خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدین، متخلص به «حافظ شیرازی» است که در فرهنگ ایرانیان، اشعار او به دلیل عمق غنای ادبی و بهرهگیری عمیق از حکمتهای قرآنی، جایگاهی مورد احترام دارد و اشارههای عرفانی او همواره برای اهل معنا، شیرین و گرهگشاست.
* پادشه اقلیم ادب
محمد گلندام در مقدمه اي که بر ديوان حافظ نوشته، آورده است: «غزلهاي جهانگيرش به ادني مدتي به حدود اقاليم خراسان و تركستان و هندوستان رسيده، و قوافل سخنهاي دلپذيرش در اقلّ زمان به اطراف و اكناف عراقين و آذربايجان سركشيده، سماع صوفيان بي غزلي شورانگيز از او گرم نشدي و بزم پادشاهان بي نقل سخنان ذوق آميزش زيب و زينت نيافتي،بلكه هاي و هوي مشتاقان بي وسوسة شوق او نبودي و سرودِ رودِ مي پرستان بي غلفلة ذوق او رونق نگرفتي.»
این به این معناست که شعر حافظ نه فقط برای ایران و ایرانی جایگاه ویژه ای داشته بلکه در دیارهای دیگر و سرزمین های دیگر نیز بسیار مورد استقبال بوده است و خودِ حافظ در ابياتي به درنورديدن مكانيِ شعر خويش اشاره دارد:
فكند زمزمة عشق در حجاز و عراق
نواي بانگ غزل هاي حافظ از شيراز
عراق و فارس گرفتي به شعر خوش
حافظ بيا كه نوبت بغداد و وقت تبريزست
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسيحا را
صبحدم از عرش مي آمد خروش عقل گفت
قدسيان گوئي كه شعر حافظ از بر مي كنند.
حافظ با عارفان و شاعران زمان خود هم ارتباط داشته است و گاهي به اشعار آنان توجه داشته است، يا به قولِ اُدبا شعر آنان را «جواب» ميگفته است. مانند اين بيت شاه نعمت الله ولي كه «ماخاك راه را به نظر كيميا كنيم، صد درد را به گوشة چشمي دوا كنيم» و حافظ که در جواب او سروده است:
آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند
آيا شود كه گوشة چشمي به ما كنند؟
در دم نهفته به رُطبيبان مدّعي
باشد كه از خزانة غيبم دوا كنند»
و گاهي آنان شعر حافظ را سرمشق خود قرار داده اند. مانند خواجوي كرماني كه دوران جواني حافظ با دوران پيري او مصادف بوده است و عبيد زاكاني و عماد فقيه كرماني و بسیاری بزرگان ادب.
* شیرین، حتی برای حکمای غربی
هر چند که غزلیات حافظ بسیار در ادب ایران و حتی دیگر کشورها تاثیرگذار بوده است اما بدون شک تقلیدناپذیر است.
ادوارد براون در تاريخ ادبيات خود (تاريخ ادبيات جديد و معاصر ترجمة مرحوم رشيد ياسمي، صفحة ۱۹۳) مي نويسد: «از جمله شعراي متأخّر، حافظ بود كه در چشم هم وطنانش مقام ارجمند خود را بدون ذره اي نقصان حفظ نموده و حتي مشكوك است كه تا چه پايه سرمشق شعرا واقع شده است و اين كه شعرا كمتر از او تقليد كرده اند بيشتر به واسطة تقليد ناپذيري خود اوست و نبايد تصور كرد كه مثل جامي و عرفي و صائب كه شهرت و مقام پيشوائي ادبي خود را گم كرده و ديگر به دست نياوردند، سبك حافظ نيز در اين زمان متروك و بي مقدار گرديده، بلكه كسي «قوّة جولان در عرصة پرواز او نبوده است.»
در سدههای هجدهم و نوزدهم میلادی اشعار او به زبانهای اروپایی نیز ترجمه شد و نامش به محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. تا جایی که گوته شاعر، ادیب، نویسنده، نقاش، محقق، انسانشناس، فیلسوف و سیاستمدار آلمانی اثر درخشان «دیوان شرقی» را متأثر از آثار حافظ نوشته است و فیلسوفهای بزرگی چون نیچه یکی از نمونههایِ عالی خردمند بینای دیونوسوسی خود را در حافظ مییابد. نام حافظ ده بار در مجموعه آثارِ وی آمدهاست.
بیگمان، دلبستگی گوته به حافظ و ستایشی که در «دیوان غربی-شرقی» از حافظ و «حکمتِ شرقی» او کرده، در توجه نیچه به حافظ نقشی اساسی داشته است. در نوشتههای نیچه نامِ حافظ در بیشتر موارد در کنار نامِ گوته میآید و نیچه هر دو را به عنوانِ قلههای خردمندیِ ژرف میستاید. حافظ نزدِ او نمایندهٔ آن آزادهجانی شرقی است که با وجدِ دیونوسوسی، با نگاهی تراژیک، زندگی را با شور سرشار میستاید، به لذّتهای آن روی میکند و، در همان حال، به خطرها و بلاهای آن نیز پشت نمیکند (بلایی کز حبیب آید، هزارش مرحبا گفتیم!). اینها، از دید نیچه، ویژگیهای رویکرد مثبت و دلیرانه، یا رویکرد «تراژیک» به زندگی ست.
ارسال نظرات