13 آذر 1402 - 08:44

پایگاه رهنما:

 

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز دوشنبه ۱۳ آذر

نگرانی آمریکا و اسرائیل از حملات بزرگ‌تر از ۷ اکتبر! 

دکتر محمدحسین محترم
۱- اسرائیل دقایقی قبلِ از خروج وزیر خارجه آمریکا از سرزمین‌های اشغالی حملات خود را مجدد از سر گرفت در حالی که بلینکن به اعضای کابینه جنگ رژیم صهیونیستی گفته بود طولانی شدن جنگ در غزه فشارها بر این رژیم و آمریکا را افزایش خواهد داد، و رؤسای سیا و موساد برای تمدید آتش‌بس به قطر رفته بودند و وال‌استریت ژورنال هم از تمدید مجدد آتش‌بس برای هشتمین روز خبر داده بود. بر اساس گزارش نیویورک تایمز و آسوشیتدپرس سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید نقض آتش‌بس از سوی حماس را رد کرد و مقام‌های دولت جو بایدن با نگرانی به افزایش فشار بین‌المللی بر رژیم صهیونیستی برای توقف کامل حملات اذعان کردند. اما بایدن ادعا کرد که اسرائیل را تحت فشار قرار داده‌ است تا پس از بازگشت به تهاجم، با دقت بیشتری بجنگد و نتانیاهو هم ادعا کرد در گفت‌وگو با بلینکن قسم خوردیم که حماس را نابود کنیم! این مواضع که در بطن خود دچار تناقضات فراوانی است، با شروع حملات مجدد اسرائیل نیز در تناقضات آشکاری است که نشان می‌دهد آمریکا و اسرائیل در یک سردرگمی عمیق نظامی- سیاسی گیر کرده‌اند که نه راه پیش دارند و نه راه پس!
۲- در پاسخ به اینکه چرا اسرائیل با تمدید مجدد آتش‌بس مخالفت کرد؟ باید گفت که فهمید برگ برنده‌ای در دست ندارد و شکست او در این جنگ، مطلق است و باید منتظر و نگران حملات بزرگ‌تر از۷ اکتبر باشد! اسرائیل در جنگ غزه با یک دوگانه غیرقابل تِصّور روبه‌رو شد که هر کدام را در پیش بگیرد با هزینه‌های بیشتری بازنده است. یا باید با کشتار بیشتر به دنبال ریشه‌کنی حماس باشد که تاکنون آشکار شده است که نمی‌تواند. تا همین جا هم در باتلاق غزه و تونل‌های زیرزمینی و جنگ چریکی گسترده‌ای گرفتار شده که شکست‌های آن در مقایسه با «شکست غیرقابل ترمیم» خسارت‌بارتر خواهد بود. هرچند دیکتاتوری سانسور‌، این شکست‌ها را فعلا پنهان کرده است. چنان‌که روزنامه عبری یدیعوت آحارانوت اذعان می‌کند «ارتش اسرائیل راه سخت و دشواری در غزه در پیش رو دارد». لذا اسرائیل می‌داند به همان دلایلی که قبلا ناچار به خروج از غزه شد، اکنون نیز مجبور به عقب‌نشینی دوباره است. گزینه دوم پذیرش آتش‌بس بود که مجبور به انتخاب آن شد و اکنون پی برده که قطعا مقدمه عقب‌نشینی از غزه خواهد بود. برای همین برای کاهش فشار این عقب‌نشینی مجددا حملات خود را از سر گرفت که به نظر می‌رسد کوتاه باشد! اسرائیل علاوه‌بر اینکه در طوفان الاقصی توان بازدارندگی‌اش زیر سؤال رفت، با پذیرش شروط مقاومت در آتش‌بس نیز ادعای توان تهاجمی نظامی‌اش هم از دست رفت و در برابر مقاومتِ دارای ابتکار عمل مجبور به عقب‌نشینی‌های پی‌در‌پی خواهد شد، چنان‌که جان بولتون می‌گوید: «توافق آتش‌بس به طرز مهلکی برای اسرائیل مهلک است»!
۳- زمانی که یورونیوز و بی‌بی سی تیتر می‌زدند که «اسرائیل به قلب غزه رسید»، جیمز جفری رئیس برنامه خاورمیانه در اندیشکده ویلسون و افسر و نماینده ویژه در هفت دولت آمریکا از جمله نماینده ویژه در امور سوریه‌، در نشریه فارن افرز نوشت؛ «ماموریت نیروهای اسرائیلی در تهاجم زمینی به غزه خلع سلاح و نابودی و منهدم کردن حماس است که به عنوان یک نیروی نظامیِ دیگر قادر به انجام حملاتی همچون هفتم اکتبر نباشد». سخن وی بر اساس این اصل نظامی است که «در دنیای جنگ، هدف این نیست که تهدید را مدیریت کنیم، بلکه باید آن را نابود کنیم». اما حالا یدیعوت آحارانوت و معاریو و ‌هاآرتص سه روزنامه اسرائیلی تیتر زدند «ارتش اسرائیل نتوانست پایش را به ۸۰ درصد غزه باز کند» و «اسرائیل در تله حمله به غزه گرفتار شده» و «حماس با وجود تمام حملات ارتش و ورود زمینی به غزه، کنترل میدانی را در دست دارد» و «به نظر نمی‌رسد جنبش حماس شکست بخورد و ارتش اسرائیل قادر به تحقق اهداف خود در این جنگ باشد». همزمان نیز همان مجله آمریکایی فارن افرز نیز نوشته است: «حماس ثابت کرد که غیرممکن است اسرائیل بتواند این جنبش را شکست دهد»! در نتیجه آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها با این اذعان بایدن که «نابودی حماس دشوار است»، با تغییر ادبیات خود از نابودی حماس رسیدند به مذاکره با حماس برای آتش‌بس، و هم اکنون نیز که اسرائیل حملات خود را از سر گرفته ماموران سیا و موساد در قطر در حال تلاش برای تمدید آتش‌بس هستند! لذا نه‌تنها نتوانستند تهدید مقاومت را نابود، بلکه حتی نتوانستند آن را مدیریت کنند و پس از ۵۰ روز جنایت بدون دستاورد، از«تحمل شکست ترمیم‌ناپذیر» به «تهدید غیرقابل تحمل» رسیدند. نکته مهم اینکه همان‌گونه که آن شکست برایشان غافلگیرکننده بود، اکنون نیز این تهدید برای آنها  غیرقابل تِصّور بود!
۴- اسرائیل با درک تازه‌ای از آنچه حماس قادر به انجام آن است، اکنون از آنچه می‌ترسید، به سرش آمد و نتوانست با کشتار گسترده از آن فرار کند! آنچه قرائن و شواهد نشان می‌دهد مقاومت با برنامه‌ریزی هوشمندانه‌ای تلاش دارد در چند مرحله اسرائیل را مجبور به پذیرش شروط بیشتر خود کند و در مرحله نهائی، شروط تکمیلی خود از جمله تحمیل شرایط «نه جنگ، نه صلح» همزمان با آتش‌بس دائمیِ اعلام نشده‌ای را بر صهیونیست‌ها تحمیل کند. اکنون پس از آتش‌بس اخیر برگه‌های برنده حماس نسبت به قبل از طوفان الاقصی بیشتر و علاوه‌بر سلاح‌ها و توانمندی‌هایی که به نمایش گذاشت، دستش پرتر شده است. اولین برگ برنده جدید مقاومت «ابهام در تعداد اسرای اسرائیلی» است. هنوز هیچ کس نمی‌داند چند اسیر اسرائیلی و از چه کشورهایی در دست حماس است. چنان‌که پس از تبادل اسرا سخنگوی کابینه رژیم اسرائیل فاش کرد: «برآورد ما این است که حماس همچنان ۱۶۱ اسیر اسرائیلی دیگر را در اختیار دارد»! به نظر می‌رسد مقاومت اسرای اعلام نشده ویژه‌ای در اختیار دارد که یا اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها و غربی‌ها از آن بی‌خبرند و یا اگر اطلاع دارند برای جلوگیری از تحقیر و تحمیل فشارهای بیشتر بر خود از افشای آن خودداری می‌کنند! برگه برنده دوم انتفاضه فراگیر و فعال شدن گروه‌های مقاومت در کل مناطق فلسطینی‌، از کرانه باختری تا سرزمین‌های اشغالی ۱۹۴۸ است که اکثر آنها توانسته‌اند خود را به سلاح‌های مورد نیاز تجهیز کنند. سومین برگ برنده بازتر شدن دست تمام گروه‌های مقاومت در منطقه علیه اسرائیل است.