24 ارديبهشت 1402 - 12:06

نقاط آسیب سیاست خارجی آمریکا در غرب آسیا

این روزها، شاهد وقوع رخدادهای تعیین‌کننده‌ای در منطقه هستیم که میان آن‌ها، اتصالات راهبردی و تاکتیکی معینی وجود دارد. یکی از مهم‌ترین این موارد، مربوط به بازگشت عزتمندانهِ سوریه به اتحادیه عرب است.
کد خبر : 14185

پایگاه رهنما:

این روزها، شاهد وقوع رخدادهای تعیین‌کننده‌ای در منطقه هستیم که میان آن‌ها، اتصالات راهبردی و تاکتیکی معینی وجود دارد.  یکی از مهم‌ترین این موارد،  مربوط به بازگشت عزتمندانهِ سوریه به اتحادیه عرب است. در این میان، نمی‌توان از تحلیل رویکرد بازیگران غربی نسبت به تبلور دیپلماسی منطقه‌ای جدید در منطقه، آن‌هم با بازیگری فعال جبهه مقاومت غافل شد، خصوصا اینکه سوریه و ایران هر دو نقش به سزایی در تحقق این مسیر ایفا کرده و خواهند کرد.  رسانه‌های غربی بازگشت سوریه به اتحادیه عرب را اکثرا در قالب یک خبر به افکار عمومی دنیا مخابره می‌کنند، بدون آنکه به ارزش راهبردی و پشتوانه منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای این رخداد مهم کمترین اشاره‌ای کنند! در زمان تأسیس داعش توسط دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی ، مقامات ارشد غربی تصور نمی‌کردند که با گذشت یک دهه، ناچار به پذیرش اجباری حقیقتی به نام بقای حکومت سوریه و بازگشت قدرتمندانه این کشور به اتحادیه عرب شوند.نقشه شوم سرنگونی نظام سوریه و قطع اتصالات اجزای جبهه مقاومت با یکدیگر،در اتاق‌های فکر غرب و رژیم صهیونیستی بارها پخت‌وپز شده بود و در این محاسبات، خبری از احتمال بازگشت سوریه به اتحادیه عرب نبود! 
همان‌گونه که اشاره شد ، بازگشت سوریه به اتحادیه عرب، نقطه آشکارساز شکست استراتژیک و راهبردی آمریکا در منطقه محسوب می‌شود.این قاعده در خصوص متحدان اروپایی و صهیونیستی واشنگتن نیز صادق است. استراتژی تبدیل سوریه و عراق به زمین‌های سوخته ،اکنون به استراتژی نحوه پذیرش نظم جدید منطقه‌ای در غرب آسیا با محوریت جبهه مقاومت تبدیل‌شده است! این بدترین شکست محاسباتی و راهبردی غرب محسوب می‌شود. قطعا در این معادله، بازیگران غربی ازجمله فرانسه، انگلیس و آلمان به‌عنوان کاتالیزورهای آمریکا در پیشبرد نقشه سرنگونی نظام سوریه نیز شدیدا در معرض آثار و تبعات این شکست بزرگ قرارگرفته‌اند. اکنون، بر سر آینده‌پژوهی تحولات منطقه ( با توجه به بازگشت سوریه به اتحادیه عرب) منازعات تازه‌ای میان بازیگران غربی رخ‌داده که از حوزه پنهان، به حوزه آشکار در حال سرایت است. 
بخش اعظم  این منازعه، معطوف به چشم‌اندازهایی بوده که در سال‌های ابتدایی قرن بیست و یکم از سوی بازیگران آمریکایی-اروپایی ترسیم‌شده و با شرایط  و واقعیات کنونی در تعارض ماهوی قرار دارد. ماهیت و چشم‌انداز وقایع جاری در غرب آسیا، قطعا به سود آمریکا و اتحادیه اروپا نبوده و با نقشه راه و استراتژی آن‌ها در ابتدای تأسیس داعش ، در تعارض مطلق قرار دارد. پس از سرکار آمدن بوش پسر و اشغال افغانستان و عراق توسط واشنگتن، این فرضیه متوهمانه ( لزوم تعیین ساختار نظم نوین جهانی توسط آمریکا) از سوی سیاستمداران غربی بیشتر موردتوجه و استناد قرار گرفت. نظریات جنگ تمدن‌های هانتینگتون و پایان تاریخ فوکویاما نیز به خطوط تئوریک این منظومه ادعایی تبدیل شدند. بر اساس آنچه استراتژیست های غربی نسبت به آن اذعان دارند و با بسیاری از معیارها،  نفوذ و حضور آمریکا در ‌غرب‌آسیا در حال کاهش است. عربستان در حال برقراری صلح با ایران است و نزدیک‌ترین شرکای عربی آمریکا در حال برگرداندن سوریه به دامن عربی هستند.همان‌گونه که مشاهده می‌شود، آمریکا حتی در ترسیم شبکه حامی پیرو خود و ایجاد پیوندهای راهبردی نوین با متحدان منطقه‌ای و سنتی خود ناکام مانده است. بنابراین، بازگشت سوریه به اتحادیه عرب، یک پیروزی تاکتیکی یا مقطعی برای جبهه مقاومت ودیپلماسی منطقه‌ای جدید ( که تعیین‌کننده نظم نوین منطقه‌ای به‌دوراز مداخله‌گرایی مزمن غرب می‌باشد ) ، محسوب نمی‌شود و از عقبه راهبردی و تأثیر آن بر مناسبات امنیتی کلان در منطقه غرب آسیا نمی‌توان غافل شد. 

ارسال نظرات