از قيام عاشورا در بعد تربيت، در حد شايسته سخن به ميان نيامده و حال آن كه اين حركت، نكات تربيتى قابل توجه و ماندگارى را در خود مستتر دارد.
امروزه در مباحث تربيتى، بحث اسوه ها و الگوها مورد عنايت است. مثلا در مكاتب روان شناسى معاصر هم نسبت به الگوها سخن رفته و «بندورا» در نظريه يادگيرى اجتماعى خود، به شكل گسترده اى بر يادگيرى هايى كه در نتيجه مشاهده الگوها پديد مى آيد، تاكيد ورزيده است. همين طور «ساليوان» در نظريه شخصيتى كه تحت عنوان «روان پزشكى تاثير متقابل اشخاص»، ارايه كرده است، از تاثير تعيين كننده الگوها بر رفتار آدمى ياد مى كند. با نگاه گذرايى به قرآن، به اسوه هاى متعددى برمى خوريم؛ حضرت ابراهيم (ع) اسوه بت شكنى است، اصحاب كهف، سمبل و اسوه مجاهدين فى سبيل الله اند و حضرت يوسف، اسوه ايستادگى در برابر شهوات و حضرت رسول (ص)، اسوه حسنه است. پس اگر مى توان از اسوه ها در امر تربيت از نگاه مكاتب روان شناسى و تربيتى و نيز در تربيت دينى بهره برد و با توجه به بحث حاضر، مى توان از عزت و كرامت حسينى، براى القا، تلقين و تقويت عزت مدارى براى ديگران استفاده نمود تا ذلت گريزى و ذلت ستيزى آنان، الهام بخش شيعيان و پيروانش باشد كه در مقابل تهديد، ارعاب و زورمدارى ديگران بتوانند نه بگويند و فرياد «هيهات مناالذله» سردهند.
«عاشورای حسینی» که در سال ۶۱ هجری رخ داد، حادثه ای نبود که از پندها و عبرت آموزی های بعد از خود، جدا باشد. پیام ها، عبرت ها و آثاری که در اندیشه و رفتار مسلمانان داشته تا امروز ادامه دارد و تا آخرین لحظه تاریخ بشر استمرار خواهد یافت؛ زیرا «عاشورا» یک حادثه نیست، یک تفکر توأم با عمل است؛ تفکر ستیز دایم حق با باطل و مبارزه حق جویان با ستمگران.
هر چند اين رويداد در مكان و زمان محدودى به وقوع پيوست اما درس هاى آن ويژه زمان و مكان خاصى نيست. کربلا تنها یک حادثه نیست بلکه یک واقعه است که انسانهای بسیاری در طول چهارده قرن در این مکتب تربیت شده اند. چه بسیار انسانهایی که با حضور در مجالس محرم جهت زندگی خود را عوض کرده اند.
تفاوت درس و عبرت
درس گرفتن از قيام عاشورا يعنى گفتار و رفتار عاشورائيان را در زندگى فردى و اجتماعى، الگو و اسوه قراردادن. در نهضت عاشورا با قهرمانان و الگوهايى روبه رو هستيم كه با گفتار و رفتار خود حادثه اى بس بزرگ آفريدند، حادثه اى كه مى توان براى شيعه و مسلمانان بلكه همه جهانيان الگوى مناسب و كارآمدى باشد.
عبرت: واژه «عبرت» از ريشه «عبور» و گذشتن از چيزى به چيز ديگر است. به اشگ چشم «عبره» گفته مىشود، چون اشک از چشم عبور مىكند. در تعبير خواب نيز، اين واژه به كار رفته، چون انسان را از ظاهر به باطن منتقل مىكند. به همين مناسبت به حوادثى كه به انسان پند دهد «عبرت» گويند، چون انسان را به يك سلسله تعاليم كلّى راهنمايى مىكند.بنابراين، عبرت آموزى يعنى از حال به گذشته رفتن و گذشته را بررسى و از آن پند گرفتن است.
عبرت آموزى از حادثه عاشورا به اين معناست كه انسان همواره آن را مورد مطالعه قرار داده و جامعه خود را با آن مقايسه كند تا بفهمد در چه حال و وضعى قرار دارد، چه چيزى او را تهديد مىكند و چه چيزى براى او لازم است.
با اين بيان، تفاوت اساسى بين درس و عبرت وجود ندارد؛ چرا كه عبرت آموزى نوع ديگرى از درس است، امّا درس از راه عبرت گيرى. با اين توضيح كه ما در درس آموزى نقطه هاى اوج و خوبى ها را مىبينيم و آنها را به عنوان اسوه و سرمشق معرفى مى كنيم. امّا در عبرت آموزى، تنها به خوبى ها و الگوهاى مثبت نگاه نمى كنيم بلكه بدىها و زشتى ها و نامردمى ها را نيز مىبينيم و از آن به گونه اى ديگر درس مى آموزيم.