از حزب‌الله و حماس و جهاد اسلامی گرفته تا انصارالله یمن و گروه‌های مختلف در عراق و سوریه و دیگر نقاط، که با نقض آتش‌بس از سوی اسرائیل، آمریکا و اسرائیل باید منتظر واکنش سخت‌تر این گروه‌ها باشند. چهارم از همه مهم‌تر شکل‌گیری «هسته‌های مقاومت جهانی» و جهانی شدن حمایت از انتفاضه موشکی و سلاح مقاومت و فشار افکار عمومی دنیا بر آمریکا و اسرائیل است! پنجم رونمایی از مقاومت دریایی همراه با تهدید کشتی‌های نظامی - اقتصادی اسرائیلی و آمریکایی در آبراه‌های مهم بین‌المللی از جمله خلیج‌فارس و تنگه هرمز و دریای عمان و خلیج عدن و باب المندب و دریای مدیترانه و دریای سرخ و... می‌باشد که از امروز نیز باید منتظر اتفاقاتی مثل دو حادثه هفته‌های گذشته در خلیج عدن و دریای سرخ باشیم. ششمین برگ برنده مقاومت تحمیل شرایط به‌شدت امنیتی و فضای ناامنی بین شهرک‌نشین‌های صهیونیستی و تشدید اختلافات عمیق داخلی در رژیم صهیونیستی است. لذا آنچه که مسلم است نتانیاهو رفتنی است، اما سه نکته مهم در این خصوص این است که اولا نتانیاهو با از سرگیری حملات تلاش دارد رفتن خود را به تاخیر بیندازد، آن‌گونه که برخی رسانه‌های عبری از باز شدن دوباره پرونده‌ها و از سرگیری روند محاکمه نتانیاهو از هفته آینده خبر داده بودند. ثانیا رفتن نتانیاهو یک بازی سیاسی برای سرپوش گذاشتن بر سقوط تسریع شده «دولت پادگان» خود رژیم صهیونیستی خواهد بود و تلاش خواهند کرد با این بازی سیاسی افکار عمومی را از شکست‌های بزرگ ترمیم‌ناپذیر منحرف کنند. ثالثا نخست‌وزیران سابق و اسبق رژیم صهیونیستی گفته بودند «بخش وسیعی از اسرائیلی‌ها کابینه را غیرقانونی و نامشروع می‌دانند و ما به سمت يك نابودي داخلي می‌رویم». لذا هر کابینه‌ای که بعداز نتانیاهو شکل گیرد‌، به علت عمق بحران بی‌اعتمادی و جامعه چند تکه و چنددستگی بین مقامات شکست‌خورده در جنگ، عمری کوتاه خواهد داشت، به‌خصوص که اگر نتانیاهو تن به پایان حیات سیاسی خود ندهد، آن‌گونه که با آغاز مجدد حملات به غزه نشان داده، این چند‌پارگی و اختلافات داخلی تشدید بیشتری هم خواهد یافت.
۵- اسرائیل به‌خوبی از برگه‌های برنده مقاومت آگاه است و به همین دلیل دیوانه‌وار کشتار مردم غزه را آغاز کرد و اکنون نیز مجددا‌، نه از سر عقلانیت و منطق نظامی و منافع بلکه به دلیل عصبانیت و گرفتار شدن در کنج رینگ مقاومت‌، حملات را از سر گرفت. در حالی که هیچ یک از ارتش‌های دولت‌های عربی توان ورود به خاک اسرائیل را ندارند، اما حماس وارد شد و نشان داد هم می‌شود و هم می‌تواند. آمریکا و اسرائیل درشش روز‌، ارتش‌های مجهز کشورهای عربی را شکست دادند، اما ۴۵ سال است که نتوانسته‌اند جمهوری اسلامی مقتدر را شکست دهند. شش سال نتوانستند مقاومت عراق و سوریه را با داعش و هشت سال مقاومت یمن را به وسیله گاو شیرده و ۳۳ روز نیز نتوانستند حزب‌الله را شکست دهند و اکنون بعد از ۵۰ روز نتوانستند حماس را به زانو درآورند. قبل از نتانیاهو به عنوان «قصاب غزه»‌، شارون هم به عنوان «قصاب صبرا و شتیلا» که در سال‌های ۱۹۶۵ و ۱۹۸۱ و ۲۰۰۱ با وعده‌هایی همچون «مسئله فلسطین را برای همیشه حل می‌کنم» و «کار فلسطینیان را در ۱۰۰ روز تمام می‌کنم»! به بالاترین مقام ارتش و نخست‌وزیری رسید، نتوانست مقاومت را درهم بشکند و نهایتا مجبور شد در سال ۲۰۰۵ میلادی دستور عقب‌نشینی از غزه را صادر کند و برای همیشه از صحنه سیاسی حذف و به درک واصل شود.
۶- شاید همین یک خطاب اولین نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی به آریل شارون که گفته بود «نیاز نیست تو به تحصیلات بپردازی، ما بیش از افراد تحصیل‌کرده به قاتل نیاز داریم»! بهترین جمله برای توصیف خوی درندگی صهیونیست‌ها در کشتار کودکان و زنان، از بن گورین تا نتانیاهو باشد. شارون فقط در سپتامبر ۱۹۸۲با هدف پاکسازی فلسطینی‌ها در عرض فقط ۳۸ ساعت سه هزار و ۳۰۰ آواره فلسطینی را به وحشیانه‌ترین شکل ممکن در اردوگاه صبر و شتیلا قتل عام کرد.دیوید هرست به عنوان خبرنگاری که چگونگی نسل‌کشی در صبرا و شتیلا را به چشم خود دیده است‌، در کتاب «تفنگ و شاخه زیتون» تاکید می‌کند «شارون شخصا در عرض یک ساعت ۱۵ کودک فلسطینی را قتل عام کرد»! این فقط یک قطعه، و غزه هم فقط یک پازل دیگر از ۷۵سال جنایت و شرارت صهیونیست‌ها علیه فلسطینیان است. تصاویر حزن‌انگیز بدن قطعه قطعه کودکان در غزه را فقط یک پدر می‌فهمد که نه می‌تواند بچه را به مادرش بسپارد و نه می‌تواند بسپارد به خاک! افکار عمومی جهان هنوز تصویر کشته شدن محمدالدُرِّه نوجوان
۱۲ ساله فلسطینی را با شلیک مستقیم صهیونیست‌ها در سپتامبر ۲۰۰۰، در حالی که در آغوش پدرش پناه گرفته بود، فراموش نکرده است! ۷۵ سال وضع فلسطین این است! به فرمایش رهبری «فجایع ۵۰ روز اخیر، فشرده جنایات ۷۵ ساله رژیم صهیونیستی در فلسطین است»! آیا باز عده‌ای مغرض و مزدور و یا کج‌فهم و بی‌اطلاع از تاریخ باید به خود اجازه می‌دادند که حماس را شروع‌کننده جنگ القا کنند؟!  فلسطینیان حالا در جنگی که ۷۵ سال قبل شروع شده، با قوی شدن می‌خواهند ماشین جنگی اسرائیل جنایت پیشه را متوقف کنند.
۷- نتانیاهو در سخنرانی امسال خود در سازمان ملل ادعا کرد «فلسطینی‌ها تنها دو درصد مردمان عرب هستند، و عادی‌سازی روابط میان اسرائیل و ۹۸ درصد اعراب، فلسطینی‌ها را به تسلیم واخواهد داشت». اما نبرد غزه با فاصله‌ای کوتاه پس از این سخنرانی، آشکارا این درس سیاسی و راهبردی بزرگ را به همه سیاستمداران منطقه و جهان داد تا حقوق ملت فلسطین تأمین نشود، صلحی محقق نمی‌شود، حتی اگر به دنبال طرح‌هایی مثل «صلـح آبراهـام» و یا «دو دولتیِ خائنانه‌ای» باشند، و برخی همنوا با آنها در داخل ایران بعد از این همه جنایت در۵۰ روز گذشته تیتر«تروئیکای صلح» و«سازش سیاسی» بزنند! اکنون آمریکایی‌ها هم باید فهمیده باشند تا سرزمین فلسطین آزاد نشود، صلحی در کار نخواهد بود، همان‌گونه که وزیر خارجه انگلیس مجبور شد بفهمد و اذعان کند که«اسرائیل امنیت نخواهد داشت تا زمانی که ملت فلسطین در بلندمدت امنیت و ثبات نداشته باشند». به‌خصوص که در قضیه حمایت از جنایات غزه به فرمایش رهبری با «آمریکازدایی» و «بی‌آبرو شدن فرهنگ غرب و کشورهای اروپایی»،
«بعضی از کشورهایی که صد درصد تابع سیاست آمریکا بودند، شروع کرده‌اند به زاویه‌ پیدا کردن با آمریکا و جدول سیاست‌های آمریکا در منطقه به هم ریخت» و نهایتا باید بدانند آن‌گونه که رهبری فرمودند«طوفان الاقصی خاموش شدنی نیست و سرنوشت منطقه‌ را هسته‌های مقاومت تعیین می‌کنند» و همچنان کابوس عملیات‌های بزرگ‌تر از ۷ اکتبر را باید ببینند، چه آتش‌بس دوباره برقرار شود و چه نشود!
عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز دوشنبه ۱۳ آذر
تطهیر نافرجام پهلوی با دژخیم
دکتر سید علی علوی 
شبکه ماهواره ای« من و تو» که یکی از ماموریت هایش از ابتدا «تطهیر خاندان پهلوی» بود طی 10 روز گذشته اقدام به پخش مستندی 5 قسمتی از خاطرات پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک و ریاست ساواک تهران کرده است. اگرچه مستند روایتی کاملا یک سویه و بدون هیچ واکاوی محققانه ،برای تطهیر خاندان پهلوی و حتی ساواک است اما به خودی خود حاوی نکات قابل تاملی است. براین اساس درباره پرویز ثابتی و ادعاهایش طی روزهای آینده  گزارش هایی را در روزنامه خراسان منتشر خواهیم کرد که اولین شماره آن را در صفحه تاریخ امروز می توانید بخوانید لذا در این مرقومه نه به جزئیات این مستند بلکه به نکات فرامتنی از این مستند که قابل استخراج است، اشاره می شود.
شاه دیکتاتور
پرویز ثابتی به عنوان یک نیروی ارشد امنیتی در یکی از حساس ترین ارکان هفتگانه ساواک در این مستند طی روایت های متعددی همچون نظر شاه بر نخست وزیری علی امینی برخلاف نظر ساواک یا تصمیم شاه در مورد لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی  به صراحت اذعان می کند که محمد رضا شاه برخلاف آن چه رسانه هایی همچون من و تو به دنبال تصویرسازی آن هستند، فردی با خلق و خویی دیکتاتوری است. در واقع با وجود ساختارهای تصمیم سازی و تصمیم گیری، شاه نه براساس ساختارهای کارشناسی یا مجلس شورای ملی بلکه براساس نظر شخصی خود اقدام می کرده است.
 
