بحران بیسابقه داخلی اسرائیل در نتیجه طرح اصلاحات قضایی ائتلاف حاکم هر روز عمق بیشتری پیدا میکند و پیچیدهتر میشود.صهیونیستهای معترض که به چیزی کمتر از لغو این طرح قضایی رضایت نمیدهند دیروز به وعده خود عمل کردند و با حضور در خیابان ها اعتراضات گستردهای را در سراسر سرزمینهای اشغالی برگزار کردند. این اعتراضات پس از آن انجام شد که کابینه نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی هفته گذشته لایحه اصلاح سیستم قضایی را تصویب کرد که طی آن قدرت دیوان عالی را در برابر قوه مقننه کاهش میدهد و مخالفان گفتهاند تا زمانی که نخست وزیر و تندروها از طرح های جنجالی خود عقبنشینی نکنند، به اعتراضات ادامه خواهند داد. در شش ماه گذشته ده ها هزار صهیونیست شنبهها با حضور در خیابان، مخالفت خود را با این لایحه اعلام کردهاند و اکنون روزهای سهشنبه هم به آن اضافه شده است. علاوهبر مخالفان خیابانی، در بین نیروهای ارتش هم نافرمانی از دستورات دولت افزایش یافته و همین مسئله زنگ خطر را برای تلآویو به صدا درآورده است. از طرفی، تقابل راست های افراطی و مخالفان، وضعیت اقتصادی در سرزمین های اشغالی را هم با بحران مواجه کرده است و آمار و ارقام منتشر شده توسط آژانسهای بینالمللی و مراکز تحقیقاتی تخصصی نشان میدهد روی کار آمدن تندروها در تلآویو، بیش از 40 میلیارد دلار به اقتصاد این رژیم آسیب زده است. حتی گفته میشود بیش از 80 میلیارد دلار از سرمایههای خارجی از سرزمین های اشغالی خارج شده است و ده ها سرمایهدار یهود هم تهدید کردهاند اگر نتانیاهو به اصلاح سیستم قضایی ادامه دهد سرمایههایشان را از اسرائیل خارج خواهند کرد.به نظر می رسد نتانیاهو اگر همین مسیر را ادامه دهد جدا از اعتراضات فزاینده آمریکا و اروپا و تبعات آن برای او، پیامدهای داخلی سیاسی، نظامی، اجتماعی و اقتصادی زیادی به همراه خواهد داشت. همچنین تداوم این وضع داخلی، دو اولویت خارجی نتانیاهو یعنی گسترش عادی سازی روابط در منطقه و مواجهه با ایران را تحت الشعاع خود قرار میدهد.نتانیاهو و دولتش تاکنون تلاش کردند که با اظهارنظرهای افراطی و بالا بردن تنش با فلسطینیها، با کاربست مولفه «امنیت» به عنوان تاثیرگذارترین عامل در سیاست گذاریهای داخلی و خارجی اسرائیل در چند دهه گذشته، مخالفان و معترضان را مجبور به کوتاه آمدن کنند؛ اما این راه هم فعلا جواب نداده است و در چنین وضعیت بغرنج و پیچیده ای امکان وقوع هر سناریویی محتمل به نظر می رسد، از تشدید درگیری ها و سرکوب مردم فلسطین، هم در کرانه باختری و هم در نوار غزه به عنوان مسیر برای ایجاد فضای امنیتی و انحراف در افکار عمومی توسط دولت نتانیاهو گرفته تا پررنگ شدن تقابل با ایران و سنگین کردن سایه یک جنگ بر سر صهیونیست ها. از طرفی این روزها نوعی هماهنگی مشترک بین دو جنبش حماس و جهاد اسلامی به وجود آمده است و تقابل های اخیر در غزه و سپس اردوگاه جنین نیز علیه نیروهای اسرائیلی با تصمیم اتاق عملیات مشترک انجام شد.به طور حتم یکدست شدن گروه های مقاومت در فلسطین، هزینههای رژیم صهیونیستی را بالا خواهد برد و سبب میشود در هر گونه اقدامی علیه فلسطینیان همه جوانب را بسنجد. شرایط منطقه هم به نفع رژیم صهیونیستی نیست و افکار عمومی اعراب منطقه هم به دلیل جنایات اشغالگران در مسجدالاقصی و قدس، با گروه های مقاومت همسویی بیشتری پیدا کرده اند که نمونه بارز آن در حمله سرباز شهید مصری به نظامیان صهیونیست مشاهده شد و زنگ خطر در مرزهای مصر را برای نتانیاهو به صدا درآورد. در کنار آن سناریوی محتمل دیگر سقوط کابینه نتانیاهو و برگزاری انتخابات زودهنگام دیگری است. با این تفاسیر؛ به نظر میرسد استمرار سلسله بحرانهای داخلی رژیم صهیونیستی، قطعا محدود به طرح اصلاحات قضایی نتانیاهو برای فرار خود از محاکمه درباره پرونده های فساد اقتصادی نخواهد شد وبه زودی پیامدهای منطقه ای و بین المللی آن آشکارتر از گذشته خواهد شد.