به گفته استاد شهيد مطهرى: حادثه عاشورا دو صفحه دارد: سفيد و نورانى، تاريك و سياه. صفحه سفيد قهرمانانى چون امام حسين(ع) و قمر بنىهاشم و صفحه سياه قهرمانانى چون يزيد، ابن زياد و عمر سعد دارد. در بحث عبرتها به صفحه سياه و تاريك و جنايتهاى آنان نيز توجّه مىشود.
هر چند برخى درس آموزى و عبرت گيرى از تاريخ را نفى كرده اند، ولى بر اساس بينش اسلامى، اين موضوع مورد تأييد و تأكيد منابع دينى ماست. قرآن و روايات در بسيارى از موارد ما را به درس آموزى و عبرت گيرى از تاريخ فرا خوانده اند.
نه تنها مسلمانان بلكه غير مسلمانان از اين حادثه درس جوانمردى، ايثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند.
آرى عاشورا از چنان عمق و غنايى برخوردار است كه تا پايان تاريخ، پيام آور ارزشهاى والاى انسانى و الهامبخش انسانهاى آزاده و خداجو خواهد بود.
عاشورا دانشگاهى است كه همه طبقات از زن و مرد، كوچك و بزرگ، باسواد و بى سواد، سياه و سفيد، مسلمان و غير مسلمان از آن درس مى آموزند و در اين دانشگاه همواره استادان بنامى چون: حسين بن على(ع)، قمر بنى هاشم، زينب كبرى و ديگر عاشورائيان تدريس مىكنند. ولى متأسفانه ما تاكنون نتوانسته ايم ارزشهاى عاشورا را آن چنان كه شايد و بايد به جوامع جهانى بشناسانيم.
محرم و کربلا اوج فضایل اخلاقی است؛ محرم اخلاق را با نمونه های عینی اش به ما می آموزد. محرم درس وفاست درس آزادی و آزادگی و درس عزت است. با این اوصاف که قطره ای از دریای تربیتی محرم بود دیگر جای تعجب ندارد که محرم انسانها را در یک شب بلکه کمتر از آن متحول نماید. اینکه مشاهده می شود بسیاری از کسانی که گرفتار گناهان هستند که به آنها خوی گرفته اند و عادت آنها شده است، اما این عادت ناروای خود را به حرمت محرم کنار می گذارند. پس محرم و عاشورا عزم آفرین است. عزم بر ترک معصیت الهی. عزم بر کسب فضایل و در یک کلام عزم بر بندگی.
کربلا و محرم نگرش انسان را به زندگی تغییر می دهد. عاشورا هدف برای زندگی کردن را عمیق تر می کند. عاشورا به زندگی معنایی بس عظیم می بخشد. محرم ماه توبه است و ماه بازگشت به خدا و ماه پیدا کردن حقیقت و راه درست زندگی کردن و درست مردن است. محرم بهترین شیوه زندگی را به انسان می آموزد و نیز بهترین مردن و بدرود گفتن دنیا را می آموزد.
فداكارى و ايثار، صبر و استقامت، انسانیت، صداقت و وفاداری، صمیمیت و خانواده دوستی،احترام به بزرگتر،شهادت و شجاعت، تعهد و مسؤوليت،همدلی،قاطعيت در راه هدف، دفاع از امامت و ولايت، دفاع و پاسدارى از دين و ارزشها، تولى و تبرى، ستيز با ستم و ستمگران، با فساد و مفسدان، دستور به نيكي ها(امر به معروف)، پرهيز از بديها و زشتيها(نهی از منکر)، انس با قرآن، ترويج فرهنگ نماز، عزت نفس،نهراسيدن از نيروى دشمن، پرهيز از سستى و تنبلى در برابر تجاوز به ارزشها، افشاى چهره دشمنان اسلام، توجّه به معنويات حتّى در جبهه جنگ، نفى نژادپرستى، توبه، دعا، استغفار، پذیرش و تسليم در برابر خدا، قيام براى خدا و...بخشى از درسهاى عاشورا است. البته همين درسها كافى است كه يك ملّت را از ذلت به عزت برساند و همين درسها مىتواند جبهه شر،نفاق،كفر و استكبار را شكست بدهد.
