فضای عمومی و رسانه ای کشور در هفته های اخیر، روزهای نسبتا پرحادثه ای را پشت سر گذاشته است و افکار عمومی ایرانیان در این بازه زمانی تحت هجمه گسترده ای قرار گرفته است. در این روزها به غیر از جریان معاند، برخی جریانات داخلی نیز نقش گسترده ای در عملیات روانی و یا تاثیرگذاری منفی بر افکار عمومی داشته اند. عمده این تحرکات در راستای بن بست نمایی و نا امیدسازی افکار عمومی، کاهش عزت نفس ملی و ایجاد بدبینی عمومی نسبت به آینده بوده است که در نظر کارشناسان در صورت تداوم چنین وضعیتی افکار عمومی خواسته یا ناخواسته علیه خود اقدام کرده و دچار خود درگیری میگردد. وقوع حوادث و رویدادهای ناگوار که گاهی به شکل گیری بحران می انجامد نیازمند رویکرد رسانه ای متناسب با این شرایط میباشد. نکته مهمی که لازم است در نظر داشته باشیم آن است که در خصوص رویدادهای مرتبط با کشور ما جریانهای رسانه ای متعددی همواره در حال تلاش برای بحراننمایی از مشکلات مردم هستند و هر مساله ای توسط جریان معاند و برخی جریانهای داخلی، در حد یک بحران برجسته سازی و بزرگنمایی میگردد. به صورت کلی در زمان وقوع بحرانها یا تنشها رویکرد رسانه از اهمیت بالایی برخوردار است. تجربه های قبلی در کشور ما نشان داده است که قواعد و پروتکلهای انتشار خبر حوادث در رسانه و شبکه های اجتماعی نیاز به تغییر و تحولات جدی و وضع قوانین سختگیرانه دارد. انتشار ویدئو یا تصاویر نوزاد در سطل زباله، معدوم سازی جوجه ها، جانباختگان حوادث، قتلهای خانوادگی و مواردی از این دست که تاکنون موجب تشویش اذهان عمومی گردیده است حاکی از خلا قوانین در این حوزه میباشد. به همین منظور لازم است برای صفحات رسمی و همچنین کاربران شخصی، محدودیتها و برخوردهای جدی لحاظ گردد. در خصوص فضای مجازی این موضوع نیز مهم است که محدودیتها و قوانین نباید صرفا جنبه مجازات داشته باشد و باید پیشگیرانه عمل کند. در شرایط فعلی بیش از آنکه افکار عمومی نسبت به قوانین و پیامدهای حقوقی و قضایی انتشار محتوا در فضای مجازی آشنا باشند، صرفا از گزارشهای پیگیریهای پلیس فتا برای دستگیری یا برخورد با برخی منتشرکنندگان؛ آن هم به صورت پراکنده، آگاهی مییابد که این شرایط به هیچ عنوان بازدارنده نخواهد بود. در خصوص محتوای فضای مجازی به دلیل آثار عمیق محتوا بر افکار عمومی، پیشگیری نسبت به مجازات در اولویت قرار دارد و مجازات بعد از انتشار به مثابه نوش دارو پس از مرگ سهراب خواهد بود. از آنجا که بسیاری از کشورها در حفظ این پروتکلها در شرایط مطلوبتری قرار دارند، میتوان برای ساماندهی به این وضعیت از تجارب آنها استفاده نمود. در این خصوص مقایسه نحوه بازتاب رسانهای گروگانگیری و تیراندازی در یکی از مدارس آمریکا در بازه زمانی دو هفته اخیر، که به دلیل سهل انگاری پلیس منجر به کشته شدن 19 کودک در مدرسه گردید، میتواند به الگویی برای رسانه های داخلی تبدیل گردد. متاسفانه در شرایط کنونی علاوه بر رسانهبه عنوان مثال بازماندگان داغدیده حوادث باید بدانند انتشار گسترده تصاویر و ویدئوهای عزیز از دست رفتهشان به صورت عمومی در فضای مجازی، هیچ کمکی به فرد فوت شده و بازماندگان نخواهد کرد و در حافظه عمومی نیز دوام چندانی نخواهد داشت، اما همین محتوا بهترین خوراک برای رسانه های زرد خواهد بود و در حقیقت انتشار تصاویر خاطرات متوفی، به فرصتی برای جذب فالوور و تامین خوراک صفحات زرد برای کاسبی با غم مردم در فضای مجازی تبدیل خواهد گردید. علاوه براین لازم است در کنار حجم انبوه رسانه هایی که با سیاه نمایی از جامعه کاسبی میکنند، تیمهایی به صورت حرفه ای و بدون هیچگونه اغراق بر روی اخبار خوشبینانه که منجر به امید و افزایش همدلی میگردد، تمرکز نمایند. به عنوان مثال در رویدادهای اخیر، محکوم نمودن ملی ترور، برجسته سازی خبر افرادی که تمایل به نگه داشتن نوزاد یافته شده در خیابان داشتند و چهره سازی از تمایل و ابراز محبت آنان به این کودک، برجسته سازی فداکاری امدادگران و چهره سازی از آنان در مقابل برجسته سازی از متهمان و فاسدان متروپل و همچنین اقدامات رسانه ای بهنگام جهت بازنمایی همدردی ملی با مردم آبادان، محکومیت ملی فشار ورزشی بر ایران و افشای جریانهای سیاسی پشت پرده، پیشبینی تحرکات سیاسی هنرمندان در کن توسط مسئولان و پیشدستی در طرح مطالبه از هنرمندانی که قرار بود در کن حضور داشته باشند با کمک جریانات رسانهای فعال در فضای مجازی مانند طرح مطالبه عمومی شکایت از تحریمها در این جشنواره و نمایندگی صدای مردم و.... میتوانست مدنظر قرار گیرد. به صورت کلی لازم است که برای اتخاذ این رویکردها جریانهای رسانهای حامی نظام؛ نقشی فعال، روایتگر و ضد جریان داشته باشند، در غیر اینصورت همواره در موضع تدافعی قرار خواهند گرفت و ناچار به پاسخگویی و رفع ابهام در خصوص حواشی ایجاد شده هستند.
ارسال نظرات