جعفر بلوری
1- فکر میکنم سال 97 بود. دور دوم ریاست جمهوری آقای روحانی تازه شروع شده بود و رفته رفته مردم متوجه کلاه گشادی که در جریان مبارزات انتخاباتی بر سرشان رفته بود، میشدند. برای خرید یک جفت کفش کتانی برای فرزندم به فروشگاهی در پونک رفته بودم. تصور میکنم قیمت کتانی حدود 90 هزار تومان بود. قیمت برایم بالا بود و فروشنده نیز حاضر نبود حتی یک ریال تخفیف دهد. وقتی دلیل را پرسیدم از کسادی بازار، اجاره بالای مغازه و گرانیها شکایت کرد. حس خبرنگاریام گل کرد و با اشاره به وعدههای اقتصادی دولت وقت پرسیدم:
«به چه کسی رای دادی؟» گفت: «به روحانی.» پرسیدم: «الان با این توصیفاتی که کردی، پشیمانی؟» در همین لحظه، خانومی بسیار بدپوشش با وضعی
به شدت زننده از جلوی فروشگاه رد شد. گویا، پاسخ سؤالم را دیده باشد، به او اشارهای چشمی کرد و گفت: «اگر گرونی و تورم هست، به جاش اینم هست. راستش از انتخابم پشیمون نیستم»(!) و بلند خندید. همان ایام در جلسه شورای سردبیری روزنامه، ماجرا را برای اعضا تعریف و خیانتی را که طیفی از سیاسیون در این کشور برای کسب مشتی رأی مرتکب شدهاند گوشزد کردم و نسبت به تبعات این خیانت در سالهای «نه چندان دور» هشدار دادم.
2- همین طیف پس از راهاندازی شورشهای مربوط به فوت مهسا امینی، تلاش گستردهای را به راه انداختند تا مسئله «حجاب و عفاف» را تبدیل به یکی از مسائل اجتماعی اصلی ایران کنند. عدهای با ترفند کهنه «دوقطبی سازی»، جامعه را به دو قسمت کاملا نامساویِ «طرفداران حجاب و عفاف» و «طرفداران بیحجابی و بیعفتی» تبدیل کردند. برای جا انداختن مسئله بیحجابی و بیعفتی، اقدام به مشابهتسازی، شرعیسازی، سادهانگاری، اولویتبندی مسائل و... کردند. یکی از عوامفریبانهترین روشهایشان سادهسازی مسئله بود. مثلا میگفتند «جمهوری اسلامی ایران با یک تکه پارچه که سقوط نمیکند» یا
«این همه مشکلات اقتصادی وجود دارد، چرا چسبیدهاید به یک تکه پارچه؟ مشکلات اقتصادی و معیشت اولویت دارد بر یک تکه پارچه»(!)