حادثه کربلا و خلقوخویی که از حماسهسازان عاشورا به ثبت رسیده است، منبع ارزشمندی برای آموزش اخلاق و الگو گیری درزمینه خودسازی، تربیت دینی و کرامت انسانی است که به برخی از این پندهای اخلاقی اشاره میکنیم:
انسانيت
يکي از ماندگارترين پيام هاي عاشورا که براي تمام بشريت در طول تاريخ،چه مسلمان و چه غيرمسلمان،آموزنده و زندگي سازاست،اين جمله امام(ع) است که فرمودند: «اگر دين نداريد، لااقل آزاده باشيد.» امام(ع) در اين جمله به اين نکته اشاره مي کند که انسانيت يک ملاک بسيار ارزشمند است که جداي از هر دين و مسلک که انسان ها از آن پيروي مي کنند و مؤمن به خداوند که يا کافر هستند، يک گوهر دروني در وجود تمام آنهاست که به نام انسانيت که اگر هر فرد به آن مراجعه کند، مي تواند راه درست و حقيقت را پيدا کند و حق و ناحق را به واسطه همين گوهر دروني تا حدود زيادي تشخيص دهد.
در جاي ديگرايشان فرمودند: «دين لغلغه دهان شما نباشد.» يعني به مسايل دين به صورت ظاهري نگاه نکنيد بلکه تلاش کنيد تا آن را در زندگي خود متبلور و متجلي کنيد. نمود حضور دين در زندگي ايشان،بزرگي روح، عزت و کرامت انساني، به اسارت نگرفتن روح انسان در دام خواهش ها و وسوسه ها و تسليم نشدن در برابر آنچه انسانيت و روح انساني را ذليل مي کند، خواهد بود. به همين دليل است که امام(ع) مي فرمايد: «مرگ در مسير عزت،حيات جاودان است.»
عزم بر بندگی
نقطه آغاز بندگی خدا، ترک هر آن چیزی است که خداوند از ارتکاب به آنها نهی کرده است. و نقطه آغاز ترک گناه، توبه است. نمونه بارز توبه در صحنه کربلا ملحق شدن حر بن یزید ریاحی به سپاه امام حسین علیه السلام است.
توجه کنيد که در نمازهاي يوميه که هر روز مي خوانيم مي گوييم: «اياک نعبدواياک نستعين». چند نفر از ما به اين جمله توجه مي کنيم؟ در حالي که پيام امام(ع) در آخرين لحظات زندگي اش همين آيه است.
اين همان چيزي است که به عنوان سلامت معنوي از آن نام مي برند. سلامت معنوي يعني اينکه زندگي ما رنگ خدايي بگيرد و به آزادي معنوي دست پيدا کنيم که از غيرخدا جدا شويم و به توحيد فکري و عملي ناب برسيم. متأسفانه افرادي هستند که در زندگي وقتي با يک مشکل رو به رو مي شوند اولين چيزي که فراموش مي کنند خداست و براي حل مشکل خود دست به دامان اين و آن مي شوند.
توکل
داشتن تکیهگاهی قدرتمند و استوار در شداید و حوادث، عامل ثبات قدم و نهراسیدن از دشمنان و مشکلات است. توکل، تکیه داشتن بر نیروی الهی و نصرت اوست. قرآن کریم دستور میدهد که مؤمنان تنها به خدا تکیه کنند.
امام حسین در آغاز حرکت خویش از مدینه، تنها با توکل به خدا این راه را برگزید و حتی توکلش بر یارانش هم نبود؛ ازاینرو از آنان نیز خواست هر که بخواهد، میتواند برگردد. با این توکل بود که هیچ رخدادی در عزم او خلل وارد نمیکرد. در روز عاشورا با شروع حمله دشمن، حضرت در نیایشی به درگاه خدا، این اتکال و اعتماد به پروردگار را چنین بیان کرد: «انی توکلت علی اللّه ربّی و ربّکُم»؛ «بر خدایی که پروردگار من و شماست توکل میکنم.» این ویژگی برجسته در لحظات آخر زندگی حضرت نیز همراه او بود. هنگامیکه نیزه خورد و زخمی بر زمین افتاد، در مناجات عارفانه با معشوق خویش از این توکل بر ذات قادر متعال دم میزد: «اَسْتعینُ بِکَ ضعیفا و اتوکل علیک کافیا»
صبر،استقامت و تاب آوری
برای مقابله با فشارهای درونی و بیرونی و غلبه بر مشکلات در راه رسیدن به هدف، پایداری و استقامت لازم است. بدون صبر، در هیچ کاری نمیتوان به نتیجه مطلوب رسید. برای اینکه مصیبتها و دشواریهای راه، انسان را از پای در نیاورد، باید صبور و شکیبا بود. این دعوت دین در همه مراحل است و در عاشورا نیز با این جلوه عظیم روحی روبهرو هستیم و آنچه حماسه کربلا را به اوج ماندگاری و تأثیرگذاری و فتح معنوی میرساند، روحیه مقاومت امام حسین «علیهالسلام» و یاران و همراهان او بود.
