و رونق سفرهای کوتاه از دیگر دلایل مطرح شدن افزایش تعطیلات در کشور است. در مجموع با توجه به لایحه دولت و موافقت مجلس با کلیات آن و نظر مثبت فعالان اقتصادی، به نظر می رسد درباره اصل دو روزه شدن تعطیلات در طول هفته تردیدی نیست اما بر سر تعطیلی پنج شنبه یا شنبه اختلاف نظر وجود دارد. موافقان پنج شنبه به شرایط تثبیت شده نیمه تعطیل پنج شنبه اشاره دارند و از این جهت تعطیلی پنج شنبه را شدنی تر می دانند اما از طرف دیگر موافقان تعطیلی شنبه معتقدند با تعطیلی شنبه و دایر بودن فعالیت ها در روز پنج شنبه، تعطیلات مشترک در ایران و بسیاری از کشورها به 3 روز کاهش می یابد و به روان تر شدن ارتباطات کاری، تجاری و بانکی با خارج از کشور کمک می کند. به نظر می رسد راهکار حل مشکل در وهله نخست پرهیز از دوقطبی سازی و مواضع تند سیاسی بر سر موضوعی اجتماعی - اقتصادی مثل تعطیلی است. این مسئله یک منطق اقتصادی دارد که به روان شدن مراودات اقتصادی با کشورهای خارج برمی گردد. به ویژه در شرایطی که روزهای تعطیل در بسیاری از کشورها، حتی برخی کشورهای اسلامی نیز شبیه کشورهای غربی است. لذا تعطیلی شنبه با توجه به انطباق با تعطیلات سایر کشورها برای فعالان اقتصادی و سایر افرادی که به نحوی با حوزه های بین المللی مراودات کاری دارند، مفیدتر است. هرچند در نهایت باید در موضوعاتی که صبغه اجتماعی نیز دارد، برداشت عمومی و همراهی جامعه با آن نیز مدنظر قرار گیرد، لذا بهتر است فعلا بدون جبهه گیری قطعی درباره روز تعطیل اضافه بر جمعه، این موضوع از منظرهای مختلف بررسی شود.

پوشیدن پیراهن تیمملی افتخار بزرگی است که نصیب هر کسی نمیشود. این موضوع در همه کشورها اهمیت دارد و به آن احترام گذاشته میشود. با اینکه ورزشکاران ایرانی سالهای سال برای موفقیت تیمهای ملی در رشتههای مختلف با تمام وجود به میدان آمده و اصطلاحاً صد خود را برای افتخارآفرینی با پیراهن کشورمان گذاشتهاند، اما در فاصله اندک باقیمانده تا لیگ ملتهای والیبال، برخی از نفرات دعوت شده با مطرحکردن دلایلی عجیب و دور از ذهن، دست رد به تیمملی زدهاند!
انتظار میرفت بعد از تغییر کادرفنی و انتخاب سرمربی خارجی، تیمملی والیبال رنگ آرامش را ببیند و بدون حاشیه برای اعزام به لیگ ملتها آماده شود، ولی انصراف چهار ملیپوش دعوت شده به اردو حاشیهساز شده است. محمد موسوی، امیر غفور، مهدی مرندی و محمد فلاح چهار نفری هستند که به رغم دعوت رسمی به اردو قصد حضور در تمرینات را ندارند. مرندی و فلاح روز گذشته از طریق فضای مجازی مصدومیت را علت اصلی تصمیم خود اعلام و پوشیدن پیراهن تیم ملی را یک افتخار بزرگ عنوان کردند. موسوی و غفور، دو بازیکن باتجربه ایران، نه در تمرینات حاضر شده و نه علت غیبتشان را توضیح دادهاند. اخیراً مرادی نایبرئیس فدراسیون در گفتوگویی تأکید کرده که موسوی و غفور هنوز برای حضور در تیمملی به جمعبندی لازم نرسیدهاند. رفتار بازیکنان و همچنین اظهارنظر مدیران و مماشات فدراسیون در قبال ناز کردنهای غیرحرفهای نشان میدهد اوضاع چندان هم آرام نیست.