3- حالا چند روزی است که، پلیس برای مهار این «حرام شرعی و حرام سیاسی» وارد میدان شده و با لطیفترین ادبیات و محترمانهترین تعابیر، از آن معدود افرادی که بر خلاف قانون و احکام شرعی
- و احتمالا از سر ناآگاهی- رعایت نمیکنند درخواست کرده، رعایت کنند. طی همین سه چهار روز گذشته اما، همان طیفی که نامشان رفت، تمام ظرفیت رسانهای و غیر رسانهایشان را به میدان آورده و با کمک آنور آبیها تا توانستهاند، علیه این اقدام بجا و شایسته و مهم صفآرایی کردهاند. چند سؤال از این طیف میپرسیم:
الف- شما که مسئله حجاب و عفاف را به یک «تکه پارچه» تقلیل میدادید، چرا از بازگشتن همین یک تکه پارچه این همه وحشتزدهاید؟ آیا باورکنیم این لشکرکشی عظیم رسانهایتان، همه به خاطر یک تکه پارچه است؟
ب- مینویسید، نگران کشور، مردم و نظام مقدس جمهوری اسلامی هستید. مگر طی این چهل و اندی سال، براندازی این نظام-که ثمره خون صدها هزار شهید است-آرزویتان نبوده؟ اگر تلاش برای عفیف نگاه داشتن زنان و دختران و حفظ بنیان خانواده، به تعبیر شما
«خود براندازی» است، شما که باید خوشحال باشید؟ پس این همه تلاش و تقلا و به در و دیوار کوبیدنتان برای چیست؟
ج- میدانیم-و میدانید- که الگو، قبله و همه آمال و آرزوهایتان «غرب» است. نگاهی به نتایج پژوهشهایی که-نه در روزنامه کیهان-که در معتبرترین رسانههای همان غرب مورد علاقه و قطب آرزوهایتان درباره بلایی که بر سر خانوادهها آمده بیندازید. شاید خانواده دیگران برایتان مهم نباشد اما آیا، خانواده خودتان هم برایتان مهم نیست؟
4- اگر چنانچه به دلیل روحیات غربگرایانهتان، غرب را به عنوان یک الگوی موفق در همه امور میبینید به این نکته توجه کنید که غرب در تنها حوزهای که الگو نیست و به معنای واقعی کلمه سقوط کرده همین حوزه خانواده و فرهنگ و اخلاق است. فیلمها و انیمیشنهایی که چند سالی است با همین موضوع با صرف میلیاردها دلار ساخته میشوند را رصد کنید. همینطور گزارشهای تحقیقی معتبرترین رسانههای غرب را. صدها اثر،گزارش و پژوهش با عنوان «خانواده» و با هدف «نجات» آن تولید شده و همچنان در حال تولید است. رفتن راهی که غرب یک بار رفته و به در بسته خورده، و برای نجات تلاش میکند، دیگر یک اشتباه ساده یا بد سلیقگی و انتخاب غلط نیست، در سادهترین حالت «حماقت» است، شاید هم خیانت!
5- گاهی برای فهم اهمیت یک موضوع، باید سراغ واکنشهای پیرامونی رفت. اکنون که مشغول مطالعه این یادداشتید- بدون اغراق- شاید چیزی بالغ بر صدها رسانه داخلی و خارجی، مکتوب و غیر مکتوب، صوتی و تصویری شبانهروز در حال تولید محتوا علیه همین بیانیه ساده پلیس هستند آن هم بدون رعایت اصول حرفهای و اخلاقی. آنقدر طی این چند روز محتوا علیه حجاب و عفاف و بیانیه ساده پلیس تولید شده، آنقدر در همین چند روز، واژه جعل شده که دود از کله آدم بلند میکند. آیا همین دستپاچگی، این نگرانی و این حجم واکنش دسته جمعی و از سر ترس، اهمیت مسئله حجاب و عفاف را نشان نمیدهد؟ آیا آنها واقعا مسئله حجاب و عفاف را صرفا «یک تکه پارچه» میبینند؟ آنها بهتر از من و شما میدانند، تهِ این راه کجاست!