امام شهیدان، از آغاز، نیروهایی را به همراهی طلبید که مقاوم باشند. در یکی از منزلگاههای میان راه، فرمود: «اَیُّهَا النّاسُ فَمَنْ کانَ منکم یَصْبِرُ عَلی حدِّ السیفِ وَ طَعْن الاسِنّةِ فَلیقم مَعَنا و اِلاّ فَلْیَنْصَرِف عَنّا»؛ «ای مردم! هر کدام از شما که تحمل تیزی شمشیر و زخم و ضربت نیزه ها را دارد همراه ما بماند و الاّ باز گردد.»
سختترین ضربههای روحی و مصیبت شهادت فرزندان و یاران، بر امام حسین «علیهالسلام» وارد شد، لکن در همه آنها خود را نباخت و مقاومت و ایستادگی کرد. هنگام خروج از مکّه در خطبهای با اشاره به حوادث آینده و پیشگویی شهادت خویش، فرمود: «نَصْبِرُ عَلی بَلائِه وَ یُوَفّینا اُجورَ الصّابِرینَ»؛ «ما، به رضای خدا رضاییم، بر بلای او صبر میکنیم، او نیز پاداش صابران را به ما میدهد.»
بدون شک، حادثه کربلا آموزگار مقاومت بود و آثار تربیتی آن در جهان اسلام و بهویژه تشیّع در مبارزات حقطلبانه جلوه گری مینماید. مقاومت شهدای کربلا شهادت و سختیهای جنگ را برای رزمندگان قابل تحمّل و آسان کرده است، چنانکه خانوادههای شهدا نیز از صبر زینب کبری صبوری آموختهاند و پدران، مادران و همسران، داغ جوانان خویش را با الهام از واقعه عاشورا تحمل کرده و میکنند.
پيام عاشورا استقامت، صبر و اميد است و اينکه خداوند قادر بر تمام مسايل است. انساني که به اين مراحل برسد و اين پيام را در زندگي خود متجلي کند، هيچ گاه در برابر زور و باطل قد خم نمي کند و سازش نمي پذيرد چون به خداوند تکيه دارد و ايمان دارد که حق و حقيقت،نهايتاً پيروز است.
به اين صورت است که پيام امام حسين(ع) و عاشورا، جهت زندگي انسان ها را تغيير مي دهد و اتفاقاً در تحمل سختي هاي دنياي امروز هم راه گشاست.
عزت نفس
خداوند انسان را کرامت بخشید(و لقد کرمنا بنی ءادم.(اسراء/۷۰) به گونه ای که وی را گل سرسبد خلقت آفرینش قرار داد(تبارک الله احسن الخالقین. مۆمنون/۱۴) و هر آنچه در عالم است را مسخر انسان نمود. (و سخر لکم الشمس و القمر دائبین و سخر لکم اللیل و النهار. ابراهیم/33)
چنین انسانی سزاوار نیست که خود را ذلیل دنیا و متاع ناچیز دنیا و برده دیگر انسانها نماید. حتی اگر جان او را بگیرند حاضر نیست عزتش خدشه دار شود. از این روست که وقتی امام حسین علیه السّلام در برابر بیعت ذلیلانه و کشته شدن عزیزانه قرار گرفت مرگ را بر چنین زندگی ای ترجیح داد. این کلام صاحب محرم است که: فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَما.
این است درس عاشورا که هر درخواستی که به عزت انسان اندک ضربه ای وارد کند مردود است. این درسی است که باید همه ارادتمندان به ساحت حسینی آن را در رفتار و گفتار خود مد نظر داشته باشند.
تکریم انسان
در مکتبهای غیر عاشورایی برای رسیدن به خواستهها از انسانها استفاده ابزاری میشود؛ لکن در مکتب عاشورا و اندیشه عاشوراییان، مؤمن کرامت و ارزش دارد. انسانها به لحاظ ایمانشان مورداحتراماند، ملاک هم تقوا، ایمان و تعهد است نه رنگ، زبان، قبیله و کشور؛ ازاینرو امام حسین «علیهالسلام» در روز عاشورا خود را بر بالین یکایک یاران شهیدش رساند و سر مبارک آنان را به دامن گرفت و بین آنان تفاوت قائل نشد. هم بر بالین علیاکبر «علیهالسلام» حاضر شد و هم بر بالین غلام خویش جَوْن.
اینگونه رفتارهای خداپسندانه، نمونهای از تکریم، عزّت و شخصیت دادن به یاران وفادار و پاسداران حریم دین است. تکریم و عزّت دادن به افراد با ایمان، پیام تربیتی و اخلاقی عاشوراست.