شاهی که تحمل شنیدن هیچ انتقادی را نداشت
در بخش هایی از مستند، پرویز ثابتی با ذکر مصادیقی همچون برخی گزارش های ساواک از وضعیت جامعه ایران به صراحت اذعان می کند محمد رضا شاه گوش شنوایی برای شنیدن هیچ گونه انتقادی حتی از ساواک به عنوان یکی از وفادارترین ساختارها برای تثبیت رژیم پهلوی را هم نداشت. ثابتی رویدادهایی را روایت می کند که محمد رضا شاه حتی از گزارش های ساواک عصبانی می شد  و گزارش را مطابق با واقعیت های جامعه ایران نمی دانست به گونه ای که مسئولان جرئت اظهار نظر مخالف با شاه را به خود نمی دادند.
 
شاهی که وابسته به بیگانه بود
پرویز ثابتی به عنوان فردی از خانواده بهایی که اصولا براساس مبانی، اعتقادی به سرزمین مادری ندارد به نکته قابل تاملی اشاره می کند  که محمد رضا شاه برخلاف ژست استقلال طلبانه ای که در برابر قدرت های جهانی می گرفت و توصیه هایی که به دولتی ها می کرد  اما خود در عمل فردی وابسته به قدرت های بزرگ غربی بود. روایت پرویز ثابتی از جلسات متعدد شاه با سفرای انگلیس و آمریکا و فرانسه در ماه های منتهی به بهمن 57 و بی توجهی به مقامات ارشد کشوری و لشکری و امنیتی خود، حکایت تلخ از پادشاهی است که بقایش را نه از مسیر مردم و نه حتی ساختارهای داخلی بلکه در اراده دولت های بزرگ می دید.
 
شاهی که مردم را نمی دید
براساس روایت پرویز ثابتی در سال های منتهی به انقلاب 57 رژیم پهلوی به لحاظ امنیتی در مقتدرترین وضعیت خود قراردارد و هیچ گونه مسئله امنیتی آن را تهدید نمی کند. به روایت ثابتی همه گروه های مسلح موثر یا منحل یا قلع وقمع شده اند، مخالفین نیز یا کشته شده اند یا در زندان ها هستند اما با وجود چنین شرایطی که به ظاهر همه تهدیدات داخلی و خارجی امنیتی کنترل شده اند به ناگاه موجی از اعتراضات مردمی شکل می گیرد. در واقع رژیم پهلوی براساس یک تحلیل شناختی اشتباه اعتراضات و مطالبات مردمی در اواخر دهه 50 را اصولا جدی تلقی نمی کرد و خواست مردم را نمی دید. به عبارت دیگر برخلاف برخی تحلیل ها انقلاب مردمی سال 57  نه یک انقلاب احساسی یا انقلابی توسط قدرت های خارجی همچون ایده کنفرانس گودالوپ بلکه انقلابی استوار بر منطق و برخاسته از خواست مردم است و ریشه در خواست مردم ایران داشت.
 
کوتاه سخن این که اگرچه شبکه من  و تو که خبر از احتمال تعطیلی خود طی ماه های آینده را داده، در یکی از آخرین تلاش هایش سعی کرد که توسط دژخیمی همچون پرویز ثابتی به تطهیر پهلوی ها بپردازد اما باید این نکته را گوشزد کرد آنچه بستر اقدام برای این چنین تطهیری آن هم توسط جنایتکاری همچون پرویز ثابتی را فراهم می کند، به کم کاری های متولیان در روایت کامل تاریخ انقلاب و خیانت ها به انقلابی برمی‌گردد  که با فداکاری ۴۴ ساله آحاد مردم و جان فشانی بیش از 230 هزار از بهترین افراد این مرز و بوم به دست آمده است.
 
