در شمارگان پیشین این ستون بیان داشتیم که هک شناختی یا به تعبیری جامعتر جنگ شناختی نوع پیشرفته تر جنگ اطلاعاتی و فراتر از آن در عصر پسا حقیقت و در عصر انقلاب سایبری و همگیری اینترنت و شبکه های مجازی است. یکی از مهمترین ابزارهای جنگ شناختی گسترش اخبار جدید در شبکه های اجتماعی عامه پسند است که حداقل شامل سه دسته اطلاعات تهدیدزا میشود؛ این سه دسته شامل اطلاعات غلط غیر عامدانه، اطلاعات غلط عامدانه و اطلاعات آسیب زا میشود که امروزه توسط اکثر کشورهای پیشگام در حوزه سایبر به عنوان تهدید امنیت ملی شناخته شدهاند. در جنگ شناختی ذهن انسان به میدان جنگ تبدیل میشود؛ در این جنگ هدف این است که نه تنها آن که مردم به آن می اندیشد بلکه نحوه تفکر و عملکرد آنها نیز تغییر کند. در جنگ شناختی موفق مهاجمان باورها و رفتارهای فردی و گروهی را به گونه ای شکل میدهند که مردم اهداف تاکتیکی یا راهبردی آنها را ترجیح دهند؛ در شکل افراطی جنگ شناختی این امکان وجود دارد که کل جامعه شکسته و تکهتکه شود. در ادامه بیان داشتیم که برای دستیابی به اهداف جنگ شناختی لزوماً به اطلاعات دروغ یا اخباری جعلی نیاز نیست؛ در این زمینه یک سند شرمآور دولتی که از حساب ایمیل یک مقام رسمی هک شده و به طور ناشناس به سایت اشتراک رسانه های اجتماعی درز کرده یا به صورت انتخابی برای گروههای مخالف در یک شبکه اجتماعی ارسال شده برای ایجاد اختلاف کافی است. در این راستا یک کارزار پیام رسان اجتماعی احساسات تاثیرگذاران آنلاین را ملتهب می کند و در نهایت خطر اصلی این است که جامعه در کل ممکن است به قطبها و حبابهای چندگانه بدل شود تحت تاثیر این حبابهای معرفتی هرگونه تعامل دوسویه یا چندسویه در عرصه عمومی کاهش پیدا میکند. در ادامه مقابله با جنگ شناختی آگاهی و تاب آوری به محورهای «ذهن ضعیف شده ما» و «نیاز به آگاهی» در راستای جنگ شناختی میپردازیم. این محورها اقدامات بازدارنده یا پیشگیرانه در قبال تهاجم به ادراک شهروندان را تبیین میکنند.
تواناییهای شناختی ما ممکن است توسط رسانه های اجتماعی و دستگاه های هوشمند تضعیف شود. استفاده از شبکه های اجتماعی میتواند تعصبات شناختی و خطاهای ذاتی تصمیم گیری را افزایش دهد. در کتاب «فکرکردن، سریع و آهسته» دانیل کانه نمان برنده جایزه نوبل به خوبی درباره تعصبات شناختی و خطاهای ذاتی تصمیم گیری بحث شده است. در این زمینه فیدهای خبری و موتورهای جستجوگر نتایجی را ارائه میدهند که با ترجیحات ما مطابقت بیشتری دارند. ما معمولا اطلاعات جدید را به گونهای تفسیر و تایید میکنیم که با باورهای پیش فرض ما مطابقت داشته باشد. برنامه های پیام رسان اجتماعی به سرعت کاربران را با اطلاعات جدید به روز میکنند و باعث ایجاد تعصب می شوند، به این ترتیب ما اهمیت رویدادهای اخیر را نسبت به گذشته بیش از حد درک میکنیم. ضمن اینکه سایتهای شبکه های اجتماعی، تایید اجتماعی را القا میکنند. ما در تایید اجتماعی اقدامات و اعتقادات دیگران را با گروههای اجتماعی خودمان بررسی میکنیم و مطابقت میدهیم که این امر تبدیل به اتاقهای انطباق و تفکر گروهی میشود. مشکل دیگر در این زمینه سرعت بالای انتشار اخبار و بازنشر و پاسخ به آنهاست. در این راستا سرعت ارسال پیام و انتشار اخبار و احساس نیاز سریع به واکنش در برابر آنها، سریع فکرکردن انعکاسی و احساسی را تشویق میکند که در مقابل آرام و منطقی فکرکردن است. اکنون حتی خبرگزاریهای معتبر نیز از عناوین احساسی برای تشویق انتشار سریع مقاله های خبری خود استفاده میکنند. در نهایت مشکل آخر نداشتن دقت و کم گذاشتن زمان برای خواندن و نشر اخبار است. واقعیت این است که افراد وقت کمتری را به خواندن مطالب اختصاص میدهند، حتی اگر دفعات اشتراک آنها را افزایش دهند. همچنین سیستم های پیامرسانهای اجتماعی برای توزیع قطعه های کوتاه بهینه سازی شده اند که غالباً از زمینه ها و تفاوتهای مهم، چشم پوشی میکنند. این امر میتواند باعث تسهیل و گسترش عمدی و غیرعمدی سوء تفسیر از اطلاعات و روایت های وارونه را تسهیل کند. اختصار پستهای شبکه های اجتماعی در ترکیب با تصاویر دیدنی چشمگیر، ممکن است خوانندگان را از درک انگیزه ها و ارزشهای دیگران باز دارد.