آزادگی
آزادی در مقابل بردگی، اصطلاحی حقوقی و اجتماعی است؛ اما «آزادگی» برتر از آزادی و نوع رهایی انسان از قیدوبندهای ظلّت آور و حقارتبار است. آزادگی آن است که انسان کرامت و شرافت خویش را بشناسد و تن به پستی و اسارت دنیا و زیر پا نهادن ارزشهای انسانی ندهد. در جریان بیعت گرفتن از امام به نفع یزید، پاسخ انسانساز امام این بود که «لا وَ اللّهِ لا اُعْطِیْهِم بِیَدی اِعْطاءَ الذّلیلِ وَ لا اَقِرُّ اِقْرارَ إلْعَبیدِ»؛ «نه به خدا سوگند؛ نه دست ذلّت به آنان می دهم و نه چون بردگان تسلیم حکومت آنان میشوم!»
بحث بسيار مهم ديگري که از پيام هاي بزرگ پديده عاشورا است، بحث آزادي افراد در انتخاب و تصميم گيري است. آنجا که امام(ع) در شب عاشورا تمام يارانش را جمع کرد و به ايشان فرمود: «من تکليف دارم و اين دشمنان با من سروکار دارند و اگر شما هم بمانيد،کشته خواهيد شد. هيچ تکليفي بر شما نيست» و چراغ ها را خاموش مي کند و مي فرمايد: «هر کس که مي خواهد از همين راه که آمده است، بازگردد.» آيا شما آزادي عمل و اختياري بيش از اين در طول تاريخ سراغ داريد؟ وقتي که امام(ع) مي فرمايد: «من بيعت خودم را از شما برمي دارم.» يعني از آنچه که خود ايشان صاحب حق و اختيار است هم کوتاه مي آيد و از حق خودش نيز مي گذرد. فقط به اين دليل که به اصل آزادمنشي و آزادي در تصميم گيري و تفکر افراد احترام مي گذارد.
امام(ع) با اين کار قصد داشت فقط افرادي را در کنار خود نگه دارد که به اهميت موضوع و باطن اعمال ايشان آگاهي داشتند و نه از روي جهل و يا اجبار در کنارامام(ع) مانده بودند. به همين دليل فرمودند: «آن تعداد معدود افرادي که با من هستند، بايد از آگاه ترين انسان ها باشند.» افرادي که عقيده کامل داشتند که امام(ع) براي رضاي خداوند و اجراي تصميم الهي دست به اين کار زده است نه از روي قدرت طلبي و حرص دنيوي.
فرهنگ آزادگی در یاران امام و شهدای کربلا نیز جلوهنمایی میکند و هرکدام به نحوی انتخاب شهادت درراه خدا را بر ذلّت پذیری، با سرودن اشعار و بیان جملهها اعلان کردهاند.آزادی خواهان و آزادگان جهان با «درسآموزی» از نهضت سرخ عاشورا آنچنان تربیت میشوند که در موقعیت حساس، فداکارانه جان میدهند تا به سعادت شهادت برسند و جامعه خود را آزاد کنند. در نهضتهای اسلامی شاهد اینچنین آزادی خواهان و آزادگان بوده و هستیم.
قیمت دادن به زندگی
ارزش زندگی به چیست؟ هدف از زندگی چیست؟ تلاش برای زنده ماندن چرا؟ آبادکردن دنیای خود و اطرافیان تا کجا؟ در پاسخ این پرسشها دو دیدگاه کلی می توان ارائه کرد: دیدگاهی مادی و دیدگاهی الهی. اگر انسان دنیا را به تنهایی و منقطع از آخرت در نظر بگیرد؛ آنگاه دیدگاه او به زندگی دنیا و هدف زندگی در دنیا و تلاش برای زنده ماندن در دنیا مادی خواهد بود که در صدد رفاه و آسایش ایجاد کردن برای دنیاست. یعنی دنیا را برای دنیا می خواهد و در پایان هیچ! اما اگر انسان دنیا را با آخرت بنگرد؛ و سعادت اخروی را بر سعادت و خوشی زودگذر دنیایی مقدم بدارد، دیگر حاضر نیست به هر قیمتی در پی زندگی دنیایی باشد. اینکه عده ای اندک در کربلا نگاهشان به دنیا این بود بزرگترین درس تربیتی برای نسل جدید جامعه اسلامی ماست.
آنهایی که در برابر امام حسین علیه السّلام ایستادند و حاضر شدند خون نوه پیامبر خود را بریزند بخاطر این بود که تنها دغدغه دنیایی و رفاه و آسایش خود و خانواده شان را داشتند.
بنابراین محرم به ما می آموزد که نباید در زندگی دیدی مادی گرایانه داشت؛ اینکه برای تشکیل خانواده مادی فکر کنیم، برای تولید نسل مادی فکر کنیم، برای برگزاری مراسم ازدواج مادی عمل کنیم و در نهایت هم ادعا کنیم که ما امت پیامبر اسلام هستیم این حرف با عمل ما سازگار نیست.