6- طی روزهای گذشته تصاویر تکاندهندهای از چند زن یا دختر با پوششهای نیمه برهنه در رسانههای کشور منتشر شده است. برخی مقابل پرچمهای امام حسین(ع) و هیئتهای عزاداری و برخی در مترو یا خیابان. سوای از این که این عده، برای نمایش فحشا، از جایی هدایت میشوند یا خیر، سؤال مهم بعدی را میپرسیم: «انتهای این حجابی که نامش را اختیاری گذاشتهاند کجاست؟» بگذارید پاسخ این سؤال را
در بند بعدی بررسی کنیم. بخوانید:
یکی از اعضای تیم همراه دولت که اخیرا به آفریقا سفر کرده است، تعریف میکرد، در جلسهای که با رئیسجمهور اوگاندا داشتند اعلام شد، این کشور آفریقایی پس از جرم انگاری برای همجنسبازی، از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا تحریم شد و غرب تمام کمکهایش به این کشور فقیر را به دلیل این که، همجنس بازی را جرم تلقی کرده است، قطع کرد. اوگاندا کشوری مسیحی است، در آن حجاب اختیاری است، نه به مبارزان فلسطین کمک میکند، نه رژیم اسرائیل را غده سرطانی میداند. جایگاه خاصی نیز در روابط بینالملل ندارد و آمریکا را هم شیطان بزرگ نمینامد. اصولا خطری برای غرب ندارد اما به دلیل جرم دانستن همجنسبازی، مردمان فقیرش تحریم میشوند! میخواهیم بگوییم، تفکری که به دنبال ترویج بیعفتی و بیحجابی است به کدام نقطه مینگرد و به دنبال چیست. میخواهیم بگوییم، انتهای این مسیر کجاست. تردید نداشته باشید در صورت موفقیت در جا انداختن آنچه نامش را «حجاب اختیاری» گذاشتهاند، سراغ آزادی همجنسبازی، آزادی شرابخواری و... خواهند رفت و اگر اعتراضی هم بشنوند، به کمک دوستان آمریکایی و اروپایی، با اهرم تحریم بازخواهند گشت. میگویید نه؟ به عنوان فقط یکی دو نمونه، نگاهی به واکنشهایشان به خبر مرگ مصرفکنندگان مشروبات بیندازید. همینطور واکنششان به دستگیری آن سلبریتی دارای انحراف جنسی را مرور کنید.
7- مخاطب بخش پایانی این یادداشت، برخی مسئولین، سیاسیون و پلیس کشورمان است. هیچ چیزی ارزش این را ندارد که به خاطرش، حتی یک خانواده از هم فرو بپاشد، یک جوان معتاد شود و زنی خیانت کند چه رسد به «جذب چند رأی» برای پیروزی در انتخابات. بروید و رسالههای دکتری معتبرترین دانشگاههای دنیا و خودمان راجع به طلاق، بچههای طلاق و فروپاشی خانواده را بخوانید؛ همینطور رسالههایی که با موضوع «خیانت» تهیه شدهاند. رساله و پایاننامه که دیگر مقاله ژورنالیستی نیست، پژوهشی است دانشگاهی که بعضا با انجام مصاحبههای عمیق و دقیق انجام شدهاند. ما هم میدانیم که انتخابات در پیش است. مبادا برای خاطر یک مشت رأی، دنیا و آخرتتان را بفروشید. و اما پلیس. پلیس از ارکان اصلی و مهم تنظیم نظم در هر کشوری است. تضعیف پلیس یعنی، حمله به این نظم. این واقعیت در دنیا از چنان اهمیتی برخوردار است که برخی جامعهشناسان معتقدند چه بسا در کشوری مثل آمریکا، دلیل حمایت بیحد و حصر از پلیس و تبرئه -حتی پلیسهای قاتل- در دادگاهها، همین نکته است. نمیگوییم نقد نکنید. میگوییم حینِ نقد به جایگاه، نقش و اهمیت پلیس هم نیم نگاهی داشته باشید. شورشهای پس از فتنه اخیر نشان داد پلیس ایران، یکی از محجوبترین، مظلومترین و در عین حال مقتدرترین نیروهای نظامی دنیاست و از چنین نیروی نظامی باید حمایت کرد و نباید پلیس را در اجرای این رسالت مهم، تنها گذاشت.
فلاکت دیپلماتیک!
محمدکاظم انبارلویی
۱- دیپلماسی خارجی کشور در دولت گذشته دچار بیماری بود. رهبر معظم انقلاب اسلامی سعی کرد با نسخههای شفابخش این بیماری را معالجه کند اما بیماران این حوزه حاضر به عمل کردن به نسخه نبودند.
اولین بیماری؛ خودناتوانپنداری و توهم بلامنازع بودن آمریکا بود. رئیس دیپلماسی دولت در کسوت ریاست جمهوری و کارگزاران او در وزارت خارجه از تواناییهای جمهوری اسلامی و اقتدار ملی بیخبر بودند یا خود را به بیخبری میزدند. معتقد بودند آمریکا با یک بمب، همه اقتدار نظامی و تواناییهای ما را نابود میکند. آنها واقعیتهای روشن شکستهای آمریکا در غرب آسیا، فرسودگی ناتو در افغانستان و عراق را نمیخواستند بپذیرند. با این باور غلط در مذاکرات شرکت میکردند . محصول آن مذاکرات چیزی جز خسارت محض نبود.