زمانی که بهروز عطایی، سرمربی بود حاشیه کم نداشتیم و آن زمان هم حرف آمدن یا نیامدن برخیها مطرح بود. تصور میشد با آمدن پائز حداقل در این مورد حاشیهای ایجاد نشود، ولی قبل از اینکه پای سرمربی خارجی به کشورمان برسد چند بازیکن به تمرینات نیامدهاند، درحالیکه اردوها شروع شده و بقیه نفرات زیرنظر اکبری، دستیار ایرانی پائز تمرینات را شروع کردهاند. لیگ ملتها رویداد بسیار مهمی برای والیبال و حتی ورزش کشور خواهد بود. از ابتدای خردادماه تیمملی والیبال آخرین شانس خود را برای کسب سهمیه المپیک پاریس امتحان خواهد کرد تا شاید ورزش ایران در یک رشته تیمی بازیهای ۲۰۲۴ نماینده داشته باشد. با توجه به رقابت تنگاتنگ بهترین تیمهای جهان بر سر کسب سهمیه المپیک، تیم کشورمان باید با تمام ظرفیت خود و بهترین تدارکات پا به مسابقات بگذارد. در این صورت باز هم کار سختی پیشروی تیم پائز است. با اینحال گویا برخی ترجیح میدهند در این شرایط سخت تیمملی را تنها بگذارند. غفور که هیچ دلیلی برای نیامدن به اردو اعلام نکرده و موسوی هم در این زمینه حرفی نزده و آن دو بازیکن دیگر نیز حرف از مصدومیت زدهاند! باور بحث مصدومیت کمی سخت است، چراکه قاعدتاً فدراسیون و کادرفنی باید از آسیبدیدگی بازیکنان مطلع باشند. دعوت از بازیکن مصدوم به اردو، آن هم در این شرایط حساس بسیار عجیب به نظر میرسد و عجیبتر اینکه مرندی و فلاح با تأخیر به بهانه مصدومیت انصرافشان از حضور در لیگ ملتها را اعلام کردند.
در سخت بودن لیگ ملتها شکی نیست و همه میدانند شانس تیم ایران در حضور قدرتهای والیبال برای کسب سهمیه زیاد نخواهد بود، ولی درست و حرفهای نیست بازیکنان، بهویژه قدیمیها در این اوضاع دست تیمملی را در پوست گردو بگذارند. فدراسیون باید در این خصوص شفافسازی کند تا معلوم شود علت کنارهگیری برخی نفرات مصدومیت، دلخوری یا ترس از شکست بوده یا نه. عجیب اینکه تقوی، رئیس جدید فدراسیون حرف از پاداش ویژه هم زده، ولی این وعدهها نیز حلال مشکلات نبوده است. کشیدن ناز سرمایههای ورزش باید تا حدی باشد که شأن و جایگاه تیمملی زیر سؤال نرود و زیر پای تیمملی در شرایط حساس خالی نشود.

اعتراضات در اراضی اشغالی رادیکالتر میشود
آتشبر خرمن نتانیاهو
وقوع عملیات غرورآفرین و موفقیتآمیز وعده صادق ، بحرانهای مزمن و دامنهداری را در اراضی اشغالی ( در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی) خلق کرده است. در چنین شرایطی شاهد کاهش معنادار قدرت مانور صهیونیستها در مدیریت بحران و متعاقبا، تسریع حرکت آنها بهسوی سقوط و تباهی هستیم. ناکامی نتانیاهو در آزادی اسرای صهیونیست از یکسو و ابهام در آینده مذاکرات آتشبس( که متعاقب اصرار تحسینبرانگیز حماس بر خطوط قرمز خود در مذاکرات آتشبس رخداده است)، آینده پیش روی تلآویو را در منطقه تیرهتر ساخته و نتانیاهو را بیشازپیش به یک بازنده تمامعیار در اراضی اشغالی و جهان تبدیل ساخته است.
در چنین شرایطی شاهد شکلگیری مجدد اعتراضات ساکنان اراضی اشغالی علیه کابینه جنگ رژیم صهیونیستی هستیم. ماهیت این اعتراضات، ناظر بر شکست مطلق تلآویو درجنگ غزه و افزایش هزینه ماجراجوییهای نتانیاهو ( خصوصا پس از وقوع عملیات وعده صادق ) است. درتازهترین اعتراضات، ساکنان اراضی اشغالی با تظاهرات و برافروختن آتش مقابل منزل بنیامین نتانیاهو خواستار توافق با حماس برای مبادله اسرا شدند.ضمن آنکه در ۵۵ منطقه از اراضی اشغالی طی روزهای اخیر تظاهراتهای ضد کابینه جنگ برگزارشده است. واقعیت امر این است که نتانیاهو به بنبست کامل رسیده و هر اقدامی که در راستای خروج از وضعیت موجود صورت دهد،منجر به تصاعد بحران در اراضی اشغالی خواهد شد. ویژگی اعتراضات جدید در اراضی اشغالی این است که دامنه جمعیتی و مکانی آنها گستردهتر و از آنهم تر، نوع آنها نیز رادیکالتر شده است. بیدلیل نیست که برخی تحلیلگران حوزه امنیت داخلی در اراضی اشغالی نسبت به وقوع جنگ داخلی در این رژیم ابراز نگرانی کردهاند. آمریکا نیز بهعنوان اصلیترین حامی رژیم اشغالگر قدس، شرایط جاری دراین رژیم را با وحشت دنبال میکند.
