10 شهريور 1397 - 10:04

نسخه نفوذ انگلیسی‌ها و ایلچی‌های امروز

۱۲ شهریور در تقویم با نام «روز ملی مبازره با استعمار انگلیس (شهید رئیسعلی دلواری)» نامگذاری شده است، روزی که یادآور رشادت‌ها و دلیری‌های مردم ایران در حفظ کیان و آب و خاک مرز و بوم ایران زمین است.
کد خبر : 1345

۱۲ شهریور در تقویم با نام «روز ملی مبازره با استعمار انگلیس (شهید رئیسعلی دلواری)» نامگذاری شده است، روزی که یادآور رشادت‌ها و دلیری‌های مردم ایران در حفظ کیان و آب و خاک مرز و بوم ایران زمین است. سال‌ها قبل از کشته شدن رئیسعلی دلواری، انگلیس در امور داخلی ایران دخالت می‌کرد و برای تامین منافع خود، حقوق و دارایی ملت ایران را چباول می‌کرد. دخالت انگلیسی‌ها در امدر داخلی ایران از ۳۸۰ سال پیش که مسیونر‌های انگلیسی به بهانه ترویج و تبلیغ مسیحیت در دوره صوفیه وارد ایران شدند و در پی آن نماینده شاه انگلیس از شاه عباس صفوی درخواست دایر کردن نمایندگی سیاسی کشور متبوعش در اصفهان را داشت، فراز و فرود‌های فراوانی داشته است. لیست بلندبالایی از اقدامات ضد منافع ملی مردم و کشور ایران در کارنامه روابط ایران و انگلیس در طی این مدت مدید ثبت شده است. دخالت در عزل و قتل قائم مقام فراهانی صدراعظم ایران و رقم زدن سرنوشت مشابه برای امیرکبیر، جداسازی هرات و بحرین از ایران و اشغال ایران از سوی نیرو‌های ارتش انگلیس در میانه جنگ جهانی دوم، کودتای ضد ایرانی برای سرنگون کردن دولت مصدق و امضای قرارداد ۱۹۰۷ بین بریتانیا و روسیه تزاری که ایران را به سه بخش تقسیم می‌کرد تنها بخشی از خباثت‌های دامنه دار انگلیسی‌ها علیه ملت ایران است. بعد از شکل گیری انقلاب اسلامی نیز سطح و گستره اقدامات ضدایرانی انگلیسی‌ها وسعت بیشتری به خود گرفت، که از آخرین نمونه‌های آن بدعهدی این کشور در اجرای تعهدات برجامی همانند آمریکا، فرانسه و آلمان است. در تمام این ایام، «نفوذ» یکی از مهمترین و متداول‌ترین شیوه‌های انگلیسی‌ها برای تضییع منافع ایرانی‌ها بوده است که قرارداد‌های ننگینی مانند «ترکمنچای» یا «گلستان» مصداق نفوذ انگلیسی‌ها در نهاد‌های تصمیم گیر و تصمیم ساز ایران از سالیان قبل تاکنون بوده است. اینکه رهبرمعظم انقلاب اخیرا می‌فرمایند: «یک روزی بود که پادشاه کشور وقتی می‌خواست تصمیم مهمّی بگیرد، سفیر انگلیس را صدا می‌کرد و از او می‌پرسید که این کار را بکنم یا نکنم»؛ بکارگیری عباراتی از این دست نشان دهنده آن است که انگلیسی‌ها همچنان تلاش می‌کنند در سال‌های بعد از انقلاب «نفوذ» را در سطح «حاکمیت» وبعد از آن افکار عمومی دنبال کنند.
 