ظلم ستيزى امام
او فرزند پدرى است كه حتى در حال احتضار و پس از ضربت خوردن از ابن ملجم و در وصيتش به فرزندانش مى آموزد كه: «كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا»؛ دشمن ظالم و ياور مظلومان باشيد. و يا در كودكى، حركت پيچيده تربيتى امام حسين (ع) همراه با برادرش در اصلاح نقص وظيفه دينى پيرمردى را ديديم كه وقتى وضوى بااشكالش را ديدند، از پيرمرد خواستند كه به داورى درباره وضوى آن دو بنشيند تا ببيند كدام يك زيباتر وضو مى گيرند و پيرمرد متوجه شد كه اين كار براى رفع نقيصه او بود و...
کنترل اجتماعي
از ديگر پيام هاي عاشورا، بحث امر به معروف و نهي از منکر است که امروز در دنيا به عنوان کنترل اجتماعي از آن ياد مي شود. از آنجايي که جامعه يک سيستم است و تمام سيستم ها نياز به نگهداري و کنترل و نظارت دارند، جامعه نيز از اين موضوع مستثنا نيست و اين بحث کنترل اجتماعي را به وجود مي آورد.
اين کنترل بايد بر مبناي علم، منطق و اخلاق باشد که ما در اسلام آن را مي بينيم، وقتي به بيانات امام(ع) دقت مي کنيم،ايشان مي فرمايند: «هدف قيام من قدرت طلبي نيست.» اين يک پيام و آموزه مهم براي مديران و مسؤولان است. امام(ع) از روي ظلم،خشونت و قدرت طلبي قيام نکرد بلکه هدف ايشان نشان دادن راه درست از بيراهه ها به امت جدش رسول خدا(ص) بود.
اين همان کنترل اجتماعي است که امروزه از آن ياد مي شود. با کمي دقت مي بينيم که اين امر به معروف و نهي از منکر از نهاد خانه و خانواده آغاز مي شود. از وقتي که شما به کودک خود سلام کردن مي آموزيد و به او ياد مي دهيد که دروغ نگويد،اولين اصول امر به معروف و نهي از منکر را به او آموزش داده ايد.
ایثار و گذشت
ایثار، مقدم داشتن دیگری بر خود است؛ چه در مسائل مالی و چه در موضوع جان، این صفت یکی از خصلتهای ارزشمند اخلاقی است که در قرآن کریم و روایات، مورد ستایش فراوان است و از وارستگی انسان از «خودخواهی» سرچشمه میگیرد. قرآن کریم در آیه شریف: «و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة» از مؤمنانی یاد میکند که بااینکه خودشان نیازمندند، دیگران را بر خویشتن مقدم میدارند. گذشتن از خواستههای خود به خاطر دیگری و در راه دیگری «ایثار» است.
اوج ایثار، ایثار خون و جان است. در صحنه عاشورا، نخستین ایثارگر، سید الشهداء «علیهالسلام» بود که حاضر شد فدای دین خدا گردد و رضای او را بر همهچیز برگزید و از مردم نیز خواست کسانی که حاضرند خون خود را در این راه نثار کنند و با او همسفر کربلا شوند. اصحاب آن حضرت نیز، هر کدام ایثارگرانه جان فدای امام خویش کردند.
در طول حوادث کربلا، صحنههای زیبایی از ایثارگری دیده میشود. از جمله، وقتی امام حسین «علیهالسلام» به فرزندان مسلم فرمود: شهادت مسلم برای شما بس است، شما صحنه را ترک کنید، یکصدا گفتند: به خدا سوگند چنین نخواهیم کرد. جان و مال و خانواده و هستی خود را فدای تو میکنیم و در رکابت تا شهادت میجنگیم. جلوه دیگری از ایثار در کربلا ایثارگری سعید بن عبدالله در روز عاشوراست که هنگام اقامه نماز امام، خود را سپر تیرهایی ساخت که از سوی دشمن میآمد. وقتی نماز امام به پایان رسید، او سیزده تیر بر بدن داشت و براثر همین زخمها به زمین افتاد و شهید شد. پیام عاشورا ارائه الگوهای زنده از جلوه گری ایثار است و کسی که تربیت یافته مکتب عاشورا باشد، او برای خدا از جان، مال و فرزندان گذشته، شهادت را انتخاب میکند.
حضور فعالانه زنان
اما در فرهنگ عاشورا و در سيره امام معصوم، حضور فعالانه زنان در مسايل سياسى و مداخله در رابطه با دولت و قدرت عصر پذيرفته شده و از اين رو اگر زنان بايد در عرصه سياسى حضور داشته باشند، تربيت سياسى آنان نيز ضرورت پيدا مى كند. امام حسين مى توانست از مدينه خارج شود، اعتراضش را در مكه به جهان اسلام اعلام كند، در راه كربلا در روز عاشورا به شهادت برسد، اما اهل بيتش را به همراه نداشته باشد. آيا اين پرسش در اذهان نمى جوشد كه چرا در اين مبارزه سياسى، امام حسين (ع) زن و فرزندان را با خود همراه نمود، با اين كه در هر زمان و مكان خطر آنها را تهديد مى كرد؟ اما تصميم امام و زنان همراه او، خلق نهضتى در كنار يكديگر بوده است.