دومین بیماری فکری آنها این بود که ؛ میشود به آمریکا اعتماد کرد.باآنکه سلوک آمریکا در روابط بینالملل سرشار از بدعهدی و بدگمانی و بدعملی بود.معلوم نبود این حضرات این اعتماد را از کجا آوردهاند؟رفتند و نشستند و برخاستند حتی به خودشان اجازه ندادند متنی را که آمریکاییها تهیه کردند روی برخی کلمات و واژگان تأمل کنند. معتقد بودند امضای کری سند است!
سومین بیماری آنها توهم دست به ماشه بودن آمریکا بود. آنها معتقد بودند با مذاکرات میتوانند دست آمریکا را از ماشه بردارند . میگفتند مذاکره ، خشونت آمریکا را کاهش میدهد و آنها را نرم خواهد کرد!
باآنکه از «ماشه» میترسیدند «مکانیسم ماشه» را آمریکاییها بامهارت دیپلماتیک در برجام آوردند درحالیکه ماشهای در کار نبود. غلاف آمریکاییها اصلا شمشیر نداشت، آنها مشغول طراحی فرار از افغانستان بودند.
چهارمین بیماری دیپلماتهای ما این بود که نمیدانستند قصّه اجماع جهانی علیه ایران دروغ است. آمریکاییها با روسها و چینیها مشکلات زیادی دارند و بین آنها شکافهایی است که در مرز جنگ نظامی هستند. دیپلماتهای ما از این شکاف برای مذاکرات نتوانستند استفاده کنند از همه مهمتر از وضع نابسامان سیاست و اقتصاد و فضای اجتماعی داخل آمریکا هم بیخبر بودند.
کارشناسان آمریکایی در جلسات پنتاگون ، سیا و وزارت خارجه اعتراف میکردند؛ طراحیهای آنها در غرب آسیا شکستخورده و رژیم صهیونیستی در محاصره نیروهای مقاومت است. جمهوری اسلامی در میدان حرف اول را میزند و ماندن در افغانستان خودکشی است! اما برخی دیپلماتهای ما روایت بیبیسی و سیانان را در چهرهپردازی اقتدار غرب و بهویژه آمریکا را قبول داشتند. به نقدهای مشفقانه رجال سیاسی، توجه نمیکردند نقد آنها را با فحش و ناسزا پاسخ میدادند و هیچ نظر کارشناسی برای رد نظریات منتقدین نداشتند، آنها رفتند تمام تخممرغهای خود و جبهه اصلاحات را در سبد برجام گذاشتند و به مردم ، افقی را نشان دادند که واقعی نبود. مردم فهمیدند آنها صداقت ندارند یا حداقل در مسائل مربوط به روابط بینالملل و دیپلماسی خارجی جاهل هستند. اگر بخواهیم یک تعبیر درست از این وضعیت داشته باشیم میشود آن را در دو کلمه «فلاکت دیپلماتیک» نامگذاری کنیم!
وقتی مردم فهمیدند همه آنچه آنها در مورد برجام گفتند سراب است و برخلاف قانون و شروط مجلس عمل کردند، برخلاف هدایتهای رهبری و شورای عالی امنیت ملی عمل کردند به آنها پشت کردند و در انتخابات ۱۴۰۰ به آنها رأی ندادند. آنها عوض پندآموزی از این کلاهبرداری غرب که سرمایه اجتماعی آنها را به باد داد، آمدند، شورای نگهبان را متهم به مهندسی انتخابات کردند. برجام، دولت روحانی را به «فلاکت دیپلماتیک» و اصلاحطلبان را به «هلاکت سیاسی» انداخت.
۲- اصلاحطلبان و اعتدالیون بهجای پرسشهای مردم که چه شد آن سیب و گلابی که از باغ برجام وعده داده بودید؟ چرا به تعهدات برجامی خود عمل و میلیاردها دلار آبسنگین و غنیسازی ۲۰ درصد را نابود کردید، درحالیکه حتی یک تحریم هم برداشته نشد و بر حجم آنهم افزودید، رفتند دنبال پروژه «اصلاحات ساختاری» ! اصلاحات ساختاری، اسم رمز جریانی شد که جلوی پرسشهای بیپاسخ مردم را بگیرد!