درس‌های عملیات طوفان الاقصی
سردار محمدرضا نقدی

عملیات طوفان الاقصی با دستاورد‌های پیروزمندانه بی‌نظیر یک شاهکار نظامی بزرگ و بی‌بدیل بود و در تاریخ عملیات انقلابی جاودان خواهد ماند، اما دستاورد‌های مقاومت بعد از این عملیات صد‌ها برابر بزرگ‌تر از دستاورد‌های خود عملیات است.
صبر و استقامت و صلابت مردمی مظلوم، اما عزیز و مقتدر، که ده‌ها سال است در اسارت دشمن در منطقه‌ای محاصره شده و یک زندان روباز زندگی می‌کنند در مواجهه با بزرگ‌ترین قدرت‌های نظامی جهان دنیا را تغییر داد.
نورافشانی خون پاک کودکان معصوم شهید چشم بشریت را بر حقایق باز کرده است و زلزله شهادت نوزادان شهیدی که فقط درفاصله چند ساعت از ولادتشان در خون تپیدند، دنیای غرق در لذت‌های شوم مادی را از خواب بیدار کرده است؛ کودکانی که از خون پاکشان عطر ظهور منجی را می‌شود استشمام کرد.
جامعه بشری که پس از شکست سوسیالیسم مدعی اداره عادلانه جهان و به بن بست رسیدن لیبرالیسم مدعی تحقق رفاه و آزادی در خلأ ایدئولوژیک حیران و سرگردان مانده و نمی‌داند برای اداره سعادتمندانه جهان چه تفکر و نظریه‌ای را باید دنبال کند در پرتو نور این جهاد مقدس دارد راه خود را کم کم می‌یابد. خدای متعال در این مقاومت فداکارانه برکتی نهاد و اعجازگون پیشرفتی را در تعالی جامعه بشری ایجاد کرد که با یک قرن تلاش برای روشنگری و تبیین هم چنین پیشرفتی حاصل نمی‌شد. دنیا دارد می‌بیند هر آنچه انقلاب اسلامی در مورد ماهیت امریکا و صهیونیست‌ها قضاومت می‌کرد، کاملاً درست است.
امام و مقتدایمان و بزرگ پرچمدار این جهاد حضرت آیت الله خامنه‌ای عزیز چه زیبا فرمودند «این حرکت وحشیان‌های که رژیم صهیونیستی انجام داد، این حرکت بیرحمان‌های که انجام داد، نه فقط آبروی خود رژیم صهیونیستی را برد، آبروی امریکا را هم برد؛ آبروی امریکا را برد، آبروی تعدادی از این کشور‌های معروف اروپایی را برد، بلکه آبروی تمدن و فرهنگ غرب را برد. فرهنگ غرب و تمدن غرب همان تمدنی است که وقتی با بمب فسفری می‌زنند و ۵ هزار کودک را شهید می‌کنند، رئیس فلان کشور میایستد می‌گوید که اسرائیل دارد از خودش دفاع می‌کند! این دفاع از خود است؟ فرهنگ غرب این است؛ در این قضیه فرهنگ غرب بیآبرو شد.»
تمام جهان رویارویی دو تفکر و دو تمدن را می‌بینند. نه ما ادعا داریم و نه حماس و جهاد فلسطین مدعی این هستند که نسخه کاملی از پیاده‌سازی اسلام هستند. در همین حدی که از اسلام یاد گرفته چه شکوهی را به نمایش گذاشته است و در طرف مقابل اسرائیل که غربی‌ها و دنباله‌های داخلی آن‌ها همیشه گفته‌اند و می‌گویند برجسته‌ترین الگوی دموکراسی لیبرال در منطقه است چه افتضاح و رسوایی را به بار آورده است.
به خواست خدا پرده‌ها کنار‌زده شده، یک صفحه نمایشگر -به وسعت مشاهده همه جهان- گشوده شده تا جهانیان همه ماهیت واقعی این دو تفکر را به چشم خود ببینند.
این بیان ولایت یک حقیقت انکارناپذیر است که غزه گورستان لیبرال دموکراسی شد و غزه، پرونده تفکر غرب را برای همیشه بست. همه مردم دنیا دو جبهه و ماهیت دوطرف را می‌بینند و مقایسه می‌کنند.
در یک طرف سعه‌صدر، بردباری و حلم و در طرف مقابل حقد و کینه و تنگ‌نظری؛ همه دیدند رزمندگان مجاهد فلسطینی بعد از ۷۵ سال که از اشغال سرزمینشان می‌گذشت به تعداد زیادی از شهرک‌های اشغالی و غصب شده مسلط شدند. آتش زدن و انهدام کل خانه‌های این شهرک‌ها کار ساده‌ای بود. یک کبریت و یک بطری بنزین می‌خواست، ولی رزمنده‌ای که بعد از ۷۵ سال از اشغال سرزمینش تسلط پیدا می‌کند. حلیم است و سعه‌صدر دارد، ولی دشمن او چطور؟ از امریکا بمب‌های ضد پناهگاه را که برای انهدام استحکامات زیرزمینی ساخته شده می‌گیرد، ساختمان‌های مسکونی را می‌کوبد و ۴۵ هزار خانه مسکونی را با خاک یکسان می‌کند.
وقتی رزمنده‌ای در کرانه باختری عملیات می‌کند رژیم صهیونیستی با مواد منفجره خانه آن رزمنده را از بین می‌برد؛ در جنین با بلدوزر آسفالت خیابانی را که رزمنده فلسطینی از آن عبور یا تیراندازی کرده، از جا می‌کند و کل آسفالت یک خیابان را در انتقام از عملیات از بین می‌برد. تنگ نظری و کینه-توزی تا کجاست؟
آن سو جبهه بخل و خساست است که از آب هم مضایقه می‌کند. به روی زنان و بچه‌ها و مردم عادی آب و غذا و سوخت را می‌بندند. در طرف مقابل مجاهدان فلسطینی‌ که خودشان در محاصره و تحریم هستند و آب و غذا به روی آن‌ها و خانواده‌شان بسته شده است، اوج سخاوت و دست و دلبازی را از خود نشان می‌دهند و در اوج نداری به بهترین نحو از اسرای خودشان پذیرایی می‌کنند.
اسیر اسرائیلی که آزاد می‌شود بعد از ۵۰ روز سرحال‌تر و شاداب‌تر از روز اول اسارت همراه سگ خودش آزاد می‌شود، در حالی که دشمن به فلسطینی‌ها گرسنگی می‌دهد. فلسطینی‌ها حتی سگ متعلق به اسیرشان را هم گرسنه نگه نداشته‌اند، غذای آن را هم تأمین کرده‌اند. این‌ها همه را دارند می‌بینند و مقایسه می‌کنند. کدام تفکر صلاحیت اداره جهان را دارد. آن کس که آب به روی مردم می‌بندد یا محاصره شده‌ای که از سگ اسیرش هم پذیرایی می‌کند؟
آن طرف میدان، در نهایت قساوت و اوج بی‌رحمی نزدیک به ۴۰ هزارتن بمب‌های امریکایی را روی سر زن و بچه‌ها می‌ریزد، کشتار جمعی می‌کند، بیش از ۵ هزار کودک را می‌کشد و در نهایت سنگدلی جشن کودک‌کشی می‌گیرد، اما این طرف میدان نهایت مروت و جوانمردی مجاهد فلسطین که با مشقت و سختی خیلی زیاد خطوط مستحکم دشمن را شکسته و در ۱۵ مهر ماه به شهرک‌های صهیونیستی رسید. بسیاری از زنان و کودکان ساکن این شهرک‌ها را بدون کوچک‌ترین آزار در خانه‌شان تا پایان عملیات حبس می‌کند که در معرکه آسیب نبینند و تا پایان عملیات آن‌ها را رها می‌کند که مصاحبه‌های تعدادی از این خانواده‌ها را در رسانه‌ها دیدید و همه دیدند و دارند انتخاب خودشان را می‌کنند. هیچ‌وقت هیچ انسانی قساوت و بی‌رحمی را بر ترحم و جوانمردی ترجیح نمی‌دهد. بی‌جهت نیست که در دوماه گذشته قرآن کریم به پرفروش‌ترین کتاب در کشور‌های غربی تبدیل شده است.
یک سو جبهه جبن و ترس و بزدلی نیرو‌های مسلح صهیونیست‌ها را می‌بینیم که در فراخوان نیروهایشان ۵۵ درصد اصلاً به میدان نیامدند. آن‌ها هم که خیلی شجاع بودند و آمدند بیشتر از ۲ هزارنفرشان از غزه فرار کردند. دو تیپ آن‌ها که وارد غزه شده بودند نافرمانی کردند و بدون اجازه عقب‌نشینی کردند. در مقابل ارتشی که جرئت رزم با نیروی مقابل خودش را ندارد و اوج شجاعتش این است از راه دور بمب بیندازد و بچه‌ها را بکشد، رزمنده فلسطینی قرار دارد که با دست‌های خالی غزه را گورستان تانک‌های فوق پیشرفته دشمن می‌کند. رزمندگان فلسطینی ۳۶۰ تانک و نفربر پیشرفته‌ای را که پیچیده‌ترین ابزار دفاعی را دارد و هر موشکی را که به سمت آن شلیک شود منهدم می‌کند، از فاصله زیر صدمتر و بسیاری از آن‌ها را از مسافت صفر یعنی چسبیده به تانک و با بمب چسبان منهدم می‌کنند.