از مشاركت زنان گاه در كنار مردان در روز عاشورا و سپس از پيام رسانى زنان در نهضت كربلا، در حد اين نوشتار نمى توان داد سخن داد، فقط بعضى از نكات قابل تاكيد اين بحث عبارتند از: اول: مشاركت سياسى زنان در قريب چهارده قرن قبل در مبارزه و نهضت، بسيار پندآموز و درس آفرين است. زيرا حتى در جهان غرب و مدعيان حقوق بشر، تنها از قرن ۲۰ است كه براى زنان سهم قابل توجه براى مشاركت سياسى (مثلا راى دادن) قايل شده اند. دوم: مقاومت، پايدارى و استقامت زنان پس از آن حوادث سنگين و رفتار وحشيانه عمر سعد و لشكريانش، حكايت از تربيت سياسى بالاى آن زنان دارد.
در اين فضا سخنرانى هاى حضرت زينب و گفت وگوى جسورانه و غيورانه اش با ابن زياد، همه حكايت از وجود مهارت ها و آمادگى هاى سياسى در خاندان اهل بيت دارد. زيرا حتى اگر كسى خطيب توانايى نيز باشد، بايد شرايط روحى و جسمى خودش آماده و فضاى جمع و مستمعين نيز مناسب باشد تا او بتواند خوب سخن بگويد و حال آن كه زينب داغدار برادران و فرزندان و درگير مشكلات عديده در مقابل كسانى است كه براى ديدار اسرا آمده اند، چنان سخنرانى غرايى ايراد نمود كه فضا را مغلوبه نمود و يا در مناظره اى، ابن زياد را تحقير كرده و از حقانيت راه خود سخن گفت و اينها همگى حكايت از وجود تربيت سياسى عميق و روشنگرانه در ميان اين زنان دارد. سوم: اگر در مباحث تربيتى، با اسوه و الگو مى توان بيشترين تاثير را گذاشت، زينب و ساير زنان حاضر در قيام عاشورا، الگوهاى مناسب و جامعى هستند براى زنان مسلمان شيعى براى مشاركت سياسى، حضور در عرصه هاى نهضت، سرزنده و بانشاط و هشيار بودن و از اوضاع تحليل سياسى مناسب داشتن.
جهاد با نفس
برتر و دشوارتر از جهاد با دشمن بیرونی، مبارزه با تمنیات درونی و کنترل هوای نفس، شهوت، دنیادوستی و فدا کردن خواستههای خویش در راه «خواسته خداست. این خود ساختگی، زیر بنای جهاد با دشمن بیرونی است و بدون آن، این هم بیثمر یا بی ثواب است.
درصحنه عاشورا کسانی حضور داشتند که اهل جهاد با نفس بودند و هیچ هوا و هوسی در انگیزه آنان دخیل نبود.
از همین رو بر جاذبههای مال، مقام، شهوت، عافیتطلبی و... پیروز شدند. از باب نمونه، عمروبن قرظه انصاری، از شهدای کربلا، در جبهه امام حسین «علیهالسلام» و برادرش «علی بن قرظه» در جبهه عمر سعد بود.
بدون شک خودساختگی او سبب شد که هرگز محبت برادرش باعث سستی در حمایت از امام نشود و دلیرانه در صف یاران امام، تا مرز شهادت ایستادگی و مبارزه کند. نافع بن هلال، شهیدی دیگر از عاشوراییان بود. نامزد داشت و هنوز عروسی نکرده بود. در کربلا هنگامیکه میخواست برای نبرد به میدان رود، همسرش دست به دامان او شد و گریست. این صحنه کافی بود که هر جوانی را متزلزل، و انگیزه جهاد را از او سلب کند. با آنکه امام حسین «علیهالسلام» نیز از او خواست که شادمانی همسرش را بر میدان رفتن ترجیح دهد، لکن او بر این محبت بشری غلبه یافت و گفت: ای پسر پیامبر! اگر امروز تو را یاری نکنم، فردا جواب پیامبر را چه بدهم؟ آنگاه به میدان رفت و جنگید تا شهید شد.
عباس بن علی «علیهالسلام» روز عاشورا، وقتی تشنهلب وارد شریعه فرات شد، دست به زیر آب برد، اما با یادآوری تشنگی امام و اهلبیت، آب را بر روی آب ریخت و ننوشید و تشنه بیرون آمد.