حرف اصلاحطلبان ساختارشکن چیست؟ میگویند رئیسی باید استعفا بدهد چون کشور را از «فلاکت دیپلماتیک» درآورده است و روابط جمهوری اسلامی را با ۵ قاره تنظیم کرده است. او اثبات کرده است و ثابت کرد روابط خارجی را بدون اذن آمریکا و سه کشور شرور اروپایی میشود تنظیم کرد ، بدون اف ای تی اف ، تحریمها را دور زد و با جهان تعامل سازنده داشت.
رئیسی ثابت کرده است میتوان با بهرهگیری از شکاف قدرتهای جهانی ، کشور را امن، مستقل و مقتدر با سامانه دفاعی مبتنی بر بازدارندگی همهجانبه نگه داشت.
۳- اصلاحطلبان با شکست پروژه و پروسه برجام، بدنه اجتماعی خود را ازدستدادهاند. آنها به دنبال سرمایه اجتماعی جدید هستند. انتخاب یک زن بهعنوان رئیس جبهه اصلاحات و دارای پرونده محکومیت سیاسی با پرچمداری حجاب اختیاری معنایش این است که میخواهند از پیادهنظام غرب در آشوب پاییز سال گذشته سربازگیری کنند. البته این سربازگیری کمکی به احیای سرمایه اجتماعی آنها نمیکند!
اصلاحطلبان گرفتار بحران گفتمانی، اندیشگی، بیآیندگی و کارآمدی هستند. این بحرانها آنها را به ورشکستگی سیاسی رسانده است.
لاتبازی سیاسی حجاریان و تاجزاده مبنی بر شروط شرکت در انتخابات، یک شارلاتانبازی برای سرپوش گذاشتن روی بربادرفتن سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان است! یکمشت مجرم سیاسی باسابقه سربازی در پادگانهای جنگ نرم دشمن علیه ملت با توهم «خوداکثریت بینی» با سوءاستفاده از آزادی در کشور برای حضور در انتخابات شرط میگذارند. فهم آنها از دموکراسی و جمهوریت
یک فهم فاشیستی است!
آنها هیچ اصلی جز اصول غیرقانونی خودرا قبول ندارند. اولا : امسال بهدلیل ورشکستگی سیاسی و بهانهجویی شروط، در انتخابات شرکت نمیکنند. ثانیا :
اگر شرکت کردند و شکست خوردند مثل سال ۸۸ ادعا میکنند، تقلب شده، دموکراسی فقط بهشرط چاقو موردقبول است ما نتایج را قبول نداریم!
ظرفیتهای آفریقا در اعتلای منافع ملی کشور
امیرمحمود گودرزی
سفر ۳ روزه رئیسجمهوری به ۳ کشور کنیا، اوگاندا و زیمبابوه نشانگر تنوع در سیاست خارجی دولت سیزدهم و بهرهگیری از همه ظرفیتهای جهانی در مسیر اعتلای منافع ملی کشور است. در تبیین اهمیت و دلایل راهبردی سفر حجتالاسلام رئیسی به کشورهای آفریقایی توجه به ۲ فاکتور نظام ظالمانه تحریمهای آمریکا و مهمتر از همه عبور نظام جهانی از دوران تکقطبی، اساسی است. امروز نظام بینالملل به سرعت به سمت چندجانبهگرایی با محوریت منطقهگرایی نوین در حال حرکت است. در این نظم جهانی کشورهای جهان هر کدام متناسب با علایق و منافع منطقهایشان دست به تشکیل اتحادها و تعاملات استراتژیک برای تقویت منافع متقابل اقتصادی و تجاری میزنند. اگر دیرزمانی کشورها در نظام دوقطبی و هژمونی قدرتهای بزرگ، پیروی و حرکت در چارچوب منافع و خواستههای ابرقدرتها را دنبال میکردند و به نوعی منافع داخلیشان قربانی رقابتجویی قدرتهای بزرگ میشد، امروز روابط بینالملل منطق جدیدی گرفته و کشورها به دنبال منطقهگرایی نوین هستند و شکل تعاملات بینالمللی حالت متعادل و چندجانبه گرفته است. با این نگرش، دقیقتر میتوان سفر رئیسجمهوری را به ۲ منطقه بزرگ و پرظرفیت آفریقا و آمریکای لاتین تحلیل کرد؛ اینکه امروز تنوع در سیاست خارجی قدرت چانهزنی را در روابط بینالملل ارتقا میبخشد و اقتصادهای به ظاهر کوچک به سهم خود حامل فرصتها و مزیتهای بزرگ اقتصادی و تجاری است.