آن طرف جبهه نهایت بی‌قیدی و بی‌شرافتی و بی‌اعتنایی به حقوق بشر و اوج شجاعت در تقابل اوج ترس و بزدلی برخلاف همه موازین جنگی و ملاحظات انسانی که حتی جنایتکاران جنگی هم آن را معمولاً مراعات می‌کنند، رسماً بیمارستان‌ها را بمباران می‌کند، به بیمارستان‌ها وارد می‌شود، اکسیژن نوزادان را قطع می‌کند. کشته‌های دشمن خود را به تانک می‌بندد، روی زمین می-کشد و اعضای بدن شهدا در سردخانه بیمارستان‌ها را قطع می‌کنند و می-دزدند. در طرف مقابل اوج شرافت و انسانیت مسلمانان مظلومی که این همه شقاوت را می‌بینند، وقتی اسیر صهیونیست در دستشان آزاد می‌شود، جلوی خبرنگار‌ها از زندانبان‌های خود تشکر می‌کند و می‌گوید همه دارو‌های مرا بدون کم و کاست فراهم کردند و هر روز پزشک می‌آوردند مرا معاینه می‌کرد.
همه دارند عملکرد تربیت‌شدگان مکتب لیبرال دموکراسی غرب را با عملکرد مجاهدان مسلمان مقایسه می‌کنند؛ کدام یک از این دو تفکر لیاقت اداره جهان را دارد، کدام یک از این دو تفکر به انسانیت احترام می‌گذارد.
مردم غزه، انبوه جمعیت فقیر، رانده شده از خانه و کاشانه در محاصره و محبوس در زندانی روباز هستند که ۱۷ سال زیر تحریم شدید و در زیر شدیدترین کنترل‌های امنیتی زندگی می‌کنند. پهپاد دائماً بالای سرشان پرواز می‌کند و لحظه به لحظه از همه چیز عکس می‌گیرد، ماهواره‌های متعدد از بالای سرشان کنترل می‌کند، تمام تلفن‌های مردم منطقه ۱۰۰ درصد شنود می‌شود؛ از چهار طرف این منطقه زیر دید رادار و دوربین‌های حرارتی و دیده‌بانی قرار دارد. زیر همین فشارها، این جماعت مؤمن کارخانه‌های موشک‌سازی زیرزمین می‌سازد و ده‌ها هزار موشک و راکت را با وجود همین فشار‌ها تولید می‌کنند. طرف مقابل با دستان باز با چپاول اموال دیگران و با کمک‌های پایان‌ناپذیر همه مستکبران و حمایت دائمی سازمان‌های به اصطلاح بین‌المللی بعد از دو ماه کشتار نتوانست به هیچ یک از اهداف خود برسد.
از این بی‌لیاقتی بالاتر چه چیز است که رژیم صهیونیستی و متحدانش که ۹۰ درصد رسانه‌های بزرگ جهان را با صد‌ها هزار کارمند و خبرنگار در اختیار دارند در جنگ رسانه هم شکست خوردند. صدای مقاومت با چند کانال تلویزیونی که کل استودیو‌های آن در چند اتاق مختصر خلاصه می‌شود بر خبرگزاری‌ها و رسانه‌هایی که برج‌های بزرگ و بزرگ‌ترین شبکه‌های ماهواره‌ای را دارند، بر دشمن فائق آمد.
امروز امریکا و رژیم صهیونیستی منفورترین نظام‌ها و دولت‌ها در دنیا هستند و جبهه مقاومت محبوب‌ترین است. اگر امروز سید حسن نصرالله، یحیی سنوار یا محمد ضیف، حتی اگر ابوعبیده به تهران یا بغداد بلکه حتی وارد فرودگاه لندن یا نیویورک شود با استقبال با شکوهی مواجه خواهد شد و مردم او را روی دوش خودشان از فرودگاه به مرکز شهر خواهند برد. در مقابل رئیس رژیم صهیونیستی، رئیس‌جمهور امریکا یا نخست‌وزیر انگلیس به هر کشوری بروند باید از مسیر‌های مخفی طوری حرکت کنند که هیچ‌کس آن‌ها را نبیند. چراکه اگر در منظر مردم قرار گیرند جز اعتراض و مخالفت چیزی نخواهند دید. اگر سران امریکا و اسرائیل یک جو فکر داشتند بهای گنبد آهنین و دیوار‌های بتنی و این همه شبکه‌های امنیتی و این‌طور در مضیقه گذاشتنِ مردم فلسطین چند درصد این هزینه‌ها را و بخش کمی از هزینه‌هایی که امروز دارند برای جنگ می‌پردازند برای امنیت و رفاه مردم فلسطین خرج می-کردند صحنه این‌طور نبود.
دنیا دارد این صحنه را نگاه و انتخاب می‌کند.
یک طرف جبهه استغنا، بی‌نیازی، اعتماد به نفس و خودکفایی می‌بینند و عظمت روح مقاومت اسلامی در اوج شدت‌ها را مشاهده می‌کنند که فلسطینی می‌گوید حسبناالله ونعم الوکیل. (خدا ما را کفایت می‌کند.) طرف مقابل بی‌هویت و بی‌شخصیتی است که باوجود این همه امکانات سراسر نیاز و وابستگی است. مردم فلسطین در واقع در این دوماه با امریکا می‌جنگند. چنانکه وزیر خارجه امریکا به مقامات کشور‌هایی را که سفر می‌کند می‌گوید وقتی به تل آویو وارد شدم دیدم همه چیز از هم پاشیده است.
روزانه ۶۰ فروند هواپیمای ترابری سنگین غربی پر از سلاح و مهمات در اسرائیل فرود می‌آید و کشتی‌های باری بزرگ مهمات‌رسانی می‌کنند، اتاق فرماندهی را امریکا اداره می‌کند. کل دنیای استکبار در مقابل یک ملت مظلوم تحت محاصره کم آورده است.
این مردم مظلوم چگونه پایداری می‌کنند و تربیت‌شدگان مکتب غرب در مقابل آن همه صبر و تحمل مقهور بی‌صبری و بی‌تحملی خودشان هستند تظاهرات برای پایان دادن به جنگ را در تل‌آویو شاهدیم.
مردمی که بدون آب و نان و برق و زیر بمباران خانه‌های خودشان را ترک نمی‌کنند. سرزمین خود را دوست دارند و تسلیم نمی‌شوند در مقابل آدم‌هایی که به این سرزمین هیچ تعلق خاطری ندارند و صد‌ها هزار نفر از کسانی که حتی تهدید نمی‌شوند شهر‌های خود را ترک کرده می‌روند نزدیک یک میلیون نفر خاک فلسطین اشغالی را ترک کرده‌اند؛ یک طرف جوانمردی و وفاداری و طرف دیگر بی‌وفایی و خودخواهی است.
غزه نمایشگاه بزرگ رسوایی لیبرال دموکراسی و تمدن غرب است و اینجا کار آن‌ها تمام شد. غربی‌ها از اول تسلط بر عالم کارشان همین بوده است. جنایات غزه تازگی ندارد؛ فقط این روز‌ها رسانه‌ها زیاد هستند، همه می‌بینیم و دنیا می‌بیند. اروپایی‌ها در برابر تصرف امریکا با سرخپوست‌ها و بومیان امریکا همین کار را کردند. همین طور کشتار کردند. در افریقا همین طور جنایت کردند وآن را به استعمار در آوردند؛ در شرق آسیا، ویتنام و کامبوج، فیلیپین نیز چنین بوده است. خود فلسطین همین طور و با همین کشتار‌های وحشیانه اشغال شد و این پایان راه این تمدن وحشی غرب است. خون کودکان معصوم پایان کار این تمدن حیوان صفت را رقم زد. اینک باید خود را برای دنیای جدیدی بدون اسرائیل و قلدری امریکا آماده کنیم.
در یک طرف اوج عطوفت و محبت به گونه‌ای که اسرای صهیونیستی در وقت آزادی به گرمی با زندانبانان خودشان خداحافظی می‌کنند و برای آن‌ها دست تکان می‌دهند و در طرف مقابل اسرائیلی‌ها در هر روز تبادل اسرا یکی دو نفر از خانواده زندانیان را که برای تحویل زندانی خودشان جلوی در زندان آمده‌اند با تیراندازی می‌کشد یا مجروح می‌کند و هرگونه اظهار خوشحالی مردم در آزادی اسرایشان را ممنوع و سرکوب می‌کند.
اینکه می‌بینید در کتابفروشی‌های مجازی مشهور دنیا فروش قرآن در این دو ماهه هفت یا هشت برابر گذشته شده است و خانم هنرپیشه اسرائیلی در تورنتو کانادا شناسنامه اسرائیلی‌اش را جلوی دوربین گرفت و گفت دیروز رفته‌ام به کنسولگری اسرائیل و درخواست کتبی داده‌ام شناسنامه اسرائیلی مرا باطل کند، چون شرم دارم اسرائیلی باقی بمانم. این اعلام برائت‌ها با استمرار کشتار‌ها گسترده‌تر خواهد شد.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز دوشنبه ۱۳ آذر