این نمونهها هر کدام جلوهای از پیروزی عاشورائیان را در میدان «جهاد با نفس» نشان میدهد. یکی علاقه به برادر و دیگری علاقه به همسر را در پای عشق به امام خود، ذبح میکند، و دیگری تشنگی خود را در مقابل عطش امام، نادیده میگیرد ...
پیام تربیتی عاشورا این است که اشخاصی قدم در میدان مبارزه با ستم بگذارند که نیّتهایشان خالص باشد؛ میل به قدرت، شهرتطلبی و محبت به دنیا را در وجود خود از بین برده باشند تا بتوانند در میدان مبارزه، ثبات قدم و استقامت داشته باشند؛ وگرنه خوف رها کردن مبارزه و هدف و خطرِ افتادن در دام نفس اماره باقی است.
محبت به خدا
محبت خداوند موجب میشود همه گامها در جهت رضای دوست برداشته شود و انسان در ادای تکلیف تزلزل و ترس به خود راه ندهد و دوست داشتن مردم نیز باعث اعتنای به آنان و موجب حرکت برای رفع مشکلات آن ها میشود. این دو ویژگی در سالار شهیدان و یاران شهیدش درخشش خاصّی دارد.
فرازهایی از مناجات وی در عصر روز عرفه در صحرای عرفات با خدای خویش، نشان دهنده محبّت او به خداوند متعال است.
روزی و لقمه حلال
در آموزه های دینی لقمه حلال در تربیت صحیح فرزندان تاثیر بسیار زیادی دارد و به این دلیل باید کوشید تا پدر و مادر و فرزند با پاکترین خوراکیها و روزی ها تغذیه شوند تا رشد و نمو کنند و در این باره باید دقت نظر زیادی کرد. در واقعه عاشورا امام حسین(ع) درباره لقمه حلال سخنان بسیار زیبایی دارند زیرا پس از نصیحت اهل کوفه که برای قتال و جدال اهل بیت مهیا شده بودند میفرماید که اهل کوفه به دلیل اینکه از مال حرام ارتزاق میکنند سخن حق بر آنها اثری ندارد.
شفا بخشي
ويکتور فرانکل، روانشناس در کتاب خود به نام «انسان در جستجوي معنا» به اين نکته اشاره دارد که تمام زندگي انسان ها داراي معنا و مفهوم است. انسان بايد اين معاني را دريابد، بياموزد و از آنها در جهت رسيدن به پيشرفت و تعالي بهره مند شود.
وقتي ما در زندگي انسان هاي بزرگي همچون امام حسين(ع) فکر کنيم و با آن ارتباط معنايي پيدا کنيم، ديگر صورت ظاهر را رها خواهيم کرد و به آنجايي مي رسيم که مي توانيم ذره اي از اين عظمت و شکوه را دريابيم و روح خويش را به سطوح بزرگ تر ارتقا دهيم. وقتي که شما تصميم مي گيريد با استفاده از آموزه هاي زندگي اين بزرگان به سمت خداوند نزديک شويد و در جهت اين تصميم گيري تلاش مي کنيد، به طور قطع عنايات الهي شامل حال شما خواهد شد و شما در تمام امور زندگي خود آثار آن را احساس خواهيد کرد. همان طور که در طول تاريخ پيامبران و اولياي الهي از حضرت آدم(ع) تا ديگر پيامبران معجزات بي شماري را به مردم نشان داده اند، شکي نيست که با برقراري يک ارتباط معنوي قوي با روح بزرگوار امامان(ع) مي توان آثار عظيم آن را در زندگي فردي شخصي مشاهده کرد.
بسياري افراد که پيرو اديان ديگر هستند،وجود دارند که ارادت خاصي نسبت به امام حسين(ع)،حضرت ابوالفضل(ع) و ديگر شهداي واقعه عاشورا دارند،چرا که توانسته اند اين ارتباط معنوي را ايجاد کنند، برقراري اين گونه ارتباطات نيازمند مسلمان بودن نيست چون امام حسين(ع) محدود به مسلمانان و شيعيان نيست و اين همان روح بلند امام(ع) و شهداي واقعه عاشورا است که در تمام تاريخ و انسان ها سايه گسترده است و هر انساني با توجه به ميزان تلاش و ارادت خود مي تواند از آن بهره مند شود.
بدین ترتیب، در هر زمان می توان از این حرکت برای رسیدن به درجه بالاتری از ایمان، معرفت، وظیفه شناسی و عمل به آن درس های اخلاقی و تربیتی جدیدی آموخت.
گردآوری: علی عظیمی
منابع:
-نشريه سلامت (ويژه نامه عاشورا)،شماره ۲۵۰
- آوینی: محمدصادق مزينانى- درس ها و عبرت های عاشورا
-حوزه: دكتر محمد محمدشاهى
-تبیان
ارسال نظرات