بر اساس آخرین گزارشها، حجم تبادلات اقتصادی ایران با کشورهای آفریقایی رقمی در حدود 2 میلیارد دلار است. این میزان مبادلات با توجه به ظرفیتهای نظام دانشی، مهندسی و توان نرمافزاری و نیروی انسانی کارآمد در ایران و از سوی دیگر زمینههای مساعد اقتصاد کشاورزی و معدنی در کشورهای آفریقایی قابلیت تبدیل به عددهای بزرگتر را دارد. نباید از نظر دور داشت اقتصاد و صنایع ایران و کشورهای آفریقایی زمینه همگرایی و همافزایی دارد. ایران به سهم خود ظرفیت علمی و دانشی دارد و در سوی مقابل کشورهای آفریقایی دارنده منابع و امکانات خدادادی هستند. موضوع مهمی که میتواند فضای مستعد همکاری میان ایران با کشورهای برخوردار از منابع آبی در آفریقا شود، توسعه تبادلات کشاورزی است. مهمترین مساله و چالش امروز کشور، مساله کمآبی است و بر اساس آخرین گزارشها بیش از 80 درصد منابع آبی کشور در حوزه کشاورزی مصرف میشود. با توجه به ظرفیت کشورهای آفریقایی در حوزه صادرات چای، گوشت و دیگر محصولات کشاورزی، این امر میتواند فرصتی مهم برای بازار مصرفی داخل کشور شود.
این مهم در گرو یک سیاست خارجی هوشمند و هدفمند قابل تحقق است که هماکنون دولت سیزدهم به نحو مطلوبی با نگاه چندجانبهگرایانه به نظام بینالملل در حال راهبری آن است. شناخت دقیق ظرفیتها و نیازهای کشورهای آفریقایی میتواند یاریگر کشور در اعتلای منافع اقتصادی کشور باشد. امروز بخش مهمی از این کشورها نیازمند سرمایهگذاری در حوزه صنایع داروسازی، مهندسی ساخت، صنعت خودروسازی و ماشینآلات سنگین و نیمهسنگین هستند که این توان در کشور به نحو مطلوبی موجود است.
لازم است دستگاه وزارت امور خارجه با تشکیل کارگروههای تخصصی اقتصادی با صنعتگران، تولیدکنندگان و کارآفرینان و تجار داخلی بسترها را برای شکلگیری تعاملات هر چه قویتر ایران با حوزه آفریقا برقرار کند، بویژه اینکه بخش مهمی از این کشورها هم متاثر از تحریمهای آمریکا هستند و از این منظر تعریف مسیرهای نوین تجاری به شکل تهاتر میتواند در رفع نیازهای اقتصادی طرفین موثر باشد. خروجی این اقدامات یک اثر راهبردی مهم دارد و آن اینکه میتواند زمینهساز شکلگیری بلوکهای اقتصادی ضدتحریمی در منطقه در برابر استراتژی تحریمی یکجانبه آمریکا شود.
خوشبختانه پیشگام این بلوک ضدتحریمی جمهوری اسلامی ایران است که هماکنون با گفتمان انقلابی و اتکا به توان داخلی، منادی صدای مقابله با یکجانبهگرایی آمریکا در گستره جهانی است و تاکنون هم آثار و برکات خوبی در منطقه و جهان پدیدار شده است. با حضور ایران در سازمان شانگهای، موضوع تعریف ارز مشترک میان اعضای سازمان جدیتر از هر زمان دیگری مطرح شده و قدرتهای بزرگ این سازمان تمایل جدی به تبادلات غیردلاری نشان دادهاند. همین الگو در آمریکای لاتین و حوزه آفریقا هم قابلیت اجرایی و عملیاتی دارد.
ارسال نظرات