فروپاشی اجتماعی در سرزمین‌های اشغالی

دکترمحمدعلی صنوبری
آغاز مجدد حملات رژیم صهیونیستی به غزه و عدم استقبال از تمدید آتش‌بس، نشان داد برخلاف ادعا‌های آمریکا و سران رژیم اشغالگر، این رژیم غاصب صهیونیستی بود که از این فرصت برای تجدید قوا و طراحی جنایات جدید استفاده کرده است.

ما قاطعانه معتقدیم سران رژیم اشغالگر قدس، به‌خاطر کاهش فشار ناشی از تظاهرات گسترده در داخل سرزمین‌های اشغالی که از دولت نتانیاهو می‌خواهند روند مذاکرات را برای آزادی بازداشت‌شدگان تسریع بخشد، با آتش‌بس موافقت کرده‌اند. به نظر می‌رسد رهبران سیاسی جنبش حماس در نبرد رسانه‌ای و سیاسی علیه سران رژیم اشغالگر پیروز شده‌اند، زیرا آن‌ها به خوبی می‌دانند هر کلمه‌ای که از طریق رسانه‌ها گفته می‌شود به گروه‌های معترض اجتماعی داخل اسرائیل راه پیدا می‌کند. شاید مهم‌ترین اظهارات در رابطه با روند مبادله اسرا از سوی خلیل الحیه، یکی از اعضای دفتر سیاسی حماس باشد، زمانی که وی تأیید کرد حماس بسیار مشتاق است هرچه سریع‌تر زنان و کودکان مبادله شوند. هوشمندی رهبران مقاومت فلسطین باعث شده آن‌ها از اختلافات داخلی در رژیم صهیونیستی استفاده کنند و به دنبال تقویت آن باشند و در این مسیر موفق بوده‌اند. بنابراین، تمدید آتش بس و مبادله اسرا به معنای افزایش فشار بر دولت افراطی اسرائیل و به معنای تبدیل اهداف نظامی صهیونیست‌ها به توهمات صرف است.
اما یک سؤال مهم باقی می‌ماند: منابع برتری فلسطین که جناح‌های مقاومت بر آن تکیه می‌کنند، چه در مذاکرات و چه در جنگ چیست؟
حماس به منابع مختلف قدرت، چه داخلی و چه خارجی متکی بود و این منابع از طریق بلوغ جنبش‌های مقاومت در طول سال‌ها درگیری با رژیم صهیونیستی ایجاد شده‌اند. واقعیت دیگر این است که ادامه جنگ و عدم تمدید آتش‌بس نیز به منزله خرید زمان برای به تعویق انداختن اعتراضات سراسری در سرزمین‌های اشغالی است؛ اعتراضاتی که بیش از یک‌سال است در روز‌های شنبه، توازن و تعادل رژیم صهیونیستی را از داخل برهم زده است. وضعیت اقتصادی رژیم صهیونیستی و ارزش شکل (واحد پول جعلی داخل سرزمین‌های اشغالی) در پایین‌ترین حد خود از ابتدای تشکیل این رژیم جعلی قرار گرفته است. نتانیاهو نیز به‌خاطر به تاخیر انداختن سقوط خود، بی‌محابا جنگ را ادامه می‌دهد و خزانه این رژیم را تخلیه می‌کند. در واقع اگر کمک‌های بی‌شمار آمریکا، فرانسه، انگلیس و آلمان نبود، رژیم صهیونیستی حتی توانایی تامین مالی موشک‌هایی را که بر سر کودکان و زنان فلسطینی پرتاب می‌کند، نداشت. در ماه‌های گذشته و با تحلیل ترکیب جمعیتی در اعتراضات سراسری متوجه می‌شویم علاوه بر نسل Z رژیم و افراد با گرایش چپ، اقشار مختلف مانند معلمان، رانندگان، پرستاران، افراطیون مذهبی و حتی در این اواخر نیرو‌های نظامی و امنیتی هم به صف تظاهرات‌کنندگان در روز‌های شنبه پیوسته‌اند. نتانیاهو خیال می‌کند می‌تواند با ادامه جنایت و آدم‌کشی، کابوس خود یعنی اسقاط از قدرت را آن هم برای همیشه به تاخیر بیندازد، اما او با این لجاجت افسارگسیخته، نه‌تن‌ها پایان خود، بلکه پایان رژیم نامشروع در منطقه را رقم خواهد زد.

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز دوشنبه ۱۳ آذر

علت العلل ابربحران خاورمیانه

صابر گل عنبری

پاسخ چرایی ایجاد بحران در خاورمیانه را می‌توان در سخنان خود روسای جمهور آمریکا از ترومن تا بایدن یافت. اگر وضعیت تاریخی قبل از ۱۹۶۷ و آواره شدن صدها هزار فلسطینی از مناطقی که اسرائیل در ۱۹۴۸ در آن‌ها تاسیس شد و هم اکنون جمعیت همان فلسطینی‌ها به ۸ میلیون آواره بلا تکلیف در گوشه و کنار جهان می‌رسد، فاکتور بگیریم اما در همین محدوده سرزمینی۱۹۶۷ نیز که طبق نظر سازمان ملل و قاطبه کشورها از ۵۶ سال پیش تحت اشغال است، اسرائیل با احداث دهها شهرک و اسکان ۵۰۰ هزار مهاجر یهودی عملا امکان تشکیل کشور فلسطین را از بین برده است.