نفوذ در سطح مدیران تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر مهمترین لایه از نفوذ در سطح حاکمیت است، انگلیسی‌ها و به صورت کلی نظام سلطه درصدد می‌باشد تا از یک سو باور‌ها و اندیشه‌های حلقه مدیران تصمیم‌ساز را دچار استحاله کرده و در مرحله بعد تصمیمات مدیران تصمیم‌گیر را به واسطه تشاور تصمیم‌سازان مورد هدف‌گذاری قرار دهد. چنین نفوذی مرتبه‌ای بسیار بالاتر از دخالت در امور داخلی یک کشور بوده که می‌تواند بسیاری از تصمیمات کلان یک کشور را در مسیر دلخواه غرب قرار دهد؛ کمااینکه می‌توان مصادیقی را برای آن حداقل طی ۵ سال اخیر ذکر کرد؛ به طوری که گاه عناصر وابسته به خود را در قالب جاسوس در لایه‌های مدیریت ارشد نفوذ داده، یا بعضا یک مهره شاخص در داخل کشور را با عناصر وابسته به خود کنترل و مدیریت می‌کند و در حالت دیگر افرادی را در طرح تحصیل و بورسیه به دانشگاه‌های انگلیس دعوت کرده که بعد از بازگشت تحصیل کنندگان به کشور، شبکه‌ای از عناصر وابسته به انگلیس در درون سطوح حاکمیت اسلامی نفوذ یافته اند. شبه تحصیل ۴۰۰۰ آقازاده در انگلیس به شرط اشتغال (به گفته شورای عالی امنیت ملی و مرکز تحقیقاتی مجلس شورای اسلامی) گویای این مسئله است که اهرم نفوذ همچنان برای انگلیسی‌ها کارایی دارد آنهم با تجربه تاریخی که انگلیس از بورس افراد صاحب نفوذ حاکمیت ایران در این کشور داشته است.
 
 
انگلیس در مقاطع حیاتی بسیاری از جمله در عهدنامه گلستان توانسته است بواسطه نفوذ افرادی که در لایه‌های فوقانی حاکمیت داشته منافع ملی ایرانیان را تضییع کند. میرزا ابوالحسن خان ایلچی نمونه تاریخی نفوذ در سطح مدیران ارشد کشور در یک دوره تاریخی است. وی با اینکه مورد غضب شاه قاجار قرار می‌گیرد - و قرار است به ری تبعید شود – با وساطت انگلیسی به تحصیل در این کشور (با حمایت‌های مالی و معنوی) مشغول می‌شود و بعد از تحصیل جواب مثبتی به اعتماد انگلیسی‌ها می‌دهد تا جایی که این فرد در تحولات آن روز منطقه‌ای نقش مهمی برای انگلیسی‌ها ایفا می‌کند و در قرارداد‌های مهمی نظیر گلستان تماما منافع انگلیس را تامین می‌کند. در شرایط کنونی هم دخالت انگلیسی‌ها در سطوح ارشد نظام به‌واسطه شخصیت‌هایی مشابه میرزا ابوالحسن خان ایلچی قابلیت تحقق دارد، آنجایی که با ایجاد لابی‌های سیاسی از طریق سفارتخانه خود در تهران و اعطای مدارک تحصیلات در مناسبات سیاسی، داخلی دخالت کرده و مهره‌های نفوذی خود را به حرکت درآورده اند.
 
انگلیسی‌ها برای اثربخشی گسترده به «نسخه نفوذ» خود باید «ایجاد روحیه سرخوردگی و ما نمی‌توانیم در جامعه ایرانی» را مورد توجه قرار دهند. برهمین تئوری ضرورت دارد در مواجهه با جامعه ایرانی ادبیات «تحقیر» و «تهدید» اتخاذ کنند تا ایرانیان به این باور برسد که نظام برآمده از گفتمان انقلاب اسلامی توان مقابله و رویارویی با ایالات متحده امریکا، انگلیس و متحدان این دو را نداشته و برای رفع نیاز‌های ابتدایی خود نیازمند التفات غربی‌هاست! ۱- بی تفاوت شدن جامعه زمان قاجار و رژیم شاهنشاهی نسبت به زیاده‌خواهی‌های انگلیس و آمریکا و ۲- فقدان حساسیت نسبت به منافع ملی، نتیجه شکل‌گیری چنین تفکری (احساس خودکوچک بینی ناشی از نفوذ غربی ها) می‌باشد. بدیهی است امروز و در شرایطی که مردم با تحمل مشکلات معیشتی خواهان تغییر وضع موجود اقتصلدی هستند، عناصر معلوم‌الحال و کسانی که وابستگی عاطفی و فکری به غرب دارند شرایطی را فراهم آورده اند تا بار دیگر کشور وادار به تعدیل مواضع در برابر نظام سلطه شود در حالی که جامعه ایران بر اساس تجربه خسارت محض (برجام) خواهان ایستادگی و مقاومت در برابر زیاده خواهی غربی‌ها هستند.
نویسنده محمد اسماعیلی

ارسال نظرات