مزیت در جنگ شناختی به کسی می رسد که اول حرکت می کند و زمان،مکان و وسایل حمله را انتخاب می کند. جنگ شناختی را می توان با استفاده از بردارها و رسانه های مختلف انجام داد. بازبودن سیستم عامل های رسانه های اجتماعی به دشمنان اجازه می دهد افراد، گروه های منتخب و مردم را از طریق پیام رسان های اجتماعی، انتشار انتخابی اسناد، اشتراک ویدیو و ... به راحتی هدف قرار دهند. قابلیت های سایبری اجازه استفاده از فیشینگ، هک و پیگیری را می دهد. افراد و شبکه های اجتماعی در یک دفاع مناسب حداقل باید از اینکه جنگ شناختی در حال انجام است، آگاه باشند. راه حلهای فناورانه میتوانند ابزارهایی برای پاسخ به برخی از سوالات اصلی در این زمینه فراهم کنند: آیا کمپینی در جریان است؟ از کجا طراحی عملیات روانی شده است؟ چه کسی آن را اداره میکند؟ اهداف مهاجمان چه میتواند باشد؟ تحقیقات ما نشان میدهد چنین الگوهای تکرارشونده ای وجود دارد که میتوان آنها را طبقه بندی کرد. آنها حتی ممکن است امضاهایی منحصر به بازیگران خاص را ارائه دهند که میتواند به شناسایی آنها کمک کند. یک راه حل ویژه در این زمینه، استفاده از سیستم نظارت و هشدار جنگ شناختی است. چنین سیستمی میتواند به شناسایی مبارزات جنگ شناختی هنگام وقوع و پیگیری آنها کمک کند. این امر میتواند شامل داشبوردی شود که دادههای طیف گستردهای از رسانه های اجتماعی، رسانه های پخش، پیامهای اجتماعی و سایتهای شبکه های اجتماعی را تلفیق کند. این سیستم، نقشه های جغرافیایی و شبکه های اجتماعی را نشان میدهد که توسعه کمپینهای مشکوک در طول زمان را مشخص میکند. یک داشبورد میتواند با شناسایی مکانهای جغرافیایی و مجازی که از آن پستها، پیامها و اخبار رسانه های اجتماعی نشأت میگیرد و همچنین از طریق موضوعات مورد بحث، احساسات و شناسه های زبانی و سایر عوامل، ارتباطات و الگوهای تکراری را آشکار کند. پیوندهای بین حسابهای رسانه های اجتماعی به عنوان مثال اشتراکها، نظرات، تعاملات و زمان آنها را میتوان مشاهده کرد. استفاده از یادگیری ماشینی و الگوریتمهای تشخیص الگو میتواند به سرعت شناسایی و طبقه بندی بیدرنگ را فراهم کند و هشدارهای به موقع را به تصمیم گیرندگان ناتو ارئه میدهد و به آنان کمک میکند در هنگام ظهور و تکامل جنگ شناختی، پاسخ های مناسب را تنظیم و آماده کنند.
ارسال نظرات