در این میان سخن گفتن از راه حل دو کشوری در حالی که یک کشور آن ۷۵ سال پیش تشکیل شده و دیگری هنوز برپا نشده و امکان شکل‌گیری آن معدوم شده، مسکنی تاریخ مصرف گذشته بیش نیست. اگر اراده قدرت‌های جهانی پشت این راهکار بود، از زمان شروع روند صلح بر اسرائیل برای پایان اشغال اراضی ۱۹۶۷ به منظور تشکیل کشور فلسطین فشار جدی می‌آوردند. علت العلل تداوم همین اشغالگری است و فتح، حماس، جهاد و انتفاضه‌ها معلول آن است.

تا علت برطرف نشود، صرف پرداختن به معلول‌ دردی را دوا نمی‌کند. تمدید آتش بس توام با حضور روسای سازمان‌های اطلاعات مصر، آمریکا و اسرائیل در دوحه و گمانه‌زنی برخی رسانه‌های اسرائیلی درباره احتمال توافق جامع مبادله اسرا و همچنین تهدید برخی شرکای دولت نتانیاهو به خروج از کابینه در صورت توقف جنگ یک نوع خوش‌بینی را نزد برخی ناظران برای پایان جنگ خلق کرده است. اما آیا چنین است؟

پاسخ روشنی نمی‌توان داد. اما آنچه مبرهن است این که پایان دادن به جنگ در این نقطه، اسرائیل را در موقعیت بازنده کامل قرار می‌دهد. بنابراین دشوار است که پذیرفت جنگ غزه در این نقطه پایان می‌یابد. مگر این که بپذیریم اسرائیل به دنبال برقراری معادله وحشتی بوده است که آن را با در پیش گرفتن سیاست زمین سوخته و برجای گذاشتن این حجم از ویرانی و تلفات تحقق یافته می‌داند، مانند اتفاق ۲۰۰۶ با حزب الله لبنان.

 

روزنامه وطن امروز

میدان جنگ غزه بعد از آتش‌بس
مهدی بختیاری
 «آلون بن داوید» خبرنگار و تحلیگر نظامی اسرائیلی در یادداشتش در روزنامه معاریو، وضعیت نیروهای ارتش رژیم صهیونیستی در فرماندهی جنوب را چیزی شبیه «گیوعات خلفون» (یک فیلم سینمایی طنز درباره وضعیت بد نیروهای احتیاط ارتش اسرائیل بعد از جنگ یوم کیپور) توصیف کرده و نوشته سربازهای مرد زیادی را با لباس زیر و بسیاری از سربازان زن را با لباس غیرنظامی دیده است که بر سر خدمت حاضر هستند و هشدار داده که شیوع بی‌نظمی ذاتی اسرائیلی‌ها در ارتش خطرناک است.
او البته رجزهایی هم درباره نحوه عملکرد ارتش اسرائیل در پیش از آتش‌بس و برنامه احتمالی آن در روزهای آینده خوانده و هشدارهایی هم درباره اسرای اسرائیلی که هنوز در بند حماس هستند داده است.
1ـ  آتش‌بس میان حماس و رژیم صهیونیستی یک هفته طول کشید و پس از آن، مجددا درگیری‌ها از روز جمعه از سر گرفته شد و اگرچه صهیونیست‌ها سعی کردند حماس را آغازکننده مجدد جنگ معرفی کنند اما شواهد و قرائن نشان می‌دهد این صهیونیست‌ها بودند که تمدید آتش‌بس را نپذیرفتند.
بن داوید در بخشی از یادداشتش هم مدعی شده «حماس از ادامه این نبرد نگران است». پس طبیعتاً کسی که نگران باشد، دست به حمله مجدد نخواهد زد.
اما چرا اسرائیل آتش‌بس را به‌رغم پیشنهادات حماس برای ادامه تبادل اسرا با هدف پایان دادن به جنگ، ادامه نداد؟
بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل، بزرگ‌ترین مقصر شکست در عملیات توفان الاقصی است؛ هم در آغاز این جنگ یعنی 7 اکتبر ضربات سختی خورد و هم در ادامه جنگ نتوانست هیچ‌کدام از اهدافی را که بارها خود و دیگر مقامات دولتش اعلام کرده بودند محقق سازد.
مهم‌ترین هدفی که از همان 7 اکتبر بارها اعلام شد، عملیات گسترده زمینی ارتش اسرائیل برای نابودی کامل حماس و تعیین یک رژیم امنیتی جدید برای غزه و البته آزادی اسرا آن هم بدون مذاکره بود اما هیچ‌کدام از این اهداف محقق نشد.
ساختار رزم حماس (به‌رغم بمباران‌های گسترده و وحشیانه هوایی اسرائیل که منجر به شهادت بیش از 15 هزار زن و کودک و انسان بی‌گناه شد) تقریباً دست‌نخورده باقی مانده است. رهبران اصلی حماس همچنان حاضر هستند و گروه‌های مقاومت فلسطینی نیز در نبرد زمینی آسیب‌های زیادی به ارتش اسرائیل وارد کرده‌اند.
از طرف دیگر، حمله گسترده زمینی به غزه که از ابتدا هم با تردیدهای فراوان از سوی مقامات اسرائیلی مواجه بود، به حمله محدود و کُند در شمال نوار غزه تغییر کرد و اگرچه آنها توانستند بخش‌هایی از شمال این منطقه را اشغال و ارتباط آن با مناطق جنوبی را قطع کنند (هرچند این ارتباط در زیر زمین و از طریق تونل‌ها برقرار بود و یکی از ابتکارات حماس هم تبادل برخی اسرا در همان منطقه بود) اما دستاورد نظامی ملموسی برای صهیونیست‌ها محقق نشد.
نیروهای ارتش اسرائیل شبیه توریست‌ها به ساختمان‌هایی نظیر پارلمان غزه، اداره پلیس حماس و ... سر زدند و عکس یادگاری گرفتند اما هیچ کدام اینها را نمی‌توان دستاوردی محسوب کرد که نتانیاهو بتواند به واسطه آن قدری از فشار داخلی را کم کند.
اشغال بیمارستان شفا هم که چند روز قبل آن، به‌شدت از سوی صهیونیست‌ها به عنوان مقر فرماندهی حماس تبلیغ می‌شد، نه‌تنها نتوانست صدای مخالفان را کم کند، بلکه ارتش اسرائیل و سخنگوی آن را به مضحکه‌ای در سطح جهانی تبدیل کرد. مصاحبه ایهود باراک (از رهبران مخالف نتانیاهو) با شبکه سی‌ان‌ان هم ضربه دیگری بود زمانی که گفت تونل‌هایی که زیر بیمارستان شفا قرار دارد و اینقدر روی آن تبلیغ شده، چند دهه قبل -وقتی غزه در اشغال اسرائیل بود - توسط خود صهیونیست‌ها ساخته شده است. از همه اینها مهم‌تر، مساله اسرای اسرائیلی در دست حماس است که همچنان بیشترین فشار را به دولت نتانیاهو وارد می‌کند.
نتانیاهو احتمالا باید راضی باشد که جنگ همین جا تمام شود (البته به شرط اینکه بتواند لااقل اسرا را آزاد کند) اما خودش بهتر از هر کس دیگر می‌داند که با توقف جنگ باید شاهد تکه‌پاره شدن ائتلافش هم باشد. برای مثال ایتمار بن‌گویر یکی از وزرای کابینه و رهبر حزب «قدرت یهود» (یکی از احزاب تندرو مؤتلف با لیکود) تهدید کرده است در صورت توقف جنگ از این ائتلاف کناره‌گیری خواهد کرد و این امر می‌تواند عمر دولت مستعجل نتانیاهو را حتی کوتاه‌تر هم کند.
2ـ برنامه تبادل اسرا هم البته اتفاقات زیادی داشت که حواشی آن شاید کمتر از ۴۸ روز جنگ قبل از آن نباشد.
فیلم‌های منتشر شده از واکنش‌های اسرای اسرائیلی پس از آزادی و اظهارنظرهای آنها آنقدر گل به خودی محسوب می‌شد که رژیم صهیونیستی به‌شدت مصاحبه و انتشار اخبار از این افراد را محدود کرد و حالا که طعم آزادی اسرا زیر زبان ساکنان سرزمین‌های اشغالی رفته، طبیعتاً فشار به دولت اسرائیل برای آزادی بقیه اسرا بیشتر هم خواهد شد.
این فشار بر دولت، ادامه جنگ (جنگی که بعید است برای نتانیاهو دستاورد خاصی داشته باشد) را برای آنها سخت‌تر هم خواهد کرد.
نیروهای مقاومت در طول آتش‌بس به یک بازیابی کامل از توان خود دست یافتند و هنوز 170 اسیر اسرائیلی را هم در اختیار دارند؛ اسرایی که نتانیاهو و دولتش هیچ سرنخی از محل نگهداری آنها ندارند و می‌دانند برای آزادی بیشتر آنها، نه‌تنها باید با حماس مذاکره کنند، بلکه باید امتیازات زیادی هم بدهند (یادمان باشد هنوز کار به تبادل اسرای نظامی نرسیده است).
در یک کلام، نتانیاهو مجبور است با همان‌هایی وارد مذاکره شود که وعده نابودی‌شان را می‌داد، در حالی که شاید حتی عمر دولتش برای ادامه همین مذاکرات هم قد ندهد!
 