نتانیاهو جایی برای دفاع ندارد
نتانیاهو آزادی اسراص از غزه و نابودی حماس را بهعنوان اهداف جنگی خود در غزه تعیین کرده است. باوجوداین، تحقق هردوی این هدفها به بنبست برخورد کردهاند. ضمن آنکه اشغال غزه نیز بهعنوان دیگر هدف اعلامی به نتیجه نرسیده است. تلآویو بهجایی رسیده که در پشت پرده، از آمریکا و اتحادیه اروپا خواسته است تا به قطر و مصر جهت تغییر خطوط قرمز حماس در مذاکرات فشار وارد نمایند. اما مواضع مسئولین ارشد حماس نشان میدهد که تسلیم خواستههای تنش ساز و پوچ واشنگتن و تلآویو در این میدان مهم و سرنوشتساز نشدهاند. بهعنوانمثال، آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد، تحمیل آتشبسی موقت ( در ازای آزادی همه اسرای صهیونیست) را باهدف خلع سلاح حماس در برابر تلآویو در دستور کار قرار داد اما این ایده از سوی مقاومت بهصورت مطلق پسزده شد. جنبش مقاومت اسلامی فلسطین حماس در روز هفتم اکتبر (۱۵ مهرماه) در پاسخ به بیش از هفت دهه اشغال فلسطین و نزدیک به دو دهه محاصره غزه و زندان و شکنجه هزاران فلسطینی عملیات موسوم به «طوفان الاقصی» را آغاز کرد.این عملیات یکی از مرگبارترین حملات علیه این رژیم بود. مبارزان حماس در چند نقطه از حصارهای مرزی به داخل اراضی اشغالی نفوذ کردند، به روستاها یورش بردند و علاوه بر کشتن شمار زیادی از اسرائیلیها، شماری از آنها را به اسارت گرفتند. گزارشها حاکی است که حماس در حال حاضر ۱۲۹ اسیر اسرائیلی را در غزه نگهداری میکند. هماکنون موضوع اسرا تبدیل به پاشنه آشیل کابینه جنگ شده است .فراتر از آن، وقوع عملیات وعده صادق و پیروزی بزرگی که جمهوری اسلامی ایران در عرصه بازدارندگی در برابر صهیونیستها به دست آورد، بهوضوح نشان داد که آسیبپذیری تلآویو در برابر جبهه مقاومت، نمادها و مصادیق متعددی داشته و خواهد داشت.
شکست در دو میدان
صورتمسئله این است که رژیم اشغالگر قدس، همنبرد میدانی و اطلاعاتی و همنبرد شناختی را در این معادله باختهاست. نتیجه این شکست تمامعیار، روی آوردن صهیونیستها به کودککشی و توحش در غزه است. اما چنانچه رهبر معظم انقلاب اسلامی تأکید فرمودهاند، صهیونیستها نمیتوانند شکست در عملیات طوفانالاقصی را با این اقدامات انکار کرده یا از عواقب و تبعات این شکست بگریزند. آمریکا اکنون از یکسو پشت پرده و هدایتگر جنگ غزه است و از سوی دیگر، نسبت به آینده نبرد با جبهه مقاومت هراس دارد. آمریکا و رژیم اشغالگر قدس نهتنها قدرت مدیریت و تحلیل نبرد، بلکه قدرت توصیف حداقلی میدان را نیز ازدستدادهاند. سردرگمیها و تناقضگوییهای مکرر مقامات کاخسفید و رژیم صهیونیستی معلول همین مسئله است. صهیونیستها و آمریکاییها در هیچیک از آیندهپژوهیهای خود از نبرد، با گزینهای به نام پیروزی روبهرو نیستند وصرفا درصدد کاهش هزینههای شکست خود خواهند بود. اما این نیز امکانپذیر نیست. مهندسی پیچیده آمریکا، اتحادیهاروپا و رژیمصهیونیستی در عرصه جنگ شناختی علیه ملتهای جهان هیچیک به نتیجه مدنظر آنها ختم نشدهاست. حضور بیهمتا و بیسابقه شهروندان انگلیسی در خیابانهای این کشور در دفاع از مردم غزه و همچنین حضور شجاعانه مخالفان رژیم اشغالگر قدس در خیابانهای فرانسه، آلمان و آمریکا بهرغم انواع فشارها و جرمانگاریهای وقیحانهای که دولتهای غربی صورت دادهاند، نقطه آشکارساز شکست دشمن در عرصه جنگ شناختی محسوب میشود. این شکست معطوف به جنگ غزه نیست و ناظر بر تحولات عمیقی است که در نظم جدید جهانی در حال رخ دادن است. قطعا در شرایط نوین جهانی، صهیونیسم و حامیان غربی آن و کسانی که دل به سازش با دشمنی خونخوار و اشغالگر دارند، بازندگانی مطلق خواهندبود. اکنون این حقیقت بیشتر از هر زمان دیگری آشکار شدهاست.در چنین موقعیتی اسرائیل دو راه بیشتر پیش رو ندارد:یکی پذیرش رسمی شکست در جنگ غزه و تن دادن به شروطی که حماس در مذاکرات آتشبس مطرح میکند و دیگری، اصرار بر سیاست کنونی و درنتیجه، گسترش دامنه و تبعات شکست در برابر جبهه مقاومت. انتخاب هر دوگزینه مترادف با تحقق شکستی دهشتناک و بیسابقه برای رژیم منحوس و کودک کش صهیونیستی و متعاقبا دو حامی اصلی آن یعنی آمریکا و اتحادیه اروپا خواهد بود.
ارسال نظرات