روزنامه رسالت

وظیفه نظارتی مجلس و چند ملاحظه پیرامون آن

مرتضی کامل نواب

۱. اینکه مجلس شورای اسلامی دارای دو شأن اساسی است موردتوافق همگان است. مجلس متولی قانون‌گذاری در کشور است و هم‌زمانشان نظارت بر دستگاه‌های اجرایی و کارگزاران را بر عهده دارد. در این یادداشت بنا نداریم به صلاحیت قانون‌گذاری مجلس که کارکرد اصلی این قوه است، بپردازیم. بلکه به بهانه اظهارات اخیر رئیس مجلس شورای اسلامی در خصوص شأن نظارتی مجلس، مروری مختصر در این زمینه خواهیم داشت. دکتر قالیباف اواخر هفته گذشته در جمع فعالان سیاسی و اجتماعی کشور، بیان داشت «مجلس متناسب با ساختار و شرح وظایف خود نظارت را انجام می‌دهد. اما توجه کنیم که نظارت بر اجرای دقیق قانون بر عهده سازمان بازرسی کل کشور است و ماهیت نظارت ما در مجلس متفاوت است و این سازمان بازرسی است که می‌تواند کاری را متوقف کرده و یا برخورد قضائی صورت دهد». این نکته ازاین‌جهت که انتظارات و توقعات آحاد مردم در خصوص نظارت پارلمانی، انتظار دقیق و متناسبی باشد، بسیار حائز اهمیت است. درواقع سؤال اصلی این است که اساسا مجلس چه نوع نظارتی بر دستگاه‌های اجرایی و کارگزاران دولت دارد؟ و چه ابزارهای قانونی برای چنین نظارتی در اختیار اوست؟ اطلاع از این موارد کمک می‌کند تا با آگاهی از امکانات و ظرفیت‌های مجلس در نظارت، بتوان به ارزیابی دقیق و درستی از عملکرد این قوه دست‌یافت.

۲. پیش از ورود به پاسخ سؤالات پیش‌گفته، بد نیست توجه داشته باشیم که نظارت بر دولت به معنای وسیع آن را در یک دسته‌بندی کلی می‌توان تحت عناوینی چون نظارت مردمی، نظارت قضائی، نظارت مالی، نظارت سیاسی و پارلمانی و غیره قرار داد. تقسیم‌بندی که هرکدام از گونه‌های آن معنایی مستقل داشته و بر اساس قانون، ابزارهای اختصاصی خود را در اختیار ناظر قرار می‌دهد. طبعا پرداختن به همه ابعاد و انواع نظارت بر دولت و دستگاه‌های اجرایی از عهده این یادداشت بیرون است و در آینده می‌توان به آن پرداخت. اما آنچه ما در این تحلیل مد نظر داریم، بررسی و مروری بر نظارت سیاسی و پارلمانی است.
نظارت پارلمانی را می‌توان به معنای نظارت مجلس شورای اسلامی بر عملکرد دستگاه‌های اجرایی و کارگزاران دولت دانست. مطابق اصول متعدد قانون اساسی و قانون آیین‌نامه داخلی مجلس شورای اسلامی، این قوه از اختیارات مختلفی در نظارت بر عملکرد دولت برخوردار است که می‌تواند در موارد مربوطه از آن استفاده کند. حق تحقیق و تفحص در تمام امور کشور(اصل ۷۶)، حق سؤال از وزیر و یا رئیس‌جمهور(اصل ۸۸)، حق استیضاح وزیر و یا هیئت‌وزیران(اصل ۸۹) و حق رسیدگی به شکایات از قوای سه‌گانه(اصل ۹۰) ازجمله ابزارهای نظارتی مجلس شورای اسلامی است.

۳. آنچه از ظرفیت‌های پیش‌گفته بیان شد شامل اقدامات نظارتی نمایندگان(یک و یا چند نفر از نمایندگان)، کل مجلس(با تصویب در مجلس) و یا ریاست مجلس می‌شود. مواردی چون تذکر و سؤال از وزرا و همچنین ابتکار عمل در تحقیق و تفحص (درخواست انجام آن) ازجمله امکانات فردی نمایندگان در نظارت است و هر یک از نمایندگان مجلس می‌توانند از این ظرفیت قانونی استفاده کنند. درحالی‌که سؤال از رئیس‌جمهور و یا استیضاح، ازجمله ظرفیتی‌های جمعی(بیش از یک نفر) نمایندگان است و درنهایت نظارت رئیس مجلس شامل تطبیق مصوبات دولت با قوانین تصویب‌شده در مجلس است که ضمن ابلاغ برای اجرا در دولت، در اختیار رئیس مجلس قرار می‌گیرد.

۴. با نگاهی به موارد و ابزارهای قانونی مجلس شورای اسلامی در نظارت بر دولت و نیز کارگزاران دولتی، می‌توان به ماهیت و جنس این نظارت پی برد. درواقع می‌توان گفت ابزارهای نظارتی مجلس شورای اسلامی، از جنس اصلاح روندها، فرآیندها و کلان عملکردهای دولت است. سؤال و تذکر، موجبات دقت و توجه بیشتر دولت در عملیات اجرایی را فراهم می‌کند، تحقیق و تفحص ابزاری در جهت ارزیابی و راستی آزمایی است و استیضاح وزرا و عدم‌کفایت آخرین حربه برای متوقف کردن کلان‌روندهای نادرست از منظر مجلس است. به‌عبارت‌دیگر مجلس شورای اسلامی بدون ورود و مداخله در کارکرد اجرایی دولت که ناشی از استقلال قوا است، آنچه را غیر صحیح تشخیص دهد از طریق ابزارهای عمدتا سیاسی دنبال می‌کند. از همین جهت است که بسیاری از صاحب‌نظران، نظارت مجلس را تحت عنوان نظارت سیاسی مطرح می‌کنند. درواقع نظارت پارلمانی از این زاویه در ادامه نظارت مردمی است، چراکه نمایندگان مجلس وکلای مردم هستند و جنس نظارت ایشان به نظارت عامه مردم نزدیک است و نیز به همین جهت ماهیت نظارت مجلس را باید ماهیتی سیاسی و کلان دانست که برای جهت‌دهی و ترغیب عملیات اجرایی دولت در مسیر صحیح که همان قانون مصوب مجلس است، اعمال می‌شود.
در آینده به ابعاد دیگری از نظارت پارلمانی خواهیم پرداخت و زوایای بیشتری از این امر مهم را بررسی خواهیم کرد.

منبع: بصیرت

ارسال نظرات